عکس پروفایل گاه گدارگ

گاه گدار

۱,۰۸۹عضو
آقای پزشکیان داستان‌پرداز خوبی استادامه قسمت قبل ...
اجرای آقای رییس‌جمهور روی سن مجلس طوری بود که انگار یک روز رفته‌اند بیت‌رهبری، دیزی گذاشته‌اند‌ وسط و لیست وزرای پیشنهادی را داده‌اند دست رهبری و رهبری هم هر چه آقای رییس‌جمهور گفته را تایید کرده و تازه روی بعضی‌ها اصرار هم داشته و این وسط حتی اگر کسی خودش هم‌نمی‌خواسته وزیر بشود، زنگ زده‌اند که هی فلانی دستور آقاست که بیا سر فلان وزارت‌خانه.یک‌طوری این کابینه به پای رهبری نوشته شد، که کابینه خود آقای خامنه‌ای در زمان ریاست جمهوری‌شان هم به پای‌شان نوشته نشد.حالا وسط این داستان‌سرایی، اوضاع نماینده‌های مجلس دیدنی است که غرق در داستان آقای رییس‌جمهورند و به به می‌گویند و با داستان هم‌ذات‌پنداری می‌کنند.خیلی از این بزرگواران مجلس‌نشین، از انقلابی‌گری، فقط سلام بر امام و شهدا و رهبر انقلاب را در اول نطق‌های‌شان بلدند. بیشتر از این توی‌شان خبری نیست. کاش می‌شد آن‌ نماینده‌هایی که به همه وزرا رای مثبت دادند را پیدا می‌کردیم، توی بیلبوردهای شهری اسم و عکس‌شان را می‌زدیم و می‌گفتیم این‌ها را ببینید، این‌ها بی‌رای‌ترین و بی‌نظرترین آدم‌های مجلس‌اند، خودشان بلد نیستند چیزی را تحلیل کنند، هر کس بیایید و بگوید از آن بالاها گفته‌اند فلان، این‌ها رای می‌دهند، این‌ها را ببینید، توی زندگی مثل این‌ها نباشید. ماست نباشید، به بچه‌هایتان این‌ها را نشان بدهید و بگویید یاد بگیرند خودشان هم فکر کنند، نظر بدهند، انتخاب کنند.شاید بعدها این نماینده‌ها درس عبرتی بشوند که چهارتا آدم حسابی بیشتر وارد مجلس بشود..پ.ن: من مخالف کابینه وفاق نیستم. مخالف این هم نیستم که یک بار مجلس بیایید همه کابینه یک رییس‌جمهور را تایید کند. من مخالف تبدیل کردن صحن تصمیم‌های سیاسی کشور به تئاترم. من مخالف زودبارویم.پ.ن: خیلی زود، معلوم می‌شود که این هزینه‌ای که از رهبری شده واقعی نبوده، این حرف‌ها دقیق نبوده، این وسط واسطه‌هایی بوده‌اند که آش را شور کرده‌اند و اصلا ماجرا این‌طوری که در مجلس تصویر شده نبوده. خیلی زود معلوم می‌شود ولی رو سیاهی این ماجرا حالا حالاها به چهره بعضی‌ها باقی می‌ماند..«محمدرضا جوان آراسته»zil.ink/mrarasteh

۹:۲۵

بازارسال شده از مجلهٔ مدام
thumnail
آغاز فروش اشتراک چهار شمارهٔ آیندهٔ مدام
از امروز می‌توانید از طریق تکمیل پیوند ثبت‌نام اشتراک، شماره‌های دوم، سوم، چهار و پنجم مدام را تهیه کنید.
undefined با پرداخت هزینهٔ سه شماره، چهار شماره با ارسال رایگان برای شما ارسال خواهد شد.
ما همهٔ تلاش‌مان را می‌کنیم که قیمت مدام در سال جاری افزایش نداشته باشد. اما اگر با نوسان شدید قیمت در کاغذ و چاپ مواجه و ناچار به افزایش قیمت شویم، این موضوع شامل مشترکین نمی‌شود و با همان قیمت ابتدایی، مجله تقدیم‌شان می‌گردد.
دقت کنید که بیشترین میزان تخفیف، در همین حالت اشتراک است.
جهت تهیهٔ اشتراک شماره‌های امسال، از طریق پیوند زیر اقدام کنید. undefinedhttps://survey.porsline.ir/s/S7j4KWSy


مدام؛ یک‌ ماجرای دنباله‌دار | @modaam_magazine

۱۵:۳۸

بازارسال شده از مجلهٔ مدام
.
undefined این اولین و آخرین فرصت خرید اشتراک چهار شمارهٔ امسال مدام است.
فرصت تخفیف ۲۵٪ با ارسال رایگان، دیگر پیدا نخواهد شد و این بیشترین تخفیفی است برای مجله ایجاد شده است.
این فرصت را از دست ندهید. undefined

جهت تهیهٔ اشتراک شماره‌های امسال، از طریق پیوند زیر اقدام کنید. undefinedhttps://survey.porsline.ir/s/S7j4KWSy


مدام؛ یک‌ ماجرای دنباله‌دار | @modaam_magazine

۹:۱۸

thumnail
به بچه‌ها بگوییم چه خبر است.
این روزها از مهم‌ترین روزهای تاریخ معاصر ماست. خیلی چیزها توی دنیا دارد عوض می‌شود و مقدمه خیلی اتفاق‌های مهم دارد توی همین ساعت‌ها رخ می‌دهد.بچه‌های ما اما سرشان گرم بازی است و مشغول مشق‌های مدرسه هستند و دنبال فرصتی تا پای بازی‌های کامپیوتری بنشینند یا توی گروه‌های دوستانه‌شان با هم‌سن و سال‌ها گپ بزنند.این لحظه‌ها با همه غم‌ها و شادی‌هایش فرصت رشد برای بچه‌های ماست.
با بچه‌هایتان درباره اسرائیل حرف بزنید، درباره ظلم، درباره جغرافیای فلسطین، درباره مفهوم شهادت، درباره امید، درباره جنگ تاریخی حق و باطل صحبت کنید. جلو بچه‌هایتان نقشه باز کنید، تصویر فرماندهان جبهه مقاوت را نشان‌شان بدهید، ویدیوهای وعده صادق دو را برایشان پخش کنید، برای بچه‌هایتان قصه حضرت موسی را تعریف کنید، از روی ترجمه آقای ملکی برای بچه‌هایتان قرآن بخوانید، درباره رویای فتح قدس با بچه‌هایتان حرف بزنید، به بچه‌هایتان یاد بدهید جنگیدن با دفاع کردن فرق دارد، بچه‌هایتان را شجاع بار بیاورید، ترس را مذمت کنید و درباره ایران با بچه‌هایتان گفتگو کنید.
این روزها هر خانه‌ای که تویش حرفی از مقاومت است، یک سنگر از سنگرهای حزب الله است..پ.ن: این یادداشت اول است. یادداشت‌های دیگری هم در راه است.
#سرباز_خداییم
.«محمدرضا جوان آراسته»zil.ink/mrarasteh

۱۸:۱۰

thumnail
اون وقتی سید حسن می‌گفت: «بیننا و بینکم المیدان»، این رو می‌دید.سرباز اسرائیلی هیچ وقت روی زمین توان مقابله با مجاهد حزب‌اللهی رو نداره.
این ویدیو توضیح دقیقی از شکست هجوم زمینی اسرائیل به لبنانه در همین روزها.
#سرباز_خداییم
.«محمدرضا جوان آراسته»zil.ink/mrarasteh

۹:۵۶

thumnail
بچه‌ها سوال‌هایی ساده می‌پرسند:فلسطین کجاست؟ چرا با اسرائیلی‌ها می‌جنگن؟ خسته نشدن این همه سال جنگیدن؟ کی برنده می‌شه؟ ما چطوری داریم بهشون کمک می‌کنیم؟ نمیشه جنگ تموم بشه؟ اسرائیل ایران رو با موشک می‌زنه؟ اگر جنگ بشه چی می‌شه؟ کشورهای دیگه به فلسطین کمک نمی‌کنن؟ امام زمان پس کی میاد؟ نکنه آقای خامنه‌ای رو بزنن؟ چرا ما نمی‌زنیم اسرائیل رو له کنیم؟ آخرش چی می‌شه؟ چرا سازمان ملل کاری نمی‌کنه؟ این سوال‌ها را فقط پدر و مادرهایی می‌توانند جواب بدهند که قبل‌تر از این‌ها به مسأله فلسطین فکر کرده باشند. پدر و مادرهایی که می‌فهمند اوضاع از چه قرار است، معنای جنگ را می‌فهمند، ارزش مقاومت را می‌دانند، تکلیف خودشان را با مساله جهاد در دین روشن کرده‌اند، جغرافیا بلدند و فرق ظالم و مظلوم را می‌دانند.وقتی دارید با بچه‌ها حرف می‌زنید، به حال‌شان دقت کنید.ببینید ترسیده‌اند یا هیجان دارند، ببینید شجاعت و حماسه توی چشم‌هایشان برق می‌زند یا نگرانی و اضطراب. بچه‌ها آینه‌هایی هستند روبه‌روی ما. بچه‌ها همان چیزی را نمایش می‌دهند که از ما توی این ماه‌ها دریافت کرده‌اند. اگر باید تغییر توی خودمان ایجاد کنیم، وقتش همین حالا است.با بچه‌هایمان درباره فلسطین حرف بزنیم، این حق بچه‌هاست. توی این گفتگوها حتما ما رشد می‌کنیم، حتما پدر و مادرهایی بهتر خواهیم بود.
#سرباز_خداییم.«محمدرضا جوان آراسته»zil.ink/mrarasteh

۱۸:۵۵

thumnail
حال مقاومت خوب است، الحمدلله.
این را کسی می‌گوید که خودش وسط درگیری‌هاست و از اوضاع خبر دارد.
تحلیل این خبرنگار لبنانی را از میدان نبرد ببینید..«محمدرضا جوان آراسته»zil.ink/mrarasteh

۱۶:۵۲

روایت مرگ اسرائیل.mp3

۰۱:۳۸:۱۷-۵۶.۲۵ مگابایت
undefined سه روایت وجود دارد از احوال این روزها و هر روایت از ما آدمی متفاوت می‌سازد.
undefined چیزی که در کوچه پس‌کوچه‌های غزه و ضاحیه در جریان است، یک جنگ عادی نیست. جنگی نیست شبیه باقی جنگ‌های تاریخ اسرائیل.اسرائیل دارد زیر آوار خانه‌های مردم فلسطین خرد می‌شود، اسرائیل دارد در خون شهدای لبنان خفه می‌شود..«محمدرضا جوان آراسته»zil.ink/mrarasteh

۱۰:۴۱

1_14304569481.pdf

۴۱.۷۹ مگابایت

روایت مرگ اسرائیلاین فایل تصاویری است مرتبط با صوت بالا.این را ببینید..«محمدرضا جوان آراسته»zil.ink/mrarasteh

۱۰:۴۲

thumnail
undefined ما داریم کدام طرفی می‌رویم؟ گذشته یا آینده؟
undefined این یادداشت، قسمت اول از مجموعه یادداشت‌هایی است که با نگاهی تحلیلی انتقادی تاثیر ادبیات روایی دفاع مقدس را در زمانه امروز می‌سنجد.
یادداشت اول را در ادامه بخوانید undefined
.«محمدرضا جوان آراسته»zil.ink/mrarasteh

۱۹:۲۰

ما داریم کدام طرفی می‌رویم؟ گذشته یا آینده؟
undefined شما کتابی که تویش کسی خاطرات شهدا را روایت کرده باشد خوانده‌اید؟ از آن کتاب‌ها که رفته‌اند با دوست و آشنا و هم‌رزم شهیدی مصاحبه کرده‌اند و بعد همه را در قالب روایت‌هایی کنار هم گذاشته‌اند.شما کتاب زندگی نامه شهید خوانده‌اید؟ از آن کتاب‌ها که اولش روزهای کودکی شهید را روایت کرده، بعدش نوجوانی و سر به هواییش را و بعد جنگ شده و شهید جبهه رفته و آدم دیگری شده و بعد یک روز خبرش برای خانواده برگشته.
undefined شما خاطرات مادر شهید خوانده‌اید؟ از آن کتاب‌ها که خانمی را نشان می‌دهد که در جوانی یا میان‌سالی‌اش یک یا چند فرزندش را فرستاده برای جنگ و بعد یکی یکی همه شهید شده‌اند و مادر صبر کرده و بدن‌ها خیلی دیر برگشته‌اند و حالا مادر پیرزنی شده که آرزویش دیدن بچه‌هاست.
undefined شما کتاب‌هایی خوانده‌اید درباره ماجراهایی در حاشیه جنگ؟ از آن کتاب‌ها که نشان می‌دهد پیشرفت‌های تکنولوژیک ما در طول جنگ چطور بوده یا زن‌ها در پشت جبهه چه می‌کرده‌اند.
undefined شما داستان‌ درباره جنگ خوانده‌اید؟ از آن‌ها که تویش فرماندهانی هستند که هم مصمم هستند هم متواضع، هم دانشمند هستند هم مجاهد و سربازهایی این وسط هستند که معمولی‌اند و بعد معلوم می‌شود آن‌ها هم می‌توانند فرماندهی باشند شبیه همان قهرمان‌های اول داستان.قدر مشترک غالب این کتاب‌ها ارجاع به جنگ تحمیلی است. بعضی‌هایشان هم ارجاع به جنگی که در سوریه و عراق داشته‌ایم.
undefined من معتقدم ما در تولید ادبیات جنگ یا مقاومت دچار یک خطای راهبردی شده‌ایم. خطایی که تا امروز از چشم همه ما پنهان بوده: خطای «ساختن یک رویا و قهرمان و سبک زندگی جهادی رو به گذشته».
undefined شرح این خطا این است که ما در یک دوره‌ای کتاب‌های درخشانی داشتیم که کارشان ثبت شخصیت‌های قهرمان جنگ تحمیلی بود. روایت فتح ساختاری طراحی کرد تا ‌فرماندهان و شخصیت‌های اثرگذار جنگ با ادبیاتی قابل فهم و اثرگذار در ذهن عموم آدم‌های جامعه ثبت بشوند. دو الگوی روایی «نیمه پنهان ماه» و «یادگاران» این‌جا به وجود آمد و کتاب‌هایی درخشان به دست نویسنده‌هایی که اغلب نویسنده‌های خوش‌قلمی بودند نوشته شد.الگوی روایت فتح جواب داد. بعدش وقت آن بود که هزار نفر بیایند و از تجربه روایت فتح خط تولیدی برای خودشان راه بیاندازند و زندگی‌نامه و خاطرات هزار شهید را بنویسند. روزهای اوج روایت‌گری زندگی شهدا خیلی زود به روزهای افولش رسید و حالا من و شما برای این‌که کتاب خوش فرم و محتوایی درباره شهیدی پیدا کنیم، باید ساعت‌ها قفسه‌های پر تعداد ادبیات دفاع مقدس را زیر و رو کنیم. کار حتی تا جایی بالا گرفت که در روایت شهیدان از زبان همسر، خاطرات خانمی که تنها چند ماه با شهید زندگی کرده تبدیل به کتاب شد.مساله من البته کیفیت ادبیات دفاع مقدس و مقاومت نیست، این ضلع ماجرا خودش یک روضه مفصل است و مجموعه یادداشتی جدا می‌طلبد.
undefined من دردم این‌جاست که این کتاب‌ها غالبا تلاش‌شان روایت چیزهایی است که در گذشته رخ داده، آدم‌هایی که در گذشته بوده‌اند، اتفاق‌هایی که در گذشته پیش‌آمده، شخصیت‌هایی که جنس‌شان از جنس نسل گذشته است، درباره الگوهای زندگی در گذشته است، مساله‌هایشان مساله‌های گذشته است، تکنولوژی‌ها همه برای گذشته است و زمین جنگی که روایت می‌کنند برای گذشته است.
undefined ما با خواندن این کتاب‌ها دوست داریم کسی بشویم در گذشته، قهرمانی بشویم پشت خاکریزهای جنوب، فرماندهی بشویم که شب‌ها برای اطلاعت عملیات لباس مبدل می‌پوشیده و به دل لشکر دشمن می‌رفته، مادری بشویم که پسرش را از زیر قرآن رد می‌کرده و پای سکوی قطار برای فرزندش اشک می‌ریخته، ما توی خیال‌مان فکر می‌کنیم اگر جنگ بشود من از خط مقدم برای همسرم نامه می‌نویسم، فکر می‌کنیم برای جنگ باید لباس خاکی شش جیب پوشید، دوست داریم شناسنامه‌هایمان را دست‌کاری کنیم و به میدان مین فکر می‌کنیم که جرئت روی مین پریدن را داریم یا نه.ما داریم توی ذهن‌مان خودمان را برای جنگ‌های گذشته آماده می‌کنیم. این کتاب‌ها گذشته را برای ما باز تولید می‌کنند و ما آدم‌هایی می‌شویم آماده برای روزهایی که پشت سر ما هستند.ما به واسطه غالب این کتاب‌ها در مرحله «یاد امام و شهدا» باقی مانده‌ایم و تصوری از آینده، از جنگ‌های پیش‌رو و الگوی متفاوتی که در این سال‌ها ساختارهای رزم را عوض کرده نداریم..«محمدرضا جوان آراسته»zil.ink/mrarasteh

۱۹:۲۰

thumnail
ما سرباز جنگ‌های تاریخ مصرف گذشته‌ایم.
این یادداشت، قسمت دوم از مجموعه یادداشت‌های من است که تویشان نگاهی انتقادی دارم به ادبیات دفاع مقدس.
یادداشت دوم را در ادامه بخوانید undefined
.«محمدرضا جوان آراسته»zil.ink/mrarasteh

۱۹:۵۹

ما سرباز جنگ‌های تاریخ مصرف گذشته‌ایم
شما یک جوان هستید، مثلا آقا پسری بیست و چند ساله. شما کتاب می‌خوانید و توی قفسه کتاب کنار میز اتاق‌تان مجموعه‌ای از کتاب‌های دفاع مقدسی و مقاومتی کنار یک گلدان پتوس گذاشته‌اید.این یادداشت درباره شماست و تاثیری که این کتاب‌ها روی شما داشته.نتیجه غالب روایت‌ها و زندگی‌نامه‌های مربوط به جنگ این است که شما را به محیط جنگ و آدم‌هایش علاقه‌مند می‌کند. فرض می‌کنیم شما در نتیجه مطالعه این کتاب‌ها حال کنش‌گری نسبت به مساله جنگ دارید. توی این کتاب‌ها، مسجدها مرکز اعزام بوده‌اند و داوطلب‌ها بعد از نهایی شدن قرار اعزام، در جایی کار با اسلحه یاد می‌گرفتند. شما توی ذهن‌تان یک لباس نظامی می‌پوشید و از خانواده‌تان خداحافظی می‌کنید و می‌روید به میدان جنگ. تصور شما از میدان جنگ به احتمال زیاد، جایی بیابانی شبیه دشت‌های جنوب است یا جایی کوهستانی شبیه جبهه غرب.شما توی کتاب‌های روایی دیده‌اید خیلی از شخصیت‌های اصلی‌، اهل خدمت به دیگران بوده‌اند، رزم را هم بلد بوده‌اند، بعضی‌هایشان خیلی هم آدم اهل معنویتی بوده‌اند. دل‌تان می‌خواهد شما هم گاهی بروید و به جای دیگران باری از دوش جمع بردارید، دل‌تان می‌خواهد در تیراندازی نمونه باشید، بلد باشید سنگر به سنگر جلو بروید و با دشمن مبارزه کنید.تصور شما از زمین جنگ یک‌جای پر از خاک است، با چادرهای برزنتی و با غذاهای کنسرو شده.من شما را تحسین می‌کنم، شما خیلی خوبید و حقیقتا کاش من شبیه شما بودم.حالا اما از گذشته بیایید به امروز، یک نفس عمیق بکشید و به این سوال جواب بدهید: «این روزها آیا ما در جنگیم یا در صلح؟» منظورم از این روزها، روزهای بعد از حمله رژیم غاصب به ما نیست، بروید عقب‌تر، در این یک سال اخیر، وضعیت ما چطور بوده؟اگر بگویید در صلحیم که خب، بهتر است بحث را عوض کنیم و برویم سراغ قیمت دلار و انتخابات آمریکا و سردی هوای پاییز و‌ ریجیستری گوشی‌های موبایل.اگر بگویید در جنگیم، آن وقت نوبت سوال سخت می‌شود: «در این ماه‌هایی که از جنگ گذشته، شما مشغول رزم بودید یا زندگی عادی؟»اگر جواب شما این باشد که شما هم جنگ را فهمیده‌اید و هم در حال رزم بوده‌اید، من باید بیایم دست شما را ببوسم، شما بی‌نظیرید واقعا و کاش هزار نفر مثل شما داشتیم.اما اگر جواب‌ کسی این باشد که مشغول زندگی روزمره‌ بوده‌ آن وقت آیا جا ندارد من بپرسم آن کتاب‌هایی که در روزهای صلح خوانده و آن همه رویای سلحشوری که در ذهن داشته چرا به کار نیامده و هرز رفته؟دوستان بزرگوار، واقعیت عریان ماجرا این است که ما در سخت‌ترین جنگ تاریخ معاصریم، یک جنگ وجودی (این را رهبر انقلاب گفته) و ما همه‌مان نه آرایش رزم گرفته‌ایم، نه حس جنگ داریم و نه اصلا می‌فهمیم این جنگ چطور جنگی است. خب مگر قرار نبود کتاب‌های دفاع مقدس، آشنایی با فرماندهان، روایت شرایط جنگ و حکایت مجاهدان، نسل‌های جنگ ندیده را با میراث جنگ آشنا کند و تجربه آن روزها را به نسل بعد برساند؟ پس چرا ما چیزهایی که فهمیده‌ایم به درد امروز نمی‌خورد و چیزهایی که به درد امروز می‌خورد را توی هیچ کتابی ندیده‌ایم.حالا ما وسط جنگ سختی هستیم که حتی سلاحش را هم نمی‌شناسیم، محل اعزامی برایش پیدا نمی‌کنیم، جایی نیست که آموزشمان بدهد، دستورالعملی برای جنگ نداریم، جنگش لباس و منطقه و زمان خاص ندارد.اصلا اوضاع طوری است که ممکن است بعضی‌هایمان در حال جهاد باشیم ولی خودمان ندانیم. این جنگی که تویش هستیم، تلفات انسانی‌اش خیلی کم است، سر و صدا و انفجار ندارد، اما در عین حال هدفش زدن ریشه ماست.حالا برگردید به احوال شخصی و درونی‌تان در این ماه‌های اخیر. انصافا برایتان پیش نیامده که دل‌تان بخواهد کاری بکنید ولی سردرگم باشید. نخواسته‌اید که بروید از جایی فرصت اعزام به خط مقدم پیدا کنید بعد ببینید اصلا خط مقدمی انگار وجود ندارد. اعصاب‌تان از دست خودتان خرد نشده از بس کاری نمی‌توانید در جنگ بکنید؟ببینید این واقعیت ماست. واقعیت پر دردی که نشان‌ می‌دهد روایت ما از دفاع مقدس روایتی رو به گذشته بوده نه رو به آینده..«محمدرضا جوان آراسته»zil.ink/mrarasteh

۱۹:۵۹

thumnail
کسی زن بودن را برای جنگ‌های بعدی بلد است؟
این یادداشت، قسمت سوم از مجموعه یادداشت‌های من است که تویشان نگاهی انتقادی دارم به ادبیات دفاع مقدس.
یادداشت سوم را در ادامه بخوانید undefined
.«محمدرضا جوان آراسته»zil.ink/mrarasteh

۶:۱۸

کسی زن بودن را برای جنگ‌های بعدی بلد است؟
شما یک جوان هستید، مثلا خانمی که چند سالی است ازدواج کرده. شما کتاب می‌خوانید و توی قفسه کتاب‌خانه‌تان مجموعه‌ای از کتاب‌های دفاع مقدسی و مقاومتی را کنار چند قاب از عکس شهدا گذاشته‌اید.این یادداشت درباره شماست و تاثیری که این کتاب‌ها روی شما داشته.توی تصویری که ما از همسران رزمنده‌ها داریم، زن‌ها مادرهایی هستند چند بعدی. خانم خانه هستند، مربی بچه‌ها هستند، در غیاب همسر به جنگ رفته کارهای مردانه خانه را هم انجام می‌دهند، خرج زندگی را کم می‌کنند، امید را بالا می‌برند، برای بچه‌ها از قهرمانی‌های پدرشان می‌گویند، توی دل‌شان و توی خانه‌شان یک جای خالی بزرگ هست که گرچه هیچ جوره پر نمی‌شود ولی با همه وجود تلاش می‌کنند جای خالی همسر رزمنده‌شان به چشم کسی نیاید.این خانم‌ها خبر جنگ را از همرزم‌های به مرخصی آمده می‌گیرند یا از شبکه‌های رسمی اخبار. توی کتاب‌ها نوشته همه سهم این زن‌ها از مردهای رزمنده‌شان چند روز مرخصی بوده که هر چهار پنج ماه یک بار اتفاق می‌افتاده.توی روایت‌ها این‌طور است که تقریبا همه اهالی محل و فامیل می‌دانند فلانی رزمنده است، مدت‌هاست در جبهه است، دارد می‌جنگد و همسرش با بچه‌ها در خانه است. خیلی وقت‌ها این خانه و خانواده توی محل اعتباری پیدا می‌کردند و توی فامیل توجه بیشتری بهشان می‌شده.در جنگ‌های گذشته زن‌ها اساسا نقش رزم نداشته‌اند، چه می‌شده و به چه شرایط خاصی اگر می‌رسیدند، سلاح برمی‌داشتند و در جنگ شهری برای شکستن محاصره‌ای می‌جنگیدند. حالا اما از گذشته بیایید به امروز، یک نفس عمیق بکشید و به این سوال جواب بدهید: «این روزها آیا ما در جنگیم یا در صلح؟» منظورم از این روزها، روزهای بعد از حمله رژیم غاصب به ما نیست، بروید عقب‌تر، در این یک سال اخیر، وضعیت ما چطور بوده؟اگر در جنگ باشیم، که البته هستیم و اگر بعضی از مردهای ما در حال رزم باشند، که ان‌شاءالله هستند، همسران این آدم‌های مجاهد چطور می‌توانند از همسران شهدا الگو بگیرند؟توی جنگی که خط مقدمش همین‌جاست، توی جنگی که مردها لازم نیست برای رزم حتی گاهی از خانه هم بیرون بروند، توی جنگی که روی پایه علم، تکنولوژی، شبکه‌سازی و رسانه می‌چرخد آیا همسر یک رزمنده اصلا حس همسر مجاهد بودن را دارد؟ آیا الگوهایی که در کتاب‌ها خوانده کمکش می‌کنند؟ برای رزمنده‌ای که با کت و شلوار می‌رود به زمین رزمش و عصر شلوار جین می‌پوشد و با خانواده‌اش توی پارک بستنی می‌خورد، چطوری می‌شود همسری کرد؟چطور می‌شود شبیه زنی بود که شش‌ماه همسرش را ندیده و زندگی را چرخانده، وقتی همه زمان عملیاتی همسر یک رزمنده در شب و روزهای عملیات نظامی ایران، دو سه شب آماده باش است؟این زن‌ها آیا احساس ناکارآمدی نمی‌کنند؟ آیا بن‌بستی که روبه‌روی‌شان است ناامیدشان نمی‌کند؟ آیا منحصر شدن کنش‌شان در کمک مالی و هدیه کردن طلاها، برای‌شان کافی است؟ آیا در دل خودشان احساس شبیه بودن به همسر شهدا را دارند؟توی این روزها و این جنگ ۲۴ ساعته ۱۳ ماه اخیر، اصلا گاهی زن‌ها مجاهدتر از مردها بوده‌اند، گاهی کنش‌هایی دقیق‌تر، موضع‌گیری‌هایی درست‌تر و عملکردهایی به‌جاتر داشته‌اند اما چون جنگ همیشه تصویری مردانه داشته، این‌ها هیچ وقت خودشان را مجاهد ندیده‌اند.توی زمانه ما با جنگی که یک طرفش در فضای مجازی است و طرف دیگرش در آسمان بین موشک‌ها و پهبادها، همسر یک رزمنده بودن، تقریبا معنایی ندارد، خالی از هویت و ارزش است.حالا شما اگر زن باشید، هر قدر بیشتر کتابی از همسران شهدا خوانده باشید، احتمالا بیشتر در رنجید چون توی زمانه این جنگ بزرگ، هیچ جایی برای کنش بر اساس آن الگوها پیدا نمی‌کنید.زن‌های جامعه ما بلدند چطور برای رزمنده‌هایی در گذشته، همسری کنند اما برای جنگ‌های امروز و آینده، بعید می‌دانم کسی آماده باشد..«محمدرضا جوان آراسته»zil.ink/mrarasteh

۶:۱۸

thumnail
این دردها درمان دارد، کسی اما پای کار هست؟
این یادداشت، قسمت آخر از مجموعه یادداشت‌های من است که تویشان نگاهی انتقادی دارم به ادبیات دفاع مقدس.
یادداشت چهارم را در ادامه بخوانید undefined
.«محمدرضا جوان آراسته»zil.ink/mrarasteh

۵:۴۵

این دردها درمان دارد،کسی اما پای کار هست؟
چه کار باید بکنیم اگر نخواهیم در روایت، پا در گذشته بمانیم؟ چه کار باید بکنیم برای این‌که روایت‌مان از دفاع مقدس ما را برای جنگ امروز و جنگ‌های فردا آماده کند؟من دو راه حل دارم.قبل از این‌که این‌ دو را بگوییم، همین‌جا بگذارید بنویسم که حتما راه‌های دیگری هم هست، حتما می‌شود مسیر به آینده را با مدل‌های نوآورانه‌ای هموار کرد، حتما شما اگر دغدغه‌اش را پیدا کنید، راهی هم به ذهن شما می‌رسد.اما راه اول: بیاییم به جای نوشتن «روایت» از شهدا، «جستار» از زندگی‌شان بنویسیم.روایت، یعنی نوشتن از سرگذشت کسی، نوشتن از ماجراهای واقعی زندگی، روایت یعنی دوربین مستند را روشن کردن و کسی را توی قاب تصویر تعریف کردن.جستار اما کمی فرق دارد. توی جستار، نویسنده دنبال یک کشف است، سوال دارد، به خاطر مساله‌ای دارد یک واقعیت را می‌کاود و بعد در نهایت مسیر تعریف کردن ماجراهایی از زندگی، به یک دستاورد و آگاهی تازه می‌رسد.من فکر می‌کنم نوشتن جستار از زندگی قهرمان‌های دفاع مقدس و مادران شهدا، حتما راه ما را از خاکریزهای جنوب، به جنگ‌های آینده باز می‌کند.راه دوم: بیاییم تنظیمات ذهن خودمان (نویسنده‌های دفاع مقدس) را عوض کنیم. نویسنده، مصاحبه کننده و تدوین کننده متن، اگر مساله‌اش آینده باشد، اگر دغدغه‌اش جنگ‌های ترکیبی امروز باشد، اگر فهم درستی از شرایط زمانه داشته باشد، گفتگو و متنی که تولید می‌کند، رنگی از جنس آینده خواهد داشت.من عمیقا معتقدم تجربه دفاع مقدس در ایران و زندگی بعضی از قهرمانان این جنگ، برای همیشه و برای همه جنگ‌های آینده حرف دارد. در عین حال معتقدم ما در روایت‌مان از این گنج، خوانشی مناسب امروز نداریم. ما یک سرمایه ‌بی‌نظیر را در صندوقی از نوستالژی بند کرده‌ایم.این روزها می‌گذرد، این جنگ هم تمام می‌شود و ان‌شاءالله ما پیروز میدانش خواهیم بود اما برای ما که کارمان ادبیات است و روایت، یک مساله سرنوشت‌ساز خواهد بود: آیا ما می‌فهمیم که در جنگ امروز چقدر روایت‌های گذشته ناکارآمدند یا نه؟ اگر می‌فهمیم باید برویم به سمت ارتقای مدل روایت‌مان. باید دست به کار بشویم تا برای جنگ‌های بعدی سنگر روایت دیگر خالی نباشد و از این نقطه آسیب‌پذیر نباشیم.اما اگر هنوز حس می‌کنیم همان دست فرمانی که در این بیست سی سال داشته‌ایم خوب است، باید بگویم جنگ برای ما بی‌دستاورد بوده و احتمالا میدان را نفهمیده‌ایم. اگر فکر می‌کنیم همان‌طور که قدیم‌ها از جنگ روایت می‌نوستیم باید برویم جلو و مدلی که در گذشته جواب داده، می‌تواند از گذشته برای آینده درس بیاورد، باید منتظر سیلی سخت روزگار باشیم.فرماندهان نظامی ما در این سال‌ها هزار تکنولوژی نظامی به سازمان رزم کشور اضافه کرده‌اند، فرماندهان روایی ما چه کار کرده‌اند؟ جز این است که سلاح‌شان همان است که در دهه شصت بوده؟فرماندهان نظامی ما جنگ‌های نظامی را می‌برند، اما آیا فرماندهان روایی ما هم جنگ‌های روایی را می‌برند؟من جواب را می‌دانم، شما هم می‌دانید، جواب را البته زمانه خیلی زود به رخ ما خواهد کشید.دوستان من، اساتید من، بزرگواران! ما جوری گذشته را روایت می‌کنیم که از دلش سرباز جنگ‌های گذشته بیرون می‌آید، بیایید روش و مدل و نگاه‌مان را عوض کنیم، بیایید با روایتی از دفاع مقدس برای جنگ‌های آینده سرباز تربیت کنیم. باور کنید من دشمن دفاع مقدس نیستم، من از سر علاقه‌ام به آن سال‌ها و آن قهرمان‌هاست که می‌گویم باید بهتر آن روزها را روایت کنیم..«محمدرضا جوان آراسته»zil.ink/mrarasteh

۵:۴۵

روایتی از سه جنگ وجودی.mp3

۵۱:۳۳-۴۱.۳۱ مگابایت
undefined این یک ساعت را لطفا گوش کنید.
undefined ما وسط جنگی هستیم که روزهای سختش اتفاقا روزهای پر تیر و ترکشش نیست.
undefined من تلاش کرده‌ام با بازخوانی دو «جنگ وجودی» در گذشته و ارائه روایتی از امروز، نکته‌ای را درباره فردا بگویم.
undefined فردا خیلی زود به ما می‌رسد و سوال این‌جاست که آیا آماده فردا هستیم؟.«محمدرضا جوان آراسته»zil.ink/mrarasteh

۱۲:۲۴

undefined از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ تا امروزطوری سرعت اتفاقات اعجاب‌آور زیاد شده، که ما گاهی حتی فرصت «فهمیدن» هم پیدا نمی‌کنیم چه برسه به «تحلیل» کردن.
undefined توی این شرایط که ما آدم‌های معمولی فهم کاملی از میدان نداریم، مهم‌ترین وظیفه‌ای ما می‌شه خوب سربازی کردن و اعتماد داشتن به فرمانده.
undefined سخت‌ترین خطرهایی هم که ما رو تهدید می‌کنه دو چیزه:ترسیدن و به جون هم افتادن.شک کردن و به فرماندهی بد بین شدن.
undefined حتما روزهای پیچیده‌تری در پیش داریم، پس هم باید شجاع‌تر باشیم، هم رسانه‌فهم‌تر، هم بیشتر از همیشه اهل گفتگو..«محمدرضا جوان آراسته»zil.ink/mrarasteh

۹:۱۰

به نظرم هم ادب و هم تدبیر اقتضا می‌کنه در یک جنگ، وقتی فرمانده قراره بیاد و صحبت کنه و شرح میدان بده، سربازها تحلیل و خبر و گزارش‌های کم کیفیت و کم اعتبار پخش نکنن.
صبر کردن و گوش کردن و بعد برابر نقشه راه فرمانده عمل کردن، یعنی درست سربازی کردن..«محمدرضا جوان آراسته»zil.ink/mrarasteh

۴:۲۷