اللهم عجل الولیک الفرج والعافیه والنصر



تقویم شیعه
بیست و سوم ذوالقعده(چهارشنبه)۹۹/۴/۲۵
️
️
️ شهادت امام رضا (عليه السلام ) وروز زیارتی مخصوص
بنابر قولى در اين روز در سال 203 ه حضرت رضا (عليه السلام ) به شهادت رسيدند(737). و زیارت آن امام همام از
دور و نزدیک
سنت است .
قالَ السَّيِّدُ بْنُ طاوُس فِي الاِْقْبالِ وَرَاَيْتُ في بَعْضِ تَصانيفِ اَصْحابِنا الْعَجَمِ رِضْوانُ اللهِ عَلَيْهِمْ، اَنَّهُ يُسْتَحَبُّ اَنْ يُزارَ مَوْلينا الرِّضا عَلَيْه السَّلامُ يَوْمَ ثالِث وَعِشْرينَ مِنْ ذِي الْقَعْدَةِ مِنْ قُرْب اَوْ بُعْد، بِبَعْضِ زياراتِهِ الْمَعْرُوفَةِ، اَوْ بِما يَكُونُ كَالزِّيارَةِ مِنَ الرِّوايَةِ بِذلِكَ ..
منابع737- مسار الشيعه : ص 16. العدد القويه : ص 275. فيض العلام : ص 97
۱۸:۲۲
بازارسال شده از کار تیمی کشیک هشتم فنی
۸:۰۹
۱۳:۳۲
فهرستی از اسامی کسانی که در واقعه ی عاشورا نقش آفرینی کرده و در قتل نوه ی رسول الله (ص) دخیل بودند به همراه درج سرانجام و چگونگی مرگ آن ملعونین که من الازل والی الابد مورد لعن خواهند بود .
نام:ﺷﻤﺮ ﺑﻦ ﺫﯼﺍﻟﺠﻮﺷﻦ
نقش وی درکربلا :ﻧﻘﺶﺁﻓﺮﯾﻦ ﺍﺻﻠﯽ ﺟﻨﺎﯾﺎﺕ ﮐﺮﺑﻼﺻﺪﻭﺭ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﯾﻮﺭﺵ ﻫﻤﻪ ﺟﺎﻧﺒﻪﺑﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ (ﻉ ) ﻭ ﯾﺎﺭﺍﻧﺶ .
سرانجام وچگونگی مرگ :ﺩﺳﺘﮕﯿﺮﯼ ﺗﻮﺳﻂ ﻣﺨﺘﺎﺭ ﺛﻘﻔﯽ ، ﮔﺮﺩﻥ ﺯﺩﻥﺍﻭ ﻭ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻦ ﻭﯼ ﺩﺭ ﺭﻭﻏﻦ ﺩﺍﻍ .
نام :ﺣﺼﯿﻦ ﺑﻦ ﻧُﻤﯿﺮ
نقش وی در کربلا : ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻩ ﺗﯿﺮﺍﻧﺪﺍﺯﺍﻥ ﻟﺸﮑﺮ ﻋﻤﺮ ﺑﻦ ﺳﻌﺪ ﻭ ﺗﯿﺮﺍﻧﺪﺍﺯﯼ ﺑﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ (ﻉ )
سرانجام و چگونگی مرگ :ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ ﺑﻦ مالک ﺍﺷﺘﺮ ﺟﺴﺪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺳﻮﺯﺍﻧﺪ ﻭ ﺳﺮﺵ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺨﺘﺎﺭ ﺑﻪ ﮐﻮﻓﻪ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ ، ﺳﺮ ﺍﻭ ﺩﺭ ﻣﮑﻪ ﻭ ﻣﺪﯾﻨﻪ ﺁﻭﯾﺰﺍﻥ ﻣﺎﻧﺪ ﺗﺎ ﺩﺭﺱ ﻋﺒﺮﺗﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺑﺎﺷﺪ .
نام :ﻋﺒﯿﺪﺍﻟﻠﻪ ﺑﻦ ﺯﯾﺎﺩ
نقش وی درکربلا :ﺩﺭ ﺣﺎﺩﺛﻪ ﮐﺮﺑﻼ ، ﻫﻤﻪ ﺟﻨﺎﯾﺖﻫﺎ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﻣﺴﺘﻘﯿﻢ ﻋﺒﯿﺪﺍﻟﻠﻪ ﺗﺤﻘﻖ ﯾﺎﻓﺖ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﯾﺰﯾﺪ ﺑﯿﺸﺘﺮﯾﻦ ﻧﻘﺶ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻓﺎﺟﻌﻪ ﻋﺎﺷﻮﺭﺍ ﺩﺍﺷﺖ.
سرانجام و چگونگی مرگ :ﭼﮑﯿﺪﻥ ﻗﻄﺮﻩ ﺧﻮﻧﯽ ﺍﺯ ﺳﺮ ﻣﺒﺎﺭﮎ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ ( ﻉ ) ﺑﺮ ﺭﺍﻥ ﺍﻭ ﻭ ﺑﺎﻗﯽ ﻣﺎﻧﺪﻥ ﺁﻥ ﺯﺧﻢ ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﻋﻤﺮ ، ﺟﺴﺪﺵ ﺗﻮﺳﻂ ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ ﺑﻦ ﻣﺎﻟﮏ ﺍﺷﺘﺮ ﺑﻪ ﺁﺗﺶ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺷﺪ .
نام :ﺷﺒﺚ ﺑﻦ ﺭﺑﻌﯽ
نقش وی در کربلا :ﺑﺎ ﺷﻤﺸﯿﺮ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﻣﺒﺎﺭﮎﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ (ﻉ ) ﺯﺩ.
سرانجام و چگونگی مرگ :ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ ﺑﻦ ﻣﺎﻟﮏ ﺍﺷﺘﺮ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺭﺍﻥﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺑﺮﯾﺪ ﺗﺎ ﻣﺮﺩ. ﺳﭙﺲ ﺳﺮﺵ ﺭﺍ ﺟﺪﺍ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺟﺴﺪﺵ ﺭﺍ ﺳﻮﺯﺍﻧﺪ .
نام :ﺣﺮﻣﻠﺔ ﺑﻦ ﮐﺎﻫﻞ
نقش وی در کربلا :ﭘﺮﺗﺎﺏ ﺗﯿﺮ ﺑﺮ ﮔﻠﻮﯼ ﻋﻠﯽﺍﺻﻐﺮ ( ﻉ) ،پرتاب تیر و اصابت به چشم حضرت ابالفضل العباس و نیز پرتاب تیر و اصابت به قلب امام حسین(ع)سرانجام و چگونگی مرگ :ﻣﺨﺘﺎﺭ ﺛﻘﻔﯽ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩ ﺗﺎ ﺑﺪﻧﺶ ﺭﺍ ﺗﯿﺮﺑﺎﺭﺍﻥ ﮐﻨﻨﺪ .
نام :ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺑﻦ ﺍﺑﯽ ﺣُﺼﯿﻦ
نقش وی در کربلا :ﺁﺏ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺳﯿﺪﺍﻟﺸﻬﺪﺍﺀ ( ﻉ ) ﺑﺴﺖ ﻭ ﺑﺎ ﺑﯽﺷﺮﻣﯽ ﺑﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﮔﻔﺖ : ﺍﯼ ﺣﺴﯿﻦ! ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺳﻮﮔﻨﺪ ، ﺟﺮﻋﻪﺍﯼ ﺍﺯ ﺁﺏ ﻧﺨﻮﺍﻫﯽ ﭼﺸﯿﺪ ﺗﺎ ﺍﺯ ﺗﺸﻨﮕﯽ ﺑﻤﯿﺮﯼ .
سرانجام و چگونگی مرگ :ﺑﻪ ﻧﻔﺮﯾﻦ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ (ﻉ ) ﻣﺒﺘﻼ ﻭ ﺑﻪ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﺍﺳﺘﺴﻘﺎﺀ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭ ﺷﺪ ، ﻫﺮﭼﻪ ﺁﺏ ﻣﯽﻧﻮﺷﯿﺪ ﺗﺸﻨﮕﯽﺍﺵ ﺑﺮﻃﺮﻑ ﻧﻤﯽﺷﺪ ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻫﻼﮎ شد.
نام :ﯾﺰﯾﺪ ﺑﻦ ﻣﻌﺎﻭﯾﻪنقش وی در کربلا :ﭼﻮﺏ ﺯﺩﻥ ﺑﺮ ﺩﻧﺪﺍﻥﻫﺎﯼﻣﺒﺎﺭﮎ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ ( ﻉ )
سرانجام وچگونگی مرگ :در صحرا و پس از سرکش شدن اسبش،پای او به رکاب اسب گیر کرد و اسب در نهایت سرکشی او را به این سمت و ان سمت کشاند بطوری که جسد نجسش تکه تکه شد و اثری از او باقی نماند
نام :ﺳﺤﺎﻕ ﺑﻦ ﺣَﯿﻮﻩ ﺣﻀﺮﻣﯽنقش وی در کربلا :ﺩﺍﻭﻃﻠﺒﺎﻧﻪ ﺑﺮ ﭘﯿﮑﺮ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ (ﻉ ) ﺗﺎﺧﺖ ﻭ ﭘﯿﺮﺍﻫﻦ ﺣﻀﺮﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻏﺎﺭﺕ ﺑﺮﺩ .سرانجام و چگونگی مرگ :ﺑﺎ ﭘﻮﺷﯿﺪﻥ ﭘﯿﺮﺍﻫﻦ ﺍﺑﺎﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ (ﻉ ) ﺑﻪ ﻣﺮﺽ ﭘﯿﺴﯽ ﻣﺒﺘﻼ ﺷﺪ ﻭ ﻣﻮﻫﺎﯾﺶ ﺭﯾﺨﺖ ، ﺗﻮﺳﻂ ﻣﺨﺘﺎﺭ ﺩﺳﺘﮕﯿﺮ ﺷﺪ ﻭ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩ ﺑﺮ ﺑﺪﻧﺶ ﺗﺎﺧﺘﻨﺪ ﺗﺎ ﺑﻪ ﻫﻼﮐﺖ ﺭﺳﯿﺪ .
نام :ﺍﺣﺒﺶ ﺑﻦ ﻣﺮﺛﺪ (ﺍﺧﻨﺲ)نقش وی در کربلا :ﺑﺎ ﺍﺳﺐ ﺑﺮ ﺑﺪﻥ ﻣﺒﺎﺭﮎ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ (ﻉ ) ﺗﺎﺧﺖ ﻭ ﻋﻤﺎﻣﻪ ﺣﻀﺮﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻏﺎﺭﺕ ﺑﺮﺩ.
سرانجام و چگونگی مرگ :ﭘﺲ ﺍﺯ ﻭﺍﻗﻌﻪ ﻋﺎﺷﻮﺭﺍ ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺭ ﺻﺤﻨﻪ ﺟﻨﮓ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ ، ﺗﯿﺮﯼ ﺍﺯ ﮐﻤﺎﻥ ، ﺭﻫﺎ ﻭ ﺑﻪ ﻗﻠﺒﺶ ﺍﺻﺎﺑﺖ ﮐﺮﺩ ﻭ به درک واصل شد .
نام :ﺑَﺠﺪﻝ ﺑﻦ ﺳُﻠﯿﻢنقش وی در کربلا :ﺍﻧﮕﺸﺖ ﻣﺒﺎﺭﮎ ﺍﻣﺎﻡ ( ﻉ ) ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﺍﻧﮕﺸﺘﺮ ﺑﺮﯾﺪ .
سرانجام و چگونگی مرگ :ﻣﺨﺘﺎﺭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺳﺘﮕﯿﺮ ، ﺩﺳﺖ ﻭ ﭘﺎﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺑﺮﯾﺪ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺩﺭ ﺧﻮﻥ ﻏﻠﺘﯿﺪ ﺗﺎ ﻫﻼﮎ شد.
نام :ﻋﻤﺮﻭ ﺑﻦ ﺣﺠﺎﺝ نقش وی در کربلا :ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﻋﺎﺷﻮﺭﺍ ﺁﺏ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﺍﺑﺎﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺍﻟﺤﺴﯿﻦ (ﻉ ) ﻭ ﯾﺎﺭﺍﻧﺶ ﺑﺴﺖ ، ﺍﻣﺎﻡ (ﻉ ) ﺭﺍﺧﺎﺭﺝ ﺷﺪﻩ ﺍﺯ ﺩﯾﻦ ﻧﺎﻣﯿﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﺣﺎﻣﻼﻥ ﺳﺮﻫﺎﯼ ﺷﻬﺪﺍﺀ ﺑﻪ ﮐﻮﻓﻪ ﺑﻮﺩ .سرانجام وچگونگی مرگ :ﺑﻪ ﻧﻔﺮﯾﻦ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ (ﻉ ) ﮔﺮﻓﺘﺎﺭ ﻭ ﺍﺯ ﺷﺪﺕ ﺗﺸﻨﮕﯽ ﺩﺭ ﺑﯿﺎﺑﺎﻥ ﻫﻼﮎ ﺷﺪ .
نام:ﻋﻤﺮ ﺑﻦ ﺳﻌﺪنقش وی در کربلا :ﻣﺠﺮﻡ ﺷﻤﺎﺭﻩ ﺳﻮﻡ ﻓﺎﺟﻌﻪ ﮐﺮﺑﻼ ﻭ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻫﯽ ﻋﻤﻠﯿﺎﺕ ﮐﺮﺑﻼ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻋﻬﺪﻩ ﺩﺍﺷﺖ
سرانجام و چگونگی مرگ :ﺑﻪ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﻣﺨﺘﺎﺭ ﺛﻘﻔﯽ ﺑﻪ ﻗﺘﻞ ﺭﺳﯿﺪ ﻭ ﺳﺮﺵ ﺍﺯ ﺗﻦ ﺟﺪﺍ ﺷﺪ .
نام:ﻣﺎﻟﮏ ﺑﻦ ﻧُﺴﯿﺮ ﮐِﻨﺪﯼنقش وی در کربلا :ﻓﺮﻭﺩ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﺿﺮﺑﻪ ﺑﺮ ﻓﺮﻕ ﻣﺒﺎﺭﮎ ﺳﯿﺪﺍﻟﺸﻬﺪﺍ (ﻉ )
سرانجام و چگونگی مرگ :ﻗﻄﻊ ﺩﺳﺘﺎﻧﺶ ﺗﻮﺳﻂ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﻭ ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﻋﻤﺮ ﻓﻘﯿﺮ ﻣﺎﻧﺪ .
نام:ﺍﺑﺤﺮ ﺑﻦ ﮐﻌﺐنقش وی در کربلا :ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻦ ﻣﻘﻨﻌﻪ ﺣﻀﺮﺕ ﺯﯾﻨﺐ ( ﺱ ) ﻭ ﮐﺸﯿﺪﻥ ﮔﻮﺷﻮﺍﺭﻩ ﺍﺯ ﮔﻮﺵ کودکان
سرانجام و چگونگی مرگ :ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ ﺑﻦ ﻣﺎﻟﮏ ﺍﺷﺘﺮ ، ﺩﺳﺖ ﻭ ﭘﺎﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﻗﻄﻊ ﮐﺮﺩ ، ﭼﺸﻢﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺣﺪﻗﻪ ﺩﺭﺁﻭﺭﺩ .
۱۶:۵۴
بازارسال شده از کار تیمی کشیک هشتم فنی
۲۰:۱۴
بازارسال شده از کار تیمی کشیک هشتم فنی
۴:۰۶
https://chat.whatsapp.com/IHUa4rPhQl59VHnhQrrRCx
با سلام به همراهان عزیزبه توفیق ویاری خداوند گروه مستقلی برای روزی یک صفحه قرآن در واتساپ ساخته شد . کسانی که جا مانده اند با لینک فوق به آن بپیوندد و یا دیگران را دعوت کنند.
با سلام به همراهان عزیزبه توفیق ویاری خداوند گروه مستقلی برای روزی یک صفحه قرآن در واتساپ ساخته شد . کسانی که جا مانده اند با لینک فوق به آن بپیوندد و یا دیگران را دعوت کنند.
۷:۰۵
۱۴:۲۳
۲:۲۶
┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄┄
نظر اهل بیت (ع) درباره قهر کردن چيست؟
از حضرت پیامبر اسلام (ص) نقل شده که فرمود:
با يكديگر قهر نكنيد و از هم نَبُريد و با هم، اى بندگان خدا، برادر باشيد. قهر كردن دو مؤمن سه روز است؛ اگر [پس از سه روز ] با هم صحبت نكردند خداوند عز وجل از آن دو روى گرداند تا زمانى كه با هم صحبت كنند.
از حضرت امام صادق (علیه السلام) از حضرت امام باقر (علیه السلام) از حضرت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود: دو مسلمان که با هم قهر کنند و سه روز به قهر خود ادامه دهند و آشتى نكنند، هر دو از اسلام بيرون روند و ميان آنان هيچ پيوند دينى نباشد ، و هر كدام از آنان پيش از ديگرى با برادرش حرف بزند، در روز حسابرسى جلوتر به بهشت رود.
منابع: الترغیب و الترهیب، ج 3، ص 457، ح 8. الکافی، ج 2، ص 345، ح 5.
از حضرت پیامبر اسلام (ص) نقل شده که فرمود:
با يكديگر قهر نكنيد و از هم نَبُريد و با هم، اى بندگان خدا، برادر باشيد. قهر كردن دو مؤمن سه روز است؛ اگر [پس از سه روز ] با هم صحبت نكردند خداوند عز وجل از آن دو روى گرداند تا زمانى كه با هم صحبت كنند.
از حضرت امام صادق (علیه السلام) از حضرت امام باقر (علیه السلام) از حضرت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود: دو مسلمان که با هم قهر کنند و سه روز به قهر خود ادامه دهند و آشتى نكنند، هر دو از اسلام بيرون روند و ميان آنان هيچ پيوند دينى نباشد ، و هر كدام از آنان پيش از ديگرى با برادرش حرف بزند، در روز حسابرسى جلوتر به بهشت رود.
۲۰:۱۵
سه تا دانشجو بودیم توی دانشگاهی در یکی از شهرهای کوچک
قرار گذاشتیم همخونه بشیم.خونه های اجاره ای کم بودند و اغلب قیمتشون بالا .می خواستیم به دانشگاه نزدیک باشیم قیمت شم به بودجه مون برسه.تا اینکه خونه ی پیر زنی را نشانمان دادند . نزدیک دانشگاه ،تمیزو از هر لحاظ عالی. فقط مونده بود اجاره بها!!!
گفتند این پیرزن اول می خواد با شما صحبت کنه، رفتیم خونه ش و شرایط مون رو گفتیمپیرزن قبول کرد اجاره را طبق بودجه مون بدیمکه خیلی عالی بود .
فقط یه شرط داشت که همه مونو شوکه کرداون گفت که هرشب باید یکی از شماها برای نماز منو به مسجد ببره در ضمن تا وقتی که اینجایید باید نمازاتون رو بخونید.واقعا عجب شرطی !!!!!همه مون مونده بودیم چه کنیم ؟ من پسری بودم که همیشه دوستامو که نماز می خوندن مسخره می کردم . دوتا دوست دیگه م ندیده بودم نماز بخونن .اما شرایط خونه هم خیلی عالی بود.پس از کمی مشورت قبول کردیم.پیرزن گفت یه ترم اینجا باشین اگه شرطو اجرا کردین می تونین تا فارغ التحصیلی همینجا بمونین .خلاصه وسایل خونه مونو بردیم خونه ی پیرزن. شب اول قرار شد یکی از دوستام پیرزنه رو ببره تا مسجد که جنب خونه بود.پاشد رفت و همراهیش کرد.نیم ساعت بعد اومد و گفت مجبور شدم برم مسجد نماز جماعت شرکت کنم.همه مون خندیدیم.شب بعد من رفتم . با اینکه برام سخت بود رفتم صف آخر ایستادم و تا جایی که بلد بودم نماز جماعتو خوندم.برگشتنی پیرزن گفت شرط که یادتون نرفته ؟من صبحها ندیدم برای نماز بیدار شید !به دوستام گفتم از فردا ساعت مونو کوک کردیم ، صبح زود بیدار شدیم چراغو روشن کردیم و خوابیدیم.شب ، بعد از مسجد ، پیرزن یک قابلمه غذای خوشمزه که درست کرده بود برامون آورد.واقعا عالی بود بعد چند روز غذای عالی.
کم کم هر سه شب یکیمون میرفتیم نماز جماعت ،برامون جالب بود.بعد یک ماه که صبح پامیشدیم و چراغو روشن می کردیم ، کم کم وسوسه شدم نماز صبح بخونم .من که بیدار می شدم شروع کردم به نماز صبح خوندن. بعد چند روز دوتا دوست دیگه هم نماز صبح خودشونو می خوندند.واقعا لذت بخش بود .لذتی که تا حالا تجربه نکرده بودم.تا آخر ترم هر سه تا با پیرزن به مسجد میرفتیم نماز جماعت .خودمم باورم نمی شد.نماز خون شده بودم
اصلا اون خونه حال و هوای خاصی داشت.هرسه تامون تغییر کرده بودیم.بعضی وقتا هم پیرزن از یکی مون خواهش می کرد یه سوره کوچک قرآن را بامعنی براش بخونیم.تازه با قرآن و معانی اون آشنا می شدم.چقدر عالی بود.بعد از چهار سال تازه فهمیدیم پیرزن تموم اون سوره ها را حفظ بوده ، پیرزن ساده ای در یک شهر کوچک فقط با عملش و رفتارش همه مونو تغییر داده بود.خدای بزرگ چقدر سپاسگزارم که چنین فردی را سر راهم گذاشتی
خداجو با خداگو فرق داردحقیقت با هیاهو فرق داردخداگو حاجی مردم فریب استخداجو مومن حسرت نصیب استخداجو را هوای سیم و زر نیستبجز فکر خدا،فکر دگر نیست
راستی چقدرشیوه امربه معروف مهمه


گفتند این پیرزن اول می خواد با شما صحبت کنه، رفتیم خونه ش و شرایط مون رو گفتیمپیرزن قبول کرد اجاره را طبق بودجه مون بدیمکه خیلی عالی بود .
کم کم هر سه شب یکیمون میرفتیم نماز جماعت ،برامون جالب بود.بعد یک ماه که صبح پامیشدیم و چراغو روشن می کردیم ، کم کم وسوسه شدم نماز صبح بخونم .من که بیدار می شدم شروع کردم به نماز صبح خوندن. بعد چند روز دوتا دوست دیگه هم نماز صبح خودشونو می خوندند.واقعا لذت بخش بود .لذتی که تا حالا تجربه نکرده بودم.تا آخر ترم هر سه تا با پیرزن به مسجد میرفتیم نماز جماعت .خودمم باورم نمی شد.نماز خون شده بودم
راستی چقدرشیوه امربه معروف مهمه
۱۸:۳۵
۱۷:۵۵
۸:۰۳
۱۸:۰۰
بازارسال شده از کار تیمی کشیک هشتم فنی
۱۷:۵۶
Khakpoor-salawati:http://iporse.ir/66713باسلام
بمناسبت شهادت دکتر محسن فخری زاده دانشمند هسته ای کشورمان در فضای مجازی مجلس یادبود برگزار می کنیم
لطفا" با بازکردن لینک بالا و نثار فاتحه و صلوات ، ثوابش را به روح این شهید والا مقام و اموات خودتون هدیه کنید.
نهضت جهانی صلوات 
۱۸:۴۰
بازارسال شده از کار تیمی کشیک هشتم فنی
۱۵:۰۵
༻﷽༺
زيارة فاطمة الزهراء عليها السلام :
اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ نَبِىِّ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ حَبيبِ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ خَليلِ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ صَفىِّ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ اَمينِ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ خَيْرِ خَلْقِ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ اَفْضَلِ اَنْبِياءِ اللهِ وَرُسُلِهِ وَمَلائِكَتِهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ خَيْرِ الْبَرِّيَةِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا سِيِّدَةَ نِساءِ الْعالَمينَ مِنَ الاَْوَّلينَ وَالاْخِرينَ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا زَوْجَةَ وَلِيِّ اللهِ وَخَيْرِ الْخَلْقِ بَعْدَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا اُمَّ الْحَسَنِ وَالْحُسَيْنِ سَيِّدَىْ شَبابِ اَهْلِ الْجَنَّةِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ اَيَّتُهَا الصِّدّيقَةُ الشَّهيدَةُ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ اَيَّتُهَا الرَّضِيَّةُ الْمَرْضِيَّةُ ، اَلسـَّلامُ عـَلَيْكِ اَيَّتـُهَا الْفاضِلـَةُ الزَّكِيـَّةُ ، اَلسـَّلامُ عـَلَيْكِ اَيَّتـُهَا الْحَوْراءُ الاِْنْسِيَّة
واسه بقیه هم بفرستید تا در این ایام فاطمیه همه سلام بدن به بانوی دو عالم حضرت فاطمه زهرا (س)
زيارة فاطمة الزهراء عليها السلام :
اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ نَبِىِّ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ حَبيبِ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ خَليلِ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ صَفىِّ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ اَمينِ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ خَيْرِ خَلْقِ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ اَفْضَلِ اَنْبِياءِ اللهِ وَرُسُلِهِ وَمَلائِكَتِهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ خَيْرِ الْبَرِّيَةِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا سِيِّدَةَ نِساءِ الْعالَمينَ مِنَ الاَْوَّلينَ وَالاْخِرينَ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا زَوْجَةَ وَلِيِّ اللهِ وَخَيْرِ الْخَلْقِ بَعْدَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا اُمَّ الْحَسَنِ وَالْحُسَيْنِ سَيِّدَىْ شَبابِ اَهْلِ الْجَنَّةِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ اَيَّتُهَا الصِّدّيقَةُ الشَّهيدَةُ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ اَيَّتُهَا الرَّضِيَّةُ الْمَرْضِيَّةُ ، اَلسـَّلامُ عـَلَيْكِ اَيَّتـُهَا الْفاضِلـَةُ الزَّكِيـَّةُ ، اَلسـَّلامُ عـَلَيْكِ اَيَّتـُهَا الْحَوْراءُ الاِْنْسِيَّة
واسه بقیه هم بفرستید تا در این ایام فاطمیه همه سلام بدن به بانوی دو عالم حضرت فاطمه زهرا (س)
۱۸:۰۲
آلکسیتیمیاچیست ؟.پدرم دلواپس آینده برادرم است ! اما حتی یک بار هم اتفاق نیفتاده که با هم به کافی شاپ بروند، در خیابان قدم بزنند و گاهی بلند بخندند..خواهرم نگران فشار کاری پدرم است !اما حتی یک بار هم نشده خواستههایش را به تعویق بیندازد تا پدر برای مدتی احساس راحتی کند.
برادرم نگران وضعیت خانواده است اما سعی نمي کنه جهت کاهش فشار کاری والدین حتی چند قرص نان از نانوایی خرید کنه.
مادرم با فکر خوشبختی من خوابش نمیبره اما حتی یک بار هم نشده که با من در مورد خوشبختیام صحبت کنه و بپرسه: فرزندم چه چیزی تو را خوشحال میکند ؟
زن نگران شوهرش است اما موقعی که دیر میاد، طوری با او حرف میزنه انگار این که خونه زن دیگرش بوده !
مرد نگران بیش از حد کار کردن همسرش است اما موقعی که میاد خونه طوری برخورد می کنه که خسته ترش می کنه !
روانشناسان به این حالات " آلکسیتیمیا" یعنی فقر کلمات در بیان احساسات می گویند..در فرهنگ ما این مریضی یک رسم مرسوم است !
احساساتت را پنهان کن و نشان نده !
از یک طرف در خلوت خود، دل مان برای این و آن میسوزد و یا تنگ میشود، از طرف دیگر وقتی به هم میرسیم انگار که دور از جون همه، لال مونی میگیریم !
انگار نیرویی نامرئی، فراتر از ما وجود دارد که دهان مان را بسته تا مبادا چیزی در مورد دل تنگیمان بگوییم !
تکلیف مان را با خودمان روشن نمیکنیم.
یکدیگر را دوست داریم اما آن قدر شهامت نداریم که دوست داشتنمان را ابراز کنیم !
ما آدمهای فقیری هستیم ! البته فقیری که در کلماتش احساسات را پنهان میکند.
آن قدر در بیان احساسات مان آلکسیتیمیک ( فقیر در بیان احساسات و ابراز علاقه)، هستیم که صبر میکنیم تا وقتی عزیزی از دست رفت، آن وقت تا آخر عمر برایش شعر بگوییم..از یک جا به بعد، باید این سکوت خطرناک را شکست و راه افتاد.
از یک جا به بعد باید پدر به فرزندش بگوید که چقدر دوستش دارد.
از یک جا به بعد باید فرزند، دست پدر و یا مادر را بگیرد و با هم قدم بزنند و شوخی کنند و بخندند !
از یک جا به بعد باید مادر فرزندش را به یک شام دونفره دعوت کند.
از یک جا به بعد زن باید به همسرش بگوید عزیزم از این که دیر کردی، نگرانت شدم.
از یک جا به بعد مرد باید به همسرش بگوید که عزیزم روز پر کاری داشتی خودت را بیشتر ازین خسته نکن.
از یک جا به بعد باید فرزند در گوش مادرش بگوید: چقدر خوب است که تو را دارم.
از یک جا به بعد باید کسی که دوستش داریم بداند که چقدر با بودنش حال ما را خوب کرده است.
و چه خوب است، آن از یک جا به بعد، همین الان باشد. .
برادرم نگران وضعیت خانواده است اما سعی نمي کنه جهت کاهش فشار کاری والدین حتی چند قرص نان از نانوایی خرید کنه.
مادرم با فکر خوشبختی من خوابش نمیبره اما حتی یک بار هم نشده که با من در مورد خوشبختیام صحبت کنه و بپرسه: فرزندم چه چیزی تو را خوشحال میکند ؟
زن نگران شوهرش است اما موقعی که دیر میاد، طوری با او حرف میزنه انگار این که خونه زن دیگرش بوده !
مرد نگران بیش از حد کار کردن همسرش است اما موقعی که میاد خونه طوری برخورد می کنه که خسته ترش می کنه !
روانشناسان به این حالات " آلکسیتیمیا" یعنی فقر کلمات در بیان احساسات می گویند..در فرهنگ ما این مریضی یک رسم مرسوم است !
احساساتت را پنهان کن و نشان نده !
از یک طرف در خلوت خود، دل مان برای این و آن میسوزد و یا تنگ میشود، از طرف دیگر وقتی به هم میرسیم انگار که دور از جون همه، لال مونی میگیریم !
انگار نیرویی نامرئی، فراتر از ما وجود دارد که دهان مان را بسته تا مبادا چیزی در مورد دل تنگیمان بگوییم !
تکلیف مان را با خودمان روشن نمیکنیم.
یکدیگر را دوست داریم اما آن قدر شهامت نداریم که دوست داشتنمان را ابراز کنیم !
ما آدمهای فقیری هستیم ! البته فقیری که در کلماتش احساسات را پنهان میکند.
آن قدر در بیان احساسات مان آلکسیتیمیک ( فقیر در بیان احساسات و ابراز علاقه)، هستیم که صبر میکنیم تا وقتی عزیزی از دست رفت، آن وقت تا آخر عمر برایش شعر بگوییم..از یک جا به بعد، باید این سکوت خطرناک را شکست و راه افتاد.
از یک جا به بعد باید پدر به فرزندش بگوید که چقدر دوستش دارد.
از یک جا به بعد باید فرزند، دست پدر و یا مادر را بگیرد و با هم قدم بزنند و شوخی کنند و بخندند !
از یک جا به بعد باید مادر فرزندش را به یک شام دونفره دعوت کند.
از یک جا به بعد زن باید به همسرش بگوید عزیزم از این که دیر کردی، نگرانت شدم.
از یک جا به بعد مرد باید به همسرش بگوید که عزیزم روز پر کاری داشتی خودت را بیشتر ازین خسته نکن.
از یک جا به بعد باید فرزند در گوش مادرش بگوید: چقدر خوب است که تو را دارم.
از یک جا به بعد باید کسی که دوستش داریم بداند که چقدر با بودنش حال ما را خوب کرده است.
و چه خوب است، آن از یک جا به بعد، همین الان باشد. .
۱۸:۱۵
بازارسال شده از کارتیمی کشیک پنجم فنی
با سلام خدمت دوستان عزیزاز شما عزیزان دعوت می شود با ورود به کانال موکب حضرت اباالفضل علبه السلام ایستگاه استقبال از زائرین پیاده حضرت رضا علیه السلام به جمع ما بپیوندیدضمنا خواهش می کنم از کانال خارج نشوید و صبور باشید تا مطالب مربوط به ساخت بنای موکب را مشاهده و این لینک را در اختیار علاقمندان و دوستداران اهل بیت(ع) در اپلیکیشن بله و.... قرار دهید تا ان شاالله با کمک و همراهی شما خوبان بتوانیم در جذب مشارکتها جهت کمک به ساخت این مجموعه بزرگ فرهنگی و ایستگاه دائمی استقبال و پذیرایی از زائرین پیاده و خدمات رسانی فنی به خودروهای زائرین و مجاورین سهیم باشیمارادتمند سجادپورhttps://ble.ir/mokebehazrateabalfazl
۱۹:۵۰