عکس پروفایل اُقـیانوسیــ🌊💙🖇ا

اُقـیانوسیــ🌊💙🖇

۷۳۸عضو
ˢᵒᵐᵉᵗᶤᵐᵉˢ, ᎽoႮ ʰᵃᵛᵉ ᵗᵒ aCt ˡᶤᵏᵉ
ᵃ ᵐᶤʳʳᵒʳ To ᵐᵃᵏᵉ ᵗʰᵉᵐ ʳᵉᵃˡᶤᶻᵉ ᵗʰᵉᶤʳ ᵉʳʳᵒʳ.

بعضی وقتا باید مثل آینه رفتار کنی
تا باعث بشی اشتباهاشون و بفهمن!


♡⃟undefined
═┄┄❥━━ا━undefined━ا━━┄┄❥═ ⁺˚*・༓☾اُقْیـاݩـوسْـــــےundefined☽༓・*˚⁺

۷:۵۳

اگه خوب نیستی...
وانمود کن خوبی... undefined

♡⃟undefined
═┄┄❥━━ا━undefined━ا━━┄┄❥═ ⁺˚*・༓☾اُقْیـاݩـوسْـــــےundefined☽༓・*˚⁺

۷:۵۳

از رفتن آدما ناراحت نشو....
آدما میرن دنبال لیاقتشو‌ن...

♡⃟undefined
═┄┄❥━━ا━undefined━ا━━┄┄❥═ ⁺˚*・༓☾اُقْیـاݩـوسْـــــےundefined☽༓・*˚⁺

۷:۵۴

Hey ɢιrl Neverмιɴd prιde Be cry

هی دختر بیخیالِ غرور گریه کن (:

‌‌‌‌‌♡⃟undefined
═┄┄❥━━ا━undefined━ا━━┄┄❥═ ⁺˚*・༓☾اُقْیـاݩـوسْـــــےundefined☽༓・*˚⁺

۸:۰۴

thumnail
تو پروانه‌ی‌قلب‌من‌بودی..undefined
پروانه‌راکه‌نمیشوددرقفس‌قلب‌نگاه‌داشت!(:

۱۳:۲۴

دیدی اب سرم گذشت؟

۱۸:۳۴

غرق شدم..

۱۸:۳۵

دوست داشتم بودی و میخوندم برات قصه جدیدمو

۱۸:۳۶

قصه ی دختری رو که ساز میزنه تو کوچه ها و میخونه تنها ترین نهنگم در برکه اسیدی

۱۸:۳۷

قصه تموم شه و باز منو ببوسی و همه چی یادم بره!

۱۸:۳۸

من انتخاب کرده ام شاد باشم.حتی وقتی هیچ چیز آن طور که می خواهم نیست، حتی در اوجِ مشکلاتم.. من یاد گرفته ام در دلِ بدترین اتفاقات هم بگردم و بهانه ای برای لبخند پیدا کنم. من یاد گرفته ام بخندم حتی وقتی دلیلی برای خندیدن نیست.آدمِ بی غمی نیستم، من هم دلم می گیرد! اما نه منتظر کسی می مانم که آرامم کند، نه در انتظار دستی که از راه برسد و نوازشم کند.. نیازی به دلسوزی هیچ کس ندارم! من خوب کردنِ حال خودم را بلد شده ام و قوی بودن را به تمامِ کنار کشیدن و منتظر ماندن ها ترجیح داده ام!
[نرگس صرافیان طوفان]

۱۶:۵۴

اُقـیانوسیــ🌊💙🖇
من انتخاب کرده ام شاد باشم. حتی وقتی هیچ چیز آن طور که می خواهم نیست، حتی در اوجِ مشکلاتم.. من یاد گرفته ام در دلِ بدترین اتفاقات هم بگردم و بهانه ای برای لبخند پیدا کنم. من یاد گرفته ام بخندم حتی وقتی دلیلی برای خندیدن نیست. آدمِ بی غمی نیستم، من هم دلم می گیرد! اما نه منتظر کسی می مانم که آرامم کند، نه در انتظار دستی که از راه برسد و نوازشم کند.. نیازی به دلسوزی هیچ کس ندارم! من خوب کردنِ حال خودم را بلد شده ام و قوی بودن را به تمامِ کنار کشیدن و منتظر ماندن ها ترجیح داده ام! [نرگس صرافیان طوفان]
همه بلدن حال خودشونو خوب کنناما بحث اینه ی وقتایی خود اون ادمه بدون این ک کاری کنه حالتو خوب میکنه پس منتظر میمونی ک حال خوبت بیاد و از انتظارم اگه بلد باشی لذت میبری

۱۶:۵۴

درست یک ساعت از زمانی که مردم وارد سالن شدند و روی صندلی ها جا گرفتند میگذرد. از همان لحظه که صدا های ریز صحبت کردن مردم قطع شد و چراغ های روی صحنه روشن شد، نمایش آغاز شد. دختر با قدم های پر از اضطراب روی صحنه آمد و حالا یک ساعت است که بی وقفه از این سوی صحنه به آن سو میرود و دیالوگ هایی که بارها با خودش تکرار کرده بود را با آب و تاب میگوید.
به لحظات آخر نمایش نزدیک شده بود و لحنش کمی خسته بود
به آرامی دست پسر را رها کرد و چند قدم مستاصل به عقب برداشت.
نامحسوس صورتش را به سمت چپ برگرداند تا مردم اشک های بی‌صدایش را ببینند.
صدای زمزمه هایی که در سالن پیچید نشان دهنده این بود که همه تحت تاثیر چشمان قرمز و نفس های پر بغض دختر قرار گرفته‌اند؛
چند نفس عمیق کشید تا بغضش مانع رسیدن صدایش به آخر سالن نشود، با صدای بلند ولی غمگین که در میانش گاهی صدای ریز هق هق میامد دیالوگش را گفت:
-ایرادی نداره... تقصر خودم بود! اگه به اون اندازه که باید خوب نیستم، تقصیر خودمه!! اگه منو نمیخوای
اگه همیشه سهمم تنهاییه
اگه نتونستم بهت بفهمونم بدون تو نمیتونم،
تقصیر خودمه!
گله‌ای نیست. ناراحت نمیشم. نفرینت نمیکنم‌. افسرده نمیشم و ماتم نمیگیرم و همه جا اسمتو نمیارم‌.

با دست اشک‌هایش را پس میزند و پاهایش را ضعف میگیرد. آرام آرام روی دو زانو فرود می‌آید و وسط صحنه مینشیند. تُن صدایش را پایین آورد
- آره... تقصیر خودمه...
دست‌هایش پوشش صورتش میشود و کمرش خم میشود و در خودش جمع میشود
پسر رو برمیگرداند و از صحنه خارج میشود
چند ثانیه فقط صدای هق هق دختر در سالن میپیچد و بعد آرام بلند میشود با نگاهی به پشت سرش صحنه را ترک میکند...
با خاموش شدن چراغ صحنه همه می‌ایستند و دست میزنند و از اجرای خوب دختر دختر میگویند. بعضی از استعداد زیادش در بازیگری میگفتند
غافل از اینکه گریه های دختر در پشت صحنه ادامه دارد؛
گریه های او تحت تاثیر بازی خوبش نبود،
اون داستان تلخ خودش را روی صحنه آورده بود...
#مبتلا

۱۳:۲۶

+آیا ممکن است جهان ما در آزمایشگاه درست شده باشد؟

۱۸:۴۱

-ببین مشکلات زیادن ! باید عقلتو بیاری بالای کمرت چیزی که مهمه عقلت چی میگه انسان با عقل زندست تمام کارارو عقل انجام میده بخاطر همین میگم ! باید دریچه ۍ قلبت رو ببندی !
+حرفت رو پس بگیر ! از عقل آدم برای ۍ کارایی استفاده میکنه ولی ادم با قلبش دوست پیدا میکنه دوسشون داره ؛ ادم با قلبش خانوادشو دوست داره ، کلی چیزای دیگه بعدم مثلا همین درس اگه ما واقعا اونو با قلبمون دوست داشته باشیم هزار بارم که باشه اونو میخونیم و متوجه میشیم اما عقل این جوری نیست کنترل قلب دست تو نیست اگه تو الان گوشیتو برمی داری از روی دلت و قلبت برمیداری و دوست داری به ایمیلات و کانال هایی که توشون عضوی سر بزنی میفهمی چی میگم ها ؟!

۷:۰۳

از من عبور می کنیمثل طیفی از رنگ هاتو پر رنگ ترین خاطره منے . . . !

۷:۰۳

وقتی  نمیدونم عشق واقعی چی هست ! چچوری می خوام بهش برسم ؟!

۷:۰۴

thumnail
شب سیاه و چشم بیدارشب سیاه و سایه ی تارشب سیاه و باد و باران شب سیاه و ماه پنهان نرو بمان !ما به سایه های روی دیوار ما به کافه ها و دود سیگار ما به ابر های تیره و تار نرو بمان !-دختر پیانیست .

۷:۰۸

تماس‌گرفتند‌و‌پرسیدند:‌بی‌معاشرتی؟!پاسخ‌دادم‌کھ‌بنده‌آدم‌های‌قصه‌رابیشتراز آدم‌های‌خیابان‌دوست‌دارم.

۱۱:۰۴

کاش میشد به سیاره دیگه ای مهاجرت کنیم

۱۴:۵۲