۳۰ خرداد
واقعیت فراموش شده در باب مذاکره با آمریکا
بحث های مستمر در رابطه با مذاکره کردن یا نکردن با آمریکا -مخصوصا در دوره ریاست جمهوری حسن روحانی- و عدم توسعه ادبیات انقلاب در این حوزه توسط اندیشمندان در این دوره باعث شد موضوع اصلی در رد مذاکره برای تسلیم در برابر با آمریکا برای مردم و حتی برخی از مسئولین فراموش شود.
برخی از مردم به دنباله روی از برخی از اساتید اقتصاد، راه برون رفت از چالش های اقتصادی را همراهی با قدرت های برتر اقتصادی دنیا و در راس آنها، آمریکا، میدانند. استدلال این گروه این است که ما از تعامل با اقتصاد های برتر دنیا و توسعه داخلی از طریق سرمایه گذاری های آنها محروم مانده ایم. از حق نگذریم، غلط هم نمیگویند! مقایسه کشور ما با ژاپن - که شکست خورده جنگ جهانی دوم بوده و اکنون در وضعیتی بسیار مناسب است- یا کشور های عرب حاشیه خلیج فارس از این نظر میتواند مقایسه قابلتوجهی باشد.
واقعیت فراموش شده، اما فراتر از توسعه اقتصادی است. مسأله حضور در راس یک هژمون قدرت است..
شاید پیش از وقایع ۷ اکتبر صحبت کردن از رسیدن به قله و برتری جمهوری اسلامی در دنیا به جز رهبری از کمتر کسی بر میآمد. قشر معتقد به نظام و انقلاب هم حتی اگر مخالف نبودند، آن را پیشبینی مربوط به سال های دور میدانستند.
ناتوانی اسراییل در رسیدن به اهداف خود در غزه و فشار بیامان حزبالله از شمال، ذلت ناوگان دریایی غربیها در برابر مردان یمنی و در راس آن ها عملیات باشکوه وعده صادق، بیشک یک هژمونی جدید قدرت را به دنیا معرفی کرد.
حالا میتوان راحت تر از آرمان های انقلابی صحبت کرد...
مقاومت فقط به معنی تحمل سختی ها برای اسلام نیست. مقاومت فقط شعب ابی طالب نیست. مقاومت یعنی آغاز ایجاد یک هژمونی قدرت ذیل الله. مقاومت یعنی تحمل دوره سختی و گذر از آسانی های موقت برای برتری های شگفتانگیز «نه در آینده های دور که در آیندهای بسیار نزدیک»
ژاپن هرچند که از نظر اقتصادی توسعه یافته است اما با شروع جنگ های شرق آسیا (چین و تایوان و کره شمالی و جنوبی) به زمین سوخته آمریکایی ها تبدیل خواهد شد.. مانند اوکراین.
کشور های حاشیه خلیج فارس الان در ناز و نعمت غرق هستند اما با آغاز نبرد های منطقهای پادگان آمریکایی ها خواهند شد و مردم آنها باید در خطوط مقدم جنگی که منافعی در آن ندارند، بجنگند.
دوگانه مقاومت و مذاکره، دوگانه تحمل سختی برای ایجاد یک قدرت جهانی است در برابر راحتی زیردست بودن و انتظار برای جانفشانی برای ارباب.
و البته اینها در آکادمی های علوم اقتصادی تدریس نمیشود.
بحث های مستمر در رابطه با مذاکره کردن یا نکردن با آمریکا -مخصوصا در دوره ریاست جمهوری حسن روحانی- و عدم توسعه ادبیات انقلاب در این حوزه توسط اندیشمندان در این دوره باعث شد موضوع اصلی در رد مذاکره برای تسلیم در برابر با آمریکا برای مردم و حتی برخی از مسئولین فراموش شود.
برخی از مردم به دنباله روی از برخی از اساتید اقتصاد، راه برون رفت از چالش های اقتصادی را همراهی با قدرت های برتر اقتصادی دنیا و در راس آنها، آمریکا، میدانند. استدلال این گروه این است که ما از تعامل با اقتصاد های برتر دنیا و توسعه داخلی از طریق سرمایه گذاری های آنها محروم مانده ایم. از حق نگذریم، غلط هم نمیگویند! مقایسه کشور ما با ژاپن - که شکست خورده جنگ جهانی دوم بوده و اکنون در وضعیتی بسیار مناسب است- یا کشور های عرب حاشیه خلیج فارس از این نظر میتواند مقایسه قابلتوجهی باشد.
واقعیت فراموش شده، اما فراتر از توسعه اقتصادی است. مسأله حضور در راس یک هژمون قدرت است..
شاید پیش از وقایع ۷ اکتبر صحبت کردن از رسیدن به قله و برتری جمهوری اسلامی در دنیا به جز رهبری از کمتر کسی بر میآمد. قشر معتقد به نظام و انقلاب هم حتی اگر مخالف نبودند، آن را پیشبینی مربوط به سال های دور میدانستند.
ناتوانی اسراییل در رسیدن به اهداف خود در غزه و فشار بیامان حزبالله از شمال، ذلت ناوگان دریایی غربیها در برابر مردان یمنی و در راس آن ها عملیات باشکوه وعده صادق، بیشک یک هژمونی جدید قدرت را به دنیا معرفی کرد.
حالا میتوان راحت تر از آرمان های انقلابی صحبت کرد...
مقاومت فقط به معنی تحمل سختی ها برای اسلام نیست. مقاومت فقط شعب ابی طالب نیست. مقاومت یعنی آغاز ایجاد یک هژمونی قدرت ذیل الله. مقاومت یعنی تحمل دوره سختی و گذر از آسانی های موقت برای برتری های شگفتانگیز «نه در آینده های دور که در آیندهای بسیار نزدیک»
ژاپن هرچند که از نظر اقتصادی توسعه یافته است اما با شروع جنگ های شرق آسیا (چین و تایوان و کره شمالی و جنوبی) به زمین سوخته آمریکایی ها تبدیل خواهد شد.. مانند اوکراین.
کشور های حاشیه خلیج فارس الان در ناز و نعمت غرق هستند اما با آغاز نبرد های منطقهای پادگان آمریکایی ها خواهند شد و مردم آنها باید در خطوط مقدم جنگی که منافعی در آن ندارند، بجنگند.
دوگانه مقاومت و مذاکره، دوگانه تحمل سختی برای ایجاد یک قدرت جهانی است در برابر راحتی زیردست بودن و انتظار برای جانفشانی برای ارباب.
و البته اینها در آکادمی های علوم اقتصادی تدریس نمیشود.
۱۵:۵۷
۷ تیر
اصل مسأله، دشمنی با آمریکاست. اصل مسأله قدرتمند شدن جمهوری اسلامی در برابر کفر است. باقی، جزئیات است.
۱۱:۴۶
۱۳ تیر
انتخاب جمعه
جمعه قبل به آقای قالیباف رأی دادم. ایشان دو ویژگی داشت که هیچ کدام از دو نامزد فعلی ندارند: اول سابقه اجرایی قوی و توانایی جلو بردن حل مسأله و دوم مقبول بودن بین تقریبا تمام احزاب سیاسی. حاشیه های دور و برش کار دستش داد و مردم به او اعتماد نکردند. بگذریم..
دو نامزد فعلی هیچکدام سابقه اجرایی موثری ندارند. آقای جلیلی در صورت انتخاب شدن برای تشکیل کابینه کار سختی در پیش دارد زیرا برای تمام وزارت خانه ها برنامه های جزیی دارد و انتخاب وزرایی که هم حرف او را بخوانند و هم مورد قبول مجلس باشند ممکن است کار سختی باشد. آقای پزشکیان اما کاملا در سمت مقابل آقای جلیلی قرار دارد. ایشان نه تنها برای مسائل کشور راهکار ندارد بلکه اساسا مسائل کشور را به درستی نمیشناسد. بعد از انتخاب آقای پزشکیان، معاون اول ایشان احتمالا نقش نخستوزیر را ایفا خواهد کرد.
از منظر کارشناسان همراه، کارشناسان کنار آقای جلیلی برای من چندان شناخته شده نیستند. کارشناسان همراه آقای پزشکیان را اما خوب میشناسم. اساتید دانشکده اقتصاد شریف هستند. مدل اقتصادی این کارشناسان چفت و بست اقتصادی درستی دارد اما یک ایراد اساسی (که از ایرادات اساسی علم اقتصاد هم هست) کار آن ها را قفل میکند. علم اقتصاد از وارد کردن فروض سیاسی در تحلیل ها خودداری میکند و اینجاست که اساتید به نام اقتصاد شریف دچار اشتباهات بزرگ میشوند.در اقتصاد رایج دنیا اولا مسأله اصلی رشد اقتصادی کل کشور است و توجه زیادی به آسیب دیدن اقشار متوسط و ضعیف نمیشود (مانند اتفاقی که برای بنزین در سال ۹۸ افتاد) دوما در این مدل ها تحریم عاملی بسیار مخرب است و همه چیز متوقف به حل آن خواهد شد (شاید مانند چهار سال دوم دولت روحانی). این است که آقای پزشکیان میگوید باید به هر صورت و با آلترناتیو های مختلف تحریم را حتما برطرف کرد. آقای پزشکیان و کارشناسان همراهش نگاهی غلط به دنیای سیاست دارند و تصور میکنند در صورت انجام اقداماتی نه چندان اساسی آمریکا با ما دوست میشود و نمیدانند که آمریکا به لحاظ تمدنی با ایران مسأله دارد و قطعا تا قبل از افغانستان کردن ایران عقب نشینی نخواهند کرد و این موضوع در متون درسی اقتصادی وجود ندارد. در طرف مقابل، آقای جلیلی واقع گرایانهتر برخورد میکند و مدل اقتصادی خود را با فرض وجود یک دشمن اقتصادی قطعی (که در دشمنیاش تفاوتی بین پزشکیان و جلیلی قائل نیست) بنا کرده است. در این مدل میتوان کشور را با دشواری اداره کرد اما در مدل آقای پزشکیان اداره کشور اساسا امکانپذیر نیست.
در رابطه با دعوای برنامه داشتن، در مورد آقای پزشکیان گفتیم که نهتنها برنامه ندارد بلکه به صورت مسأله هم اشراف ندارد. اما این به معنی برتری مطلق آقای جلیلی نیست. برنامه های آقای جلیلی در اتاق های فکر طراحی شده و در زمین اجرا به هزاران مشکل برخورد خواهد کرد. تصور میکنم طرفداران ایدئولوژیک جلیلی بعد از ریاست جمهوری او تا مدتی سرخورده شوند زیرا خواهند دید که علیرغم انتخاب اون، همچنان بسیاری از مشکلات باقی مانده است. یکی از ایرادات اصلی مدل های جلیلی عدم توجه به این مسأله است که هم باید برای اجرای این برنامه ها آدم داشت، هم توان بوروکراتیک کشور به قدری نیست که بتواند چند مسأله زیرساختی را هم زمان پیش ببرد. سعید جلیلی برای اجرای برنامه هایش به یک دوره ریاست جمهوری پیوسته ده ساله نیاز دارد. علیرغم این موضوع و نگرانی و حتی ناامیدی از توان اجرای برنامه های سنگین جلیلی، جلیلی یک مزیت مهم نسبت به پزشکیان دارد و آن هم آشنایی با مسائل است. شاید راهکار های جلیلی مناسب نباشند اما احاطه او به مسائل کمک میکند تا راهکار ها به نحو مناسب اصلاح شوند.
بعد از تمام این حرف ها، مهم ترین موضوع این است: تبدیل شدن به یک قدرت منطقهای. ایران با توسعه محور مقاومت و فشار به آمریکا و اسرائیل در منطقه در حال تبدیل شدن به یک ابرقدرت منطقهای است. اینکه بعد از عملیات وعده صادق نه تنها ارتباط کشور های دنیا با ما کمتر نشد بلکه بیشتر هم شد نشان دهنده این است که دنیا دارد ما را به عنوان یک قدرت جهانی میشناسد. خدا میداند این هژمون قدرت بودن چه در های قفل اقتصادی را به راحتی باز نمیکند. اتصال به کوریدور های جهانی و ارتباط با اقتصاد های بزرگ دنیا به سادگی برای یک قدرت منطقهای برقرار خواهد بود. آقای پزشکیان در مسیر قدرت منطقهای شدن ما اخلال ایجاد خواهد کرد و تیم اقتصادی او ترجیح میدهند ما یک برده شاد و ثروتمند باشیم و نه یک قدرت مقتدر.
نهایتا من به جلیلی رای خواهم داد. با علم به اینکه اخلال هایی جدی در دوره ریاست جمهوریاش وجود خواهد داشت.
----------------حمیدرضا مشکین چهارشنبه سوم تیر ۱۴۰۳@parakandeh_meshkin
جمعه قبل به آقای قالیباف رأی دادم. ایشان دو ویژگی داشت که هیچ کدام از دو نامزد فعلی ندارند: اول سابقه اجرایی قوی و توانایی جلو بردن حل مسأله و دوم مقبول بودن بین تقریبا تمام احزاب سیاسی. حاشیه های دور و برش کار دستش داد و مردم به او اعتماد نکردند. بگذریم..
دو نامزد فعلی هیچکدام سابقه اجرایی موثری ندارند. آقای جلیلی در صورت انتخاب شدن برای تشکیل کابینه کار سختی در پیش دارد زیرا برای تمام وزارت خانه ها برنامه های جزیی دارد و انتخاب وزرایی که هم حرف او را بخوانند و هم مورد قبول مجلس باشند ممکن است کار سختی باشد. آقای پزشکیان اما کاملا در سمت مقابل آقای جلیلی قرار دارد. ایشان نه تنها برای مسائل کشور راهکار ندارد بلکه اساسا مسائل کشور را به درستی نمیشناسد. بعد از انتخاب آقای پزشکیان، معاون اول ایشان احتمالا نقش نخستوزیر را ایفا خواهد کرد.
از منظر کارشناسان همراه، کارشناسان کنار آقای جلیلی برای من چندان شناخته شده نیستند. کارشناسان همراه آقای پزشکیان را اما خوب میشناسم. اساتید دانشکده اقتصاد شریف هستند. مدل اقتصادی این کارشناسان چفت و بست اقتصادی درستی دارد اما یک ایراد اساسی (که از ایرادات اساسی علم اقتصاد هم هست) کار آن ها را قفل میکند. علم اقتصاد از وارد کردن فروض سیاسی در تحلیل ها خودداری میکند و اینجاست که اساتید به نام اقتصاد شریف دچار اشتباهات بزرگ میشوند.در اقتصاد رایج دنیا اولا مسأله اصلی رشد اقتصادی کل کشور است و توجه زیادی به آسیب دیدن اقشار متوسط و ضعیف نمیشود (مانند اتفاقی که برای بنزین در سال ۹۸ افتاد) دوما در این مدل ها تحریم عاملی بسیار مخرب است و همه چیز متوقف به حل آن خواهد شد (شاید مانند چهار سال دوم دولت روحانی). این است که آقای پزشکیان میگوید باید به هر صورت و با آلترناتیو های مختلف تحریم را حتما برطرف کرد. آقای پزشکیان و کارشناسان همراهش نگاهی غلط به دنیای سیاست دارند و تصور میکنند در صورت انجام اقداماتی نه چندان اساسی آمریکا با ما دوست میشود و نمیدانند که آمریکا به لحاظ تمدنی با ایران مسأله دارد و قطعا تا قبل از افغانستان کردن ایران عقب نشینی نخواهند کرد و این موضوع در متون درسی اقتصادی وجود ندارد. در طرف مقابل، آقای جلیلی واقع گرایانهتر برخورد میکند و مدل اقتصادی خود را با فرض وجود یک دشمن اقتصادی قطعی (که در دشمنیاش تفاوتی بین پزشکیان و جلیلی قائل نیست) بنا کرده است. در این مدل میتوان کشور را با دشواری اداره کرد اما در مدل آقای پزشکیان اداره کشور اساسا امکانپذیر نیست.
در رابطه با دعوای برنامه داشتن، در مورد آقای پزشکیان گفتیم که نهتنها برنامه ندارد بلکه به صورت مسأله هم اشراف ندارد. اما این به معنی برتری مطلق آقای جلیلی نیست. برنامه های آقای جلیلی در اتاق های فکر طراحی شده و در زمین اجرا به هزاران مشکل برخورد خواهد کرد. تصور میکنم طرفداران ایدئولوژیک جلیلی بعد از ریاست جمهوری او تا مدتی سرخورده شوند زیرا خواهند دید که علیرغم انتخاب اون، همچنان بسیاری از مشکلات باقی مانده است. یکی از ایرادات اصلی مدل های جلیلی عدم توجه به این مسأله است که هم باید برای اجرای این برنامه ها آدم داشت، هم توان بوروکراتیک کشور به قدری نیست که بتواند چند مسأله زیرساختی را هم زمان پیش ببرد. سعید جلیلی برای اجرای برنامه هایش به یک دوره ریاست جمهوری پیوسته ده ساله نیاز دارد. علیرغم این موضوع و نگرانی و حتی ناامیدی از توان اجرای برنامه های سنگین جلیلی، جلیلی یک مزیت مهم نسبت به پزشکیان دارد و آن هم آشنایی با مسائل است. شاید راهکار های جلیلی مناسب نباشند اما احاطه او به مسائل کمک میکند تا راهکار ها به نحو مناسب اصلاح شوند.
بعد از تمام این حرف ها، مهم ترین موضوع این است: تبدیل شدن به یک قدرت منطقهای. ایران با توسعه محور مقاومت و فشار به آمریکا و اسرائیل در منطقه در حال تبدیل شدن به یک ابرقدرت منطقهای است. اینکه بعد از عملیات وعده صادق نه تنها ارتباط کشور های دنیا با ما کمتر نشد بلکه بیشتر هم شد نشان دهنده این است که دنیا دارد ما را به عنوان یک قدرت جهانی میشناسد. خدا میداند این هژمون قدرت بودن چه در های قفل اقتصادی را به راحتی باز نمیکند. اتصال به کوریدور های جهانی و ارتباط با اقتصاد های بزرگ دنیا به سادگی برای یک قدرت منطقهای برقرار خواهد بود. آقای پزشکیان در مسیر قدرت منطقهای شدن ما اخلال ایجاد خواهد کرد و تیم اقتصادی او ترجیح میدهند ما یک برده شاد و ثروتمند باشیم و نه یک قدرت مقتدر.
نهایتا من به جلیلی رای خواهم داد. با علم به اینکه اخلال هایی جدی در دوره ریاست جمهوریاش وجود خواهد داشت.
----------------حمیدرضا مشکین چهارشنبه سوم تیر ۱۴۰۳@parakandeh_meshkin
۶:۳۵