عکس پروفایل ℝ𝕠𝕞𝕒𝕟 𝕔𝕒𝕕𝕖

ℝ𝕠𝕞𝕒𝕟 𝕔𝕒𝕕𝕖

۶۹۲عضو
سلام
چون کسی ادمین نمیشد تصمیم گرفتم چنل یه چیز دیگه شه خودتون انتخاب کنید:undefinedundefined
روزمرگیundefined
فرمundefined
خدماتundefined
رمانundefined

۲۰:۰۸

undefined

۲۱:۳۶

میشه رمانundefinedundefined

۱۷:۴۹

رمان
اسم:پاستیل بنفش

من چند چیز مهم درباره‌ی گربه موج‌سوار فهمیدم؛
اولین چیز:او یک گربه‌ی موح سوار است.
دومین چیز:روی تی شرتش نوشته بود:گربه ها سرور ،سگ‌ها خاک‌بر‌سر.
سومین چیز:یک چتر بسته توی دستش داشت.انگار همش نگران خیس شدن بود؛که البته وقتی خوب بهش فکر می کنی،می بینی با موج‌سواری جور در نمی‌آید.
چهارمین چیز:انگار هیچ‌کس دیگری توی ساحل نمی‌دیدش.
سوار یک موج درست‌و‌حسابی شده بود و خیلی نرم،سواری می‌کرد؛اما همین که نزدیک ساحل شد،اشتباهی چترش را باز کرد.وزش تند باد،او را به اسمان برد و گربه،از بغل گوش مرغ دریای رد شد.
حتی انکار مرغدریایی هم متوجه‌اش نشد.
مثل بادکنکی از جنس خز،امد بالای سر من مستقیم بالا را نگاه کردم،او هم صاف پایین را نگاه کرد و برایم دست تکان داد.

⁵لایک تا رمان بعدی

۱۹:۰۴

رمان
اسم:پاستیل
کت سفید‌مشکی،از ان مدل‌های پنگوئنی تنش بود.انگار می خواست با لباس رسمی‌اش،به یک جای رویایی برود.
خیلی هم به نظرم اشنا می آمد.
زیرلبی گفتم:گرنشا
به اطرافم نگاهی انداختم.از جلوی کسانی که قلعه‌های شنی می‌ساختند،فریزبی‌باز‌ها و ان‌هایی که خرچنگ‌ها را دنبال می‌کردند،رد شدم؛اما کسی را ندیدم که به ان گربه‌ی پرنده‌ی چتر‌به‌دست نگاه کند.
چشم‌هایم را سفت بستم و آرام تا ده شنردم.
به نظدم برای اینکه دیوانه نشوم،ده شماره کافی بود.
منگ شده بودم؛اما ازت اتفاق گاهی وقتی گرسنه هسنم می افتد.بعد از صبحانه دیگر چیزی نخورده بودم‌.
وقتی چشم‌هایم را باز کردم،نفس راحتی کشیدم.دیدم اثری از گربه نیست و اسمان آبی و بی انتها بود.

⁵لایک تا رمان بعدی

۸:۳۰

چنل رو دادم به amir خدافظ

۱۰:۰۹