سلاممم#جانان
۹:۴۷
پست تهران کنسرت
#جانان
۹:۵۷
۹:۵۷
۹:۵۷
۹:۵۷
۹:۵۷
۹:۵۷
۹:۵۷
۹:۵۷
۹:۵۷
۹:۵۷
مرسیی
#جانان
۱۶:۴۴
۱: 

۲: سلامتی

۳: چشم
#جانان
۲: سلامتی
۳: چشم
۱۶:۴۵
۱،۲: شنبه میزارم
۳: قربونت
🥹
۴: مرسیی
۵: مرسیی عزیزم#جانان
۳: قربونت
۴: مرسیی
۵: مرسیی عزیزم#جانان
۱۶:۴۶
گلبممم
#جانان
۱۶:۴۶
۱،۲،۳،۴: میخوام پارت بزارم ولی درس و امتحان نمیزاره

۵: ۱۵ سالمه
مهر ماهی هستم#جانان
۵: ۱۵ سالمه
مهر ماهی هستم#جانان
۱۶:۴۷
یک سالگی جاذبه مبارککک

۸:۲۳
جانان: با درد شدیدی چشامو باز کردم چندبار پلک زدم تا همه جا رو بهتر ببینم نگاهی ب اطرافم انداختم ک تازه همه چی یادم اومد ولی تنها چیزی ک یادم بود بچم بود
امیر: از شیشه اتاق داشتم نگاش میکردم ک دیدم بهوش اومد سریع دکترو صدا زدمو رفتیم داخل
دکتر: دخترم خوبی
جانان: ی... کم.... درد.... دارم
دکتر: کجاتون دقیقا درد داره
جانان: زیر شکمم...
دکتر: اها طبیعیه نگران نباشین
جانان: فقط... بچم...
دکتر: نگران بچتون نباشین
امیر: بعد معاینه کردنش دکتر رف ییرون منم نشستم رو صندلی کنار تختش دستشو گرفتم ت دستم
خوبی دورت بگردم
جانان: ا... وم
امیر
امیر: جونم
جانان: اتفاقی... واسه بچم ک نیوفتاده
امیر: نمیدونستم چی بگم قضیع توضیح بدم یا ندم
ن عشقم اتفاقی نیوفتاده
جانان: سری تکون دادمو چشامو بستم
امیر: از اتاق اومدم بیرون ک دکتر صدام کرد رفتم ت اتاقش
دکتر: بفرمایید بشینید
امیر: چیزی شده
دکتر: راستش اقای مقاره با معاینه های منو حرف های همسرتون ک گفتن زیر شکمشون درد بدی داره عه بچتون...
امیر: بچمون چی
دکتر: متاسفانه بچتون رو از دست داد... ین
امیر: با حرفش انگار همه چی رو سرم خراب شد سرجام خشکم زده بود نمی تونستم باورم کنم ک بچم مرده
با همون حال از اتاق اومدم بیرون ک رهام و کیوان اومدن سمتم نشستم رو صندلی کاش میتونستم عربده بزنم و گریه کنم
رهام: امیر چیشد دکتر چی گف
کیوان: چیزی شده
امیر: بچ... م
رهام: بچت چی امیر چیشدههه
امیر: رهاممم بچم مر... د
رهام: نننن
کیوان: ننن نننن تقصیر من بود اگ من نبودم اون بچم نمیمرد اگ من نمیرفتم سمت جانان این اتفاق نمی یوفتاد لعنت ب من
رهام: نشستم کنار امیرو بغلش کردم
ناراحت نباش ت و جانان از اینام قوی ترین همه چی درس میشه
امیر: درس بشه هم ک بچم زنده نمیشه رهام خودتم میدونی چقدر واسش ذوق داشتم
رهام: میدونم امیر ولی میتونین دوباره بچه دار بشین
الانم برو ی ابی ب دست و صورتت بزن اینطوری بری پیش جانان شک میکنه
امیر: باش
جانان: رهانا اومده بود پیشم و داشت باهام حرف میزد ک در باز شدو رهام و امیر با کیوان اومدن ت اتاق ک نگاهم افتاد ب کیوان
کیوان: س.. لام خوبین
جانان: ممنون
نگاهم رف سمت امیر ک با اخم و ناراحتی تکیه داده بود ب دیوار
امیر خوبی
امیر: اره عشقم خوبم
جانان: ولی قیافت اینو نمیگ
رهام: چیزی نیس یکم خستس
جانان: مطمعنی
امیر: ن
رهام: امیررر
جانان: چیشده
امیر: ی چیزی بهت بگم قول میدی ناراحت نشی
جانان: امیر چیشده بگو دیگ
امیر: دیگ.... قرار نیس....
جانان: قرار نیس چی بگوو
امیر: دیگ قرار نیس مامان و بابا بش.... یم
جانان: چیییی میگی.... بچم... ننننن
همش تقصیر توعههه کیواننن همش تقصیر توعه
امیر: کیوان؟؟
چ ربطی ب این داره
جانان: برین بیرون
امیر: جانان دورت.....
جانان: بیرونننن
با جیغ و گریه هام دردم بیشتر شد ولی مهم نبود مهم اون بچمه ک الان دیگ ندارمش اشکام پشت سرهم داشتن میریختن تنها چیزی ک الان میخواستم این بود ک امیر بیاد بگ همه حرفاش دورغ بودو بچم سالمه
...............................................
یک هفته بعد
رهانا: یک هفته از اون ماجرا میگذره و جانان مرخص شده و برگشتیم تهران از روزی ک قرار بود جانان مرخص بشه کیوان هم غیبش زده و معلوم نیس کجاس
جانانم از وقتی اومدیم ت اتاقش خودشو حبس کرده و لب غذا نمیزنه
۸:۵۷
بازارسال شده از 🎸🎼saz navakhtan🎼🎸
۸:۵۸
لایک و انرژی یادتون نره
۸:۵۸