۹:۲۳
#کلیپ
بابایی، خیال کردی قهرم حالا اومدی واسه آشتی...
لحظاتی از وداع فرزندان خردسالشهید ایمان قایدی با پیکر پاک پدر...
شهادت:23 خردادماه 1404در حمله جنایتکارانه رژیم صهیونیستیبه قرارگاه هوافضای سپاه در تهران
به مناسب بازگشت شهید به استان...تصویر: زینب دشتی
کانال از تبار رئیسعلی@Raisali_ir
شهادت:23 خردادماه 1404در حمله جنایتکارانه رژیم صهیونیستیبه قرارگاه هوافضای سپاه در تهران
به مناسب بازگشت شهید به استان...تصویر: زینب دشتی
۹:۲۸
مستند علمدار چزابه، شهید علیرضا ماهینی، فرمانده بوشهری جنگ های نامنظم را از لینک زیر ببینید.https://www.aparat.com/v/z97b915
کانال از تبار رئیسعلی@Raisali_ir
۷:۲۵
پیکر مطهر شهید مدافع وطن، ایمان قایدی صبح امروز بر روی دستان مردم قدرشناس بوشهر از بسیج مرکزی تا گلزار شهدای این شهر تشییع شد و برای خاکسپاری به دشتی و روستای چارک - ساعت ۱۷ امروز - منتقل شد.شهید قایدی از شهدای هوافضای سپاه پاسداران بود که در حمله وحشیانه رژیم صهیونیستی در سحرگاه ۲۳ خرداد به شهادت رسید.
۷:۳۳
#استوری| مناجات شهید علیرضا ماهینی
خدايا در همه حال ياريم نما، يک لحظه مرا به خودم وا مگذار كه اكر عنان اختيار مرا رها سازی به انحراف كشيده میشوم.
کانال از تبار رئیسعلی@Raisali_ir
خدايا در همه حال ياريم نما، يک لحظه مرا به خودم وا مگذار كه اكر عنان اختيار مرا رها سازی به انحراف كشيده میشوم.
۸:۴۹
۸:۴۶
طی ماههای گذشته، یک آپدیت بزرگ برای بازی در حال توسعه بوده و اکنون در مراحل پایانی است.این بروزرسانی، ویژگیها و تغییرات تازهای را به همراه دارد که تجربه شما را هیجانانگیزتر و پرجزئیاتتر از همیشه خواهد کرد.
۱۶:۳۱
طراح: محمد نوروزی
۱۶:۳۲
۹:۱۳
پادکست یک مرخصی ناتمام - 2.mp3
۰۵:۴۸-۵.۳۸ مگابایت
کانال از تبار رئیسعلی
۶:۰۵
منبع: کتاب چراغ صبح نوشتهی اصغر فکور، انتشارات سوره مهر، صفحه ۱۴۷
کانال از تبار رئیسعلی
۷:۵۵
۷:۴۸
🪖 روایت | یک دست لباس بهشتی
تازه دو روز از عملیات کربلای پنج گذشته بود که دوباره وارد عمل شدیم. شبانه، همراه آقای محسنی، خودمان را به پشت لشکر فجر رساندیم تا اوضاع را از نزدیک ببینیم. سردار شمس گفته بود بیشتر نیروهای فجر یا مجروح شدهاند یا به شهادت رسیدهاند و تنها عده کمی باقی ماندهاند. تصورمان این بود که هنوز جمعیتی هرچند اندک سرپا مانده باشد؛ اما وقتی رسیدیم، با صحنهای روبهرو شدیم که نفسمان را بند آورد… تعدادشان از انگشتان یک دست هم فراتر نمیرفت..
شب را همانجا ماندیم ...
ادامه روایت در لینک زیرhttps://B2n.ir/yekdast
کانال از تبار رئیسعلی@Raisali_ir
تازه دو روز از عملیات کربلای پنج گذشته بود که دوباره وارد عمل شدیم. شبانه، همراه آقای محسنی، خودمان را به پشت لشکر فجر رساندیم تا اوضاع را از نزدیک ببینیم. سردار شمس گفته بود بیشتر نیروهای فجر یا مجروح شدهاند یا به شهادت رسیدهاند و تنها عده کمی باقی ماندهاند. تصورمان این بود که هنوز جمعیتی هرچند اندک سرپا مانده باشد؛ اما وقتی رسیدیم، با صحنهای روبهرو شدیم که نفسمان را بند آورد… تعدادشان از انگشتان یک دست هم فراتر نمیرفت..
۹:۳۷
حدود یک هفته از عملیات گذشته بود که یکی از دوستانم نزد من آمد و پرسید: «درویشی! نیرو نمیخواهی؟» گفتم: «چه کاره است؟» جواب داد: «بسیجی است.» کار ما در مخابرات تخصصی بود و معمولاً نیازی به نیروهای بسیجی نداشتیم. با این حال، گفتم: «از بچههای بسیج فقط در کارهایی مثل تعمیر خط یا سیمکشی میشود استفاده کرد. اگر میتواند، بیاید.» دوستم گفت: «حرفی نیست، هر کاری باشد انجام میدهد.» او آمد. نامش «آقای شکوهی» بود. همان روز بر حسب اتفاق آقای سلیمانی ـ مسئول بخش بیسیم ـ قرار بود برای کشیدن سیم جنگی به منطقهای برود. به او گفتم شکوهی را هم همراه خود ببرد؛ هم برای کمک و هم برای اینکه تواناییاش را بسنجیم. وقتی کارشان تمام شد و بازگشتند، با خودم فکر کردم بعد از پنج کیلومتر سیمکشی حتماً از خستگی از پا افتادهاند. رفتم سراغ شکوهی. اما بر خلاف تصورم کوچکترین اثری از خستگی در چهرهاش نبود ...
۱۵:۳۹
۶:۵۴
۱۳:۵۲
۵:۴۵
۱۴:۳۴
چهرهشان زرد میشد، رنگ از رخسارشان میپرید؛ کافی بود لباس فرم ما را ببینند تا لرزه بر اندامشان بیفتد.اسیران تکاور عراقی، پیش از آنکه حتی سخنی بگویند، با نگاهشان ترس را فریاد میزدند.
ماجرا از آنجا شروع شد که پیش از آغاز عملیات فتحالمبین به ما حمله کردند. اما به جایی نرسیدند؛ شکست خوردند و گروهی از آنها اسیر شدند.
۱۳:۴۱