داستان_مباهله#نماهنگ
پیام های داستان مباهله پیامبر
از داستان مباهله می توان پیام های زیر را به دست آورد:
پیامبر، حاضر شد برای اثبات حقانیت دین اسلام، خود و نزدیک ترین بستگانش را در معرض خطر قرار دهد. «من بعد ما جاءک من العلمِ»
آخرین برگ برنده و سلاح برنده مؤمن، دعاست.
در مجالس دعا، کودکان را نیز با خود ببریم. «أَبناءنا»
استمداد از غیب، پس از بکارگیرى توانایى هاى عادّى است.«نبتهِل»
حالات اهل دعا مهم است، و نه تعداد آنها. مباهله کننده ها، پنج نفر بیشتر نبودند.«أَبْناءَنا»، «نِساءَنا»، «أَنْفُسَنا».
علىّ بن ابى طالب، جان و نفس و خود پیامبر است.«أَنفسنا»
اهل بیت پیامبر و اصحاب کساء به تصریح آیه مباهله، مستجاب الدعوة هستند.
فرزند دخترى، همچون فرزند پسرى، فرزند خود انسان است. «أَبنائنا»، بنا براین امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام فرزندان پیامبرند.
پیام های داستان مباهله پیامبر از داستان مباهله می توان پیام های زیر را به دست آورد: پیامبر، حاضر شد برای اثبات حقانیت دین اسلام، خود و نزدیک ترین بستگانش را در معرض خطر قرار دهد. «من بعد ما جاءک من العلمِ» آخرین برگ برنده و سلاح برنده مؤمن، دعاست. در مجالس دعا، کودکان را نیز با خود ببریم. «أَبناءنا» استمداد از غیب، پس از بکارگیرى توانایى هاى عادّى است.«نبتهِل» حالات اهل دعا مهم است، و نه تعداد آنها. مباهله کننده ها، پنج نفر بیشتر نبودند.«أَبْناءَنا»، «نِساءَنا»، «أَنْفُسَنا». علىّ بن ابى طالب، جان و نفس و خود پیامبر است.«أَنفسنا» اهل بیت پیامبر و اصحاب کساء به تصریح آیه مباهله، مستجاب الدعوة هستند. فرزند دخترى، همچون فرزند پسرى، فرزند خود انسان است. «أَبنائنا»، بنا براین امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام فرزندان پیامبرند.۱۱:۳۱
مدیریت احساسات در کودکان: راهی به سوی آرامش درونیمدیریت احساسات از مهارتهای کلیدی در رشد عاطفی کودکان است. این توانایی به کودکان کمک میکند تا با چالشها و استرسهای زندگی بهتر مقابله کنند و آرامش درونی پیدا کنند.
چگونه مهارتهای مدیریت احساسات را تقویت کنیم؟ آموزش نامگذاری احساسات: به کودک کمک کنید احساسات مختلف را شناسایی و نامگذاری کند، مثلاً با استفاده از کتابهای داستان. مدیریت خشم و استرس: تکنیکهای آرامشبخش مانند تنفس عمیق را به کودک آموزش دهید تا در مواقع استرسزا استفاده کند. مکالمات درباره احساسات: با کودک درباره احساساتش صحبت کنید و به او یاد دهید که احساساتش را بیان کند و به دنبال راهحلهای سازنده باشد. ایجاد فضای امن: محیطی امن فراهم کنید تا کودک بتواند بدون ترس از قضاوت احساساتش را بیان کند و احساس کند که مورد درک و پذیرش است. استفاده از تکنیکهای داستانگویی: از داستانهای کوتاه برای آموزش مدیریت احساسات و حل مسائل استفاده کنید. تشویق به فعالیتهای خلاقانه: هنر و موسیقی میتوانند به کودک کمک کنند تا احساساتش را بهتر درک کرده و مدیریت کند. مدیریت زمان و فعالیتها: برنامهریزی مناسب و زمانهای استراحت به کنترل بهتر احساسات و کاهش استرس کمک میکند. نکته مهم:مدیریت احساسات به کاهش استرس، تقویت روابط اجتماعی و بهبود تمرکز کودک کمک میکند.۱۱:۳۵
تشویق رفتارهای مثبت: تقویت رفتارهای خوبتشویق رفتارهای مثبت روشی مؤثر برای تربیت کودک است که به جای تمرکز بر اشتباهات، رفتارهای خوب را تقویت میکند و باعث ایجاد انگیزه و اعتماد به نفس در کودک میشود.مزایای تشویق رفتارهای مثبت:
افزایش اعتماد به نفس: کودک با دریافت تشویق، احساس موفقیت و اعتماد به نفس بیشتری میکند. تقویت رفتارهای خوب: کودک برای دریافت پاداش، تلاش بیشتری برای ادامه رفتارهای مثبت میکند. ایجاد انگیزه: کودک بهجای تمرکز بر منفیها، به دنبال کسب پاداش است.انواع تشویقها:
تحسین کلامی: مانند "آفرین!" یا "خیلی خوب!" پاداشهای کوچک: مثل استیکر یا دسر خاص وقتگذرانی ویژه: مانند بازی در پارک یا تماشای فیلم محبوب مثال:اگر کودک ۶ ساله شما تکالیفش را بهموقع انجام داده است، بگویید: "خیلی خوب بود! به خاطر این کار میتوانی یک استیکر بگیری و با هم به پارک برویم."نکته: تشویقها باید بلافاصله بعد از رفتار مثبت داده شوند تا ارتباط واضحی بین رفتار و پاداش برقرار شود.
۱۱:۳۵
#داستان تربیتی ۱#اختاپوس_خجالتی_و_ماهی_مهربان#گوشه_گیری_خجالتی_بودن
یکی بود یکی نبود. یک اختاپوس خجالتی ای و آرامی بود که همیشه تنها زندگی می کرد. اختاپوس همیشه دلش می خواست دوستی پیدا کند، اما بسیار خجالتی و کمرو بود.
یک روز، اختاپوس می خواست یک صدف بسیار لیز را بگیرد. اما قبل از این که خودش متوجه شود، شاخک هایش به هم پیچیدند و گره خوردند. اختاپوس دیگر نمی توانست تکان بخورد، بسیار تلاش کرد ولی موفق نشده بود. ناگهان اختاپوس یک گروه ماهی دید که از کنارش رد می شدند، باید از آن ها کمک می خواست، اما خجالت می کشید و چیزی نگفت. یکی از ماهی ها که بسیار کوچک و مهربان بود، دید اختاپوس در دردسر افتاده است. به طرفاختاپوس رفت و تمام شاخک هایش را آزاد کرد.اختاپوس به کمک ماهی کوچولو از آن وضعیت سخت نجات پیدا کرد و از این موضوع بسیار خوشحال شد، اما چون بسیار خجالتی بود، جرات نمی کرد با ماهی صحبت کند و با او دوست شود. اختاپوس یک تشکر کوچولو از ماهی کرد و تندی از او دور شد. اختاپوس کل شب را به این موضوع فکر کرد که او یک فرصت بزرگ را از دست داده و با ماهی کوچولوی مهربان دوست نشده است.چند روز بعد اختاپوس در حال استراحت بین صخره ها بود که ناگهان متوجه شد همه ی ماهی ها در حال فرار هستند.اختاپوس به دور و برش نگاهی کرد و یک ماهی بزرگ دید که به دنبال غذا می گشت. اختاپوس تندی فرار کرد و پشت صخره ها قایم شد. او از پشت صخره ها یواشکی ماهی بزرگ را نگاه کرد. ماهی بزرگ می خواست ماهی کوچولوی مهربان را بگیرد و بخورد. ماهی کوچولو به کمک احتیاج داشت، اما ماهی بزرگ بسیار خطرناک و درنده بود و کسی جرات نمی کرد به او نزدیک شود. اختاپوس به یاد کمک ماهی کوچولوی مهربان افتاد و تصمیم گرفت هر طور شده به ماهی کوچولو کمک کند.
اختاپوس تندی از بین صخره ها بیرون آمد و درست روبروی ماهی بزرگ ایستاد و قبل از این که ماهی بتواند کاری انجام دهد، اختاپوس یه عالمه جوهر به طرف اون پاشید. اختاپوس ماهی کوچولو را گرفت و به سمت صخره ها شنا کرد و پشت آن ها پنهان شد. همه چیز آن قدر سریع اتفاق افتاد که ماهی بزرگ نتوانست هیچ کاری انجام دهد. اما کمی بعد به خودش آمد و به طرف صخره ها رفت تا اختاپوس و ماهی کوچولو را پیدا کند. ماهی بزرگ آن قدر عصبانی بود که اگر آن ها را پیدا می کرد حتماً یک لقمه ی چربشان می کرد.
کمی بعد ماهی بزرگ درد وحشتناکی اول در دستگاه تنفسی اش بعد در باله هایش و سپس در تمام بدنش احساس کرد. انگار جوهر اختاپوس کار خودش را کرده بود. ماهی بزرگ عصبانی و ناراحت از آن جا دور شد.
به محض این که ماهی بزرگ از آن جا رفت، همه ی ماهی ها از مخفیگاه های خود بیرون آمدند و به اختاپوس به خاطر شجاعت بسیارش تبریک گفتند. سپس ماهی کوچولوتعریف کرد که چطور چند روز پیش به اختاپوس کمک کرده، اما هیچ وقت فکر نمی کرد که او آن قدر قدرشناس باشد و کمکش را جبران کند. با شنیدن این حرف ها همه ی ماهی ها فهمیدند که اختاپوس خجالتی چقدر مهربان است و همه دوست داشتند که با اختاپوس مهربان و شجاع دوست شوند.منبع تبیان
یکی بود یکی نبود. یک اختاپوس خجالتی ای و آرامی بود که همیشه تنها زندگی می کرد. اختاپوس همیشه دلش می خواست دوستی پیدا کند، اما بسیار خجالتی و کمرو بود.
یک روز، اختاپوس می خواست یک صدف بسیار لیز را بگیرد. اما قبل از این که خودش متوجه شود، شاخک هایش به هم پیچیدند و گره خوردند. اختاپوس دیگر نمی توانست تکان بخورد، بسیار تلاش کرد ولی موفق نشده بود. ناگهان اختاپوس یک گروه ماهی دید که از کنارش رد می شدند، باید از آن ها کمک می خواست، اما خجالت می کشید و چیزی نگفت. یکی از ماهی ها که بسیار کوچک و مهربان بود، دید اختاپوس در دردسر افتاده است. به طرفاختاپوس رفت و تمام شاخک هایش را آزاد کرد.
اختاپوس به کمک ماهی کوچولو از آن وضعیت سخت نجات پیدا کرد و از این موضوع بسیار خوشحال شد، اما چون بسیار خجالتی بود، جرات نمی کرد با ماهی صحبت کند و با او دوست شود. اختاپوس یک تشکر کوچولو از ماهی کرد و تندی از او دور شد. اختاپوس کل شب را به این موضوع فکر کرد که او یک فرصت بزرگ را از دست داده و با ماهی کوچولوی مهربان دوست نشده است.چند روز بعد اختاپوس در حال استراحت بین صخره ها بود که ناگهان متوجه شد همه ی ماهی ها در حال فرار هستند.اختاپوس به دور و برش نگاهی کرد و یک ماهی بزرگ دید که به دنبال غذا می گشت. اختاپوس تندی فرار کرد و پشت صخره ها قایم شد. او از پشت صخره ها یواشکی ماهی بزرگ را نگاه کرد. ماهی بزرگ می خواست ماهی کوچولوی مهربان را بگیرد و بخورد. ماهی کوچولو به کمک احتیاج داشت، اما ماهی بزرگ بسیار خطرناک و درنده بود و کسی جرات نمی کرد به او نزدیک شود. اختاپوس به یاد کمک ماهی کوچولوی مهربان افتاد و تصمیم گرفت هر طور شده به ماهی کوچولو کمک کند.اختاپوس تندی از بین صخره ها بیرون آمد و درست روبروی ماهی بزرگ ایستاد و قبل از این که ماهی بتواند کاری انجام دهد، اختاپوس یه عالمه جوهر به طرف اون پاشید. اختاپوس ماهی کوچولو را گرفت و به سمت صخره ها شنا کرد و پشت آن ها پنهان شد. همه چیز آن قدر سریع اتفاق افتاد که ماهی بزرگ نتوانست هیچ کاری انجام دهد. اما کمی بعد به خودش آمد و به طرف صخره ها رفت تا اختاپوس و ماهی کوچولو را پیدا کند. ماهی بزرگ آن قدر عصبانی بود که اگر آن ها را پیدا می کرد حتماً یک لقمه ی چربشان می کرد.
کمی بعد ماهی بزرگ درد وحشتناکی اول در دستگاه تنفسی اش بعد در باله هایش و سپس در تمام بدنش احساس کرد. انگار جوهر اختاپوس کار خودش را کرده بود. ماهی بزرگ عصبانی و ناراحت از آن جا دور شد.
به محض این که ماهی بزرگ از آن جا رفت، همه ی ماهی ها از مخفیگاه های خود بیرون آمدند و به اختاپوس به خاطر شجاعت بسیارش تبریک گفتند. سپس ماهی کوچولوتعریف کرد که چطور چند روز پیش به اختاپوس کمک کرده، اما هیچ وقت فکر نمی کرد که او آن قدر قدرشناس باشد و کمکش را جبران کند. با شنیدن این حرف ها همه ی ماهی ها فهمیدند
که اختاپوس خجالتی چقدر مهربان است و همه دوست داشتند که با اختاپوس مهربان و شجاع دوست شوند.منبع تبیان۱۱:۳۵
دعوا، یکی از مزایای داشتن خواهر یا برادر در خانه است. چون چنین کودکی، قبل از ورود به جامعه، خواهر یا برادری داردکه با او اختلاف سلیقه و اختلاف نظر دارد و با درگیری هایی روبرو می شود که باید سعی کند آنها را حل کند. والدین باید به فرزندان خود اجازه رویارویی با چنین مشکلاتی را بدهند...
این کار آنها را برای آینده آماده می کند. اگر دعوا یا بحث میان کودکان، کلامی بود، بهتر است دخالت نکنید و به هیچ وجه نقش قاضی را در این میان بازی نکنید. مثلا عده ای همیشه به فرزند کوچک تر می گویند که: «تو باید به برادر یا خواهر بزرگ تر خود احترام بگذاری.» یا به فرزند بزرگ تر می گویند که: «تو باید رعایت کنی، هر چه باشد تو بزرگ تر هستی.» با این کار، کودک نسبت به والدین خود احساس منفی ای پیدا می کند.
۱۷:۳۰
راهکارهای پرورش خلاقیت کودکان 1. اسباب بازی کمتری بخرید!
شاید برایتان عجیب باشداما خرید اسباب بازیهای متنوع و زیادمیتواند دلیلی برای از بین بردن خلاقیت در کودکان باشد.
وقتی کودک همیشه در اطرافش وسایل بازی جدید ببینددلیل و انگیزه ای برای فکر کردن
و خلاقیت داشتن برای فراهم کردن وسایل بازی جدید را نخواهد داشت.
بهتر است برای خرید اسباب بازیهای جدید و متنوعوسایل اولیه برای درست کردن کاردستیهای متنوع
مثل:انواع کاغذ و چسب و مقوا و… را در اطراف کودک قرار دهید
تا با #خلاقانه فکر کردن دست به ساختن ببرد.
۱۷:۳۱
اصرار بر كنترل کودک براي اينكه دقیقاً“همانی بشود كه ما می خواهيم”دو نتيجه در پی خواهد داشت:
يا يك رُبات حرف گوش کن و همیشه تسلیم خواهیم داشتو یا یک آشوبگر و یاغی که هر مرزی را در می شکند.
نتیجه وسواسها و اصرارهای بی مورد والدین بر آنچه الگوی از پیش ساخته تربیتی خود ساخته اند، این دو مورد است و حد وسطی هم ندارد!
پس اولاً هیچگاه لباس از پیش بریده ای را برای تربیت کودکمان قواره نکنیم...
و ثانیاً روی نسخه های تربیتی خود و دیگران اصرار بیش از اندازه نداشته باشیم...شاید این نسخه متناسب با کودک ما نباشد!
يا يك رُبات حرف گوش کن و همیشه تسلیم خواهیم داشتو یا یک آشوبگر و یاغی که هر مرزی را در می شکند.نتیجه وسواسها و اصرارهای بی مورد والدین بر آنچه الگوی از پیش ساخته تربیتی خود ساخته اند، این دو مورد است و حد وسطی هم ندارد!
پس اولاً هیچگاه لباس از پیش بریده ای را برای تربیت کودکمان قواره نکنیم...
و ثانیاً روی نسخه های تربیتی خود و دیگران اصرار بیش از اندازه نداشته باشیم...شاید این نسخه متناسب با کودک ما نباشد!
۶:۱۹
#فرزندپروری #مسئولیت_پذیری(۱)
اگه میخواین فرزند #مسئولیت_پذیری داشته باشید
گفتارتان را با فرزندتان اصلاح کنید
️یکی از کارهای نادرست والدین این است که
برای قانع کردن فرزندشان به انجام وظایف
طرز بیان درستی انتخاب نمی کنند.
اگه میخواین فرزند #مسئولیت_پذیری داشته باشید گفتارتان را با فرزندتان اصلاح کنید️یکی از کارهای نادرست والدین این است که برای قانع کردن فرزندشان به انجام وظایف
طرز بیان درستی انتخاب نمی کنند.۶:۲۰
#مهارتهای_فرزندپروری
اضطراب جدايى
اضطراب جدایی معمولا می تواند قبل از یکسالگی تا نهایتا 4 سالگی رخ دهد، همچنین امکان دارد این مساله در طی زمان به دلایلی دوباره برگشت کرده و آثار و علایم خود را نشان دهد.
اگر این اضطراب به قدری شدید باشد که کودک را ماه ها از کارها و فعالیت های روزانه اش (مثل رفتن به مهد، مدرسه و برقراری ارتباط موثر و مشارکت با دوستان و هم سالانش) باز دارد، می تواند هشداری برای مساله ای جدی تر باشد.
علایم معمول اضطراب جدایی:
- ترس از وقوع اتفاقی جدی و خطرناک که برای افراد نزدیک و مورد علاقه اش (بخصوص مادر) پیش می آید.
- نگرانی از وقوع اتفاقی غیر منتظره که منجر به جدایی و طرد همیشگی او شود.- دیدن کابوس های شبانه در مورد جدایی.- خودداری از رفتن به مهد یا مدرسه.- خودداری از به خواب رفتن قبل از دیگران یا خواب در اتاق خودش.- از بیماری های جسمانی مثل دل درد یا سردرد شکایت می کند.- هنگام جدایی به شدت بهانه گیری کرده و مدام به یکی از والدین (بیشتر مادر) میچسبد.
دلایل وقوع این اضطراب:
- تغییرات محیطی (خانه، مدرسه یا مهد جدید – تغییر در وضعیت نگهداری یا کارهای روزانه)- وقوع استرس (تعویض مهد یا مدرسه، دور شدن یا از دست دادن شخص مورد علاقه)- والدین حمایتگر افراطی (گاهی حمایت ها، کنترل ها و حساسیت های بیش از حد والدین حاکی از اضطراب یا وسواس های خود آنهاست. همچنین بعضی والدین ناخودآگاه دوست دارند کودک را نسب به خود وابسته و نیازمند نگه دارند!)
اضطراب جدايى اضطراب جدایی معمولا می تواند قبل از یکسالگی تا نهایتا 4 سالگی رخ دهد، همچنین امکان دارد این مساله در طی زمان به دلایلی دوباره برگشت کرده و آثار و علایم خود را نشان دهد.
اگر این اضطراب به قدری شدید باشد که کودک را ماه ها از کارها و فعالیت های روزانه اش (مثل رفتن به مهد، مدرسه و برقراری ارتباط موثر و مشارکت با دوستان و هم سالانش) باز دارد، می تواند هشداری برای مساله ای جدی تر باشد.
علایم معمول اضطراب جدایی:- ترس از وقوع اتفاقی جدی و خطرناک که برای افراد نزدیک و مورد علاقه اش (بخصوص مادر) پیش می آید.
- نگرانی از وقوع اتفاقی غیر منتظره که منجر به جدایی و طرد همیشگی او شود.- دیدن کابوس های شبانه در مورد جدایی.- خودداری از رفتن به مهد یا مدرسه.- خودداری از به خواب رفتن قبل از دیگران یا خواب در اتاق خودش.- از بیماری های جسمانی مثل دل درد یا سردرد شکایت می کند.- هنگام جدایی به شدت بهانه گیری کرده و مدام به یکی از والدین (بیشتر مادر) میچسبد.
دلایل وقوع این اضطراب:- تغییرات محیطی (خانه، مدرسه یا مهد جدید – تغییر در وضعیت نگهداری یا کارهای روزانه)- وقوع استرس (تعویض مهد یا مدرسه، دور شدن یا از دست دادن شخص مورد علاقه)- والدین حمایتگر افراطی (گاهی حمایت ها، کنترل ها و حساسیت های بیش از حد والدین حاکی از اضطراب یا وسواس های خود آنهاست. همچنین بعضی والدین ناخودآگاه دوست دارند کودک را نسب به خود وابسته و نیازمند نگه دارند!)
۶:۲۰
#بازی
برای کودکان و نوجوانان چه نوع بازیهایی مفید است؟
بازی انواعی دارد که کودکان و نوجوانان در سنین گوناگون میتوانند از آنها استفاده کنند:
#بازی_فعال : نشستن، سینه خیز رفتن، ایستادن، دویدن، بالا رفتن، پریدن، پرتاب کردن، الا کلنگ، سرسره، تاب، طناب، دوچرخه، توپ و.... در صورت استفاده ی کودکان از بازی فعال، متوجه باشید که با خشونت همراه نشود و خطرساز نباشد.
#بازی_تقلیدی : خاله بازی، دکتر بازی، حمام کردن عروسک، مهمانی رفتن، جنگ، پلیس بازی، آتش نشانی و....
#بازی_سازنده : خانه سازی با گل و گچ و خمیر، خاک و ماسه، اسباب بازیهای چند تکه و.... به کودکان خود اجازه دهید با خاک و گل تمیز بازی کنند.
#بازی_قاعده_مند : گرگم به هوا، قایم باشک، بالا بلندی و....
#بازی_فکری : نخ کردن مهره ها، جورچین (پازل) ، کیت، نقاشی و....
#بازی_الکترونیکی : سگا، پلی استیشن، رایانه و....
توجه داشته باشید که زیاده روی در این نوع بازی، آثار سویی دارد.
#بازی_با_بزرگترها : اسب سواری، دوچرخه، تنیس و....
منبع : کتاب نسیم مهر1 ؛ پرسش و پاسخ تربیت کودک و نوجوانحسین دهنوی.
@
برای کودکان و نوجوانان چه نوع بازیهایی مفید است؟
بازی انواعی دارد که کودکان و نوجوانان در سنین گوناگون میتوانند از آنها استفاده کنند: #بازی_فعال : نشستن، سینه خیز رفتن، ایستادن، دویدن، بالا رفتن، پریدن، پرتاب کردن، الا کلنگ، سرسره، تاب، طناب، دوچرخه، توپ و.... در صورت استفاده ی کودکان از بازی فعال، متوجه باشید که با خشونت همراه نشود و خطرساز نباشد. #بازی_تقلیدی : خاله بازی، دکتر بازی، حمام کردن عروسک، مهمانی رفتن، جنگ، پلیس بازی، آتش نشانی و.... #بازی_سازنده : خانه سازی با گل و گچ و خمیر، خاک و ماسه، اسباب بازیهای چند تکه و.... به کودکان خود اجازه دهید با خاک و گل تمیز بازی کنند. #بازی_قاعده_مند : گرگم به هوا، قایم باشک، بالا بلندی و.... #بازی_فکری : نخ کردن مهره ها، جورچین (پازل) ، کیت، نقاشی و.... #بازی_الکترونیکی : سگا، پلی استیشن، رایانه و.... توجه داشته باشید که زیاده روی در این نوع بازی، آثار سویی دارد.
#بازی_با_بزرگترها : اسب سواری، دوچرخه، تنیس و.... منبع : کتاب نسیم مهر1 ؛ پرسش و پاسخ تربیت کودک و نوجوانحسین دهنوی.@
۶:۲۰
#قصه_متن گرگی در لباس ميش
یكی بود یكی نبود، غیر از خدای مهربون هیچ کس نبود.روزي روزگاري يك گرگ بدجنس براي پيدا كردن غذا دچار مشكل شد. چون گله اي كه براي چرا به آن كوه و چمنزار مي آمد يك چوپان دلسوز و يك سگ دقيق داشت. آنها مواظب هر اتفاقي در گله بودند.گرگ گرفتار شده بود و نمي دانست چكار بكند تا اينكه يك روز اتفاق عجيبي افتاد. او يك پوست گوسفند را پيدا كرد. گرگ آنرا برداشت و بسرعت فرار كرد.روز بعد گرگ با دقت پوست را روي خودش انداخت و خودش را به شكل يك گوسفند درآورد و هنگاميكه گله در صحرا مشغول چرا بود به ميان آنها رفت.گوسفندها متوجه وجود گرگ نشدند. يكي از بره ها به كنار او آمد گرگ ناقلا به او گفت: كمي آنطرفتر علف هاي خوشمزه تري وجود دارد و بره بيچاره به دنبال گرگ از گله دور شد. خلاصه آن روز گرگ بدجنس توانست شكار خوبي را پيدا كند.تا مدتها گرگ به گله مي آمد و به روش هاي مختلف گوسفندان را فريب مي داد. و گوسفندها هم فريب ظاهر گرگ را مي خوردند و حرف هاي او را قبول مي كردند.اين ماجرا مدتها ادامه پيدا كرد. البته چوپان و سگ گله بعد از مدتها توانستند به علت ناپديد شدن گوسفندها پي ببرند و گرگ بدجنس را حسابي ادب كنند. ولي...ولي حيف كه يك عده گوسفند ساده گول گرگ را خورده بودند و ديگه در ميان گله نبودند.و گوسفندان فهمیدن که باید همیشه حواسشون به گله باشه و تا وقتی با هم باشن در امان هستند
گرگی در لباس ميش یكی بود یكی نبود، غیر از خدای مهربون هیچ کس نبود.روزي روزگاري يك گرگ بدجنس براي پيدا كردن غذا دچار مشكل شد. چون گله اي كه براي چرا به آن كوه و چمنزار مي آمد يك چوپان دلسوز و يك سگ دقيق داشت. آنها مواظب هر اتفاقي در گله بودند.
گرگ گرفتار شده بود و نمي دانست چكار بكند تا اينكه يك روز اتفاق عجيبي افتاد. او يك پوست گوسفند را پيدا كرد. گرگ آنرا برداشت و بسرعت فرار كرد.روز بعد گرگ با دقت پوست را روي خودش انداخت و خودش را به شكل يك گوسفند درآورد و هنگاميكه گله در صحرا مشغول چرا بود به ميان آنها رفت.گوسفندها متوجه وجود گرگ نشدند. يكي از بره ها به كنار او آمد گرگ ناقلا به او گفت: كمي آنطرفتر علف هاي خوشمزه تري وجود دارد و بره بيچاره به دنبال گرگ از گله دور شد. خلاصه آن روز گرگ بدجنس توانست شكار خوبي را پيدا كند.تا مدتها گرگ به گله مي آمد و به روش هاي مختلف گوسفندان را فريب مي داد. و گوسفندها هم فريب ظاهر گرگ را مي خوردند و حرف هاي او را قبول مي كردند.اين ماجرا مدتها ادامه پيدا كرد. البته چوپان و سگ گله بعد از مدتها توانستند به علت ناپديد شدن گوسفندها پي ببرند و گرگ بدجنس را حسابي ادب كنند. ولي...ولي حيف كه يك عده گوسفند ساده گول گرگ را خورده بودند و ديگه در ميان گله نبودند.و گوسفندان فهمیدن که باید همیشه حواسشون به گله باشه و تا وقتی با هم باشن در امان هستند۶:۲۰
#فرزندپروری
والدینی که میخواهند فرزندان را به اجبار با استعدادپرورش دهند
امروزه خیلی از والدین با کمشدن تعدادفرزند نسبت به گذشته با مراحل رشد کودک خودتقریبا به خوبی آشنایی دارند این از جهتی خوب است ولی از جهتی اگر به شکلی وسواس گونه باشد تبعاتی را برای فرزند دارد گاها برخی والدین برنامه های وسواسی عجیبی را برای فرزندانشان در نظر میگیرندبچه هنوز چند قدمی بر نداشته که والدین برنامه ریزی های عملیاتی را آغاز میکنند کم کم با گذرزمان با برنامه ریزی های فشرده آموزشی این روند را هر چه سریعتر طی میکنند ثبت نام در یک پیش دبستانی و با آن مدرسه خاص با انواع آزمون های ورودی ،آمادگی تیزهوشان و ...آیا این موج عظیم راهی برای اینکه فرزند دلبندمان را با به خوشبختی برسانیم است؟ عمده وسواس در اینگونه والدین طوری است که مدام نگران این هستند که آیا به عنوان والدین وظایف خود را به به خوبی انجام میدهند؟ این طیف فکری بیشتر ین فشار را به روی فرزندان میگذاردانتظاراتی متناسب با شرایط فرزندان را مد نظر قرار دهید با آنچه که هست نه آنگونه که شما میخواهید.
والدینی که میخواهند فرزندان را به اجبار با استعدادپرورش دهندامروزه خیلی از والدین با کمشدن تعدادفرزند نسبت به گذشته با مراحل رشد کودک خودتقریبا به خوبی آشنایی دارند این از جهتی خوب است ولی از جهتی اگر به شکلی وسواس گونه باشد تبعاتی را برای فرزند دارد گاها برخی والدین برنامه های وسواسی عجیبی را برای فرزندانشان در نظر میگیرندبچه هنوز چند قدمی بر نداشته که والدین برنامه ریزی های عملیاتی را آغاز میکنند کم کم با گذرزمان با برنامه ریزی های فشرده آموزشی این روند را هر چه سریعتر طی میکنند ثبت نام در یک پیش دبستانی و با آن مدرسه خاص با انواع آزمون های ورودی ،آمادگی تیزهوشان و ...آیا این موج عظیم راهی برای اینکه فرزند دلبندمان را با به خوشبختی برسانیم است؟ عمده وسواس در اینگونه والدین طوری است که مدام نگران این هستند که آیا به عنوان والدین وظایف خود را به به خوبی انجام میدهند؟ این طیف فکری بیشتر ین فشار را به روی فرزندان میگذاردانتظاراتی متناسب با شرایط فرزندان را مد نظر قرار دهید با آنچه که هست نه آنگونه که شما میخواهید.
۷:۱۶
کودکتان لجباز نیست، ناتوان در بیان احساسات است!گاهی وقتی کودک جیغ میزند، گریه میکند یا اصرار بیدلیل روی چیزی دارد، بزرگترها میگویند:
«چقدر لجبازه!» «همش ادا در میاره!»اما واقعیت اینه که کودک هنوز بلد نیست احساساتش رو به زبان بیاره.- پشت هر رفتار بهظاهر آزاردهنده، یک احساس سرکوبشده است:
وقتی اسباببازیاش را پرت میکند، شاید ناامید یا خسته باشد. وقتی سرسختانه مخالفت میکند، شاید نیاز به استقلال یا دیده شدن دارد. به جای سرزنش، کنارش بنشین و بگو:«میفهمم الان ناراحتی، بیا باهم حرف بزنیم…» آرامش تو، امنترین پناه برای طوفان درون کودکته.#روانشناسی_کودک
۱۱:۱۱
#فرزندپروري حتما تا انتها ببین
بچه های ما برای رشد نیاز به تهدید، زور و داد و بیداد ندارن….«اگر فکر میکنی پدر و مادری هست که باید اینا رو بدونه، براش بفرست. شاید یه تغییری از همین جا شروع شه🥰»
بچه های ما برای رشد نیاز به تهدید، زور و داد و بیداد ندارن….«اگر فکر میکنی پدر و مادری هست که باید اینا رو بدونه، براش بفرست. شاید یه تغییری از همین جا شروع شه🥰
»۱۱:۱۲
چیکار کنیم که بچههامون غرق اضطراب و تنهایی نشن؟
.، یه قدرت فوقالعاده ای درون بچه ها هست که اغلب ازش غافلیم.یه قدرتی که اگه درست و غیرمستقیم تقویتش کنیم، خودش تبدیل میشه به یه جور واکسن ذهنی برای بچهها؛ چیزی که کمکشون میکنه ذهنشون رو از فشار و اضطرابهای محیط نجات بدن و بهجاش توی یه دنیای درونی امن، پناه بگیرن.
این قدرت، قدرت خیالپردازیه.بچهها این توانایی رو دارن که از دل شلوغترین و نگرانکنندهترین اتفاقها، برای خودشون یه دنیای خیالی بسازن و توی این دنیا، همهچی به شکل دیگهای معنا پیدا میکنه؛ ترسها کوچیک میشن، خودشون بزرگترین قهرمانای روی زمینن و حتی صداهای انفجار میتونه به صدای یه بازی هیجانانگیز تبدیل بشه!
به نظر شما، چه کارایی میتونه به تقویت این قدرت خیالپردازی توی بچهها کمک کنه؟
#اندکی_تامل
.، یه قدرت فوقالعاده ای درون بچه ها هست که اغلب ازش غافلیم.یه قدرتی که اگه درست و غیرمستقیم تقویتش کنیم، خودش تبدیل میشه به یه جور واکسن ذهنی برای بچهها؛ چیزی که کمکشون میکنه ذهنشون رو از فشار و اضطرابهای محیط نجات بدن و بهجاش توی یه دنیای درونی امن، پناه بگیرن.
این قدرت، قدرت خیالپردازیه.بچهها این توانایی رو دارن که از دل شلوغترین و نگرانکنندهترین اتفاقها، برای خودشون یه دنیای خیالی بسازن و توی این دنیا، همهچی به شکل دیگهای معنا پیدا میکنه؛ ترسها کوچیک میشن، خودشون بزرگترین قهرمانای روی زمینن و حتی صداهای انفجار میتونه به صدای یه بازی هیجانانگیز تبدیل بشه!
به نظر شما، چه کارایی میتونه به تقویت این قدرت خیالپردازی توی بچهها کمک کنه؟
#اندکی_تامل
۱۱:۱۲