رمان صیغه خان
ژانر: عاشقانه ، هیجانی
ژانر: عاشقانه ، هیجانی
قسمتی از رمان صیغه خان
۱۹:۰۹
در حال حاضر نمایش این پیام پشتیبانی نمیشود.
در حال حاضر نمایش این پیام پشتیبانی نمیشود.
وسطِ وسطِ جهنمم! خودِ خودِ برزخم! آتیشم!شعله ام! مرگم!
کجاست؟کو ناجی؟ کو حامی؟ کو شفادهنده؟ اینا همش مزخرف خالصه! کسی خودِ مرگو از مرگ نجات نمیده! این قصه ی خاکستری منه!
کجاست؟کو ناجی؟ کو حامی؟ کو شفادهنده؟ اینا همش مزخرف خالصه! کسی خودِ مرگو از مرگ نجات نمیده! این قصه ی خاکستری منه!
۷:۴۲
شروع رمان جذاب و مرموزِ کاژه

۷:۴۳
#𝗞𝗔𝗭𝗛𝗘𝗛
ᥫ᭡
#PART_1
-چخــــه! هوششش! برو اونور سد معبر کردی! عجب گاوِ خری هستی تو...!
بزرگوار به پشم مبارکش هم نمی آورد!سرمو از سانروف کردم بیرون و داد زدم:
-دِ برو کنار دیگه... هوی! گاو! بقره! Cow! vache!
بلاخره سرشو بلند کرد، یه نگاه عاقل اندر سفیه به من انداخت جوری که انگار من گاوم نه اون! بعد دوباره سرشو انداخت پایین و شروع کرد به علف خوردن!
پیاده شدم و همونطور که تند تند می رفتم سمتش داد کشیدم:
-مگه باتو نیستم؟ برو اون ور میخوام رد بشم! به دمت گرفتی وایسادی وسط جاده داری چمن می خوری؟ گاوی دیگه! گاو! لیاقتت اینه که یه استیک آبدار باشی تو بشقابم نه یه... یا جده سادات! گه خوردم!... نیا... نیا.... کمک...
خب دیر شه بود! گاوه رو عصبی کرده بودم. بلند گفت:
-مااااااااااااااااااااااااااااء
همونطور که سوار ماشینم می شدم داد زدم:
-اره رفیق حق با توعه! موافقم!
#PART_1
-چخــــه! هوششش! برو اونور سد معبر کردی! عجب گاوِ خری هستی تو...!
بزرگوار به پشم مبارکش هم نمی آورد!سرمو از سانروف کردم بیرون و داد زدم:
-دِ برو کنار دیگه... هوی! گاو! بقره! Cow! vache!
بلاخره سرشو بلند کرد، یه نگاه عاقل اندر سفیه به من انداخت جوری که انگار من گاوم نه اون! بعد دوباره سرشو انداخت پایین و شروع کرد به علف خوردن!
پیاده شدم و همونطور که تند تند می رفتم سمتش داد کشیدم:
-مگه باتو نیستم؟ برو اون ور میخوام رد بشم! به دمت گرفتی وایسادی وسط جاده داری چمن می خوری؟ گاوی دیگه! گاو! لیاقتت اینه که یه استیک آبدار باشی تو بشقابم نه یه... یا جده سادات! گه خوردم!... نیا... نیا.... کمک...
خب دیر شه بود! گاوه رو عصبی کرده بودم. بلند گفت:
-مااااااااااااااااااااااااااااء
همونطور که سوار ماشینم می شدم داد زدم:
-اره رفیق حق با توعه! موافقم!
۷:۴۳
کاژه
#𝗞𝗔𝗭𝗛𝗘𝗛
ᥫ᭡ #PART_1 -چخــــه! هوششش! برو اونور سد معبر کردی! عجب گاوِ خری هستی تو...! بزرگوار به پشم مبارکش هم نمی آورد! سرمو از سانروف کردم بیرون و داد زدم: -دِ برو کنار دیگه... هوی! گاو! بقره! Cow! vache! بلاخره سرشو بلند کرد، یه نگاه عاقل اندر سفیه به من انداخت جوری که انگار من گاوم نه اون! بعد دوباره سرشو انداخت پایین و شروع کرد به علف خوردن! پیاده شدم و همونطور که تند تند می رفتم سمتش داد کشیدم: -مگه باتو نیستم؟ برو اون ور میخوام رد بشم! به دمت گرفتی وایسادی وسط جاده داری چمن می خوری؟ گاوی دیگه! گاو! لیاقتت اینه که یه استیک آبدار باشی تو بشقابم نه یه... یا جده سادات! گه خوردم!... نیا... نیا.... کمک... خب دیر شه بود! گاوه رو عصبی کرده بودم. بلند گفت: -مااااااااااااااااااااااااااااء همونطور که سوار ماشینم می شدم داد زدم: -اره رفیق حق با توعه! موافقم!
#𝗞𝗔𝗭𝗛𝗘𝗛
ᥫ᭡
#PART_2
ماشینو روشن کردم و قبل از این که بهم برسه از کنارش گاز دادم و رد شدم! ای بابا! چیزی نمونده بود منو بخوره!از آینه دیدم داره دنبال ماشین می دوه! انگشت وسطمو براش بلند کردم و محکم تر گاز دادم! اینم برای ما آدم شده!
گوشیم رنگ خورد، دکمه وصلو زدم و گفتم:
-بله؟
-کجایید شما خانم دکتر؟
خندیدم و گفتم:
-خانم دکتر ننه اته!
دوباره از آینه به گاوه که دوباره علف می خورد نگاه کردم و گفتم:
-از غول آخر رد شدم دارم میام، تا شما اون پیانو رو بیارید پایین منم رسیدم!
دکمه رو زدم و تماس قطع شد. باید زودتر می رسیدم، لا به لای این درختا و شاخ و برگا رانندگی کردن خیلی ناجور بود.ولی باید هر جور شده تا ربع ساعت دیگه جلوی خونه جدیدم می بودم! جایی که همه می گفتن حماقت محضه توش زندگی کردن!
**
- این چیه؟
در کمال خونسردی گفت:
-شاتگانه! این جایی که تو اومدی بمونی خرس، گرگ، شغال، پلنگ... و همه جور چیزی داره. اون حصارای پیزوری هم جلوشونو نمی گیرن. پاره ات می کنن! بعد پاره هاتو پاره تر می کنن!
چشمامو تو حدقه چرخوندم! ترجیح میدادم خودم بمیرم تا یدونه از گونه های درحال انقراضو با شاتگان بکشم! اخلاق مسخره ای بود متأسفانه! این مثلا برادر هم مارو ایسگا کرده بود!
#PART_2
ماشینو روشن کردم و قبل از این که بهم برسه از کنارش گاز دادم و رد شدم! ای بابا! چیزی نمونده بود منو بخوره!از آینه دیدم داره دنبال ماشین می دوه! انگشت وسطمو براش بلند کردم و محکم تر گاز دادم! اینم برای ما آدم شده!
گوشیم رنگ خورد، دکمه وصلو زدم و گفتم:
-بله؟
-کجایید شما خانم دکتر؟
خندیدم و گفتم:
-خانم دکتر ننه اته!
دوباره از آینه به گاوه که دوباره علف می خورد نگاه کردم و گفتم:
-از غول آخر رد شدم دارم میام، تا شما اون پیانو رو بیارید پایین منم رسیدم!
دکمه رو زدم و تماس قطع شد. باید زودتر می رسیدم، لا به لای این درختا و شاخ و برگا رانندگی کردن خیلی ناجور بود.ولی باید هر جور شده تا ربع ساعت دیگه جلوی خونه جدیدم می بودم! جایی که همه می گفتن حماقت محضه توش زندگی کردن!
**
- این چیه؟
در کمال خونسردی گفت:
-شاتگانه! این جایی که تو اومدی بمونی خرس، گرگ، شغال، پلنگ... و همه جور چیزی داره. اون حصارای پیزوری هم جلوشونو نمی گیرن. پاره ات می کنن! بعد پاره هاتو پاره تر می کنن!
چشمامو تو حدقه چرخوندم! ترجیح میدادم خودم بمیرم تا یدونه از گونه های درحال انقراضو با شاتگان بکشم! اخلاق مسخره ای بود متأسفانه! این مثلا برادر هم مارو ایسگا کرده بود!
۷:۴۴
#𝗞𝗔𝗭𝗛𝗘𝗛
ᥫ᭡
#PART_3
بلندش کرد و تق! جا انداختش، گذاشتش روی شونه اش و تنظیمش کرد و گفت:
-راحت ترین هدفگیری رو داره! خیلی نمیخواد دقیق باشی و فسفر بسوزونی. فقط نشونه بگیر و بعد... بنگ! به فناش بدی.. !
همونطور که سیب گاز می زدم گفتم:
- چشم! حالا؟ مجوز داره این ماسماسک؟
خیلی ساده گفت:
-نه! خُلی؟
با حرص گفتم:
-ببرش! من نهایت بتونم رنگش کنم و تو لوله اش گل بکارم!
بی توجه از پنجره بیرونو نگاه کرد و گفت:
-خیلی خری دلی! سگو بزنی تو این نقطه از مختصات جغرافیایی نمیاد زندگی کنه! احمق اینجا وسطِ وسطِ جنگله! تا شعاع چندین کیلومتری سگم پر نمی زنه. اومدیم و مردی! یه سال طول می کشه تا جنازه ات پیدا شه از بس متروکه!
با لبخند گفتم:
-اگه اینجوری نبود که نمی اومدم! اینجا خودمم و خودم! توام زودتر گمشو مزاحم خان!
#PART_3
بلندش کرد و تق! جا انداختش، گذاشتش روی شونه اش و تنظیمش کرد و گفت:
-راحت ترین هدفگیری رو داره! خیلی نمیخواد دقیق باشی و فسفر بسوزونی. فقط نشونه بگیر و بعد... بنگ! به فناش بدی.. !
همونطور که سیب گاز می زدم گفتم:
- چشم! حالا؟ مجوز داره این ماسماسک؟
خیلی ساده گفت:
-نه! خُلی؟
با حرص گفتم:
-ببرش! من نهایت بتونم رنگش کنم و تو لوله اش گل بکارم!
بی توجه از پنجره بیرونو نگاه کرد و گفت:
-خیلی خری دلی! سگو بزنی تو این نقطه از مختصات جغرافیایی نمیاد زندگی کنه! احمق اینجا وسطِ وسطِ جنگله! تا شعاع چندین کیلومتری سگم پر نمی زنه. اومدیم و مردی! یه سال طول می کشه تا جنازه ات پیدا شه از بس متروکه!
با لبخند گفتم:
-اگه اینجوری نبود که نمی اومدم! اینجا خودمم و خودم! توام زودتر گمشو مزاحم خان!
۵:۰۳
. #𝗞𝗔𝗭𝗛𝗘𝗛
ᥫ᭡
#PART_4
پشت چشمی برام نازک کرد و گفت:
-قدر عطسه بزی هم لیاقت نداری! تنها بمون این جا تا حیوونا پارت کنن!
سوئچشو برداشت و گفت:
-هر شب ساعت ده بهت زنگ می زنم، جواب ندادی مطمئن میشم مردی! خدافظ.
همچین خانواده جیگری داشتم من!داشت می رفت بره که صداش زدم:
-عادل؟
برگشت مثل گاو گفت:
-هاااا!
با لبخند بغلش کردم و گفتم:
-ها چیه بیشعور؟ بگو بله، جانم، یا مثلا من میگم عادل، تو بگو به فدات!
هولم داد اون ور و پوکر گفت:
-از گوشام به خاطر شنیدن همچین سرطانی معذرت میخوام!
موهاشو نوازش کردم، دلم براش تنگ می شد. هم زمان گفتم:
- بی لیاقتی دیگه! حالا گمشو لطفا!
#PART_4
پشت چشمی برام نازک کرد و گفت:
-قدر عطسه بزی هم لیاقت نداری! تنها بمون این جا تا حیوونا پارت کنن!
سوئچشو برداشت و گفت:
-هر شب ساعت ده بهت زنگ می زنم، جواب ندادی مطمئن میشم مردی! خدافظ.
همچین خانواده جیگری داشتم من!داشت می رفت بره که صداش زدم:
-عادل؟
برگشت مثل گاو گفت:
-هاااا!
با لبخند بغلش کردم و گفتم:
-ها چیه بیشعور؟ بگو بله، جانم، یا مثلا من میگم عادل، تو بگو به فدات!
هولم داد اون ور و پوکر گفت:
-از گوشام به خاطر شنیدن همچین سرطانی معذرت میخوام!
موهاشو نوازش کردم، دلم براش تنگ می شد. هم زمان گفتم:
- بی لیاقتی دیگه! حالا گمشو لطفا!
۵:۰۳
. #𝗞𝗔𝗭𝗛𝗘𝗛
ᥫ᭡
#PART_5
عادل دستی به نشونه خداحافظی تکون داد و رفت.
و حالا من با خودم و خودم و سایه ام و اکوی صدام تنها بودم! به علاوه پیانوی جیگر که هیچ سگی نمی تونست غرغر کنه صداش نمیذاره کپه مرگمونو بذاریم!
دقیقا وسط جنگل! توی یه خونه ویلایی گوگول! چیزی که از بچگی ارزوشو داشتم. میگید حماقته؟ باشه حق با شماست!
کلا من به هیچ سگی رو نمی دادم، مخصوصاً دخترا! به دخترا رو بدی برای لباسی که پات می کنی هم میخواستن تصمیم بگیرن.
به خاطر همین بود که همه دوستای من پسر بودن. پسرا خیلی جنبه بیشتری داشتن و به تخمشون بود طرف مقابلشون چیکار می کنه! دنیای کوچیک و مسخره ای داشتن، خودشون براشون مهم بود و ........ تموم چیزای حیاتی و مهم رو هم واگذار می کردن به همونجا.
کی همچین موجودات جالبی رو ول می کرد بره با دخترا دوست بشه اخه؟ والا!
#PART_5
عادل دستی به نشونه خداحافظی تکون داد و رفت.
و حالا من با خودم و خودم و سایه ام و اکوی صدام تنها بودم! به علاوه پیانوی جیگر که هیچ سگی نمی تونست غرغر کنه صداش نمیذاره کپه مرگمونو بذاریم!
دقیقا وسط جنگل! توی یه خونه ویلایی گوگول! چیزی که از بچگی ارزوشو داشتم. میگید حماقته؟ باشه حق با شماست!
کلا من به هیچ سگی رو نمی دادم، مخصوصاً دخترا! به دخترا رو بدی برای لباسی که پات می کنی هم میخواستن تصمیم بگیرن.
به خاطر همین بود که همه دوستای من پسر بودن. پسرا خیلی جنبه بیشتری داشتن و به تخمشون بود طرف مقابلشون چیکار می کنه! دنیای کوچیک و مسخره ای داشتن، خودشون براشون مهم بود و ........ تموم چیزای حیاتی و مهم رو هم واگذار می کردن به همونجا.
کی همچین موجودات جالبی رو ول می کرد بره با دخترا دوست بشه اخه؟ والا!
۵:۰۳
. #𝗞𝗔𝗭𝗛𝗘𝗛
ᥫ᭡
#PART_6
یخچال رو تازه زده بودم به برق، بابا کلی پول زده بود به حسابم، منم همشو ریختم تو جیب چند تا متخصص تا با هر فلاکتی هست این جارو، وسط جنگل رو، متروکه ترین نقطه مازندران رو برق کشی و لوله کشی و گاز کشی هر چی کشی دیگه هست بکنن! سخت بود، درد و خونریزی زیادی هم داشت! ولی خب شد.
در یخچالو باز کردم و یه نگاه به جا میوه ای انداختم! لامصب همه میوه ها ی جوری بودن! خیار، موز، هلو! عادل عوضی حسابی کرم ریخته بود! پوزخند زدم و یه خیار برداشتم! سایزش دو برابر یه خیار معمولی بود. زیر لب گفتم:
-دهنتو عادل!
با همون خیار توی دستم رفتم اینستاگرام و شروع کردم ویدیو گرفتن باهاش. میذاشتم استوری تا حالش جا بیاد! همه فالوئرامون مشترکن.
-خب دوستان، من امروز توی خونه جدیدم مستقر شدم. عادل هم اومده بود کمکم، ولی اسباب بازی محبوب و مورد علاقش رو تو یخچالم جا گذاشت!
و بعد خیارو گرفتم جلوی دوربین و خطاب به عادل گفتم:
- میذارمش کنار،بیا ببرش داداشی! میدونم بدون این خوابت نمی بره!
#PART_6
یخچال رو تازه زده بودم به برق، بابا کلی پول زده بود به حسابم، منم همشو ریختم تو جیب چند تا متخصص تا با هر فلاکتی هست این جارو، وسط جنگل رو، متروکه ترین نقطه مازندران رو برق کشی و لوله کشی و گاز کشی هر چی کشی دیگه هست بکنن! سخت بود، درد و خونریزی زیادی هم داشت! ولی خب شد.
در یخچالو باز کردم و یه نگاه به جا میوه ای انداختم! لامصب همه میوه ها ی جوری بودن! خیار، موز، هلو! عادل عوضی حسابی کرم ریخته بود! پوزخند زدم و یه خیار برداشتم! سایزش دو برابر یه خیار معمولی بود. زیر لب گفتم:
-دهنتو عادل!
با همون خیار توی دستم رفتم اینستاگرام و شروع کردم ویدیو گرفتن باهاش. میذاشتم استوری تا حالش جا بیاد! همه فالوئرامون مشترکن.
-خب دوستان، من امروز توی خونه جدیدم مستقر شدم. عادل هم اومده بود کمکم، ولی اسباب بازی محبوب و مورد علاقش رو تو یخچالم جا گذاشت!
و بعد خیارو گرفتم جلوی دوربین و خطاب به عادل گفتم:
- میذارمش کنار،بیا ببرش داداشی! میدونم بدون این خوابت نمی بره!
۵:۰۳
کاژه
. #𝗞𝗔𝗭𝗛𝗘𝗛
ᥫ᭡ #PART_6 یخچال رو تازه زده بودم به برق، بابا کلی پول زده بود به حسابم، منم همشو ریختم تو جیب چند تا متخصص تا با هر فلاکتی هست این جارو، وسط جنگل رو، متروکه ترین نقطه مازندران رو برق کشی و لوله کشی و گاز کشی هر چی کشی دیگه هست بکنن! سخت بود، درد و خونریزی زیادی هم داشت! ولی خب شد. در یخچالو باز کردم و یه نگاه به جا میوه ای انداختم! لامصب همه میوه ها ی جوری بودن! خیار، موز، هلو! عادل عوضی حسابی کرم ریخته بود! پوزخند زدم و یه خیار برداشتم! سایزش دو برابر یه خیار معمولی بود. زیر لب گفتم: -دهنتو عادل! با همون خیار توی دستم رفتم اینستاگرام و شروع کردم ویدیو گرفتن باهاش. میذاشتم استوری تا حالش جا بیاد! همه فالوئرامون مشترکن. -خب دوستان، من امروز توی خونه جدیدم مستقر شدم. عادل هم اومده بود کمکم، ولی اسباب بازی محبوب و مورد علاقش رو تو یخچالم جا گذاشت! و بعد خیارو گرفتم جلوی دوربین و خطاب به عادل گفتم: - میذارمش کنار،بیا ببرش داداشی! میدونم بدون این خوابت نمی بره!
آبرو واسه داداشش نزاشتچه آتیشی میسوزونه

۵:۰۳