های گرلام من اینجا کلی رمان می زارم و از سریال ها هم هست
🧸
۲۲:۳۳
دوهی: زنگ بزن به بابا بگو من جلسه نمی یام
کارمند: خانم من اجازه ی این کار رو ندارم ببخشید
پدرتون گفتند اجازه ی لغو کردن این جلسه رو ندارید
مگر اینکه...
دوهی: مگر اینکه چی؟!
کارمند: مگر اینکه سر قرار آشنایی برید
دوهی: آه از دست تو بابا
دوهی: باشه می رم سر قرار
رفتم سر قرار وقتی نشستم مرده گفت: واسه چی سر میز من نشستی!؟ گفتم اومدم سر قرار
شما آقای گوون هستید؟ بله چن گوون.
سر میز خوابم برد چون دیشب تا نصفه شب بیدار بودم و کار می کردم
وقتی بیدار شدم دیدم تو تختم هستم
خیلی تعجب کرده بودم
پرسیدم کی اومدم خونه؟
بقیش فردا🫦
کارمند: خانم من اجازه ی این کار رو ندارم ببخشید
پدرتون گفتند اجازه ی لغو کردن این جلسه رو ندارید
مگر اینکه...
دوهی: مگر اینکه چی؟!
کارمند: مگر اینکه سر قرار آشنایی برید
دوهی: آه از دست تو بابا
دوهی: باشه می رم سر قرار
رفتم سر قرار وقتی نشستم مرده گفت: واسه چی سر میز من نشستی!؟ گفتم اومدم سر قرار
شما آقای گوون هستید؟ بله چن گوون.
سر میز خوابم برد چون دیشب تا نصفه شب بیدار بودم و کار می کردم
وقتی بیدار شدم دیدم تو تختم هستم
خیلی تعجب کرده بودم
پرسیدم کی اومدم خونه؟
بقیش فردا🫦
۲۲:۴۴
۷:۳۸
خدمتکار گفت آقای گوون شما رو آوردن و گفتند هر موقع دوست داشتین بهش زنگ بزنین
حتی قیافشم یادم نبود
به خدمتکار چیزی نگفتم
رفتم تو گوگل و دیدم وای مدیر کارخونه های کل کشوره
با خودم گفتم اُه چه جایی خوابم برده بود
در باز شد و آقای گوون اومد تو گفت: بهتری؟
من که همش داشتم به قیافه زیباش نگاه می کردم نشنیدم چی گفت
بعد صدام کرد و بالاخره به خودم اومد و گفتم: بله بهترم
بهم گفت پاشو بیا صبحونه بعد گفت: آها یادم نبود تا دو روز نباید راه بری
بعد از رو تخت خواب بلندم کرد و روی صندلی گذاشتم
صبحونه رو خوردم و دوباره من رو بلند کردو من رو روی تخت گذاشت و گفت دیروز قَش کردید و بعد بردمتون پیش دکتر گفت نبایذ راه بری پس بلندت کردم
داشتم از خجــــــالـــــــت آب می شودم
بقیش فردا

حتی قیافشم یادم نبود
به خدمتکار چیزی نگفتم
رفتم تو گوگل و دیدم وای مدیر کارخونه های کل کشوره
با خودم گفتم اُه چه جایی خوابم برده بود
در باز شد و آقای گوون اومد تو گفت: بهتری؟
من که همش داشتم به قیافه زیباش نگاه می کردم نشنیدم چی گفت
بعد صدام کرد و بالاخره به خودم اومد و گفتم: بله بهترم
بهم گفت پاشو بیا صبحونه بعد گفت: آها یادم نبود تا دو روز نباید راه بری
بعد از رو تخت خواب بلندم کرد و روی صندلی گذاشتم
صبحونه رو خوردم و دوباره من رو بلند کردو من رو روی تخت گذاشت و گفت دیروز قَش کردید و بعد بردمتون پیش دکتر گفت نبایذ راه بری پس بلندت کردم
داشتم از خجــــــالـــــــت آب می شودم
بقیش فردا
۹:۳۵
بازارسال شده از kpop
۱۸:۲۶