عکس پروفایل رمان کاوریستا ر

رمان کاوریستا

۵۱عضو
تمام؟

۱۲:۲۴

بازم نقش بدم؟

۱۳:۱۸

باشه

۱۳:۲۰

thumnail
کوکو گربه
سن 2 سال
گربه یوکی

۱۳:۲۱

thumnail
آلیس بچه
سن 1
بچه الکس

۱۳:۳۰

thumnail
اون وو شهروند
سن 22
متیو چند بار اون وو کرده و اون وو فقط الکس داره

۱۳:۳۲

رمان بنویسیمممم؟

۱۳:۳۳

چرا؟ 😂

۱۳:۳۳

دو نفر گفتن اره دو نفر گفتن نه

۱۳:۳۴

رمان کاوریستا
دو نفر گفتن اره دو نفر گفتن نه
اره

۱۳:۳۵

رمان کاوریستا
رمان بنویسیمممم؟
می‌نویسیم چون پنج نفر گفتن اره

۱۳:۳۵

thumnail
برو بابا خودمم زدم مینویسم

۱۳:۳۷

رمان کاوریستا
رمان بنویسیمممم؟
ایش

۱۳:۳۷

رمان کاوریستا
رمان بنویسیمممم؟
ینی بازم نقش بدم؟

۱۳:۵۴

thumnail
یجینا مدیر دانشگاه متیو
سن 43
مدیر سخت گیر و همین تور خاله متیو

۱۴:۲۱

دیگه نقش نمیدم

۱۱:۴۱

رمان بنویسم؟

۱۲:۵۲

فقط جای یانگی با اون وو عوض میکنم

۱۲:۵۹

thumnail
اون وو وکیل
سن 25
اون وو یه وکیله و کلی با خانوادش بخواطر متیو دعوا کرده و نیکی از اون وو متنفره

۱۳:۰۰

thumnail
(خون‌آشام بده من)پارت¹_نیکی:ببندید دهنو عه بس کنید دیگهیوری:بابا جان دهنو ببندمتیو:همه ساکت عشقم میخواد بخندهپا کوتاه:میویوجین:خفه شید نیکی:گمشید باباریسا:به من چهاون وو:متیو بخورمتمتیو:جون تو فقط منو بخورسبریتا:همتون ببندیدنیکی:تو تنها کسی هستی که باید دهنو ببندهریسا:نیکی عهنیکی:به من چه همش زر میزنهیوری:متیو حرف نزن(نیکی به یوری پس گردنی زد)نیکی:با بچم درست حرف بزنمتیو: آفرین بابا بزرگ نیکییوجین:تشویق داره؟متیو:آره اون وو بیا اتاق کارت دارماون وو: باشه(رفتن اتاق)متیو: بکنمت جوجواون وو:جووون خوشم میادمتیو: جدی؟(لباسای خودشو اون وو درآورد محکم از پشت اون وو رو کرد و بعد یه ساعت از اتاق رفتن بیرون)نیکی:داشتین چیکار میکردینمتیو: بازینیکی:باشه الکس: من که میدونم بازی این دونفر چیهاون وو:دقیقاسبریتا:از دوتا اسکل چه توقعی داریننیکی:ببند دهنتومتیو کصکشریسا:بس کنید!(پایان این پارت)

۱۳:۲۸