شرح دعا
- اللهمّ اجْعَلْنی فیهِ محبّاً لأوْلیائِكَ و مُعادیاً لأعْدائِكَ:
این دعا، تعلیم و تأکیدی است بر دو اصل تولا و تبرا، یعنی دوست داشتن دوستان خدا و دشمن داشتن دشمنان خدا! «ولىّ» يعنى دوست. «مُوالى» يعنى دوستی كننده. «عدوّ» يعنى دشمن. «مُعادى» يعنى دشمنى كننده.
توجه داشته باشید که این دو اصل هرچند به ظاهر از فروع دین است، لیکن از اساسیترین اصول عملی اسلام است،
یعنی مسلمان باید خوش آمدنها و بد آمدنهایش هم در مسیر مکتب حیات بخش اسلام و شریعت انور تشیع باشد نه از روی حب و بغض شخصیاش!
نکته: برای اجرای عملی تولا و تبرا، شناخت حق و باطل کافی نیست، بلکه شناخت اهل حق و اهل باطل است که ما را به تولا و تبرای کامل قلبی و عملی سوق میدهد.
نکته: اکنون باید دید که مصداق کامل اولیاء خدا و دشمنان خدا، چه کسانی هستند.
البته بدیهی است که مراد از اولیاء کامل خداوند، فقط چهارده معصوم علیهم السلام میباشند. و لذا مراد از دشمنان خط خدا هم، دشمنان معصومین و غاصبین حق ایشان هستند!
نکته: چرا دوستی و محبت داشتن به اولیاء خدا و دشمنی با دشمنان خداوند، این همه سفارش شده است؟
پاسخ اجمالی: زیرا انسان برای رسیدن به هدف غایی از خلقتش، باید متوجه خدا بشود و سپس تشبه به او پیدا کند و برای شناختن خدا همة ما نیازمند راهنمایانی هستیم، و البته بدیهی است که راهنمایان ما باید خودشان بیشترین شباهت را به خدا، در بُعد صفات، داشته باشند، تا بتوانند بگویند «بِنا عُبِدَالله» و در این صورت توجه به آنها سبب توجه به خداوند متعال است.
چنانکه در زیارتهای ائمه میگوییم: «هركس با شما ولايت و دوستى كند، با خدا، دوستى كرده است، هركه با شما دشمنى كند، با خدا دشمنى كرده است، هركه شما را دوست بدارد، خداوند را دوست داشته است و هركه با شما كينه توزى و دشمنى كند، با خدا دشمنى كرده است...» (زیارت جامعه کبیره)
نکته: و اما چرا باید از مخالفان و غاصبان حق ائمه اطهار علیهم السلام تبرا بجوییم؟
پاسخ: زیرا اینان درست در نقطة مقابل خداوند متعال و مقصد نهایی ما ایستادهاند و هر قدمی که به آنها نزدیک میشویم از علت غایی خلقتمان دور میشویم و لذا در سلامت جسم و جان ما اختلال ایجاد میشود!
نکته: انسان کامل در انتهای کمال متصف به صفت حبیب الله میشود، پس این دعا گویی ما را برای رسیدن به مقام ایشان آماده میکند چراکه میفرماید و اجعلنی محبّاً... یعنی مرا هم به مقام محب بودن برسان که لازمة مقام حبیب شدن است!
- مُسْتَنّاً بِسُنّةِ خاتَمِ انْبیائِكَ: کلمة سنت در این دعا حکمت مهمی دارد: گویی در ادامة فراز قبل، تأکیدی است بر این نکته که صرف محبت داشتن کافی نیست، بلکه باید در عمل نیز مجری و تابع خط اولیاء خدا باشیم!
معنای دقیق سنت چیست؟طبرسی (متوفای 548 ه..ق) در مجمع البیان سنت را از نظر معنایی با سیره که متضمن نوعی توالی و استمرار است یکی دانسته و مینویسد: «سنت، طریقه و سیره، نظایر یكدیگرند.» (طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی،1386،ج2، ص542)
ابن فارس نیز در بیان ریشة لغوی سنت آن را از ریشة سَنَنَ دانسته و معتقد است در زبان عربی هرگاه عرب آب به صورت خود بپاشد و این آب بر صورت وی جاری شود میگوید «سَنَنْتُ الماءَ علی وجهی، ای اَرسلته ارسالاً.» به اعتقاد ابن فارس سَنَّ در اصل به معنی جاری كردن چیزی به آرامی است.
(ابن فارس، احمد، معجم مقائیس اللغة، الدار الاسلامیه،1410 ه.ق، ج3، ص60)
یک نکته تأویلی و جالب: طبق تعریف فوق که کلمه سنت را از ریشه سنن به معنای جاری شدن آب بر وجه و صورت میداند، میتوان از کلمة سنت در فراز دوم این دعا، این معنا را برداشت کرد که:
« خدایا معارف و علوم ِمکتب و شریعتِ نبیِ خاتمت را بر وَجهِ من یعنی بر نفس و شخصیت من، جاری و مستدام بدار.»
نکته: دقت کنید به فعل این فرازها که میفرماید خدایا تو مرا به مقام محبان اهل بیتت برسان و تو مرا به سنت نبیِّ خاتمت متسنن بفرما!!!
و این نکته همان است که در شرح دعاهای روزهای قبل هم آمده بود:
خداسازی کارِ ما را درست میکند، نه خودسازی
- یا عاصِمَ قُلوبِ النّبییّن: عاصم یعنی کسی که از خطا مصون است. ما در این فراز از خداوند منّان میخواهیم که ما را متنبه سازد (رسیدن به مقام نبوت) و از ارتکاب خطا بازدارد. (عصمت)!!!
نکته: جمله پایانی و این ندا در برابر خداوند بخوبی روشن میکند که در نهایت همة آحاد بشر با لطف و عنایت و هدایت خداوند هدایت شده و به مقام عاصمین و حبیب الله میرسند.
اللهم عجل لولیک الفرج
- اللهمّ اجْعَلْنی فیهِ محبّاً لأوْلیائِكَ و مُعادیاً لأعْدائِكَ:
این دعا، تعلیم و تأکیدی است بر دو اصل تولا و تبرا، یعنی دوست داشتن دوستان خدا و دشمن داشتن دشمنان خدا! «ولىّ» يعنى دوست. «مُوالى» يعنى دوستی كننده. «عدوّ» يعنى دشمن. «مُعادى» يعنى دشمنى كننده.
توجه داشته باشید که این دو اصل هرچند به ظاهر از فروع دین است، لیکن از اساسیترین اصول عملی اسلام است،
یعنی مسلمان باید خوش آمدنها و بد آمدنهایش هم در مسیر مکتب حیات بخش اسلام و شریعت انور تشیع باشد نه از روی حب و بغض شخصیاش!
نکته: برای اجرای عملی تولا و تبرا، شناخت حق و باطل کافی نیست، بلکه شناخت اهل حق و اهل باطل است که ما را به تولا و تبرای کامل قلبی و عملی سوق میدهد.
نکته: اکنون باید دید که مصداق کامل اولیاء خدا و دشمنان خدا، چه کسانی هستند.
البته بدیهی است که مراد از اولیاء کامل خداوند، فقط چهارده معصوم علیهم السلام میباشند. و لذا مراد از دشمنان خط خدا هم، دشمنان معصومین و غاصبین حق ایشان هستند!
نکته: چرا دوستی و محبت داشتن به اولیاء خدا و دشمنی با دشمنان خداوند، این همه سفارش شده است؟
پاسخ اجمالی: زیرا انسان برای رسیدن به هدف غایی از خلقتش، باید متوجه خدا بشود و سپس تشبه به او پیدا کند و برای شناختن خدا همة ما نیازمند راهنمایانی هستیم، و البته بدیهی است که راهنمایان ما باید خودشان بیشترین شباهت را به خدا، در بُعد صفات، داشته باشند، تا بتوانند بگویند «بِنا عُبِدَالله» و در این صورت توجه به آنها سبب توجه به خداوند متعال است.
چنانکه در زیارتهای ائمه میگوییم: «هركس با شما ولايت و دوستى كند، با خدا، دوستى كرده است، هركه با شما دشمنى كند، با خدا دشمنى كرده است، هركه شما را دوست بدارد، خداوند را دوست داشته است و هركه با شما كينه توزى و دشمنى كند، با خدا دشمنى كرده است...» (زیارت جامعه کبیره)
نکته: و اما چرا باید از مخالفان و غاصبان حق ائمه اطهار علیهم السلام تبرا بجوییم؟
پاسخ: زیرا اینان درست در نقطة مقابل خداوند متعال و مقصد نهایی ما ایستادهاند و هر قدمی که به آنها نزدیک میشویم از علت غایی خلقتمان دور میشویم و لذا در سلامت جسم و جان ما اختلال ایجاد میشود!
نکته: انسان کامل در انتهای کمال متصف به صفت حبیب الله میشود، پس این دعا گویی ما را برای رسیدن به مقام ایشان آماده میکند چراکه میفرماید و اجعلنی محبّاً... یعنی مرا هم به مقام محب بودن برسان که لازمة مقام حبیب شدن است!
- مُسْتَنّاً بِسُنّةِ خاتَمِ انْبیائِكَ: کلمة سنت در این دعا حکمت مهمی دارد: گویی در ادامة فراز قبل، تأکیدی است بر این نکته که صرف محبت داشتن کافی نیست، بلکه باید در عمل نیز مجری و تابع خط اولیاء خدا باشیم!
معنای دقیق سنت چیست؟طبرسی (متوفای 548 ه..ق) در مجمع البیان سنت را از نظر معنایی با سیره که متضمن نوعی توالی و استمرار است یکی دانسته و مینویسد: «سنت، طریقه و سیره، نظایر یكدیگرند.» (طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی،1386،ج2، ص542)
ابن فارس نیز در بیان ریشة لغوی سنت آن را از ریشة سَنَنَ دانسته و معتقد است در زبان عربی هرگاه عرب آب به صورت خود بپاشد و این آب بر صورت وی جاری شود میگوید «سَنَنْتُ الماءَ علی وجهی، ای اَرسلته ارسالاً.» به اعتقاد ابن فارس سَنَّ در اصل به معنی جاری كردن چیزی به آرامی است.
(ابن فارس، احمد، معجم مقائیس اللغة، الدار الاسلامیه،1410 ه.ق، ج3، ص60)
یک نکته تأویلی و جالب: طبق تعریف فوق که کلمه سنت را از ریشه سنن به معنای جاری شدن آب بر وجه و صورت میداند، میتوان از کلمة سنت در فراز دوم این دعا، این معنا را برداشت کرد که:
« خدایا معارف و علوم ِمکتب و شریعتِ نبیِ خاتمت را بر وَجهِ من یعنی بر نفس و شخصیت من، جاری و مستدام بدار.»
نکته: دقت کنید به فعل این فرازها که میفرماید خدایا تو مرا به مقام محبان اهل بیتت برسان و تو مرا به سنت نبیِّ خاتمت متسنن بفرما!!!
و این نکته همان است که در شرح دعاهای روزهای قبل هم آمده بود:
خداسازی کارِ ما را درست میکند، نه خودسازی
- یا عاصِمَ قُلوبِ النّبییّن: عاصم یعنی کسی که از خطا مصون است. ما در این فراز از خداوند منّان میخواهیم که ما را متنبه سازد (رسیدن به مقام نبوت) و از ارتکاب خطا بازدارد. (عصمت)!!!
نکته: جمله پایانی و این ندا در برابر خداوند بخوبی روشن میکند که در نهایت همة آحاد بشر با لطف و عنایت و هدایت خداوند هدایت شده و به مقام عاصمین و حبیب الله میرسند.
اللهم عجل لولیک الفرج
۰:۳۷
دعاى روز بیست و ششم
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهمّ اجْعَل سَعْیی فیهِ مَشْكوراً و ذَنْبی فیهِ مَغْفوراً و عَملی فیهِ مَقْبولاً و عَیْبی فیهِ مَسْتوراً یا أسْمَعِ السّامعین.
خدایا قرار بده كوشش مرا در این ماه قدردانـى شده و گناه مرا در این ماه آمرزیده و كردارم را در آن مورد قبول و عیب مرا در آن پوشیده، اى شنواترین شنوایان.
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهمّ اجْعَل سَعْیی فیهِ مَشْكوراً و ذَنْبی فیهِ مَغْفوراً و عَملی فیهِ مَقْبولاً و عَیْبی فیهِ مَسْتوراً یا أسْمَعِ السّامعین.
خدایا قرار بده كوشش مرا در این ماه قدردانـى شده و گناه مرا در این ماه آمرزیده و كردارم را در آن مورد قبول و عیب مرا در آن پوشیده، اى شنواترین شنوایان.
۰:۳۲
شرح دعا
اللهمّ اجْعَل سَعْیی فیهِ مَشْكوراً:
در آیه 19 از سوره اسراء خداوند تعالی فرموده است:
وَ مَن ارادَ الاخرَة وَ سَعی لها سَعیَها وَ هُوَ مُؤمنٌ فاولئکَ کانَ سَعیُهُم مَشکورا.
️ترجمه این آیه چنین است: و هر کس خواهان آخرت باشد و برای آن تلاش شایسته کند و مؤمن باشد، پس تلاش آنان، مورد سپاس واقع میشود.
نکته: بر اساس این آیه شریفه سعی مشکور متعلق به کسانی است که به آخرت ایمان آورده و در تمام حرکات و اعمالشان هدفی به جز آخرت ندارند.
نکتهای بدیع و عجیب: در قرآن یکی از عناوین آخرت و قیامتی که آغازگر آخرت است، نبأ عظیم است!
و جالب این است که منظور از نبأ عظیم، چنانکه رسول خدا تصریح فرمودهاند، برپایی حکومت خدا به دست مولانا امیرالمؤمنین علیه السلام است. لذا مولا در حدیث معرفت به نورانیت فرموده اند که: من نبأ عظيم هستم. آن خبر مهمي كه در آن اختلاف كردند در آيه النبأ العظيم، الذي هم فيه المختلفون (سوره نبأ/2و3) منم و كسي جز در ولايت من اختلاف نكرد. (مصباح الهدی، نگرش و روش عرفانی اهل محبت و ولاء، تالیف: مهدی طیب، متن عربی: صفحه466تا481، ترجمه فارسی: صفحه482تا490)
نتیجه: کسانی سعی و عملشان مشکور یعنی از طرف خداوند پذیرفته شده است که به ولایت مولا نه تنها در دنیا، بلکه حتی در آخرت هم اقرار داشته باشند!
علاوه بر آیه فوق، همچنین در آیه 22 از سوره دهر خداوند تعالی فرموده است:
إِنَّ هَذَا كَانَ لَكُمْ جَزَاء وَكَانَ سَعْيُكُم مَّشْكُوراً: این [پاداش] براى شماست و كوشش شما مقبول افتاده است.
البته منظور از ضمیرِکُم در آیه شریفه حضرت زهرا و مولا علیهما السلام و فرزندان معصومشان هستند.
در کتاب البرهان از امالی صدوق صفحه 212، حدیث 11 آمده است که آیات سوره دهر از ابتدا تا این آیه شریفه، مربوط به این دو بزرگوار است!
️ جالب است که در قرآن هر جا سعی مشکور آمده، مرتبط با ولایت مولانا امیرالمؤمنین علیه السلام میباشد.
الإمام المهدي عليه السلام ـ فِي الدُّعاءِ المَعروفِ بِدُعاءِ العَلوِيِّ المِصرِيِّ ـ : اللّهُمَّ بِكَ أعوذُ و بِكَ ألوذُ ... و مِنكَ أسأَلُ أن تُصَلِّيَ عَلى مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ ، و لا تَرُدَّني إلاّ بِذَنبٍ مَغفورٍ و سَعيٍ مَشكورٍ و تِجارَةٍ لَن تَبورَ.
امام مهدى عليه السلام ـ در دعاى معروف به دعاى عَلوى مِصرى ـ : بارخدايا! به تو پناه مىبرم و دست به دامن تو مىشوم ... و از تو درخواست میكنم كه بر محمّد و آل محمّد درود فرستى و مرا از درگاهت برمگردانى، مگر با آمرزش گناهم و پذيرفته شدن تلاشم و [نيز با] تجارتى كه هرگز كساد نمىشود. (مُهج الدعوات: ص 349 عن محمّد بن عليّ العلوي المصري ، بحار الأنوار: ج 95 ص 278 ح 34 وراجع الفقه المنسوب للإمام الرضا عليه السلام: ص 404)
نکته: بر اساس فرمایشات معصومین علیهم السلام، امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف برپاکنندة قیامتند:
«اقتربت الساعه و انشق القمر. رستاخیز نزدیک شد و ماه دو پاره گردید.» (سوره شریفه قمر: آیه ۱) تأویلِ «الساعه»، ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف است. (تفسیر علی بن ابراهیم / بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۴۹)
اگر امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف برپاکنندة قیامتند، پس با دقت در دعای فوق از ایشان، میتوان دریافت که گویی ایشان در این دعا دارند برای برپایی قیامت و ظهور دولت حقهاشان دعا میکنند.
️و از طرفی میدانیم که آخرت یعنی ورود به کاملترین شکل زندگی تحت ولایت خدا و انسان کامل! لذا با آوردن عبارت سعی مشکور، گویی میخواهند به ما بفهمانند که سعی مشکور جز تحت سایه ولایت موالی معصوم در زندگی آخرتی، به نحو کامل محقق نمیشود.
نکته: منطقاً هم نباید جز این باشد چرا که سعی و عملی که مشکور خدا باشد، یعنی خدا آن را پذیرفته باشد، و خدا بخواهد آن را به ثمر برساند، در ظرف محدود دنیا قابل تحقق نمیباشد، و قهراً باید ظرف بینهایت آخرت و زندگی ابدی گشوده شود! پس این فراز در حقیقت «دعای فرج» است!
- وذَنْبی فیهِ مَغْفورا: ذنب یعنی نقایص وجودی! مغفور یعنی رشد یافته و مورد مغفرت قرار گرفته!
در اینجا که ذنب، بدون الف و لامِ تعریف آمده است، شاید دلالت میکند به معنای عام ذنب، یعنی کلیه و جمیع ذنوب ما را شامل میشود و اگر این طور باشد، بدیهی است که مغفرت کلیة ذنوب در واقع یعنی ورود به بهشت! و لازمة ورود به زندگی بهشتی، قیام حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه الشریف است. پس این دعا نیز دعای فرج و برپایی قیامت به دست امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است!
چنانکه در
اللهمّ اجْعَل سَعْیی فیهِ مَشْكوراً:
در آیه 19 از سوره اسراء خداوند تعالی فرموده است:
وَ مَن ارادَ الاخرَة وَ سَعی لها سَعیَها وَ هُوَ مُؤمنٌ فاولئکَ کانَ سَعیُهُم مَشکورا.
️ترجمه این آیه چنین است: و هر کس خواهان آخرت باشد و برای آن تلاش شایسته کند و مؤمن باشد، پس تلاش آنان، مورد سپاس واقع میشود.
نکته: بر اساس این آیه شریفه سعی مشکور متعلق به کسانی است که به آخرت ایمان آورده و در تمام حرکات و اعمالشان هدفی به جز آخرت ندارند.
نکتهای بدیع و عجیب: در قرآن یکی از عناوین آخرت و قیامتی که آغازگر آخرت است، نبأ عظیم است!
و جالب این است که منظور از نبأ عظیم، چنانکه رسول خدا تصریح فرمودهاند، برپایی حکومت خدا به دست مولانا امیرالمؤمنین علیه السلام است. لذا مولا در حدیث معرفت به نورانیت فرموده اند که: من نبأ عظيم هستم. آن خبر مهمي كه در آن اختلاف كردند در آيه النبأ العظيم، الذي هم فيه المختلفون (سوره نبأ/2و3) منم و كسي جز در ولايت من اختلاف نكرد. (مصباح الهدی، نگرش و روش عرفانی اهل محبت و ولاء، تالیف: مهدی طیب، متن عربی: صفحه466تا481، ترجمه فارسی: صفحه482تا490)
نتیجه: کسانی سعی و عملشان مشکور یعنی از طرف خداوند پذیرفته شده است که به ولایت مولا نه تنها در دنیا، بلکه حتی در آخرت هم اقرار داشته باشند!
علاوه بر آیه فوق، همچنین در آیه 22 از سوره دهر خداوند تعالی فرموده است:
إِنَّ هَذَا كَانَ لَكُمْ جَزَاء وَكَانَ سَعْيُكُم مَّشْكُوراً: این [پاداش] براى شماست و كوشش شما مقبول افتاده است.
البته منظور از ضمیرِکُم در آیه شریفه حضرت زهرا و مولا علیهما السلام و فرزندان معصومشان هستند.
در کتاب البرهان از امالی صدوق صفحه 212، حدیث 11 آمده است که آیات سوره دهر از ابتدا تا این آیه شریفه، مربوط به این دو بزرگوار است!
️ جالب است که در قرآن هر جا سعی مشکور آمده، مرتبط با ولایت مولانا امیرالمؤمنین علیه السلام میباشد.
الإمام المهدي عليه السلام ـ فِي الدُّعاءِ المَعروفِ بِدُعاءِ العَلوِيِّ المِصرِيِّ ـ : اللّهُمَّ بِكَ أعوذُ و بِكَ ألوذُ ... و مِنكَ أسأَلُ أن تُصَلِّيَ عَلى مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ ، و لا تَرُدَّني إلاّ بِذَنبٍ مَغفورٍ و سَعيٍ مَشكورٍ و تِجارَةٍ لَن تَبورَ.
امام مهدى عليه السلام ـ در دعاى معروف به دعاى عَلوى مِصرى ـ : بارخدايا! به تو پناه مىبرم و دست به دامن تو مىشوم ... و از تو درخواست میكنم كه بر محمّد و آل محمّد درود فرستى و مرا از درگاهت برمگردانى، مگر با آمرزش گناهم و پذيرفته شدن تلاشم و [نيز با] تجارتى كه هرگز كساد نمىشود. (مُهج الدعوات: ص 349 عن محمّد بن عليّ العلوي المصري ، بحار الأنوار: ج 95 ص 278 ح 34 وراجع الفقه المنسوب للإمام الرضا عليه السلام: ص 404)
نکته: بر اساس فرمایشات معصومین علیهم السلام، امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف برپاکنندة قیامتند:
«اقتربت الساعه و انشق القمر. رستاخیز نزدیک شد و ماه دو پاره گردید.» (سوره شریفه قمر: آیه ۱) تأویلِ «الساعه»، ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف است. (تفسیر علی بن ابراهیم / بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۴۹)
اگر امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف برپاکنندة قیامتند، پس با دقت در دعای فوق از ایشان، میتوان دریافت که گویی ایشان در این دعا دارند برای برپایی قیامت و ظهور دولت حقهاشان دعا میکنند.
️و از طرفی میدانیم که آخرت یعنی ورود به کاملترین شکل زندگی تحت ولایت خدا و انسان کامل! لذا با آوردن عبارت سعی مشکور، گویی میخواهند به ما بفهمانند که سعی مشکور جز تحت سایه ولایت موالی معصوم در زندگی آخرتی، به نحو کامل محقق نمیشود.
نکته: منطقاً هم نباید جز این باشد چرا که سعی و عملی که مشکور خدا باشد، یعنی خدا آن را پذیرفته باشد، و خدا بخواهد آن را به ثمر برساند، در ظرف محدود دنیا قابل تحقق نمیباشد، و قهراً باید ظرف بینهایت آخرت و زندگی ابدی گشوده شود! پس این فراز در حقیقت «دعای فرج» است!
- وذَنْبی فیهِ مَغْفورا: ذنب یعنی نقایص وجودی! مغفور یعنی رشد یافته و مورد مغفرت قرار گرفته!
در اینجا که ذنب، بدون الف و لامِ تعریف آمده است، شاید دلالت میکند به معنای عام ذنب، یعنی کلیه و جمیع ذنوب ما را شامل میشود و اگر این طور باشد، بدیهی است که مغفرت کلیة ذنوب در واقع یعنی ورود به بهشت! و لازمة ورود به زندگی بهشتی، قیام حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه الشریف است. پس این دعا نیز دعای فرج و برپایی قیامت به دست امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است!
چنانکه در
۰:۳۲
دعای ندبه نیز آمده است که: واجعل ... ذنوبنا به مغفوره،
یعنی خدایا ذنوب ما را بوسیلة امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و قیامشان مورد مغفرت قرار بده!
یعنی خدایا ذنوب ما را بوسیلة امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و قیامشان مورد مغفرت قرار بده!
۰:۳۳
- و عَملی فیهِ مَقْبولاً:
مصداق عمل مقبول چیست؟
در دعای ندبه میگوییم که: و اجعل صلوتنا به مقبوله....
و در زیارت حضرت حجه بن الحسن عجل الله تعالی فرجه الشریف آمده که میگوییم: اشهد ان بولایتک تقبل الاعمال...
از «كافي» روايت است كه با إسناد خود به معاوية بن عمّار از حضرت صادق عليه السّلام حديث ميكند كه در قول خداي عزّوجل:
وَ لِلَّهِ الاسْمَآءُ الْحُسْنَي' فَادْعُوهُ بِهَا، قَالَ: نَحْنُ وَ اللَهِ الاسْمَآءُ الْحُسْنَي الَّتِي لَا يَقْبَلُ اللَهُ مِنَ الْعِبَادِ إلَّا بِمَعْرِفَتِنَا.
«و از براي خداست اسماء حُسني پس خدا را به آن اسماء بخوانيد، حضرت فرمود: سوگند بخدا كه ما اسماء حُسني هستيم، آنچنان اسمائي كه خداوند از بندگانش هيچ عملي را قبول نميكند مگر به معرفت ما.» (تفسير «الميزان» ج 8، ص 384 )
نکته: این دعا که خدایا عمل ما را مقبول درگاهت قرار بده، با توجه به موارد بالا، یعنی خدایا محبت و معرفت و ولایت معصومین را برایمان به نحو تام و کامل محقق بدار تا ازین طریق اعمالمان مقبول درگاهت باشد!
- و عَیْبی فیهِ مَسْتوراً:
امام صادق علیه السلام در تفسیر آیة هشتم از سوره تحریم فرمودند: «زماني که بنده توبه نصوح کند خدا او را دوست ميدارد پس عيوب او را در دنيا و آخرت ميپوشاند. راوي از امام ميپرسد: خدا چگونه ميپوشاند؟ امام ميفرمايند: خدا گناهان او را از ياد دو ملکي که گناهان او را مينويسند، ميبرد و به اعضاء او وحي ميکند که گناهان او را کتمان کنيد و وحي ميکند به اماکن زمين که کتمان کنيد آنچه را که از گناه در شما انجام ميداد، پس او خدا را ملاقات ميکند در حالي که هيچ چيزي نيست که بر گناه او شهادت دهد.» (کافي، ج2، ص430 و 431)
(نصوح) از ماده (نصح) به معنای جستجو از بهترین عمل و گفتار سودبخش است و در معنای اخلاص نیز کاربرد دارد، بنابراین توبه نصوح، توبه ای خالصانه است که صاحبش را از بازگشت به جانب گناه باز میدارد و یا بنده را برای رجوع از گناه خالص میسازد.
نکته: لازمة عیبپوشی، چنین توبه ای است، یعنی توبه ای خالص! یعنی اگر انسان چنین توبه ای نماید خداوند قهراً زشتیهای گذشته اش را محو نموده و عیوبش را میپوشاند و او را تا بینهایت رشد میدهد.
نکته مهم و جالب این است که در این آیه (8، تحریم) خداوند متعال در قالب دعایی قرآنی وعده داده است که اگر کسی چنین توبه ای کند، نور ایمانش را برایش به نهایت سرحدش رسانده و آن را برایش «تمام» میکند یعنی تامّ و جامع و کامل!!! (ربنا اتمم لنا نورنا) و میدانیم که نور تام و تمام شدن، یعنی متصل به انوار واحد شدن و توحید یافتن با ایشان! و این یعنی بهشتی شدن، یعنی قرآن ناطق شدن، یعنی انسان کامل شدن.
توبه یعنی بازگشتن از اطاعت نفس اماره به پناه ولایت امیری که خداوند تعیین فرموده است، یعنی ولایت امیر المؤمنین علیه السلام! پس این فراز از دعای روز بیست و ششم، در ادامة فرازهای قبلی و مکمل آنها است، به این معنی که در این دعا به ما تذکر داده اند که باید در این ایام باقیمانده از ماه خدا و مولا، هیچ نخواهیم بجز انسان کامل شدن در سایة زندگی تحت ولایت ایشان، و چون ولایتشان با فرج و قیام امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف محقق میشود، باید دعایمان دعای فرج باشد!
️ پس نکته مهم این است که شرط فرج، توبه و بازگشت ما به سمت ولایت امیر المؤمنین و امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف علیهما السلام است. چنانکه خود امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در یکی از توقیعات شریفشان به شیخ مفید فرمودهاند: اگر شیعیان ما در خواستن ِما، با هم متحد شوند ما میآییم، و اين یعنی که اگر از سایر اُمرا و حاکمان مخصوصاً نفس امارهاشان، به سوی ما برگشته و توبه کنند، ما میآئيم.
پس معلوم میشود که مانع ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، همین عدم توبة ما و قبول اِمارتِ اُمرایی غیر از ایشان است!!!
بخشی از فرمایشات امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف به شیخ مفید:«هیچ چیزی از اخبار شما بر ما پوشیده نیست. از خطاها و گناهانی که بندگان صالح خداوند از آنها دوری میکردند ولی اکثر شما مرتکب شدید باخبریم. اگر عنایات و توجهات ما نبود، مصائب و حوادث زندگی، شما را در بر میگرفت و دشمنان، شما را از بین میبردند. از عهدشکنیها و پشت سر گذاشتن عهد و پیمانها با اطلاعم (که همین عوامل موجب بدبختی و دوری شما از حریم ولایت شده است). گویی اینها از لغزشهای خود خبر ندارند، با همه گناهان، ما هرگز امور شما را مهمل نگذاشته، شما را فراموش نمیکنیم و اگر عنایات و توجهات ما نبود، مصائب و حوادث زندگی، شما را دربرمیگرفت و دشمنان، شما را از بین میبردند. پس، از خداوند بترسید و
مصداق عمل مقبول چیست؟
در دعای ندبه میگوییم که: و اجعل صلوتنا به مقبوله....
و در زیارت حضرت حجه بن الحسن عجل الله تعالی فرجه الشریف آمده که میگوییم: اشهد ان بولایتک تقبل الاعمال...
از «كافي» روايت است كه با إسناد خود به معاوية بن عمّار از حضرت صادق عليه السّلام حديث ميكند كه در قول خداي عزّوجل:
وَ لِلَّهِ الاسْمَآءُ الْحُسْنَي' فَادْعُوهُ بِهَا، قَالَ: نَحْنُ وَ اللَهِ الاسْمَآءُ الْحُسْنَي الَّتِي لَا يَقْبَلُ اللَهُ مِنَ الْعِبَادِ إلَّا بِمَعْرِفَتِنَا.
«و از براي خداست اسماء حُسني پس خدا را به آن اسماء بخوانيد، حضرت فرمود: سوگند بخدا كه ما اسماء حُسني هستيم، آنچنان اسمائي كه خداوند از بندگانش هيچ عملي را قبول نميكند مگر به معرفت ما.» (تفسير «الميزان» ج 8، ص 384 )
نکته: این دعا که خدایا عمل ما را مقبول درگاهت قرار بده، با توجه به موارد بالا، یعنی خدایا محبت و معرفت و ولایت معصومین را برایمان به نحو تام و کامل محقق بدار تا ازین طریق اعمالمان مقبول درگاهت باشد!
- و عَیْبی فیهِ مَسْتوراً:
امام صادق علیه السلام در تفسیر آیة هشتم از سوره تحریم فرمودند: «زماني که بنده توبه نصوح کند خدا او را دوست ميدارد پس عيوب او را در دنيا و آخرت ميپوشاند. راوي از امام ميپرسد: خدا چگونه ميپوشاند؟ امام ميفرمايند: خدا گناهان او را از ياد دو ملکي که گناهان او را مينويسند، ميبرد و به اعضاء او وحي ميکند که گناهان او را کتمان کنيد و وحي ميکند به اماکن زمين که کتمان کنيد آنچه را که از گناه در شما انجام ميداد، پس او خدا را ملاقات ميکند در حالي که هيچ چيزي نيست که بر گناه او شهادت دهد.» (کافي، ج2، ص430 و 431)
(نصوح) از ماده (نصح) به معنای جستجو از بهترین عمل و گفتار سودبخش است و در معنای اخلاص نیز کاربرد دارد، بنابراین توبه نصوح، توبه ای خالصانه است که صاحبش را از بازگشت به جانب گناه باز میدارد و یا بنده را برای رجوع از گناه خالص میسازد.
نکته: لازمة عیبپوشی، چنین توبه ای است، یعنی توبه ای خالص! یعنی اگر انسان چنین توبه ای نماید خداوند قهراً زشتیهای گذشته اش را محو نموده و عیوبش را میپوشاند و او را تا بینهایت رشد میدهد.
نکته مهم و جالب این است که در این آیه (8، تحریم) خداوند متعال در قالب دعایی قرآنی وعده داده است که اگر کسی چنین توبه ای کند، نور ایمانش را برایش به نهایت سرحدش رسانده و آن را برایش «تمام» میکند یعنی تامّ و جامع و کامل!!! (ربنا اتمم لنا نورنا) و میدانیم که نور تام و تمام شدن، یعنی متصل به انوار واحد شدن و توحید یافتن با ایشان! و این یعنی بهشتی شدن، یعنی قرآن ناطق شدن، یعنی انسان کامل شدن.
توبه یعنی بازگشتن از اطاعت نفس اماره به پناه ولایت امیری که خداوند تعیین فرموده است، یعنی ولایت امیر المؤمنین علیه السلام! پس این فراز از دعای روز بیست و ششم، در ادامة فرازهای قبلی و مکمل آنها است، به این معنی که در این دعا به ما تذکر داده اند که باید در این ایام باقیمانده از ماه خدا و مولا، هیچ نخواهیم بجز انسان کامل شدن در سایة زندگی تحت ولایت ایشان، و چون ولایتشان با فرج و قیام امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف محقق میشود، باید دعایمان دعای فرج باشد!
️ پس نکته مهم این است که شرط فرج، توبه و بازگشت ما به سمت ولایت امیر المؤمنین و امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف علیهما السلام است. چنانکه خود امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در یکی از توقیعات شریفشان به شیخ مفید فرمودهاند: اگر شیعیان ما در خواستن ِما، با هم متحد شوند ما میآییم، و اين یعنی که اگر از سایر اُمرا و حاکمان مخصوصاً نفس امارهاشان، به سوی ما برگشته و توبه کنند، ما میآئيم.
پس معلوم میشود که مانع ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، همین عدم توبة ما و قبول اِمارتِ اُمرایی غیر از ایشان است!!!
بخشی از فرمایشات امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف به شیخ مفید:«هیچ چیزی از اخبار شما بر ما پوشیده نیست. از خطاها و گناهانی که بندگان صالح خداوند از آنها دوری میکردند ولی اکثر شما مرتکب شدید باخبریم. اگر عنایات و توجهات ما نبود، مصائب و حوادث زندگی، شما را در بر میگرفت و دشمنان، شما را از بین میبردند. از عهدشکنیها و پشت سر گذاشتن عهد و پیمانها با اطلاعم (که همین عوامل موجب بدبختی و دوری شما از حریم ولایت شده است). گویی اینها از لغزشهای خود خبر ندارند، با همه گناهان، ما هرگز امور شما را مهمل نگذاشته، شما را فراموش نمیکنیم و اگر عنایات و توجهات ما نبود، مصائب و حوادث زندگی، شما را دربرمیگرفت و دشمنان، شما را از بین میبردند. پس، از خداوند بترسید و
۰:۳۳
تقوا پیشه کنید و به خاندان رسالت مدد رسانید. در برابر فتنههایی که پیش میآید و البته عدهای در این آزمایش و برخورد با فتنهها هلاک میشوند، مقاومت کنید و البته همه اینها از نشانههای حرکت و قیام ما هست.
اوامر و نواهی ما را متروک نگذارید و بدانید که علیرغم کراهت و ناخشنودی کفار و مشرکان، خداوند نور خود را تمام خواهد کرد. (احتجاج ج 2، ص 597، بحارالانوار، ج 3، ص 175).
نکته: دقت کنید به تمام کردن نور خدا که وعدة امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است و به معنای ظهور مبارک ایشان است و البته با معنایی که در قسمت بالا آمد نه تنها منافاتی ندارد بلکه کاملاً قابل جمع است، چراکه رسیدن به انتهای تکامل و انسان کامل شدنِ تک تک ابناء بشر هدف غاییِ قیام حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف میباشد!
- یا أسْمَعِ السّامعین:چرا باید در انتهای این دعا این اسم از اسماء خدا بیاید؟ در کتاب کافی روایتی هست که امام معصوم فرموده اند خداوند وقتی متصف به سمیع میشود که صوتی در عالم باشد، لذا گوییم که شاید خواسته اند ما را متوجه ضرورت دعا بنمایند، یعنی اگر تو با زبان صدق و عجز خدایت را و مولایت را صدا زدی او میشنود که بهترین شنوندگان است.
نکته ای ظریف: شاید یکی از حکمتهای این ندای پایانی دعایی که سراسر دعای فرج است، توجه دادن ما است بر این نکته که انسان کامل هم درست مانند خدا میشنود و او هم درست مثل خدا باید مخاطب ما باشد چرا که او خلیفه و همکار خداست در به کمال رساندن ما...
چنانكه امام صادق عليه السلام در روايات مستفيضه كافى تصريح به این حقیقت فرموده اند و روشن کرده اند که چهارده معصوم علیهم السلام به حدی هستند که گوش شنواى آنان گوش شنواى خداوند جل جلاله شده است و اصوات خلايق و خطورات قلبيه، تمام را میشنوند و بر گوش آنان چيزى مخفى نيست. و زبان آنان زبان خدا شده كه گويا در عالم خلق كه هر چه بگويند حق است و از جانب حق تعالى گويند. و دست آنان دست خدا شده كه در عالم مبسوط است به رحمت و نعمت و قلوب مقدسه آنان ظرف اراده و مشيت خدا است كه هر چه بخواهند خدا خواسته است و آيه شريفه «و ما تشاءون الا ان يشاء الله» مخصوص آنها است و احدى با آنها در اين فضيلت شركت ندارند.
چنانكه در روايات بيان آن شده است و به هر كارى قدرت دارند. و خون آنها خون خدا شده است.
پس ايشانند: عين الله الناظره فى خلقه، و اذن الله السامعه، و لسانه الناطق فى خلقه، و يد الله الباسطه على خلقه بالرأفه و الرحمه، و جنب الله تعالى، و وجه الله الباقى الذى لا يفنى و بنوره اضاء كل شىء و باب الله الذى منه يؤتى، و مقاماته التى لا تعطيل لها، و حجاب الله الذين يحجبون من اراد الله من غير طريقهم فيضلونه عن الطريق، و نفس الله القائمه بالسنن، و ثار الله و ابن ثاره، و آيات الله و بيناته، و كتابه الناطق (كه همه علوم در قلوب مقدسه آنان ثبت و ضبط شده است) و فضل الله تعالى و رحمته و نعمته، و حبل الله المتين و صراطه المستقيم الذى من سلك غيره اضله الله تعالى و ختم على قلبه و جعل على سمعه و بصره غشاوه فلا يقتبس من نور معارف القرآن جزاء لطلبه العلم و المعرفه من غير الباب الذى فتحه الله لخلقه، و كلمات الله تعالى و حرمات الله و شعائر الله و جلال الله و كرامته على خلقه، و خزان الله فى ارضه و سمائه و خلقه، حزب الله و بقيه الله و بيت الله الحقيقى و كعبته و قبلته و خزان علم الله و حمله عرشه.
بخشی از دعای افتتاح که دعای فرج است:
اللَّهُمَّ مَا عَرَّفْتَنَا مِنَ الْحَقِّ فَحَمِّلْنَاهُ وَ مَا قَصُرْنَا عَنْهُ فَبَلِّغْنَاهُ اللَّهُمَّ الْمُمْ بِهِ شَعَثَنَا وَ اشْعَبْ بِهِ صَدْعَنَا وَ ارْتُقْ بِهِ فَتْقَنَا وَ كَثِّرْ بِهِ قِلَّتَنَا
خدايا آنچه از حق به ما شناساندى تاب تحملش را نيز عنايت كن، و آنچه را در رسيدن به آن كوتاهى كرديم، ما را به آن برسان، خدايا پريشانى ما را به يارى او (امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف) جمع كن، و پراكندگى ما را به او (امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف) وحدت بخش، و گسيختگى ما را با او (امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف) پيوند ده، و اندكِ ما را به او (امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف) زياد فرما...
اللهم عجل لولیک الفرج
اوامر و نواهی ما را متروک نگذارید و بدانید که علیرغم کراهت و ناخشنودی کفار و مشرکان، خداوند نور خود را تمام خواهد کرد. (احتجاج ج 2، ص 597، بحارالانوار، ج 3، ص 175).
نکته: دقت کنید به تمام کردن نور خدا که وعدة امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است و به معنای ظهور مبارک ایشان است و البته با معنایی که در قسمت بالا آمد نه تنها منافاتی ندارد بلکه کاملاً قابل جمع است، چراکه رسیدن به انتهای تکامل و انسان کامل شدنِ تک تک ابناء بشر هدف غاییِ قیام حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف میباشد!
- یا أسْمَعِ السّامعین:چرا باید در انتهای این دعا این اسم از اسماء خدا بیاید؟ در کتاب کافی روایتی هست که امام معصوم فرموده اند خداوند وقتی متصف به سمیع میشود که صوتی در عالم باشد، لذا گوییم که شاید خواسته اند ما را متوجه ضرورت دعا بنمایند، یعنی اگر تو با زبان صدق و عجز خدایت را و مولایت را صدا زدی او میشنود که بهترین شنوندگان است.
نکته ای ظریف: شاید یکی از حکمتهای این ندای پایانی دعایی که سراسر دعای فرج است، توجه دادن ما است بر این نکته که انسان کامل هم درست مانند خدا میشنود و او هم درست مثل خدا باید مخاطب ما باشد چرا که او خلیفه و همکار خداست در به کمال رساندن ما...
چنانكه امام صادق عليه السلام در روايات مستفيضه كافى تصريح به این حقیقت فرموده اند و روشن کرده اند که چهارده معصوم علیهم السلام به حدی هستند که گوش شنواى آنان گوش شنواى خداوند جل جلاله شده است و اصوات خلايق و خطورات قلبيه، تمام را میشنوند و بر گوش آنان چيزى مخفى نيست. و زبان آنان زبان خدا شده كه گويا در عالم خلق كه هر چه بگويند حق است و از جانب حق تعالى گويند. و دست آنان دست خدا شده كه در عالم مبسوط است به رحمت و نعمت و قلوب مقدسه آنان ظرف اراده و مشيت خدا است كه هر چه بخواهند خدا خواسته است و آيه شريفه «و ما تشاءون الا ان يشاء الله» مخصوص آنها است و احدى با آنها در اين فضيلت شركت ندارند.
چنانكه در روايات بيان آن شده است و به هر كارى قدرت دارند. و خون آنها خون خدا شده است.
پس ايشانند: عين الله الناظره فى خلقه، و اذن الله السامعه، و لسانه الناطق فى خلقه، و يد الله الباسطه على خلقه بالرأفه و الرحمه، و جنب الله تعالى، و وجه الله الباقى الذى لا يفنى و بنوره اضاء كل شىء و باب الله الذى منه يؤتى، و مقاماته التى لا تعطيل لها، و حجاب الله الذين يحجبون من اراد الله من غير طريقهم فيضلونه عن الطريق، و نفس الله القائمه بالسنن، و ثار الله و ابن ثاره، و آيات الله و بيناته، و كتابه الناطق (كه همه علوم در قلوب مقدسه آنان ثبت و ضبط شده است) و فضل الله تعالى و رحمته و نعمته، و حبل الله المتين و صراطه المستقيم الذى من سلك غيره اضله الله تعالى و ختم على قلبه و جعل على سمعه و بصره غشاوه فلا يقتبس من نور معارف القرآن جزاء لطلبه العلم و المعرفه من غير الباب الذى فتحه الله لخلقه، و كلمات الله تعالى و حرمات الله و شعائر الله و جلال الله و كرامته على خلقه، و خزان الله فى ارضه و سمائه و خلقه، حزب الله و بقيه الله و بيت الله الحقيقى و كعبته و قبلته و خزان علم الله و حمله عرشه.
بخشی از دعای افتتاح که دعای فرج است:
اللَّهُمَّ مَا عَرَّفْتَنَا مِنَ الْحَقِّ فَحَمِّلْنَاهُ وَ مَا قَصُرْنَا عَنْهُ فَبَلِّغْنَاهُ اللَّهُمَّ الْمُمْ بِهِ شَعَثَنَا وَ اشْعَبْ بِهِ صَدْعَنَا وَ ارْتُقْ بِهِ فَتْقَنَا وَ كَثِّرْ بِهِ قِلَّتَنَا
خدايا آنچه از حق به ما شناساندى تاب تحملش را نيز عنايت كن، و آنچه را در رسيدن به آن كوتاهى كرديم، ما را به آن برسان، خدايا پريشانى ما را به يارى او (امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف) جمع كن، و پراكندگى ما را به او (امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف) وحدت بخش، و گسيختگى ما را با او (امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف) پيوند ده، و اندكِ ما را به او (امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف) زياد فرما...
اللهم عجل لولیک الفرج
۰:۳۳
دعاى روز بیست و هفتم
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهمّ ارْزُقْنی فیهِ فَضْلَ لَیْلَةِ القَدْرِ و صَیّرْ أموری فیهِ من العُسْرِ الى الیُسْرِ و اقْبَلْ مَعاذیری و حُطّ عنّی الذّنب و الوِزْرِ یا رؤوفاً بِعبادِهِ الصّالِحین.
خدایا روزى كن مرا در آن فضیلت شب قدر را و بگردان در آن كارهاى مرا از سختى به آسانى و بپذیر عذرهایم و بریز از من گناه و بار گران را، اى مهربان به بندگان شایستة خویش.
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهمّ ارْزُقْنی فیهِ فَضْلَ لَیْلَةِ القَدْرِ و صَیّرْ أموری فیهِ من العُسْرِ الى الیُسْرِ و اقْبَلْ مَعاذیری و حُطّ عنّی الذّنب و الوِزْرِ یا رؤوفاً بِعبادِهِ الصّالِحین.
خدایا روزى كن مرا در آن فضیلت شب قدر را و بگردان در آن كارهاى مرا از سختى به آسانى و بپذیر عذرهایم و بریز از من گناه و بار گران را، اى مهربان به بندگان شایستة خویش.
۰:۳۳
شرح دعا
- اللهمّ ارْزُقْنی فیهِ فَضْلَ لَیْلَةِ القَدْر: فضیلت شب قدر به چیست؟
استاد غفاری رحمه الله علیه در کتاب شرح دعای سحر فرموده اند:
«در دین مقدس اسلام اولین چیزی که مطرح شده و تمامی انسانها ملزم و مجبورند بهره ای از آن داشته باشند، علم و آگاهی است.
حرکات بدون علم هر چند عبادتهای طاقتفرسای کمرشکن باشد مانند عبادتهای چند دهساله بعضی از عباد بنی اسرائیل، یک چنین عبادتها منهای علم و معرفت کوچکترین ارزشی ندارد و انسان را به جهنم و هلاکت میکشاند.
از آن طرف ثانیهای و یا دقیقهای و ساعتی تأمل در مجالس علم و تفکر با میلیونها سال عبادت برابری میکند و از آن بهتر است.
علمی که نصیب انسان میشود، فیض شب قدر است، این که خدا میفرماید:
لیلة القدر خیر من الف شهر. دلیلش را در آیة بعد ذکر میکند و میفرماید:
در آن شب قدر، فرشتگان همراه روح علم و دانش با شما انسانها تماس میگیرند و سطح علم و فکر شما را بالا میبرند. روحی که در این آیه و آیات دیگری نظیر آن آمده، روح علم است. یعنی آن جا که نیروی تفکر و استعداد بالا میرود و انسان در آن حالات تفکر، حق و باطل، انسانهای حق و باطل را میشناسد و یا کمی، عظمت خدا را درک میکند. این شناساییها، روح شب قدر است و عامل آن هم فرشتگان هستند.
اگر انسان میلیونها سال خدا را عبادت کند و حق و باطلی نشناسد و یا در یک ثانیه فکر کند و ذکری بگوید، حق و باطلی بشناسد، میفرماید: این یک دقیقه و یا یک ساعتی که انسان حقیقت صلاح و فسادی را درک میکند و قدرت پیدا میکند که خود را از فساد کنار بکشد و به صلاح نزدیک کند این حالات و تفکرات فیض شب قدر است. اگر انسان میلیونها سال خدا را عبادت کند و حق و باطلی نشناسد و یا در یک ثانیه فکر کند و ذکری بگوید، حق و باطلی بشناسد، میفرماید: این یک ساعت از هزاران ماه عبادت بهتر است. به همین مناسبت همه جا دعاها انسان را به صورت شاگردی در مکتب خدا قرار میدهد.»
شاهد صدق فرمایشات استاد احادیث بیشماری است که معصومین در مذمت عبادات بدون تفکر و ضرورت تفکر و معرفت بیان فرموده اند:
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرموده اند: المتعبد بغیر علم کحمار الطاحونه یدور و لایبرح من مکانه. «عبادتگر بی علم و بینش همچون خر آسیاب است که همواره در یک جا میچرخد و گامی به پیش نمیرود» (الحیاه، ج ۱، ص ۲۰۴)
- و صَیّرْ أموری فیهِ من العُسْرِ الى الیُسر:
کلمات کلیدی در این فراز، کلمات یسر و عسر است. این دو مفهوم در فرهنگ قرآن و عترت معنای خاصی یافته اند.
مثلاً امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه 185 بقره که اتفاقاً آیة مربوط به ماه مبارک رمضان است، کلمة یسر را به قبول ولایت اميرالمؤمنین تفسیر نمودهاند و فرموده اند که عسر یعنی عمل مخالفان مولا یعنی اولی و دومی!
همچنین در دعای افتتاح میگوییم: ...... وَ يَسِّرْ بِهِ عُسْرَنَا .....
یعنی خدایا بواسطة ظهور امام زمان عسرت ما را به یسر و آسانی تبدیل بفرما.
استاد غفاری رحمه الله در شرح این دعای شریف فرموده اند که منظور از عسر وضعیت سخت زندگی دنیایی است و منظور از یسر زندگی بهشتی تحت ولایت معصومین علیهم السلام میباشد.
خداوند در قرآن میفرماید که اگر تقوا کنید، خداوند درهای آسمان را به رویتان میگشاید:
«ولو أن أهل القری آمنوا و التقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء و الأرض» (96 اعراف) و در تفسیر این آیه آمده است که یعنی شما را وارد زندگی بهشتی در سایه ولایت امام معصوم قرار میدهد!
️ چنانکه حضرت زهرا سلام الله علیها در یکی از خطابههای خویش این آیه را تفسیر فرموده اند:
«... علی علیه السلام خیر و نیکی را در نهان و آشکار برای آنها خوش میدارد اگر او بر مسند خلافت مینشست ... مرد پارسا، از تشنه حطام دنیا باز شناخته میشد و راستگو از دروغگو متمایز میگردید. در این صورت بود که ابواب برکات از آسمان و زمین بر آنان گشوده میشد، و لذا خداوند به زودی آنان را به سبب اعمال و کردارشان مؤاخذه خواهد کرد.
زیرا اگر ساکنان قریه ها ایمان آورده و خدا ترسی پیشه میکردند ما برکات زمین و آسمان را بر ایشان فرو میریختیم...» (فاطمه زهرا سرور دل پیامبر، ص460)
نکته: در حقیقت گویی حضرت زهرا سلام الله علیها در این فرمایش خود میخواهند این واقعیت را به ما متذکر بشوند که اولاً گشوده شدن درهای آسمان، یعنی همان حکومت انسان معصوم و ثانیاً حکومت انسان معصوم، یعنی برپایی بهشت موعود و زندگی آخرتی، چرا که میفرمایند: تحت حکومت انسان معصوم، راستگو از تکذیبکنندة حق جدا میشود، و ما میدانیم که طبق آیات قرآن این جداسازی جز در آخرت به نحو کامل میسر نیست زیرا در وضعیت زندگی دنیایی خوب و بد با هم و در کنار هماند و امکان تشخیص اهل حق و باطل بطور کامل وجود ندارد.
- اللهمّ ارْزُقْنی فیهِ فَضْلَ لَیْلَةِ القَدْر: فضیلت شب قدر به چیست؟
استاد غفاری رحمه الله علیه در کتاب شرح دعای سحر فرموده اند:
«در دین مقدس اسلام اولین چیزی که مطرح شده و تمامی انسانها ملزم و مجبورند بهره ای از آن داشته باشند، علم و آگاهی است.
حرکات بدون علم هر چند عبادتهای طاقتفرسای کمرشکن باشد مانند عبادتهای چند دهساله بعضی از عباد بنی اسرائیل، یک چنین عبادتها منهای علم و معرفت کوچکترین ارزشی ندارد و انسان را به جهنم و هلاکت میکشاند.
از آن طرف ثانیهای و یا دقیقهای و ساعتی تأمل در مجالس علم و تفکر با میلیونها سال عبادت برابری میکند و از آن بهتر است.
علمی که نصیب انسان میشود، فیض شب قدر است، این که خدا میفرماید:
لیلة القدر خیر من الف شهر. دلیلش را در آیة بعد ذکر میکند و میفرماید:
در آن شب قدر، فرشتگان همراه روح علم و دانش با شما انسانها تماس میگیرند و سطح علم و فکر شما را بالا میبرند. روحی که در این آیه و آیات دیگری نظیر آن آمده، روح علم است. یعنی آن جا که نیروی تفکر و استعداد بالا میرود و انسان در آن حالات تفکر، حق و باطل، انسانهای حق و باطل را میشناسد و یا کمی، عظمت خدا را درک میکند. این شناساییها، روح شب قدر است و عامل آن هم فرشتگان هستند.
اگر انسان میلیونها سال خدا را عبادت کند و حق و باطلی نشناسد و یا در یک ثانیه فکر کند و ذکری بگوید، حق و باطلی بشناسد، میفرماید: این یک دقیقه و یا یک ساعتی که انسان حقیقت صلاح و فسادی را درک میکند و قدرت پیدا میکند که خود را از فساد کنار بکشد و به صلاح نزدیک کند این حالات و تفکرات فیض شب قدر است. اگر انسان میلیونها سال خدا را عبادت کند و حق و باطلی نشناسد و یا در یک ثانیه فکر کند و ذکری بگوید، حق و باطلی بشناسد، میفرماید: این یک ساعت از هزاران ماه عبادت بهتر است. به همین مناسبت همه جا دعاها انسان را به صورت شاگردی در مکتب خدا قرار میدهد.»
شاهد صدق فرمایشات استاد احادیث بیشماری است که معصومین در مذمت عبادات بدون تفکر و ضرورت تفکر و معرفت بیان فرموده اند:
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرموده اند: المتعبد بغیر علم کحمار الطاحونه یدور و لایبرح من مکانه. «عبادتگر بی علم و بینش همچون خر آسیاب است که همواره در یک جا میچرخد و گامی به پیش نمیرود» (الحیاه، ج ۱، ص ۲۰۴)
- و صَیّرْ أموری فیهِ من العُسْرِ الى الیُسر:
کلمات کلیدی در این فراز، کلمات یسر و عسر است. این دو مفهوم در فرهنگ قرآن و عترت معنای خاصی یافته اند.
مثلاً امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه 185 بقره که اتفاقاً آیة مربوط به ماه مبارک رمضان است، کلمة یسر را به قبول ولایت اميرالمؤمنین تفسیر نمودهاند و فرموده اند که عسر یعنی عمل مخالفان مولا یعنی اولی و دومی!
همچنین در دعای افتتاح میگوییم: ...... وَ يَسِّرْ بِهِ عُسْرَنَا .....
یعنی خدایا بواسطة ظهور امام زمان عسرت ما را به یسر و آسانی تبدیل بفرما.
استاد غفاری رحمه الله در شرح این دعای شریف فرموده اند که منظور از عسر وضعیت سخت زندگی دنیایی است و منظور از یسر زندگی بهشتی تحت ولایت معصومین علیهم السلام میباشد.
خداوند در قرآن میفرماید که اگر تقوا کنید، خداوند درهای آسمان را به رویتان میگشاید:
«ولو أن أهل القری آمنوا و التقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء و الأرض» (96 اعراف) و در تفسیر این آیه آمده است که یعنی شما را وارد زندگی بهشتی در سایه ولایت امام معصوم قرار میدهد!
️ چنانکه حضرت زهرا سلام الله علیها در یکی از خطابههای خویش این آیه را تفسیر فرموده اند:
«... علی علیه السلام خیر و نیکی را در نهان و آشکار برای آنها خوش میدارد اگر او بر مسند خلافت مینشست ... مرد پارسا، از تشنه حطام دنیا باز شناخته میشد و راستگو از دروغگو متمایز میگردید. در این صورت بود که ابواب برکات از آسمان و زمین بر آنان گشوده میشد، و لذا خداوند به زودی آنان را به سبب اعمال و کردارشان مؤاخذه خواهد کرد.
زیرا اگر ساکنان قریه ها ایمان آورده و خدا ترسی پیشه میکردند ما برکات زمین و آسمان را بر ایشان فرو میریختیم...» (فاطمه زهرا سرور دل پیامبر، ص460)
نکته: در حقیقت گویی حضرت زهرا سلام الله علیها در این فرمایش خود میخواهند این واقعیت را به ما متذکر بشوند که اولاً گشوده شدن درهای آسمان، یعنی همان حکومت انسان معصوم و ثانیاً حکومت انسان معصوم، یعنی برپایی بهشت موعود و زندگی آخرتی، چرا که میفرمایند: تحت حکومت انسان معصوم، راستگو از تکذیبکنندة حق جدا میشود، و ما میدانیم که طبق آیات قرآن این جداسازی جز در آخرت به نحو کامل میسر نیست زیرا در وضعیت زندگی دنیایی خوب و بد با هم و در کنار هماند و امکان تشخیص اهل حق و باطل بطور کامل وجود ندارد.
۵:۳۴
نکته: فعل بکار رفته در این فراز «صیّرتنی» است.
این فعل از ریشه صیر و صار و صیرورت در قرآن جایگاه و معنایی خاص دارد. صیرورت، حرکتِ زندگی انسان است در باطن، یعنی رشد فکری و وجودی، یعنی تحول از جهل به علم!!!
در معنای فعل صیّر در فرهنگ لغات اینطور آمده است: صَيَّرَ : تَصْييراً [صير] هُ : آنرا دگرگون ساخت و بگونهاى ديگر تغيير داد.
دقت کنید که در این کلمه آنچه که مهم است، دگرگونی و تغییر ماهُویای است که در شیء رخ میدهد.
در واقع، حقیقت وجودی انسان مؤمن در مسیر کمال آنچنان متحول و متغیر میشود که میتوان گفت تفاوت انسان مومن با غیر مومن مانند تفاوت جماد است با نبات، یا نبات است با حیوان، یعنی دو جنسیت متباینند!
نکته: و این خیلی عظیم است که بعد از تقریباً یک ماه عبادت و شاگردی در مکتب خدا و مولا و اعتکاف وجودی و زمانی در حرم زمانی آنها، اکنون از خدا و خلفای معصومش چنین صیرورت و تغییر ذاتیای را تقاضا میکنیم.
در حقیقت گویی میخواهند با این دعا به ما بفهمانند که اگر در حرم زمانی خدا، حقیقتا مُحرِم شده باشی، نتیجة قهری این تمسّک و توسّل، این تحول وجودی است، چرا که با این اِحرامهای شبانه و روزانه و با این طواف دائم یک ماهه، گویی که صنعت وجودت را در دستان با کفایت صانعان حقیقیاش سپرده ای و آنها تمام نقایص وجودیات را برایت برطرف نموده و اکنون از عسرت و پلیدیِ وجود تاریک و نفس ظلوم و جهولِ خود، به یُسر و امنیت و پاکی رسیده ای، یعنی از جهنم تاریک نفس اماره ات، پا به اقلیم نور و حیات یعنی شهر بهشت نهادهای، بهشتی که نه در بیرون وجودِ تو، بلکه درست در حیطة نفس تو شکل گرفته و بکار رفتن فعل صیّر در این فراز حکایت از همین تحول درونی دارد.
- و اقْبَلْ مَعاذیریِ:مِعْذَار: ج مَعَاذِير [عذر]: عذرخواهى ، پوزش
پذیرش عذر به اندازهای مهم است که:
امام موسی بن جعفر علیه السلام با جمع کردن فرزندانش به آنان فرمود:
«فرزندانم! شما را به مسألهای سفارش میکنم که اگر آن را به کار بندید، از شخصیت و بزرگی نمیافتید؛ اگر کسی نزد شما آمد و سخن ناخوشایندی در گوش راست شما گفت، سپس در گوش چپتان عذرخواهی کرد و گفت: من چیزی نگفتم، عذرش را بپذیرید» (جامع احادیث الشیعه، ج20، ص490).
رسول خدا صلّی الله علیه و آله نیز در وصیتی به امیرمؤمنان علیه السلام فرمود: ای علی! اگر کسی عذر شخصی را که خود را از لغزش و گناه نسبت به او مبرّا و پاک میداند ـ چه راست گوید و چه دروغ ـ نپذیرد، به شفاعت من نمیرسد» (همان، ص491 ).
همچنین رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرموده اند که:
....و لا أحد أکثر معاذیر من اللَّه. و هیچکس بیش از خدا عذر نپذیرد. (نهج الفصاحه حدیث شماره 2387 ).
نتیجه: تمام این فرمایشات برای بشارت دادن به ما است که اگر اشتباه و خطایی داشتی و سپس پشیمان شدی، نگران نباش چرا که خدایی داری بسیار عذرپذیر، خدایی که این همه از طریق اولیائش ما را به قبول عذر دیگران سفارش کرده است، براستی چگونه خودش عذر ما را نپذیرد! (هیهات، ما هکذا الظن بک یا رب العالمین ...
یعنی: هیهات، هرگز چنین گمانی بر تو نمیرود، ای پرورشدهندة عالمیان)
- و حُطّ عنّی الذّنب و الوِزْر: حطّ: پايين آورد، تنزل داد، پياده كرد، تخليه كرد، فرود آورد، نازل كرد، كم كرد، كاهش داد.
ذنب: یعنی گناهانی که ناشی از نقص وجودی ما است. کلمة ذنب در عربی یعنی دُم حیوان، و همانطور که دم همراه و بخشی از موجودیت حیوان است، نقایص وجودی نیز در ابتدای خلقت، لازمه و همراه ما است، تا زمانی که خداوند در اثر صیرورت و تکامل بخشیدن به صنعت وجود ما، این نواقص را نیز مورد مغفرت قرار میدهد.
نکته: ذنب عموماً با فعل غفر بکار میرود زیرا غفران یعنی برطرف کردن نقایص وجودی، و لذا «کلاهخود» را «مِغفر» میگویند چرا که سستی جمجمة انسان در برابر ضربات محکم در جنگ را با نیروی مضاعف فولاد و آهن جبران میکند. و خداوند هم درست ما را بعد از توسل به او و خلفایش که واسطة فیض هستند، و بعد از طلب مغفرت از ایشان، رشد میدهد و مجهز به تجهیزاتی وجودی، مینماید!
یعنی مومن تجهیزاتی وجودی دارد که کافر فاقد آنها است، از جمله روح ایمان!!!
اما در این فراز همراه با ذنوب بجای فعل غفر، فعل حطّ آمده است. و اما حکمت به کار بردن فعل حُطَّ در اینجا چیست؟
خداوند در آیة 58 سورة بقره فرموده است: «وَ إِذْ قُلْنَا ادْخُلُوا هذِهِ الْقَرْیَةَ فَکُلُوا مِنْها حَیْثُ شِئْتُمْ رَغَداً وَ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً وَ قُولُوا حِطَّةٌ نَغْفِرْ لَکُمْ خَطایاکُمْ وَ سَنَزیدُ الْمُحْسِنین»
و [به خاطر بیاورید] زمانى را که گفتیم: در این شهر (بیت المقدس) وارد شوید! و از
این فعل از ریشه صیر و صار و صیرورت در قرآن جایگاه و معنایی خاص دارد. صیرورت، حرکتِ زندگی انسان است در باطن، یعنی رشد فکری و وجودی، یعنی تحول از جهل به علم!!!
در معنای فعل صیّر در فرهنگ لغات اینطور آمده است: صَيَّرَ : تَصْييراً [صير] هُ : آنرا دگرگون ساخت و بگونهاى ديگر تغيير داد.
دقت کنید که در این کلمه آنچه که مهم است، دگرگونی و تغییر ماهُویای است که در شیء رخ میدهد.
در واقع، حقیقت وجودی انسان مؤمن در مسیر کمال آنچنان متحول و متغیر میشود که میتوان گفت تفاوت انسان مومن با غیر مومن مانند تفاوت جماد است با نبات، یا نبات است با حیوان، یعنی دو جنسیت متباینند!
نکته: و این خیلی عظیم است که بعد از تقریباً یک ماه عبادت و شاگردی در مکتب خدا و مولا و اعتکاف وجودی و زمانی در حرم زمانی آنها، اکنون از خدا و خلفای معصومش چنین صیرورت و تغییر ذاتیای را تقاضا میکنیم.
در حقیقت گویی میخواهند با این دعا به ما بفهمانند که اگر در حرم زمانی خدا، حقیقتا مُحرِم شده باشی، نتیجة قهری این تمسّک و توسّل، این تحول وجودی است، چرا که با این اِحرامهای شبانه و روزانه و با این طواف دائم یک ماهه، گویی که صنعت وجودت را در دستان با کفایت صانعان حقیقیاش سپرده ای و آنها تمام نقایص وجودیات را برایت برطرف نموده و اکنون از عسرت و پلیدیِ وجود تاریک و نفس ظلوم و جهولِ خود، به یُسر و امنیت و پاکی رسیده ای، یعنی از جهنم تاریک نفس اماره ات، پا به اقلیم نور و حیات یعنی شهر بهشت نهادهای، بهشتی که نه در بیرون وجودِ تو، بلکه درست در حیطة نفس تو شکل گرفته و بکار رفتن فعل صیّر در این فراز حکایت از همین تحول درونی دارد.
- و اقْبَلْ مَعاذیریِ:مِعْذَار: ج مَعَاذِير [عذر]: عذرخواهى ، پوزش
پذیرش عذر به اندازهای مهم است که:
امام موسی بن جعفر علیه السلام با جمع کردن فرزندانش به آنان فرمود:
«فرزندانم! شما را به مسألهای سفارش میکنم که اگر آن را به کار بندید، از شخصیت و بزرگی نمیافتید؛ اگر کسی نزد شما آمد و سخن ناخوشایندی در گوش راست شما گفت، سپس در گوش چپتان عذرخواهی کرد و گفت: من چیزی نگفتم، عذرش را بپذیرید» (جامع احادیث الشیعه، ج20، ص490).
رسول خدا صلّی الله علیه و آله نیز در وصیتی به امیرمؤمنان علیه السلام فرمود: ای علی! اگر کسی عذر شخصی را که خود را از لغزش و گناه نسبت به او مبرّا و پاک میداند ـ چه راست گوید و چه دروغ ـ نپذیرد، به شفاعت من نمیرسد» (همان، ص491 ).
همچنین رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرموده اند که:
....و لا أحد أکثر معاذیر من اللَّه. و هیچکس بیش از خدا عذر نپذیرد. (نهج الفصاحه حدیث شماره 2387 ).
نتیجه: تمام این فرمایشات برای بشارت دادن به ما است که اگر اشتباه و خطایی داشتی و سپس پشیمان شدی، نگران نباش چرا که خدایی داری بسیار عذرپذیر، خدایی که این همه از طریق اولیائش ما را به قبول عذر دیگران سفارش کرده است، براستی چگونه خودش عذر ما را نپذیرد! (هیهات، ما هکذا الظن بک یا رب العالمین ...
یعنی: هیهات، هرگز چنین گمانی بر تو نمیرود، ای پرورشدهندة عالمیان)
- و حُطّ عنّی الذّنب و الوِزْر: حطّ: پايين آورد، تنزل داد، پياده كرد، تخليه كرد، فرود آورد، نازل كرد، كم كرد، كاهش داد.
ذنب: یعنی گناهانی که ناشی از نقص وجودی ما است. کلمة ذنب در عربی یعنی دُم حیوان، و همانطور که دم همراه و بخشی از موجودیت حیوان است، نقایص وجودی نیز در ابتدای خلقت، لازمه و همراه ما است، تا زمانی که خداوند در اثر صیرورت و تکامل بخشیدن به صنعت وجود ما، این نواقص را نیز مورد مغفرت قرار میدهد.
نکته: ذنب عموماً با فعل غفر بکار میرود زیرا غفران یعنی برطرف کردن نقایص وجودی، و لذا «کلاهخود» را «مِغفر» میگویند چرا که سستی جمجمة انسان در برابر ضربات محکم در جنگ را با نیروی مضاعف فولاد و آهن جبران میکند. و خداوند هم درست ما را بعد از توسل به او و خلفایش که واسطة فیض هستند، و بعد از طلب مغفرت از ایشان، رشد میدهد و مجهز به تجهیزاتی وجودی، مینماید!
یعنی مومن تجهیزاتی وجودی دارد که کافر فاقد آنها است، از جمله روح ایمان!!!
اما در این فراز همراه با ذنوب بجای فعل غفر، فعل حطّ آمده است. و اما حکمت به کار بردن فعل حُطَّ در اینجا چیست؟
خداوند در آیة 58 سورة بقره فرموده است: «وَ إِذْ قُلْنَا ادْخُلُوا هذِهِ الْقَرْیَةَ فَکُلُوا مِنْها حَیْثُ شِئْتُمْ رَغَداً وَ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً وَ قُولُوا حِطَّةٌ نَغْفِرْ لَکُمْ خَطایاکُمْ وَ سَنَزیدُ الْمُحْسِنین»
و [به خاطر بیاورید] زمانى را که گفتیم: در این شهر (بیت المقدس) وارد شوید! و از
۵:۳۴
نعمتهاى فراوان آن، هر چه میخواهید بخورید! و از درب [معبد بیت المقدس] با خضوع و خشوع وارد گردید! و بگویید:
خداوندا! گناهان ما را بریز! به دنبال آن، خطاهاى شما را خواهیم بخشید و به نیکوکاران پاداش بیشترى خواهیم داد.(ترجمة تحت اللفظی)
ذیل این آیه، روایاتی ذکر شده که «باب حطه» را همان ولایت «اهل بیت علیهم السلام» معرفی کرده است:
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم: «مَثَل اهل بیت من در میان شما، مانند کشتی نوح علیه السلام است؛ هر که بر آن سوار شود، نجات مییابد و هر که سوار نشود، از بین میرود. همچنین اهل بیت ، باب حطهاند که هر که از آن وارد شود؛ نجات یافته و کسی که از آن داخل نشود؛ هلاک میشود» (شیخ طوسی، الامالی، ص 60، قم، دار الثقافة، چاپ اول، 1414ق).
امام علی علیه السلام: «برای بنیاسرائیل، باب حطّهای بود و ای امت پیامبر! برای شما نیز باب حطهای قرار داده شده که همان اهل بیت پیامبرند. به شما امر شده از افراد هدایتشده اهل بیت پیروی کنید؛ تا بدین وسیله، گناهان شما بخشیده شود ... باب حطه شما از حطه بنیاسرائیل برتر است؛ زیرا برای آنها از چوب بوده ولی ما اهل بیت؛ ناطق، صادق، مورد رضایت خداوند، هادی و فاضل هستیم» (عسکری، امام ابومحمد حسن بن علی، التفسیر المنسوب الی الامام العسکری، ص 546، قم، مدرسه امام مهدی، چاپ اول، 1409ق).
️درب مذکور در آیه به نام «حطه» بوده و بنیاسرائیل برای نجات باید از آن درب و با حالتی خاص وارد میشدند، تا نجات یافته و رستگار شوند. اما وسیله رستگاری مسلمانان اهل بیت علیهم السلام میباشند و به عبارتی مراد این است که اهل بیت علیهم السلام به منزله آن درگاه میباشند که هر که از بنیاسرائیل، به آن پناه آورد، گناهان او آمرزیده شد، به همین طریق، هر کس به اهل بیت پیامبر علیهم السلام پناه آورد، نجات خواهد یافت.
الإمام عليّ عليه السلام: نَحنُ بابُ حِطَّةٍ و هُوَ بابُ السَّلامِ، مَن دَخَلَهُ نَجا، و مَن تَخَلَّفَ عَنهُ هَوى.
امام على عليه السلام : ما «باب حطّة» هستيم و آن «باب السّلام» است، هر كه از آن درآيد نجات يابد و هر كه از آن كنار مانَد هلاك شود.
الإمام الباقر عليه السلام: نَحنُ بابُ حِطَّتِكُم. امام باقر عليه السلام: ما «باب حطّة» شما هستيم.
«وزر» معناي «دوش كشيدن بار گناه سنگين» را به همراه دارد؛ چنانكه در سوره انعام (آيه 164) چنين ميخوانيم: «وَ لاتَزِرُ وازِرَةٌ وَزْرَ اُخْري; هيچ كس بار گناه ديگري را بر دوش نگيرد.»
وزر: وزر، به معنی سنگینی است، و بیشتر در مورد حمل گناه دیگران به کار میرود. یعنی گناهانی که دیگران بواسطة ما به آنها مرتکب شده اند.
نکته: حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم با آوردن فعل حطّ در این فراز از این دعا، بشارت بسیار بزرگی به ما داده اند و ضمناً خبر مهمی نیز دربارة نقش اهل بیت علیهم السلام به ما داده اند: و آن اینکه ایشان چنان نقشی دارند که میتوانند با تکیه بر سرمایه های وجودیشان که علم و قدرت الهی است، بزرگترین نقایص وجودی ما را از یک طرف (یعنی ذنوب) و نیز بزرگترین نتایج سوء این نقایص را (یعنی وزر) برای ما برطرف و جبران نمایند.
- یا رؤوفاً بِعبادِهِ الصّالِحین: حکمت آمدن این ندا در انتهای این دعا چیست؟
شاید اشارتی بر این حقیقت است که خداوند بخاطر هبه کردن وجود اهل بیت علیهم السلام که باب حطه و سفینة نجاتاند به بندگانش، حقیقتاً که انتهای رأفت خود را متجلی کرده است.
نکته: صالحان، آن بندگانی هستند که از این نعمت عظیم، به تمامی بهره گرفته اند.
یعنی همان کسانی که با تمسک به این باب حطه از جمیع ذنوب و وزری که داشته اند مبرا و پاک شده اند و اکنون جزو صالحانند، چنانکه در روایات زیادی آمده است که منظور از عباد صالح شیعیان حقیقی اهل بیت علیهم السلام هستند.
اللهم عجل لولیک الفرج
خداوندا! گناهان ما را بریز! به دنبال آن، خطاهاى شما را خواهیم بخشید و به نیکوکاران پاداش بیشترى خواهیم داد.(ترجمة تحت اللفظی)
ذیل این آیه، روایاتی ذکر شده که «باب حطه» را همان ولایت «اهل بیت علیهم السلام» معرفی کرده است:
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم: «مَثَل اهل بیت من در میان شما، مانند کشتی نوح علیه السلام است؛ هر که بر آن سوار شود، نجات مییابد و هر که سوار نشود، از بین میرود. همچنین اهل بیت ، باب حطهاند که هر که از آن وارد شود؛ نجات یافته و کسی که از آن داخل نشود؛ هلاک میشود» (شیخ طوسی، الامالی، ص 60، قم، دار الثقافة، چاپ اول، 1414ق).
امام علی علیه السلام: «برای بنیاسرائیل، باب حطّهای بود و ای امت پیامبر! برای شما نیز باب حطهای قرار داده شده که همان اهل بیت پیامبرند. به شما امر شده از افراد هدایتشده اهل بیت پیروی کنید؛ تا بدین وسیله، گناهان شما بخشیده شود ... باب حطه شما از حطه بنیاسرائیل برتر است؛ زیرا برای آنها از چوب بوده ولی ما اهل بیت؛ ناطق، صادق، مورد رضایت خداوند، هادی و فاضل هستیم» (عسکری، امام ابومحمد حسن بن علی، التفسیر المنسوب الی الامام العسکری، ص 546، قم، مدرسه امام مهدی، چاپ اول، 1409ق).
️درب مذکور در آیه به نام «حطه» بوده و بنیاسرائیل برای نجات باید از آن درب و با حالتی خاص وارد میشدند، تا نجات یافته و رستگار شوند. اما وسیله رستگاری مسلمانان اهل بیت علیهم السلام میباشند و به عبارتی مراد این است که اهل بیت علیهم السلام به منزله آن درگاه میباشند که هر که از بنیاسرائیل، به آن پناه آورد، گناهان او آمرزیده شد، به همین طریق، هر کس به اهل بیت پیامبر علیهم السلام پناه آورد، نجات خواهد یافت.
الإمام عليّ عليه السلام: نَحنُ بابُ حِطَّةٍ و هُوَ بابُ السَّلامِ، مَن دَخَلَهُ نَجا، و مَن تَخَلَّفَ عَنهُ هَوى.
امام على عليه السلام : ما «باب حطّة» هستيم و آن «باب السّلام» است، هر كه از آن درآيد نجات يابد و هر كه از آن كنار مانَد هلاك شود.
الإمام الباقر عليه السلام: نَحنُ بابُ حِطَّتِكُم. امام باقر عليه السلام: ما «باب حطّة» شما هستيم.
«وزر» معناي «دوش كشيدن بار گناه سنگين» را به همراه دارد؛ چنانكه در سوره انعام (آيه 164) چنين ميخوانيم: «وَ لاتَزِرُ وازِرَةٌ وَزْرَ اُخْري; هيچ كس بار گناه ديگري را بر دوش نگيرد.»
وزر: وزر، به معنی سنگینی است، و بیشتر در مورد حمل گناه دیگران به کار میرود. یعنی گناهانی که دیگران بواسطة ما به آنها مرتکب شده اند.
نکته: حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم با آوردن فعل حطّ در این فراز از این دعا، بشارت بسیار بزرگی به ما داده اند و ضمناً خبر مهمی نیز دربارة نقش اهل بیت علیهم السلام به ما داده اند: و آن اینکه ایشان چنان نقشی دارند که میتوانند با تکیه بر سرمایه های وجودیشان که علم و قدرت الهی است، بزرگترین نقایص وجودی ما را از یک طرف (یعنی ذنوب) و نیز بزرگترین نتایج سوء این نقایص را (یعنی وزر) برای ما برطرف و جبران نمایند.
- یا رؤوفاً بِعبادِهِ الصّالِحین: حکمت آمدن این ندا در انتهای این دعا چیست؟
شاید اشارتی بر این حقیقت است که خداوند بخاطر هبه کردن وجود اهل بیت علیهم السلام که باب حطه و سفینة نجاتاند به بندگانش، حقیقتاً که انتهای رأفت خود را متجلی کرده است.
نکته: صالحان، آن بندگانی هستند که از این نعمت عظیم، به تمامی بهره گرفته اند.
یعنی همان کسانی که با تمسک به این باب حطه از جمیع ذنوب و وزری که داشته اند مبرا و پاک شده اند و اکنون جزو صالحانند، چنانکه در روایات زیادی آمده است که منظور از عباد صالح شیعیان حقیقی اهل بیت علیهم السلام هستند.
اللهم عجل لولیک الفرج
۵:۳۵
دعاى روز بیست و هشتم
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهمّ وفّر حظّی فیهِ من النّوافِلِ و اكْرِمْنی فیهِ بإحْضارِ المَسائِلِ و قَرّبِ فیهِ وسیلتی الیكَ من بینِ الوسائل یا من لا یَشْغَلُهُ الحاحُ المُلِحّین.
خدایا زیاد كن بهره مرا در آن از اقدام به مستحبات. و گرامى دار در آن به حاضر كردن و یا داشتن مسائل. و نزدیك گردان در آن وسیلهام به سویت از میان وسیلهها. اى آنكه سرگرمش نكند اصرار و سماجت اصرار کنندگان.
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهمّ وفّر حظّی فیهِ من النّوافِلِ و اكْرِمْنی فیهِ بإحْضارِ المَسائِلِ و قَرّبِ فیهِ وسیلتی الیكَ من بینِ الوسائل یا من لا یَشْغَلُهُ الحاحُ المُلِحّین.
خدایا زیاد كن بهره مرا در آن از اقدام به مستحبات. و گرامى دار در آن به حاضر كردن و یا داشتن مسائل. و نزدیك گردان در آن وسیلهام به سویت از میان وسیلهها. اى آنكه سرگرمش نكند اصرار و سماجت اصرار کنندگان.
۰:۳۰
شرح دعا
-اللهمّ وفّر حظّی فیهِ من النّوافِل:
برای فهم این فراز باید معنای دقیق دو کلمة کلیدیِ «حظّ» و «نافله» را بدانیم.
حَظّ یعنی بهره و نصیب.
نافله، از ريشه لغوى «نَفل»، به معناى زيادى و افزايش است.
«انفال» هم، يعنى ثروتها و نعمتهاى عمومى كه خداوند براى امّت اسلامى و همگان، زياد كرده است. بطور کلی هر عمل خوب و مستحبّى كه انجامش واجب و الزامى نباشد و بالاتر از حدّ تكليف الزامى باشد، «نوافل» است.
نکته: چرا نوافل را به مستحبات ترجمه کرده اند؟
پاسخ: زیرا در مقابل واجبات که برای اطاعت امر و انجام وظیفه انجام میشود، نوافل فقط برای جلب محبت خداوند انجام میشود. سند این امر، حدیث قدسی مشهوری است با عنوان حدیث قرب نوافل. در بخشی از این حدیث شریف، خداوند متعال میفرماید:
وَ إِنَّهُ لَيَتَقَرَّبُ إِلَيَّ بِالنَّافِلَةِ حَتَّى أُحِبَّهُ فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ كُنْتُ إِذاً سَمْعَهُ الَّذِي يَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذِي يُبْصِرُ بِهِ وَ لِسَانَهُ الَّذِي يَنْطِقُ بِهِ وَ يَدَهُ الَّتِى يَبْطِشُ بِهَا إِنْ دَعَانِى أَجَبْتُهُ وَ إِنْ سَأَلَنِى أَعْطَيْتُهُترجمه: همانا بنده به وسيله نوافل و مستحبات به من نزديك مىشود تا محبوب من میگردد و همينكه محبوب گشت، من گوش او میشوم كه با آن میشنود، و چشم او میشوم كه با آن میبيند و زبان او میشوم كه با آن سخن میگويد، و دست او میشوم كه با آن برگيرد؛ اگر مرا بخواند اجابت مىكنم، و اگر از من بخواهد مىبخشم. (كافى : ج ۲، ص ۳۵۲).
نکته مهم: این فراز از دعای روز بیست و هشتم، ما را متوجه یک حقیقت بزرگ و کلیدی میکند: بعد از نزدیک به یک ماه روزه داری و تقاضای دائمی و پیوسته از خداوند برای رسیدن به مقام انسان کامل، اکنون به ما میآموزند که از این پس باید از طریق نوافل و مستحبات خود را به مقام حبیب الله نزدیک کنیم.
آری، مقام حبیب الله!!! و سندش فرمودة خداوند است در همین حدیث قدسی.
در واقع معنای کامل و دقیق فراز اول این است که:
خدایا مرا توفیق بده تا در این روزهای پایانی ماه مبارک بیشترین بهره و نصیب را از طریق جلب محبت تو (یعنی نوافل) به دست آورم. و بهرة کامل نوافل طبق فرمودة خودت ای خدای بزرگ و مهربان و کریم، همان وعده هایی است که در حدیث قرب نوافل فرموده ای، یعنی اینکه خودت بشوی گوش و چشم و زبان من و مرا اجابت کنی و در یک کلام مرا به مقام انسان کامل برسانی.
- واكْرِمْنی فیهِ بإحْضارِ المَسائِل:
مسائل جمع مسئله است و مسئله یعنی چیزی که مورد تقاضا و سؤال ما قرار گرفته است، یعنی چیزی که مطلوب ما است.
نکته: کسی که بر اساس فراز اول، مطلوب و مسئله اش رسیدن به مقام انسان کامل است، بدیهی است که برای رسیدن به این خواسته اش باید متوسّل به واسطه هایی شود که معلم و راهنمای این راه اند.
پس مسائل (یعنی خواسته ها و مطلوب) این انسان آیا کسی یا چیزی غیر از انسانهای کامل است؟!
اگر این مقدمه را بپذیریم، معنای فراز دوم این است که: خدایا کَرم کن و مسائل یعنی آنچه را که از تو مسألت دارم را برایم حاضر کن و به عبارت دیگر ظهور انسانهای کامل را برایمان محقق بفرما.
نکته: ممکن است بگویید که معنی این فراز نمیتواند این باشد، چرا که این چه دعایی است که تا به حال برای هیچکس اجابت نشده، زیرا ظهور که هنوز رخ نداده!
در پاسخ میگوییم در احادیث آمده است کسانی که در حیات دنیایی حقیقتاً منتظر امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف باشند، اگر قبل از ظهور از دنیا بروند، هنگام ظهور در کنار امام عجل الله تعالی فرجه الشریف خواهند بود، لذا دعای تمام کسانی که این دعا را میخوانند، چه در زمان حیاتشان و چه بعد از آن حتماً اجابت میشود. و علاوه بر این، اجابت این دعا گاه به معنای تحقق فرج شخصی میباشد.
- و قَرّبِ فیهِ وسیلتی الیكَ من بینِ الوسائل:
خداوند در قرآن فرموده است:
«یا ایّها الّذین آمنوا اتّقوا الله و ابتغوا الیه الوسیله و جاهدوا فی سبیله لعلّکم تُفلحون. یعنی: ای کسانی که ایمان آورده اید! از - مخالفت فرمان - خدا بپرهیزید؛ و وسیله ای برای تقرّب به او بجویید؛ و در راه او جهاد کنید، باشد که رستگار شوید.» (مائده/35)
این فراز تأییدکنندة فراز قبل است، میفرماید خدایا از بین وسائل، آن وسیله ای که من انتخاب کرده ام را برایم نزدیکترین راه رسیدن به خودت قرار بده. یعنی در حقیقت، مرا توفیق بهره گرفتن از آن عنایت بفرما، طوری که مرا به مقام قرب خودت برسانی.
- یا من لا یَشْغَ
-اللهمّ وفّر حظّی فیهِ من النّوافِل:
برای فهم این فراز باید معنای دقیق دو کلمة کلیدیِ «حظّ» و «نافله» را بدانیم.
حَظّ یعنی بهره و نصیب.
نافله، از ريشه لغوى «نَفل»، به معناى زيادى و افزايش است.
«انفال» هم، يعنى ثروتها و نعمتهاى عمومى كه خداوند براى امّت اسلامى و همگان، زياد كرده است. بطور کلی هر عمل خوب و مستحبّى كه انجامش واجب و الزامى نباشد و بالاتر از حدّ تكليف الزامى باشد، «نوافل» است.
نکته: چرا نوافل را به مستحبات ترجمه کرده اند؟
پاسخ: زیرا در مقابل واجبات که برای اطاعت امر و انجام وظیفه انجام میشود، نوافل فقط برای جلب محبت خداوند انجام میشود. سند این امر، حدیث قدسی مشهوری است با عنوان حدیث قرب نوافل. در بخشی از این حدیث شریف، خداوند متعال میفرماید:
وَ إِنَّهُ لَيَتَقَرَّبُ إِلَيَّ بِالنَّافِلَةِ حَتَّى أُحِبَّهُ فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ كُنْتُ إِذاً سَمْعَهُ الَّذِي يَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذِي يُبْصِرُ بِهِ وَ لِسَانَهُ الَّذِي يَنْطِقُ بِهِ وَ يَدَهُ الَّتِى يَبْطِشُ بِهَا إِنْ دَعَانِى أَجَبْتُهُ وَ إِنْ سَأَلَنِى أَعْطَيْتُهُترجمه: همانا بنده به وسيله نوافل و مستحبات به من نزديك مىشود تا محبوب من میگردد و همينكه محبوب گشت، من گوش او میشوم كه با آن میشنود، و چشم او میشوم كه با آن میبيند و زبان او میشوم كه با آن سخن میگويد، و دست او میشوم كه با آن برگيرد؛ اگر مرا بخواند اجابت مىكنم، و اگر از من بخواهد مىبخشم. (كافى : ج ۲، ص ۳۵۲).
نکته مهم: این فراز از دعای روز بیست و هشتم، ما را متوجه یک حقیقت بزرگ و کلیدی میکند: بعد از نزدیک به یک ماه روزه داری و تقاضای دائمی و پیوسته از خداوند برای رسیدن به مقام انسان کامل، اکنون به ما میآموزند که از این پس باید از طریق نوافل و مستحبات خود را به مقام حبیب الله نزدیک کنیم.
آری، مقام حبیب الله!!! و سندش فرمودة خداوند است در همین حدیث قدسی.
در واقع معنای کامل و دقیق فراز اول این است که:
خدایا مرا توفیق بده تا در این روزهای پایانی ماه مبارک بیشترین بهره و نصیب را از طریق جلب محبت تو (یعنی نوافل) به دست آورم. و بهرة کامل نوافل طبق فرمودة خودت ای خدای بزرگ و مهربان و کریم، همان وعده هایی است که در حدیث قرب نوافل فرموده ای، یعنی اینکه خودت بشوی گوش و چشم و زبان من و مرا اجابت کنی و در یک کلام مرا به مقام انسان کامل برسانی.
- واكْرِمْنی فیهِ بإحْضارِ المَسائِل:
مسائل جمع مسئله است و مسئله یعنی چیزی که مورد تقاضا و سؤال ما قرار گرفته است، یعنی چیزی که مطلوب ما است.
نکته: کسی که بر اساس فراز اول، مطلوب و مسئله اش رسیدن به مقام انسان کامل است، بدیهی است که برای رسیدن به این خواسته اش باید متوسّل به واسطه هایی شود که معلم و راهنمای این راه اند.
پس مسائل (یعنی خواسته ها و مطلوب) این انسان آیا کسی یا چیزی غیر از انسانهای کامل است؟!
اگر این مقدمه را بپذیریم، معنای فراز دوم این است که: خدایا کَرم کن و مسائل یعنی آنچه را که از تو مسألت دارم را برایم حاضر کن و به عبارت دیگر ظهور انسانهای کامل را برایمان محقق بفرما.
نکته: ممکن است بگویید که معنی این فراز نمیتواند این باشد، چرا که این چه دعایی است که تا به حال برای هیچکس اجابت نشده، زیرا ظهور که هنوز رخ نداده!
در پاسخ میگوییم در احادیث آمده است کسانی که در حیات دنیایی حقیقتاً منتظر امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف باشند، اگر قبل از ظهور از دنیا بروند، هنگام ظهور در کنار امام عجل الله تعالی فرجه الشریف خواهند بود، لذا دعای تمام کسانی که این دعا را میخوانند، چه در زمان حیاتشان و چه بعد از آن حتماً اجابت میشود. و علاوه بر این، اجابت این دعا گاه به معنای تحقق فرج شخصی میباشد.
- و قَرّبِ فیهِ وسیلتی الیكَ من بینِ الوسائل:
خداوند در قرآن فرموده است:
«یا ایّها الّذین آمنوا اتّقوا الله و ابتغوا الیه الوسیله و جاهدوا فی سبیله لعلّکم تُفلحون. یعنی: ای کسانی که ایمان آورده اید! از - مخالفت فرمان - خدا بپرهیزید؛ و وسیله ای برای تقرّب به او بجویید؛ و در راه او جهاد کنید، باشد که رستگار شوید.» (مائده/35)
این فراز تأییدکنندة فراز قبل است، میفرماید خدایا از بین وسائل، آن وسیله ای که من انتخاب کرده ام را برایم نزدیکترین راه رسیدن به خودت قرار بده. یعنی در حقیقت، مرا توفیق بهره گرفتن از آن عنایت بفرما، طوری که مرا به مقام قرب خودت برسانی.
- یا من لا یَشْغَ
۰:۳۱
لُهُ الحاحُ المُلِحّین:
یعنی ای خدایی که حتی اگر به تعداد بندگانت وسایلی وجود داشته باشد و هر یک از بندگانت از سبیلهای متفاوتی حرکتشان را دنبال کنند، باز هم تو قادری که تک تک ما را هدایت و حمایت کنی. خدایا اصرارِ اصرارکنندگان، تو را آنچنان به خود مشغول نمیکند که از توجه به کسی و چیزی باز بمانی.
نکته: حکمت این ندا در پایان این دعا چیست؟
پاسخ: وقتی راجع به این حقیقت سخن میگوییم که خداوند میتواند از تک تک ما، انسان کاملی بسازد و در نهایت هر یک از ما حبیب خدا بشویم و از خدا مسألت کنیم و خدا اجابتمان کند و هر یک از ما مخاطبی برای خدا بشویم، بلافاصله ممکن است این سؤال و شبهه برایمان پیش آید که مگر چنین چیزی ممکن است؟!
ما تصور میکنیم که در قیامت خداوند در هر آن، به یک نفر رو کرده و ما را نوبت به نوبت مخاطب قرار میدهد، مخصوصاً دربارة حدیثی که خداوند درباره حضرت زهرا سلام الله علیها فرموده که میفرماید در محشر به ایشان میفرماید، یا حبیبتی سلینی ... یعنی ای حبیبة من از من بخواه تا برایت اجابت کنم.
حال اگر این حدیث را کنار حدیث قرب نوافل بگذاریم، متوجه نکتة عجیبی میشویم، در حدیث قرب نوافل، خداوند درباره بندگانی که از طریق مستحبات به او تقرب میجویند، فرموده است که به آنها دقیقاً همین را میگوید:
️ ابتدا میگوید: .... فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ ... و سپس️ کمی جلوتر میفرماید: ... وَ إِنْ سَأَلَنِى أَعْطَيْتُهُ ...
️ و اما آن نکتهای که متوجه میشویم، این است که:
بر اساس حدیث قرب نوافل، همة ما میتوانیم به مقام حضرت زهرا سلام الله علیها برسیم!
و بر اساس ندای یا من لا یشغله الحاح الملحین، اینکه میلیاردها انسان همه با هم خداوند را مخاطب قرار دهند، خدا را چنان مشغول نمیکند که دچار غفلت بشود. زیرا او جنسیتی است بینهایت، که از ماوراء وجودی تک تک مخلوقاتش بر آنها احاطه وجودی دارد. نتیجه آنکه خداوند بینهایت است و در قاموس این بینهایتِ مطلق، کاملاً طبیعی و بدیهی است که باید یک روز تک تک ما انسانهای عوالم هم عرض، به مقام توحید مطلق یعنی مقام حضرت زهرا سلام الله علیها نائل بیاییم، و در آن روز هخداوند با این خطاب «حبیبتی سلینی» همة ما را در یک واحد زمانی خطاب خواهد کرد ...
اللهم عجل لولیک الفرج
یعنی ای خدایی که حتی اگر به تعداد بندگانت وسایلی وجود داشته باشد و هر یک از بندگانت از سبیلهای متفاوتی حرکتشان را دنبال کنند، باز هم تو قادری که تک تک ما را هدایت و حمایت کنی. خدایا اصرارِ اصرارکنندگان، تو را آنچنان به خود مشغول نمیکند که از توجه به کسی و چیزی باز بمانی.
نکته: حکمت این ندا در پایان این دعا چیست؟
پاسخ: وقتی راجع به این حقیقت سخن میگوییم که خداوند میتواند از تک تک ما، انسان کاملی بسازد و در نهایت هر یک از ما حبیب خدا بشویم و از خدا مسألت کنیم و خدا اجابتمان کند و هر یک از ما مخاطبی برای خدا بشویم، بلافاصله ممکن است این سؤال و شبهه برایمان پیش آید که مگر چنین چیزی ممکن است؟!
ما تصور میکنیم که در قیامت خداوند در هر آن، به یک نفر رو کرده و ما را نوبت به نوبت مخاطب قرار میدهد، مخصوصاً دربارة حدیثی که خداوند درباره حضرت زهرا سلام الله علیها فرموده که میفرماید در محشر به ایشان میفرماید، یا حبیبتی سلینی ... یعنی ای حبیبة من از من بخواه تا برایت اجابت کنم.
حال اگر این حدیث را کنار حدیث قرب نوافل بگذاریم، متوجه نکتة عجیبی میشویم، در حدیث قرب نوافل، خداوند درباره بندگانی که از طریق مستحبات به او تقرب میجویند، فرموده است که به آنها دقیقاً همین را میگوید:
️ ابتدا میگوید: .... فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ ... و سپس️ کمی جلوتر میفرماید: ... وَ إِنْ سَأَلَنِى أَعْطَيْتُهُ ...
️ و اما آن نکتهای که متوجه میشویم، این است که:
بر اساس حدیث قرب نوافل، همة ما میتوانیم به مقام حضرت زهرا سلام الله علیها برسیم!
و بر اساس ندای یا من لا یشغله الحاح الملحین، اینکه میلیاردها انسان همه با هم خداوند را مخاطب قرار دهند، خدا را چنان مشغول نمیکند که دچار غفلت بشود. زیرا او جنسیتی است بینهایت، که از ماوراء وجودی تک تک مخلوقاتش بر آنها احاطه وجودی دارد. نتیجه آنکه خداوند بینهایت است و در قاموس این بینهایتِ مطلق، کاملاً طبیعی و بدیهی است که باید یک روز تک تک ما انسانهای عوالم هم عرض، به مقام توحید مطلق یعنی مقام حضرت زهرا سلام الله علیها نائل بیاییم، و در آن روز هخداوند با این خطاب «حبیبتی سلینی» همة ما را در یک واحد زمانی خطاب خواهد کرد ...
اللهم عجل لولیک الفرج
۰:۳۱
دعاى روز بیست و نهم
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهمّ غَشّنی بالرّحْمَه و ارْزُقْنی فیهِ التّوفیقِ و العِصْمَه و طَهّرْ قلْبی من غَیاهِبِ التُّهْمَه یا رحیماً بِعبادِهِ المؤمِنین.
خدایا بپوشانم در آن با مهر و رحمت. و روزى كن مرا در آن توفیق و خوددارى. و پاك كن دلم را از تیرگیها و گرفتگىهاى تهمت. اى مهربان به بندگان با ایمان خود.
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهمّ غَشّنی بالرّحْمَه و ارْزُقْنی فیهِ التّوفیقِ و العِصْمَه و طَهّرْ قلْبی من غَیاهِبِ التُّهْمَه یا رحیماً بِعبادِهِ المؤمِنین.
خدایا بپوشانم در آن با مهر و رحمت. و روزى كن مرا در آن توفیق و خوددارى. و پاك كن دلم را از تیرگیها و گرفتگىهاى تهمت. اى مهربان به بندگان با ایمان خود.
۰:۳۱
شرح دعا
- اللهمّ غَشّنی بالرّحْمَه:
«غَشِیَ» از ریشة «غ ش ی» (غَشِیَ یغشی غِشَاوَه و غِشَاءً) گرفته شده است و به معنای پوشیده بودن، پوشاندن و فرا گرفتن است. (معجم مقائیس اللغه، ج 4، ص425).
مشتقات گوناگونی از این ماده، در قرآن کریم آمده است، مانند: «فَغَشِیَهُمْ مِنَ الْیَمِّ ما غَشِیَهُمْ» (طه،78)، «وَ تَغْشى وُجُوهَهُمُ النّارُ» (ابراهیم،50)، «وَ اللَّیْلِ إِذا یَغْشى (لیل،1)، «إِذْ یُغَشِّیکُمُ النُّعاسَ» (انفال،11) و موارد دیگر.
«غشی» (غشاء) همانند «غطاء»، تنها به پوششی میگویند که چسبیده باشد؛ مانند اینکه انسان با لباس خود را بپوشاند؛ در اینجا گفته میشود:
«استَغشَیتُ الثیاب» یا «تَغَطَّیتُ بالثیاب». پس «غشی» فقط در پوششی بکار میرود که چسبیده است، مثل غشای عروق در بدن یا غشای پوست بدن (عسکرى، حسن بن عبدالله، الفروق فی اللغة، ص 282، بیروت، دار الآفاق الجدیدة، چاپ اول، 1400ق)
نکته: غشّنی با تشدید، دارای معنای اصلی خود همراه با تأکید است، یعنی از خداوند خواستهایم که ما را با رحمت خود به نحو کامل و دائم بپوشاند، آن هم پوششی متصل به موجودیت ما، یعنی پوششی که بخشی از موجودیتمان بشود، پیرو دعاهای روزهای قبل، اکنون در روزهای آخر ماه خدا، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم که معلم این دعاها هستند، به ما میآموزند که از خداوند باز هم بخواهیم که ما را تبدیل به انسان کامل کند. یعنی ما را با غشایی از رحمتش آنچنان بپوشاند که هویت ما جعل شود، از انسانی عاصی و پر از خطا به موجودی خداگونه!
نکته: حساسیت و اهمیت این فراز وقتی روشن میشود که منظور از رحمت خدا را دریابیم!
مظهر انسانی و تأویل کلمة رحمت همه جا در قرآن و معارف اهل بیت علیهم السلام، امام زمان هر عصر و زمانی میباشد:
طی چندین حدیث در کتاب البرهان دربارة آیة 105 سوره بقره و 74 آل عمران و 83 نساء و 58 یونس و بسیاری از دیگر آیات، فرموده اند که منظور از رحمت در این آیات، ولایت محمد و آل محمد است.
امام، مظهر رحمت واسعة حق است:«السلام علیك أیها الرحمة الواسعة» (مفاتیح الجنان، زیارت آل یاسین).
كسی كه تربیت شدة خدای رحمان باشد، مظهر رحمت بیكران الهی است:
«ان رحمة ربكم وسعت كل شی و أنا تلك الرحمة» (بحار الأنوار، ج53، ص11 ).
در وسعت سینة او كه دریاها هم به چشم نمیآید، كران، تا به كران عشق به همة انسانها موج میزند:
«و اكمل ذلك بابنه رحمة للعالمین» (حدیث لوح از جابر بن عبدالله انصاری، كافی، ج 1، ص 528 - 527؛ بحار الأنوار، ج 36، ص 195؛ الغیبة، شیخ طوسی، ص 146 – 143)
امام، پدری مهربان، همدمی شفیق و همراهی خیرخواه است. (تحف العقول، ص 324 ):
«و اشفق علیهم من آبائهم و أمّهاتهم» (روزگار رهایی، ج 1، ص 129 (به نقل از الزام الناصب، ص10))
امام رحمتی است که خداوند زمان ظهور کاملش را به قیامت موکول نموده است:
از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم روایت شده که میفرمایند: «خداوند یکصد رحمت دارد و یکی از آنها را به زمین فرو فرستاده و بین مخلوقاتش تقسیم کرده است. با آن یک رحمت است که مخلوقات با هم مهربانی میکنند و به یکدیگر مهر میورزند. نود و نه رحمت دیگر را برای خود نگهداشت و زمان ظهور آن را عقب انداخته است و با آن نود و نه رحمت در روز قیامت بر بندگانش رحم میکند».
نتیجه: پس میتوانیم فراز اول این دعا را نیز دقیقاً معادل دعای فرج بدانیم.
و ارْزُقْنی فیهِ التّوفیقِ و العِصْمَةِ: خدایا در این روز مرا توفیق و عصمت عطا کن! نکته: به نظر شما توفیقی که در اینجا از خدا میخواهیم، موفقیت یافتن تا چه سطحی است؟
پاسخ: از هر کسی باید به اندازة توانایی او درخواست کرد، و توانایی خدا بینهایت است،
پس قهراً توفیقی که خداوند عطا میکند، انسان کامل شدن، یعنی خداگونه شدن است.
چنانکه خودش در حدیثی قدسی فرموده است: عبدی اطعنی حتی اجعلک مثلی انا اقول لشیء کن فیکون فانت تقول لشیء کن فیکون...
️ای بندة من مرا بندگی کن (گناه نکن و اوامر مرا اطاعت کن) تو را به جائی میرسانم که مانند من شوی (به گونهای که) من به هر شیئی (و یا کاری) بگویم بشو (ایجاد شو و انجام شو) (بدون نیاز به اسباب و علل) بلافاصه ایجاد خواهد شد، تو نیز این قدرت را خواهی یافت که هر کاری را که خواهی، بگوئی (بدون اسباب و علل طبیعی و بلافاصله) ایجاد شود... (آملی، سید حیدر، جامع الاسرار و منبع الانوار، ص 363) و امام رضا علیه السلام
- اللهمّ غَشّنی بالرّحْمَه:
«غَشِیَ» از ریشة «غ ش ی» (غَشِیَ یغشی غِشَاوَه و غِشَاءً) گرفته شده است و به معنای پوشیده بودن، پوشاندن و فرا گرفتن است. (معجم مقائیس اللغه، ج 4، ص425).
مشتقات گوناگونی از این ماده، در قرآن کریم آمده است، مانند: «فَغَشِیَهُمْ مِنَ الْیَمِّ ما غَشِیَهُمْ» (طه،78)، «وَ تَغْشى وُجُوهَهُمُ النّارُ» (ابراهیم،50)، «وَ اللَّیْلِ إِذا یَغْشى (لیل،1)، «إِذْ یُغَشِّیکُمُ النُّعاسَ» (انفال،11) و موارد دیگر.
«غشی» (غشاء) همانند «غطاء»، تنها به پوششی میگویند که چسبیده باشد؛ مانند اینکه انسان با لباس خود را بپوشاند؛ در اینجا گفته میشود:
«استَغشَیتُ الثیاب» یا «تَغَطَّیتُ بالثیاب». پس «غشی» فقط در پوششی بکار میرود که چسبیده است، مثل غشای عروق در بدن یا غشای پوست بدن (عسکرى، حسن بن عبدالله، الفروق فی اللغة، ص 282، بیروت، دار الآفاق الجدیدة، چاپ اول، 1400ق)
نکته: غشّنی با تشدید، دارای معنای اصلی خود همراه با تأکید است، یعنی از خداوند خواستهایم که ما را با رحمت خود به نحو کامل و دائم بپوشاند، آن هم پوششی متصل به موجودیت ما، یعنی پوششی که بخشی از موجودیتمان بشود، پیرو دعاهای روزهای قبل، اکنون در روزهای آخر ماه خدا، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم که معلم این دعاها هستند، به ما میآموزند که از خداوند باز هم بخواهیم که ما را تبدیل به انسان کامل کند. یعنی ما را با غشایی از رحمتش آنچنان بپوشاند که هویت ما جعل شود، از انسانی عاصی و پر از خطا به موجودی خداگونه!
نکته: حساسیت و اهمیت این فراز وقتی روشن میشود که منظور از رحمت خدا را دریابیم!
مظهر انسانی و تأویل کلمة رحمت همه جا در قرآن و معارف اهل بیت علیهم السلام، امام زمان هر عصر و زمانی میباشد:
طی چندین حدیث در کتاب البرهان دربارة آیة 105 سوره بقره و 74 آل عمران و 83 نساء و 58 یونس و بسیاری از دیگر آیات، فرموده اند که منظور از رحمت در این آیات، ولایت محمد و آل محمد است.
امام، مظهر رحمت واسعة حق است:«السلام علیك أیها الرحمة الواسعة» (مفاتیح الجنان، زیارت آل یاسین).
كسی كه تربیت شدة خدای رحمان باشد، مظهر رحمت بیكران الهی است:
«ان رحمة ربكم وسعت كل شی و أنا تلك الرحمة» (بحار الأنوار، ج53، ص11 ).
در وسعت سینة او كه دریاها هم به چشم نمیآید، كران، تا به كران عشق به همة انسانها موج میزند:
«و اكمل ذلك بابنه رحمة للعالمین» (حدیث لوح از جابر بن عبدالله انصاری، كافی، ج 1، ص 528 - 527؛ بحار الأنوار، ج 36، ص 195؛ الغیبة، شیخ طوسی، ص 146 – 143)
امام، پدری مهربان، همدمی شفیق و همراهی خیرخواه است. (تحف العقول، ص 324 ):
«و اشفق علیهم من آبائهم و أمّهاتهم» (روزگار رهایی، ج 1، ص 129 (به نقل از الزام الناصب، ص10))
امام رحمتی است که خداوند زمان ظهور کاملش را به قیامت موکول نموده است:
از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم روایت شده که میفرمایند: «خداوند یکصد رحمت دارد و یکی از آنها را به زمین فرو فرستاده و بین مخلوقاتش تقسیم کرده است. با آن یک رحمت است که مخلوقات با هم مهربانی میکنند و به یکدیگر مهر میورزند. نود و نه رحمت دیگر را برای خود نگهداشت و زمان ظهور آن را عقب انداخته است و با آن نود و نه رحمت در روز قیامت بر بندگانش رحم میکند».
نتیجه: پس میتوانیم فراز اول این دعا را نیز دقیقاً معادل دعای فرج بدانیم.
و ارْزُقْنی فیهِ التّوفیقِ و العِصْمَةِ: خدایا در این روز مرا توفیق و عصمت عطا کن! نکته: به نظر شما توفیقی که در اینجا از خدا میخواهیم، موفقیت یافتن تا چه سطحی است؟
پاسخ: از هر کسی باید به اندازة توانایی او درخواست کرد، و توانایی خدا بینهایت است،
پس قهراً توفیقی که خداوند عطا میکند، انسان کامل شدن، یعنی خداگونه شدن است.
چنانکه خودش در حدیثی قدسی فرموده است: عبدی اطعنی حتی اجعلک مثلی انا اقول لشیء کن فیکون فانت تقول لشیء کن فیکون...
️ای بندة من مرا بندگی کن (گناه نکن و اوامر مرا اطاعت کن) تو را به جائی میرسانم که مانند من شوی (به گونهای که) من به هر شیئی (و یا کاری) بگویم بشو (ایجاد شو و انجام شو) (بدون نیاز به اسباب و علل) بلافاصه ایجاد خواهد شد، تو نیز این قدرت را خواهی یافت که هر کاری را که خواهی، بگوئی (بدون اسباب و علل طبیعی و بلافاصله) ایجاد شود... (آملی، سید حیدر، جامع الاسرار و منبع الانوار، ص 363) و امام رضا علیه السلام
۰:۳۱
نیز امامت که بالاترین سطح از تکامل بشری است را مصداقی از توفیق الهی دانسته اند. ایشان در ضمن حديث مفصلي درباره امامت فرموده اند: هنگامي كه خداي متعال كسي را به عنوان امام براي مردم برميگزيند به او سعة صدر، عطا ميكند و چشمه هاي حكمت را در دلش قرار ميدهد و علم را به وي الهام ميكند تا براي جواب از هيچ سؤالي در نماند و در تشخيص حق سرگردان نشود، پس او معصوم و مورد تأييد و«توفيق» و تسديد الهي بوده از خطاها و لغزشها در امان خواهد بود. (اصول كافي، ج 1، ص 198 - 203)
و اما عصمتی که در این فراز از خداوند خواسته ایم:
این خود اثبات کنندة تمام مطالب قبل است و آنقدر روشن است که نیازی به توضیح نیست. یعنی به روشنی در این دعا میبینیم که با این دعا به ما فهمانده اند که تو هم میتوانی و باید رسیدن به مقام عصمت که مقام انسان کامل است را از خدا بخواهی. یعنی این مقام مختص گروهی خاص نیست، بلکه هدف و علت غایی خداوند در ایجاد عالم و آدم است و خداوند این مقام را از همة ما انتظار دارد و برای همة ما میخواهد.
- و طَهّرْ قلْبی من غَیاهِبِ التُّهْمَه:غَيْهَب: ج غَيَاهِب [غهب]: تاريكى، اسب بسيار سياه، شب بسيار تاريك، مرد نادان و پليد و ناتوان.
️تهمت: اتهام، تهمت، ادعا.معنای این فراز میتواند این باشد که: خدایا قلب مرا از ظلمتها و تاریکیهای تکبّر نفسم و ادعاهای جاهلانهاش طاهر کن و نجاتم بده.
نکته: این فراز گویی راهکار عملی برای اجابت فرازهای قبلی است. این فراز متضمن بزرگترین مشکل بشر است که همان کبر و تکبّر است! همان عامل هبوط حضرت آدم از وضعیت بهشتی ...
نکته: براساس روایات و اخبار اهل بیت، آدم و حوا در برابر خمسة طیبه دچار کبر شدند و خود را بیشتر از آنچه که بودند، دیدند، و همین تهمت و ادعای کذب و غیاهب و تاریکی های قلب و نفسشان سبب هبوطشان شد.
پس ما هم برای رسیدن به مقام انسان کامل و بهشتی شدن، لازم است که قبل از هر چیز در برابر ولایت خدا و انسان کامل تسلیم بشویم و تسلیم شدن یعنی کنار گذاشتن ادعاها و تکبّرِ نفسِ ظلوم و جهولمان.
نکته: اساساً حکمت ماه صیام همین است:
«اخلاص در تسلیم» و «عبودیت حقیقی» یا «شاگردی خدا و اهل بیت علیهم السلام» را، بیاموزیم.
- یا رحیماً بِعبادِهِ المؤمِنین:
نکته: توجه کنید به اینکه چرا صفت رحیم در اینجا آمده است؟
«رحیم» رحمتِ خاص خداست، یعنی وقتی که خداوند متعال «رحمتش» را تخصیص میدهد، مُتَّصِف به صفت «رحیم» است!
نکته: مؤمنین یعنی کسانی که به مقام امن رسیده اند، یعنی کسانی که خود را به خدا واگذار کرده اند و از او امنیت میگیرند.
نتیجه: حکمت آمدن این ندا در این دعا: گویی میخواهند برای ما تأکید کنند بر مفاد فرازهای قبل در این دعا. تأکید بر اینکه باید مشتاق رحمت خدا باشیم، رحمتی که یعنی «مثل خدا شدن»! (بر اساس حدیث قدسی اجعلک مثلی). و نیز تأکید بر این راز بزرگ که راه رسیدن به این مقام، چیزی نیست جز کشتن نفس و منیّت و کبر و غرورِ نفس بشری... و رسیدن به نقطهای که فقط از خدا امنیت بگیریم یعنی از مؤمنین بشویم.
اللهم عجل لولیک الفرج
و اما عصمتی که در این فراز از خداوند خواسته ایم:
این خود اثبات کنندة تمام مطالب قبل است و آنقدر روشن است که نیازی به توضیح نیست. یعنی به روشنی در این دعا میبینیم که با این دعا به ما فهمانده اند که تو هم میتوانی و باید رسیدن به مقام عصمت که مقام انسان کامل است را از خدا بخواهی. یعنی این مقام مختص گروهی خاص نیست، بلکه هدف و علت غایی خداوند در ایجاد عالم و آدم است و خداوند این مقام را از همة ما انتظار دارد و برای همة ما میخواهد.
- و طَهّرْ قلْبی من غَیاهِبِ التُّهْمَه:غَيْهَب: ج غَيَاهِب [غهب]: تاريكى، اسب بسيار سياه، شب بسيار تاريك، مرد نادان و پليد و ناتوان.
️تهمت: اتهام، تهمت، ادعا.معنای این فراز میتواند این باشد که: خدایا قلب مرا از ظلمتها و تاریکیهای تکبّر نفسم و ادعاهای جاهلانهاش طاهر کن و نجاتم بده.
نکته: این فراز گویی راهکار عملی برای اجابت فرازهای قبلی است. این فراز متضمن بزرگترین مشکل بشر است که همان کبر و تکبّر است! همان عامل هبوط حضرت آدم از وضعیت بهشتی ...
نکته: براساس روایات و اخبار اهل بیت، آدم و حوا در برابر خمسة طیبه دچار کبر شدند و خود را بیشتر از آنچه که بودند، دیدند، و همین تهمت و ادعای کذب و غیاهب و تاریکی های قلب و نفسشان سبب هبوطشان شد.
پس ما هم برای رسیدن به مقام انسان کامل و بهشتی شدن، لازم است که قبل از هر چیز در برابر ولایت خدا و انسان کامل تسلیم بشویم و تسلیم شدن یعنی کنار گذاشتن ادعاها و تکبّرِ نفسِ ظلوم و جهولمان.
نکته: اساساً حکمت ماه صیام همین است:
«اخلاص در تسلیم» و «عبودیت حقیقی» یا «شاگردی خدا و اهل بیت علیهم السلام» را، بیاموزیم.
- یا رحیماً بِعبادِهِ المؤمِنین:
نکته: توجه کنید به اینکه چرا صفت رحیم در اینجا آمده است؟
«رحیم» رحمتِ خاص خداست، یعنی وقتی که خداوند متعال «رحمتش» را تخصیص میدهد، مُتَّصِف به صفت «رحیم» است!
نکته: مؤمنین یعنی کسانی که به مقام امن رسیده اند، یعنی کسانی که خود را به خدا واگذار کرده اند و از او امنیت میگیرند.
نتیجه: حکمت آمدن این ندا در این دعا: گویی میخواهند برای ما تأکید کنند بر مفاد فرازهای قبل در این دعا. تأکید بر اینکه باید مشتاق رحمت خدا باشیم، رحمتی که یعنی «مثل خدا شدن»! (بر اساس حدیث قدسی اجعلک مثلی). و نیز تأکید بر این راز بزرگ که راه رسیدن به این مقام، چیزی نیست جز کشتن نفس و منیّت و کبر و غرورِ نفس بشری... و رسیدن به نقطهای که فقط از خدا امنیت بگیریم یعنی از مؤمنین بشویم.
اللهم عجل لولیک الفرج
۰:۳۲
دعاى روز سی ام
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهمّ اجْعَلْ صیامی فیهِ بالشّكْرِ و القَبولِ على ما تَرْضاهُ و یَرْضاهُ الرّسولُ مُحْكَمَةً فُروعُهُ بالأصُولِ بحقّ سَیّدِنا محمّدٍ و آلهِ الطّاهِرین و الحمدُ للهِ ربّ العالمین.
خدایا قرار بده روزه مرا در این ماه مورد قدردانى و قبول تا بر طبق خوشنودى تو و پسند رسول تو باشد. و استوار باشد فرعش بر اصل. به حق آقاى ما محمد و خاندان پاكش. و ستایش خاص پروردگار جهانیان است.
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهمّ اجْعَلْ صیامی فیهِ بالشّكْرِ و القَبولِ على ما تَرْضاهُ و یَرْضاهُ الرّسولُ مُحْكَمَةً فُروعُهُ بالأصُولِ بحقّ سَیّدِنا محمّدٍ و آلهِ الطّاهِرین و الحمدُ للهِ ربّ العالمین.
خدایا قرار بده روزه مرا در این ماه مورد قدردانى و قبول تا بر طبق خوشنودى تو و پسند رسول تو باشد. و استوار باشد فرعش بر اصل. به حق آقاى ما محمد و خاندان پاكش. و ستایش خاص پروردگار جهانیان است.
۰:۲۵
شرح دعا
- اللهمّ اجْعَلْ صیامی فیهِ بالشّكْرِ و القَبولِ على ما تَرْضاهُ و یَرْضاهُ الرّسولُ:
خداوندا در این آخرین روز از ماه مبارکت، که مرا به حرم زمانیات فراخواندی و میزبانیام کردی، صیامم را همراه با شکر و قبول قرار بده، شکر و قبول از راه رسیدن به رضای تو و رضای رسولت!
نکته: در این فراز ما را متوجه این نکته مهم کرده اند که نقطة اوج و عظمت صیام، رسیدن به مقام رضای خدا و رضای رسول خدا است!
و نکته کلیدی و جالبی که در این فراز است، وقتی روشن میشود که بدانیم منظور از رضای خدا و رضای رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم، رضایت حضرت زهرا سلام الله علیها است:
روايات متواتري از رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم نقل شده که فرمودند: «يا فاطمة ان الله تبارک و تعالي ليغضب لغضبک و يرضي لرضاک (بحارالانوار، ج 43، ص 22 )؛
اي فاطمه، خداي تبارک و تعالي با غضب تو غضبناک، و با رضايت تو راضي ميشود».
نيز فرمودند: و اعلم يا علي اني راض عمن رضيت عنه ابنتي فاطمة (همان، ج 22، ص 484 )؛
«يا علي، بدان که هر کس دخترم فاطمه از او راضي باشد، من نيز از او راضيام».
پس باید بدانیم که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم که تمام ادعیة این سی روز یادگار ایشان است و بهتر است بگوییم بیانیة مهم ایشان است به تک تک ما، با این دعای روز سیام، در واقع دارند ما را دعوت به سرچشمه میکنند.
یعنی دارند آیندة ما را به ما معرفی میکنند، یعنی آیندة تک تک ابناء بشر را به جز معاندین با ولایت مولا امیرالمؤمنین علیه السلام!
آری، همانطور که در دعاهای روزهای قبل دیدید، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در قالب دعاهایی که به ظاهر چند کلمه و دو یا سه جمله بیشتر نیستند، دائماً در حال تذکر و یادآوری ما بودند و امروز دیگر، گویی خیلی صریح و روشن برای ما حرف زدند و شاید درد دل کردند.
دردی که نیست به جز پشت سر انداختن ولایت و محبت سیده النساء العالمین حضرت زهرا سلام الله علیها، ولایتی که متأسفانه از همان صدر اسلام مجهول ماند و اکنون در دوره آخرالزمان نیز همچنان لَیْلی است که قدرش مجهول است، و با این حال نجات و فلاح و رسیدن به غایت نهایی بشر، نیست به جز شناخت و معرفت و قبول ولایت ایشان ...
️به عبارت دیگر، گویی در این دعای روز آخر، با ما اتمام حجت کردهاند و شرط قبولی صیام را رسیدن به مقام رضای حضرت زهرا سلام الله علیها که همان رضای خداست، اعلام کرده اند.
- مُحْكَمَةً فُروعُهُ بالأصُولِ:برای فهم این فراز باید معنا و مصداق سه مفهوم ِ«حکمت» و «فروع» و «اصول» را در اینجا بدانیم:
معنای حکمت: از امام صادق علیه السلام، دربارة حقیقت حکمت در آیه 12 سوره لقمان، در تفسیر قمی، جلد 2، صفحه138، آمده است که فرموده اند:
منظور از حکمتی که به لقمان عطا شد، «معرفت به امام زمانش» بود!!!
معنای اصول و فروع: با قبول معنایی که در دل فراز اول نهفته است و در قسمت قبلی شرح داده شد، میتوانیم منظور از فروع و اصول را نیز به روشنی درک کنیم:
️ میدانیم که ائمه معصومین علیهم السلام فرموده اند: ارکان دین، نماز و صیام و حج و زکات و ولایت است و ولایت اصل و پایه و اساس این ارکان است. به عبارت دیگر فروع در این حدیث، عبارت است از نماز و صیام و ... و رکن، عبارت است از ولایت.
حضرت باقر عليه السلام فرمودند:
بني الاسلام علي خمس: علي الصلاه و الزکاه و الصوم و الحج و الولايه و لم يناد بشيء کما نودي بالولايه....
یعنی: اسلام بر پنج پايه بنا شده است: بر نماز و زکات و روزه و حج و ولايت و براي هيچ کدام از چهار اصل قبلي به اندازه ولايت، سفارش نشده است.
سپس امام فرمودند: فاخذ الناس باربع و ترکوا هذه - يعني الولايه.... ولي مردم، چهار اصل قبلي را گرفته و ولايت را رها کردهاند. (كافي / ج2 / ص18/ ح 1 و 3 و 18)
اين روايت، اولويت ولايت را بر چهار اصل عبادي اسلام، يعني بر نماز و زکات و حج و روزه نشان ميدهد.
در روايت ديگري از امام باقر عليه السلام ولايت اهل بيت عليهم السلام بالاترين حقيقت ديني معرفي شده است. آنجا که ميفرمايند:
ذروه الامر و سنامه و مفتاحه و باب الاشياء و رضا الرحمن، الطاعه للامام بعد معرفته..... بالاترين و مرتفع ترين امر دين و کليد همه امور ديني و مدخل آنها، و مايه خرسندي خداي جهان، اطاعت از امام، پس از معرفت او است. (كافي / ج2 / ص19 / ح5 ).
بنابراين، ولايت اهل بيت عليهم السلام، فرع دين نیست؛ بلکه «همة دين»محسوب ميشود.
در روايتي از امام صادق عليه السلام که گزارش معراجهاي مکرر رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم به ملکوت آسمانها است، اولويت ولايت اهل بيت بر ديگر فرائض و مباني دين اين گونه ترسيم شده است:
- اللهمّ اجْعَلْ صیامی فیهِ بالشّكْرِ و القَبولِ على ما تَرْضاهُ و یَرْضاهُ الرّسولُ:
خداوندا در این آخرین روز از ماه مبارکت، که مرا به حرم زمانیات فراخواندی و میزبانیام کردی، صیامم را همراه با شکر و قبول قرار بده، شکر و قبول از راه رسیدن به رضای تو و رضای رسولت!
نکته: در این فراز ما را متوجه این نکته مهم کرده اند که نقطة اوج و عظمت صیام، رسیدن به مقام رضای خدا و رضای رسول خدا است!
و نکته کلیدی و جالبی که در این فراز است، وقتی روشن میشود که بدانیم منظور از رضای خدا و رضای رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم، رضایت حضرت زهرا سلام الله علیها است:
روايات متواتري از رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم نقل شده که فرمودند: «يا فاطمة ان الله تبارک و تعالي ليغضب لغضبک و يرضي لرضاک (بحارالانوار، ج 43، ص 22 )؛
اي فاطمه، خداي تبارک و تعالي با غضب تو غضبناک، و با رضايت تو راضي ميشود».
نيز فرمودند: و اعلم يا علي اني راض عمن رضيت عنه ابنتي فاطمة (همان، ج 22، ص 484 )؛
«يا علي، بدان که هر کس دخترم فاطمه از او راضي باشد، من نيز از او راضيام».
پس باید بدانیم که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم که تمام ادعیة این سی روز یادگار ایشان است و بهتر است بگوییم بیانیة مهم ایشان است به تک تک ما، با این دعای روز سیام، در واقع دارند ما را دعوت به سرچشمه میکنند.
یعنی دارند آیندة ما را به ما معرفی میکنند، یعنی آیندة تک تک ابناء بشر را به جز معاندین با ولایت مولا امیرالمؤمنین علیه السلام!
آری، همانطور که در دعاهای روزهای قبل دیدید، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در قالب دعاهایی که به ظاهر چند کلمه و دو یا سه جمله بیشتر نیستند، دائماً در حال تذکر و یادآوری ما بودند و امروز دیگر، گویی خیلی صریح و روشن برای ما حرف زدند و شاید درد دل کردند.
دردی که نیست به جز پشت سر انداختن ولایت و محبت سیده النساء العالمین حضرت زهرا سلام الله علیها، ولایتی که متأسفانه از همان صدر اسلام مجهول ماند و اکنون در دوره آخرالزمان نیز همچنان لَیْلی است که قدرش مجهول است، و با این حال نجات و فلاح و رسیدن به غایت نهایی بشر، نیست به جز شناخت و معرفت و قبول ولایت ایشان ...
️به عبارت دیگر، گویی در این دعای روز آخر، با ما اتمام حجت کردهاند و شرط قبولی صیام را رسیدن به مقام رضای حضرت زهرا سلام الله علیها که همان رضای خداست، اعلام کرده اند.
- مُحْكَمَةً فُروعُهُ بالأصُولِ:برای فهم این فراز باید معنا و مصداق سه مفهوم ِ«حکمت» و «فروع» و «اصول» را در اینجا بدانیم:
معنای حکمت: از امام صادق علیه السلام، دربارة حقیقت حکمت در آیه 12 سوره لقمان، در تفسیر قمی، جلد 2، صفحه138، آمده است که فرموده اند:
منظور از حکمتی که به لقمان عطا شد، «معرفت به امام زمانش» بود!!!
معنای اصول و فروع: با قبول معنایی که در دل فراز اول نهفته است و در قسمت قبلی شرح داده شد، میتوانیم منظور از فروع و اصول را نیز به روشنی درک کنیم:
️ میدانیم که ائمه معصومین علیهم السلام فرموده اند: ارکان دین، نماز و صیام و حج و زکات و ولایت است و ولایت اصل و پایه و اساس این ارکان است. به عبارت دیگر فروع در این حدیث، عبارت است از نماز و صیام و ... و رکن، عبارت است از ولایت.
حضرت باقر عليه السلام فرمودند:
بني الاسلام علي خمس: علي الصلاه و الزکاه و الصوم و الحج و الولايه و لم يناد بشيء کما نودي بالولايه....
یعنی: اسلام بر پنج پايه بنا شده است: بر نماز و زکات و روزه و حج و ولايت و براي هيچ کدام از چهار اصل قبلي به اندازه ولايت، سفارش نشده است.
سپس امام فرمودند: فاخذ الناس باربع و ترکوا هذه - يعني الولايه.... ولي مردم، چهار اصل قبلي را گرفته و ولايت را رها کردهاند. (كافي / ج2 / ص18/ ح 1 و 3 و 18)
اين روايت، اولويت ولايت را بر چهار اصل عبادي اسلام، يعني بر نماز و زکات و حج و روزه نشان ميدهد.
در روايت ديگري از امام باقر عليه السلام ولايت اهل بيت عليهم السلام بالاترين حقيقت ديني معرفي شده است. آنجا که ميفرمايند:
ذروه الامر و سنامه و مفتاحه و باب الاشياء و رضا الرحمن، الطاعه للامام بعد معرفته..... بالاترين و مرتفع ترين امر دين و کليد همه امور ديني و مدخل آنها، و مايه خرسندي خداي جهان، اطاعت از امام، پس از معرفت او است. (كافي / ج2 / ص19 / ح5 ).
بنابراين، ولايت اهل بيت عليهم السلام، فرع دين نیست؛ بلکه «همة دين»محسوب ميشود.
در روايتي از امام صادق عليه السلام که گزارش معراجهاي مکرر رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم به ملکوت آسمانها است، اولويت ولايت اهل بيت بر ديگر فرائض و مباني دين اين گونه ترسيم شده است:
۰:۲۵
عرج بالنبي صلي الله عليه و آله و سلم الي السماء مئه و عشرين مره، ما من مره الا و قد اوصي الله عز و جل فيها النبي صلي الله عليه و آله و سلم بالولايه لعلي و الائمه عليهم السلام اکثر مما اوصاه بالفرائض (بصائر الدرجات) ...
پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم صد و بيست بار به معراج رفت، در هر بار خداي بزرگ، پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم را بيش از آن که به واجبات ديني توصيه نمايد به ولايت علي و ائمه عليهم السلام توصيه ميفرمود. (2 / 97، خصال / 2)
پس امر ولايت از همه واجبات ديني اَوجَب و از يکايک فرائض الهي مهمتر است. درجه اين اهميت چنان است که در فرمايش ديگري از رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم دوستي اهل بيت عليهم السلام اساس دين معرفي شده است:
امام صادق عليه السلام به نقل از رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم ميفرمايند:
... و لکل شيء اساس و اساس الاسلام حبنا اهل البيت.....
هر چيزي پايه هايي دارد و پاية اسلام، محبت ما اهل بيت است. (كافي /ج2/ ص46 /ح2 ، بحار ج68/ص323 / ح32)
حضرت باقر عليه السلام در مقام بيان پايه هاي دين، پس از معرفي نماز و زکات و روزه و حج و ولايت به عنوان ارکان دين، در پاسخ سؤال زراره که پرسيد: کداميک از اين ارکان پنجگانه افضل است، فرمودند: الولايه افضل لانها مفتاحهن و الوالي هو الدليل عليهن ....
ولايت از ديگر مباني برتر است. زيرا که کليد آنها ولايت است، پيشواي الهي مردم را به روش انجام آنها راهنمايي مينمايد. (محاسن / 286)
نکته قابل توجه اينجا است که از پنج رکن (نماز، زکات، روزه، حج و ولايت) ياد شده، در چهار اصل آنها عذر موجه افراد در ناچاريها پذيرفته است و شارع مقدس تخفيف قائل گرديده است، مثل اينکه در سفر، نماز شکسته شده، زکات تا زماني که مال به حد نصاب نرسد واجب نبوده، روزه بر بيمار و مسافر و پير واجب نيست، حج به شرط استطاعت واجب ميباشد. ولي ولايت با هيچ عذري از دوش افراد برداشته نشده، در همة شرائط و حالات، افراد به معرفت و اطاعت امام، موظف بوده و بدان آزموده ميگردند.
(كافي / ج 2 / ص23/ ح12)
حضرت باقر عليه السلام فرمودند: لا يعذر الله يوم القيامه احدا يقول يا رب لم اعلم ان ولد فاطمه هم الولاه علي الناس کافه:
خداوند در روز قيامت، عذر کسي را که بگويد: من از اينکه فرزندان حضرت فاطمه پيشواي همه مردم بودهاند خبر نداشتم، نميپذيرد. (بحارالانوار/ ج68/ ص12/ح15)
بنابر این، این فراز یعنی: خدایا به واسطة اصول که نیست مگر وجود مبارک چهارده معصوم علیهم السلام که ارکانالبلادند و اصولالکرمند، (زیارت جامعه) آری، به واسطة این بزرگواران، صیام و نماز و سایر اعمال و عباداتم در این ماه را همراه با «معرفت امام زمانم عجل الله تعالی فرجه الشریف» قرار بده...
- بحقّ سَیّدِنا محمّدٍ وآلهِ الطّاهِرین:
نکته: چرا رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم، خواسته اند که در این دعا با عنوان سیدنا ایشان را یاد کنیم؟ آیا حکمت خاصی دارد؟ آیا با مفاد قبلی دعا مرتبط است؟
پاسخ: رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم خودشان فرموده اند: سیّدَ القوم خادِمَهُم، (مجلسى، بحار الانوار، ج 76، ص 273).
️یعنی سید هر قومی آن کسی است که به آنها خدمتی نموده!
کسی که بزرگترین خدمت را به مردم نموده است، قطعاً بیشترین سیادت و سروری را نسبت به ایشان دارند! اکنون با خود بیندیشید که چرا رسول خدا سید ما هستند و چرا در این دعا با این عنوان از خود یاد کرده اند؟
نکته: بزرگترین نعمت در دنیا، معرفت کامل خدا است و قبول ولایت او! و همه میدانیم که بشریت، این بزرگترین نعمت را مدیون حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم هستند! پس اگر رسول خدا با آن همه دانایی و حکمت، در این دعای شریف خود را با عنوان سیّدنا معرفی کرده اند، شاید برای این است که ما را متوجه نعمت عظیم ولایت حضرت زهرا سلام الله علیها و مولانا امیرالمؤمنین علیه السلام بنمایند، نعمت عظیمی که حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم واسطه و عامل نزول و ابلاغش به بشریت بوده اند!!!
و همین نعمت ولایت ایشان است که معرفت کامل خدا و قبول ولایتش را برای ما میسر میسازد، چنانکه خود فرموده اند:
امام باقر عليه السلام مىفرمايند: بِنا عُبداللّه، و بِنا عرفاللّه، و بنا وحداللّه، و محمد حجاباللّه تبارك وتعالى: خداوند به واسطه ما عبادت، و به واسطه ما شناخته شد. و به واسطه ما يگانه و يكتا دانسته شد. و محمد صلّي اللّه عليه و آله و سلّم واسطه و نماياننده شناخت خداوند مىباشد. (كافى، 1/145)
لولانا ما عُبِدالله و لولانا ما عُرِف الله: اگر ما نبودیم خدا بندگی نمیشد و شناخته نمیشد. (بحارالأنوار ج26 ص 106)
️ امام هادی علیه السلام در
پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم صد و بيست بار به معراج رفت، در هر بار خداي بزرگ، پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم را بيش از آن که به واجبات ديني توصيه نمايد به ولايت علي و ائمه عليهم السلام توصيه ميفرمود. (2 / 97، خصال / 2)
پس امر ولايت از همه واجبات ديني اَوجَب و از يکايک فرائض الهي مهمتر است. درجه اين اهميت چنان است که در فرمايش ديگري از رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم دوستي اهل بيت عليهم السلام اساس دين معرفي شده است:
امام صادق عليه السلام به نقل از رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم ميفرمايند:
... و لکل شيء اساس و اساس الاسلام حبنا اهل البيت.....
هر چيزي پايه هايي دارد و پاية اسلام، محبت ما اهل بيت است. (كافي /ج2/ ص46 /ح2 ، بحار ج68/ص323 / ح32)
حضرت باقر عليه السلام در مقام بيان پايه هاي دين، پس از معرفي نماز و زکات و روزه و حج و ولايت به عنوان ارکان دين، در پاسخ سؤال زراره که پرسيد: کداميک از اين ارکان پنجگانه افضل است، فرمودند: الولايه افضل لانها مفتاحهن و الوالي هو الدليل عليهن ....
ولايت از ديگر مباني برتر است. زيرا که کليد آنها ولايت است، پيشواي الهي مردم را به روش انجام آنها راهنمايي مينمايد. (محاسن / 286)
نکته قابل توجه اينجا است که از پنج رکن (نماز، زکات، روزه، حج و ولايت) ياد شده، در چهار اصل آنها عذر موجه افراد در ناچاريها پذيرفته است و شارع مقدس تخفيف قائل گرديده است، مثل اينکه در سفر، نماز شکسته شده، زکات تا زماني که مال به حد نصاب نرسد واجب نبوده، روزه بر بيمار و مسافر و پير واجب نيست، حج به شرط استطاعت واجب ميباشد. ولي ولايت با هيچ عذري از دوش افراد برداشته نشده، در همة شرائط و حالات، افراد به معرفت و اطاعت امام، موظف بوده و بدان آزموده ميگردند.
(كافي / ج 2 / ص23/ ح12)
حضرت باقر عليه السلام فرمودند: لا يعذر الله يوم القيامه احدا يقول يا رب لم اعلم ان ولد فاطمه هم الولاه علي الناس کافه:
خداوند در روز قيامت، عذر کسي را که بگويد: من از اينکه فرزندان حضرت فاطمه پيشواي همه مردم بودهاند خبر نداشتم، نميپذيرد. (بحارالانوار/ ج68/ ص12/ح15)
بنابر این، این فراز یعنی: خدایا به واسطة اصول که نیست مگر وجود مبارک چهارده معصوم علیهم السلام که ارکانالبلادند و اصولالکرمند، (زیارت جامعه) آری، به واسطة این بزرگواران، صیام و نماز و سایر اعمال و عباداتم در این ماه را همراه با «معرفت امام زمانم عجل الله تعالی فرجه الشریف» قرار بده...
- بحقّ سَیّدِنا محمّدٍ وآلهِ الطّاهِرین:
نکته: چرا رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم، خواسته اند که در این دعا با عنوان سیدنا ایشان را یاد کنیم؟ آیا حکمت خاصی دارد؟ آیا با مفاد قبلی دعا مرتبط است؟
پاسخ: رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم خودشان فرموده اند: سیّدَ القوم خادِمَهُم، (مجلسى، بحار الانوار، ج 76، ص 273).
️یعنی سید هر قومی آن کسی است که به آنها خدمتی نموده!
کسی که بزرگترین خدمت را به مردم نموده است، قطعاً بیشترین سیادت و سروری را نسبت به ایشان دارند! اکنون با خود بیندیشید که چرا رسول خدا سید ما هستند و چرا در این دعا با این عنوان از خود یاد کرده اند؟
نکته: بزرگترین نعمت در دنیا، معرفت کامل خدا است و قبول ولایت او! و همه میدانیم که بشریت، این بزرگترین نعمت را مدیون حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم هستند! پس اگر رسول خدا با آن همه دانایی و حکمت، در این دعای شریف خود را با عنوان سیّدنا معرفی کرده اند، شاید برای این است که ما را متوجه نعمت عظیم ولایت حضرت زهرا سلام الله علیها و مولانا امیرالمؤمنین علیه السلام بنمایند، نعمت عظیمی که حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم واسطه و عامل نزول و ابلاغش به بشریت بوده اند!!!
و همین نعمت ولایت ایشان است که معرفت کامل خدا و قبول ولایتش را برای ما میسر میسازد، چنانکه خود فرموده اند:
امام باقر عليه السلام مىفرمايند: بِنا عُبداللّه، و بِنا عرفاللّه، و بنا وحداللّه، و محمد حجاباللّه تبارك وتعالى: خداوند به واسطه ما عبادت، و به واسطه ما شناخته شد. و به واسطه ما يگانه و يكتا دانسته شد. و محمد صلّي اللّه عليه و آله و سلّم واسطه و نماياننده شناخت خداوند مىباشد. (كافى، 1/145)
لولانا ما عُبِدالله و لولانا ما عُرِف الله: اگر ما نبودیم خدا بندگی نمیشد و شناخته نمیشد. (بحارالأنوار ج26 ص 106)
️ امام هادی علیه السلام در
۰:۲۶
زیارت جامعه آورده اند: و خصّكم ببرهانه... و أركاناً لتوحيده... خداوند شما [اهل بیت] را به برهان خودش مخصوص نموده است... و شما را ارکان توحیدش قرار داده است.
همچنین در زیارت جامعه عرض میکنیم: «فالراغب عنكم مارق، و اللازم لكم لاحق ... و نوره و برهانه عندكم،... من أراد اللّه بدء بكم، و من وحده قبل عنكم: ... پس هر كس از شما روي بگرداند از دين بيرون رفته، و هر كس در پيوند با شما باشد در پيوند با دين است... نور و برهان خداوند نزد شماست... هر كس خداوند را قصد كرد از شما شروع نمود، و هر كس به توحيد او دست يافت تنها از شما پذيرفت».
- و الحمدُ للهِ ربّ العالمین: رسیدن به «مقام حمد» یا همان «مقام محمود» در واقع بالاترین سطح و حد بندگی است، یعنی رفیعترین قلة معرفت و ایمان، چرا که رسیدن به معرفتِ ذات، لازمة حمد خداوند است به تمامه!!!
یعنی چگونه میتوان گفت الحمدلله در حالی که معرفت به ذات خداوند تعالی کامل نشده است، در حالی که حمد مختص ذات پاک باری تعالی است و وصفی است از ذات خداوند متعال، چنانکه در قرآن نیز خداوند تعالی دربارة کاملترین معنا و سخنی که اهل بهشت در انتهای کمال به زبان میآورند فرموده است:
وَ آخِرُ دَعْواهُمْ اَنِ الْحَمدُللّهِ رَبِّ العالمين. (بهشتيان) آخرين سخنشان ذكر اوصاف پروردگار عالميان است. (يونس / 10)
و میدانیم که انتهای کمال یعنی خداگونه شدن در صفات. به عبارت دیگر وقتی خداوند بخواهد کسی را عارف به ذات خود نماید، در موجودیت او چنان تحول و استعداد بینهایتی ایجاد میکند که او تمام آنچه را میخواهد بفهمد در درون و ذات خود به تمامه بچشد و بفهمد.
یعنی خدا که بخواهد حقیقتی را به ما بیاموزد، علم به عین آن حقیقت را در نفس ما قرار می دهد. خصوصاً که آن حقیقت، ذات پاک خودش باشد که هیچ نمونهای در خارج از ما و در درون ما ندارد که واسطة معرفتش قرار دهد، لذا او باید خودش را به تمامه در قلب و نفس ما هویدا نماید و این یعنی ادراک با قلب. پس فقط کسی میتواند با لسان صدق و از روی حقیقت بگوید الحمدلله رب العالمین که او به چنین رؤیت قلب ای نائل آمده باشد. و درست به همین دلیل است که خداوند در قرآن فرموده است که اهالی بهشت آخرین سخنشان الحمدلله است زیرا آخرین چیزی که انسان بهشتی میفهمد و میشناسد ذات پاک و بینهایت خود خداوند متعال است، لذا در آن حال میگوید الحمدلله رب العالمین....
و نکتة لطیف دیگر این است که انسان بهشتی بعد از الحمدلله میگوید رب العالمین. و این در حقیقت اعترافی است بر این واقعیت که این معرفتی که سبب جاری شدن این ذکر بر زبان من شده است؛ ثمره و نتیجة ربوبیت و پرورش دهندگی خداوندی است که اوست پرورش دهنده و به ثمر رسانندة تمام موجودات در تمام عوالم. یعنی اگر نمیبود این ربوبیت و سازندگی خداوند متعال در ساحت نفس من، منِ انسانِ ظلوم و جهول هرگز نمیتوانستم به چنین درجاتی از خداگونه شدن نائل آیم. و درست به همین دلیل است که استاد غفاری رحمه الله علیه مدام میفرمودند که «نگو خودسازی، بلکه بگو خداسازی!!!»
نکته: حکمتِ آمدن این ذکر ِعظیم و شریف در آخرین فراز از آخرین دعای روزهای ماه مبارک چیست؟
️پاسخ: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم میخواهند بار دیگر ما را متوجه نقطة نهایی و علت غایی امان بنمایند.لذا این ذکر عظیم را برای آخرِ آخرین دعای ماه خدا انتخاب کردهاند، برای اینکه بار دیگر ما را متوجه منزل نهایی یعنی رسیدن به مقام محمود و مقام رضای کامل الهی بنمایند، و ما را متذکر عظمت ماهی کنند که پشت سرگذاشتهایم، و شاید برای اینکه به ما بفهمانند که فیوضات و برکات این ماه با اتمام این ماه مبارک، پایان نیافته است، بلکه این خود آغاز و ابتداء راهی است که اگر از آن خارج نشویم، مستقیماً ما را به مقام رضای الهی و بهشت رضوان و تجهیز شدن به علم و قدرت الهی میرساند. یعنی برای ما آن لیل و آن انسان مجهول القدری را آشکار میکند که تمام این مناسک و آداب در حرم زمانی خدا یعنی ماه مبارک، ابزار و وسیلهای بوده است برای رساندن ما به مقام او تا از این طریق این مقام مجهول را برای ما آشکار کنند و نیز خود ما را به انتهای کمال یعنی خداگونه شدن واصل نمایند.
الحمدلله الذی هدانا لهذا و ما کنا لنهتدی لو لا ان هدانا الله
شکرا لله و لاولیائه الاطهار لجمیع نعمهم و برکاتهم و عنایاتهم علینا فی تألیف هذه الرساله البضاعه المزجاه
عبد احقر عبادی
اللهم عجل لولیک الفرج
همچنین در زیارت جامعه عرض میکنیم: «فالراغب عنكم مارق، و اللازم لكم لاحق ... و نوره و برهانه عندكم،... من أراد اللّه بدء بكم، و من وحده قبل عنكم: ... پس هر كس از شما روي بگرداند از دين بيرون رفته، و هر كس در پيوند با شما باشد در پيوند با دين است... نور و برهان خداوند نزد شماست... هر كس خداوند را قصد كرد از شما شروع نمود، و هر كس به توحيد او دست يافت تنها از شما پذيرفت».
- و الحمدُ للهِ ربّ العالمین: رسیدن به «مقام حمد» یا همان «مقام محمود» در واقع بالاترین سطح و حد بندگی است، یعنی رفیعترین قلة معرفت و ایمان، چرا که رسیدن به معرفتِ ذات، لازمة حمد خداوند است به تمامه!!!
یعنی چگونه میتوان گفت الحمدلله در حالی که معرفت به ذات خداوند تعالی کامل نشده است، در حالی که حمد مختص ذات پاک باری تعالی است و وصفی است از ذات خداوند متعال، چنانکه در قرآن نیز خداوند تعالی دربارة کاملترین معنا و سخنی که اهل بهشت در انتهای کمال به زبان میآورند فرموده است:
وَ آخِرُ دَعْواهُمْ اَنِ الْحَمدُللّهِ رَبِّ العالمين. (بهشتيان) آخرين سخنشان ذكر اوصاف پروردگار عالميان است. (يونس / 10)
و میدانیم که انتهای کمال یعنی خداگونه شدن در صفات. به عبارت دیگر وقتی خداوند بخواهد کسی را عارف به ذات خود نماید، در موجودیت او چنان تحول و استعداد بینهایتی ایجاد میکند که او تمام آنچه را میخواهد بفهمد در درون و ذات خود به تمامه بچشد و بفهمد.
یعنی خدا که بخواهد حقیقتی را به ما بیاموزد، علم به عین آن حقیقت را در نفس ما قرار می دهد. خصوصاً که آن حقیقت، ذات پاک خودش باشد که هیچ نمونهای در خارج از ما و در درون ما ندارد که واسطة معرفتش قرار دهد، لذا او باید خودش را به تمامه در قلب و نفس ما هویدا نماید و این یعنی ادراک با قلب. پس فقط کسی میتواند با لسان صدق و از روی حقیقت بگوید الحمدلله رب العالمین که او به چنین رؤیت قلب ای نائل آمده باشد. و درست به همین دلیل است که خداوند در قرآن فرموده است که اهالی بهشت آخرین سخنشان الحمدلله است زیرا آخرین چیزی که انسان بهشتی میفهمد و میشناسد ذات پاک و بینهایت خود خداوند متعال است، لذا در آن حال میگوید الحمدلله رب العالمین....
و نکتة لطیف دیگر این است که انسان بهشتی بعد از الحمدلله میگوید رب العالمین. و این در حقیقت اعترافی است بر این واقعیت که این معرفتی که سبب جاری شدن این ذکر بر زبان من شده است؛ ثمره و نتیجة ربوبیت و پرورش دهندگی خداوندی است که اوست پرورش دهنده و به ثمر رسانندة تمام موجودات در تمام عوالم. یعنی اگر نمیبود این ربوبیت و سازندگی خداوند متعال در ساحت نفس من، منِ انسانِ ظلوم و جهول هرگز نمیتوانستم به چنین درجاتی از خداگونه شدن نائل آیم. و درست به همین دلیل است که استاد غفاری رحمه الله علیه مدام میفرمودند که «نگو خودسازی، بلکه بگو خداسازی!!!»
نکته: حکمتِ آمدن این ذکر ِعظیم و شریف در آخرین فراز از آخرین دعای روزهای ماه مبارک چیست؟
️پاسخ: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم میخواهند بار دیگر ما را متوجه نقطة نهایی و علت غایی امان بنمایند.لذا این ذکر عظیم را برای آخرِ آخرین دعای ماه خدا انتخاب کردهاند، برای اینکه بار دیگر ما را متوجه منزل نهایی یعنی رسیدن به مقام محمود و مقام رضای کامل الهی بنمایند، و ما را متذکر عظمت ماهی کنند که پشت سرگذاشتهایم، و شاید برای اینکه به ما بفهمانند که فیوضات و برکات این ماه با اتمام این ماه مبارک، پایان نیافته است، بلکه این خود آغاز و ابتداء راهی است که اگر از آن خارج نشویم، مستقیماً ما را به مقام رضای الهی و بهشت رضوان و تجهیز شدن به علم و قدرت الهی میرساند. یعنی برای ما آن لیل و آن انسان مجهول القدری را آشکار میکند که تمام این مناسک و آداب در حرم زمانی خدا یعنی ماه مبارک، ابزار و وسیلهای بوده است برای رساندن ما به مقام او تا از این طریق این مقام مجهول را برای ما آشکار کنند و نیز خود ما را به انتهای کمال یعنی خداگونه شدن واصل نمایند.
الحمدلله الذی هدانا لهذا و ما کنا لنهتدی لو لا ان هدانا الله
شکرا لله و لاولیائه الاطهار لجمیع نعمهم و برکاتهم و عنایاتهم علینا فی تألیف هذه الرساله البضاعه المزجاه
عبد احقر عبادی
اللهم عجل لولیک الفرج
۰:۲۶