۲۴ خرداد ۱۳۹۸
پشت پرده اعدام مهدی هاشمی (قسمت اول)#حافظه_تاریخی (۱۴)
پرونده "سید مهدی هاشمی" نامه سر به مهری است که اسرار بسیار زیادی از تاریخ انقلاب را با خود همراه دارد. آنچه در منابع مختلف تاریخ انقلاب از ماجرای دستگیری و اعدام "مهدی هاشمی" ذکر شده است، همه به فعالیتهایی از قبیل سازماندهی و رهبری گروههای ترور، آدمربایی در قبل و بعد از انقلاب، انبار کردن سلاح و ایجاد شبکههای نفوذ در ارگانهای مختلف و مسائلی از این دست برمیگردد.
اما روایتهایی مربوط به پشتصحنه این ماجرا وجود دارد که بابهای متعددی بر اتفاقات مختلف تاریخ انقلاب را باز میکند. جرائم ذکر شده در پرونده سید مهدی هاشمی سالها بود در مورد او مطرح بود و حتی قبل از انقلاب حضرت امام سید مهدی هاشمی را با عنوان قاتل یاد کرده بودند.[۱] اما همیشه "سید مهدی" توانسته بود، تحت حمایت آقای منتظری به کارهایش ادامه دهد. "سید مهدی هاشمی" پس از شهادت "محمد منتظری" در ۷ تیر ۱۳۶۰، مسئولیت "واحد نهضتهای سپاه" را با بسط یدی که از نبود محمد منتظری بدست آورده بود، به عهده میگیرد.
در سال ۶۴ با وجود سن بالای حضرت امام(ره) و سکته قلبی ایشان، بحث تعیین جانشین رهبری جدی شده بود و با ایفای نقش جدی #هاشمی رفسنجانی و علی رغم مخالفت حضرت امام(ره)[۲] در ۲۴ تیر ۱۳۶۴ ، "آیتالله منتظری" به عنوان "قائم مقام رهبری" در مجلس خبرگان مطرح میشود.
از اوایل همین سال(۶۴) زمزمههای همکاری ایران و مذاکره با آمریکا برای آزادی گروگانهای آمریکایی در لبنان مطرح میشود، چانهزنیها و مذاکرات دورادور و مع الواسطه مقامات ایرانی و آمریکایی ادامه مییابد تا اینکه در اوایل سال ۶۵ یک هیات آمریکایی به صورت مخفیانه و با گذرنامه ایرلندی به ریاست شخص دوم آمریکا "رابرت مکفارلین" و تحت عنوان مذاکره برای فروش سلاح، به ایران میآیند.
"آیتالله سید محمد خامنهای" در مورد علت سفر این هیات آمریکایی و نقش "هاشمی رفسنجانی" رئیس مجلس وقت، در این مذاکرات میگوید:«باند هاشمی(رفسنجانی) از مدتها پیش با آمریکا ارتباط داشتند مثلاً "گنگرلو" مشاور سیاسی "میرحسین" یکی از آنها بود. اقوام نزدیک هاشمی هم به اروپا در رفت و آمد بودند. اصل ارتباط هاشمی و اطرافیانش با آمریکا از چند طریق بود، اولاً ساواکی فراری محکوم به اعدامی "قربانیفر" که نقش دلال اسلحه را بازی میکرد و طرف سازمانی او همان مشاور "موسوی" بود، دوم "برادرزاده هاشمی" که به بهانه تهیه اسلحه با قربانیفر آشنایی پیدا کرده بود و مورد توجه آمریکاییها و امید آنها به وساطت مستقیم قرار گرفته بود.نهایتاً پس از مطالعات و بررسیهایی که دو طرف ایرانی و آمریکایی درباره نوع توافق برای "مدیریت آینده کشور" کرده بودند، اصل توافق نهایی را که مهمترین قسمت روابط مذکور بود به همان ملاقات معروف "مک فارلین" معاون رئیس جمهور آمریکا با شخص "اکبر هاشمی" موکول کرده و برنامه سفر کاملاً محرمانه را تدوین و هتل اقامتگاه و امور امنیتی هم پیش بینی شده بود. تمام این اقدامات از لحاظ ظاهری و به اصطلاح فیزیکی در پوشش معامله اسلحه و آزادسازی گروگانهای آمریکایی در لبنان بود ولی عمق قضیه سری بود و فقط چند نفر اطلاع داشتند. تحلیل آمریکایی تثبیت آینده نفوذشان در ایران و به تحلیل بردن تدریجی نظام اسلامی و انقلابی بود و با این سفر میخواستند به موضع مطمئنی برسند.»[۳]
پرونده "سید مهدی هاشمی" از سه جهت با اقدامات "هاشمی رفسنجانی" گره خورده بود. از سویی سید مهدی نفوذ و تسلط بسیار زیادی بر "آیتالله منتظری" به عنوان رهبر آینده ایران داشت و از سویی اقدامات فرامرزی "سید مهدی" چندان خوشایند هاشمی رفسنجانی نبود. اما آخرین و جدیترین چالش مهدی هاشمی و هاشمی رفسنجانی در افشاگری مذاکرات مکفارلین توسط سید مهدی بود.
افشاگری "سید مهدی" در ۱۱ آبان ۶۵ صورت گرفت و موجبات دستگیری سید مهدی را فراهم آورد و بلافاصله با اتهامات مذکور دستگیر و بخشهایی از اعترافات او در ۱۸ آذر ۶۵ در تلوزیون پخش شد و در ۱۹ تیر ۶۶ نیز با حکم دادگاه ویژه روحانیت به اعدام محکوم شد. ادامه دارد...@sharh_hal................................... ارجاعات:[۱] ر.ب: اسناد اداره کل اطلاعات استان اصفهان، بن بست؛ ج ۱، ص: ۱۸.[۲] نامه حضرت امام به منتظری ۶/۱/۱۳۶۸.[۳] مصاحبه آیتالله سید محمد خامنهای با مجله رمز عبور، ۱۸ آذر ۱۳۹۳.http://www.rajanews.com/news/195952.......................................مطلب مرتبط:باند سید مهدی هاشمی همچنان زنده است...https://eitaa.com/sharh_hal/1721
https://sapp.ir/sharh_halhttps://t.me/sharhe_halhttp://sharhhal.blog.ir/1398/03/24
پرونده "سید مهدی هاشمی" نامه سر به مهری است که اسرار بسیار زیادی از تاریخ انقلاب را با خود همراه دارد. آنچه در منابع مختلف تاریخ انقلاب از ماجرای دستگیری و اعدام "مهدی هاشمی" ذکر شده است، همه به فعالیتهایی از قبیل سازماندهی و رهبری گروههای ترور، آدمربایی در قبل و بعد از انقلاب، انبار کردن سلاح و ایجاد شبکههای نفوذ در ارگانهای مختلف و مسائلی از این دست برمیگردد.
اما روایتهایی مربوط به پشتصحنه این ماجرا وجود دارد که بابهای متعددی بر اتفاقات مختلف تاریخ انقلاب را باز میکند. جرائم ذکر شده در پرونده سید مهدی هاشمی سالها بود در مورد او مطرح بود و حتی قبل از انقلاب حضرت امام سید مهدی هاشمی را با عنوان قاتل یاد کرده بودند.[۱] اما همیشه "سید مهدی" توانسته بود، تحت حمایت آقای منتظری به کارهایش ادامه دهد. "سید مهدی هاشمی" پس از شهادت "محمد منتظری" در ۷ تیر ۱۳۶۰، مسئولیت "واحد نهضتهای سپاه" را با بسط یدی که از نبود محمد منتظری بدست آورده بود، به عهده میگیرد.
در سال ۶۴ با وجود سن بالای حضرت امام(ره) و سکته قلبی ایشان، بحث تعیین جانشین رهبری جدی شده بود و با ایفای نقش جدی #هاشمی رفسنجانی و علی رغم مخالفت حضرت امام(ره)[۲] در ۲۴ تیر ۱۳۶۴ ، "آیتالله منتظری" به عنوان "قائم مقام رهبری" در مجلس خبرگان مطرح میشود.
از اوایل همین سال(۶۴) زمزمههای همکاری ایران و مذاکره با آمریکا برای آزادی گروگانهای آمریکایی در لبنان مطرح میشود، چانهزنیها و مذاکرات دورادور و مع الواسطه مقامات ایرانی و آمریکایی ادامه مییابد تا اینکه در اوایل سال ۶۵ یک هیات آمریکایی به صورت مخفیانه و با گذرنامه ایرلندی به ریاست شخص دوم آمریکا "رابرت مکفارلین" و تحت عنوان مذاکره برای فروش سلاح، به ایران میآیند.
"آیتالله سید محمد خامنهای" در مورد علت سفر این هیات آمریکایی و نقش "هاشمی رفسنجانی" رئیس مجلس وقت، در این مذاکرات میگوید:«باند هاشمی(رفسنجانی) از مدتها پیش با آمریکا ارتباط داشتند مثلاً "گنگرلو" مشاور سیاسی "میرحسین" یکی از آنها بود. اقوام نزدیک هاشمی هم به اروپا در رفت و آمد بودند. اصل ارتباط هاشمی و اطرافیانش با آمریکا از چند طریق بود، اولاً ساواکی فراری محکوم به اعدامی "قربانیفر" که نقش دلال اسلحه را بازی میکرد و طرف سازمانی او همان مشاور "موسوی" بود، دوم "برادرزاده هاشمی" که به بهانه تهیه اسلحه با قربانیفر آشنایی پیدا کرده بود و مورد توجه آمریکاییها و امید آنها به وساطت مستقیم قرار گرفته بود.نهایتاً پس از مطالعات و بررسیهایی که دو طرف ایرانی و آمریکایی درباره نوع توافق برای "مدیریت آینده کشور" کرده بودند، اصل توافق نهایی را که مهمترین قسمت روابط مذکور بود به همان ملاقات معروف "مک فارلین" معاون رئیس جمهور آمریکا با شخص "اکبر هاشمی" موکول کرده و برنامه سفر کاملاً محرمانه را تدوین و هتل اقامتگاه و امور امنیتی هم پیش بینی شده بود. تمام این اقدامات از لحاظ ظاهری و به اصطلاح فیزیکی در پوشش معامله اسلحه و آزادسازی گروگانهای آمریکایی در لبنان بود ولی عمق قضیه سری بود و فقط چند نفر اطلاع داشتند. تحلیل آمریکایی تثبیت آینده نفوذشان در ایران و به تحلیل بردن تدریجی نظام اسلامی و انقلابی بود و با این سفر میخواستند به موضع مطمئنی برسند.»[۳]
پرونده "سید مهدی هاشمی" از سه جهت با اقدامات "هاشمی رفسنجانی" گره خورده بود. از سویی سید مهدی نفوذ و تسلط بسیار زیادی بر "آیتالله منتظری" به عنوان رهبر آینده ایران داشت و از سویی اقدامات فرامرزی "سید مهدی" چندان خوشایند هاشمی رفسنجانی نبود. اما آخرین و جدیترین چالش مهدی هاشمی و هاشمی رفسنجانی در افشاگری مذاکرات مکفارلین توسط سید مهدی بود.
افشاگری "سید مهدی" در ۱۱ آبان ۶۵ صورت گرفت و موجبات دستگیری سید مهدی را فراهم آورد و بلافاصله با اتهامات مذکور دستگیر و بخشهایی از اعترافات او در ۱۸ آذر ۶۵ در تلوزیون پخش شد و در ۱۹ تیر ۶۶ نیز با حکم دادگاه ویژه روحانیت به اعدام محکوم شد. ادامه دارد...@sharh_hal................................... ارجاعات:[۱] ر.ب: اسناد اداره کل اطلاعات استان اصفهان، بن بست؛ ج ۱، ص: ۱۸.[۲] نامه حضرت امام به منتظری ۶/۱/۱۳۶۸.[۳] مصاحبه آیتالله سید محمد خامنهای با مجله رمز عبور، ۱۸ آذر ۱۳۹۳.http://www.rajanews.com/news/195952.......................................مطلب مرتبط:باند سید مهدی هاشمی همچنان زنده است...https://eitaa.com/sharh_hal/1721
https://sapp.ir/sharh_halhttps://t.me/sharhe_halhttp://sharhhal.blog.ir/1398/03/24
۹:۲۵
۴ مرداد ۱۳۹۸
"قیام لِلّه" بدون مقدمات مادی...
از مهمترین سرفصلهای مکتب امام، "قیام لِلّه" است که از عمده نقدهای حضرت امام به جریانات سیاسی گرفته تا هویت اصلی شکل دهنده مبارزات خودشان و... همه ذیل آن بحث میشود.
یکی از پرسشهایی که ذیل این عنوان مطرح میشود اینکه: «برای قیام لِلّه چه لوازم مادی نیاز داریم؟»آنچه مسلم است بنا به آیات قرآن و جملات حضرت امام برای قیام لِلّه به یک معنا هیچ مقدمه مادی نیاز نیست، به عنوان مثال در قرآن در مورد قتال و مبارزه مستقیم با کفار که از سختترین حالات قیام لِلّه است، خداوند خطاب به پیامبر دستور میدهد: «فَقاتِلْ في سَبيلِ اللَّهِ لا تُكَلَّفُ إِلاَّ نَفْسَكَ وَ حَرِّضِ الْمُؤْمِنينَ عَسَى اللَّهُ أَنْ يَكُفَّ بَأْسَ الَّذينَ كَفَرُوا وَ اللَّهُ أَشَدُّ بَأْساً وَ أَشَدُّ تَنْكيلاً» ( النساء ۸۴) خداوند به پیامبر(ص) به تنهایی سفارش میکند که وارد صحنه نبرد با کفار شود و به ایشان میگوید تو تنها مسئول خود هستی البته مؤمنان را نیز تشویق کن و به خداوند امید داشته باش که در هر صورت چه مومنین تو را همراهی کنند و چه نکنند، خداوند نیروی کافران را کفایت کند...
اگر خدا بخواهد برای دستور به قیام لِلّه وعده قطعی پیروزی دهد، این دیگر نمیشود قیام لِلّه، نمیشود حرکت برای خدا، بلکه میشود دو دوتا چهارتای ریاضی که افراد چون میدانند پیروز میشوند وارد صحنه میشوند اما وقتی خدا میگوید امید داشته باشید، یعنی بدانید اگر مصلحت شما بدانم به سهولت شما را به پیروزی میرسانم اما شما برای انجام تکلیف وارد صحنه شوید.
حضرت امام(ره) در سخنان خود مکررا تکلیف به قیام لله را به صورت مطلق از وجود یا عدم وجود شرایط مادی ذکر میکنند:«خدا واعظ، ملت مُتَّعِظ. من فقط يك موعظه- بيشتر از يك موعظه ندارم. «إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ» اينكه براى خدا قيام كنيد؛ وقتى كه ديديد كه دين خدا در معرض خطر است، براى خدا قيام كنيد. امير المؤمنين(ع) مىديد كه دين خدا در خطر است، معاويه دارد وارونه مىكند دين خدا را، براى خدا قيام كرد. سيد الشهدا(ع) هم همين طور براى خدا قيام كرد. هر وقت ديديد- اين يك مطلبى است كه براى يك وقت نيست؛ موعظه خدا هميشگى است- هر وقت ديديد كه بر ضد اسلام، بر ضد رژيم انسانى- اسلامى- الهى خواستند كه قيام كنند، خواستند وارونه كنند مسائل اسلام را، به اسم اسلام اسلام را بكوبند، اينجا للَّه بايد قيام كرد. و نترسيد از اينكه شايد نتوانيم، شايد شكست بخوريم؛ شكست تويش نيست.من در پاريس كه بودم بعضى خيرانديشها مىگفتند كه نمىشود ديگر! وقتى كه نمىشود بايد چه كرد؟ گفتم ما تكليف شرعى داريم عمل مىكنيم و مقيد به اين نيستيم كه پيش ببريم. براى اينكه آن را ما نمىدانيم، قدرتش را هم الآن نداريم اما تكليف داريم. ما تكليف شرعى خودمان را عمل مىكنيم. من اين طور تشخيص دادم كه بايد اين كار را بكنيم. اگر پيش برديم، هم به تكليف شرعى عمل كردهايم هم رسيدهايم به مقصد. اگر پيش نبرديم، به تكليف شرعىمان عمل كردهايم.» صحيفه امام ؛ ج ۸؛ ص: ۱۰
اما این عدم مقید شدن قیام لِلّه به وجود مقدمات مادی، به معنای انتحار و کنار نهادن عقل نیست، بلکه به معنای این است که قیام لله را با هرآنچه موجود است بایست شروع کرد و به دنبال ایجاد هرآنچه نیاز است نیز بود. مثلا: در زمان جنگ در سپاه این روحیه وجود داشت که میگفت ما مکلف به دفاع از کشور هستیم و با هرآنچه ظرفیت موجود است وارد صحنه میشویم اما رفته رفته آنچه نیاز داریم را نیز تهیه میکنیم.نمونه بسیار محسوسی از این مطلب، ماجرای ساخت مسجد امیرالمؤمنین(ع) در مستند عابدان کهنز است که پیشنهاد میکنم آن را حتما ببینید، قسمتی از این مستند حکایت ساخت مسجدی بسیار عظیم و بزرگ است که با دستان واقعا خالی شروع میشود اما هرآنچه برای ساخت است را اندک اندک تهیه میکنند؛
آنچه مهم است اینکه برای قیام لِلّه معطل نکنیم و برای ادای تکلیف کار را آغاز نماییم، بقیه با خداست...............................@sharh_halhttps://sapp.ir/sharh_halhttps://t.me/sharhe_hal
از مهمترین سرفصلهای مکتب امام، "قیام لِلّه" است که از عمده نقدهای حضرت امام به جریانات سیاسی گرفته تا هویت اصلی شکل دهنده مبارزات خودشان و... همه ذیل آن بحث میشود.
یکی از پرسشهایی که ذیل این عنوان مطرح میشود اینکه: «برای قیام لِلّه چه لوازم مادی نیاز داریم؟»آنچه مسلم است بنا به آیات قرآن و جملات حضرت امام برای قیام لِلّه به یک معنا هیچ مقدمه مادی نیاز نیست، به عنوان مثال در قرآن در مورد قتال و مبارزه مستقیم با کفار که از سختترین حالات قیام لِلّه است، خداوند خطاب به پیامبر دستور میدهد: «فَقاتِلْ في سَبيلِ اللَّهِ لا تُكَلَّفُ إِلاَّ نَفْسَكَ وَ حَرِّضِ الْمُؤْمِنينَ عَسَى اللَّهُ أَنْ يَكُفَّ بَأْسَ الَّذينَ كَفَرُوا وَ اللَّهُ أَشَدُّ بَأْساً وَ أَشَدُّ تَنْكيلاً» ( النساء ۸۴) خداوند به پیامبر(ص) به تنهایی سفارش میکند که وارد صحنه نبرد با کفار شود و به ایشان میگوید تو تنها مسئول خود هستی البته مؤمنان را نیز تشویق کن و به خداوند امید داشته باش که در هر صورت چه مومنین تو را همراهی کنند و چه نکنند، خداوند نیروی کافران را کفایت کند...
اگر خدا بخواهد برای دستور به قیام لِلّه وعده قطعی پیروزی دهد، این دیگر نمیشود قیام لِلّه، نمیشود حرکت برای خدا، بلکه میشود دو دوتا چهارتای ریاضی که افراد چون میدانند پیروز میشوند وارد صحنه میشوند اما وقتی خدا میگوید امید داشته باشید، یعنی بدانید اگر مصلحت شما بدانم به سهولت شما را به پیروزی میرسانم اما شما برای انجام تکلیف وارد صحنه شوید.
حضرت امام(ره) در سخنان خود مکررا تکلیف به قیام لله را به صورت مطلق از وجود یا عدم وجود شرایط مادی ذکر میکنند:«خدا واعظ، ملت مُتَّعِظ. من فقط يك موعظه- بيشتر از يك موعظه ندارم. «إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ» اينكه براى خدا قيام كنيد؛ وقتى كه ديديد كه دين خدا در معرض خطر است، براى خدا قيام كنيد. امير المؤمنين(ع) مىديد كه دين خدا در خطر است، معاويه دارد وارونه مىكند دين خدا را، براى خدا قيام كرد. سيد الشهدا(ع) هم همين طور براى خدا قيام كرد. هر وقت ديديد- اين يك مطلبى است كه براى يك وقت نيست؛ موعظه خدا هميشگى است- هر وقت ديديد كه بر ضد اسلام، بر ضد رژيم انسانى- اسلامى- الهى خواستند كه قيام كنند، خواستند وارونه كنند مسائل اسلام را، به اسم اسلام اسلام را بكوبند، اينجا للَّه بايد قيام كرد. و نترسيد از اينكه شايد نتوانيم، شايد شكست بخوريم؛ شكست تويش نيست.من در پاريس كه بودم بعضى خيرانديشها مىگفتند كه نمىشود ديگر! وقتى كه نمىشود بايد چه كرد؟ گفتم ما تكليف شرعى داريم عمل مىكنيم و مقيد به اين نيستيم كه پيش ببريم. براى اينكه آن را ما نمىدانيم، قدرتش را هم الآن نداريم اما تكليف داريم. ما تكليف شرعى خودمان را عمل مىكنيم. من اين طور تشخيص دادم كه بايد اين كار را بكنيم. اگر پيش برديم، هم به تكليف شرعى عمل كردهايم هم رسيدهايم به مقصد. اگر پيش نبرديم، به تكليف شرعىمان عمل كردهايم.» صحيفه امام ؛ ج ۸؛ ص: ۱۰
اما این عدم مقید شدن قیام لِلّه به وجود مقدمات مادی، به معنای انتحار و کنار نهادن عقل نیست، بلکه به معنای این است که قیام لله را با هرآنچه موجود است بایست شروع کرد و به دنبال ایجاد هرآنچه نیاز است نیز بود. مثلا: در زمان جنگ در سپاه این روحیه وجود داشت که میگفت ما مکلف به دفاع از کشور هستیم و با هرآنچه ظرفیت موجود است وارد صحنه میشویم اما رفته رفته آنچه نیاز داریم را نیز تهیه میکنیم.نمونه بسیار محسوسی از این مطلب، ماجرای ساخت مسجد امیرالمؤمنین(ع) در مستند عابدان کهنز است که پیشنهاد میکنم آن را حتما ببینید، قسمتی از این مستند حکایت ساخت مسجدی بسیار عظیم و بزرگ است که با دستان واقعا خالی شروع میشود اما هرآنچه برای ساخت است را اندک اندک تهیه میکنند؛
آنچه مهم است اینکه برای قیام لِلّه معطل نکنیم و برای ادای تکلیف کار را آغاز نماییم، بقیه با خداست...............................@sharh_halhttps://sapp.ir/sharh_halhttps://t.me/sharhe_hal
۷:۱۶
۸ مرداد ۱۳۹۸
خاطرات یک اردوی دانشآموزی در سال ۵۶...
پدرم در دوره دانشآموزی به عنوان دانشآموز نخبه برای شرکت در اردوی کشوری شمال، انتخاب میشوند از هر استان یک اتوبوس تقریبا ۴۰ نفره از دانشآموزان عازم این اردو میشدند؛https://eitaa.com/sharh_hal/1800 پدرم میگفت: مسئول اتوبوس ما یک آقای شراب خور بود که خیلی وقتها مست بود، از میان جمع شاید ۴۰۰ نفره از دانشآموزان نقاط مختلف کشور، فقط سه نفر بودیم که نماز میخواندیم، فضا اصلا به این صورت نبود که مسجد و قبله و... مشخص باشد ماهم بعد از چند روز نماز خواندن متوجه شدیم به سمت شوروی نماز میخواندهایم.در اردو هر شب بچههای یک استان موسیقیها و برنامههای هنری خودشان را اجرا میکردند، فضای اردو مناسب نبود، لب ساحل زن و مرد قاطی و بیحجاب در دریا شنا میکردند، گاهی این زنها با همان وضع داخل شهر هم میآمدند، یک روز که در شهر رشت به بازار رفته بودیم، دیدم خانمی با همان لباس دریا سوار ماشین شده بود آمد بازار خرید کرد و بعد دوباره سوار ماشینش شد و رفت، در اول چند کوچه دیدم که نوشته بود ورود خانمها با مایو ممنوع.یک روز که بچهها را به سینما برده بودند، چون فیلمهایش مناسب نبود، من و یکی از دوستانم گفتیم ما به سینما نمیآییم و دم در سینما منتظر شدیم تا بچهها برگردند، در همین زمان که ایستاده بودیم چندین مورد دخترها میآمدند شوخی و متلک میانداختند و ما عصبانی شده بودیم که آنجا نرفتیم که از شر اینها خلاص شویم انگار بدتر شد........................ خوب است کسانی که با دیدن یک یا دو مورد بیحجابی گمان میکنند، دین در جمهوری اسلامی از دست رفته است، ماجرهای خیابانهای لالهزار و محلههای خاکسفید و شهر نو تهران را بخوانند، کسانی که معیار مقایسه پیشرفت و پسترفت حجاب را فضای هیجانی و انقلابی ۵۷ و ۵۸ قرار میدهند از خود بپرسند قبل از آن چه وضعی در کشور وجود داشت؟ راهپیمایی علیه حجاب در ابتدای انقلاب برای چه بود؟
سال گذشته قسمت شد هم ساحل شمال کشور بروم و هم ساحل جنوب کشور، تقریبا همه خانمهایی که در دریا بودند حتی روسریهایشان هم از سرشان نمیافتاد، نه پلیسی بود و نه برخورد قانونی، شاهد آن هم اینکه یک یا دو نفر که روسریهایشان افتاده بود و... هیچ کس با آنها هیچکاری نداشت و یا مثلا در جنگلها که خانوادههای مختلف نشسته بودند و هیچ پلیسی هم نبود، تقریبا اکثر آنها حجابشان مثل مرسوم جامعه بود و کسی کشف حجاب نکرده بود.
اینکه در این دوران صدساله استیلای غرب بر تمام دنیا، مردم همه دنیا با سرعت به سمت فساد و برهنگی پیش رفتهاند و در کشور ما که در قبل از انقلاب با سرعت بیشتر از دنیا به سوی برهنگی میرفت، امروزه ما در برخی اقشار در جهت عکس همه دنیا به سمت حجاب آگاهانه رفتهایم و در برخی اقشار تحت تاثیر غرب نیز با سرعت بسیار کمتری از تمام دنیا تأثیر پذیرفتهایم، آیا پیشرفت نیست؟
اینکه در زمانهای که امکان فساد بسیار بسیار سهل شده و هجمههای ترویج بیعفتی، همهجا را گرفته است؛ براساس برخی آمار حداقل جمعیتی قریب به ۳۰ درصد جوانان ما نماز خود را به صورت منظم میخوانند نسبت به آنچه قبل از انقلاب، بودهایم و نمونهای از آن را در خاطره پدرم ذکر کردم، پیشرفت نیست؟............................@sharh_halhttps://sapp.ir/sharh_halhttps://t.me/sharhe_hal
پدرم در دوره دانشآموزی به عنوان دانشآموز نخبه برای شرکت در اردوی کشوری شمال، انتخاب میشوند از هر استان یک اتوبوس تقریبا ۴۰ نفره از دانشآموزان عازم این اردو میشدند؛https://eitaa.com/sharh_hal/1800 پدرم میگفت: مسئول اتوبوس ما یک آقای شراب خور بود که خیلی وقتها مست بود، از میان جمع شاید ۴۰۰ نفره از دانشآموزان نقاط مختلف کشور، فقط سه نفر بودیم که نماز میخواندیم، فضا اصلا به این صورت نبود که مسجد و قبله و... مشخص باشد ماهم بعد از چند روز نماز خواندن متوجه شدیم به سمت شوروی نماز میخواندهایم.در اردو هر شب بچههای یک استان موسیقیها و برنامههای هنری خودشان را اجرا میکردند، فضای اردو مناسب نبود، لب ساحل زن و مرد قاطی و بیحجاب در دریا شنا میکردند، گاهی این زنها با همان وضع داخل شهر هم میآمدند، یک روز که در شهر رشت به بازار رفته بودیم، دیدم خانمی با همان لباس دریا سوار ماشین شده بود آمد بازار خرید کرد و بعد دوباره سوار ماشینش شد و رفت، در اول چند کوچه دیدم که نوشته بود ورود خانمها با مایو ممنوع.یک روز که بچهها را به سینما برده بودند، چون فیلمهایش مناسب نبود، من و یکی از دوستانم گفتیم ما به سینما نمیآییم و دم در سینما منتظر شدیم تا بچهها برگردند، در همین زمان که ایستاده بودیم چندین مورد دخترها میآمدند شوخی و متلک میانداختند و ما عصبانی شده بودیم که آنجا نرفتیم که از شر اینها خلاص شویم انگار بدتر شد........................ خوب است کسانی که با دیدن یک یا دو مورد بیحجابی گمان میکنند، دین در جمهوری اسلامی از دست رفته است، ماجرهای خیابانهای لالهزار و محلههای خاکسفید و شهر نو تهران را بخوانند، کسانی که معیار مقایسه پیشرفت و پسترفت حجاب را فضای هیجانی و انقلابی ۵۷ و ۵۸ قرار میدهند از خود بپرسند قبل از آن چه وضعی در کشور وجود داشت؟ راهپیمایی علیه حجاب در ابتدای انقلاب برای چه بود؟
سال گذشته قسمت شد هم ساحل شمال کشور بروم و هم ساحل جنوب کشور، تقریبا همه خانمهایی که در دریا بودند حتی روسریهایشان هم از سرشان نمیافتاد، نه پلیسی بود و نه برخورد قانونی، شاهد آن هم اینکه یک یا دو نفر که روسریهایشان افتاده بود و... هیچ کس با آنها هیچکاری نداشت و یا مثلا در جنگلها که خانوادههای مختلف نشسته بودند و هیچ پلیسی هم نبود، تقریبا اکثر آنها حجابشان مثل مرسوم جامعه بود و کسی کشف حجاب نکرده بود.
اینکه در این دوران صدساله استیلای غرب بر تمام دنیا، مردم همه دنیا با سرعت به سمت فساد و برهنگی پیش رفتهاند و در کشور ما که در قبل از انقلاب با سرعت بیشتر از دنیا به سوی برهنگی میرفت، امروزه ما در برخی اقشار در جهت عکس همه دنیا به سمت حجاب آگاهانه رفتهایم و در برخی اقشار تحت تاثیر غرب نیز با سرعت بسیار کمتری از تمام دنیا تأثیر پذیرفتهایم، آیا پیشرفت نیست؟
اینکه در زمانهای که امکان فساد بسیار بسیار سهل شده و هجمههای ترویج بیعفتی، همهجا را گرفته است؛ براساس برخی آمار حداقل جمعیتی قریب به ۳۰ درصد جوانان ما نماز خود را به صورت منظم میخوانند نسبت به آنچه قبل از انقلاب، بودهایم و نمونهای از آن را در خاطره پدرم ذکر کردم، پیشرفت نیست؟............................@sharh_halhttps://sapp.ir/sharh_halhttps://t.me/sharhe_hal
۶:۲۸
۴ شهریور ۱۳۹۹
بازارسال شده از 1318
۱۳:۱۸
۸ شهریور ۱۳۹۹
بازارسال شده از 1318
۱۱:۱۰
بازارسال شده از 1318
۱۱:۱۰
بازارسال شده از 1318
۱۱:۱۰
۵ دی ۱۳۹۹
کامیکازیها و دیگر شهدای غیر فرقهای...
در سریال خانه امن وقتی میخواهد نشان دهد که فرقهها با انسانها چه میکنند، نشان میدهد که فرقه موجب میشود شما از پدر و مادر، برادر و خواهر، همسر و فرزندان خود جدا شوید و محبت آنها را در راه اهداف به ظاهر مقدس فرقه از دل خارج کنید. نشان میدهد که چون این محبتهای خانوادگی، مانعی برای رفتارهای افراطی فرقهای است و دست و پای افراد را میبندد، هر فرقهای به شکلی رشتههای این محبتها را میبرد!
حدس میزنم خیلیها از خود پرسیده باشند: پس فرق شهدای بزرگ ما با این فرقهها چیست؟ آنها هم که دل از خانواده و زن و فرزند میبریدند و به جبههها میرفتند؟! فرق آن پدر و مادرهایی که فرزند خود را که عضو گروهک منافقین شده بود و میفهمیدند قصد عملیات تروریستی دارد، لو میدادند چیست؟ مثلا آن زنی که فرزند خود را قبل از عملیات کودتای نوژه لو داد! یا آیت الله محمدی گیلانی حاکم شرعی که وقتی قبل از آغاز درگیری با خانه تیمی منافقین به ایشان گفتند دو فرزند شما نیز در خانه تیمی منافقین هستند و ایشان فرمودند آنها هم مثل دیگران! و دو فرزندش نیز در درگیری کشته شدند و...اینها هم دل از محبت خانوادگی بریدند تا به اهداف مقدس خود برسند.
ممکن است کسی بگوید آن داعشی فکر میکند که اهدافش مقدس است، آن گروهگ مجاهدین خلیقی هم فکر میکند اهدافش مقدس است، از کجا معلوم این شهید شما یا آن آیتالله هم چنین نباشند؟!
اینجا یک فرق اساسی وجود دارد که معلوم میشود کدام فرقه است و اهدافش نامقدس و کدام خیر؟
بگذارید قبل از آنکه جواب اصلی را بگویم شاهدی برایش بیاورم! فرض کنید در فلان کشوری که همه هم بت پرست هستند یا اصلا دینی ندارند! مثلا خلبانهای کامیکازه ژاپنی که در جنگ جهانی دوم هواپیماهای خود را مستقیما به ناوهای متجاوز آمریکایی میکوبیدند. آیا کسی در مورد آنها میگوید چه کار ابلحانهای کردند؟! یا هنوز که هنوز است مردم همه کشورها آنها را تحسین میکنند که چگونه خود را در راه دفاع از مردم و سرزمینشان فدا کردهاند؟ کسی آنها را فرقهای نمیداند و همه اهدافشان را مقدس میدانند؛ اما چرا؟
یک تمایز اصلی گروهکها و فرقهها با اهداف نامقدسشان با حرکتهای اصیل و انسانی با اهداف مقدس این است که گروهکها ابتدا به اشکال مختلف رشتههای محبتت به پدر و مادر، همسر و فرزند، برادر و... را قطع میکنند بعد تو را در راه اهدافشان بکار میگیرند!اما مثلا اسلام برعکس دائما این رشتهها را تقویت میکند و هنگامی که محکمترین رشتههای محبت برقرار است تو را دعوت میکند که اگر لازم است در راه اهداف مقدست از این رشتهها بگذر.
اما این هم تمایز اصلی فرقهها با اسلام و حرکتهای اصیل انسانی نیست این هم ملاک اصلی که اهداف مقدس و نامقدس را متمایز نماید نیست؛ تمایز اصلی آنها به عقل و آزادی است، اسلام دائما شما را دعوت به تعقل میکند شما را آزاد میگذارد، میگوید سفر کنید، گفتگو کنید، حرفهای دیگران را بشنوید و آزادانه با تعقل خود تصمیم بگیرید اما فرقهها آزادیهای شما را محدود میکنند، راههای تعقل شما را میبندند، اهداف فرقهها در خلاء و بیرقیب مقدس میشوند اما اهداف اسلام و حرکتهای اصیل انسانی در کمال آزادی و با تعقل مقدس میشوند.
آن خلبان ژاپنی در عین اینکه خانواده داشت و آنها را هم بسیار دوست میداشت برای هدف مقدسی که آزادانه و با تعقل یافته بود جان خود را فدا میکرد و نیز آن مرد و زن نیز که فرزند خود را به نیروهای کمیته لو میدادند.https://ble.ir/sharh_hal
در سریال خانه امن وقتی میخواهد نشان دهد که فرقهها با انسانها چه میکنند، نشان میدهد که فرقه موجب میشود شما از پدر و مادر، برادر و خواهر، همسر و فرزندان خود جدا شوید و محبت آنها را در راه اهداف به ظاهر مقدس فرقه از دل خارج کنید. نشان میدهد که چون این محبتهای خانوادگی، مانعی برای رفتارهای افراطی فرقهای است و دست و پای افراد را میبندد، هر فرقهای به شکلی رشتههای این محبتها را میبرد!
حدس میزنم خیلیها از خود پرسیده باشند: پس فرق شهدای بزرگ ما با این فرقهها چیست؟ آنها هم که دل از خانواده و زن و فرزند میبریدند و به جبههها میرفتند؟! فرق آن پدر و مادرهایی که فرزند خود را که عضو گروهک منافقین شده بود و میفهمیدند قصد عملیات تروریستی دارد، لو میدادند چیست؟ مثلا آن زنی که فرزند خود را قبل از عملیات کودتای نوژه لو داد! یا آیت الله محمدی گیلانی حاکم شرعی که وقتی قبل از آغاز درگیری با خانه تیمی منافقین به ایشان گفتند دو فرزند شما نیز در خانه تیمی منافقین هستند و ایشان فرمودند آنها هم مثل دیگران! و دو فرزندش نیز در درگیری کشته شدند و...اینها هم دل از محبت خانوادگی بریدند تا به اهداف مقدس خود برسند.
ممکن است کسی بگوید آن داعشی فکر میکند که اهدافش مقدس است، آن گروهگ مجاهدین خلیقی هم فکر میکند اهدافش مقدس است، از کجا معلوم این شهید شما یا آن آیتالله هم چنین نباشند؟!
اینجا یک فرق اساسی وجود دارد که معلوم میشود کدام فرقه است و اهدافش نامقدس و کدام خیر؟
بگذارید قبل از آنکه جواب اصلی را بگویم شاهدی برایش بیاورم! فرض کنید در فلان کشوری که همه هم بت پرست هستند یا اصلا دینی ندارند! مثلا خلبانهای کامیکازه ژاپنی که در جنگ جهانی دوم هواپیماهای خود را مستقیما به ناوهای متجاوز آمریکایی میکوبیدند. آیا کسی در مورد آنها میگوید چه کار ابلحانهای کردند؟! یا هنوز که هنوز است مردم همه کشورها آنها را تحسین میکنند که چگونه خود را در راه دفاع از مردم و سرزمینشان فدا کردهاند؟ کسی آنها را فرقهای نمیداند و همه اهدافشان را مقدس میدانند؛ اما چرا؟
یک تمایز اصلی گروهکها و فرقهها با اهداف نامقدسشان با حرکتهای اصیل و انسانی با اهداف مقدس این است که گروهکها ابتدا به اشکال مختلف رشتههای محبتت به پدر و مادر، همسر و فرزند، برادر و... را قطع میکنند بعد تو را در راه اهدافشان بکار میگیرند!اما مثلا اسلام برعکس دائما این رشتهها را تقویت میکند و هنگامی که محکمترین رشتههای محبت برقرار است تو را دعوت میکند که اگر لازم است در راه اهداف مقدست از این رشتهها بگذر.
اما این هم تمایز اصلی فرقهها با اسلام و حرکتهای اصیل انسانی نیست این هم ملاک اصلی که اهداف مقدس و نامقدس را متمایز نماید نیست؛ تمایز اصلی آنها به عقل و آزادی است، اسلام دائما شما را دعوت به تعقل میکند شما را آزاد میگذارد، میگوید سفر کنید، گفتگو کنید، حرفهای دیگران را بشنوید و آزادانه با تعقل خود تصمیم بگیرید اما فرقهها آزادیهای شما را محدود میکنند، راههای تعقل شما را میبندند، اهداف فرقهها در خلاء و بیرقیب مقدس میشوند اما اهداف اسلام و حرکتهای اصیل انسانی در کمال آزادی و با تعقل مقدس میشوند.
آن خلبان ژاپنی در عین اینکه خانواده داشت و آنها را هم بسیار دوست میداشت برای هدف مقدسی که آزادانه و با تعقل یافته بود جان خود را فدا میکرد و نیز آن مرد و زن نیز که فرزند خود را به نیروهای کمیته لو میدادند.https://ble.ir/sharh_hal
۱۷:۰۸