۱۵ دی ۱۳۹۶
عشق یعنی حس سبزی از حضورلحظه هایی عاشقانه در عبورعشق یعنی بعد عمری زندگیهمچنان مستی، ز شادی و سرور
زندگی یعنی که در چشمان تومهر را ،ایثار را پیدا کنمدست در دستت به راهی پر نشیبعشق را با بودنت معنا کنم
لحظها ها را با تو باید مست شداز عدم بگذشت وبا تو هست شددر جوانی پا به پایی کرده استوقت پیری هم عصای دست شد
زندگی سرشار عطر رازقیغایت ایثار را تو لایقیپایه پای تو نباید پیر شدای خوشا تاعمر باشد عاشقی
زيباست در چشمان تو تكرار تصويرمهستى و با تو تا ابد زيباست تقديرممن باده گر از صافى چشم تو مى نوشمعشق خودم را من برايت لقمه مى گيرم
چه خوش باشد به بند دل اسيرىبه باغ عاشقى ها پر بگيرىجوانى دوره عشق است و لذّتببايد ماند عاشق وقت پيرى
#مریم_پاییزی
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1395/03/12
قسم به جاده ،به باران،به آسمان دریابه تو و عشق تو و این حضور رویایی
تمام بودن من را به خویش می خوانیبه مرز خوب رسیدن،به شهر شیدایی
بیا به وسعت قلبم قدم گذار امشبمرا بگیر ازین حسّ پر زتنهایی
قسم به آبي دريا،به بى نهايت عشقبه فصل فصل نگاهت ،به اوج زيبايى
قسم به شعر ،به واژه،به حسّ ناب غزلكه حس پاكى عشقى و خود أهورايى
#مريم پاييزىحاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1395/03/15
شاعران شد رمضان قافيه اغلب رُطب استو دل از شدت گرمای هوا در تعب است
شاعران شد رمضان قافيه اغلب رُطب استشعر هم زین همه تزویر و ریا در عجب است
شاعران شد رمضان قافیه اغلب رطب است
که رطب معنی یک بوسه و آن هم زلب است
شاعران شد رمضان قافیه اغلب رطب استواژه ها خسته ازین سوژه،قلم جان به لب است
شاعران شد رمضان قافيه اغلب رُطب استمعده از پرخوری خلق خدا در عجب است
شاعران شد رمضان قافيه اغلب رُطب استهرکه حرف از لب و از بوسه زند بی ادب است
شاعران شد رمضان قافيه اغلب رطب استنیست معشوقی و زین غم لبمان روی لب است
شاعران شد رمضان قافیه اغلب رطب استکه مرا بوسه که نه،چایی گرمی طلب است
#مریم -پاییزی
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1395/03/18 ِ
دوستت دارم بگو ،این جمله راپژواک کندرجهان حرفی به زیبایی این گفتار نیست
روبه ويرانى نهادم از غمى عشقى كه آهزلزله يا سيل هم ،همسان اين آوار نيست
من أنا الحق می زنم،از عشق و هیهات این زمانبهر عشاق حقیقی چوبه ای از دار نیست
بی تو دل تنگ است،حتی واژه هادر گیر دردشعر هم چیزی به غیر از گریه ی خودکار نیست
من خودم را درشب چشمان تو گم کرده امبی تو دیگر هستی من از غزل سرشار نیست
در ره عشق تو باید از همه دنیا گذشتور نه حرف عشق،جز تکرار طوطی وار نیست
عشق را باید که با چشمان تو معنا نمودواژه های الکنم را قدرت این کار نیست
عشق را بایدکه با دستی گشاده بذل کردزندگی یک فرصت است و عمر را تکرار نیست
گر گناهم عشق باشد ،خود مجازاتم بکنزین گناه آخر مرا تصمیم استغفار نیست
#مریم_پاییزی
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1395/03/22
آه از خال رخت،دانه ی هردام شده استمکن عشوه که دلم تا به ابد رام شده استگر حواله بکنی وصل مرا روز دگرحوصله رفته و عاشق زتو ناکام شده است
نگارينا زتو يك بوسه آخرستانم من به زور حيله ،ترفندكنم من احتكار از تو لبت راكه قحطى مى شود زين كار من قند#مريم_پاييزى
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1395/03/24
هرچى مى گم به همسرم مى خندهخنده نگو،مثال نُقل و قندهمى گم عزيزم پاشو كارى بكنآب كه يكجا بمونه مى گنده
آشى كه تو پختى برام عزيزمنه شوره و نه بى نمك گل منولى به جاى همه ى موادشنمى دونم چرا تو ريختى روغن
بزار بگم بى هيچ دروغ و كلكزن مى گيرى بگير باشه،تو تك تكنگير دوتا زن كه ديوونه مى شىكه زندگيت يا شوره يا بى نمك
شاعر نشدى كاش كه رمّال شوىدر كار دعا و قهوه و فال شوىاز شعر كه جز درد نشد حاصل توبا فال خوشى،باد كه خوشحال شوى
#مريم_پاییزی
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1395/03/25
چشمهايت نت به نت آهنگ رفتن می زنددر شکوه اشکهایم تک نوازی را ببین
بی محابا تو قدم در خانه ی قلبم گذارمن به پایت سرنهم،مهمان نوازی را ببین
جرعه جرعه از نگاهت عشق را سر مى كشممستى عاشق بدون كشف رازى را ببين
تا سخن از چشمهايت شد ،قلم دلتنگ شدواژه ها مست تغزّل،عشق بازى را ببين
#مريم_پاييزى
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1395/03/29
اشتر به شعر عرب در حالتست و طربزين رقص پر ز ادا، من مانده ام به عجب
اشتر به شعر عرب در حالت است و طربزين شيوه اش ببرد،دل هازاهل ادب
اشتر به شعر عرب ،در حالت است و طربگاهى زعشوه و ناز،لب را كند چو رطب
اشتر به شعر عرب در حالتست و طربسعدى بيا و بگو بيتى بداهه تو نيز
اشتر به شعر عرب در حالت و طرباشتر تورا به خدا،كافى ست رقص عرب
#مريم_پاییزی
حاصل بداهه در كلبه شعر و آرامش1395/04/02
این جا هوا دلگیر و بغض آلودراه نفس هامان ،زغم مسدود
در آسمان خورشید پیدا نیستما گم شده دربین خاک و دود
در آسمان هامان که جز طرح قفس نیستحتی برای پرگشودن یک هوس نیست
این جا هوای پاک سهم دیگران هستمرگ است،اینکه می کشی نامش نفس نیست
#مریم_پاییزی
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش1395/04/03
نفس خروس بگرفت که نوبتی بخواندوکجاست مرغ عاشق،که کند قُ قُد قُدایی
نفس خروس بگرفت که نوبتی بخواندچه خروس بی محلّی،نفسش گرفته بهتر
نفس خروس بگرفت که نوبتی بخواندکه دهد فریب مرغی وبه محضرش کشاند
نفس خروس بگرفت که نوبتی بخواندتو خروس را رها کن،وبه مرغ خود بیاندیش
#مریم_پاییزی
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش1395/04/09
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher
می شود در پاکی چشمان معصوم تو دیدعشق را،امیدرا،زیباترین تصویر را
بوسه ای از عشق باید که زرخسارت بَردردّ پای تلخیِ ایّام واین تقدیر را
عشق یعنی بند عشقت،تاابد برپای دلگر زجانم بگذرم،کی بگسلم زنجیررا؟
#مریم_پاییزی
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1395/04/10
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher
دور از تو و تنها به یادت دل سپردنمرگ است نام دیگرش،این زندگی نیست
بگشای چشمت را جهان را روشنی بخشخورشید را کاری به جز تابندگی نیست
جز تیر عشق تو که در قلبم نشستهدیگر غمی را در جهان پایندگی نیست#مریم_پاییزی
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1395/04/12
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher
خواهی که کار هردو جهانت شود به کامبا مردم زمانه سلامی و والسلام
تا که آن رخسار ماهت می درخشد درشبماز مه و اختر نگیرم ماهِ من حتی خبر
به باغ عمر اگر گل به بار می آیدتو آن گلی که به شوقت بهار می آید
#مریم_پاییزی
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1395/04/15
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher
عاشق صادق به زخم دوست نمیردسنگ بزرگی تو هم به فرق سرش زن
#مریم_پاییزی
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1395/04/16
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher
دلتنگ وخسته با سکوت خویش خوکناین جا برای راز دل ها محرمی نیست
آن را که گویی دوست وبردل دهی راهدر دستهایش غیر خنجر مرهمی نیست
دور از تو حتی،شعر هم مضمون درد استگلواژه هایم را غیر ازاین غمی نیست
عشق تورا باید سپارم بر نسیمیکه در وجودش غیر عطر مریمی نیست
بی تو ببین که شاهبیت شعرهایمجز حرفهای پر زدرد و مبهمی نیست
این جا اگر حواشوی و عشق خواهیسیب فریبی هم به دست آدمی نیست
بسپارهرچه درد داری بر دل منبین من و تو حرفی از بیش و کمی نیست
من بغض دردم که تورا درخویش گریمهرچند در چشمان من حتی نمی نیست
بگذار بسپارم به دستت هستی ام راعشق است،جانا غیر این دم ،خوش دمی نیست
#مریم_پاییزی
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1395/04/19
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher
همه قبیله ی من عالمان دین بودندبه غیر من که شدم کافر همه ادیان
همه قبیله ی من عالمان دین بودندچرا ،ولی به چه علّت کسی نشد شاعر
همه قبیله ی من عالمان دین بودندولی یکی هم از آنها نبود مرد عمل
همه قبیله ی من عالمان دین بودندمرا مبین که به شیطان دهم خصوصی درس
همه قبیله ی من عالمان دین بودندولی قبیله ی همسر،همه به دین کافر
همه قبیله ی من عالمان دین بودندبه کنج خلوت خود ،مست و لایقین بودند
همه قبیله ی من عالمان دین بودندرسید نوبت من،آسمان تپید چرا!!
همه قبیله ی من عالمان دین بودندنه همچو من که شدم شاعری بدون کتاب
#مریم_پاییزی
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1395/04/23
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher
توبیا بگذر زدود وآتش ای دوستشاعریم و ما فقط خودکار داریم
#مریم_پاییزی
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1395/04/24
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher
خسته ام از دورى ات،فاصله را كم بكنيك نگه از سوى تو،زخم دلم را دواست
چشم تو سرمطلعِ،هرغزل تازه امواژه و گلواژه تو،شعر به تو مبتلاست
غير دلى پرزمهر، نيست مرا گر به كفاين همه سردى بگو،بامن عاشق رواست؟
گرچه اسير غمم،غربت و غم پيشه امچشم تو شهريست كه ،همچو وطن آشناست
بگذر ازاين عقل كه،راه به عشق تو بستمست جنون باش كه،عشق زمنطق جداست
چشم تو جام شراب،در نگهت شعر نابهمسفر تو منم،مقصد اگر ناكجاست
غرق به درياى غم،ساحل امنم توباشعشق تو چون قايق و،چشم تو هم ناخداست#مريم_پاييزى
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1395/4/26
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher
"مرو به خانه ي ارباب بى مروّت دهر"كه هست بامن و تو سالها، ايشان قهر
"مرو به خانه ى ارباب بى مروّت دهر"برو ولى تو زارباب،دخترش بستان
"مرو به خانه ى ارباب بى مروّت دهر"برو به خانه ى آنكس تورا كند داماد
"مرو به خانه ى ارباب بى مروّت دهر"بيا به خانه ي ما چاى تازه دم داريم
"مرو به خانه ى ارباب بى مروّت دهر"بيا به خانه ى ما،خانه ى غريبه چرا؟
"مرو به خانه ى ارباب بى مروّت دهر"مرو به خانه ى او جان من،خطر دارد
"مرو به خانه ى ارباب بى مروّت دهر"بيا به كلبه كه امشب بداهه منزلِ توست
#مريم_پاييزى
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1395/4/30
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher
دستهایت می تواند ابر رااز نگاه آسمانها پس زندیا بتابد روشنای مهر راشهر را لبریز آرامش کند
دستهای تو پل رنگین کمانآبی آرامش هفت آسمانمی شود برداری از چشمان منابر دلتنگی و غم ،ای مهربان?
دست هایت را به دستانم سپارآشنای غربت خیسم تو باشآسمان را پاک کن از ابرهابرجهانم رنگ آرامش بپاش
آسمان یعنی،تو و باران عشقدستهای تو حریم عشق و نورکاش من هم تکه ابری می شدمسهم من ازتو فقط حس عبور
#مریم_پاییزی
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1395/04/31
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher
بازدلتنگ توگشتم،پرزحسّ بی کسیاشکها برزخم های قلب من مرهم شدند
لحظه هایم رنگ بوی بی تو بودن می دهندواژه هایم طرح درد وحسرت وماتم شدند
تاگرفتی ماه چشمت را تو ازشبهای منلحظه های عاشقانه در غزل ها کم شدند
واژه واژه شعرمن با یاد توگل کرد و بازکوچه های خاطره مست گل مریم شدند
کاش می دیدی دوچشمم را که بعد از رفتنتپرزدردوحسرت و لبریز از شبنم شدند
#مریم_پاییزی
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1395/05 /02
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher
کاش می شد عشق را آواز کردشعر را با نام تو آغاز کرد
باغزل در لحظه ی سبز حضورروبه سمت چشم تو پرواز کرد
اي خوشا چون شانه برمويت شدنهمچو مژگان سايه بر رويت شدن
اى خوشا مستى و ساغر هم لبتباشراب بوسه جادويت شدن
حضورتو برايم بال پروازوچشم تو شكوه شعر و اعجاز
محبت يعنى از گرماى دستتبه پاييزم،بهاران گشته آغاز
شانه برمويم بزن،آهنگ مستى ساز كنتير از مژگان بزن،با عاشقت كم ناز كن
بوسه هايت را به جام جان مشتاقم بريززخمه اى بر ساز قلبت زن،مرا آواز كن
#مريم_پاييزى
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1395/05 /04
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher
موهای تو را همیشه مشکی خواندملب های تو را تٌرش و زرشکی خواندم
تا درک کنم حقیقت چَشمت رادیوانه شدم،چشم پزشکی خواندم!!!
#علیرضا_حسینی
قلب تو دورنگ بود و مشکی خواندمتقدیر زرشک شد! زرشکی خواندم
یکریز به من لگد زدی بی مورداین بود که من دامپزشکی خواندم
#شروین_سلیمانی
شب در نگهت بود ،که مشکی خواندمرنگ لب تو سرخ،زرشکی خواندمدیدم که جنون شیزو فرنی داریاز بهرتو من روانپزشکی خواندم#مریم_پاییزی
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher
وقت است اگر بیایی ولب بر لبم نهیخوش تر که من بیایم ولب، برلبت نهم
وقت است اگر بیایی ولب بر لبم نهیتاب و تبم بگیری و آرامشم دهی
وقت است اگر بیایی و لب بر لبم نهیتا بشنوی که عشق چه ها کرد با دلم
وقت است اگر بیایی ولب بر لبم نهیکام ازلبم بگیری و کام دلم دهی
وقت است اگر بیایی و لب برلبم نهیتاشاهبیت شعر شود،وصف بوسه ات
#مریم_پاییزی
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher
بیا گل کن میا ن باغ اشعارمن و بنگرکه با تو این من دلگیر را خوشحال خواهم کرد
شبى محو نگاه تو،ومست از جام لبهايتحديث عاشقى باتو،بدين منوال خواهم كرد
قدم بگذار برچشمم،حريم امن احساس استدلم رامن برايت كعبه ى آمال خواهم كرد
اگر امضاى چشمانت،نباشد پاى اشعارممن امشب شعرهايم را،زغم ابطال خواهم كرد
بيا در فصل تنهايى ،به دورم پيچكى باش وزمستان بازوانم را برايت شال خواهم كرد
#مريم_پاييزى
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1395/05 /09
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher
بهم گفتى خدا حافظمنم مى گم خدا مريمالهى توى اون چشمهانيفته سايه اى از غم به من گفتى خداحافظمنم مى گم خدا مريمالهى بر گل رويتبشم من قطره ى شبنم به من گفتى خداحافظمنم مى گم خدا مريمبپيچه عطر يادمندرون خلوتت هردم به من گفتى خدا حافظمنم مى گم خدا مريمبه زخم بى كسى هايتخودِ من مى شوم مرهم به من گفتى خداحافظمنم مى گم خدا مريمبراى زندگى تنهاحضورت را كم آوردم
#مریم_پاییزی
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher
این چنین دامن کشان ازروی قلبم ردنشو«روزگار آیینه را محتاج خاکستر کند»
«خدا گرببندد زحکمت دریزرحمت گشاید در دیگری»
اگر همسرت رفت و تنها شدینخور غم که آید ازو بهتری
توکه فخر بر ثروتت می کنی«خرار جل زاطلس بپوشد خر است»
اینهمه غم بردل تنهای من افزون مکن«قطره قطره جمع،وانگه می شود دریا» غمم
#مریم_پاییزی
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1395/05/12
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher
برای مستی ما نیست حاجتی به شراباگر به عشق نشیند،لب تو بر لب من
#مریم_پاییزی
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1395/05/16
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher
"ای پسر دلربا وی قمر دلپذیر"شعر مرا گوش كن، كم توبهانه بگير
"ای پسر دلربا وی قمر دلپذیر*تا كه جوانى وشاد ،زود برو زن بگير
"اي پسر دلربا،اي قمر بي نظير"تو پسرى جان من،اينهمه عشوه نريز
"اي پسر دلربا،اي قمر بي نظير"ساده بشو عاشقم،يا برو اصلا بمير
ای پسر دلربا ،وی قمر دلپذیر.كم برو پي وى خلق،دل بده قلوه بگير
ای پسر دلربا،ای قمر دلپذیرمن به فداى تو ودست تو ام اي عزيز
#مریم_پاییزی
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1395/05/20
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher
باتو امشب من تنها چه سخن ها دارمحرف ها از من دلداده ی شیدا دارم
قلب من ساز شکسته ست،پراز غربت ودردزخمه بر زخم دلم زن که خوش آوا دارم
گرچه بیمارم واز درد نهان ،می سوزمبه امید نگهت،شوق مداوا دارم
این نگاه تو پر از آیه ی باران وامیدمن کویرم که به دل حسرت دریا دارم
بال پرواز اگر خسته وزخمی ،توبخوانمن به شوق. حرمت قدرت عنقا دارم
من دلم را به ضریح حرمت ،بسته دخیلاز تو تنها غم عشق تو تمنا دارم
#مریم_پاییزی
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1395/05/23
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher
تا چند اسير پنجه ى شك باشيمدر مزرعه عمر مترسك باشيم
زيباست كه در دايره اين دنيادورى بزنيم و باز كودك باشيم
در دوری از یک تسلسلدر زیر رگبار باران
چتری کجا تا گریزدازدست خود نسل انسان
باید شود یک پرندهتا آسمان پر بگیرد
یا در مداری زتکراراز درد در خود بمیرد
ازجنس عجيب غربت انسانيمعمرى ست كه ما منتظر بارانيم
نه راه،نه بيراهه ،براى رفتنديرى ست در اين دايره سرگردانيم
#مريم_پاييزى
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1395/05/28
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher
باید که باشی و غزلم را شروع کنییعنی که بی تو در غزلم یک هجا کم است
وقتی تو نیستی منم و بهت واژه ها چیزی به نام عشق،همین ابتدا کم است
هرچند واژه واژه ،غزل می شود تمام رنگ حضور تودر این ماجرا کم است
#مریم_پاییزی
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1395/05/30
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher
به روزگار پر از بی کسی و تنهایینگاه عاشق تو باز جان پناه من است
مرا چه ترس زشب های تلخ تنهاییکه چشم روشن تو ماه شامگاه من است
بیا شبی به تماشا،به اوج شیداییبخوان تغزل نابی که در نگاه من است
بگو که حکم به اعدام من کند قاضیاگر که عشق به او،بدترین گناه من است
#مریم_پاییزی
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1395/06/01
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher
تو نیستی گل من زندگی چه بی رنگ استوبی تو قافیه هایم همه بد آهنگ است
من و هجوم غم و انتظار وصل تو آه«زعشق تا به صبوری هزار فرسنگ است»
«در پس هرگریه آخرخنده ایست»در پس هر خنده ی من گریه ای
تمام زندگی ام غرق درد وتکرا ر اَستغمی به وسعت تو بر دل من آوار اَست
عجیب نیست تو هم ساده بگذری از عشق«زمانه ای ست که هرکس به خود گرفتار است»
تمام هستی من بی تو سوت و کور گذشتمثال جاده پرتی که بی عبور گذشت
و هرچه بود به غیر از غم تو هیچ نماند«شب سمور گذشت و لب تنور گذشت»
#مریم_پاییزی
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1395/06/02
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher
و اینکه عشق چه ها کرد با دل سادهحکایتی ست پراز درد و غم که نتوان گفت
و درد واژه به واژه ،بدل به شعر شد وحدیث عشق مرا ،چشمِ خیس باران گفت
#مریم_پاییزی
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1395/06/06
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher
تو آن نتی که شبی گم شدی زنغمه منوبی تو بهت عجیبی به ساز می گذرد
اگرچه پرچم عشقی به روی قله ی شعربدان که اوج تو و اهتزاز می گذرد
تو نیستی که ببینی به باغ آینه هاخیال روی تو با عشق و ناز می گذرد
به سمت و سوی نگاهت که قبله عشق استتمام روز و شبم در نماز می گذرد
#مریم_پاییزی
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1395/06/08
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher
ستمگر روز مردم را شب ديجور مى خواهد"طبيب بى مروّت خلق را رنجور مى خواهد
ناب تر از چشم پاكت،مى در اين ميخانه نيستمستى و شور غزل ،همپاى آن پيمانه نيستمن خودم از ساغر چشم تو كمتر خورده ام"گر گدا كاهل بود،تقصير صاحب خانه نيست"
تو برو كه دين خود رابه دلم ادا نمودى"كل اگر طبيب بودى سر خود دوا نمودى"
غربت وتنهايي ام در پيش و حسرت پشت منپيش هر كس وا نمي گردد وليكن مشت منروى زخم بى كسى ها،جز خودم مرهم نشد"كس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من"
"كس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من"تو ولى خارانده اى تنها به قصد كشت من
#مريم_پاييزى
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1395/06/09
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher
دامن دولت جاويد و گريبان اميدهمگي سهم تو از روسرى ام دست بكش
دامن دولت جاويدو گريبان اميدنه اميدى به كليدى كه در اين قفل رود
#مريم_پاييزى
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1395/06/10
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher
چشمهایت دشت رنگین پراز گل در بهارعطر یادت برده از ذهن قلم صبر وقرار
آسمان آبی احساس یعنی چشم توبر کویر خشک قلبم،جرعه ای ایمان ببار
واژه واژه شعر را ازباغ چشمت چيده املحظه ای تو خویش را دست غزلهایم سپار
عشق بازی بود و تو سرگرم بازی با دلممن ترا بردم،خودم را باختم در این قمار
#مریم_پاییزی
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1395/06/13
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher
"وقتی وسط شعر تو وز وز کردند"یعنی که عبور ز خطِّ قرمز کردند
من نعره زدم سکوت خلق کندوترسیده و در ظرف عسل کز کردند
"وقتی وسط شعر تو وزوز کردند"تو نعره بزن که شیر هر بیشه تویی
"وقتی وسط شعر تو وز وز کردند"یعنی که برو شعر نگو، بوق بزن
#مریم_پاییزی
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1395/06/14
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher
بيا وهمسرايى كن،كنارمن غزل هاراتويى كه شور مي بخشي ،شكوه عشق و رويا را
بيا برچشم من بنشين،نگاهم را تو معنى كنكسى جزتو نمى فهمد،من غمگين وتنهارا
سراسر شور وآوازم،مرا غرق حضورت كنكه درتو گم شوم امشب،رها كن اين من و مارا
شبيه بغض خان چوپان،پراز فريادم و خواهشكه از رود ارس خواهد،پس آرد باز سارا را
#مريم_پاييزى
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1395/06/15
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher
«قلیان بکشیم یا خجالتمائیم میان این دو حالت»
جزاین دو گزینه ای نباشد!!!مارا چه به کار تو دخالت
«ملاشدن چه آسون ،آدم شدن چه مشکل»ازعلم بی عمل گو،غیر از ضرر چه حاصل
سهم دلم زدوست،به جز انتظار چيست؟جززخم عشق بر دل من ماندگار چيست؟
دل را به چشمهاى تو دادم،همين خوش است"كس را وقوف نيست كه انجام كار چيست"
#مريم_پاييزى
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1395/06/16
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher
تو خودت باغ و در سبز نشانم دادی«مرغ هرجا که علف بیندوچیند گردد»
#مریم_پاییزی
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1395/06/17
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher
طنّاز وخوش ادا و خوش استیل و باوفاگلواژه ی عزیزو مصفّا جناب خان
احلام را بگو که بگوید به تو بلهعاشق ترین عروسک دنیا جناب خان
#مریم_پاییزی
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1395/06/28
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher
هرچند درظاهر تودرد خلق دارینام تو باشد اسوه ای از رانت خواری
کارتو تخفیف است وبخشش لیک ای دوستازجیب این مردم تو مایه می گذاری
ای کاش در جایی به نام شهرداری انجام می شد کارها بی رشوه آری
رشوه که نه باید بگویم پول چاییچایی خوران کافه های رانت خواری
آنها که جای نان زمین خلق خوردندکی می شود بینی در آنان شرمساری
ز آنان كه خود ویرانگران شهر بودند آبادسازی را نباشد انتظاری
کارت اگر افتاد روزی شهردارییعنی که چندین هفته دیگر کارداری
درگیر و دار بازی امضا و کاغذازمیز این باید روی میز کناری
باید بپوشی کفشی از آهن که یک عمرشاید شود انجام یک کار اداری
مارا سوالى هست ازاین شهرداراناین شهرداری بود یا که شهر خواری
#مریم_پاییزی
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1395/06/24
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher
تو ناب ترین واژه ی شعری که نباشیاز مطلع و مقطع که نماند به جز ایراد
این «عشق» که در هرغزلی، واژه ناب استاز مطلع چشمان شما می شودایجاد
از من ،من دلتنگ نخواهید سرودیمن نغمه ی عشقم ،که دگر رفته ام ازیاد
زندانى چشم توأم و نيست گريزمتاهست جهان،سهم من از عشق همين باد
#مريم_پاييزى
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1395/07/03
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher
در ظاهر اگرچه مظهر پیوندیمگر دست دهد راه به هم می بندیم
هرهفته فقط دوبار با دور همیبر درد وغم وماتم خود می خندیم
ازبود ونبود زندگی دلگیریمباسایه ی خود کشتی کج می گیریم
با دورهمی به روی غم می خندیمازشدّت خنده عاقبت می میریم
هرچند هزار درد ومشکل دارییک مزرعه ی بدون حاصل داری
با دور همی بخند تا غم برودتونیز درون سینه ات دل داری
ما از می وباده نه،که از غم مستیمصدبار خمیدیم ولی نشکستیم
لبخند به روی درد سخت هست ولیچون خنده کنیم،زنده ایم و هستیم
#مریم_پاییزی
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1395/07/04
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher
كى تو ازحال من خبردارىكه رهايى وبال وپرداري
منم اندوه تلخ پنجره اىكه ازاو نيت سفر دارى
نشد قسمت من و تو هم نفس باشيموجرمى مشترك حتى به عنوان هوس باشيم
رهايت مى كنم تا آسمان سهم دلت باشدچرا ديگر بدون عشق باهم ،هم قفس باشيم
تو كبوتر شو وپرواز كن و راهى شوكه تماشاى تو از دور برايم كافى ست
از زندگى وبودن خود سخت خسته استيعنى براى كوچ زخود بار بسته است
مردى كه در سكوت كلاغان بدخبرپرواز مرگ را به تماشا نشسته است
#مريم_پاييزى
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1395/06/18
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher
من ازتو به جز عشق و وفا کی طلبمیک خانه وُ ماشین وسفرهم به فضا
من عاشق تو ،دل نسپارم به کسیغیراز علی و احمدو مسعود و قلی
من کی به تو گفتم سخنی زشت بگوجز اینکه تو هم مثل نَنَت بی هنری
من مست توأم ،نیست مرا میل شرابمشروب و کمی ویسکی وپیکی ودِکا
#مريم_پاييزى
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1395/06/21
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher
این بغض ها که واژه به واژه غزل شدندتنها تورا و عشق تو فریاد می کند
کو آنکسی که از قفس بی کسی مرایک شب زراه می رسد آزاد می کند
آتش کشید جنگل احساس وعشق راآنکس که گفت ،قلب من آباد می کند
با کوه وتیشه قصه ی درد است وعاشقیشیرین چه ها که با دل فرهاد می کند
#مریم_پاییزی
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1395/06/29
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher
اورگیم سیخیلیر قانادسیز قوشاممن اؤزوم اؤزومده دوستاقلانمیشامبیر اوچوش حیسی یه م دمیر قفس دهیارالی قوشلارا یاساقلانمیشام
چکدگیم نفس لر قان دادی وئریرآلدیغیم هاوالار بوغاجاق منی
بلکه ده سؤزجوک لر قانادلاراقاوماوی گؤیلره اوچوردارسنی
دونیالار سوس سادا قلمیم سوسمورهؤنکورور چکدیگیز دردی باغیریر
سیغینماز دوستاغا قارتال اورک لرسیزلری اؤزگورلوک گونش چاغیریر
دولاشیر سؤزجوک لر بوینو بوکوکلویازیلان شعر دئییل اورک سؤزودوربو قده ر حاق سیزلیق گؤروب دینمه مه کدؤزوم یوخ اینانین ظولمون اؤزودور
نورساچان گونش سیز،دوستاغا دوشموشاؤنوزده دیز چؤکور غرورلو داغلارظالیمین ائوینی اؤز ظولمو ییخاراؤز جانین ساراجاق ،ووردوغو داغلار
مریم
مــــــریــ๓คryค๓ـــــــم:ابرم اسیر بغض و غم چشمهای توباید غزل شوم که ببارم برای تو
پیچیده در سکوت من و کوچه باغ شعرزخمی ترین ترانه من درصدای تو
زیباست با تو عشق،نه حتی گناه هموقتی به کیفرم برساند خدای تو
هرچند در درون غزل جان گرفته ایمانند من نبوده غزل مبتلای تو
تو آسمان آبی و آن اوج بی عبوربگذار تا که پر بزنم در هوای تو
برمن مگیرخرده اگر بی تو مانده امچون زنده مانده ام که بمیرم به جای تو
از کوچه باغ خاطره هایم عبور کنازمن هر آنچه مانده بریزم به پای تو
بر من ببخش باز غزل لایق تو نیستزیرا گم است در غزل من هجای تو
نامم به یک بهانه صداکن که بشنویجان و جهان وهستی مریم فدای تو
مریم پاییزی.
برشانه ی غم تکیه بده باز سرت راپنهان بکن از آینه ها چشم ترت را
وقتی که تورا نیست به دل شوق رهاییبگذار بچینند ،همه بال و پرت را
از گرمی خاکستر خود عشق برویانبر خویش بزن شعله آه وشررت را
تلخ است وغم انگیز ولی نیست امیدیای دل که ببینی پس از این شب سحرت را
زیباست در آغوش غزل جان بسپاریبعد از تو بخوانند ،عزیزان اثرت را
چون دست نسیمی که نوازشگر گل هاستدرباغ کسی حس ننماید گذرت را
تو مریم پاییزی گلزار غزل باشهرچند زمستان ببرد برگ و برت را
مریم پاییزی
بی تو تمام لحظه هایم رنگ غم داشتاین زندگی تصویری از مرگ وعدم داشت
هرچار فصل زندگی هرچند زیباتقویم من فصلی به نام عشق کم داشت
تو آمدی و لرزه افکندی به قلبی که نسبت دیرینه ای با ارگ بم داشت
از هرکجایی که گذشتی عشق روییدگفتند او باغ شقایق در قدم داشت
هر بوته ی مریم به شوقت شد معطّروقتی تو بوسیدی نگاهش را که نم داشت
گل واژه هایم بغض شد توی گلو ماندحرفی که با چشمان تو ،اشک قلم داشت
مریم پاییزی
خورشید و شکوه ماه در چشمش بوددلخواه ترین پگاه در چشمش بود
در سبزی جنگل نگاهش دیدمصد آهوی بی پناه در چشمش بود
از جنس فرشته ها،ولی آدم بودچون وسوسه ی گناه در چشمش بود
در أشهدُ أن لاسخنم بند آمداللّه ترین گواه در چشمش بود
من گم شده در پوچی مطلق بودمبی راهه وشاهراه در چشمش بود
از شهر گذشت و بازهم همهمه شدآشوب ترین نگاه در چشمش بود
از قافیه وعروض باید رد شدزیبایی کائنات در چشمش بود
مریم پاییزی
پشت هرلبخند بی تو بغض پنهان داشتمنسبتی دیرینه با باران آبان داشتم
واژه واژه شعرها کی بوی غربت می گرفتگر تورا در مطلعِ اشعار مهمان داشتم
تو همان فصلی که با تو عشق معنا می شودباتو من در چارفصل خود بهاران داشتم
کاش من تبعیدی شهر نگاهت می شدمپشت مرز پلکهایت حکم زندان داشتم
من سراسر شک و تردیدم ،پراز کفرم به عشقگم شده آن من ،که روزی بر تو ایمان داشتم
#مریم_پاییزی
دلم از عشق و شيدايي اگرآگاه تر بهتر
براى يادگارى هم،غمى دلخواه تر بهتر
مپوشان روى خود ازمن،شبم را نقره باران كنكه در شبها ى شعر من،حضورت ماه تر بهتر
بزن تيغ مكرّرتا،بماند تازه زخم عشقبه جان عاشقم دردت،شود جانكاه تر بهتر
براى باتو بودنها،سفر يعنى خودِ مقصدمسير عاشقى باتو،گم و بيراه تر بهتر
اگر بعد از غم چاهم،قرار ى هست بايعقوببگو با آن برادرها،كه دنيا چاه تر بهتر
لبت روى لبانم نه،شبى كه پيش تو خوابمكه بوسه گاه دزديده،ويا نا گاه تر بهتر
اگر ميدان جنگ است اين،مرا مات حضورت كنميان صفحه ي شطرنج، باشی شاه تر بهتر
زبان سرخ تو شاعر،سرسبزت دهد بربادبه درد بى كسى خو كن،سخن كوتاه تر بهتر
#مريم_پاييزى
با نام هوس راه تورا سد کردیم
باغفلت خود چراغ را رد کردیم
هر لرزش دل را به تو نسبت دادیم
ای عشق ببخش ما ن به تو بد کردیم
دستهایت می تواند ابر رااز نگاه آسمانها پس زندیا بتابد روشنای مهر راشهر را لبریز آرامش کند
دستهای تو پل رنگین کمانآبی آرامش هفت آسمانمی شود برداری از چشمان منابر دلتنگی و غم ،ای مهربان?
دست هایت را به دستانم سپارآشنای غربت خیسم تو باشآسمان را پاک کن از ابرهابرجهانم رنگ آرامش بپاش
آسمان یعنی،تو و باران عشقدستهای تو حریم عشق و نورکاش من هم تکه ابری می شدمسهم من ازتو فقط حس عبور
#مریم_پاییزی
شب پرازشعروشوروشيدايىلحظه هايت هميشه رويايى
دست در دست آرزوهايتسهم تو باد اوج زيبايى
زندگى درحضور تو جارىروح عشقى،دم مسيحايى
مى شود جرعه جرعه مستت شدشعرنابى،شراب گيرايى
آسمان غرق ناز چشمانتنقره تابى وماه شبهايى
شب شد و غم به خلوتم سرزدبى تو من غرق حسّ تنهايى
شبِ من بى تو خير!نه،بگذرشبِ توغرق شوروشيدايى
١٣٩٥/٦/١٦
كى تو ازحال من خبردارىكه رهايى وبال وپرداريمنم اندوه تلخ پنجره اىكه ازاو نيت سفر دارى
نشد قسمت من و تو هم نفس باشيموجرمى مشترك حتى به عنوان هوس باشيمرهايت مى كنم تا آسمان سهم دلت باشدچرا ديگر بدون عشق باهم ،هم قفس باشيم
تو كبوتر شو وپرواز كن و راهى شوكه تماشاى تو از دور برايم كافى ست
از زندگى وبودن خود سخت خسته استيعنى براى كوچ زخود بار بسته استمردى كه در سكوت كلاغان بدخبرپرواز مرگ را به تماشا نشسته است
#مريم_پاييزى
آتشی زن به باغ احساسمشعله ورکن همه وجودم رارشته رشته بسوز در عشقتبرگ در برگ ،تارو پودم را
این نه آتش، تویی که در قلبمازغم دل زبانه می گیریکورسوی امید عشقی کهدر سکوت عاشقانه می میری
شاخه در شاخه شعله ور گردانتک درختی که سایه سارت بود باتبر حکم مرگ امضا کنجنگلی را که اعتبارت بود
جنگل نیم سوز جان مرامن نگویم بیا وباران باشرقص در بین شعله ها زیباستاوج این بزم را تو مهمان باش
#مریم
"گربه همه عمر خويش باتو برآرم دمى"نيست مرا خوشتر از عالم عشق عالمى.
"گربه همه عمر خويش باتو برآرم دمى"بیش نخواهم که من،باتو ندارم کمی
"گربه همه عمر خویش باتو برآرم دمی"شعر شما می رسد،صبر ،عزیزم کمی
گربه همه عمر خويش باتو برآرم دمىازتو به جزتو گلم،خواستن من خطاست
"گربه همه عمر خويش باتو برآرم دمى"هديه به چشمت دهم،باغ پراز مريمى
"گربه همه عمر خويش با تو برآرم دمى"مى چكم از چشم تو،مثل نم شبنمي
"گربه همه عمر خويش باتو برآرم دمى"جرعه به جرعه تورا،سربكشم چون شراب
"گربه همه عمر خويش باتو برآرم دمى"برتن تنهايى ات،پيچك عاشق شوم،
"گربه همه عمر خويش باتو برآرم دمى"عشق شوم تا نهم، زخم تو را مرهمي
"گربه همه عمر خويش باتو برآرم دمى"فصل خوش عشق را باتو قدم مى زنم
#مريم
دخترك در آينه خود را تجسّم مى كندتا تمام خويش را غرق توهّم مى كندچشمهايى خيره از آيينه بر چشمان اوبس غريبانه به روى او تبسّم مى كندمى نشيند درد سنگينى به روى قلب اوتا غم تنهايى خود را ترنّم مى كنددر تلاشى نا برابر در پى خود مى دودبين اين ناباوريها خويش را گم مى كنداين منم، در آینه! من يك زنم، يا مادرم؟او صميمانه به خود حسّ ترحّم مى كندمى گذارد كوله بار درد را بر شانه اشموج وحشت باز اورا پر تلاطم مى كندمى گريزد از خود و ازين سراب و اين عطشخويش را در زير باران غزل گم مى كندمريم
عشق به روی نیزه را به غم نظاره می کنمچشم به خون نشسته را پر از شراره می کنمواژه به واژه ی غزل آینه ی غمت نشددفتر شعر خویش را زشرم پاره می کنمنام تورا که می برم ،درد به استخوان رسداین غم و درد وبغض رابه اشک چاره می کنمذکر تودارد قلمم،بر ورق پاره ی دلاز ح وسین و یاءونون،مشق دوباره می کنمرنج اسیری و عطش،بوسه خنجر وگلودرد تو بی نهایت است،هرچه شماره می کنم
#مریم_پاییزی
مــــــریــ๓คryค๓ـــــــم:ابرم اسیر بغض و غم چشمهای توباید غزل شوم که ببارم برای تو
پیچیده در سکوت من و کوچه باغ شعرزخمی ترین ترانه من درصدای تو
زیباست با تو عشق،نه حتی گناه هموقتی به کیفرم برساند خدای تو
هرچند در درون غزل جان گرفته ایمانند من نبوده غزل مبتلای تو
تو آسمان آبی و آن اوج بی عبوربگذار تا که پر بزنم در هوای تو
برمن مگیرخرده اگر بی تو مانده امچون زنده مانده ام که بمیرم به جای تو
از کوچه باغ خاطره هایم عبور کنازمن هر آنچه مانده بریزم به پای تو
بر من ببخش باز غزل لایق تو نیستزیرا گم است در غزل من هجای تو
نام مرا به یک بهانه صداکن که بشنویجان و جهان وهستی مریم فدای تو
مریم پاییزی
دل داده ام بر عشق ،بر شورو شیدایییا بر شب چشمت در اوج زیباییدر خلوتم هستی ،هرلحظه در هرجاوقتی چنین باشد ،عشق است تنهاییوقتی که تو باشی گلواژه ی شعرممضمون شعر من عشقی است نیماییعشقی به رنگ آب،یا آسمان ،یا رودهمرنگ احساسم ،آبی و رویاییمن با تو ام بی تو،تو بامنی بی منمثل حضور عشق ،پنهان و پیداییشعر و غزل ها هم،فرش قدومت بادبنشین دمی شاید ،از غم بیاساییمن دوستت دارم پس هرچه بادا بادپژواک شعرم باش،بی هیچ پروایی
مریمیک شعر قدیمی
با نام هوس راه تورا سد کردیم
باغفلت خود چراغ را رد کردیم
هر لرزش دل را به تو نسبت دادیم
ای عشق ببخش ما ن به تو بد کردیممریم پاییزی
مردم اگرچه حسرت و اندوه می خورندیک عدّه نیز ثروت انبوه می خورنداز رانت خوار وخلق زمین خوار بگذریمنازم به این گروه،فقط کوه می خورندمریم پاییزی
می شود یک لحظه بگذاری خودت را جای منخالی خالی ست بی تو نازنین دنیای من
شهر لبریز سکوتم ،جاده ای متروک وسردتو قدم بگذار و بگذر از دل تنهای من
عشق شو،گلواژه شو،در مطلع شعرم نشینازتو گفتن در غزل ها عاشقانه پای من
لحظه هایم را پر از راز شقایق می کنیعطر یاس ونرگسی ،در بستر رویای من
می شود آن میوه ی ممنوعه را قسمت کنی؟تا که بنشیند لب گرم تو بر لبهای من
واژه واژه شعر می باری به دشت باورمحسّ ناب عشق هستی،در دل شیدای من
تن به موج عشق پاکت می سپارم بی هراسوسعت آغوش تو ،آرامش دریای من
عشق،یک دین است و تنها مذهبش هم عاشقیثبت شد در دفتر دل، آخرین فتوای من
پیش شعر چشم توهربارکم می آورماین قلم ،این دفترم،این بیت استیفای من
مریم پاییزی
شب يلداى نگاه تو شبى راز آلودكه جهان پيش دُر افشانى آن سجده نمود
شب چشمان تو وجاده ی دل تنگی هاسفر شعر من و عاشقی نامحدود
می شود عشق تو آغاز رهایی باشدروبه شهری که نباشد به جدایی مسدود
چشم تو واژه ی عشق است که در هیچ زمانهیچ شاعر غزلی ناب تر از آن نسرود
آسمان،اَبر، ستاره،همه درگیر توأنددر غزل هرچه تراوید زچشمان تو بود
چشم تو رنگ غزل،طرح همه خوبی هادر دلم عشق تو جاری است به زیبایی رود
فال حافظ زده ام،گفت که از من شاعربر تو و عشق تو و هر که شیداست درود
مریم
شب یلداتون پراز شور و شعر و شیدایی
واژه واژه سخن چشم تو باور کردمشعر چشمان ترا وارد دفتر کردم
شب به شب در دل من حادثه ای جاری شدبانبودتو ،چه شبها که به غم سر کردم
روبه راهی که تو روزی زسفر می آییگل احساس و غزل چیده وپرپر کردم
درشب بی کسی ام همسفرشعرشدیمن تورا باخودمهتاب برابر کردم
عشق آن نیست که رنگی زخیانت دارد اینچنین قلب خودم،نهی زمنکر کردم
بازهم یاد تو کردم،که قلم هق هق کرداشک جاری شد و من قافیه را تر کردم
مریم پاییزی
بداهه
پشت هرلبخند بی تو بغض پنهان داشتمنسبتی دیرینه با باران آبان داشتم
واژه واژه شعرها کی بوی غربت می گرفتتا تورا در مطلعِ اشعار مهمان داشتم
تو همان فصلی که با تو عشق معنا می شودباتو من در چارفصل خود بهاران داشتم
کاش من تبعیدی شهر نگاهت می شدمپشت مرز پلکهایت حکم زندان داشتم
من سراسر شک و تردیدم ،پراز کفرم به عشقگم شده آن من ،که روزی بر تو ایمان داشتم
#مریم_پاییزی
دیدمت چه بی صدا باخویش صحبت داشتیدل بریده از من و ما قصد خلوت داشتی
آشنایی ها چه دردی را دوا خواهد نمودآه وقتی در وطن هم حسِّ غربت داشتی
هرچه کردم در دلت با دوستی جا وا کنمراه را بستی که با نفرت رفاقت داشتی
لحظه لحظه در تب تنهایی خود سوختمدوستت دارم نگفتم چون که حرمت داشتی
بازهم از کوچه باغ یادها بگذر عزیزوقت دلتنگی ویا هرلحظه فرصت داشتی
واژه واژه در غزلهایم تو گل کردی عزیزبی گمان تو با خدای شعر نسبت داشتی
#مریم_پاییزی
هرچه عاشق هست در دنیا یقین هم کیش ماستتاج شاهی و صدارت لایق درویش ماستازهمه دنیا ببین ما مالک عشقیم وپس...ساده گویم« چون که صد آمد نود هم پیش ماست»
رشوه ها رد می شود اینجا به زیر میزهاچون مترسک گشته ایم اینک سر جالیزهامردمانی منفعل گویند بر ایرانیان«تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها»
ما گم شده در خویش، از آن می گردیمهمواره پیِ وقت و زمان می گردیمعشق در باور ما بود کجاها رفتیم!!«آب در کوزه وما تشنه لبان می گردیم»
#مریم_پاییزی
مرا ببربه نگاهى كه آسمان باشدبه سمت آبى دستى كه مهربان باشد
به عمق پاکی عشق و زلال دريا وارو موج هاى نگاهى كه بى كران باشد
به سمت باغ؛به باران؛به آسمان؛ مهتاببه هر کجا که نشانی زتو عیان باشد
ببر به ماه وستاره به اوج زیباییبه چشمهای .سیاهی که کهکشان باشد
به سرزمین غزلهای عاشقانه که بازشمیم عطرتو در واژه ها وزان باشد
بخوان مرا به نگاه بهاریت ؛مگذارکه بی تو سهم من از فصل ها خزان باشد
ببر مرا به همان جا که عشق می خواهدکه شهر خوب نگاه تو ؛مرز آن باشد
مريم
بی تو تمام لحظه هایم حسّ غم داشتنقاشی دنیای من رنگ عدم داشت
هرچار فصل زندگی هرچند زیباتقویم من فصلی به نام عشق کم داشت
باز آمدی و لرزه افکندی به قلبی که نسبت دیرینه ای با ارگ بم داشت
از هرمکانی ردشدی توعشق روییدگفتند او باغ شقایق در قدم داشت
هر بوته ی مریم به شوقت شد معطّروقتی تو بوسیدی نگاهش را که نم داشت
گل واژه هایم بغض شد توی گلو ماندحرفی که با چشمان تو ،اشک قلم داشت
مریم پاییزی
که خواهد دید پشت خنده هایم بغض پنهان راگلی در حسرت باغ و خمیده توی گلدان را
تو وآن آبی روشن؛تو و پرواز تا رویابه من بسپار درد و غربت دلگیر زندان را
تویی رنگین کمان آرزوهای دل عاشقبه شوق دیدنت باید تماشا کرد بارا ن را
اگر عاشق اگر دلتنگ؛اگر آواره و زخمیپناهش باش با دستانت این ناخوانده مهمان را
گناه ادم است اینکه به حوا عشق را آموختچرا پس متهم کردند سیب سرخ وشیطان را
ببین پس لرزه های درد با قلبم چه ها کردهبیا و خود مرمت کن دلم٬ این شهر ویران را
بیا که واژه در واژه ؛،غزل لبریز دلتنگی ستبه امضای نگاه خود ؛ببر پایان غم آن را
#مریم_پاییزی
بداهه
چشم من تا كه به دنياي نگاهت واشد قلم و واژه و دفتر نه،غزل شيدا شد
آسمان؛ آبي درياوغروب خورشيد باتو در منظره ي پنجره ها زيباشد
جذبه ي آبي چشمان تو بوده ست يقين قطره ها رود شدو رود اگر درياشد
اين نه آتش كه شبي برق نگاهت زد و عشق شعله اي بر پر پروانه ي بي پروا شد
راز پيچيده ترين واژه ی قاموس بشر در تب تند من و بوسه ي تو معناشد
اعتبار قلم و شاعر اين شعر تويي چشم بر هم زدي و مطلع شعر انشا شد
دلم از عشق و شيدايي اگرآگاه تر بهتر
براى يادگارى هم،غمى دلخواه تر بهتر
مپوشان روى خود ازمن،شبم را نقره باران كنكه در شبها ى شعر من،حضورت ماه تر بهتر
بزن تيغ مكرّرتا،بماند تازه زخم عشقبه جان عاشقم دردت،شود جانكاه تر بهتر
براى باتو بودنها،سفر يعنى خودِ مقصدمسير عاشقى باتو،گم و بيراه تر بهتر
اگر بعد از غم چاهم،قرار ى هست بايعقوببگو با آن برادرها،كه دنيا چاه تر بهتر
لبت روى لبانم نه،شبى كه پيش تو خوابمكه بوسه گاه دزديده،ويا نا گاه تر بهتر
اگر ميدان جنگ است اين،مرا مات حضورت كنميان صفحه ي شطرنج، باشی شاه تر بهتر
كسى وقتى نمى فهمد چه دردى در دلت دارىبه درد بى كسى خو كن،سخن كوتاه تر بهتر
#مريم_پاييزى
ازما چه مانده جز همين واگوهايى سرددستان خالى،خسته و دير آشناى درد
آرى بهاران را دگر نسبت نمى باشدبا مومنين راستين فصلهاى زرد
سهم من و تو از غزل تكرار دلتنگى استازجنس غربت بر لبان شاعرى شبگردوقتى كه تيشه برمن و احساس من زد دردحسّى ولى قلب مرا سوى تو مى آورد
قلبى كه در باغ قشنگ چشمهاى توگل واژه هاى شاعرى را بى صدا پرورد
آرى منم مجنون ترين شاعر كه در هربيت با يادى از تو عشق را تصوير نو مى كرداين جا چه ساده عاشقي ها رنگ مى بازدبا چه اميدى باز گويم همسفر برگردمريم پاييزى٨١/٣/١٩صبح ساعت٩:٣٠
نقطه تمام ،آخر خط است همسفرديگر تو نيز از من و از عشق در گذرمن نيست باورم كه به هم زخم مي زنيمتقصير كيست ريشه ى ما مى خورد تبردر اين فضاى شب زده ى شهر پر زننگ وقتى نمى دهد كسي از عاشقى خبربايد از آسمان غزل ها ستاره چيدبخشيد تا به ظلمت اين شهر بى سحربايد سپرد دل به دل جاده و گذشتتا از من و تو هيچ نماند به جا اثر
اين ايستگاه آخر و اين شهر هفتم استمقصد كجاست ؟آخر خط است هم سفر!مريم پاييزى
صدا صداى شكستن صداى گام تبرواز تمامت ما خاك ماند و خاكستر
طنين گم شده ى خاطرات وهم آلودبه گريه از تو واز رفتن تو داد خبر
مرا كه عاشق ديرينه ى قفس بودمبه سمت آبى ياد تو داد بال سفر
غريب مى شوى و روبه ناكجا دارىكه هيچ جاى نماند برايم از تو اثر
غروب معنى دلگير بى تو بودن هاستطلوع روشن چشم تو رمز نور و سحر
بمان كه باور سبز غزل ترك برداشت زبيم بي تو شكستن ويازبيم تبر
غريبى مى كند بامن نگاه آشناى تونمي پيچيد در اين كوچه صداى گامهاى تو
نگاه خيس آيينه خبر از غربتم دارددر اين شهر خراب آباد،نه جاى من نه جاى تو
نمى گويم نگاهم را دوباره آسمان باشىمن و اين ميله هاى سرد آبى ها براى تو
به پاييز من دلتنگ ،تو عطر عشق مى پاشىكه شورى تازه مى گيرد قفس هم در هواى تو
سكوت گنگ فريادى نشسته در صداى منغريو تلخ آوار است طنين هاى هاى تو
چه دلتنگ و غريبانه ،درون خويش مى ميرىوشايد برده از يادش ،اسيرى را خداى توپرو بال مرا برچين مرا با خويشتن بگذاركه بسته دل به زندان بان پرستوى رهاى توبگير از من تمامم را ولى بگذار تا باشد تمام سهم من از عشق حريم چشمهاى تو
٨١/٧/١٨پنج شنبه٠١:٢٥صبح
دلم براى كسى تنگ شد ندانستىتمام عاطفه ام سنگ شد ندانستى
خطوط خاطره ها يت به روى دفتر منبه تماشايى ارژنگ شد ندانستىتمام باورم از عاشقى شكست و گسستوروح آينه سانم پرِ آژنگ شد ندانستى
دلى كه گم شد ه در جستجوى چشمانتبه دار دوريت آونگ شد ندانستى
تمام حسّ من از بودن و نبودن توبه ساز بى كسى آهنگ شد ندانستى
براى ازتو سرودن تمام قافيه ها چه عاشقانه هماهنگ شد ندانستى
درانتظار نگاه بهارى ات بودمجهان به چشم من گم و بى رنگ شد ندانستى
به روى خاطره ها پا گذاشتى آرام
چه گويمت كه فاصله فرسنگ شد ندانستىمريم پاييزى٨١/٨/١٣
باش تا در هجوم ويرانى من و تكيه گاه هم باشيمدر غروبى كه سخت دلگيريممأمن و جان پناه هم باشيم
اين شبيخون تلخ دلسردى رو به تكرار مى برد ماراتا من و تو جدا شويم از همزير آوار مى برد مارا
آه امشب چقدر دلتنگيمپلكها ميله هاى زندان استچه كسى از سكوت مى شنود چه غمى در دل تو پنهان است
بى تو دل را به مهمانى غم مى برد واژه هاى شيدايىباز از دست اين جنون غريبمر گريزم به شهر تنهايى
در ديار غريب شعر و غزللحظه ها بى تو سخت دلگيرندواژه هايم چه تلخ مى گريندرفتنت را بهانه مى گيرند
بى تو با برگريز احساسم قلبم از درد مى شود لبريزمى روى باز مى شود آغازفصل ويرانى و غم وپاييز
بى تو در جاده ها ى دلتنگىشاعرى زخم خورده مى خواندرفتى و تا هميشه در قلبم غم تو يادگار مى ماند
مريم پاييزى٨٠/٧/١١چهارشنبه
وعشق از سكوت ما هميشه زخم خورده استكسى به راز عشق ما هنوز پى نبرده است
غريبه با توأم بيا كه تك چراغ عشقمان به فصل سرد بى كسى درون دل فسرده است
چه بى صدا و بى خبر پرنده پرزدى ولىبيا كه آشيان دل تو را بهانه كرده است
وبى تو جاده هاى مرگ مرا به خويش خوانده انددل. كه مى تپد تورا هنوز هم نمرده است
وچهار فصل من خزان بهار سر نمى رسدچراكه نقش چشم تو غمت زدل سترده است
مگو كه در نگاه من شب از چه خيمه مى زندكه سالهاست بى تو دل غروب را شمرده است
بيا بپرس از غزل بگويدت عزيز خوبكه مريمت به ياد تو هنوز دل سپرده است
مريم پاييزى٨٠/٤/٢٦
ميدال اولوم سن بوينوندان آس منىقوپوز اولوم اؤز باغرينا باس منىاووچو اولوب يارالاييب بوراخمااؤلدورورسن ،اؤز الينله آس منى سئوگى اولوب سؤزلرينه ياييلديمگؤزلرينده سيتقا اولدوز ساييلديمسئوگى دئمه م بير رؤيايميش ساده جهگؤز ياشيملا بو يوخودان آييلديم نه چين دئييم گؤزلرينده گؤزوم وارسنه دئييلمه ميش تكجه سؤزوم واراؤلوم دئييل ،سئوه سئوه آيريلماقاؤلوم اولسا ،يئنه منده دؤزوم وار باخيشيندان سورگون ائتدين سن منىترك ائديرم کؤنلونده كى وطنىسئو دونيادا ،سئوگى ايزى ايتمه سينسن اونو سئو،منده سنى سئوه نى اورك داغدى هر سئوگيه اَييلمَزائله سؤزوار شعرلرده دييلمزبير سورو وار گزير هله بئينيمىنه دَن انسان ،سئوديگى تك سئويلمز من نئينيرم سن اولمايان عالمىاوركده گيزله رم، سن آد دا غمىاونوت دئميشدين سه ،سن دييه ن اولدوسنده اونوت ،سنى سئوه ن مريمى
دوست دارم به همه مردم دنیا بدهم
به قلی٬کاوه و کیوان به شکیبا بدهم
غرق افسانه شوم .خواب که در چشم شکستبرسرِ شاخ تلاجنگ به نیما بدهم
خسته از دشمن و اهریمن و ازهر چه بدیستمی روم خوب شوم تا به اَهورا بدهم
غرق در ابی مواج نگاه تو شومبه نهنگ و وزغ و ماهی دریا بدهم
تا شود قافیه ووزن غزلها مطلوبمی روم لای بیانش به شمیسا بدهم
توی صحرا و سوار شتر و کشتی نوحتوی ماشین ژیان ٬پشت سوناتا بدهم
می روم دوره ی طاغوت و به دوران سیاهبه خود شاه و ولیعهد و هویدا بدهم
هرکسی بود کمی خوشگل و یوسف نامیزود عاشق بشوم جای زلیخا بدهم
خلوتم را پر موسیقی و آواز کنمدست در چنگ برم هم به نکیسا بدهم
الفراری کنم از گشت و ون ارشادشهمچو مرغی بروم قاف و به عنقا بدهم
شیخ گفته ست گناه است .مجازاتش مرگمی روم حوزه که به صاحب فتوا بدهمای که بی دغدغه اسن شعر مرا می خوانیدوست دارم که شبی من به شما پا بدهم
اینهمه دادن من نیست ولی جرم وگناهچون معلم شده ام درس به آنها بدهم
#مریم_میرزا
ازخير نگو به شر نظردارم من ازخشكى تو به تر نظر دارم من
موجم كه مرا ساحل آرامش نيستبر ورطه ى پرخطر نظر دارم من
ازپايه ى ميزو لامپ تا لوله گازبر قفل و كليد در نظر دارم من
نه حور و پرى و جنّ و شيطان و ملكبر كلّ بنى بشر نظر دارم من
در منظره ى قشنگ پرواز آرىبر مرغ نه كه به پر نظر دارم من
در بغض و تبسّم موناليزا همبرسينه در آن اثر نظر دارم
از عشق و پلنگ وماه بايد رد شداز مورچه تا به خر نظر دارم من
چون طرفدار تساوى حقوقم بي شكبرماده و هم به نر نظر دارم من
در موقع رد شدن زخوان هفتمبر رستم و بر پسر نظر دارم من
از آن تبرى كه دست جنگلبان استبر دسته ى آن تبر نظر دارم من
مام وطنم مرا در آغوش بگيرهرچند به بوم و بر نظر دارم من
ازهندسه هم كمى خوشم مى آيداز دايره بر وتر نظر دارم من
از ناله ى مرغ سحر و آوازشبر مرغ نه بر سحر نظر دارم من
گويند حرام است صداى زن و بازبر حنجره ى قمر نظر دارم من
از دو مهمان كرو كور كه استاد سرودخود كور مكن،به كر نظر دارم من
هرچند مرا خواهر خود مى دانىقطعا به تو مختصر نظر دارم من
#مريم_ميرزا
رفتید بهشت ساک باخود ببریدحتما کد اشتراک باخود ببریدتا صیغه کند برایتان هی حورییک عاقد چشم پاک باخود ببرید
#شروين_سليمانى
"رفتيد بهشت ساك باخود ببريد"پيراهن چاك چاك باخود ببريدگويند بهش جمعه شبهاپارتى ستيك سى دي جاز وراك باخود ببريد
#مريم_پاييزى
ما توى بهشت ،آب و زمزم داريميك عالمه عشق و حال باهم داريمامّا زنمان هم به بهشت آمده استما توى بهشت هم جهنّم داريم
#شروین_سلیمانی
گفتى به بهشت آب زمزم دارىاز حورو پرى بزم فراهم دارىخوش باش رسيده همسرت تا گويددر باغ بهشت هم مرا كم داري
#مریم_پاییزی
باصحبت شيخ راه مي افتاديمشب بود و به ياد ماه مي افتاديمهربار كه مى شمرد اوصاف بهشتما ياد زمان شاه مى افتاديم
#شروین_سلیمانی
"با صحبت شيخ گر به راه افتاديم"در سوز و گداز و اشك و آه افتاديمگفتيم بهشت است و نباشد شيخىاز چاله در آمده به چاه افتاديم
#مریم_پاییزی
"رفتم به بهشت و نامه ام امضا شد"پاداش نماز و روزه ام پيداشداز لطف خداوند همان بدو ورودبين دوسه تا حور سرم دعوا شد
#شروین_سلیمانی
رفتم به بهشت و نامه ام امضا شداز شوق و شعف دو ديده ام دريا شدبا حوروشى چو گرم صحبت بودماز بخت بدم همسر او پيدا شد
#مریم_پاییزی
رفتيم بهشت و اينور و آنور رفتيمبا جوى شراب و حوريان ور رفتيمروزى به خيال اينكه در ايرانيممأمور بهشت آمد و ما در رفتيم
#شروین_سلیمانی
"رفتيد بهشت اينور آنور نرويد"از ديدن آنهمه خوشى سر نرويدآن جوى شراب است نه استخر عزيزدر داخل آن شيرجه با سر نرويد
#مریم_پاییزی
رفتيم بهشت و همه در صف بودندتوي صف آن كار مزخرف بودندآنان كه در اين جهان ريا مي كردندديديم كه بيش ازهمه در كف بودند
#شروین_سلیمانی
"رفتيم بهشت و همه در صف بودند"در جوى فتاده و پراز كف بودندآنها كه ز موسيقى نهى ام كردندمشغول به رقص با نى و دف بودند
#مریم_پاییزی
قلب تو دورنگ بود و مشکی خواندمتقدیر زرشک شد! زرشکی خواندم
یکریز به من لگد زدی بی مورداین بود که من دامپزشکی خواندم
#شروین_سلیمانی
شب در نگهت بود ،که مشکی خواندمرنگ لب تو سرخ،زرشکی خواندمدیدم که جنون شیزو فرنی داریناچار شدم روانپزشکی خواندم#مریم_پاییزی
دیشب آمد پی وی و کلی مرا خوشحال کردمثل اسرائیل قلب غزّه را اشغال کرد
گفت دراین برف وسرما ؛بی تو تنها مانده ام*خودگرفتی از خودش را توی چت ارسال کرد
تا که حرف از بوسه واز گرمیِ آغوش شدسیب حوّایم هوای بوسه های کال کرد
گفت دستت را به نرمی حلقه کن بر گردنمدست من را درخیالش جانشین شال کرد
گفتمش که قهوه ی ترک است رنگ چشمهاتگفت نوش جان وازمن خواهش یک فال کرد
گفتمش در ذهن من شاعرتر از حافظ توییتا سحراز شعرهایش گفت و قیل وقال کرد
من فراری از بلای عشق بودم سالهابادوبیت از یک نگاه خود مرا اغفال کرد
*خود گرفتعکس سلفیبه پیشنهاد حدا د عادل
بیا بی چتر بیا هرچند خاطره خیس آخرین نگاهتزندگی می کند در لابه لای دفترمشاید گل رز یادگاریت هر صبح نگاهت را می نوشدکه شعرماز عطر حضورت سرشار استبیا واژه واژه قدم بزن کوچه باغ تنهایی ام رابیا نفس بکش غزل غزل شیدایی ام رابی توبازهم باران عاشقم می کندهنوز عطر رزهای باران خورده باغ گلستان مستم می کندبیا بدون چتر بی هیچ واهمه ای بیا این بار خیست نمی کنماینبار چتر عشق را برای خیالت می گشایمدیریست یخ بسته ام در سایه سار نبودنتمرا به سایه ها مسپار از هجوم سایه هاهراسی نیستکافی است آبی نگاهت را به من بدهیتا افق چشمانتمطلع شعر تازه ام باشد(مریم پاییزی)
• Gel Şemsiyesiz gel Son bakışının hatırası Hala defterimin arasında yaşıyor Belki verdiğin gül Her sabah bakışını içiyor Şiirim Varlığının kokusuna sinmiş Gel Hece hece Yalnızlığımın sokaklarında gez Gel Şiir şiir deliliğimi solu Sensiz Yine yağmur Beni aşık ediyor Henüz “Gülüstan bağ”ındaki ıslanmış gülün kokusu Beni sarhoş ediyor Gel Şemsiyesiz gel Hiç korkmadan gel Bu kez seni ısladmiyicemBu kez aşk şemsiyesin Heyaline açacağım Uzun zamandır donmuşumdırYokluğunun gölgesinde Beni golgelere bırakma Gölgelerin korşatmasından Korkmiyorum Yeter ki Bakışındaki maviliği bana veresen Belki gözlerinin ufuku Şiirime başlangıç olsun
شب گريه هاي بي تو،كابوس رنج و تكرارپس لرزه هاي يك درد،بر روي شعر آوار
نه كور سوي امّيد ،نه شوقي از تماشا بي پنجره ست زندان ،ديوار پشت دیوار
گلواژه ي غزل باش،بنشين به روي دفتر ابري شو و ببارم ،ازچشم خيس خودكار
تك ضربه هاي ساعت،شب هاي خالي ازتو تلواسه هاي ممتد ،قلبي به چوبه ي دار
دل بستن و بريدن،بي بال و پر پريدن افتادن و شكستن،واي از من خود آزار!
اي دوست اي صميمي،اي از سلاله ي درد دلتنگ و خسته ام من از هرچه هست بيزار
مارا ازين سكوت و،كابوس تلخ بودن بايد كه مرگ سازد با بوسه هاش بيدار
جان كندن است رفتن،وقتي رسيدني نيست باكوله باري ازغم،رفتى خدا نگهدار
مریم پاییزی
این منم واژه واژه ی دردمغزلی با ردیف تنهایییک مسافر به ناکجا آبادزخمی از عشق های رویایی این منم فصلِ سرد دلتنگیبهت تلخ غروب پاییزمشعر در شعر ،بغض و دل تنگیخسته ام از سکوت لبریزم این منم یک قفس پر از پروازشوق آزادی و نسیم بهاربی گناهی به جرم بی جرمیسالها مانده پای چوبه ی دار این منم کاغذ سپیدی که طرح زد ،عشق و رنج را در خویشچشمهایی همیشه بارانیروح یک شاعرم پر ازتشویش این منم آفتاب رو به غروبدر گریز از خودم به آرامیحس تلخ شکست پشت شکستزندگی در دیار ناکامی این منم هیچ هیچ ،گنگی کهسالها رو به درد خندیدمترجمان غمی به نام زنمچيزى از زندگى نفهمیدم
(مریم پاييزى)
اوزالت اللرینی توخون الیمهبیر گول تک بیر آنلیق تاخیل تئلیمهغزل اول ؛ماهنی اول یاییل دیلیمهقوی سنی سئوره ک سئوگی سئوینسین
سن منیم کؤنلومده گؤزل دویغو سانمقدس دیلک سن ،سونسوز آرزوسانمنیم چون یانیت سیز ،اؤزل سورقو سانقوی سنی سئورک سئوگی سئوینسین
سئوگی اول چیچک لن یاناقلاریمداپارلایان اؤپوش اول دوداقلاریمدابیر قوش تک یووا قور بوداقلاریمداقوی سنی سئوه رک سئوگی سئوینسین
شیمشک تک بیر آنلیق اورییمه چاخگؤزومون یاشی ایله اوزه ریمه آخسنه باخدیغیم تک گؤزلریمه باخقوی سنی سئوه رک سئوگی سئوینسین
بیر گونلوک سن من اول.منده سن اولومسئوگی دن جوشاراق،قلبینه دولومبیر گول تک سن ایله گول آچیم ،سولومقوی سنی سئوه رک ،سئوگی سئوینسین#مريم_پاييزي
يالنيزليق ساريلير دويغولاريمااؤزلم لر وارليغى گزيب دولاشيرياشانان كَده رلر اورگه سيغميرچكديگيم آجى لار گؤزومدن داشيرسؤزجوك لر كوسمه يين بير بير بيرينيزدنبير آنليق شعريمده قول بويون اولونگؤردويوم گونلرى بوراخين بو گونخاطيره دونوندا قلبيمه دولونگؤزوندن باشلايين ايشيق گؤزوندنشعريمه اولدوزو ؛آيى گتيرينبير ايچيم سئوگيه ؛سوسوز قويماييناو دولغون باخيشدان چايى گتيرينمورگولو گزيرم اؤتن آنلارىمهربان اللرين ؛حزين لايلاسينبير سورو بئينيمده يانيت سيز قاليبنه قده ر سئورميش؛آنا بالاسين؟سئوگيه اؤلچو يوخ ؛اورگه قيمتآناسيز ياشاييش هَده ر دير هَده رمن گؤرم ؛گؤرمه يه م سئويرم اونوبير بالا آناسين ؛سئوديگى قَده ر.مريم
زندگی یعنی که در چشمان تومهر را ،ایثار را پیدا کنمدست در دستت به راهی پر نشیبعشق را با بودنت معنا کنم
لحظها ها را با تو باید مست شداز عدم بگذشت وبا تو هست شددر جوانی پا به پایی کرده استوقت پیری هم عصای دست شد
زندگی سرشار عطر رازقیغایت ایثار را تو لایقیپایه پای تو نباید پیر شدای خوشا تاعمر باشد عاشقی
زيباست در چشمان تو تكرار تصويرمهستى و با تو تا ابد زيباست تقديرممن باده گر از صافى چشم تو مى نوشمعشق خودم را من برايت لقمه مى گيرم
چه خوش باشد به بند دل اسيرىبه باغ عاشقى ها پر بگيرىجوانى دوره عشق است و لذّتببايد ماند عاشق وقت پيرى
#مریم_پاییزی
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1395/03/12
قسم به جاده ،به باران،به آسمان دریابه تو و عشق تو و این حضور رویایی
تمام بودن من را به خویش می خوانیبه مرز خوب رسیدن،به شهر شیدایی
بیا به وسعت قلبم قدم گذار امشبمرا بگیر ازین حسّ پر زتنهایی
قسم به آبي دريا،به بى نهايت عشقبه فصل فصل نگاهت ،به اوج زيبايى
قسم به شعر ،به واژه،به حسّ ناب غزلكه حس پاكى عشقى و خود أهورايى
#مريم پاييزىحاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1395/03/15
شاعران شد رمضان قافيه اغلب رُطب استو دل از شدت گرمای هوا در تعب است
شاعران شد رمضان قافيه اغلب رُطب استشعر هم زین همه تزویر و ریا در عجب است
شاعران شد رمضان قافیه اغلب رطب است
که رطب معنی یک بوسه و آن هم زلب است
شاعران شد رمضان قافیه اغلب رطب استواژه ها خسته ازین سوژه،قلم جان به لب است
شاعران شد رمضان قافيه اغلب رُطب استمعده از پرخوری خلق خدا در عجب است
شاعران شد رمضان قافيه اغلب رُطب استهرکه حرف از لب و از بوسه زند بی ادب است
شاعران شد رمضان قافيه اغلب رطب استنیست معشوقی و زین غم لبمان روی لب است
شاعران شد رمضان قافیه اغلب رطب استکه مرا بوسه که نه،چایی گرمی طلب است
#مریم -پاییزی
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1395/03/18 ِ
دوستت دارم بگو ،این جمله راپژواک کندرجهان حرفی به زیبایی این گفتار نیست
روبه ويرانى نهادم از غمى عشقى كه آهزلزله يا سيل هم ،همسان اين آوار نيست
من أنا الحق می زنم،از عشق و هیهات این زمانبهر عشاق حقیقی چوبه ای از دار نیست
بی تو دل تنگ است،حتی واژه هادر گیر دردشعر هم چیزی به غیر از گریه ی خودکار نیست
من خودم را درشب چشمان تو گم کرده امبی تو دیگر هستی من از غزل سرشار نیست
در ره عشق تو باید از همه دنیا گذشتور نه حرف عشق،جز تکرار طوطی وار نیست
عشق را باید که با چشمان تو معنا نمودواژه های الکنم را قدرت این کار نیست
عشق را بایدکه با دستی گشاده بذل کردزندگی یک فرصت است و عمر را تکرار نیست
گر گناهم عشق باشد ،خود مجازاتم بکنزین گناه آخر مرا تصمیم استغفار نیست
#مریم_پاییزی
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1395/03/22
آه از خال رخت،دانه ی هردام شده استمکن عشوه که دلم تا به ابد رام شده استگر حواله بکنی وصل مرا روز دگرحوصله رفته و عاشق زتو ناکام شده است
نگارينا زتو يك بوسه آخرستانم من به زور حيله ،ترفندكنم من احتكار از تو لبت راكه قحطى مى شود زين كار من قند#مريم_پاييزى
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1395/03/24
هرچى مى گم به همسرم مى خندهخنده نگو،مثال نُقل و قندهمى گم عزيزم پاشو كارى بكنآب كه يكجا بمونه مى گنده
آشى كه تو پختى برام عزيزمنه شوره و نه بى نمك گل منولى به جاى همه ى موادشنمى دونم چرا تو ريختى روغن
بزار بگم بى هيچ دروغ و كلكزن مى گيرى بگير باشه،تو تك تكنگير دوتا زن كه ديوونه مى شىكه زندگيت يا شوره يا بى نمك
شاعر نشدى كاش كه رمّال شوىدر كار دعا و قهوه و فال شوىاز شعر كه جز درد نشد حاصل توبا فال خوشى،باد كه خوشحال شوى
#مريم_پاییزی
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1395/03/25
چشمهايت نت به نت آهنگ رفتن می زنددر شکوه اشکهایم تک نوازی را ببین
بی محابا تو قدم در خانه ی قلبم گذارمن به پایت سرنهم،مهمان نوازی را ببین
جرعه جرعه از نگاهت عشق را سر مى كشممستى عاشق بدون كشف رازى را ببين
تا سخن از چشمهايت شد ،قلم دلتنگ شدواژه ها مست تغزّل،عشق بازى را ببين
#مريم_پاييزى
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1395/03/29
اشتر به شعر عرب در حالتست و طربزين رقص پر ز ادا، من مانده ام به عجب
اشتر به شعر عرب در حالت است و طربزين شيوه اش ببرد،دل هازاهل ادب
اشتر به شعر عرب ،در حالت است و طربگاهى زعشوه و ناز،لب را كند چو رطب
اشتر به شعر عرب در حالتست و طربسعدى بيا و بگو بيتى بداهه تو نيز
اشتر به شعر عرب در حالت و طرباشتر تورا به خدا،كافى ست رقص عرب
#مريم_پاییزی
حاصل بداهه در كلبه شعر و آرامش1395/04/02
این جا هوا دلگیر و بغض آلودراه نفس هامان ،زغم مسدود
در آسمان خورشید پیدا نیستما گم شده دربین خاک و دود
در آسمان هامان که جز طرح قفس نیستحتی برای پرگشودن یک هوس نیست
این جا هوای پاک سهم دیگران هستمرگ است،اینکه می کشی نامش نفس نیست
#مریم_پاییزی
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش1395/04/03
نفس خروس بگرفت که نوبتی بخواندوکجاست مرغ عاشق،که کند قُ قُد قُدایی
نفس خروس بگرفت که نوبتی بخواندچه خروس بی محلّی،نفسش گرفته بهتر
نفس خروس بگرفت که نوبتی بخواندکه دهد فریب مرغی وبه محضرش کشاند
نفس خروس بگرفت که نوبتی بخواندتو خروس را رها کن،وبه مرغ خود بیاندیش
#مریم_پاییزی
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش1395/04/09
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher
می شود در پاکی چشمان معصوم تو دیدعشق را،امیدرا،زیباترین تصویر را
بوسه ای از عشق باید که زرخسارت بَردردّ پای تلخیِ ایّام واین تقدیر را
عشق یعنی بند عشقت،تاابد برپای دلگر زجانم بگذرم،کی بگسلم زنجیررا؟
#مریم_پاییزی
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1395/04/10
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher
دور از تو و تنها به یادت دل سپردنمرگ است نام دیگرش،این زندگی نیست
بگشای چشمت را جهان را روشنی بخشخورشید را کاری به جز تابندگی نیست
جز تیر عشق تو که در قلبم نشستهدیگر غمی را در جهان پایندگی نیست#مریم_پاییزی
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1395/04/12
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher
خواهی که کار هردو جهانت شود به کامبا مردم زمانه سلامی و والسلام
تا که آن رخسار ماهت می درخشد درشبماز مه و اختر نگیرم ماهِ من حتی خبر
به باغ عمر اگر گل به بار می آیدتو آن گلی که به شوقت بهار می آید
#مریم_پاییزی
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1395/04/15
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher
عاشق صادق به زخم دوست نمیردسنگ بزرگی تو هم به فرق سرش زن
#مریم_پاییزی
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1395/04/16
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher
دلتنگ وخسته با سکوت خویش خوکناین جا برای راز دل ها محرمی نیست
آن را که گویی دوست وبردل دهی راهدر دستهایش غیر خنجر مرهمی نیست
دور از تو حتی،شعر هم مضمون درد استگلواژه هایم را غیر ازاین غمی نیست
عشق تورا باید سپارم بر نسیمیکه در وجودش غیر عطر مریمی نیست
بی تو ببین که شاهبیت شعرهایمجز حرفهای پر زدرد و مبهمی نیست
این جا اگر حواشوی و عشق خواهیسیب فریبی هم به دست آدمی نیست
بسپارهرچه درد داری بر دل منبین من و تو حرفی از بیش و کمی نیست
من بغض دردم که تورا درخویش گریمهرچند در چشمان من حتی نمی نیست
بگذار بسپارم به دستت هستی ام راعشق است،جانا غیر این دم ،خوش دمی نیست
#مریم_پاییزی
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1395/04/19
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher
همه قبیله ی من عالمان دین بودندبه غیر من که شدم کافر همه ادیان
همه قبیله ی من عالمان دین بودندچرا ،ولی به چه علّت کسی نشد شاعر
همه قبیله ی من عالمان دین بودندولی یکی هم از آنها نبود مرد عمل
همه قبیله ی من عالمان دین بودندمرا مبین که به شیطان دهم خصوصی درس
همه قبیله ی من عالمان دین بودندولی قبیله ی همسر،همه به دین کافر
همه قبیله ی من عالمان دین بودندبه کنج خلوت خود ،مست و لایقین بودند
همه قبیله ی من عالمان دین بودندرسید نوبت من،آسمان تپید چرا!!
همه قبیله ی من عالمان دین بودندنه همچو من که شدم شاعری بدون کتاب
#مریم_پاییزی
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1395/04/23
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher
توبیا بگذر زدود وآتش ای دوستشاعریم و ما فقط خودکار داریم
#مریم_پاییزی
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1395/04/24
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher
خسته ام از دورى ات،فاصله را كم بكنيك نگه از سوى تو،زخم دلم را دواست
چشم تو سرمطلعِ،هرغزل تازه امواژه و گلواژه تو،شعر به تو مبتلاست
غير دلى پرزمهر، نيست مرا گر به كفاين همه سردى بگو،بامن عاشق رواست؟
گرچه اسير غمم،غربت و غم پيشه امچشم تو شهريست كه ،همچو وطن آشناست
بگذر ازاين عقل كه،راه به عشق تو بستمست جنون باش كه،عشق زمنطق جداست
چشم تو جام شراب،در نگهت شعر نابهمسفر تو منم،مقصد اگر ناكجاست
غرق به درياى غم،ساحل امنم توباشعشق تو چون قايق و،چشم تو هم ناخداست#مريم_پاييزى
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1395/4/26
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher
"مرو به خانه ي ارباب بى مروّت دهر"كه هست بامن و تو سالها، ايشان قهر
"مرو به خانه ى ارباب بى مروّت دهر"برو ولى تو زارباب،دخترش بستان
"مرو به خانه ى ارباب بى مروّت دهر"برو به خانه ى آنكس تورا كند داماد
"مرو به خانه ى ارباب بى مروّت دهر"بيا به خانه ي ما چاى تازه دم داريم
"مرو به خانه ى ارباب بى مروّت دهر"بيا به خانه ى ما،خانه ى غريبه چرا؟
"مرو به خانه ى ارباب بى مروّت دهر"مرو به خانه ى او جان من،خطر دارد
"مرو به خانه ى ارباب بى مروّت دهر"بيا به كلبه كه امشب بداهه منزلِ توست
#مريم_پاييزى
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1395/4/30
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher
دستهایت می تواند ابر رااز نگاه آسمانها پس زندیا بتابد روشنای مهر راشهر را لبریز آرامش کند
دستهای تو پل رنگین کمانآبی آرامش هفت آسمانمی شود برداری از چشمان منابر دلتنگی و غم ،ای مهربان?
دست هایت را به دستانم سپارآشنای غربت خیسم تو باشآسمان را پاک کن از ابرهابرجهانم رنگ آرامش بپاش
آسمان یعنی،تو و باران عشقدستهای تو حریم عشق و نورکاش من هم تکه ابری می شدمسهم من ازتو فقط حس عبور
#مریم_پاییزی
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1395/04/31
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher
بازدلتنگ توگشتم،پرزحسّ بی کسیاشکها برزخم های قلب من مرهم شدند
لحظه هایم رنگ بوی بی تو بودن می دهندواژه هایم طرح درد وحسرت وماتم شدند
تاگرفتی ماه چشمت را تو ازشبهای منلحظه های عاشقانه در غزل ها کم شدند
واژه واژه شعرمن با یاد توگل کرد و بازکوچه های خاطره مست گل مریم شدند
کاش می دیدی دوچشمم را که بعد از رفتنتپرزدردوحسرت و لبریز از شبنم شدند
#مریم_پاییزی
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1395/05 /02
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher
کاش می شد عشق را آواز کردشعر را با نام تو آغاز کرد
باغزل در لحظه ی سبز حضورروبه سمت چشم تو پرواز کرد
اي خوشا چون شانه برمويت شدنهمچو مژگان سايه بر رويت شدن
اى خوشا مستى و ساغر هم لبتباشراب بوسه جادويت شدن
حضورتو برايم بال پروازوچشم تو شكوه شعر و اعجاز
محبت يعنى از گرماى دستتبه پاييزم،بهاران گشته آغاز
شانه برمويم بزن،آهنگ مستى ساز كنتير از مژگان بزن،با عاشقت كم ناز كن
بوسه هايت را به جام جان مشتاقم بريززخمه اى بر ساز قلبت زن،مرا آواز كن
#مريم_پاييزى
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1395/05 /04
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher
موهای تو را همیشه مشکی خواندملب های تو را تٌرش و زرشکی خواندم
تا درک کنم حقیقت چَشمت رادیوانه شدم،چشم پزشکی خواندم!!!
#علیرضا_حسینی
قلب تو دورنگ بود و مشکی خواندمتقدیر زرشک شد! زرشکی خواندم
یکریز به من لگد زدی بی مورداین بود که من دامپزشکی خواندم
#شروین_سلیمانی
شب در نگهت بود ،که مشکی خواندمرنگ لب تو سرخ،زرشکی خواندمدیدم که جنون شیزو فرنی داریاز بهرتو من روانپزشکی خواندم#مریم_پاییزی
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher
وقت است اگر بیایی ولب بر لبم نهیخوش تر که من بیایم ولب، برلبت نهم
وقت است اگر بیایی ولب بر لبم نهیتاب و تبم بگیری و آرامشم دهی
وقت است اگر بیایی و لب بر لبم نهیتا بشنوی که عشق چه ها کرد با دلم
وقت است اگر بیایی ولب بر لبم نهیکام ازلبم بگیری و کام دلم دهی
وقت است اگر بیایی و لب برلبم نهیتاشاهبیت شعر شود،وصف بوسه ات
#مریم_پاییزی
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher
بیا گل کن میا ن باغ اشعارمن و بنگرکه با تو این من دلگیر را خوشحال خواهم کرد
شبى محو نگاه تو،ومست از جام لبهايتحديث عاشقى باتو،بدين منوال خواهم كرد
قدم بگذار برچشمم،حريم امن احساس استدلم رامن برايت كعبه ى آمال خواهم كرد
اگر امضاى چشمانت،نباشد پاى اشعارممن امشب شعرهايم را،زغم ابطال خواهم كرد
بيا در فصل تنهايى ،به دورم پيچكى باش وزمستان بازوانم را برايت شال خواهم كرد
#مريم_پاييزى
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1395/05 /09
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher
بهم گفتى خدا حافظمنم مى گم خدا مريمالهى توى اون چشمهانيفته سايه اى از غم به من گفتى خداحافظمنم مى گم خدا مريمالهى بر گل رويتبشم من قطره ى شبنم به من گفتى خداحافظمنم مى گم خدا مريمبپيچه عطر يادمندرون خلوتت هردم به من گفتى خدا حافظمنم مى گم خدا مريمبه زخم بى كسى هايتخودِ من مى شوم مرهم به من گفتى خداحافظمنم مى گم خدا مريمبراى زندگى تنهاحضورت را كم آوردم
#مریم_پاییزی
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher
این چنین دامن کشان ازروی قلبم ردنشو«روزگار آیینه را محتاج خاکستر کند»
«خدا گرببندد زحکمت دریزرحمت گشاید در دیگری»
اگر همسرت رفت و تنها شدینخور غم که آید ازو بهتری
توکه فخر بر ثروتت می کنی«خرار جل زاطلس بپوشد خر است»
اینهمه غم بردل تنهای من افزون مکن«قطره قطره جمع،وانگه می شود دریا» غمم
#مریم_پاییزی
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1395/05/12
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher
برای مستی ما نیست حاجتی به شراباگر به عشق نشیند،لب تو بر لب من
#مریم_پاییزی
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1395/05/16
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher
"ای پسر دلربا وی قمر دلپذیر"شعر مرا گوش كن، كم توبهانه بگير
"ای پسر دلربا وی قمر دلپذیر*تا كه جوانى وشاد ،زود برو زن بگير
"اي پسر دلربا،اي قمر بي نظير"تو پسرى جان من،اينهمه عشوه نريز
"اي پسر دلربا،اي قمر بي نظير"ساده بشو عاشقم،يا برو اصلا بمير
ای پسر دلربا ،وی قمر دلپذیر.كم برو پي وى خلق،دل بده قلوه بگير
ای پسر دلربا،ای قمر دلپذیرمن به فداى تو ودست تو ام اي عزيز
#مریم_پاییزی
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1395/05/20
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher
باتو امشب من تنها چه سخن ها دارمحرف ها از من دلداده ی شیدا دارم
قلب من ساز شکسته ست،پراز غربت ودردزخمه بر زخم دلم زن که خوش آوا دارم
گرچه بیمارم واز درد نهان ،می سوزمبه امید نگهت،شوق مداوا دارم
این نگاه تو پر از آیه ی باران وامیدمن کویرم که به دل حسرت دریا دارم
بال پرواز اگر خسته وزخمی ،توبخوانمن به شوق. حرمت قدرت عنقا دارم
من دلم را به ضریح حرمت ،بسته دخیلاز تو تنها غم عشق تو تمنا دارم
#مریم_پاییزی
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1395/05/23
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher
تا چند اسير پنجه ى شك باشيمدر مزرعه عمر مترسك باشيم
زيباست كه در دايره اين دنيادورى بزنيم و باز كودك باشيم
در دوری از یک تسلسلدر زیر رگبار باران
چتری کجا تا گریزدازدست خود نسل انسان
باید شود یک پرندهتا آسمان پر بگیرد
یا در مداری زتکراراز درد در خود بمیرد
ازجنس عجيب غربت انسانيمعمرى ست كه ما منتظر بارانيم
نه راه،نه بيراهه ،براى رفتنديرى ست در اين دايره سرگردانيم
#مريم_پاييزى
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1395/05/28
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher
باید که باشی و غزلم را شروع کنییعنی که بی تو در غزلم یک هجا کم است
وقتی تو نیستی منم و بهت واژه ها چیزی به نام عشق،همین ابتدا کم است
هرچند واژه واژه ،غزل می شود تمام رنگ حضور تودر این ماجرا کم است
#مریم_پاییزی
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1395/05/30
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher
به روزگار پر از بی کسی و تنهایینگاه عاشق تو باز جان پناه من است
مرا چه ترس زشب های تلخ تنهاییکه چشم روشن تو ماه شامگاه من است
بیا شبی به تماشا،به اوج شیداییبخوان تغزل نابی که در نگاه من است
بگو که حکم به اعدام من کند قاضیاگر که عشق به او،بدترین گناه من است
#مریم_پاییزی
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1395/06/01
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher
تو نیستی گل من زندگی چه بی رنگ استوبی تو قافیه هایم همه بد آهنگ است
من و هجوم غم و انتظار وصل تو آه«زعشق تا به صبوری هزار فرسنگ است»
«در پس هرگریه آخرخنده ایست»در پس هر خنده ی من گریه ای
تمام زندگی ام غرق درد وتکرا ر اَستغمی به وسعت تو بر دل من آوار اَست
عجیب نیست تو هم ساده بگذری از عشق«زمانه ای ست که هرکس به خود گرفتار است»
تمام هستی من بی تو سوت و کور گذشتمثال جاده پرتی که بی عبور گذشت
و هرچه بود به غیر از غم تو هیچ نماند«شب سمور گذشت و لب تنور گذشت»
#مریم_پاییزی
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1395/06/02
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher
و اینکه عشق چه ها کرد با دل سادهحکایتی ست پراز درد و غم که نتوان گفت
و درد واژه به واژه ،بدل به شعر شد وحدیث عشق مرا ،چشمِ خیس باران گفت
#مریم_پاییزی
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1395/06/06
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher
تو آن نتی که شبی گم شدی زنغمه منوبی تو بهت عجیبی به ساز می گذرد
اگرچه پرچم عشقی به روی قله ی شعربدان که اوج تو و اهتزاز می گذرد
تو نیستی که ببینی به باغ آینه هاخیال روی تو با عشق و ناز می گذرد
به سمت و سوی نگاهت که قبله عشق استتمام روز و شبم در نماز می گذرد
#مریم_پاییزی
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1395/06/08
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher
ستمگر روز مردم را شب ديجور مى خواهد"طبيب بى مروّت خلق را رنجور مى خواهد
ناب تر از چشم پاكت،مى در اين ميخانه نيستمستى و شور غزل ،همپاى آن پيمانه نيستمن خودم از ساغر چشم تو كمتر خورده ام"گر گدا كاهل بود،تقصير صاحب خانه نيست"
تو برو كه دين خود رابه دلم ادا نمودى"كل اگر طبيب بودى سر خود دوا نمودى"
غربت وتنهايي ام در پيش و حسرت پشت منپيش هر كس وا نمي گردد وليكن مشت منروى زخم بى كسى ها،جز خودم مرهم نشد"كس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من"
"كس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من"تو ولى خارانده اى تنها به قصد كشت من
#مريم_پاييزى
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1395/06/09
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher
دامن دولت جاويد و گريبان اميدهمگي سهم تو از روسرى ام دست بكش
دامن دولت جاويدو گريبان اميدنه اميدى به كليدى كه در اين قفل رود
#مريم_پاييزى
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1395/06/10
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher
چشمهایت دشت رنگین پراز گل در بهارعطر یادت برده از ذهن قلم صبر وقرار
آسمان آبی احساس یعنی چشم توبر کویر خشک قلبم،جرعه ای ایمان ببار
واژه واژه شعر را ازباغ چشمت چيده املحظه ای تو خویش را دست غزلهایم سپار
عشق بازی بود و تو سرگرم بازی با دلممن ترا بردم،خودم را باختم در این قمار
#مریم_پاییزی
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1395/06/13
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher
"وقتی وسط شعر تو وز وز کردند"یعنی که عبور ز خطِّ قرمز کردند
من نعره زدم سکوت خلق کندوترسیده و در ظرف عسل کز کردند
"وقتی وسط شعر تو وزوز کردند"تو نعره بزن که شیر هر بیشه تویی
"وقتی وسط شعر تو وز وز کردند"یعنی که برو شعر نگو، بوق بزن
#مریم_پاییزی
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1395/06/14
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher
بيا وهمسرايى كن،كنارمن غزل هاراتويى كه شور مي بخشي ،شكوه عشق و رويا را
بيا برچشم من بنشين،نگاهم را تو معنى كنكسى جزتو نمى فهمد،من غمگين وتنهارا
سراسر شور وآوازم،مرا غرق حضورت كنكه درتو گم شوم امشب،رها كن اين من و مارا
شبيه بغض خان چوپان،پراز فريادم و خواهشكه از رود ارس خواهد،پس آرد باز سارا را
#مريم_پاييزى
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1395/06/15
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher
«قلیان بکشیم یا خجالتمائیم میان این دو حالت»
جزاین دو گزینه ای نباشد!!!مارا چه به کار تو دخالت
«ملاشدن چه آسون ،آدم شدن چه مشکل»ازعلم بی عمل گو،غیر از ضرر چه حاصل
سهم دلم زدوست،به جز انتظار چيست؟جززخم عشق بر دل من ماندگار چيست؟
دل را به چشمهاى تو دادم،همين خوش است"كس را وقوف نيست كه انجام كار چيست"
#مريم_پاييزى
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1395/06/16
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher
تو خودت باغ و در سبز نشانم دادی«مرغ هرجا که علف بیندوچیند گردد»
#مریم_پاییزی
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1395/06/17
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher
طنّاز وخوش ادا و خوش استیل و باوفاگلواژه ی عزیزو مصفّا جناب خان
احلام را بگو که بگوید به تو بلهعاشق ترین عروسک دنیا جناب خان
#مریم_پاییزی
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1395/06/28
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher
هرچند درظاهر تودرد خلق دارینام تو باشد اسوه ای از رانت خواری
کارتو تخفیف است وبخشش لیک ای دوستازجیب این مردم تو مایه می گذاری
ای کاش در جایی به نام شهرداری انجام می شد کارها بی رشوه آری
رشوه که نه باید بگویم پول چاییچایی خوران کافه های رانت خواری
آنها که جای نان زمین خلق خوردندکی می شود بینی در آنان شرمساری
ز آنان كه خود ویرانگران شهر بودند آبادسازی را نباشد انتظاری
کارت اگر افتاد روزی شهردارییعنی که چندین هفته دیگر کارداری
درگیر و دار بازی امضا و کاغذازمیز این باید روی میز کناری
باید بپوشی کفشی از آهن که یک عمرشاید شود انجام یک کار اداری
مارا سوالى هست ازاین شهرداراناین شهرداری بود یا که شهر خواری
#مریم_پاییزی
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1395/06/24
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher
تو ناب ترین واژه ی شعری که نباشیاز مطلع و مقطع که نماند به جز ایراد
این «عشق» که در هرغزلی، واژه ناب استاز مطلع چشمان شما می شودایجاد
از من ،من دلتنگ نخواهید سرودیمن نغمه ی عشقم ،که دگر رفته ام ازیاد
زندانى چشم توأم و نيست گريزمتاهست جهان،سهم من از عشق همين باد
#مريم_پاييزى
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1395/07/03
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher
در ظاهر اگرچه مظهر پیوندیمگر دست دهد راه به هم می بندیم
هرهفته فقط دوبار با دور همیبر درد وغم وماتم خود می خندیم
ازبود ونبود زندگی دلگیریمباسایه ی خود کشتی کج می گیریم
با دورهمی به روی غم می خندیمازشدّت خنده عاقبت می میریم
هرچند هزار درد ومشکل دارییک مزرعه ی بدون حاصل داری
با دور همی بخند تا غم برودتونیز درون سینه ات دل داری
ما از می وباده نه،که از غم مستیمصدبار خمیدیم ولی نشکستیم
لبخند به روی درد سخت هست ولیچون خنده کنیم،زنده ایم و هستیم
#مریم_پاییزی
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1395/07/04
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher
كى تو ازحال من خبردارىكه رهايى وبال وپرداري
منم اندوه تلخ پنجره اىكه ازاو نيت سفر دارى
نشد قسمت من و تو هم نفس باشيموجرمى مشترك حتى به عنوان هوس باشيم
رهايت مى كنم تا آسمان سهم دلت باشدچرا ديگر بدون عشق باهم ،هم قفس باشيم
تو كبوتر شو وپرواز كن و راهى شوكه تماشاى تو از دور برايم كافى ست
از زندگى وبودن خود سخت خسته استيعنى براى كوچ زخود بار بسته است
مردى كه در سكوت كلاغان بدخبرپرواز مرگ را به تماشا نشسته است
#مريم_پاييزى
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1395/06/18
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher
من ازتو به جز عشق و وفا کی طلبمیک خانه وُ ماشین وسفرهم به فضا
من عاشق تو ،دل نسپارم به کسیغیراز علی و احمدو مسعود و قلی
من کی به تو گفتم سخنی زشت بگوجز اینکه تو هم مثل نَنَت بی هنری
من مست توأم ،نیست مرا میل شرابمشروب و کمی ویسکی وپیکی ودِکا
#مريم_پاييزى
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1395/06/21
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher
این بغض ها که واژه به واژه غزل شدندتنها تورا و عشق تو فریاد می کند
کو آنکسی که از قفس بی کسی مرایک شب زراه می رسد آزاد می کند
آتش کشید جنگل احساس وعشق راآنکس که گفت ،قلب من آباد می کند
با کوه وتیشه قصه ی درد است وعاشقیشیرین چه ها که با دل فرهاد می کند
#مریم_پاییزی
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1395/06/29
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher
اورگیم سیخیلیر قانادسیز قوشاممن اؤزوم اؤزومده دوستاقلانمیشامبیر اوچوش حیسی یه م دمیر قفس دهیارالی قوشلارا یاساقلانمیشام
چکدگیم نفس لر قان دادی وئریرآلدیغیم هاوالار بوغاجاق منی
بلکه ده سؤزجوک لر قانادلاراقاوماوی گؤیلره اوچوردارسنی
دونیالار سوس سادا قلمیم سوسمورهؤنکورور چکدیگیز دردی باغیریر
سیغینماز دوستاغا قارتال اورک لرسیزلری اؤزگورلوک گونش چاغیریر
دولاشیر سؤزجوک لر بوینو بوکوکلویازیلان شعر دئییل اورک سؤزودوربو قده ر حاق سیزلیق گؤروب دینمه مه کدؤزوم یوخ اینانین ظولمون اؤزودور
نورساچان گونش سیز،دوستاغا دوشموشاؤنوزده دیز چؤکور غرورلو داغلارظالیمین ائوینی اؤز ظولمو ییخاراؤز جانین ساراجاق ،ووردوغو داغلار
مریم
مــــــریــ๓คryค๓ـــــــم:ابرم اسیر بغض و غم چشمهای توباید غزل شوم که ببارم برای تو
پیچیده در سکوت من و کوچه باغ شعرزخمی ترین ترانه من درصدای تو
زیباست با تو عشق،نه حتی گناه هموقتی به کیفرم برساند خدای تو
هرچند در درون غزل جان گرفته ایمانند من نبوده غزل مبتلای تو
تو آسمان آبی و آن اوج بی عبوربگذار تا که پر بزنم در هوای تو
برمن مگیرخرده اگر بی تو مانده امچون زنده مانده ام که بمیرم به جای تو
از کوچه باغ خاطره هایم عبور کنازمن هر آنچه مانده بریزم به پای تو
بر من ببخش باز غزل لایق تو نیستزیرا گم است در غزل من هجای تو
نامم به یک بهانه صداکن که بشنویجان و جهان وهستی مریم فدای تو
مریم پاییزی.
برشانه ی غم تکیه بده باز سرت راپنهان بکن از آینه ها چشم ترت را
وقتی که تورا نیست به دل شوق رهاییبگذار بچینند ،همه بال و پرت را
از گرمی خاکستر خود عشق برویانبر خویش بزن شعله آه وشررت را
تلخ است وغم انگیز ولی نیست امیدیای دل که ببینی پس از این شب سحرت را
زیباست در آغوش غزل جان بسپاریبعد از تو بخوانند ،عزیزان اثرت را
چون دست نسیمی که نوازشگر گل هاستدرباغ کسی حس ننماید گذرت را
تو مریم پاییزی گلزار غزل باشهرچند زمستان ببرد برگ و برت را
مریم پاییزی
بی تو تمام لحظه هایم رنگ غم داشتاین زندگی تصویری از مرگ وعدم داشت
هرچار فصل زندگی هرچند زیباتقویم من فصلی به نام عشق کم داشت
تو آمدی و لرزه افکندی به قلبی که نسبت دیرینه ای با ارگ بم داشت
از هرکجایی که گذشتی عشق روییدگفتند او باغ شقایق در قدم داشت
هر بوته ی مریم به شوقت شد معطّروقتی تو بوسیدی نگاهش را که نم داشت
گل واژه هایم بغض شد توی گلو ماندحرفی که با چشمان تو ،اشک قلم داشت
مریم پاییزی
خورشید و شکوه ماه در چشمش بوددلخواه ترین پگاه در چشمش بود
در سبزی جنگل نگاهش دیدمصد آهوی بی پناه در چشمش بود
از جنس فرشته ها،ولی آدم بودچون وسوسه ی گناه در چشمش بود
در أشهدُ أن لاسخنم بند آمداللّه ترین گواه در چشمش بود
من گم شده در پوچی مطلق بودمبی راهه وشاهراه در چشمش بود
از شهر گذشت و بازهم همهمه شدآشوب ترین نگاه در چشمش بود
از قافیه وعروض باید رد شدزیبایی کائنات در چشمش بود
مریم پاییزی
پشت هرلبخند بی تو بغض پنهان داشتمنسبتی دیرینه با باران آبان داشتم
واژه واژه شعرها کی بوی غربت می گرفتگر تورا در مطلعِ اشعار مهمان داشتم
تو همان فصلی که با تو عشق معنا می شودباتو من در چارفصل خود بهاران داشتم
کاش من تبعیدی شهر نگاهت می شدمپشت مرز پلکهایت حکم زندان داشتم
من سراسر شک و تردیدم ،پراز کفرم به عشقگم شده آن من ،که روزی بر تو ایمان داشتم
#مریم_پاییزی
دلم از عشق و شيدايي اگرآگاه تر بهتر
براى يادگارى هم،غمى دلخواه تر بهتر
مپوشان روى خود ازمن،شبم را نقره باران كنكه در شبها ى شعر من،حضورت ماه تر بهتر
بزن تيغ مكرّرتا،بماند تازه زخم عشقبه جان عاشقم دردت،شود جانكاه تر بهتر
براى باتو بودنها،سفر يعنى خودِ مقصدمسير عاشقى باتو،گم و بيراه تر بهتر
اگر بعد از غم چاهم،قرار ى هست بايعقوببگو با آن برادرها،كه دنيا چاه تر بهتر
لبت روى لبانم نه،شبى كه پيش تو خوابمكه بوسه گاه دزديده،ويا نا گاه تر بهتر
اگر ميدان جنگ است اين،مرا مات حضورت كنميان صفحه ي شطرنج، باشی شاه تر بهتر
زبان سرخ تو شاعر،سرسبزت دهد بربادبه درد بى كسى خو كن،سخن كوتاه تر بهتر
#مريم_پاييزى
با نام هوس راه تورا سد کردیم
باغفلت خود چراغ را رد کردیم
هر لرزش دل را به تو نسبت دادیم
ای عشق ببخش ما ن به تو بد کردیم
دستهایت می تواند ابر رااز نگاه آسمانها پس زندیا بتابد روشنای مهر راشهر را لبریز آرامش کند
دستهای تو پل رنگین کمانآبی آرامش هفت آسمانمی شود برداری از چشمان منابر دلتنگی و غم ،ای مهربان?
دست هایت را به دستانم سپارآشنای غربت خیسم تو باشآسمان را پاک کن از ابرهابرجهانم رنگ آرامش بپاش
آسمان یعنی،تو و باران عشقدستهای تو حریم عشق و نورکاش من هم تکه ابری می شدمسهم من ازتو فقط حس عبور
#مریم_پاییزی
شب پرازشعروشوروشيدايىلحظه هايت هميشه رويايى
دست در دست آرزوهايتسهم تو باد اوج زيبايى
زندگى درحضور تو جارىروح عشقى،دم مسيحايى
مى شود جرعه جرعه مستت شدشعرنابى،شراب گيرايى
آسمان غرق ناز چشمانتنقره تابى وماه شبهايى
شب شد و غم به خلوتم سرزدبى تو من غرق حسّ تنهايى
شبِ من بى تو خير!نه،بگذرشبِ توغرق شوروشيدايى
١٣٩٥/٦/١٦
كى تو ازحال من خبردارىكه رهايى وبال وپرداريمنم اندوه تلخ پنجره اىكه ازاو نيت سفر دارى
نشد قسمت من و تو هم نفس باشيموجرمى مشترك حتى به عنوان هوس باشيمرهايت مى كنم تا آسمان سهم دلت باشدچرا ديگر بدون عشق باهم ،هم قفس باشيم
تو كبوتر شو وپرواز كن و راهى شوكه تماشاى تو از دور برايم كافى ست
از زندگى وبودن خود سخت خسته استيعنى براى كوچ زخود بار بسته استمردى كه در سكوت كلاغان بدخبرپرواز مرگ را به تماشا نشسته است
#مريم_پاييزى
آتشی زن به باغ احساسمشعله ورکن همه وجودم رارشته رشته بسوز در عشقتبرگ در برگ ،تارو پودم را
این نه آتش، تویی که در قلبمازغم دل زبانه می گیریکورسوی امید عشقی کهدر سکوت عاشقانه می میری
شاخه در شاخه شعله ور گردانتک درختی که سایه سارت بود باتبر حکم مرگ امضا کنجنگلی را که اعتبارت بود
جنگل نیم سوز جان مرامن نگویم بیا وباران باشرقص در بین شعله ها زیباستاوج این بزم را تو مهمان باش
#مریم
"گربه همه عمر خويش باتو برآرم دمى"نيست مرا خوشتر از عالم عشق عالمى.
"گربه همه عمر خويش باتو برآرم دمى"بیش نخواهم که من،باتو ندارم کمی
"گربه همه عمر خویش باتو برآرم دمی"شعر شما می رسد،صبر ،عزیزم کمی
گربه همه عمر خويش باتو برآرم دمىازتو به جزتو گلم،خواستن من خطاست
"گربه همه عمر خويش باتو برآرم دمى"هديه به چشمت دهم،باغ پراز مريمى
"گربه همه عمر خويش با تو برآرم دمى"مى چكم از چشم تو،مثل نم شبنمي
"گربه همه عمر خويش باتو برآرم دمى"جرعه به جرعه تورا،سربكشم چون شراب
"گربه همه عمر خويش باتو برآرم دمى"برتن تنهايى ات،پيچك عاشق شوم،
"گربه همه عمر خويش باتو برآرم دمى"عشق شوم تا نهم، زخم تو را مرهمي
"گربه همه عمر خويش باتو برآرم دمى"فصل خوش عشق را باتو قدم مى زنم
#مريم
دخترك در آينه خود را تجسّم مى كندتا تمام خويش را غرق توهّم مى كندچشمهايى خيره از آيينه بر چشمان اوبس غريبانه به روى او تبسّم مى كندمى نشيند درد سنگينى به روى قلب اوتا غم تنهايى خود را ترنّم مى كنددر تلاشى نا برابر در پى خود مى دودبين اين ناباوريها خويش را گم مى كنداين منم، در آینه! من يك زنم، يا مادرم؟او صميمانه به خود حسّ ترحّم مى كندمى گذارد كوله بار درد را بر شانه اشموج وحشت باز اورا پر تلاطم مى كندمى گريزد از خود و ازين سراب و اين عطشخويش را در زير باران غزل گم مى كندمريم
عشق به روی نیزه را به غم نظاره می کنمچشم به خون نشسته را پر از شراره می کنمواژه به واژه ی غزل آینه ی غمت نشددفتر شعر خویش را زشرم پاره می کنمنام تورا که می برم ،درد به استخوان رسداین غم و درد وبغض رابه اشک چاره می کنمذکر تودارد قلمم،بر ورق پاره ی دلاز ح وسین و یاءونون،مشق دوباره می کنمرنج اسیری و عطش،بوسه خنجر وگلودرد تو بی نهایت است،هرچه شماره می کنم
#مریم_پاییزی
مــــــریــ๓คryค๓ـــــــم:ابرم اسیر بغض و غم چشمهای توباید غزل شوم که ببارم برای تو
پیچیده در سکوت من و کوچه باغ شعرزخمی ترین ترانه من درصدای تو
زیباست با تو عشق،نه حتی گناه هموقتی به کیفرم برساند خدای تو
هرچند در درون غزل جان گرفته ایمانند من نبوده غزل مبتلای تو
تو آسمان آبی و آن اوج بی عبوربگذار تا که پر بزنم در هوای تو
برمن مگیرخرده اگر بی تو مانده امچون زنده مانده ام که بمیرم به جای تو
از کوچه باغ خاطره هایم عبور کنازمن هر آنچه مانده بریزم به پای تو
بر من ببخش باز غزل لایق تو نیستزیرا گم است در غزل من هجای تو
نام مرا به یک بهانه صداکن که بشنویجان و جهان وهستی مریم فدای تو
مریم پاییزی
دل داده ام بر عشق ،بر شورو شیدایییا بر شب چشمت در اوج زیباییدر خلوتم هستی ،هرلحظه در هرجاوقتی چنین باشد ،عشق است تنهاییوقتی که تو باشی گلواژه ی شعرممضمون شعر من عشقی است نیماییعشقی به رنگ آب،یا آسمان ،یا رودهمرنگ احساسم ،آبی و رویاییمن با تو ام بی تو،تو بامنی بی منمثل حضور عشق ،پنهان و پیداییشعر و غزل ها هم،فرش قدومت بادبنشین دمی شاید ،از غم بیاساییمن دوستت دارم پس هرچه بادا بادپژواک شعرم باش،بی هیچ پروایی
مریمیک شعر قدیمی
با نام هوس راه تورا سد کردیم
باغفلت خود چراغ را رد کردیم
هر لرزش دل را به تو نسبت دادیم
ای عشق ببخش ما ن به تو بد کردیممریم پاییزی
مردم اگرچه حسرت و اندوه می خورندیک عدّه نیز ثروت انبوه می خورنداز رانت خوار وخلق زمین خوار بگذریمنازم به این گروه،فقط کوه می خورندمریم پاییزی
می شود یک لحظه بگذاری خودت را جای منخالی خالی ست بی تو نازنین دنیای من
شهر لبریز سکوتم ،جاده ای متروک وسردتو قدم بگذار و بگذر از دل تنهای من
عشق شو،گلواژه شو،در مطلع شعرم نشینازتو گفتن در غزل ها عاشقانه پای من
لحظه هایم را پر از راز شقایق می کنیعطر یاس ونرگسی ،در بستر رویای من
می شود آن میوه ی ممنوعه را قسمت کنی؟تا که بنشیند لب گرم تو بر لبهای من
واژه واژه شعر می باری به دشت باورمحسّ ناب عشق هستی،در دل شیدای من
تن به موج عشق پاکت می سپارم بی هراسوسعت آغوش تو ،آرامش دریای من
عشق،یک دین است و تنها مذهبش هم عاشقیثبت شد در دفتر دل، آخرین فتوای من
پیش شعر چشم توهربارکم می آورماین قلم ،این دفترم،این بیت استیفای من
مریم پاییزی
شب يلداى نگاه تو شبى راز آلودكه جهان پيش دُر افشانى آن سجده نمود
شب چشمان تو وجاده ی دل تنگی هاسفر شعر من و عاشقی نامحدود
می شود عشق تو آغاز رهایی باشدروبه شهری که نباشد به جدایی مسدود
چشم تو واژه ی عشق است که در هیچ زمانهیچ شاعر غزلی ناب تر از آن نسرود
آسمان،اَبر، ستاره،همه درگیر توأنددر غزل هرچه تراوید زچشمان تو بود
چشم تو رنگ غزل،طرح همه خوبی هادر دلم عشق تو جاری است به زیبایی رود
فال حافظ زده ام،گفت که از من شاعربر تو و عشق تو و هر که شیداست درود
مریم
شب یلداتون پراز شور و شعر و شیدایی
واژه واژه سخن چشم تو باور کردمشعر چشمان ترا وارد دفتر کردم
شب به شب در دل من حادثه ای جاری شدبانبودتو ،چه شبها که به غم سر کردم
روبه راهی که تو روزی زسفر می آییگل احساس و غزل چیده وپرپر کردم
درشب بی کسی ام همسفرشعرشدیمن تورا باخودمهتاب برابر کردم
عشق آن نیست که رنگی زخیانت دارد اینچنین قلب خودم،نهی زمنکر کردم
بازهم یاد تو کردم،که قلم هق هق کرداشک جاری شد و من قافیه را تر کردم
مریم پاییزی
بداهه
پشت هرلبخند بی تو بغض پنهان داشتمنسبتی دیرینه با باران آبان داشتم
واژه واژه شعرها کی بوی غربت می گرفتتا تورا در مطلعِ اشعار مهمان داشتم
تو همان فصلی که با تو عشق معنا می شودباتو من در چارفصل خود بهاران داشتم
کاش من تبعیدی شهر نگاهت می شدمپشت مرز پلکهایت حکم زندان داشتم
من سراسر شک و تردیدم ،پراز کفرم به عشقگم شده آن من ،که روزی بر تو ایمان داشتم
#مریم_پاییزی
دیدمت چه بی صدا باخویش صحبت داشتیدل بریده از من و ما قصد خلوت داشتی
آشنایی ها چه دردی را دوا خواهد نمودآه وقتی در وطن هم حسِّ غربت داشتی
هرچه کردم در دلت با دوستی جا وا کنمراه را بستی که با نفرت رفاقت داشتی
لحظه لحظه در تب تنهایی خود سوختمدوستت دارم نگفتم چون که حرمت داشتی
بازهم از کوچه باغ یادها بگذر عزیزوقت دلتنگی ویا هرلحظه فرصت داشتی
واژه واژه در غزلهایم تو گل کردی عزیزبی گمان تو با خدای شعر نسبت داشتی
#مریم_پاییزی
هرچه عاشق هست در دنیا یقین هم کیش ماستتاج شاهی و صدارت لایق درویش ماستازهمه دنیا ببین ما مالک عشقیم وپس...ساده گویم« چون که صد آمد نود هم پیش ماست»
رشوه ها رد می شود اینجا به زیر میزهاچون مترسک گشته ایم اینک سر جالیزهامردمانی منفعل گویند بر ایرانیان«تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها»
ما گم شده در خویش، از آن می گردیمهمواره پیِ وقت و زمان می گردیمعشق در باور ما بود کجاها رفتیم!!«آب در کوزه وما تشنه لبان می گردیم»
#مریم_پاییزی
مرا ببربه نگاهى كه آسمان باشدبه سمت آبى دستى كه مهربان باشد
به عمق پاکی عشق و زلال دريا وارو موج هاى نگاهى كه بى كران باشد
به سمت باغ؛به باران؛به آسمان؛ مهتاببه هر کجا که نشانی زتو عیان باشد
ببر به ماه وستاره به اوج زیباییبه چشمهای .سیاهی که کهکشان باشد
به سرزمین غزلهای عاشقانه که بازشمیم عطرتو در واژه ها وزان باشد
بخوان مرا به نگاه بهاریت ؛مگذارکه بی تو سهم من از فصل ها خزان باشد
ببر مرا به همان جا که عشق می خواهدکه شهر خوب نگاه تو ؛مرز آن باشد
مريم
بی تو تمام لحظه هایم حسّ غم داشتنقاشی دنیای من رنگ عدم داشت
هرچار فصل زندگی هرچند زیباتقویم من فصلی به نام عشق کم داشت
باز آمدی و لرزه افکندی به قلبی که نسبت دیرینه ای با ارگ بم داشت
از هرمکانی ردشدی توعشق روییدگفتند او باغ شقایق در قدم داشت
هر بوته ی مریم به شوقت شد معطّروقتی تو بوسیدی نگاهش را که نم داشت
گل واژه هایم بغض شد توی گلو ماندحرفی که با چشمان تو ،اشک قلم داشت
مریم پاییزی
که خواهد دید پشت خنده هایم بغض پنهان راگلی در حسرت باغ و خمیده توی گلدان را
تو وآن آبی روشن؛تو و پرواز تا رویابه من بسپار درد و غربت دلگیر زندان را
تویی رنگین کمان آرزوهای دل عاشقبه شوق دیدنت باید تماشا کرد بارا ن را
اگر عاشق اگر دلتنگ؛اگر آواره و زخمیپناهش باش با دستانت این ناخوانده مهمان را
گناه ادم است اینکه به حوا عشق را آموختچرا پس متهم کردند سیب سرخ وشیطان را
ببین پس لرزه های درد با قلبم چه ها کردهبیا و خود مرمت کن دلم٬ این شهر ویران را
بیا که واژه در واژه ؛،غزل لبریز دلتنگی ستبه امضای نگاه خود ؛ببر پایان غم آن را
#مریم_پاییزی
بداهه
چشم من تا كه به دنياي نگاهت واشد قلم و واژه و دفتر نه،غزل شيدا شد
آسمان؛ آبي درياوغروب خورشيد باتو در منظره ي پنجره ها زيباشد
جذبه ي آبي چشمان تو بوده ست يقين قطره ها رود شدو رود اگر درياشد
اين نه آتش كه شبي برق نگاهت زد و عشق شعله اي بر پر پروانه ي بي پروا شد
راز پيچيده ترين واژه ی قاموس بشر در تب تند من و بوسه ي تو معناشد
اعتبار قلم و شاعر اين شعر تويي چشم بر هم زدي و مطلع شعر انشا شد
دلم از عشق و شيدايي اگرآگاه تر بهتر
براى يادگارى هم،غمى دلخواه تر بهتر
مپوشان روى خود ازمن،شبم را نقره باران كنكه در شبها ى شعر من،حضورت ماه تر بهتر
بزن تيغ مكرّرتا،بماند تازه زخم عشقبه جان عاشقم دردت،شود جانكاه تر بهتر
براى باتو بودنها،سفر يعنى خودِ مقصدمسير عاشقى باتو،گم و بيراه تر بهتر
اگر بعد از غم چاهم،قرار ى هست بايعقوببگو با آن برادرها،كه دنيا چاه تر بهتر
لبت روى لبانم نه،شبى كه پيش تو خوابمكه بوسه گاه دزديده،ويا نا گاه تر بهتر
اگر ميدان جنگ است اين،مرا مات حضورت كنميان صفحه ي شطرنج، باشی شاه تر بهتر
كسى وقتى نمى فهمد چه دردى در دلت دارىبه درد بى كسى خو كن،سخن كوتاه تر بهتر
#مريم_پاييزى
ازما چه مانده جز همين واگوهايى سرددستان خالى،خسته و دير آشناى درد
آرى بهاران را دگر نسبت نمى باشدبا مومنين راستين فصلهاى زرد
سهم من و تو از غزل تكرار دلتنگى استازجنس غربت بر لبان شاعرى شبگردوقتى كه تيشه برمن و احساس من زد دردحسّى ولى قلب مرا سوى تو مى آورد
قلبى كه در باغ قشنگ چشمهاى توگل واژه هاى شاعرى را بى صدا پرورد
آرى منم مجنون ترين شاعر كه در هربيت با يادى از تو عشق را تصوير نو مى كرداين جا چه ساده عاشقي ها رنگ مى بازدبا چه اميدى باز گويم همسفر برگردمريم پاييزى٨١/٣/١٩صبح ساعت٩:٣٠
نقطه تمام ،آخر خط است همسفرديگر تو نيز از من و از عشق در گذرمن نيست باورم كه به هم زخم مي زنيمتقصير كيست ريشه ى ما مى خورد تبردر اين فضاى شب زده ى شهر پر زننگ وقتى نمى دهد كسي از عاشقى خبربايد از آسمان غزل ها ستاره چيدبخشيد تا به ظلمت اين شهر بى سحربايد سپرد دل به دل جاده و گذشتتا از من و تو هيچ نماند به جا اثر
اين ايستگاه آخر و اين شهر هفتم استمقصد كجاست ؟آخر خط است هم سفر!مريم پاييزى
صدا صداى شكستن صداى گام تبرواز تمامت ما خاك ماند و خاكستر
طنين گم شده ى خاطرات وهم آلودبه گريه از تو واز رفتن تو داد خبر
مرا كه عاشق ديرينه ى قفس بودمبه سمت آبى ياد تو داد بال سفر
غريب مى شوى و روبه ناكجا دارىكه هيچ جاى نماند برايم از تو اثر
غروب معنى دلگير بى تو بودن هاستطلوع روشن چشم تو رمز نور و سحر
بمان كه باور سبز غزل ترك برداشت زبيم بي تو شكستن ويازبيم تبر
غريبى مى كند بامن نگاه آشناى تونمي پيچيد در اين كوچه صداى گامهاى تو
نگاه خيس آيينه خبر از غربتم دارددر اين شهر خراب آباد،نه جاى من نه جاى تو
نمى گويم نگاهم را دوباره آسمان باشىمن و اين ميله هاى سرد آبى ها براى تو
به پاييز من دلتنگ ،تو عطر عشق مى پاشىكه شورى تازه مى گيرد قفس هم در هواى تو
سكوت گنگ فريادى نشسته در صداى منغريو تلخ آوار است طنين هاى هاى تو
چه دلتنگ و غريبانه ،درون خويش مى ميرىوشايد برده از يادش ،اسيرى را خداى توپرو بال مرا برچين مرا با خويشتن بگذاركه بسته دل به زندان بان پرستوى رهاى توبگير از من تمامم را ولى بگذار تا باشد تمام سهم من از عشق حريم چشمهاى تو
٨١/٧/١٨پنج شنبه٠١:٢٥صبح
دلم براى كسى تنگ شد ندانستىتمام عاطفه ام سنگ شد ندانستى
خطوط خاطره ها يت به روى دفتر منبه تماشايى ارژنگ شد ندانستىتمام باورم از عاشقى شكست و گسستوروح آينه سانم پرِ آژنگ شد ندانستى
دلى كه گم شد ه در جستجوى چشمانتبه دار دوريت آونگ شد ندانستى
تمام حسّ من از بودن و نبودن توبه ساز بى كسى آهنگ شد ندانستى
براى ازتو سرودن تمام قافيه ها چه عاشقانه هماهنگ شد ندانستى
درانتظار نگاه بهارى ات بودمجهان به چشم من گم و بى رنگ شد ندانستى
به روى خاطره ها پا گذاشتى آرام
چه گويمت كه فاصله فرسنگ شد ندانستىمريم پاييزى٨١/٨/١٣
باش تا در هجوم ويرانى من و تكيه گاه هم باشيمدر غروبى كه سخت دلگيريممأمن و جان پناه هم باشيم
اين شبيخون تلخ دلسردى رو به تكرار مى برد ماراتا من و تو جدا شويم از همزير آوار مى برد مارا
آه امشب چقدر دلتنگيمپلكها ميله هاى زندان استچه كسى از سكوت مى شنود چه غمى در دل تو پنهان است
بى تو دل را به مهمانى غم مى برد واژه هاى شيدايىباز از دست اين جنون غريبمر گريزم به شهر تنهايى
در ديار غريب شعر و غزللحظه ها بى تو سخت دلگيرندواژه هايم چه تلخ مى گريندرفتنت را بهانه مى گيرند
بى تو با برگريز احساسم قلبم از درد مى شود لبريزمى روى باز مى شود آغازفصل ويرانى و غم وپاييز
بى تو در جاده ها ى دلتنگىشاعرى زخم خورده مى خواندرفتى و تا هميشه در قلبم غم تو يادگار مى ماند
مريم پاييزى٨٠/٧/١١چهارشنبه
وعشق از سكوت ما هميشه زخم خورده استكسى به راز عشق ما هنوز پى نبرده است
غريبه با توأم بيا كه تك چراغ عشقمان به فصل سرد بى كسى درون دل فسرده است
چه بى صدا و بى خبر پرنده پرزدى ولىبيا كه آشيان دل تو را بهانه كرده است
وبى تو جاده هاى مرگ مرا به خويش خوانده انددل. كه مى تپد تورا هنوز هم نمرده است
وچهار فصل من خزان بهار سر نمى رسدچراكه نقش چشم تو غمت زدل سترده است
مگو كه در نگاه من شب از چه خيمه مى زندكه سالهاست بى تو دل غروب را شمرده است
بيا بپرس از غزل بگويدت عزيز خوبكه مريمت به ياد تو هنوز دل سپرده است
مريم پاييزى٨٠/٤/٢٦
ميدال اولوم سن بوينوندان آس منىقوپوز اولوم اؤز باغرينا باس منىاووچو اولوب يارالاييب بوراخمااؤلدورورسن ،اؤز الينله آس منى سئوگى اولوب سؤزلرينه ياييلديمگؤزلرينده سيتقا اولدوز ساييلديمسئوگى دئمه م بير رؤيايميش ساده جهگؤز ياشيملا بو يوخودان آييلديم نه چين دئييم گؤزلرينده گؤزوم وارسنه دئييلمه ميش تكجه سؤزوم واراؤلوم دئييل ،سئوه سئوه آيريلماقاؤلوم اولسا ،يئنه منده دؤزوم وار باخيشيندان سورگون ائتدين سن منىترك ائديرم کؤنلونده كى وطنىسئو دونيادا ،سئوگى ايزى ايتمه سينسن اونو سئو،منده سنى سئوه نى اورك داغدى هر سئوگيه اَييلمَزائله سؤزوار شعرلرده دييلمزبير سورو وار گزير هله بئينيمىنه دَن انسان ،سئوديگى تك سئويلمز من نئينيرم سن اولمايان عالمىاوركده گيزله رم، سن آد دا غمىاونوت دئميشدين سه ،سن دييه ن اولدوسنده اونوت ،سنى سئوه ن مريمى
دوست دارم به همه مردم دنیا بدهم
به قلی٬کاوه و کیوان به شکیبا بدهم
غرق افسانه شوم .خواب که در چشم شکستبرسرِ شاخ تلاجنگ به نیما بدهم
خسته از دشمن و اهریمن و ازهر چه بدیستمی روم خوب شوم تا به اَهورا بدهم
غرق در ابی مواج نگاه تو شومبه نهنگ و وزغ و ماهی دریا بدهم
تا شود قافیه ووزن غزلها مطلوبمی روم لای بیانش به شمیسا بدهم
توی صحرا و سوار شتر و کشتی نوحتوی ماشین ژیان ٬پشت سوناتا بدهم
می روم دوره ی طاغوت و به دوران سیاهبه خود شاه و ولیعهد و هویدا بدهم
هرکسی بود کمی خوشگل و یوسف نامیزود عاشق بشوم جای زلیخا بدهم
خلوتم را پر موسیقی و آواز کنمدست در چنگ برم هم به نکیسا بدهم
الفراری کنم از گشت و ون ارشادشهمچو مرغی بروم قاف و به عنقا بدهم
شیخ گفته ست گناه است .مجازاتش مرگمی روم حوزه که به صاحب فتوا بدهمای که بی دغدغه اسن شعر مرا می خوانیدوست دارم که شبی من به شما پا بدهم
اینهمه دادن من نیست ولی جرم وگناهچون معلم شده ام درس به آنها بدهم
#مریم_میرزا
ازخير نگو به شر نظردارم من ازخشكى تو به تر نظر دارم من
موجم كه مرا ساحل آرامش نيستبر ورطه ى پرخطر نظر دارم من
ازپايه ى ميزو لامپ تا لوله گازبر قفل و كليد در نظر دارم من
نه حور و پرى و جنّ و شيطان و ملكبر كلّ بنى بشر نظر دارم من
در منظره ى قشنگ پرواز آرىبر مرغ نه كه به پر نظر دارم من
در بغض و تبسّم موناليزا همبرسينه در آن اثر نظر دارم
از عشق و پلنگ وماه بايد رد شداز مورچه تا به خر نظر دارم من
چون طرفدار تساوى حقوقم بي شكبرماده و هم به نر نظر دارم من
در موقع رد شدن زخوان هفتمبر رستم و بر پسر نظر دارم من
از آن تبرى كه دست جنگلبان استبر دسته ى آن تبر نظر دارم من
مام وطنم مرا در آغوش بگيرهرچند به بوم و بر نظر دارم من
ازهندسه هم كمى خوشم مى آيداز دايره بر وتر نظر دارم من
از ناله ى مرغ سحر و آوازشبر مرغ نه بر سحر نظر دارم من
گويند حرام است صداى زن و بازبر حنجره ى قمر نظر دارم من
از دو مهمان كرو كور كه استاد سرودخود كور مكن،به كر نظر دارم من
هرچند مرا خواهر خود مى دانىقطعا به تو مختصر نظر دارم من
#مريم_ميرزا
رفتید بهشت ساک باخود ببریدحتما کد اشتراک باخود ببریدتا صیغه کند برایتان هی حورییک عاقد چشم پاک باخود ببرید
#شروين_سليمانى
"رفتيد بهشت ساك باخود ببريد"پيراهن چاك چاك باخود ببريدگويند بهش جمعه شبهاپارتى ستيك سى دي جاز وراك باخود ببريد
#مريم_پاييزى
ما توى بهشت ،آب و زمزم داريميك عالمه عشق و حال باهم داريمامّا زنمان هم به بهشت آمده استما توى بهشت هم جهنّم داريم
#شروین_سلیمانی
گفتى به بهشت آب زمزم دارىاز حورو پرى بزم فراهم دارىخوش باش رسيده همسرت تا گويددر باغ بهشت هم مرا كم داري
#مریم_پاییزی
باصحبت شيخ راه مي افتاديمشب بود و به ياد ماه مي افتاديمهربار كه مى شمرد اوصاف بهشتما ياد زمان شاه مى افتاديم
#شروین_سلیمانی
"با صحبت شيخ گر به راه افتاديم"در سوز و گداز و اشك و آه افتاديمگفتيم بهشت است و نباشد شيخىاز چاله در آمده به چاه افتاديم
#مریم_پاییزی
"رفتم به بهشت و نامه ام امضا شد"پاداش نماز و روزه ام پيداشداز لطف خداوند همان بدو ورودبين دوسه تا حور سرم دعوا شد
#شروین_سلیمانی
رفتم به بهشت و نامه ام امضا شداز شوق و شعف دو ديده ام دريا شدبا حوروشى چو گرم صحبت بودماز بخت بدم همسر او پيدا شد
#مریم_پاییزی
رفتيم بهشت و اينور و آنور رفتيمبا جوى شراب و حوريان ور رفتيمروزى به خيال اينكه در ايرانيممأمور بهشت آمد و ما در رفتيم
#شروین_سلیمانی
"رفتيد بهشت اينور آنور نرويد"از ديدن آنهمه خوشى سر نرويدآن جوى شراب است نه استخر عزيزدر داخل آن شيرجه با سر نرويد
#مریم_پاییزی
رفتيم بهشت و همه در صف بودندتوي صف آن كار مزخرف بودندآنان كه در اين جهان ريا مي كردندديديم كه بيش ازهمه در كف بودند
#شروین_سلیمانی
"رفتيم بهشت و همه در صف بودند"در جوى فتاده و پراز كف بودندآنها كه ز موسيقى نهى ام كردندمشغول به رقص با نى و دف بودند
#مریم_پاییزی
قلب تو دورنگ بود و مشکی خواندمتقدیر زرشک شد! زرشکی خواندم
یکریز به من لگد زدی بی مورداین بود که من دامپزشکی خواندم
#شروین_سلیمانی
شب در نگهت بود ،که مشکی خواندمرنگ لب تو سرخ،زرشکی خواندمدیدم که جنون شیزو فرنی داریناچار شدم روانپزشکی خواندم#مریم_پاییزی
دیشب آمد پی وی و کلی مرا خوشحال کردمثل اسرائیل قلب غزّه را اشغال کرد
گفت دراین برف وسرما ؛بی تو تنها مانده ام*خودگرفتی از خودش را توی چت ارسال کرد
تا که حرف از بوسه واز گرمیِ آغوش شدسیب حوّایم هوای بوسه های کال کرد
گفت دستت را به نرمی حلقه کن بر گردنمدست من را درخیالش جانشین شال کرد
گفتمش که قهوه ی ترک است رنگ چشمهاتگفت نوش جان وازمن خواهش یک فال کرد
گفتمش در ذهن من شاعرتر از حافظ توییتا سحراز شعرهایش گفت و قیل وقال کرد
من فراری از بلای عشق بودم سالهابادوبیت از یک نگاه خود مرا اغفال کرد
*خود گرفتعکس سلفیبه پیشنهاد حدا د عادل
بیا بی چتر بیا هرچند خاطره خیس آخرین نگاهتزندگی می کند در لابه لای دفترمشاید گل رز یادگاریت هر صبح نگاهت را می نوشدکه شعرماز عطر حضورت سرشار استبیا واژه واژه قدم بزن کوچه باغ تنهایی ام رابیا نفس بکش غزل غزل شیدایی ام رابی توبازهم باران عاشقم می کندهنوز عطر رزهای باران خورده باغ گلستان مستم می کندبیا بدون چتر بی هیچ واهمه ای بیا این بار خیست نمی کنماینبار چتر عشق را برای خیالت می گشایمدیریست یخ بسته ام در سایه سار نبودنتمرا به سایه ها مسپار از هجوم سایه هاهراسی نیستکافی است آبی نگاهت را به من بدهیتا افق چشمانتمطلع شعر تازه ام باشد(مریم پاییزی)
• Gel Şemsiyesiz gel Son bakışının hatırası Hala defterimin arasında yaşıyor Belki verdiğin gül Her sabah bakışını içiyor Şiirim Varlığının kokusuna sinmiş Gel Hece hece Yalnızlığımın sokaklarında gez Gel Şiir şiir deliliğimi solu Sensiz Yine yağmur Beni aşık ediyor Henüz “Gülüstan bağ”ındaki ıslanmış gülün kokusu Beni sarhoş ediyor Gel Şemsiyesiz gel Hiç korkmadan gel Bu kez seni ısladmiyicemBu kez aşk şemsiyesin Heyaline açacağım Uzun zamandır donmuşumdırYokluğunun gölgesinde Beni golgelere bırakma Gölgelerin korşatmasından Korkmiyorum Yeter ki Bakışındaki maviliği bana veresen Belki gözlerinin ufuku Şiirime başlangıç olsun
شب گريه هاي بي تو،كابوس رنج و تكرارپس لرزه هاي يك درد،بر روي شعر آوار
نه كور سوي امّيد ،نه شوقي از تماشا بي پنجره ست زندان ،ديوار پشت دیوار
گلواژه ي غزل باش،بنشين به روي دفتر ابري شو و ببارم ،ازچشم خيس خودكار
تك ضربه هاي ساعت،شب هاي خالي ازتو تلواسه هاي ممتد ،قلبي به چوبه ي دار
دل بستن و بريدن،بي بال و پر پريدن افتادن و شكستن،واي از من خود آزار!
اي دوست اي صميمي،اي از سلاله ي درد دلتنگ و خسته ام من از هرچه هست بيزار
مارا ازين سكوت و،كابوس تلخ بودن بايد كه مرگ سازد با بوسه هاش بيدار
جان كندن است رفتن،وقتي رسيدني نيست باكوله باري ازغم،رفتى خدا نگهدار
مریم پاییزی
این منم واژه واژه ی دردمغزلی با ردیف تنهایییک مسافر به ناکجا آبادزخمی از عشق های رویایی این منم فصلِ سرد دلتنگیبهت تلخ غروب پاییزمشعر در شعر ،بغض و دل تنگیخسته ام از سکوت لبریزم این منم یک قفس پر از پروازشوق آزادی و نسیم بهاربی گناهی به جرم بی جرمیسالها مانده پای چوبه ی دار این منم کاغذ سپیدی که طرح زد ،عشق و رنج را در خویشچشمهایی همیشه بارانیروح یک شاعرم پر ازتشویش این منم آفتاب رو به غروبدر گریز از خودم به آرامیحس تلخ شکست پشت شکستزندگی در دیار ناکامی این منم هیچ هیچ ،گنگی کهسالها رو به درد خندیدمترجمان غمی به نام زنمچيزى از زندگى نفهمیدم
(مریم پاييزى)
اوزالت اللرینی توخون الیمهبیر گول تک بیر آنلیق تاخیل تئلیمهغزل اول ؛ماهنی اول یاییل دیلیمهقوی سنی سئوره ک سئوگی سئوینسین
سن منیم کؤنلومده گؤزل دویغو سانمقدس دیلک سن ،سونسوز آرزوسانمنیم چون یانیت سیز ،اؤزل سورقو سانقوی سنی سئورک سئوگی سئوینسین
سئوگی اول چیچک لن یاناقلاریمداپارلایان اؤپوش اول دوداقلاریمدابیر قوش تک یووا قور بوداقلاریمداقوی سنی سئوه رک سئوگی سئوینسین
شیمشک تک بیر آنلیق اورییمه چاخگؤزومون یاشی ایله اوزه ریمه آخسنه باخدیغیم تک گؤزلریمه باخقوی سنی سئوه رک سئوگی سئوینسین
بیر گونلوک سن من اول.منده سن اولومسئوگی دن جوشاراق،قلبینه دولومبیر گول تک سن ایله گول آچیم ،سولومقوی سنی سئوه رک ،سئوگی سئوینسین#مريم_پاييزي
يالنيزليق ساريلير دويغولاريمااؤزلم لر وارليغى گزيب دولاشيرياشانان كَده رلر اورگه سيغميرچكديگيم آجى لار گؤزومدن داشيرسؤزجوك لر كوسمه يين بير بير بيرينيزدنبير آنليق شعريمده قول بويون اولونگؤردويوم گونلرى بوراخين بو گونخاطيره دونوندا قلبيمه دولونگؤزوندن باشلايين ايشيق گؤزوندنشعريمه اولدوزو ؛آيى گتيرينبير ايچيم سئوگيه ؛سوسوز قويماييناو دولغون باخيشدان چايى گتيرينمورگولو گزيرم اؤتن آنلارىمهربان اللرين ؛حزين لايلاسينبير سورو بئينيمده يانيت سيز قاليبنه قده ر سئورميش؛آنا بالاسين؟سئوگيه اؤلچو يوخ ؛اورگه قيمتآناسيز ياشاييش هَده ر دير هَده رمن گؤرم ؛گؤرمه يه م سئويرم اونوبير بالا آناسين ؛سئوديگى قَده ر.مريم
۱۵:۲۸
بو گئجه شعریمین اَلیندن توتوبکؤچه ری قوشلارلا گئتمک ایسته رماو ماوی گؤیلره قاناد لاناراقبو شهرین گؤزوندن ایتمک ایسته رم
قلمیم آیریلیق دوشونور یئنهکلمه لر سارالیر،گؤزلریم دولوربو پاییز دئییل کی ساده جه کؤنلومکده ر له بویانیر ،آرزولار سولور
بیر کؤلگه دولاشیر ،پنجره میزدهاَللری شوشه یه سئویرم یازیراورکده باشلانیر بیر سئوگی ایزیسئویملی آدینی قلبیمده قازیر
من سنی سئو... دییه دیلیم توتولورتومجه م ده بیر آغیر حسرت دوغولورگؤز یاشیم سئل اولور ،آخیر شعریمهاورگیم سارا تک غمده بوغولور
بو گئجه بیر منم ،بیر ده قلم کیجان آتیر سؤیله سین ،سنی سئویرمیوخ سنی سئومیرم ساده جه ایندیمن سنی ،چوخ سئوه ن ،منی سئویرم
مریم پاییزی
امشب می خواهم دست شعرهایم را بگیرموهمراه پرنده های مهاجر کوچ کنمودرحالی که در آسمان آبی بال می گشایماز چشمهای این شهر گم بشوم
قلمم دوباره دارد به جدایی فکر می کندواژه هایم زرد می شود،وچشمهایم پر از اشک می شود
سایه ای بر روی پنجره می افتدکه دستهایش بر روی شیشه دوستت دارم می نویسدردّپای یک عشق در دلم آغاز می شودنام دوست داشتنی ات بر قلبم حک می شود
من وقتی می خواهم بگویم دوستت دارمزبانم لکنت می گیرددر جمله ام حسرت عمیقی متولد می شوداشک چشمهایم مانند سیلی در شعرم جاری می شودوقلبم مانند سارا در غم غرق می شود
امشب من هستم و قلمی کهخودش را به هردری می زند که بگوید دوستت دارمنه من دیگر تورا دوست ندارممن حالا،منی رو دوست دارم ،که تورا خیلی دوست دارد
ديدمت بعدسالها دورىرنگ دلتنگى خزان شده اىحسّ تلخى ميان چشمانتبغض سنگين آسمان شده اى
ديدمت آشنا غريبه ى دورفاصله تا حدود زمزمه رسشوق و پرواز تا رهايى و عشقمنم و ميله هاى سرد قفس
ديدمت در سكوت و بى كسى اتخفته در چشمهاى تو فريادآنهمه شاعرانه هاى توراچه كسى بى صدا سپرد به باد
ديدمت عابرى كه در هر شعرهرشب از شهر دل گذشتى توهمه ى بيتهاى شعرمراعاشقانه غزل نوشتى تو
ديدمت خسته، بى صدا مبهوتبرگ زردى به نام پاييزىبغض در بغض،گريه در گريهمثل من از بهانه لبريزى
ديدمت زخم خورده از تقديركاشكى مرهم تو من بودمتو اسير ديار بى مهرىمن اسير غمى كه زن بودم
ديدمت در شب نگاه تو هيچنيست حتى ستاره اى كم سوچه شد آن بيكران مهتابى؟پاسخ پرسش مرا تو بگو
ديدمت بعد ازين همه غربتمن وتو باز آشنا نشديمعشق را با سكوت خود كشتيممن وتو هيچ وقت ما نشديم
مريم
خسته از بغض هاى پنهانمآسمان آسمان، بگريانمابر دلتنگى ام،غمى گنگمروى دشت غزل ببارانم
خسته ام از منى كه دلتنگ استبين احساس و عقل من جنگ استآى مردم دلم چو آيينه ستنكند باز دستتان سنگ است
شعرها پرشده زتنهايىمملو از عشقهاى رويايىواژه واژه غم دورنگى هاروزهايى بدون شيدايى
شب و دلتنگى و غم آوارچشمهايت هميشه در تكرارمى شوم برنگاه تو آونگبوسه ها مى زنم به چوبه ى دار
شعرهايم زعشق دلسردندمثل چشمان تو پراز دردندپاسخى مى شوى سؤال مرارفته ها مى شود كه برگردند؟!
مريم
P@yiz@n:من سنی هئچ زامان هئچ سئومه دیم کیساده جه دونیادا تک سؤزوم اولدونمنی من لیگیمدن قوپاریب گئدنشعریم یوخ،سؤزوم یوخ،لاپ اؤزوم اولدوم من سنی یاشاتدیم یازی لاریمداگاهدان سئوگی دولو غزله دؤندونسانکی شاعیر لیگیم باغلانمیش سنهشعریمده سئویلن گؤزله دؤندون. گاهدان پاییز وورموش غزل لریمدهشعریمده اوشودون ،شعریم ه سولدونبیر گول له دئمیش لر بهار گلمز میشبهار ین موژده سی گولوم سن اولدون من سنی گؤرموشم توتقون گؤیلردهایلدیریم تک شاخیب یاغاندا منیگؤزلریم هر زامان یاغیش لا ناندابوتون دامجیلاردا سئومیشم سنی من سنی گؤرموشه م اولدوزدا آیداقارانلیق دونیاما ایشیق ساچانداگاهداندا گونش تک گون آیدین دئدینسنه اورگیمله قاپی آچاندا من سنی هئچ زامان هئچ سئومه دیم کیساده جه هر نفس یاشادیم سنیمنی سئو مه گینی هئچ ایستمیرمنه اولار منیم تک سئومه سن منی مریم
من هیچ وقت تورا دوست نداشته امفقط دراین دنیا تنها حرفی بودی که بر لبانم جاری شدیتو کسی بودی که مرا ازمن ربودی و رفتیشعرم نه،حرفم نه،بلکه خودمن شدی
من به تو زندگی بخشیدم در نوشته هایمبعضی وقتها تبدیل به غزلی پر از عشق شدیگویا شاعر بودنم به تو وابسته بودبه معشوق زیبارویی تبدیل شدی که من در شعرهایم عاشقت بودم
گاهی وقتهادر غزل های خزان زده امدرشعرهایم احساس سرما کردی و پژمرده شدیگفته بودند با یک گل بهار نمی آیدهما ن تک گلی شدی که مژده بهار را می آورد
من تورو در آسمان ابری و گرفته دیدموقتی که رعد و برق زدی و مرا باریدیچشمهایم هرزمان از اشک بارانی شددرتما م قطره هایش ،بار دیگر عاشقت شدم
من تورا دیده ام در ماه و ستارهوقتی به دنیای تاریکم نور می پاشیدیبعضی وقتها هم ،همراه خورشید به من صبح به خیر گفتیدرحالیکه درقلبم را به رویت گشودم
من هیچ وقت عاشقت نبودمتنها در هرنفس تورا زندگی کردماینکه تو مرا دوست داشته باشی نمی خواهم
چه می شود مثل من که دوستت نداشتممرا دوست نداشته باشی
شوخى با شاعران سحر خيز و صبح سرا
صبح است بيا كه شعر ديگر سازىباقافيه ها خوب كنى گر بازى
سينَش* بزند سر به فلك شاد شوىزين شعر خوشت طرح نويى اندازى
صبح است بيا واژه فراهم بكنيمبا گرمى عشق چاى را دم بكنيماين شعر نشد بيا قلم بگذاريمتاصبح دگر زحمت را كم بكنيم صبح است و هوا خوب دل انگيز شدهطبع همه جوشان و غزل خيز شدهفنجان غزل پر شده از چايي و شيرجانش به لبش رسيده سرريز شده
صبح است و به شعر تازه اى مى كوشىچون كترى روى گاز هى مى جوشىبا قهوه ى چشم ما چه كارى دارى؟با قند لبش چاى اگر مى نوشى صبح است و قلم پر از غم و بى تابىدلتنگ و شب و ماه و رخ مهتابىتا حضرت معشوق به خواب ناز استخورشيد چه كاره اى چنين مى تابى!!!
صبح است بيا كه در ترنّم بشويمدر اوج غم و درد تبسّم بشويمخورشيد نگاه دوست را برداريمآرام در آن سوى افق گم بشويم
Sin*مريم پاييزى
عاشقانه هایم برای تو:Maryam:امشب قلم زچشم تو تا واژه چيده استزخمى ترين غزل زنگاهت چكيده است
ديرى است گم شده ست دلم جستجو كنيدشايد به شهر خاطره ها پركشيده است
ازمن چه مانده يك دل زخمى كه درقفستنها به ياد آبى چشمت تپيده است
من خو گرفته ام به شب بى تو ماندنمدستم ستاره ا ى زنگاهى نچيده است
بنگر غزل چه عاشقانه ترا روى دفترمبا واژه هاى ناب محبّت كشيده است
چشم تو شاعر است كه در هر نگاه خودافسانه اى جديد زعشق آفريده است
امشب قلم به معبد دل پانهاده استشايد قلم زچشم تو گلواژه چيده است
مريم
شوخى با شاعران سحر خيز و صبح سرا
صبح است بيا كه شعر ديگر سازىباقافيه ها خوب كنى گر بازى
سينَش* بزند سر به فلك شاد شوىزين شعر خوشت طرح نويى اندازى
صبح است بيا واژه فراهم بكنيمبا گرمى عشق چاى را دم بكنيماين شعر نشد بيا قلم بگذاريمتاصبح دگر زحمت را كم بكنيم صبح است و هوا خوب دل انگيز شدهطبع همه جوشان و غزل خيز شدهفنجان غزل پر شده از چايي و شيرجانش به لبش رسيده سرريز شده
صبح است و به شعر تازه اى مى كوشىچون كترى روى گاز هى مى جوشىبا قهوه ى چشم ما چه كارى دارى؟با قند لبش چاى اگر مى نوشى صبح است و قلم پر از غم و بى تابىدلتنگ و شب و ماه و رخ مهتابىتا حضرت معشوق به خواب ناز استخورشيد چه كاره اى چنين مى تابى!!!
صبح است بيا كه در ترنّم بشويمدر اوج غم و درد تبسّم بشويمخورشيد نگاه دوست را برداريمآرام در آن سوى افق گم بشويم
Sin*مريم پاييزى
سهم ما از زندگی دل تنگی پاییز بودباغ دل را حسرت و غم بارشی یکریز بوددستهای یخ زده در سردی احسا س هادر تمنّای خود از خورشید درپرهیز بوددر زلال باور من چشمهایی خیس ماندبی تو گر روح غزل از بغض غم لبریز بودعشق این زخمی پرنده ، چون قفس در هم شکستجای پرواز و رهایی مرده در جالیز بودکوچه های خیس باران باز دلتنگ توأندکوچه هایی که زمانی شاد و شورانگیز بودزخم خار و زخم خنجر ،بادلی سرشار دردحاصل دستان ما زان خاک نفرت خیز بودپاس دار آن مریمی را که سپردم دست تویادگار جاده های برفی تبریز بود.مریم
Maryam:مرا مست نگاهت كن ،شراب ناب مى خواهمبتاب اي عشق بر قلبم شب مهتاب مى خواهمبخوان لالا يى عشق و مرا با خود ببر تا اوجبراى باتو بودن ها ،حرير خواب مى خواهمشكوه شعر يعنى عشق،خداى عشق يعنى توبراى سجده بر عشقت تو را محراب مى خواهمببين كه موج در موجم، اسير چشمهاى توستبراى مردن از عشقت، غمت غرقا ب مى خواهمپريشان كن مرا در خود،نهانم كن در آغوشتبراى گم شدن در عشق، تورا گرداب مى خواهمحضور آبى عشقى، پر از آرامش و خوبىسرودن از نگاهت را،اگر بى تاب مى خواهمسراسر شور و آوازم،سكوتم را مخوه امشبنوازش هاى دستت را ،ببين مضراب مى خواهممریم
روى باران نگاهم نام توستتا تورا جارى كنم در لحظه هازندگى را رنگ خوشبختى زنمباتو اى زيبايى بى انتها
آسمان ،دريا،خدا رنگ توأندرنگ احساس ِگل و باغ و نسيمدست در دست غزل ها مى دهيمما به شهر عاشقى ها مى رسيم
روى گلبرگ زمان چون شبنمىباغ در باغ از جهان رد مى شويمتا گل ياد تو مى رويد به شعراز مكان و لامكان رد مى شويم
ما به احساس شقايق مؤمنيمفصل فصلِ آرزوهامان بهارتا شب دنيايمان آبى شودعشق را بر رروي باورها ببار
باز كن آغوش خود در بر بگيرعشق اين زيباى شور انگيز رارنگى از روياى آرامش بزنبرگ برگ اين شب پاييز را
مى زنم طرح تورا در شعرهاتا كمى از درد دنيا كم شود
مى نويسم برنگاهم عشق راتا جهان رنگ گل مريم شود
مريمِ
چهار پاره
دست در دست دلم مى نهى وهمسفر مى شوي ام تا رويامحو آن آبى موّاج غريبهمقدم مى شوى ام تا دريا
بغض سنگين دل زخمى رابه روى دفتر من مى بارىواژه در واژه غزل مى شوى وعشق را در دل من مى كارى
آسمان با من و تو همراه استچشم ما ميل به باران داردغم تنهايى انسانهارا آسمان بر سر ما مى بارد
من وتو كوچه به كوچه باهمسادگى را به زمان مى بخشيمخسته از غربت و تنهايي و دردعاشقى را به جهان مى بخشيم
شعر ها غرق غمى ديرنندباغم و غربت ما دمسازندبا پرو بال شكسته، بى عشقمانده در حسرت يك پروازند
و تو هم بغض قديمى قلمم. از غمِ بى كسى ام لبريزى گريه درگريه غزل مى بارى. برگ ريزان شب پاييزى
باز امشب به كجا مى برى امتا رهايم كنى از تنهايىمحو چشمان كه هستى امشبكه چنين پرشدم از شيدايى
اي تو همراز صميمى قلممدست تنهايى دل را بفشارگر كسى هست، كسى نيست چه غم؟به روى باور من عشق ببار
مريمِ
بشكن سكوت را قلمم ،تا به كى درنگحرفى بزن اگر چه دلت گشته تنگِ تنگامشب مدد بگير تو از عشق و شور و اشكابرى شو و ببار بر اين شهر پر ز رنگطرحى بزن ز آينه ى روحمان به شعرهرچند سهم ماست ز اين خلق پاره سنگبايد كه عشق را به تظلّم بياوريمدر پيشگاه مَردم آلوده ى به ننگدست مرا مگير ،رها كن كه دلخوشمبا قلب زخم خورده و با كام پرشرنگجارى شو و ببخش ،به شعرم طراوتىچوم چشمهاى عاشق او ،مست و شوخ و شنگدستى ببر به دفتر دل ،انتخاب كنگل واژه اى به وسعت چشمان او قشنگفرياد كن تو عشق مرا هرچه باد بادبشكن سكوت را قلمم تا به كى درنگمريم
دخترك در آينه خود را تجسّم مى كندتا تمام خويش را غرق توهّم مى كندچشمهايى خيره از آيينه بر چشمان اوبس غريبانه به روى او تبسّم مى كندمى نشيند درد سنگينى به روى قلب اوتا غم تنهايى خود را ترنّم مى كنددر تلاشى نا برابر در پى خود مى دودبين اين ناباوريها خويش را گم مى كنداين منم، من يك زنم، يا مادرم؟او صميمانه به خود حسّ ترحّم مى كندمى گذارد كوله بار درد را بر شانه اشموج وحشت باز اورا در تلاطم مى كندمى گريزد از خود و ازين سراب و اين عطشخويش را در زير باران غزل گم مى كندمريم
این منم واژه واژه ی دردمغزلی با ردیف تنهایییک مسافر به ناکجا آبادزخمی از عشق های رویایی این منم فصلِ سرد دلتنگیبهت تلخ غروب پاییزمشعر در شعر ،بغض و دل تنگیخسته ام از سکوت لبریزم این منم یک قفس پر از پروازشوق آزادی و نسیم بهاربی گناهی به جرم بی جرمیسالها مانده پای چوبه ی دار این منم کاغذ سپیدی که طرح زد ،عشق و رنج را در خویشچشمهایی همیشه بارانیروح یک شاعرم پر ازتشویش این منم آفتاب رو به غروبدر گریز از خودم به آرامیحس تلخ شکست پشت شکستزندگی در دیار ناکامی این منم هیچ،هیچ گنگی کهسالها روی درد خندیدمترجمان غمی به نام زنممن چی ام؟من کی ام؟نفهمیدم«مریم»
روز هشتم مارس روز جهانی زن مبارک
ببر مرا به نگاهى كه آسمان باشدبه سمت آبى دستى كه مهربان باشدببر به آبى عشق و زلال دريا واربه موج هاى نگاهى كه بى كران باشد
ببر به باغ؛به باران؛به آسمان؛ دریابه هر کجا که نشانی زتو عیان باشدببر به ماه وستاره به عمق زیباییبه چشمهای .سیاهی که کهکشان باشدببربه باغ غزلهای عاشقانه که بازشمیم عطرتو در واژه ها وزان باشدببر مرا به نگاه بهاریت ؛مگذارکه بی تو سهم من از فصل ها خزان باشدببر مرا به همان جا که عشق می خواهدکه شهر خوب نگاه تو ؛مرز آن باشدمريم
"امشب اى ماه به درد دل من تسكينى"زخمى ام ماه بگو زخم مرا مى بينى؟خسته و زخمى و دلگير تماشايم كناين من گم شده در خويش تو پيدايم كنباز مهمان من و اين همه تنهايى باشهم نشين من و اين لحظه ى شيدايى باشمن و دل تنگى وغم،تو قلم شيدايىوسعتى لايتنا هى است غم تنهايىتو همان عشق،همان واژه ى نابى به غزلمى درخشى به شب شعر من از روز ازلگرچه عمريست قلم زعشق تو مى باردهرچه شاعر بشوم ،شعر تورا كم دارد(مريم)
سئوگینین چَکیمی وار
یوخلوق دَرینلیگیندهبِرمودا اوچگئنی کیمیبیلمه دن اؤزونه چکیردویمادان اوتور سنیعشق جاذبه ای داردبه عمق نیستیعشق مثلث برموداستبی آنکه بدانی جذبت می کندبی آنکه حس کنیبلعیده می شوی
مریم
Maryam:ما ازين عشق به سامان نرسيديم و گذشتزخم خورديم و به درمان نرسيديم و گذشتگفته بودند كه شك لازمه ى ايمان استحيف از اين شك كه به ايمان نرسيديم و گذشتواژه ها بغض شد و راه گلومان را بستابر در ابر به باران نرسيديم و گذشتگرچه يك عمر دويديم پي خويش ولىگم شديم آه به پايان نرسيديم و گذشترنگ پاييزى درد است همه باورمانفصل ها رفت و به آبان نرسيديم و گذشتخسته و زخمى و دلگير گذشتيم زهمما ازين عشق به سامان نرسيديم و گذشت(مريم پاييزى)
مى شه خنده ها تُ پوشيدتوىِ سرماى زمستونتو صدات مى شه رها شدازقفس از هرچى زندون
مى شه خنده ها تُ برداشتراهى كوه و كمر شدجاده جاده عاشقى كردباستاره همسفر شد
مى شه خنده هاتو چيد ومثل گل ؛هميشه بو كردمى شه آيينه ى عشقُبانگاهت روبرو كرد
مى شه خنده هاتُ توىِيه غزل؛مثنوى جاداداين قدر شيرين و نابهدل به عشقش ميشه فرهاد
مى شه خنده هاتُ قاب كردمثل تابلو روى ديوارتاچشام بهش بيفتهبِشم از زندگى سرشار
مى شه خنده ها تُ حس كردتوى هر قطره ى بارونتو شميم اون گلاىِ خيس شده رو لب ايوون
مى شه خنده هاتُ نوشيدمست از جام اَلَست شددل سپرد به سادگى شوتارِكِ هرچى كه هست شد
مى شه خنده هاتُ حك كردتو غزل؛توشعر تازهواژه واژه هركى خوندشدل به خنده هات ببازه
مريم.
بهم گفتى خدا حافظمنم مى گم خدا مريمالهى توى اون چشمهانيفته سايه اى از غم به من گفتى خداحافظمنم مى گم خدا مريمالهى بر گل رويتبشم من قطره ى شبنم به من گفتى خداحافظمنم مى گم خدا مريمبپيچه عطر يادمندرون خلوتت هردم به من گفتى خدا حافظمنم گفتم خدا مريمبه زخم بى كسى هايتخودِ من مى شوم مرهم به من گفتى خداحافظمنم مى گم خدا مريمبراى زندگى تنهاحضورت را كم آوردم
مریم
"واله اى بى آشيانم،مست هجرم لولى اممى شود درقلب خود از بهر من جا واكنى"دستهايم را بگيرى حس كنى تنهايى امبهر قلب زخمى من عشق را اهدا كنىمن كويرى سوت و كورم تشنه ى يك جرعه عشقآبى چشمان خودرا مى شود دريا كنىبى قرار و خسته ام ،سرگشته اى دنبال خويشاين من گم گشته را تو. مى شود پيدا كنىمن جنون عشق دارم،سرخوشم ،ديوانه امقيس را اين بار بايد قسمت ليلا كنىدوستت دارم، ببين!اين جمله ى ممنوعه راگفتم و اى واى برمن ،مى شود حاشا كنىشعر من گرچه كپى بردارى از چشمان توستمى شود بايك نگاهت زير آن امضاءكنى
(مريم پاييزى)
چشمان تو را سبو سبو مى نوشممن عشق تو را چو جامه اى مى پوشمتو جام مرا زبوسه لبريز بكنبنشين به برم، اين تو و اين آغوشممریم
دو چشمت جنس باران،جنس رودندطنین دلکش شعر و سرودندبه پیش معبد پاک نگاهتتمام واژه هایم در سجودند
#مریم_پاییزی
بداهه
در اوج گناه و روسیاهی از توزیر غم و آوار و تباهی از توگر عشق تو جرم است ،مجازاتم کنجانا دل من تیر نگاهی از تو
#مریم_پاییزی
خسته و زخمی و دلگیر ،خودِپاییزمباغِ غارت شده از توطئه یِ چنگیزم
آبشارم که ز کوه غم وتنهایی خویشواژه در واژه ،به پای قلمم می ریزم
برحذر باش که از باور من رد نشویجاده ی پُر زجنون و خطر تبریزم
همچو شعرى كه به روى گسل عاطفه هاست
به تلنگر،به نگاه تو به هم مى ريزم
تن من آلبومی از زخم و غم وخنجرودردتک درختم که زکابوس تبر لبریزم
خسته از مزرعه و بازیِ با هرچه کلاغرنگ احساس مترسک به سرجالیزم
من که خود خسته زخویشم ،به امیدم منشینتارهایم کنی از رنج، به دار آویزم
این نه شعر است که هذیان من از تنهایی ستشاعرم مرهم زخمم غزل ناچیزم
جان پناه من از این خستگیِ ممتد باشتا ازین درد ،به آغوش خودت بگریزم
باید از چشم شما ،واژه بچینم شایدشوقِ عشقی به دل شعر و غزل انگیزم
#مریم_پاییزی
چشمهایت رنگ باران غزلقهوه ی تلخ است یا جام عسلمی شود نوشید چشمان تورامست شد از عشق چون روز ازل
چشمهایت بی کران آسمانلحظه ی پیدایش رنگین کمانبرگ در برگ نگاهت شعر عشقباد باغ چشمهایت بی خزان
ای تو معنای زلال و پاک و آبفصل فصل آرزوهایم سراببا نگاهی می شود مستم کنیچشم تو تلفیق شعر است و شراب
چشمهایت می وزد بر خاطرمعشق می بارد به روی باورممی کشم طرح نگاهت را به شعرعاشقانه ناز چشمت می خرممریم
مى نويسم عشق ،جارى مى شوىمثل حسّى درتن گلواژه هادست در لاى كلامم مى كنىمى شتابى چون نسيمى بى صدا
مي نويسم عشق ،باران مى شوىقطره کوبان مى چكى از آسمانشهر را درگير نازت مى كنىمثل رنگآمیزه ی رنگين كمان
هر چه بهترمى نويسم عشق رابیشتر در آبى ات گم مى شومدست در موج خيالت مى دهمشاعر تنهای مردم می شوم
گاهگاهی چون شرابی کهنه ایپرزشور و مستى و ديوانگىجرعه جرعه از تنت سر میکشماى خوشا در عاشقى مستانگى
مثل آهنگ غریب واژه ایمى نشينى در سكوت دفترمناگهان دست جدایی مى رسد واژه را خط مى زند از باورم
روزگاری روزگاری میرسد ديگر از رویای تو دل مى كَنممى كشم تنهايى خودرا به دوش مى روم در خويش چادر مى زنم #مريم_پاييزى
آه تنهایی ام،بیا بنشینخسته ای از سکوت و این تکرارتارهایت کنم از این اندوهخویش را دست واژه ها بسپار
در جهانی که نیست رنگ امیدای تو از هرچه هست زیباترای حضور تو رنگ آبی عشقچشمهایت زعاشقی ها تر
در شبى تلخ وسرد وبارانىزیر چتر نگاه من بنشینواژه واژه ستاره های غزلعاشقانه برای خود تو بچین
مست دردی به طعم بی کسی امجرعه جرعه تورا که می نوشمبازوانم همیشه جای توبودسالها بوده ای در آغوشم
در همه لحظه ها تو جاری باشبی تو اشعار من پرازخالی ستواژه هایم اسیر بغضی تلخبی تو احساس عشق پوشالی ست
با قلم موی درد، نقش بزنعشق را روی بوم چشمانمبغض در بغض ابر دلتنگیطرح اشک است و رنج می دانم
آه امشب بیا و خرده مگیرازمن وشوروشعر وشیداییسالها باتو عاشقی کردمغرق حسّی به نام تنهایی
#مریم_پاییزی
گؤزلرين،گؤيومون نورلو اولدوزوسئوگى چؤرك اولسا ،سئوگى نين دوزوياشام يالان اولسا هرنه يين دوزووارليغيم دونيامسان من سنين نه يين؟
بوتون وارليغيمى يوخلوغون ساريرهر گئجه تئليمى اللرين داريراوره ييم هر شعر ده سنى آراييرسئويملى رويامسان من سنين نه يين
باخيرسان اوزومه بايغين گؤزلرلهياخيرسان كؤنلومو يانار كؤزلرلهياغيرسان شعريمه شيرين سؤزلرلهعؤمورلوك سئودامسان، من سنين نه يين
قلم گؤتورنده سن يازيلير سانسئوگي ذيروه سينده چن یازیلیرسانمن سنی یازاندا،من یازیلیرساننفسیم،هاوام سان،من سنین نه یین؟
سن منیم اولاسان،من سنین اولامسئوگی تک جوشاراق شعرینه دولامالینده گول آچام،الینده سولامسیغیناق یووام سان من سنین نه یین؟
ضریح دير کؤنلومه گؤزل گؤزلریمآیه دیر،غزل دیر،شیرین سؤزلریناورکده قالارقی، بوتون ایزلرینمقدس منام سان،من سنین نه یین
#مريم_پاييزى
P@yiz@n:پسرهایی که موی بوردارنددلی شاد و سری پرشور دارندکه این ها از نژاد پاک مهرندفقط کم هاله های نور دارند پسرایی که موی بور دارندبه دست خود دف و تنبور دارندبه تار زلفشان دستی بزن توکه با هر زخمه ات صد شور دارند پسرهایی که موی بور دارندمگو که چشمهایی شور دارندولیکن همچو صیّادان حاذقبرای هرچه خواهی تور دارند پسرهایی که موی بور دارنددو چشم آبی مخمور دارندکه زیبا و درخشانند چون عشقکه بر زن حکم کوهِ نور دارند
پسرهایی که موی بور دارندرخی زرد و دلی رنجور دارنداگرچه مویشان همرنگ خورشیدولی خود ،روز چون دیجور دارند پسرهایی که موی بور دارنداسیر زلف خود صد حوردارندبیاور شانه ای آزادشان کنمبادا نقشه ای ناجور دارند! پسرهایی که موی بور دارنددلی از جنس آب و نور دارندبداهه بود و شعر اینگونه جوشیدببخشند و قلم معذور دارند
مریم پاییزی
بااو بگویید آسمان اَبریستخورشید چشماشو بتابونهیا دست کم از نم نم عشقشروی کویر دل ببارونه
با او بگویید از تبر از زخمازین درخت سبز دل مردهازشاخه هایی که به عشق اودستاشو تا هفت آسمان برده
با او بگویید آسمانم رادر نِی نِی چشماش گم کردمحتی برای یک نفس پروازشوق نگاهش رو کم آوردم
با او بگویید از منِ بی اوازبى کسی از بغض لبریزممن واژه واژه رنگ می بازمبُهت خزانم،شعر پاییزم
با او بگویید عاشق اینمبر روی زخمش مرهمى باشمیا گل کنم در اوج احساسشدر باغ شعرش مریمى باشم
#مریم_پاییزی
به عمق خلوت شب چون ستاره اى بنشينمسافر ى كه حضورت نهايت جشن است
مرغ آمين را شبى از سينه ات پرواز دهتا تو را برگردن من چون گلو بند آورد
#مریم_پاییزان
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1395/03/03
به شهر قلب من عشقش رصد شدهزاران سکه بر مهرش سند شد
وليكن بعد عقدش،مهر ررا خواستچو غلطك از من دل خسته رد شد
#مریم_پاییزان حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1395/03/05
تو بهاری گر شبی ،در شعر مهمان شویمریم پاییز ی ات رنگ شقایق می شود
شعر را باید که در موج نگاهت کشف کردتا افق،مرز رسیدن،عشق قایق می شود
واژه ها را دل ز آبی نگاهت وام کردنیست حرفی،عشق گر خود بر تو عاشق می شود
گرتو باشی واژه ها از عاشقی گل می کنندباتو حتی خار از جنس شقایق می شود .
شعر نابی باش و یک شب در دلم آرام گیرآه بی تو عشق هم آیینه ی دق می شود
#مریم_پاییزان
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1395/03/08
چشم تو رنگ عسل بود ،نه زیباتر بودحرف تو عمق غزل بود،نه دریاتر بود
تا که از باور آیینه قلبم گذریعطر تو،شو ر بغل بود ،نه گیراتر بود
آتش عشق است و در جان و تن استباجنونش رهزن قلب من است
در تبی اینگونه تا دیدار توهستی من چون گلی در گلخن است
چشمهایت جام لبریز از عسلنازک و زیبایی و هم بی بدل
عطر ناب مریمی درباغ شعریاس و نرگس را گرفته در بغل
#مریم_پاییزان
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1395/03/10
شاعران که با قلم بر لوح دفتر می زنندبعدها از دست ناشر مشت بر سر می زنند
شاعران که باقلم بر لوح دفتر می زنندطرح رنج خویش را از دست همسر می زنند
شاعران که با قلم بر لوح دفتر می زنندواژه ها را بهر شعری ،یک به یک سر می زنند
شاعران که با قلم بر لوح دفتر می زنندشوکران در کام و حرف از شیر و شکّر می زنند
شاعران که با قلم بر لوح دفتر می زننداز پی یک سوژه، سر بر ماه و اختر می زنند
شاعران که با قلم بر لوح دفتر میزنندازغم عشقی دروغین بر دل اخگر می زنند
شاعران که باقلم بر لوح دفتر می زنندبهر لایک دلبری تا صبح پر پر می زنند
شاعران که با قلم بر لوح دفتر می زننددرتخیل شانه بر گیسوی دلبر می زنند
#مریم_پاییزی
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1395/03/11
قلمیم آیریلیق دوشونور یئنهکلمه لر سارالیر،گؤزلریم دولوربو پاییز دئییل کی ساده جه کؤنلومکده ر له بویانیر ،آرزولار سولور
بیر کؤلگه دولاشیر ،پنجره میزدهاَللری شوشه یه سئویرم یازیراورکده باشلانیر بیر سئوگی ایزیسئویملی آدینی قلبیمده قازیر
من سنی سئو... دییه دیلیم توتولورتومجه م ده بیر آغیر حسرت دوغولورگؤز یاشیم سئل اولور ،آخیر شعریمهاورگیم سارا تک غمده بوغولور
بو گئجه بیر منم ،بیر ده قلم کیجان آتیر سؤیله سین ،سنی سئویرمیوخ سنی سئومیرم ساده جه ایندیمن سنی ،چوخ سئوه ن ،منی سئویرم
مریم پاییزی
امشب می خواهم دست شعرهایم را بگیرموهمراه پرنده های مهاجر کوچ کنمودرحالی که در آسمان آبی بال می گشایماز چشمهای این شهر گم بشوم
قلمم دوباره دارد به جدایی فکر می کندواژه هایم زرد می شود،وچشمهایم پر از اشک می شود
سایه ای بر روی پنجره می افتدکه دستهایش بر روی شیشه دوستت دارم می نویسدردّپای یک عشق در دلم آغاز می شودنام دوست داشتنی ات بر قلبم حک می شود
من وقتی می خواهم بگویم دوستت دارمزبانم لکنت می گیرددر جمله ام حسرت عمیقی متولد می شوداشک چشمهایم مانند سیلی در شعرم جاری می شودوقلبم مانند سارا در غم غرق می شود
امشب من هستم و قلمی کهخودش را به هردری می زند که بگوید دوستت دارمنه من دیگر تورا دوست ندارممن حالا،منی رو دوست دارم ،که تورا خیلی دوست دارد
ديدمت بعدسالها دورىرنگ دلتنگى خزان شده اىحسّ تلخى ميان چشمانتبغض سنگين آسمان شده اى
ديدمت آشنا غريبه ى دورفاصله تا حدود زمزمه رسشوق و پرواز تا رهايى و عشقمنم و ميله هاى سرد قفس
ديدمت در سكوت و بى كسى اتخفته در چشمهاى تو فريادآنهمه شاعرانه هاى توراچه كسى بى صدا سپرد به باد
ديدمت عابرى كه در هر شعرهرشب از شهر دل گذشتى توهمه ى بيتهاى شعرمراعاشقانه غزل نوشتى تو
ديدمت خسته، بى صدا مبهوتبرگ زردى به نام پاييزىبغض در بغض،گريه در گريهمثل من از بهانه لبريزى
ديدمت زخم خورده از تقديركاشكى مرهم تو من بودمتو اسير ديار بى مهرىمن اسير غمى كه زن بودم
ديدمت در شب نگاه تو هيچنيست حتى ستاره اى كم سوچه شد آن بيكران مهتابى؟پاسخ پرسش مرا تو بگو
ديدمت بعد ازين همه غربتمن وتو باز آشنا نشديمعشق را با سكوت خود كشتيممن وتو هيچ وقت ما نشديم
مريم
خسته از بغض هاى پنهانمآسمان آسمان، بگريانمابر دلتنگى ام،غمى گنگمروى دشت غزل ببارانم
خسته ام از منى كه دلتنگ استبين احساس و عقل من جنگ استآى مردم دلم چو آيينه ستنكند باز دستتان سنگ است
شعرها پرشده زتنهايىمملو از عشقهاى رويايىواژه واژه غم دورنگى هاروزهايى بدون شيدايى
شب و دلتنگى و غم آوارچشمهايت هميشه در تكرارمى شوم برنگاه تو آونگبوسه ها مى زنم به چوبه ى دار
شعرهايم زعشق دلسردندمثل چشمان تو پراز دردندپاسخى مى شوى سؤال مرارفته ها مى شود كه برگردند؟!
مريم
P@yiz@n:من سنی هئچ زامان هئچ سئومه دیم کیساده جه دونیادا تک سؤزوم اولدونمنی من لیگیمدن قوپاریب گئدنشعریم یوخ،سؤزوم یوخ،لاپ اؤزوم اولدوم من سنی یاشاتدیم یازی لاریمداگاهدان سئوگی دولو غزله دؤندونسانکی شاعیر لیگیم باغلانمیش سنهشعریمده سئویلن گؤزله دؤندون. گاهدان پاییز وورموش غزل لریمدهشعریمده اوشودون ،شعریم ه سولدونبیر گول له دئمیش لر بهار گلمز میشبهار ین موژده سی گولوم سن اولدون من سنی گؤرموشم توتقون گؤیلردهایلدیریم تک شاخیب یاغاندا منیگؤزلریم هر زامان یاغیش لا ناندابوتون دامجیلاردا سئومیشم سنی من سنی گؤرموشه م اولدوزدا آیداقارانلیق دونیاما ایشیق ساچانداگاهداندا گونش تک گون آیدین دئدینسنه اورگیمله قاپی آچاندا من سنی هئچ زامان هئچ سئومه دیم کیساده جه هر نفس یاشادیم سنیمنی سئو مه گینی هئچ ایستمیرمنه اولار منیم تک سئومه سن منی مریم
من هیچ وقت تورا دوست نداشته امفقط دراین دنیا تنها حرفی بودی که بر لبانم جاری شدیتو کسی بودی که مرا ازمن ربودی و رفتیشعرم نه،حرفم نه،بلکه خودمن شدی
من به تو زندگی بخشیدم در نوشته هایمبعضی وقتها تبدیل به غزلی پر از عشق شدیگویا شاعر بودنم به تو وابسته بودبه معشوق زیبارویی تبدیل شدی که من در شعرهایم عاشقت بودم
گاهی وقتهادر غزل های خزان زده امدرشعرهایم احساس سرما کردی و پژمرده شدیگفته بودند با یک گل بهار نمی آیدهما ن تک گلی شدی که مژده بهار را می آورد
من تورو در آسمان ابری و گرفته دیدموقتی که رعد و برق زدی و مرا باریدیچشمهایم هرزمان از اشک بارانی شددرتما م قطره هایش ،بار دیگر عاشقت شدم
من تورا دیده ام در ماه و ستارهوقتی به دنیای تاریکم نور می پاشیدیبعضی وقتها هم ،همراه خورشید به من صبح به خیر گفتیدرحالیکه درقلبم را به رویت گشودم
من هیچ وقت عاشقت نبودمتنها در هرنفس تورا زندگی کردماینکه تو مرا دوست داشته باشی نمی خواهم
چه می شود مثل من که دوستت نداشتممرا دوست نداشته باشی
شوخى با شاعران سحر خيز و صبح سرا
صبح است بيا كه شعر ديگر سازىباقافيه ها خوب كنى گر بازى
سينَش* بزند سر به فلك شاد شوىزين شعر خوشت طرح نويى اندازى
صبح است بيا واژه فراهم بكنيمبا گرمى عشق چاى را دم بكنيماين شعر نشد بيا قلم بگذاريمتاصبح دگر زحمت را كم بكنيم صبح است و هوا خوب دل انگيز شدهطبع همه جوشان و غزل خيز شدهفنجان غزل پر شده از چايي و شيرجانش به لبش رسيده سرريز شده
صبح است و به شعر تازه اى مى كوشىچون كترى روى گاز هى مى جوشىبا قهوه ى چشم ما چه كارى دارى؟با قند لبش چاى اگر مى نوشى صبح است و قلم پر از غم و بى تابىدلتنگ و شب و ماه و رخ مهتابىتا حضرت معشوق به خواب ناز استخورشيد چه كاره اى چنين مى تابى!!!
صبح است بيا كه در ترنّم بشويمدر اوج غم و درد تبسّم بشويمخورشيد نگاه دوست را برداريمآرام در آن سوى افق گم بشويم
Sin*مريم پاييزى
عاشقانه هایم برای تو:Maryam:امشب قلم زچشم تو تا واژه چيده استزخمى ترين غزل زنگاهت چكيده است
ديرى است گم شده ست دلم جستجو كنيدشايد به شهر خاطره ها پركشيده است
ازمن چه مانده يك دل زخمى كه درقفستنها به ياد آبى چشمت تپيده است
من خو گرفته ام به شب بى تو ماندنمدستم ستاره ا ى زنگاهى نچيده است
بنگر غزل چه عاشقانه ترا روى دفترمبا واژه هاى ناب محبّت كشيده است
چشم تو شاعر است كه در هر نگاه خودافسانه اى جديد زعشق آفريده است
امشب قلم به معبد دل پانهاده استشايد قلم زچشم تو گلواژه چيده است
مريم
شوخى با شاعران سحر خيز و صبح سرا
صبح است بيا كه شعر ديگر سازىباقافيه ها خوب كنى گر بازى
سينَش* بزند سر به فلك شاد شوىزين شعر خوشت طرح نويى اندازى
صبح است بيا واژه فراهم بكنيمبا گرمى عشق چاى را دم بكنيماين شعر نشد بيا قلم بگذاريمتاصبح دگر زحمت را كم بكنيم صبح است و هوا خوب دل انگيز شدهطبع همه جوشان و غزل خيز شدهفنجان غزل پر شده از چايي و شيرجانش به لبش رسيده سرريز شده
صبح است و به شعر تازه اى مى كوشىچون كترى روى گاز هى مى جوشىبا قهوه ى چشم ما چه كارى دارى؟با قند لبش چاى اگر مى نوشى صبح است و قلم پر از غم و بى تابىدلتنگ و شب و ماه و رخ مهتابىتا حضرت معشوق به خواب ناز استخورشيد چه كاره اى چنين مى تابى!!!
صبح است بيا كه در ترنّم بشويمدر اوج غم و درد تبسّم بشويمخورشيد نگاه دوست را برداريمآرام در آن سوى افق گم بشويم
Sin*مريم پاييزى
سهم ما از زندگی دل تنگی پاییز بودباغ دل را حسرت و غم بارشی یکریز بوددستهای یخ زده در سردی احسا س هادر تمنّای خود از خورشید درپرهیز بوددر زلال باور من چشمهایی خیس ماندبی تو گر روح غزل از بغض غم لبریز بودعشق این زخمی پرنده ، چون قفس در هم شکستجای پرواز و رهایی مرده در جالیز بودکوچه های خیس باران باز دلتنگ توأندکوچه هایی که زمانی شاد و شورانگیز بودزخم خار و زخم خنجر ،بادلی سرشار دردحاصل دستان ما زان خاک نفرت خیز بودپاس دار آن مریمی را که سپردم دست تویادگار جاده های برفی تبریز بود.مریم
Maryam:مرا مست نگاهت كن ،شراب ناب مى خواهمبتاب اي عشق بر قلبم شب مهتاب مى خواهمبخوان لالا يى عشق و مرا با خود ببر تا اوجبراى باتو بودن ها ،حرير خواب مى خواهمشكوه شعر يعنى عشق،خداى عشق يعنى توبراى سجده بر عشقت تو را محراب مى خواهمببين كه موج در موجم، اسير چشمهاى توستبراى مردن از عشقت، غمت غرقا ب مى خواهمپريشان كن مرا در خود،نهانم كن در آغوشتبراى گم شدن در عشق، تورا گرداب مى خواهمحضور آبى عشقى، پر از آرامش و خوبىسرودن از نگاهت را،اگر بى تاب مى خواهمسراسر شور و آوازم،سكوتم را مخوه امشبنوازش هاى دستت را ،ببين مضراب مى خواهممریم
روى باران نگاهم نام توستتا تورا جارى كنم در لحظه هازندگى را رنگ خوشبختى زنمباتو اى زيبايى بى انتها
آسمان ،دريا،خدا رنگ توأندرنگ احساس ِگل و باغ و نسيمدست در دست غزل ها مى دهيمما به شهر عاشقى ها مى رسيم
روى گلبرگ زمان چون شبنمىباغ در باغ از جهان رد مى شويمتا گل ياد تو مى رويد به شعراز مكان و لامكان رد مى شويم
ما به احساس شقايق مؤمنيمفصل فصلِ آرزوهامان بهارتا شب دنيايمان آبى شودعشق را بر رروي باورها ببار
باز كن آغوش خود در بر بگيرعشق اين زيباى شور انگيز رارنگى از روياى آرامش بزنبرگ برگ اين شب پاييز را
مى زنم طرح تورا در شعرهاتا كمى از درد دنيا كم شود
مى نويسم برنگاهم عشق راتا جهان رنگ گل مريم شود
مريمِ
چهار پاره
دست در دست دلم مى نهى وهمسفر مى شوي ام تا رويامحو آن آبى موّاج غريبهمقدم مى شوى ام تا دريا
بغض سنگين دل زخمى رابه روى دفتر من مى بارىواژه در واژه غزل مى شوى وعشق را در دل من مى كارى
آسمان با من و تو همراه استچشم ما ميل به باران داردغم تنهايى انسانهارا آسمان بر سر ما مى بارد
من وتو كوچه به كوچه باهمسادگى را به زمان مى بخشيمخسته از غربت و تنهايي و دردعاشقى را به جهان مى بخشيم
شعر ها غرق غمى ديرنندباغم و غربت ما دمسازندبا پرو بال شكسته، بى عشقمانده در حسرت يك پروازند
و تو هم بغض قديمى قلمم. از غمِ بى كسى ام لبريزى گريه درگريه غزل مى بارى. برگ ريزان شب پاييزى
باز امشب به كجا مى برى امتا رهايم كنى از تنهايىمحو چشمان كه هستى امشبكه چنين پرشدم از شيدايى
اي تو همراز صميمى قلممدست تنهايى دل را بفشارگر كسى هست، كسى نيست چه غم؟به روى باور من عشق ببار
مريمِ
بشكن سكوت را قلمم ،تا به كى درنگحرفى بزن اگر چه دلت گشته تنگِ تنگامشب مدد بگير تو از عشق و شور و اشكابرى شو و ببار بر اين شهر پر ز رنگطرحى بزن ز آينه ى روحمان به شعرهرچند سهم ماست ز اين خلق پاره سنگبايد كه عشق را به تظلّم بياوريمدر پيشگاه مَردم آلوده ى به ننگدست مرا مگير ،رها كن كه دلخوشمبا قلب زخم خورده و با كام پرشرنگجارى شو و ببخش ،به شعرم طراوتىچوم چشمهاى عاشق او ،مست و شوخ و شنگدستى ببر به دفتر دل ،انتخاب كنگل واژه اى به وسعت چشمان او قشنگفرياد كن تو عشق مرا هرچه باد بادبشكن سكوت را قلمم تا به كى درنگمريم
دخترك در آينه خود را تجسّم مى كندتا تمام خويش را غرق توهّم مى كندچشمهايى خيره از آيينه بر چشمان اوبس غريبانه به روى او تبسّم مى كندمى نشيند درد سنگينى به روى قلب اوتا غم تنهايى خود را ترنّم مى كنددر تلاشى نا برابر در پى خود مى دودبين اين ناباوريها خويش را گم مى كنداين منم، من يك زنم، يا مادرم؟او صميمانه به خود حسّ ترحّم مى كندمى گذارد كوله بار درد را بر شانه اشموج وحشت باز اورا در تلاطم مى كندمى گريزد از خود و ازين سراب و اين عطشخويش را در زير باران غزل گم مى كندمريم
این منم واژه واژه ی دردمغزلی با ردیف تنهایییک مسافر به ناکجا آبادزخمی از عشق های رویایی این منم فصلِ سرد دلتنگیبهت تلخ غروب پاییزمشعر در شعر ،بغض و دل تنگیخسته ام از سکوت لبریزم این منم یک قفس پر از پروازشوق آزادی و نسیم بهاربی گناهی به جرم بی جرمیسالها مانده پای چوبه ی دار این منم کاغذ سپیدی که طرح زد ،عشق و رنج را در خویشچشمهایی همیشه بارانیروح یک شاعرم پر ازتشویش این منم آفتاب رو به غروبدر گریز از خودم به آرامیحس تلخ شکست پشت شکستزندگی در دیار ناکامی این منم هیچ،هیچ گنگی کهسالها روی درد خندیدمترجمان غمی به نام زنممن چی ام؟من کی ام؟نفهمیدم«مریم»
روز هشتم مارس روز جهانی زن مبارک
ببر مرا به نگاهى كه آسمان باشدبه سمت آبى دستى كه مهربان باشدببر به آبى عشق و زلال دريا واربه موج هاى نگاهى كه بى كران باشد
ببر به باغ؛به باران؛به آسمان؛ دریابه هر کجا که نشانی زتو عیان باشدببر به ماه وستاره به عمق زیباییبه چشمهای .سیاهی که کهکشان باشدببربه باغ غزلهای عاشقانه که بازشمیم عطرتو در واژه ها وزان باشدببر مرا به نگاه بهاریت ؛مگذارکه بی تو سهم من از فصل ها خزان باشدببر مرا به همان جا که عشق می خواهدکه شهر خوب نگاه تو ؛مرز آن باشدمريم
"امشب اى ماه به درد دل من تسكينى"زخمى ام ماه بگو زخم مرا مى بينى؟خسته و زخمى و دلگير تماشايم كناين من گم شده در خويش تو پيدايم كنباز مهمان من و اين همه تنهايى باشهم نشين من و اين لحظه ى شيدايى باشمن و دل تنگى وغم،تو قلم شيدايىوسعتى لايتنا هى است غم تنهايىتو همان عشق،همان واژه ى نابى به غزلمى درخشى به شب شعر من از روز ازلگرچه عمريست قلم زعشق تو مى باردهرچه شاعر بشوم ،شعر تورا كم دارد(مريم)
سئوگینین چَکیمی وار
یوخلوق دَرینلیگیندهبِرمودا اوچگئنی کیمیبیلمه دن اؤزونه چکیردویمادان اوتور سنیعشق جاذبه ای داردبه عمق نیستیعشق مثلث برموداستبی آنکه بدانی جذبت می کندبی آنکه حس کنیبلعیده می شوی
مریم
Maryam:ما ازين عشق به سامان نرسيديم و گذشتزخم خورديم و به درمان نرسيديم و گذشتگفته بودند كه شك لازمه ى ايمان استحيف از اين شك كه به ايمان نرسيديم و گذشتواژه ها بغض شد و راه گلومان را بستابر در ابر به باران نرسيديم و گذشتگرچه يك عمر دويديم پي خويش ولىگم شديم آه به پايان نرسيديم و گذشترنگ پاييزى درد است همه باورمانفصل ها رفت و به آبان نرسيديم و گذشتخسته و زخمى و دلگير گذشتيم زهمما ازين عشق به سامان نرسيديم و گذشت(مريم پاييزى)
مى شه خنده ها تُ پوشيدتوىِ سرماى زمستونتو صدات مى شه رها شدازقفس از هرچى زندون
مى شه خنده ها تُ برداشتراهى كوه و كمر شدجاده جاده عاشقى كردباستاره همسفر شد
مى شه خنده هاتو چيد ومثل گل ؛هميشه بو كردمى شه آيينه ى عشقُبانگاهت روبرو كرد
مى شه خنده هاتُ توىِيه غزل؛مثنوى جاداداين قدر شيرين و نابهدل به عشقش ميشه فرهاد
مى شه خنده هاتُ قاب كردمثل تابلو روى ديوارتاچشام بهش بيفتهبِشم از زندگى سرشار
مى شه خنده ها تُ حس كردتوى هر قطره ى بارونتو شميم اون گلاىِ خيس شده رو لب ايوون
مى شه خنده هاتُ نوشيدمست از جام اَلَست شددل سپرد به سادگى شوتارِكِ هرچى كه هست شد
مى شه خنده هاتُ حك كردتو غزل؛توشعر تازهواژه واژه هركى خوندشدل به خنده هات ببازه
مريم.
بهم گفتى خدا حافظمنم مى گم خدا مريمالهى توى اون چشمهانيفته سايه اى از غم به من گفتى خداحافظمنم مى گم خدا مريمالهى بر گل رويتبشم من قطره ى شبنم به من گفتى خداحافظمنم مى گم خدا مريمبپيچه عطر يادمندرون خلوتت هردم به من گفتى خدا حافظمنم گفتم خدا مريمبه زخم بى كسى هايتخودِ من مى شوم مرهم به من گفتى خداحافظمنم مى گم خدا مريمبراى زندگى تنهاحضورت را كم آوردم
مریم
"واله اى بى آشيانم،مست هجرم لولى اممى شود درقلب خود از بهر من جا واكنى"دستهايم را بگيرى حس كنى تنهايى امبهر قلب زخمى من عشق را اهدا كنىمن كويرى سوت و كورم تشنه ى يك جرعه عشقآبى چشمان خودرا مى شود دريا كنىبى قرار و خسته ام ،سرگشته اى دنبال خويشاين من گم گشته را تو. مى شود پيدا كنىمن جنون عشق دارم،سرخوشم ،ديوانه امقيس را اين بار بايد قسمت ليلا كنىدوستت دارم، ببين!اين جمله ى ممنوعه راگفتم و اى واى برمن ،مى شود حاشا كنىشعر من گرچه كپى بردارى از چشمان توستمى شود بايك نگاهت زير آن امضاءكنى
(مريم پاييزى)
چشمان تو را سبو سبو مى نوشممن عشق تو را چو جامه اى مى پوشمتو جام مرا زبوسه لبريز بكنبنشين به برم، اين تو و اين آغوشممریم
دو چشمت جنس باران،جنس رودندطنین دلکش شعر و سرودندبه پیش معبد پاک نگاهتتمام واژه هایم در سجودند
#مریم_پاییزی
بداهه
در اوج گناه و روسیاهی از توزیر غم و آوار و تباهی از توگر عشق تو جرم است ،مجازاتم کنجانا دل من تیر نگاهی از تو
#مریم_پاییزی
خسته و زخمی و دلگیر ،خودِپاییزمباغِ غارت شده از توطئه یِ چنگیزم
آبشارم که ز کوه غم وتنهایی خویشواژه در واژه ،به پای قلمم می ریزم
برحذر باش که از باور من رد نشویجاده ی پُر زجنون و خطر تبریزم
همچو شعرى كه به روى گسل عاطفه هاست
به تلنگر،به نگاه تو به هم مى ريزم
تن من آلبومی از زخم و غم وخنجرودردتک درختم که زکابوس تبر لبریزم
خسته از مزرعه و بازیِ با هرچه کلاغرنگ احساس مترسک به سرجالیزم
من که خود خسته زخویشم ،به امیدم منشینتارهایم کنی از رنج، به دار آویزم
این نه شعر است که هذیان من از تنهایی ستشاعرم مرهم زخمم غزل ناچیزم
جان پناه من از این خستگیِ ممتد باشتا ازین درد ،به آغوش خودت بگریزم
باید از چشم شما ،واژه بچینم شایدشوقِ عشقی به دل شعر و غزل انگیزم
#مریم_پاییزی
چشمهایت رنگ باران غزلقهوه ی تلخ است یا جام عسلمی شود نوشید چشمان تورامست شد از عشق چون روز ازل
چشمهایت بی کران آسمانلحظه ی پیدایش رنگین کمانبرگ در برگ نگاهت شعر عشقباد باغ چشمهایت بی خزان
ای تو معنای زلال و پاک و آبفصل فصل آرزوهایم سراببا نگاهی می شود مستم کنیچشم تو تلفیق شعر است و شراب
چشمهایت می وزد بر خاطرمعشق می بارد به روی باورممی کشم طرح نگاهت را به شعرعاشقانه ناز چشمت می خرممریم
مى نويسم عشق ،جارى مى شوىمثل حسّى درتن گلواژه هادست در لاى كلامم مى كنىمى شتابى چون نسيمى بى صدا
مي نويسم عشق ،باران مى شوىقطره کوبان مى چكى از آسمانشهر را درگير نازت مى كنىمثل رنگآمیزه ی رنگين كمان
هر چه بهترمى نويسم عشق رابیشتر در آبى ات گم مى شومدست در موج خيالت مى دهمشاعر تنهای مردم می شوم
گاهگاهی چون شرابی کهنه ایپرزشور و مستى و ديوانگىجرعه جرعه از تنت سر میکشماى خوشا در عاشقى مستانگى
مثل آهنگ غریب واژه ایمى نشينى در سكوت دفترمناگهان دست جدایی مى رسد واژه را خط مى زند از باورم
روزگاری روزگاری میرسد ديگر از رویای تو دل مى كَنممى كشم تنهايى خودرا به دوش مى روم در خويش چادر مى زنم #مريم_پاييزى
آه تنهایی ام،بیا بنشینخسته ای از سکوت و این تکرارتارهایت کنم از این اندوهخویش را دست واژه ها بسپار
در جهانی که نیست رنگ امیدای تو از هرچه هست زیباترای حضور تو رنگ آبی عشقچشمهایت زعاشقی ها تر
در شبى تلخ وسرد وبارانىزیر چتر نگاه من بنشینواژه واژه ستاره های غزلعاشقانه برای خود تو بچین
مست دردی به طعم بی کسی امجرعه جرعه تورا که می نوشمبازوانم همیشه جای توبودسالها بوده ای در آغوشم
در همه لحظه ها تو جاری باشبی تو اشعار من پرازخالی ستواژه هایم اسیر بغضی تلخبی تو احساس عشق پوشالی ست
با قلم موی درد، نقش بزنعشق را روی بوم چشمانمبغض در بغض ابر دلتنگیطرح اشک است و رنج می دانم
آه امشب بیا و خرده مگیرازمن وشوروشعر وشیداییسالها باتو عاشقی کردمغرق حسّی به نام تنهایی
#مریم_پاییزی
گؤزلرين،گؤيومون نورلو اولدوزوسئوگى چؤرك اولسا ،سئوگى نين دوزوياشام يالان اولسا هرنه يين دوزووارليغيم دونيامسان من سنين نه يين؟
بوتون وارليغيمى يوخلوغون ساريرهر گئجه تئليمى اللرين داريراوره ييم هر شعر ده سنى آراييرسئويملى رويامسان من سنين نه يين
باخيرسان اوزومه بايغين گؤزلرلهياخيرسان كؤنلومو يانار كؤزلرلهياغيرسان شعريمه شيرين سؤزلرلهعؤمورلوك سئودامسان، من سنين نه يين
قلم گؤتورنده سن يازيلير سانسئوگي ذيروه سينده چن یازیلیرسانمن سنی یازاندا،من یازیلیرساننفسیم،هاوام سان،من سنین نه یین؟
سن منیم اولاسان،من سنین اولامسئوگی تک جوشاراق شعرینه دولامالینده گول آچام،الینده سولامسیغیناق یووام سان من سنین نه یین؟
ضریح دير کؤنلومه گؤزل گؤزلریمآیه دیر،غزل دیر،شیرین سؤزلریناورکده قالارقی، بوتون ایزلرینمقدس منام سان،من سنین نه یین
#مريم_پاييزى
P@yiz@n:پسرهایی که موی بوردارنددلی شاد و سری پرشور دارندکه این ها از نژاد پاک مهرندفقط کم هاله های نور دارند پسرایی که موی بور دارندبه دست خود دف و تنبور دارندبه تار زلفشان دستی بزن توکه با هر زخمه ات صد شور دارند پسرهایی که موی بور دارندمگو که چشمهایی شور دارندولیکن همچو صیّادان حاذقبرای هرچه خواهی تور دارند پسرهایی که موی بور دارنددو چشم آبی مخمور دارندکه زیبا و درخشانند چون عشقکه بر زن حکم کوهِ نور دارند
پسرهایی که موی بور دارندرخی زرد و دلی رنجور دارنداگرچه مویشان همرنگ خورشیدولی خود ،روز چون دیجور دارند پسرهایی که موی بور دارنداسیر زلف خود صد حوردارندبیاور شانه ای آزادشان کنمبادا نقشه ای ناجور دارند! پسرهایی که موی بور دارنددلی از جنس آب و نور دارندبداهه بود و شعر اینگونه جوشیدببخشند و قلم معذور دارند
مریم پاییزی
بااو بگویید آسمان اَبریستخورشید چشماشو بتابونهیا دست کم از نم نم عشقشروی کویر دل ببارونه
با او بگویید از تبر از زخمازین درخت سبز دل مردهازشاخه هایی که به عشق اودستاشو تا هفت آسمان برده
با او بگویید آسمانم رادر نِی نِی چشماش گم کردمحتی برای یک نفس پروازشوق نگاهش رو کم آوردم
با او بگویید از منِ بی اوازبى کسی از بغض لبریزممن واژه واژه رنگ می بازمبُهت خزانم،شعر پاییزم
با او بگویید عاشق اینمبر روی زخمش مرهمى باشمیا گل کنم در اوج احساسشدر باغ شعرش مریمى باشم
#مریم_پاییزی
به عمق خلوت شب چون ستاره اى بنشينمسافر ى كه حضورت نهايت جشن است
مرغ آمين را شبى از سينه ات پرواز دهتا تو را برگردن من چون گلو بند آورد
#مریم_پاییزان
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1395/03/03
به شهر قلب من عشقش رصد شدهزاران سکه بر مهرش سند شد
وليكن بعد عقدش،مهر ررا خواستچو غلطك از من دل خسته رد شد
#مریم_پاییزان حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1395/03/05
تو بهاری گر شبی ،در شعر مهمان شویمریم پاییز ی ات رنگ شقایق می شود
شعر را باید که در موج نگاهت کشف کردتا افق،مرز رسیدن،عشق قایق می شود
واژه ها را دل ز آبی نگاهت وام کردنیست حرفی،عشق گر خود بر تو عاشق می شود
گرتو باشی واژه ها از عاشقی گل می کنندباتو حتی خار از جنس شقایق می شود .
شعر نابی باش و یک شب در دلم آرام گیرآه بی تو عشق هم آیینه ی دق می شود
#مریم_پاییزان
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1395/03/08
چشم تو رنگ عسل بود ،نه زیباتر بودحرف تو عمق غزل بود،نه دریاتر بود
تا که از باور آیینه قلبم گذریعطر تو،شو ر بغل بود ،نه گیراتر بود
آتش عشق است و در جان و تن استباجنونش رهزن قلب من است
در تبی اینگونه تا دیدار توهستی من چون گلی در گلخن است
چشمهایت جام لبریز از عسلنازک و زیبایی و هم بی بدل
عطر ناب مریمی درباغ شعریاس و نرگس را گرفته در بغل
#مریم_پاییزان
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1395/03/10
شاعران که با قلم بر لوح دفتر می زنندبعدها از دست ناشر مشت بر سر می زنند
شاعران که باقلم بر لوح دفتر می زنندطرح رنج خویش را از دست همسر می زنند
شاعران که با قلم بر لوح دفتر می زنندواژه ها را بهر شعری ،یک به یک سر می زنند
شاعران که با قلم بر لوح دفتر می زنندشوکران در کام و حرف از شیر و شکّر می زنند
شاعران که با قلم بر لوح دفتر می زننداز پی یک سوژه، سر بر ماه و اختر می زنند
شاعران که با قلم بر لوح دفتر میزنندازغم عشقی دروغین بر دل اخگر می زنند
شاعران که باقلم بر لوح دفتر می زنندبهر لایک دلبری تا صبح پر پر می زنند
شاعران که با قلم بر لوح دفتر می زننددرتخیل شانه بر گیسوی دلبر می زنند
#مریم_پاییزی
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1395/03/11
۱۵:۳۱
مى روم اما دلم را مى سپارم دست تووقت ماندن نيست چون مى خواندم چاووش من
آسمان بردار ابرت را برو .باران نباربركوير زخمى اين روح آتش نوش من
مثل پيچك بر تن تنهايى ام تن پوش شوعشق را اندازه كن برقامت آغوش من
#مريم_پاييزى
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1396/07/29
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher_tanz
شنيدم كه مردى مبارك حضورسراپا گناه و سراپا قصور
شنيدم كه مردى مبارك حضورگرفته چهل زن به جبر و به زور
هرچه زآن تلخ تر اندر همه عالم نبودزهر عشقى ست كه از جام لبش نوشيدم
شنیدم که مردی مبارک حضور كه شد كله پا بى صدا در تنور
هر چه ز آن تلخ تر اندر همه عالم نبوداختلاس است كه از جيب من وتو بكنند
شنیدم که مردی مبارک حضور شنيدن چو ديدن نباشد ولى
#مريم_پاييزى
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1396/07/30
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher_tanz
"عهد و پیمان فلک را نیست چندان اعتبار "پس بیا تا عهد و پیمان را نبسته بشکنیم
نصیحتی کنمت بشنو و بهانه مگیر
وهرچه گفت زنت بى بهانه گو تكبير
عهد و پیمان فلک را نیست چندان اعتباربا فلك قهرم ولى از دست پيمان در فرار
نصیحتی کنمت بشنو و بهانه مگیر
بيا و عاشق من شو ويا كه زود بمير
عهد و پیمان فلک را نیست چندان اعتباراز فلك بگذر مگر عهد تو دارد اعتبار؟
نصیحتی کنمت بشنو و بهانه مگیرقرار نيست كه من گربه باشم وتو چو شير
عهد وپیمان فلک رانیست چندان اعتبار پس بزن بر طبل بى عارى مخور هى غم مدام
عهد و پیمان فلک را نیست چندان اعتبار كارت او خالى شده از پول هاى بى شمار
عهدوپیمان فلک رانیست چندان اعتبارمختلس در اختلاساتت بياور پشتكار
#مريم_پاييزى
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1396/08/02
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher_tanz
هرچيزى از دنيا بخواهم يك نفر داردامّا هميشه خواستن هايم خطر دارد
هرچيزى از دنيا بخواهم يك نفر دارددانم هميشه او مرا زير نظر دارد
نه مثل کوه محکم ، نه مثل رود جاری ام
بگو بگو فقط بگو ،كمى تو دوست دارى ام
نه مثل کوه محکم ، نه مثل رود جاری امبگو چه هست پرسشت كه من جواب آرى ام
نه مثل کوه محکم ، نه مثل رود جاری امدليل لوس بودنم همين كه ته تغارى ام
هرچيزى از دنيا بخواهم يك نفر دارديك نفر اما برايش خواست من درد سر دارد
نه مثل کوه محکمم نه مثل رود جاری ام
كلاغ بد خبر تووُ و لى خودم قنارى ام
نه مثل کوه محکمم نه مثل رود جاری امبه گل نشسته قايقم، گلم بكن تو يارى ام
هر چيزى از دنيا بخواهم يك نفر دارد
آن يك نفر پس كو ،كسى آيا خبر دارد؟
نه مثل کوه محکم ، نه مثل رود جاری امشبيه بادبادكم ، اسير حزب بادى ام
نه مثل کوه محکم ، نه مثل رود جاری امبه هوش باش چونكه از قبيله ى تتارى ام
هرچيزى از دنيا بخواهم يك نفر دارديعنى همان مردى كه هاله دور سر دارد!
#مريم_پاييزى
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1396/08/09
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher_tanz
تسبيح شيخ گم شده در جستجوى آنكارش به كوى ساقى خمّار مى كشد
گفتى كه دوست دارم و از ترس همسرتعشق تو زودِ زود به انكار مى كشد
يعنى گذشتن از سر ديوار قهر مان
بسيار سخت از من وتو كار مى كشد
خط مى كشم به دور تو و عشق بعد ازاينتو نقطه اى و كار به پرگار مى كشد
#مريم_پاييزى
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1396/08/10
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher_tanz
رودها را سد زديم و عاقبتدر ميان آب صحرا ساختيم
خسته از هرگونه بحث و اعتراضظلمها ديديم و تنها ساختيم
از بلاهاى طبيعى نيست ترسبا بلايى چون شماها ساختيم
#مریم_پاییزی
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1396/08/29
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher_tanz
و يكى بود صدا كرد مرا ،يا مريماين همه راه به دنبال صدا آمده ام
بد خمارم دو سه تا پیک بده ای ساقیاز کجا تا به کجا بهر دوا آمده ام
بس كه باران زده سيلاب به راه افتادهنه براى كمك و بهر شنا آمده ام
ژن مرغوب ندارم چه کنم با این دردبه بر مجلسیان بهر شفا آمده ام
خسته از شادی و جشن و هیجان و مستی باز در آنتالیا بهر عزا آمده ام
#مريم_پاييزى
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1396/09/01
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher_tanz
ستاره می زند بر ماه چشمکوپیچد توی کلبه عطر پیچکقلم پشتک زند بر روی دفترنویسد روز میلادت مبارک
قلم در دست او چاقوى تيز استوطنزش خوشمزه ،خوب و لذيذ استزبان واژه ها لال است ،گويمبراى ما چه اندازه عزيز است
گويند كه تو معدنى از نقل و نباتىدر طنز به شيرينى شهد و شكلاتىخضرى است اگر شهرت و مهدي است چونامتدرباغ ادب چشمه اى از آب حياتى
به دست او قلم مانند سيخهبه پاى ناكسان طنزش چو ميخهگهى سازد تبر انديشه اش راكَند او ظلم را از ريش و بيخه
اين بيخه نو آورى خودم هست
رم عمرت زشادي فول باشهوجيب تو پر از چك پول باشهبه پوست خود نمى گنجم اگر كهبه چشمت طنز من مقبول باشه
اگر چه شاعره انديشه دارهولى از جنس بيك او تيشه دارههميشه ساكت و آرام و مظلومولى گويند خرده شيشه داره
تو چايش را بياور، قند بامنلب از تو وگل لبخند با منچگونه شعر مى گويى چنين خوببگو تو راز اين ترفند بامن
قلم در دست گيري قند ريزىبه طنزت عالى و رندى و تيزىچگونه هجو گويم من تو راكهبه پيش من چو جانِ جان عزيزى
#مريم_پاييزى
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1396/09/08
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher_tanz
آن پیک نامور که رسید از دیار دوستگفتا كه رايگان شده نان و برنج و گوشت#مريم_پاييزى
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1396/09/19
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher_tanz
احتمالش مى رود روز قيامت ناگهان من برم حسرت به حال مردم اهل گناه
احتمالش مى رود روز قيامت ناگهان سور اسرافيل را دزدند مثل آن دكل
احتمالش مى رود روز قيامت ناگهان هركه جنّت مى رود ،گويد كه دوزخ بهتر است
مثل معتادى كه خرج اعتيادش را نداردمثل آن شيخى كه از دين،اعتقادش را ندارد
مثل معتادى كه خرج اعتيادش را نداردشاعرى بى پول هستم كه مدادش را ندارد
احتمالش می رود روز قیامت ناگهان
كه زدست ناكسان سوى جهنم مى دوم
احتمالش می رود روز قیامت ناگهانجايگاه مُنتَقِم با مُنتقَم گردد عوض
احتمالش می رود روز قیامت ناگهانكه دهد تكذيبيه شيخ محل ،بر حرف خود
احتمالش می رود روز قیامت ناگهانكه بفهمى تو جهنم و عذاب آن به جز شوخى نبود
#مریم_پاییزی
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1396/09/21
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher_tanz
نيمه شب تا به سحر گرم چت و بحث شديمصبح فرداش خبر دار شدم همسر بود
گفته بودم كه به پى وى ببرم از تو دلىبخت من از همه ى خلق جهان بدتر بود
گفته بودم به جهنم برود،رفت ولىهيزم دوزخ ايران كه هميشه تر بود
گفتمش از چه فكندى تو در اينجا لنگرگفت چون شام عزيز تو،گلم كنگر بود
#مريم_پاييزى
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1396/09/22
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher_tanz
تا سر زلف تو در دست نسیم افتاده ستتار مو هست كه در ديگ حليم افتاده ست
تا سر زلف تو در دست نسیم افتاده ستزلزله، آتش و سيلاب به ايل افتاده است
تا سر زلف تو در دست نسیم افتاده ستشيخ از ترس بلايا به بيم افتاده است
تا سر زلف تو در دست نسیم افتاده ستفكر آنم كه كلا گيس تورا چسب زنم
تا سر زلف تو در دست نسیم افتاده ستكو مكارم كه حرام دگرى پيدا شد
تاسرزلف تو دردست نسیم افتاده استهمه گويند دكل توى سر زلف تو بود
#مريم_پاييزى
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1396/09/28
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher_tanz
شبی پرسیدم از دلبر چه فن در عاشقی خوشتربگفت آن فنّ خوبی که عزیز دل تو می دانی
سخت می ترسم فراموشم کنی چون روزگار دور نامردی ست و تو از همه نامردتر
شبی پرسیدم از دلبر، چه فن در عاشقی خوشتر؟بگفتا زير يك خم سر برون،فيتيله پيچش كن
شبی پرسیدم از دلبر، چه فن در عاشقی خوشتر؟بگفتا خواب جان من،مگر باشد ازاين بهتر
شبی پرسیدم از دلبر، چه فن در عاشقی خوشتر؟بگفتا عشق پيدا كن،فنون عاشقى بامن
شبی پرسیدم از دلبر، چه فن در عاشقی خوشتر؟بگفتا اينكه تو گيرى زنى زيبا براى من
سخت می ترسم فراموشم کنی چون روزگاربهتر آن باشد فراموشت كنم من زودتر
شبی پرسیدم از دلبر، چه فن در عاشقی خوشتر؟جوابم داد بهر ما نماز شب نماز شب
شبی پرسیدم از دلبر، چه فن در عاشقی خوشتر؟
بگفتا شب شده اى زن نمى خوابى چرا آخر
شبى پرسيدم از دلبر چه فن در عاشقى خوشتربگفتا تو بيا پيشم.چه فن ها مى كنم اجرا
#مريم_پاييزى
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1396/10/03
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher_tanz
اين مزرعه ى دولت تدبير تورااى شيخ بيا دوباره شخمى بزنيم
از وعده ى ارزانى و آزادى نهاز مرغ بگو كه حرف تخمى بزنيم
#مريم_پاييزى
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1396/10/04
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher_tanz
به روى باور سبز غزل بنويس آزادىمترس از اينكه فردا هم حكومت با تبر باشد
به خاك و خون مكش گل هاى پاك ميهنم را چوندعا و آه مظلومان كه ديده بى اثر باشد#مريم_پاييزى
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1396/10/09
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher_tanz
آسمان بردار ابرت را برو .باران نباربركوير زخمى اين روح آتش نوش من
مثل پيچك بر تن تنهايى ام تن پوش شوعشق را اندازه كن برقامت آغوش من
#مريم_پاييزى
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1396/07/29
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher_tanz
شنيدم كه مردى مبارك حضورسراپا گناه و سراپا قصور
شنيدم كه مردى مبارك حضورگرفته چهل زن به جبر و به زور
هرچه زآن تلخ تر اندر همه عالم نبودزهر عشقى ست كه از جام لبش نوشيدم
شنیدم که مردی مبارک حضور كه شد كله پا بى صدا در تنور
هر چه ز آن تلخ تر اندر همه عالم نبوداختلاس است كه از جيب من وتو بكنند
شنیدم که مردی مبارک حضور شنيدن چو ديدن نباشد ولى
#مريم_پاييزى
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1396/07/30
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher_tanz
"عهد و پیمان فلک را نیست چندان اعتبار "پس بیا تا عهد و پیمان را نبسته بشکنیم
نصیحتی کنمت بشنو و بهانه مگیر
وهرچه گفت زنت بى بهانه گو تكبير
عهد و پیمان فلک را نیست چندان اعتباربا فلك قهرم ولى از دست پيمان در فرار
نصیحتی کنمت بشنو و بهانه مگیر
بيا و عاشق من شو ويا كه زود بمير
عهد و پیمان فلک را نیست چندان اعتباراز فلك بگذر مگر عهد تو دارد اعتبار؟
نصیحتی کنمت بشنو و بهانه مگیرقرار نيست كه من گربه باشم وتو چو شير
عهد وپیمان فلک رانیست چندان اعتبار پس بزن بر طبل بى عارى مخور هى غم مدام
عهد و پیمان فلک را نیست چندان اعتبار كارت او خالى شده از پول هاى بى شمار
عهدوپیمان فلک رانیست چندان اعتبارمختلس در اختلاساتت بياور پشتكار
#مريم_پاييزى
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1396/08/02
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher_tanz
هرچيزى از دنيا بخواهم يك نفر داردامّا هميشه خواستن هايم خطر دارد
هرچيزى از دنيا بخواهم يك نفر دارددانم هميشه او مرا زير نظر دارد
نه مثل کوه محکم ، نه مثل رود جاری ام
بگو بگو فقط بگو ،كمى تو دوست دارى ام
نه مثل کوه محکم ، نه مثل رود جاری امبگو چه هست پرسشت كه من جواب آرى ام
نه مثل کوه محکم ، نه مثل رود جاری امدليل لوس بودنم همين كه ته تغارى ام
هرچيزى از دنيا بخواهم يك نفر دارديك نفر اما برايش خواست من درد سر دارد
نه مثل کوه محکمم نه مثل رود جاری ام
كلاغ بد خبر تووُ و لى خودم قنارى ام
نه مثل کوه محکمم نه مثل رود جاری امبه گل نشسته قايقم، گلم بكن تو يارى ام
هر چيزى از دنيا بخواهم يك نفر دارد
آن يك نفر پس كو ،كسى آيا خبر دارد؟
نه مثل کوه محکم ، نه مثل رود جاری امشبيه بادبادكم ، اسير حزب بادى ام
نه مثل کوه محکم ، نه مثل رود جاری امبه هوش باش چونكه از قبيله ى تتارى ام
هرچيزى از دنيا بخواهم يك نفر دارديعنى همان مردى كه هاله دور سر دارد!
#مريم_پاييزى
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1396/08/09
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher_tanz
تسبيح شيخ گم شده در جستجوى آنكارش به كوى ساقى خمّار مى كشد
گفتى كه دوست دارم و از ترس همسرتعشق تو زودِ زود به انكار مى كشد
يعنى گذشتن از سر ديوار قهر مان
بسيار سخت از من وتو كار مى كشد
خط مى كشم به دور تو و عشق بعد ازاينتو نقطه اى و كار به پرگار مى كشد
#مريم_پاييزى
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1396/08/10
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher_tanz
رودها را سد زديم و عاقبتدر ميان آب صحرا ساختيم
خسته از هرگونه بحث و اعتراضظلمها ديديم و تنها ساختيم
از بلاهاى طبيعى نيست ترسبا بلايى چون شماها ساختيم
#مریم_پاییزی
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1396/08/29
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher_tanz
و يكى بود صدا كرد مرا ،يا مريماين همه راه به دنبال صدا آمده ام
بد خمارم دو سه تا پیک بده ای ساقیاز کجا تا به کجا بهر دوا آمده ام
بس كه باران زده سيلاب به راه افتادهنه براى كمك و بهر شنا آمده ام
ژن مرغوب ندارم چه کنم با این دردبه بر مجلسیان بهر شفا آمده ام
خسته از شادی و جشن و هیجان و مستی باز در آنتالیا بهر عزا آمده ام
#مريم_پاييزى
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1396/09/01
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher_tanz
ستاره می زند بر ماه چشمکوپیچد توی کلبه عطر پیچکقلم پشتک زند بر روی دفترنویسد روز میلادت مبارک
قلم در دست او چاقوى تيز استوطنزش خوشمزه ،خوب و لذيذ استزبان واژه ها لال است ،گويمبراى ما چه اندازه عزيز است
گويند كه تو معدنى از نقل و نباتىدر طنز به شيرينى شهد و شكلاتىخضرى است اگر شهرت و مهدي است چونامتدرباغ ادب چشمه اى از آب حياتى
به دست او قلم مانند سيخهبه پاى ناكسان طنزش چو ميخهگهى سازد تبر انديشه اش راكَند او ظلم را از ريش و بيخه
اين بيخه نو آورى خودم هست
رم عمرت زشادي فول باشهوجيب تو پر از چك پول باشهبه پوست خود نمى گنجم اگر كهبه چشمت طنز من مقبول باشه
اگر چه شاعره انديشه دارهولى از جنس بيك او تيشه دارههميشه ساكت و آرام و مظلومولى گويند خرده شيشه داره
تو چايش را بياور، قند بامنلب از تو وگل لبخند با منچگونه شعر مى گويى چنين خوببگو تو راز اين ترفند بامن
قلم در دست گيري قند ريزىبه طنزت عالى و رندى و تيزىچگونه هجو گويم من تو راكهبه پيش من چو جانِ جان عزيزى
#مريم_پاييزى
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1396/09/08
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher_tanz
آن پیک نامور که رسید از دیار دوستگفتا كه رايگان شده نان و برنج و گوشت#مريم_پاييزى
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1396/09/19
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher_tanz
احتمالش مى رود روز قيامت ناگهان من برم حسرت به حال مردم اهل گناه
احتمالش مى رود روز قيامت ناگهان سور اسرافيل را دزدند مثل آن دكل
احتمالش مى رود روز قيامت ناگهان هركه جنّت مى رود ،گويد كه دوزخ بهتر است
مثل معتادى كه خرج اعتيادش را نداردمثل آن شيخى كه از دين،اعتقادش را ندارد
مثل معتادى كه خرج اعتيادش را نداردشاعرى بى پول هستم كه مدادش را ندارد
احتمالش می رود روز قیامت ناگهان
كه زدست ناكسان سوى جهنم مى دوم
احتمالش می رود روز قیامت ناگهانجايگاه مُنتَقِم با مُنتقَم گردد عوض
احتمالش می رود روز قیامت ناگهانكه دهد تكذيبيه شيخ محل ،بر حرف خود
احتمالش می رود روز قیامت ناگهانكه بفهمى تو جهنم و عذاب آن به جز شوخى نبود
#مریم_پاییزی
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1396/09/21
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher_tanz
نيمه شب تا به سحر گرم چت و بحث شديمصبح فرداش خبر دار شدم همسر بود
گفته بودم كه به پى وى ببرم از تو دلىبخت من از همه ى خلق جهان بدتر بود
گفته بودم به جهنم برود،رفت ولىهيزم دوزخ ايران كه هميشه تر بود
گفتمش از چه فكندى تو در اينجا لنگرگفت چون شام عزيز تو،گلم كنگر بود
#مريم_پاييزى
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1396/09/22
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher_tanz
تا سر زلف تو در دست نسیم افتاده ستتار مو هست كه در ديگ حليم افتاده ست
تا سر زلف تو در دست نسیم افتاده ستزلزله، آتش و سيلاب به ايل افتاده است
تا سر زلف تو در دست نسیم افتاده ستشيخ از ترس بلايا به بيم افتاده است
تا سر زلف تو در دست نسیم افتاده ستفكر آنم كه كلا گيس تورا چسب زنم
تا سر زلف تو در دست نسیم افتاده ستكو مكارم كه حرام دگرى پيدا شد
تاسرزلف تو دردست نسیم افتاده استهمه گويند دكل توى سر زلف تو بود
#مريم_پاييزى
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1396/09/28
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher_tanz
شبی پرسیدم از دلبر چه فن در عاشقی خوشتربگفت آن فنّ خوبی که عزیز دل تو می دانی
سخت می ترسم فراموشم کنی چون روزگار دور نامردی ست و تو از همه نامردتر
شبی پرسیدم از دلبر، چه فن در عاشقی خوشتر؟بگفتا زير يك خم سر برون،فيتيله پيچش كن
شبی پرسیدم از دلبر، چه فن در عاشقی خوشتر؟بگفتا خواب جان من،مگر باشد ازاين بهتر
شبی پرسیدم از دلبر، چه فن در عاشقی خوشتر؟بگفتا عشق پيدا كن،فنون عاشقى بامن
شبی پرسیدم از دلبر، چه فن در عاشقی خوشتر؟بگفتا اينكه تو گيرى زنى زيبا براى من
سخت می ترسم فراموشم کنی چون روزگاربهتر آن باشد فراموشت كنم من زودتر
شبی پرسیدم از دلبر، چه فن در عاشقی خوشتر؟جوابم داد بهر ما نماز شب نماز شب
شبی پرسیدم از دلبر، چه فن در عاشقی خوشتر؟
بگفتا شب شده اى زن نمى خوابى چرا آخر
شبى پرسيدم از دلبر چه فن در عاشقى خوشتربگفتا تو بيا پيشم.چه فن ها مى كنم اجرا
#مريم_پاييزى
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1396/10/03
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher_tanz
اين مزرعه ى دولت تدبير تورااى شيخ بيا دوباره شخمى بزنيم
از وعده ى ارزانى و آزادى نهاز مرغ بگو كه حرف تخمى بزنيم
#مريم_پاييزى
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1396/10/04
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher_tanz
به روى باور سبز غزل بنويس آزادىمترس از اينكه فردا هم حكومت با تبر باشد
به خاك و خون مكش گل هاى پاك ميهنم را چوندعا و آه مظلومان كه ديده بى اثر باشد#مريم_پاييزى
حاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1396/10/09
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher_tanz
۱۵:۵۲