۲۳ بهمن ۱۴۰۱
یک مویز برداشتم و مابین انگشتانم کمی فشار دادم تا جایی که هسته بزرگ و تردش بین انگشتانم حس شدترجیح میدادم مزه ی شیرینش را با نوک زبانم بچشم و میان دندانهایم خردش کنم تا دوحس بویایی و چشایی بهمراه سمفونی جذاب خرد شدن هسته اش حس لذیذی در سرم بپیچانند پس با لبهایم آنرا به دندانهای جلویی و زبانم سپردم.خوب کارشان را بلد بودند؛ حتی بهتر از قبل! قبل از آن زمانی که دندانهای آسیابم سالم بود و نکشیده بودمشان!و تمام حواس روحی و جسمی را به یکباره با هم بلعیدم. خدا میداند از آنجا به بعد بقیه جوارحم چه لذتی نصیبشان شد.برای هرشش تایشان سپاسگزاری کردم دندانهای جلویی، لب، زبان ،گوش ، بلع سریع و آسان و البته دندانهای آسیابی که فقدانشان بانی خیر شده بود
۱۵:۵۷