عجیب غریب
قندی بیا وقتی آیانی اومد اینجوری سورپرایزش کنیم
-یا رب العالمین!کی میگه استیچ موردعلاقمه؟
۵:۱۴
صدام بزن آرمین زارعی چون؛"اوایل سخت بود برام ولی بعد افتاد از چشمم"
۱۸:۱۹
عجیب غریب
صدام بزن آرمین زارعی چون؛ "اوایل سخت بود برام ولی بعد افتاد از چشمم"
صدام بزن محسن یگانه چون؛"من توی زندگیتم ولی نقشی ندارم اصلا"
۱۸:۲۱
عجیب غریب
صدام بزن محسن یگانه چون؛ "من توی زندگیتم ولی نقشی ندارم اصلا"
صدام بزن باران چون؛"حتی توی رویاتم انگار واس من جا نیست"
۱۸:۲۲
خلاصه که عزیزم..
بهترینشان بودی؛
از بین تمامِ کذب هایی که زندگی شان کردم .
بهترینشان بودی؛
از بین تمامِ کذب هایی که زندگی شان کردم .
۱۸:۲۶
ناتانائیل بگذار اهمیت در نگاه تو باشد، نه در چیزی که به آن مینگری.
۸:۴۲
عجیب غریب
ناتانائیل بگذار اهمیت در نگاه تو باشد، نه در چیزی که به آن مینگری.
ناتانائیل، بدبختیِ هرکسی از آن است که همیشه اوست که مینگرد و هر آنچه که مینگرد از آنِ خود میداند.
۸:۴۶
عجیب غریب
ناتانائیل، بدبختیِ هرکسی از آن است که همیشه اوست که مینگرد و هر آنچه که مینگرد از آنِ خود میداند.
-و شمس تبریزی میگه؛
این همه رنج ها از این شد که ورقِ خود میخوانید، ورقِ یار هیچ نمیخوانید!
این همه رنج ها از این شد که ورقِ خود میخوانید، ورقِ یار هیچ نمیخوانید!
۸:۴۸
عجیب غریب
ناتانائیل بگذار اهمیت در نگاه تو باشد، نه در چیزی که به آن مینگری.
-خوندن کتاب 'مائدههای زمینی' رو از دست ندین)
۸:۴۹
-این ته نامردیه که دلم بغل بخواد و تو نباشی؛
۱۹:۳۹
بازارسال شده از 𝑀𝑒𝑟𝑎'𝑠 𝑑𝑖𝑎𝑟𝑦
_تو از من دوری اما چرا حتی وقتی دارم راجبت مینویسمم ضربانِ قلبم میره بالا...؟
۴:۲۱
-مائدههای زمینی؛
۴:۵۲
عجیب غریب
-مائدههای زمینی؛
-مائدههای زمینی؛
۴:۵۳
می خواهمت؛ چنان که شبِ خسته خواب رامی جویمت؛ چنان که لبِ تشنه آب را
محو توام؛ چنان که ستاره به چشمِ صبحیا شبنمِ سپیده دمان آفتاب را
@ my Sogand
محو توام؛ چنان که ستاره به چشمِ صبحیا شبنمِ سپیده دمان آفتاب را
@ my Sogand
۵:۱۳
-توهمِ همدیگه؛
۶:۵۴
-چجوری انقدر دوست داشتنیه؟)@ cherry
۶:۵۵
بازارسال شده از Смерть мозга
سعی میکنن با احساساتم بازی کنن ولی اگه پیدا کردین منم بازی.
۶:۱۶
-دلم میخواد برگردم به اون زمانی که تو بله فقط با دونفر چت میکردم.هرچی ادمای دورت بیشتر میشن، احمق ترم میشن.
۶:۱۹
باشه؛-باید عین خودت رفتار کنم ببینی چه خوش میگذره.
۶:۲۲
جلوتر بیا؛به موازاتِ لب های پنجره..حالا بگو در این تخیلِ غلیظ،در انتظارِ کدام اشاره ی باران باشم؟که از بسامدش رنجی ناگزیر بر سرم نریزدو پرت نشوم بر شمایلِ تاریکی،که ذهنی مرطوب را پس می دهد .
۶:۳۷