عکس پروفایل عجیب غریبع

عجیب غریب

۵۲عضو
عجیب غریب
undefined قندی بیا وقتی آیانی اومد اینجوری سورپرایزش کنیمundefined
-یا رب العالمین!کی میگه استیچ موردعلاقمه؟

۵:۱۴

صدام بزن آرمین زارعی چون؛"اوایل سخت بود برام ولی بعد افتاد از چشمم"

۱۸:۱۹

عجیب غریب
صدام بزن آرمین زارعی چون؛ "اوایل سخت بود برام ولی بعد افتاد از چشمم"
صدام بزن محسن یگانه چون؛"من توی زندگیتم ولی نقشی ندارم اصلا"

۱۸:۲۱

عجیب غریب
صدام بزن محسن یگانه چون؛ "من توی زندگیتم ولی نقشی ندارم اصلا"
صدام بزن باران چون؛"حتی توی رویاتم انگار واس من جا نیست"

۱۸:۲۲

خلاصه که عزیزم..
بهترینشان بودی؛
از بین تمامِ کذب‌ هایی که زندگی‌ شان کردم .

۱۸:۲۶

ناتانائیل بگذار اهمیت در نگاه تو باشد، نه در چیزی که به آن می‌نگری.

۸:۴۲

عجیب غریب
ناتانائیل بگذار اهمیت در نگاه تو باشد، نه در چیزی که به آن می‌نگری.
ناتانائیل، بدبختیِ هرکسی از آن است که همیشه اوست که می‌نگرد و هر آنچه که می‌نگرد از آنِ خود می‌داند.

۸:۴۶

عجیب غریب
ناتانائیل، بدبختیِ هرکسی از آن است که همیشه اوست که می‌نگرد و هر آنچه که می‌نگرد از آنِ خود می‌داند.
-و شمس تبریزی میگه؛
این همه رنج‌ ها از این شد که ورقِ خود می‌خوانید، ورقِ یار هیچ نمی‌خوانید!

۸:۴۸

عجیب غریب
ناتانائیل بگذار اهمیت در نگاه تو باشد، نه در چیزی که به آن می‌نگری.
-خوندن کتاب 'مائده‌های زمینی' رو از دست ندین)

۸:۴۹

-این ته نامردیه که دلم بغل بخواد و تو نباشی؛

۱۹:۳۹

بازارسال شده از 𝑀𝑒𝑟𝑎'𝑠 𝑑𝑖𝑎𝑟𝑦
_تو از من دوری اما چرا حتی وقتی دارم راجبت مینویسمم ضربانِ قلبم میره بالا...؟

۴:۲۱

thumnail
-مائده‌های زمینی؛

۴:۵۲

عجیب غریب
undefined -مائده‌های زمینی؛
thumnail
-مائده‌های زمینی؛

۴:۵۳

می خواهمت؛ چنان که شبِ خسته خواب رامی جویمت؛ چنان که لبِ تشنه آب را
محو توام؛ چنان که ستاره به چشمِ صبحیا شبنمِ سپیده دمان آفتاب را
@ my Sogand

۵:۱۳

thumnail
-توهمِ همدیگه؛

۶:۵۴

thumnail
-چجوری انقدر دوست داشتنیه؟)@ cherry

۶:۵۵

بازارسال شده از Смерть мозга
سعی میکنن با احساساتم بازی کنن ولی اگه پیدا کردین منم بازی.

۶:۱۶

-دلم میخواد برگردم به اون زمانی که تو بله فقط با دونفر چت میکردم.هرچی ادمای دورت بیشتر میشن، احمق ترم میشن.

۶:۱۹

باشه؛-باید عین خودت رفتار کنم ببینی چه خوش میگذره.

۶:۲۲

جلوتر بیا؛به موازاتِ لب های پنجره..حالا بگو در این تخیلِ غلیظ،در انتظارِ کدام اشاره ی باران باشم؟که از بسامدش رنجی ناگزیر بر سرم نریزدو پرت نشوم بر شمایلِ تاریکی،که ذهنی مرطوب را پس می دهد .

۶:۳۷