رمان کابوس عشق یه رمان جذاب احساسسسسیی جونن
امار 20میزامش🫦
پارت 𝟭رو
ble.ir/join/3pszv85qTL
امار 20میزامش🫦
پارت 𝟭رو
ble.ir/join/3pszv85qTL
۲۱:۲۱
#کابوسجذابعشق
────⊹⊱⊰⊹─────
#PART_1
آرمین راسخ؟!
توی حیاط ما چی میخواست؟
با دیدنم ابرویی بالا انداخت
اون سروصدا هات برای جلب توجه من بود تا بیام پشت در حموم و این شکلی ببینمت؟
مات و مبهوت سرجا خشک شده بودم بدون اینکه حواسم باشه شال نازکی که دور خودم پیچیده بودم از دستم رها شده و اینجوری جلوی دوست صمیمی داداشم ایستادم و به استایل دست در جیب مغرورش با اون پوزخند کج همیشگی کنج لبش زل زدم!
لپتاپش توی دستش بود و چشمای وحشی و مشکی رنگش با غرور از بالا تا پایین ب من نگا میکرد و رصد میکرد
مگه همه از خونه بیرون نرفته بودن، پس این پسره اینجا چی میخواست؟
حتی مهیار هم خونه نبود و من با خیال اینکه کسی خونه نیست این شکلی از حمام بیرون زده بودم!
توی ثانیه ای ناگهان تمام عصب های مغزم به کار افتاد، چندبار محکم پلک زدم و تازه به خودم اومدم و وحشت زده گفتممم
تو... توی عوضی خونه ی ما چی میخوای؟
ابروهاش درهم گره خورد قدمی به طرفم اومد جوری که انگار کفر گفته باشم
منم سریع ب طرف حموم رفتم
ضربه ای به در زد که از ترس به عقب پرت شدم
صدای جدی از پشت در حمام ترسم رو دوبرابر کرد
_ هی دختره حواست باشه چی زر زر میکنی!
پارت بعد?
𝟭𝟱تا لایک+امار 𝟯𝟬بشه
ble.ir/join/3pszv85qTL
────⊹⊱⊰⊹─────
#PART_1
آرمین راسخ؟!
توی حیاط ما چی میخواست؟
با دیدنم ابرویی بالا انداخت
اون سروصدا هات برای جلب توجه من بود تا بیام پشت در حموم و این شکلی ببینمت؟
مات و مبهوت سرجا خشک شده بودم بدون اینکه حواسم باشه شال نازکی که دور خودم پیچیده بودم از دستم رها شده و اینجوری جلوی دوست صمیمی داداشم ایستادم و به استایل دست در جیب مغرورش با اون پوزخند کج همیشگی کنج لبش زل زدم!
لپتاپش توی دستش بود و چشمای وحشی و مشکی رنگش با غرور از بالا تا پایین ب من نگا میکرد و رصد میکرد
مگه همه از خونه بیرون نرفته بودن، پس این پسره اینجا چی میخواست؟
حتی مهیار هم خونه نبود و من با خیال اینکه کسی خونه نیست این شکلی از حمام بیرون زده بودم!
توی ثانیه ای ناگهان تمام عصب های مغزم به کار افتاد، چندبار محکم پلک زدم و تازه به خودم اومدم و وحشت زده گفتممم
تو... توی عوضی خونه ی ما چی میخوای؟
ابروهاش درهم گره خورد قدمی به طرفم اومد جوری که انگار کفر گفته باشم
منم سریع ب طرف حموم رفتم
ضربه ای به در زد که از ترس به عقب پرت شدم
صدای جدی از پشت در حمام ترسم رو دوبرابر کرد
_ هی دختره حواست باشه چی زر زر میکنی!
پارت بعد?
𝟭𝟱تا لایک+امار 𝟯𝟬بشه
ble.ir/join/3pszv85qTL
۲۱:۳۵
شٻتوݩ بہ زیٻايی مآھ
۶:۱۰
ڝٮحتۊݩ بہ زیبایے خورڜیڊ
۶:۱۳
#کابوسجذابعشق
#PART_2
دستمو روی قلبم فشردم و بلند تر فریاد زدم
از خونه ی ما برو بیرون ... به داداشم میگم چه دوستییی داره
صدام از شدت شوک میلرزید و حس میکردم قلبم توی دهنمه و هر لحظه ممکنه سکته کنم
حمام خونه ی ما توی حیاط بود و حوله ام رو که شسته و انداخته بودم روی بند تا خشک بشه رو فراموش کرده بودم داخل حمام بیارم
طبق معمول مامان رو صدا زده بودم تا حوله رو برام بیاره و وقتی با خیال اینکه کسی خونه نیست، مجبور شدم بدون لباس و خیس برم توی حیاط تا حوله رو از روی بند بردارم در کمال ناباوری با آرمین ، دوست صمیمی داداشم، مغرور ترین و جذاب ترین پسر محله مواجه شده بودم که تنها توی حیاط خونه ی ما بود!
حتی نمیتونستم فکر کنم که چطور چنین چیزی ممکن شده، باورم نمیشد توی ثانیه ای بیآبرو شده باشم!
اونم جلوی پسری که همیشه آرزو داشتم چند کلمه باهام حرف بزنه و حالا توی بدترین شرایط منو دیده و به بدترین شکل باهام حرف زده بود!
توی یه حرکت سریع در حمام بشدت باز شد و حوله ام توی صورتم پرتاب شد
به سرعت حوله رو دور خودم پیچیدم
چشماش ترسناک تر از هر زمانی به نظر میرسید اما همچنان خونسرد بود و پوزخند کجش روی لبش خودنمایی میکرد
انگشت اشاره اش رو تهدید آمیز جلوی صورتم تکون داد
دوست داری یه پسر عوضی ببینی که مدام تکرار میکنی؟ بار بعد هشدار نمیدم، نشونت میدم عوضی کیه دخترکوچولو!
پارت جدید؟𝟭𝟴لایک+امار 𝟰𝟬بشه
ble.ir/join/3pszv85qTL
#PART_2
دستمو روی قلبم فشردم و بلند تر فریاد زدم
از خونه ی ما برو بیرون ... به داداشم میگم چه دوستییی داره
صدام از شدت شوک میلرزید و حس میکردم قلبم توی دهنمه و هر لحظه ممکنه سکته کنم
حمام خونه ی ما توی حیاط بود و حوله ام رو که شسته و انداخته بودم روی بند تا خشک بشه رو فراموش کرده بودم داخل حمام بیارم
طبق معمول مامان رو صدا زده بودم تا حوله رو برام بیاره و وقتی با خیال اینکه کسی خونه نیست، مجبور شدم بدون لباس و خیس برم توی حیاط تا حوله رو از روی بند بردارم در کمال ناباوری با آرمین ، دوست صمیمی داداشم، مغرور ترین و جذاب ترین پسر محله مواجه شده بودم که تنها توی حیاط خونه ی ما بود!
حتی نمیتونستم فکر کنم که چطور چنین چیزی ممکن شده، باورم نمیشد توی ثانیه ای بیآبرو شده باشم!
اونم جلوی پسری که همیشه آرزو داشتم چند کلمه باهام حرف بزنه و حالا توی بدترین شرایط منو دیده و به بدترین شکل باهام حرف زده بود!
توی یه حرکت سریع در حمام بشدت باز شد و حوله ام توی صورتم پرتاب شد
به سرعت حوله رو دور خودم پیچیدم
چشماش ترسناک تر از هر زمانی به نظر میرسید اما همچنان خونسرد بود و پوزخند کجش روی لبش خودنمایی میکرد
انگشت اشاره اش رو تهدید آمیز جلوی صورتم تکون داد
دوست داری یه پسر عوضی ببینی که مدام تکرار میکنی؟ بار بعد هشدار نمیدم، نشونت میدم عوضی کیه دخترکوچولو!
پارت جدید؟𝟭𝟴لایک+امار 𝟰𝟬بشه
ble.ir/join/3pszv85qTL
۶:۱۶
رمان کابوس جذاب عشق یه رمان جذاب احساسسسسیی جونن
امار 𝟰𝟬میزامش🫦
پارت 𝟯رو
ble.ir/join/3pszv85qTL
امار 𝟰𝟬میزامش🫦
پارت 𝟯رو
ble.ir/join/3pszv85qTL
۶:۱۷
ִ ໋.ˑ ִکابوس عشق🦕꒰
رمان کابوس جذاب عشق یه رمان جذاب احساسسسسیی جونن امار 𝟰𝟬میزامش🫦 پارت 𝟯رو ble.ir/join/3pszv85qTL
اینو پخش کنین تا امارمون برسه
۶:۱۷
ִ ໋.ˑ ִکابوس عشق🦕꒰
#کابوسجذابعشق #PART_2 دستمو روی قلبم فشردم و بلند تر فریاد زدم از خونه ی ما برو بیرون ... به داداشم میگم چه دوستییی داره صدام از شدت شوک میلرزید و حس میکردم قلبم توی دهنمه و هر لحظه ممکنه سکته کنم حمام خونه ی ما توی حیاط بود و حوله ام رو که شسته و انداخته بودم روی بند تا خشک بشه رو فراموش کرده بودم داخل حمام بیارم طبق معمول مامان رو صدا زده بودم تا حوله رو برام بیاره و وقتی با خیال اینکه کسی خونه نیست، مجبور شدم بدون لباس و خیس برم توی حیاط تا حوله رو از روی بند بردارم در کمال ناباوری با آرمین ، دوست صمیمی داداشم، مغرور ترین و جذاب ترین پسر محله مواجه شده بودم که تنها توی حیاط خونه ی ما بود! حتی نمیتونستم فکر کنم که چطور چنین چیزی ممکن شده، باورم نمیشد توی ثانیه ای بیآبرو شده باشم! اونم جلوی پسری که همیشه آرزو داشتم چند کلمه باهام حرف بزنه و حالا توی بدترین شرایط منو دیده و به بدترین شکل باهام حرف زده بود! توی یه حرکت سریع در حمام بشدت باز شد و حوله ام توی صورتم پرتاب شد به سرعت حوله رو دور خودم پیچیدم چشماش ترسناک تر از هر زمانی به نظر میرسید اما همچنان خونسرد بود و پوزخند کجش روی لبش خودنمایی میکرد انگشت اشاره اش رو تهدید آمیز جلوی صورتم تکون داد دوست داری یه پسر عوضی ببینی که مدام تکرار میکنی؟ بار بعد هشدار نمیدم، نشونت میدم عوضی کیه دخترکوچولو! پارت جدید؟𝟭𝟴لایک+امار 𝟰𝟬بشه ble.ir/join/3pszv85qTL
لایکاش نمیرسونید پارت بعد بزارم؟
۷:۰۸
#کابوسجذابعشق
────⊹⊱⊰⊹─────
#PART_3
پوزخندش پررنگ تر شد و ابرویی بالا انداخت
اما اعتماد به نفست ستودنیه که فکر کردی من بخاطر دیدن بدن تو میام پشت در حمامت!
با قدم های بلند بیرون رفت و چندثانیه بعد صدای در حیاط به هم کوبیده شد و مطمئن شدم از خونمون بیرون رفته!
با قلبی ضربان گرفته و اشک هایی که پهنای صورتم رو پوشونده بود لباس هامو پوشیدم و از حمام بیرون زدم
زانوهام سست شده بود و تا به اتاقم برسم چند بار خواستم به زمین خوردم و به زور خودم رو نگه داشتم
موهای خیس و بلندم رو چنگ زدم
سرم رو توی بالش فرو کردم و از ته دل جیغ زدم
خاک تو سرت مدیا دیگه آبرویی نموند برات!
حالا این پسر با خودش چی فکر میکرد؟!
فکر کرد من عمدا با آگاهی به حضورش توی حیاطمون اون شکل بیرون رفتم!
مدیا کجایی؟!
صدای مامان سوهان روحم شد
اگه بدموقع بیرون نرفته بود من اینطور جلوی آرمین بی آبرو نمیشدم
مامان وقتی از من جوابی نگرفت در اتاق رو باز کرد
اینجایی مدیا؟ چرا هرچی صدات میزنم نمیای؟!
اشک و خون جلوی چشمام رو گرفته بود حالم به شدت بد بود
بلند شدم به طرف مامان رفتم و توپیدم
تو چرا رفتی بیرون؟! مگه قرار نشده بود حوله ی منو بیاری؟!
پامو محکم به زمین کوبیدم
چرا بابا این خونه ی کلنگی رو نمیکوبه؟! آخه کی دیگه حمامش توی حیاطه؟!
پارت بعد؟امار 𝟲𝟬 لایکا +𝟭𝟱
ble.ir/join/3pszv85qTL
────⊹⊱⊰⊹─────
#PART_3
پوزخندش پررنگ تر شد و ابرویی بالا انداخت
اما اعتماد به نفست ستودنیه که فکر کردی من بخاطر دیدن بدن تو میام پشت در حمامت!
با قدم های بلند بیرون رفت و چندثانیه بعد صدای در حیاط به هم کوبیده شد و مطمئن شدم از خونمون بیرون رفته!
با قلبی ضربان گرفته و اشک هایی که پهنای صورتم رو پوشونده بود لباس هامو پوشیدم و از حمام بیرون زدم
زانوهام سست شده بود و تا به اتاقم برسم چند بار خواستم به زمین خوردم و به زور خودم رو نگه داشتم
موهای خیس و بلندم رو چنگ زدم
سرم رو توی بالش فرو کردم و از ته دل جیغ زدم
خاک تو سرت مدیا دیگه آبرویی نموند برات!
حالا این پسر با خودش چی فکر میکرد؟!
فکر کرد من عمدا با آگاهی به حضورش توی حیاطمون اون شکل بیرون رفتم!
مدیا کجایی؟!
صدای مامان سوهان روحم شد
اگه بدموقع بیرون نرفته بود من اینطور جلوی آرمین بی آبرو نمیشدم
مامان وقتی از من جوابی نگرفت در اتاق رو باز کرد
اینجایی مدیا؟ چرا هرچی صدات میزنم نمیای؟!
اشک و خون جلوی چشمام رو گرفته بود حالم به شدت بد بود
بلند شدم به طرف مامان رفتم و توپیدم
تو چرا رفتی بیرون؟! مگه قرار نشده بود حوله ی منو بیاری؟!
پامو محکم به زمین کوبیدم
چرا بابا این خونه ی کلنگی رو نمیکوبه؟! آخه کی دیگه حمامش توی حیاطه؟!
پارت بعد؟امار 𝟲𝟬 لایکا +𝟭𝟱
ble.ir/join/3pszv85qTL
۱۹:۰۰
رمان کابوس عشق یه رمان جذاب احساسسسسیی جونن
امار 𝟲𝟬میزامش🫦
پارت 𝟰رو
ble.ir/join/3pszv85qTL
امار 𝟲𝟬میزامش🫦
پارت 𝟰رو
ble.ir/join/3pszv85qTL
۱۹:۰۱
ִ ໋.ˑ ִکابوس عشق🦕꒰
رمان کابوس عشق یه رمان جذاب احساسسسسیی جونن امار 𝟲𝟬میزامش🫦 پارت 𝟰رو ble.ir/join/3pszv85qTL
پخش؟
۱۹:۰۱
ִ ໋.ˑ ִکابوس عشق🦕꒰
#کابوسجذابعشق ────⊹⊱⊰⊹───── #PART_3 پوزخندش پررنگ تر شد و ابرویی بالا انداخت اما اعتماد به نفست ستودنیه که فکر کردی من بخاطر دیدن بدن تو میام پشت در حمامت! با قدم های بلند بیرون رفت و چندثانیه بعد صدای در حیاط به هم کوبیده شد و مطمئن شدم از خونمون بیرون رفته! با قلبی ضربان گرفته و اشک هایی که پهنای صورتم رو پوشونده بود لباس هامو پوشیدم و از حمام بیرون زدم زانوهام سست شده بود و تا به اتاقم برسم چند بار خواستم به زمین خوردم و به زور خودم رو نگه داشتم موهای خیس و بلندم رو چنگ زدم سرم رو توی بالش فرو کردم و از ته دل جیغ زدم خاک تو سرت مدیا دیگه آبرویی نموند برات! حالا این پسر با خودش چی فکر میکرد؟! فکر کرد من عمدا با آگاهی به حضورش توی حیاطمون اون شکل بیرون رفتم! مدیا کجایی؟! صدای مامان سوهان روحم شد اگه بدموقع بیرون نرفته بود من اینطور جلوی آرمین بی آبرو نمیشدم مامان وقتی از من جوابی نگرفت در اتاق رو باز کرد اینجایی مدیا؟ چرا هرچی صدات میزنم نمیای؟! اشک و خون جلوی چشمام رو گرفته بود حالم به شدت بد بود بلند شدم به طرف مامان رفتم و توپیدم تو چرا رفتی بیرون؟! مگه قرار نشده بود حوله ی منو بیاری؟! پامو محکم به زمین کوبیدم چرا بابا این خونه ی کلنگی رو نمیکوبه؟! آخه کی دیگه حمامش توی حیاطه؟! پارت بعد؟امار 𝟲𝟬 لایکا +𝟭𝟱 ble.ir/join/3pszv85qTL
لایکاش نمیرسونید؟
۱۹:۵۲
بازارسال شده از ִ ໋.ˑ ִکابوس عشق🦕꒰
شٻتوݩ بہ زیٻايی مآھ
۵:۴۹
بازارسال شده از ִ ໋.ˑ ִکابوس عشق🦕꒰
ڝٮحتۊݩ بہ زیبایے خورڜیڊ
۵:۴۹
ִ ໋.ˑ ִکابوس عشق🦕꒰
#کابوسجذابعشق ────⊹⊱⊰⊹───── #PART_3 پوزخندش پررنگ تر شد و ابرویی بالا انداخت اما اعتماد به نفست ستودنیه که فکر کردی من بخاطر دیدن بدن تو میام پشت در حمامت! با قدم های بلند بیرون رفت و چندثانیه بعد صدای در حیاط به هم کوبیده شد و مطمئن شدم از خونمون بیرون رفته! با قلبی ضربان گرفته و اشک هایی که پهنای صورتم رو پوشونده بود لباس هامو پوشیدم و از حمام بیرون زدم زانوهام سست شده بود و تا به اتاقم برسم چند بار خواستم به زمین خوردم و به زور خودم رو نگه داشتم موهای خیس و بلندم رو چنگ زدم سرم رو توی بالش فرو کردم و از ته دل جیغ زدم خاک تو سرت مدیا دیگه آبرویی نموند برات! حالا این پسر با خودش چی فکر میکرد؟! فکر کرد من عمدا با آگاهی به حضورش توی حیاطمون اون شکل بیرون رفتم! مدیا کجایی؟! صدای مامان سوهان روحم شد اگه بدموقع بیرون نرفته بود من اینطور جلوی آرمین بی آبرو نمیشدم مامان وقتی از من جوابی نگرفت در اتاق رو باز کرد اینجایی مدیا؟ چرا هرچی صدات میزنم نمیای؟! اشک و خون جلوی چشمام رو گرفته بود حالم به شدت بد بود بلند شدم به طرف مامان رفتم و توپیدم تو چرا رفتی بیرون؟! مگه قرار نشده بود حوله ی منو بیاری؟! پامو محکم به زمین کوبیدم چرا بابا این خونه ی کلنگی رو نمیکوبه؟! آخه کی دیگه حمامش توی حیاطه؟! پارت بعد؟امار 𝟲𝟬 لایکا +𝟭𝟱 ble.ir/join/3pszv85qTL
لایکاششش؟
۱۰:۲۷