عکس پروفایل 𝖡𝗈𝖼𝖺𝗌 𝖳𝖱𝗈𝖫❕

𝖡𝗈𝖼𝖺𝗌 𝖳𝖱𝗈𝖫❕

۲۵۲عضو
undefined:یوجین از کتاب محدوده ترسناک میزاری؟
خیلی اسمشو شنیدم ولی خب هرچی میگردم پیدا نمیکنم که بخرم
My answer:
از شانست همین الان داشتم میخوندمشundefined
#Eugene

۱۳:۴۱

رئیس مغرور و دیوانه من Part 6

۲۱:۲۲

رئیس مغرور و دیوانه من Part 7

۲۲:۳۵

رئیس مغرور و دیوانه من Part 8

۱۰:۰۶

رئیس مغرور و دیوانه من Part 9

۱۷:۰۱

عشقای من معذرت میخوام بابت این همه سانسور کردن توی رمان خودتون درک کنید دیگه اینجا یه برنامه ایرانی هست و ممکنه چنل رو پاک کنن...
امیدوارم درک کنید مرسییی ممنوننم از درک بالاتونundefinedundefined
#Olivia

۱۸:۳۴

رئیس مغرور و دیوانه من Part 10

۱۸:۳۶

𝖡𝗈𝖼𝖺𝗌 𝖳𝖱𝗈𝖫❕
تیمارستان متروکه Part 2

تیمارستان متروکه Part 3

۷:۵۲

*͡𑜍 ࣭ گرلام برای پارت بعد به 5 لایک نیاز داریمundefinedundefined.ꕨ  ࣭ ‌ ִֶָ ּ  ֗
#Eugene

۷:۵۲

رئیس مغرور و دیوانه من Part 11

۶:۱۲

رئیس مغرور و دیوانه من Part 12

۸:۲۱

رئیس مغرور و دیوانه من Part 13

۱۹:۵۴

رئیس مغرور و دیوانه من Part 14

۲۰:۴۸

𝖡𝗈𝖼𝖺𝗌 𝖳𝖱𝗈𝖫❕
تیمارستان متروکه Part 3
دوستان لایکا کوشا ناپدید شده؟ #Olivia

۲۰:۵۰

Default Gift Icon

پاکت هدیه

عکس پروفایل 𝖡𝗈𝖼𝖺𝗌 𝖳𝖱𝗈𝖫❕

𝖡𝗈𝖼𝖺𝗌 𝖳𝖱𝗈𝖫❕

سلام صبحتون بخیر گرلام یکم خستگی در کنیم و یه پاکت بدیم اماده؟ #Olivia
𝖡𝗈𝖼𝖺𝗌 𝖳𝖱𝗈𝖫❕
پاکت هدیه
لایکای پیامای چنل بره بالا پاکت های ده نفره میزارم #Olivia

۱۰:۰۰

لف چرا؟ پولم نمیخواین؟ عجب...
#Eugene

۱۰:۰۳

𝖡𝗈𝖼𝖺𝗌 𝖳𝖱𝗈𝖫❕
```[رئیس مغرور و دیوانه من Part 14 ]_ *#Olivia فصل یک. _آره معلومه از حرص محکم به صندلی تکیه دادم و سرم و چرخوندم لعنتی من چم شده بود چرا همش به این کوه یخ خیره میشدم ، با ایستادن ماشین چشمهام رو باز کردم و با صدای گرفته ناشی از خواب گفتم _رسیدیم؟ بدون اینکه حرفی بزنه پیاده شد انگار لال بود یا زورش میومد جواب بده پسره ی پفیوز با غیض از ماشین پیاده شدم با دیدن باغ بزرگ روبروم که یه عمارت خیلی بزرگ داخلش بود و کلی نگهبان اطرافش بودند برای چند لحظه مات زده سر جام ایستاده بودم و به اطراف نگاه میکردم _به چی خیره شدی زود باش حرکت کن با شنیدن صدای آریا انگار تازه به خودم اومدم نگاهم و بهش دوختم و گفتم _باشه دنبالش حرکت کردم اما ترسیده بودم از دیدن اون همه مرد هیکلی که اسلحه به دست ایستاده بودند این پسره معلوم نبود چیکاره است با رسیدن به در ورودی اصلی در خود به خود باز شد و آریا داخل شد من هم شتاب زده دنبالش حرکت کردم یه زن مسن تپل با چهره ی خوشگل و زیبا با عجله به سمتمون اومد و روبه آریا گفت _سلام آقا خوبید آریا بدون اینکه جواب سلامش رو بده گفت _آقاجون کجاست؟! _داخل اتاقشون اقا بدون اینکه بهم نگاه کنه گفت _همینجا بمون _باشه با رفتنش به سمت زن برگشتم و لبخند دندون نمایی زدم که تموم ردیف دندون هام رو به نمایش گذاشتم و دستم رو به سمتش... end★ ble.ir/join/sDHGNvm4gS * _```

رئیس مغرور و دیوانه من Part 15

۱۶:۰۵

رئیس مغرور و دیوانه من Part 16

۲۱:۰۷

*͡𑜍 ࣭ گرلام برای پارت بعد به 4 لایک به بالا نیاز داریمundefinedundefined.ꕨ  ࣭ ‌ ִֶָ ּ  ֗
#Olivia

۲۱:۰۷