بازارسال شده از عربی
۱۰:۰۸
بازارسال شده از عربی
سلام علیکم.صبح شما بخیروسعادت وشهادت
۱۰:۰۸
بازارسال شده از عربی
ای که با عطرِ نسیم سحری همسفریکاش این قافله را هم به نگاهی ببری
برسانی به حضورِ گُلِ من این گِله راکُشت ما را غمِ دوری و غمِ در به دری
باز هم بغضِ سفالینِ غزل را بِشِکَنتو که از جای تَرَک ها ی دلم با خبری
کو بهاری که در این غمکده همراه شود؟ ای دریغ از نفسِ گرم و دلِ شعله وری
صاحبُ اَلأَمْرِ منی، امر کن ای جان و دلم تو که از هر نظر ای آینه صاحب نظری
هر چه گشتم که بیابم به دلت روزنه ایوا نشد از قفسِ ملتهبِ سینه دری
من سراپا همه تقصیرم و در محضرِ عشقبه جز این آه ندارم سندِ معتبری
از حوالیِ تَبِستانِ وجودم بِگُذَر گرچه از خاکِ من آن روز نمانده اَثری
عذرِ تقصیر برای همه ی ثانیه هاروزگاری که به غَفلت شده از من سِپری..
#یا_صاحب_الزمان_أَدرکنی#یا_صاحب_الزمان_أََغثنی#اللّهمَّ_عَجَّل_لِوَلیّکَ_الفَرَج
#مریم_محبی_نژاد_کرمان_نرماشیر
شما هم به " حرفهایی که به هیچکس نمیشه زد بغیر از تو " بپیوندید
@Zendeh_Be_Eshgh 
برسانی به حضورِ گُلِ من این گِله راکُشت ما را غمِ دوری و غمِ در به دری
باز هم بغضِ سفالینِ غزل را بِشِکَنتو که از جای تَرَک ها ی دلم با خبری
کو بهاری که در این غمکده همراه شود؟ ای دریغ از نفسِ گرم و دلِ شعله وری
صاحبُ اَلأَمْرِ منی، امر کن ای جان و دلم تو که از هر نظر ای آینه صاحب نظری
هر چه گشتم که بیابم به دلت روزنه ایوا نشد از قفسِ ملتهبِ سینه دری
من سراپا همه تقصیرم و در محضرِ عشقبه جز این آه ندارم سندِ معتبری
از حوالیِ تَبِستانِ وجودم بِگُذَر گرچه از خاکِ من آن روز نمانده اَثری
عذرِ تقصیر برای همه ی ثانیه هاروزگاری که به غَفلت شده از من سِپری..
#یا_صاحب_الزمان_أَدرکنی#یا_صاحب_الزمان_أََغثنی#اللّهمَّ_عَجَّل_لِوَلیّکَ_الفَرَج
#مریم_محبی_نژاد_کرمان_نرماشیر
شما هم به " حرفهایی که به هیچکس نمیشه زد بغیر از تو " بپیوندید
۱۰:۰۸
بازارسال شده از عربی
۱۰:۰۸
بازارسال شده از عربی
دوباره این من و این صحن زیبای حرم در قمنشستن دورِ خانِ شاه بانوی کرم در قم
کفی از آب حوض مسجد اعظم، مرا کافیستصفا مییابم انگار از غبارِ هرچه غم در قم
فراری میشود از تن، تمام خستگیهایمهمین که میگذارم آستانش را قدم در قم
چه نسبت ذوق شعرم با کویرستان قم دارد؟که بامن میشود همراه، کارِ محتشم در قم
بشارت میدهد لطف ضریحش دستهایم راکه روزی میرسی مانند مادوتا به هم در قم
چه باکی چونکه رحمت میوزد از بارگاهِ شهراگر باران و برفی میفرستد قدرِ کم در قم
گمانم پیش از این آرام میچرخید بر دفتر شتابان میدود بر روی کاغذها، قلم در قم
به خود میبالم از دست ادب بر سینه بنهادنبه درب خانهاش که میشوم هر بار خم در قم
نگاهم را که باخود میکشاند گنبدِ زردشخوشم، آرام میپرسم، که آیا این منم در قم؟
#سید_اعلا_امیری
سلام روز جمعه شما پر خیر و برکت
کفی از آب حوض مسجد اعظم، مرا کافیستصفا مییابم انگار از غبارِ هرچه غم در قم
فراری میشود از تن، تمام خستگیهایمهمین که میگذارم آستانش را قدم در قم
چه نسبت ذوق شعرم با کویرستان قم دارد؟که بامن میشود همراه، کارِ محتشم در قم
بشارت میدهد لطف ضریحش دستهایم راکه روزی میرسی مانند مادوتا به هم در قم
چه باکی چونکه رحمت میوزد از بارگاهِ شهراگر باران و برفی میفرستد قدرِ کم در قم
گمانم پیش از این آرام میچرخید بر دفتر شتابان میدود بر روی کاغذها، قلم در قم
به خود میبالم از دست ادب بر سینه بنهادنبه درب خانهاش که میشوم هر بار خم در قم
نگاهم را که باخود میکشاند گنبدِ زردشخوشم، آرام میپرسم، که آیا این منم در قم؟
#سید_اعلا_امیری
سلام روز جمعه شما پر خیر و برکت
۱۰:۰۸
بازارسال شده از عربی
هجرت خورشید
بخوان مرا به حریمت، که سخت دلتنگممدام با دل آشفته بر سرِ جنگم
غبار غم به سر عرش و فرش باریدهز شدّتِ تبِ هجرت، غمین وگلرنگم
بخوان مرا، دل آواره از نفس افتاد.....بخوان که، چِلهّ نشین هزار فرسنگم!!!!
تو از تبار رضایی، طریق تو زهر استو من فدای تو و این تبار وفرهنگم
اگر،پریده و رفته، هُمای وصل اکنونگمان کنم به ارادت هنوز هم لنگم
به رغم فاصله ها، در شبی چراغان کنبه یمن هر قدمت، خانه ی دلِ تنگم
جدایی ات شده سنگی به شیشه ی دلم و سرودِ بی بیِ معصومه گشته آهنگم
بخوان مرا به حریمت، که سخت دلتنگممدام با دل آشفته بر سرِ جنگم
غبار غم به سر عرش و فرش باریدهز شدّتِ تبِ هجرت، غمین وگلرنگم
بخوان مرا، دل آواره از نفس افتاد.....بخوان که، چِلهّ نشین هزار فرسنگم!!!!
تو از تبار رضایی، طریق تو زهر استو من فدای تو و این تبار وفرهنگم
اگر،پریده و رفته، هُمای وصل اکنونگمان کنم به ارادت هنوز هم لنگم
به رغم فاصله ها، در شبی چراغان کنبه یمن هر قدمت، خانه ی دلِ تنگم
جدایی ات شده سنگی به شیشه ی دلم و سرودِ بی بیِ معصومه گشته آهنگم
۱۰:۰۸
بازارسال شده از عربی
۱۰:۰۹
بازارسال شده از عربی
۱۰:۰۹
بازارسال شده از عربی
۱۰:۰۹
بازارسال شده از عربی
۱۰:۰۹
بازارسال شده از عربی
۱۰:۰۹
بازارسال شده از عربی
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِيِّ النَّقِيِ وَ حُجَّتِكَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّيقِ الشَّهِيدِ صَلاَةً كَثِيرَةً تَامَّةً زَاكِيَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً كَأَفْضَلِ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِكَ.
۱۰:۰۹
بازارسال شده از عربی
لالهرخا! سمنبرا! سروِ روان کیستی؟سنگدلا! ستمگرا! آفتِ جانِ کیستی؟
تیرقدی، کمانکِشی، زُهرهرُخی و مهوشیجانْت فدا که بس خوشی، جان و جهانِ کیستی؟
از گُل سرخ رستهای، نرگس دسته بستهاینرخِ شکر شکستهای، پستهدهانِ کیستی؟
ای تو به دلبری سَمَر، شیفتهٔ رُخَت قَمَربسته به کوه بر کمر، مویمیانِ کیستی؟
دامنهاده میروی، مست ز باده میرویمشتگشاده میروی، سختکمانِ کیستی؟
شهد و شکر، لبانِ تو، جمله جهان، از آنِ تودر عجبم به جانِ تو، تا خود از آنِ کیستی؟
تیرقدی، کمانکِشی، زُهرهرُخی و مهوشیجانْت فدا که بس خوشی، جان و جهانِ کیستی؟
از گُل سرخ رستهای، نرگس دسته بستهاینرخِ شکر شکستهای، پستهدهانِ کیستی؟
ای تو به دلبری سَمَر، شیفتهٔ رُخَت قَمَربسته به کوه بر کمر، مویمیانِ کیستی؟
دامنهاده میروی، مست ز باده میرویمشتگشاده میروی، سختکمانِ کیستی؟
شهد و شکر، لبانِ تو، جمله جهان، از آنِ تودر عجبم به جانِ تو، تا خود از آنِ کیستی؟
۱۰:۰۹
بازارسال شده از عربی
کلبه ام پنجـره ای باز بـه دریـا داردخوب من! منظره ی خوب، تماشا دارد
ساختــم آینـه ای را به بلندای خیالتا خودت را به تماشای خودت وا دارد
راز گیسوی تو دنیای شگفت انگیزیستکه بـه اندازه ی صد فلسفـه معنا دارد
گوش کن خواسته ام خواهش بیجایی نیستاگـر آیینه ی دستت بشـوم، جـا دارد
چشـم یک دهکده افتاده به زیبایی تویعنی این دهکده یک دهکده رسوا دارد
کـوزه بر دوش سرچشمه بیا تا گویندعجب این دهکده سرچشمه ی زیبا دارد
در تو یک وسوسه ی مبهم و سرگردان استاز همان وسوسه هایی کـه مسیحا دارد
عشق را باهمـه شیرینـی و شورانگیزیلحظه هاییست که افسوس و دریغا دارد
بـیقرار آمدن، آشفتــن و آرام شدنحس گنگیست که من دارم و دریا دارد
یخ نزن رود معمایی من! جاری باشدل دریایـی ام آغــوش پذیــرا دارد
#محمد_سلمانی
ساختــم آینـه ای را به بلندای خیالتا خودت را به تماشای خودت وا دارد
راز گیسوی تو دنیای شگفت انگیزیستکه بـه اندازه ی صد فلسفـه معنا دارد
گوش کن خواسته ام خواهش بیجایی نیستاگـر آیینه ی دستت بشـوم، جـا دارد
چشـم یک دهکده افتاده به زیبایی تویعنی این دهکده یک دهکده رسوا دارد
کـوزه بر دوش سرچشمه بیا تا گویندعجب این دهکده سرچشمه ی زیبا دارد
در تو یک وسوسه ی مبهم و سرگردان استاز همان وسوسه هایی کـه مسیحا دارد
عشق را باهمـه شیرینـی و شورانگیزیلحظه هاییست که افسوس و دریغا دارد
بـیقرار آمدن، آشفتــن و آرام شدنحس گنگیست که من دارم و دریا دارد
یخ نزن رود معمایی من! جاری باشدل دریایـی ام آغــوش پذیــرا دارد
#محمد_سلمانی
۱۰:۰۹
بازارسال شده از عربی
#او_خواهد_آمد
چشم آدینه ی ما یکسره بارانی بودهر چه غم بود، در این غیبت طولانی بود
ای که سرچشمه نوری، اگر اینجا بودیکی در این شهر نیازی به چراغانی بود
می رسیدی و شبی بغض قفس وا می شدمی پرید آن همه پروانه که زندانی بود
گندم از نور وجود تو تلالو می یافتحاصل مزرعه هر سال فراوانی بود
باز با هُرم نفسهای شما برمی خاست خاک دل مرده که در خواب زمستانی بود
پا به پای غم دلتنگی ما آب شدهشمع میلاد تو هر چند که نورانی بود
باز با غربتِ تنهایی خود سر کردیگرچه این شهر پر از جشن خیابانی بود
#فرزانه_قربانی
چشم آدینه ی ما یکسره بارانی بودهر چه غم بود، در این غیبت طولانی بود
ای که سرچشمه نوری، اگر اینجا بودیکی در این شهر نیازی به چراغانی بود
می رسیدی و شبی بغض قفس وا می شدمی پرید آن همه پروانه که زندانی بود
گندم از نور وجود تو تلالو می یافتحاصل مزرعه هر سال فراوانی بود
باز با هُرم نفسهای شما برمی خاست خاک دل مرده که در خواب زمستانی بود
پا به پای غم دلتنگی ما آب شدهشمع میلاد تو هر چند که نورانی بود
باز با غربتِ تنهایی خود سر کردیگرچه این شهر پر از جشن خیابانی بود
#فرزانه_قربانی
۱۰:۰۹
بازارسال شده از عربی
۱۰:۰۹
بازارسال شده از عربی
۱۰:۰۹
بازارسال شده از عربی
۱۰:۰۹
بازارسال شده از عربی
۱۰:۰۹
بازارسال شده از عربی
یکم گریه کنیم
۱۰:۰۹