بازارسال شده از آیههای مهر
آخرین جمعه ماه شعبان ماه صلوات بر پیامبر اعظم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم صلوات در دستگاه سه گاه اثر هنرمند فرهیخته استاد هادی آرزم کاری از گروه همآوایان اهل البیت علیهمالسلام
@ayehayemehr
@ayehayemehr
۹:۴۴
خانه کودک بوم مهر
۴:۵۵
۶:۰۶
۴:۳۰
۵:۲۸
#بوم_رشد#بوم_مهر#کودکستان_متفاوت #پیش۱#پیش۲#مهد_کودک#یادگیری_برای_زندگی_معنوی
آیت الله حائری شیرازی
قضاوت مردم را برای بچهها پررنگ نکنیم
ما شخصیت بچههایمان را طوری بار میآوریم که مردم معبودشان هستند؛ میگوییم: #جلوی_مردم بد است، جلوی مردم زشت است، مردم بد میگویند، پیش مردم آبرویت میرود؛ اصلاً خدا مطرح نیست. هر وقت هم کسی میخواهد به کسی نصیحت کند، ده تا از مردم میگوید و یک بار کلامش را با "بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ" شروع میکند. اینکه میگویند: کارهایتان با بسم الله شروع کنید، به این معنا نیست که فقط بگویید: بسم الله؛ یعنی با نیت خدایی کار کنید؛ یعنی از خوف خدا بگو، از امید به خدا بگو، از دین بگو، نه از مردم؛ کاری کن که خوف از خدا برای طرف مطرح باشد؛ این میشود "قولوا لا اله الا الله تفلحوا". لا اله الا الله یعنی من حساب و کتابم با خداست، حالا اینکه مردم چیزی گفتند یا نگفتند، پذیرفتند یا نپذیرفتند، پسندیدند یا نپسندیدند، مهم نیست.
شما نگاه کن همهٔ ما «لا اله الا الله» میگوییم؛ بعد میپرسیم: ازدواج موقت پیش خدا قبیح است یا حسن است؟ میگوییم: پیش خدا حسن است. بعد میپرسیم: پیش مردم قبیح است یا حسن است؟ میگوییم: مردم روی آن حرف دارند؛ یعنی چیزی که خدا روی آن حرف ندارد، مردم روی آن حرف دارند! این ریشه در کجا دارد؟ یعنی مردم ما مشرک هستند؟ نه، مردم ما شخصیتشان درست شکل نگرفته.
راه رشد، جلد چهارم
http://boomemehr.ir/@boomemehr
ما شخصیت بچههایمان را طوری بار میآوریم که مردم معبودشان هستند؛ میگوییم: #جلوی_مردم بد است، جلوی مردم زشت است، مردم بد میگویند، پیش مردم آبرویت میرود؛ اصلاً خدا مطرح نیست. هر وقت هم کسی میخواهد به کسی نصیحت کند، ده تا از مردم میگوید و یک بار کلامش را با "بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ" شروع میکند. اینکه میگویند: کارهایتان با بسم الله شروع کنید، به این معنا نیست که فقط بگویید: بسم الله؛ یعنی با نیت خدایی کار کنید؛ یعنی از خوف خدا بگو، از امید به خدا بگو، از دین بگو، نه از مردم؛ کاری کن که خوف از خدا برای طرف مطرح باشد؛ این میشود "قولوا لا اله الا الله تفلحوا". لا اله الا الله یعنی من حساب و کتابم با خداست، حالا اینکه مردم چیزی گفتند یا نگفتند، پذیرفتند یا نپذیرفتند، پسندیدند یا نپسندیدند، مهم نیست.
شما نگاه کن همهٔ ما «لا اله الا الله» میگوییم؛ بعد میپرسیم: ازدواج موقت پیش خدا قبیح است یا حسن است؟ میگوییم: پیش خدا حسن است. بعد میپرسیم: پیش مردم قبیح است یا حسن است؟ میگوییم: مردم روی آن حرف دارند؛ یعنی چیزی که خدا روی آن حرف ندارد، مردم روی آن حرف دارند! این ریشه در کجا دارد؟ یعنی مردم ما مشرک هستند؟ نه، مردم ما شخصیتشان درست شکل نگرفته.
۱۳:۰۰
#بوم_قصه#بوم_مهر#کودکستان_متفاوت #پیش۱#پیش۲ #مهد_کودک #یادگیری_برای_زندگی_معنوی
همسایه های خوب
یکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربان هیچکس نبود.توی یک جنگل سرسبز و قشنگ ، حیوانات زیادی زندگی می کردند. همه ی آنها مهربان بودند و با خوبی و خوشی در کنار هم به سر می بردند. خرگوش ها و موش ها زیرِ زمین لانه داشتند و همسایه های خوبی برای هم بودند.
بسیاری از حیوانات لابلای شاخ و برگ درختان آشیانه داشتند .عده ای هم توی تنه ی درختان لانه درست کرده بودند. میمون های دم دراز روی درخت ها می خوابیدند و از میوه ی آنها می خوردند و از شاخه ای به شاخه ای و از درختی به درختی دیگر می پریدند، اما مزاحم پرنده ها و حیوانات دیگر نمی شدند.
بقیه ی حیوانات نیزهمسایه هایشان را اذیّت نمی کردند؛مثلاً جغد وقتی شب ها به دنبال غذا می رفت سروصدا نمی کرد تا میمون ها بیدارنشوند. میمون ها هم روزها که جغد استراحت می کرد، سروصدا نمی کردند تا او بخوابد و خستگی درکند.
یک روز میمون کوچکی که پشم های قهوه ای و چشمان قرمزرنگی داشت و تنهایی سفر می کرد، از راه دوری به جنگل سبز رسید. او وقتی آرامش جنگل را دید و متوجه شد همه ی حیوان ها با مهربانی در کنار هم زندگی می کنند و همسایه ها هوای همدیگر را دارند، تعجب کرد. به وسط جنگل رفت و روی یک درخت نارگیل پرید ؛ نارگیل ها را چید و با سروصدای زیاد به سوی حیواناتی که از آنجا رد می شدند، پرتاب کرد.
حیوان ها فرار کردند. میمون با صدای بلند خندید و گفت:« سلام دوستان، مهمان نمی خواهید؟ من میمون کوچولوی شیطون و بلا آمده ام با شما زندگی کنم.از امروز دیگر کسی نباید توی این جنگل غمگین و ناراحت و بیصدا باشد. من همه ی شما را می خندانم. راستی چرا همه ی شما اینقدر آرام هستید؟»



خانم زرافه سرش را بلند کرد و جواب داد:« ما حیوانات خوبی هستیم، بیخودی سروصدا نمی کنیم تا دیگران هم راحت باشند.»
میمون کوچولو قاه قاه خندید و گفت:« اما اینطوری حوصله ی همه سر می رود.حالا من کاری می کنم که همه شاد شوید.»
بعد دوتا چوب کلفت برداشت و آنها را به هم کوبید و شروع کرد بلندبلند آواز خواندن:
میمون دم درازمخوشگل و خوب ونازمشیطونم و بلایممیمون ناقلایمروی درخت تاب می خورماز چشمه ها آب می خورمخانم زرافه با نگرانی گفت:« آهای میمون کوچولو، اینقدر سروصدا نکن. جغدها خوابند، ناراحت می شوند. آقای خرگوش هم مریض است و توی لانه خوابیده و استراحت می کند. او هم ناراحت می شود.»
میمون گفت:« ای بابا! بدون شادی که نمی شود زندگی کرد. من آمده ام تا اینجا زندگی کنم. قبلاً جایی بودم که کسی از من خوشش نمی آمد. به اینجا آمدم اما انگار اینجا هم کسی مرا دوست ندارد.....»
جغد پیر که بیدار شده بود و به حرف های آنها گوش می داد، گفت:« حق با توست میمون کوچولو، اینجا زیادی ساکت و آرام است.اما توی هر لانه هم چند تا حیوان هست که می خواهند استراحت کنند و اگر همسایه ها سروصدا کنند آنها ناراحت می شوند. من پیشنهادی دارم....»
میمون و زرافه و خرگوش و موش وجغدهای جوان و بقیه ی حیوانها همه با هم پرسیدند:« چه پیشنهادی؟»

جغد گفت:« کمی دورتر از لانه های حیوانات، می توانیم جایی را برای تفریح و سرگرمی درنظر بگیریم و هر روز برای صحبت کردن و بازی و تفریح به آنجا برویم و هرچه دلمان خواست سروصدا کنیم ؛اما وقتی برگشتیم مواظب باشیم که برای همدیگر مزاحمت ایجاد نکنیم. قبول است؟!»
حیوان ها فکری کردند و همه با هم گفتند:« بله، قبول است.»آن وقت جغد گفت:« پس همگی دنبال من بیایید.»
او پرواز کرد و حیوان ها هم به دنبالش راه افتادند. رفتند و رفتند تا به چشمه ی آب وسط جنگل رسیدند.جغد گفت:« هرروز که برای خوردن آب به اینجا می آیید، می توانید بازی و تفریح کنید و بعد به لانه هایتان برگردید. اینجا هرچقدر سروصدا کنید کسی ناراحت نمی شود، اما جایی که لانه ها هستند، ممکن است حیوان بیمار یا خسته ای باشد که از سروصدای شما ناراحت شود.»
میمون کوچولو با خوشحالی خندید و گفت:«آفرین به فکرِ خوب ِجغدِ دانا! من که با پیشنهاد او موافقم.»
بقیه ی حیوان ها هم یکصدا گفتند:« ما هم موافقیم.» و دست زدند و هورا کشیدند.
از آن روز به بعد حیوان ها وقتی از خواب بیدار می شدند ، به کنار چشمه می آمدند، آب و غذا می خوردند و با هم حرف می زدند و بازی می کردند. میمون کوچولو و چندتا از میمون های جنگل سبز هم یک گروه نمایش تشکیل دادند و گاهی نمایش های شاد و بامزه و خنده دار اجرا می کردند و باعث شادی دیگران می شدند. به این ترتیب همه ی حیوانات از زندگی در جنگل سبز خوشحال و راضی بود.
http://boomemehr.ir/@boomemehr
همسایه های خوب
یکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربان هیچکس نبود.توی یک جنگل سرسبز و قشنگ ، حیوانات زیادی زندگی می کردند. همه ی آنها مهربان بودند و با خوبی و خوشی در کنار هم به سر می بردند. خرگوش ها و موش ها زیرِ زمین لانه داشتند و همسایه های خوبی برای هم بودند.
۱۶:۳۵
#بومِ مهر #بومِ مزه #تغذیه سالم #خرما
مزایای مصرف خرما برای کودکان چیست؟
1.منبع غنی از تغذیهخرما با مقدار زیادی ویتامین و مواد معدنی غنی شده است. خرما برای کودکان او کمک به رشد آنها ضروری هست. کلسیم و منیزیم، مواد معدنی مفید برای سلامت استخوان ها به وفور در خرما یافت می شود. پتاسیم موجود در خرما برای رشد مغز و رشد کلی کودک مفید است.
۲.محافظت در برابر اختلالات رودهخرما برای کودکان و نوزادانی که اغلب از مشکلات گوارشی رنج می برند نیز مفید هستند. خرما برای درمان تقریباً تمام انواع اختلالات روده ای که در بچه ها اتفاق می افتد استفاده می شود.
۳.دندان های محکم تری می دهد.خرما برای کودکان که در حال دندان درآوردن هستند نیز توصیه می شود، اگر خرمای رسیده به مقدار متوسط داده شود، رشد دندانی بهتر دیده می شود. اگر خرما بجوند لثههایشان قویتر میشود و دندانهایشان راحت و سریع رویش میکند.
۴.درمان یبوستخرما دارای فیبرهای غذایی است و برای درمان یبوست نه تنها در کودکان بلکه در بزرگسالان نیز بسیار مفید است.
۵.بهبود کلی سلامتخرما برای بهبود سلامت کلی مفید است. آنها بهترین جایگزین برای شکر هستند. شما می توانید فرزند خود را از مضرات قند نجات دهید و همچنین فرزند خود را از درون سالم سازید.
@boomemehr.irWww.boomemehr.ir
مزایای مصرف خرما برای کودکان چیست؟
1.منبع غنی از تغذیهخرما با مقدار زیادی ویتامین و مواد معدنی غنی شده است. خرما برای کودکان او کمک به رشد آنها ضروری هست. کلسیم و منیزیم، مواد معدنی مفید برای سلامت استخوان ها به وفور در خرما یافت می شود. پتاسیم موجود در خرما برای رشد مغز و رشد کلی کودک مفید است.
۲.محافظت در برابر اختلالات رودهخرما برای کودکان و نوزادانی که اغلب از مشکلات گوارشی رنج می برند نیز مفید هستند. خرما برای درمان تقریباً تمام انواع اختلالات روده ای که در بچه ها اتفاق می افتد استفاده می شود.
۳.دندان های محکم تری می دهد.خرما برای کودکان که در حال دندان درآوردن هستند نیز توصیه می شود، اگر خرمای رسیده به مقدار متوسط داده شود، رشد دندانی بهتر دیده می شود. اگر خرما بجوند لثههایشان قویتر میشود و دندانهایشان راحت و سریع رویش میکند.
۴.درمان یبوستخرما دارای فیبرهای غذایی است و برای درمان یبوست نه تنها در کودکان بلکه در بزرگسالان نیز بسیار مفید است.
۵.بهبود کلی سلامتخرما برای بهبود سلامت کلی مفید است. آنها بهترین جایگزین برای شکر هستند. شما می توانید فرزند خود را از مضرات قند نجات دهید و همچنین فرزند خود را از درون سالم سازید.
@boomemehr.irWww.boomemehr.ir
۱۹:۰۳
۳:۵۲
#بوم_فیلم #انیمیشن_مفید#ماه_رمضان #سرگرمی#پیش_دبستانن_متفاوت#مهدکودک #پیش_۱#پیش_۲
مژده بدید رسیده دوباره ماه رمضانماه قشنگ مهمونی پیش خدای مهربانسفره خوب سحری تو نیمه شب چه زیباستدعای صبح و نماز، قشنگ ترین لحظه هاستچه سفره قشنگیه برای من، برا داداشکمی غذا، خرما و شیرسبزی، پنیر، نون لواشمنم میخوام روزه باشم مثل همه بزرگترااز اینکه مهمون تویم سپاسگزاریم ای خدا
http://boomemehr.ir/@boomemehr

۱۴:۳۱
۴:۰۰
۳:۵۸
#بوم_رشد#بوم_مهر#کودکستانی_متفاوت #پیش۱ #پیش۲#مهد_کودک#یادگیری_برای_زندگی_معنوی
آیت الله حائری شیرازی
جذابسازی زمان سحری و افطاری برای بچهها
سحری را به نحوی ترتیب دهید که بچهها به شما سفارش کنند که ما را سحر بیدار کنید! یک چیز #خوشمزهای بخرید و بگویید این را وقتی برای سحری بیدار شدیم میخوریم.
#پولی را هم سر سفرۀ سحری و سر سفرۀ افطار به بچهها بدهید تا اینها از ماه رمضان #خوششان_بیاید؛ از روزه گرفتن خوششان بیاید. روزۀ آنها را با پول بخرید! این خلاف شرع نیست! حتی اگر نصف روز را روزه میگیرند، به آنها جایزه بدهید. برای حجابشان جایزه بدهید تا اینها به حجابشان، به عفتشان، به پاکیشان علاقهمند شوند. بعد که کمکم عادت کردند و مزهاش زیر دندانشان رفت و خودشان خوبی اینها را درک کردند، [جایزه را قطع کنید] و دیگر آنها را به همان معرفت خودشان بسپارید.
http://boomemehr.ir/@boomemehr
سحری را به نحوی ترتیب دهید که بچهها به شما سفارش کنند که ما را سحر بیدار کنید! یک چیز #خوشمزهای بخرید و بگویید این را وقتی برای سحری بیدار شدیم میخوریم.
#پولی را هم سر سفرۀ سحری و سر سفرۀ افطار به بچهها بدهید تا اینها از ماه رمضان #خوششان_بیاید؛ از روزه گرفتن خوششان بیاید. روزۀ آنها را با پول بخرید! این خلاف شرع نیست! حتی اگر نصف روز را روزه میگیرند، به آنها جایزه بدهید. برای حجابشان جایزه بدهید تا اینها به حجابشان، به عفتشان، به پاکیشان علاقهمند شوند. بعد که کمکم عادت کردند و مزهاش زیر دندانشان رفت و خودشان خوبی اینها را درک کردند، [جایزه را قطع کنید] و دیگر آنها را به همان معرفت خودشان بسپارید.
۶:۴۳
۴:۱۳
۴:۳۶
۴:۳۵
۴:۲۴
#
#بوم_قصه #بوم_مهر #کودکستانی_متفاوت #پیش۱ #پیش۲ #مهد_کودک #یادگیری_برای_زندگی_معنوی
دختر مو طلایی و خانه ی خرس ها 
یکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربان هیچ کس نبود. در جنگلی بزرگ سه خرس در خانه ای زیبا و بزرگ زندگی می کردند. یکی از این خرس ها خیلی بزرگ بود و خرس پدر نام داشت و دیگری متوسط بود و خرس مادر و آخری خیلی کوچک و خرس بچه نام داشت.
یک روز صبح، آن ها برای صبحانه فرنی داشتند. فرنی آن قدر داغ بود که آن ها نمی توانستند آن را بخورند. پس تصمیم گرفتند کمی در جنگل قدم بزنند. وقتی آن ها از خانه شان بیرون رفتند، دختر کوچولویی به نام موطلایی از میان درختان جنگل بیرون آمد و خانه ی آن ها را دید. او در خانه را زد، اما کسی جواب نداد، در خانه نیمه باز بود، مو طلایی در را هل داد و وارد خانه شد.
در خانه یک میز با سه صندلی بود، یک صندلی بزرگ، یک صندلی با اندازه متوسط و دیگری کوچک. روی میز هم سه کاسه با اندازه ی بزرگ و متوسط و کوچک قرار داشت. در هر کاسه هم یک قاشق بود.
موطلایی بسیار گرسنه بود و فرنی هم به نظر خوشمزه می آمد. پس اون روی صندلی بزرگ نشست و قاشق بزرگ را برداشت و سعی کرد کمی از فرنی بخورد. اما صندلی بزرگ و سفت بود، قاشق هم سنگین و فرنی هم خیلی داغ.
موطلایی سریع از روی صندلی بزرگ پرید و رفت روی صندلی متوسط نشست. این صندلی خیلی نرم بود واز میز زیاد فاصله داشت. وقتی موطلایی می خواست از فرنی بخورد اون خیلی سرد می شد. پس از روی صندلی پرید و روی صندلی کوچک نشست و قاشق کوچولو را برداشت و شروع کرد به خوردن فرنی.
این بار فرنی نه خیلی گرم بود نه خیلی سرد.اون خیلی خوشمزه بود و موطلایی همه ی آن را خورد. اما یک اتفاقی افتاد. صندلی خرس کوچولو شکست، چون اون تحمل وزن موطلایی را نداشت.
بعد موطلایی از پله ها بالا رفت و سه تخت دید، یکی بزرگ، یکی متوسط و دیگری کوچک. موطلایی خسته بود پس روی تخت بزرگ پرید تا کمی استراحت کند. اما تخت خیلی بزرگ و سفت بود. پس اون روی تخت متوسط رفت اما اون خیلی خیلی نرم بود. پس اون روی تخت کوچک رفت تا کمی بخوابد. این تخت نه خیلی سفت بود و نه خیلی نرم، اون خیلی خوب و گرم و راحت بود. و موطلایی خیلی تند و سریع خوابش برد.
کمی بعد سه خرس از پیاده روی برگشتند. آن ها وارد خانه شدند و خرس پدر به اطراف نگاهی کرد و با صدایی بلند غرشی کرد.
خرس مادر با صدایی آرام گفت: انگار یکی روی صندلی من نشسته. خرس کوچولو با صدایی بچگانه گفت: انگار یکی رو صندلی من هم نشسته و اون شکسته.
خرس پدر به کاسه ی فرنی اش نگاهی کرد و دید که قاشق داخل کاسه است و با صدای بلند گفت: انگار یکی می خواسته از فرنی من بخوره. خرس مادر هم گفت: انگار به ظرف منم ناخنک زده. خرس کوچولو گفت: اما همه ی غذای منو خورده.
بعد سه خرس از پله ها بالا رفتند و خرس پدر فوراً متوجه شد که تختش نامرتب است و با صدای بلند فریاد زد: یکی رو تخت من خوابیده.
خرس مادر هم دید که ملافه های روی تختش نامرتب است و بعد با صدای آرام گفت: انگار روی تخت منم یکی خوابیده!
خرس کوچولو هم به تختش نگاهی انداخت و با صدای بچگانه اش گفت: یکی رو تخت من خوابیده! بعد جیغ بلندی کشید و موطلایی از ترس بیدار شد. او فوری از تخت پایین پرید و از پله ها پایین رفت و به طرف جنگل دوید و سه خرس هرگز دوباره موطلایی را ندیدند.
#بوم_قصه #بوم_مهر #کودکستانی_متفاوت #پیش۱ #پیش۲ #مهد_کودک #یادگیری_برای_زندگی_معنوی
یکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربان هیچ کس نبود. در جنگلی بزرگ سه خرس در خانه ای زیبا و بزرگ زندگی می کردند. یکی از این خرس ها خیلی بزرگ بود و خرس پدر نام داشت و دیگری متوسط بود و خرس مادر و آخری خیلی کوچک و خرس بچه نام داشت.
یک روز صبح، آن ها برای صبحانه فرنی داشتند. فرنی آن قدر داغ بود که آن ها نمی توانستند آن را بخورند. پس تصمیم گرفتند کمی در جنگل قدم بزنند. وقتی آن ها از خانه شان بیرون رفتند، دختر کوچولویی به نام موطلایی از میان درختان جنگل بیرون آمد و خانه ی آن ها را دید. او در خانه را زد، اما کسی جواب نداد، در خانه نیمه باز بود، مو طلایی در را هل داد و وارد خانه شد.
در خانه یک میز با سه صندلی بود، یک صندلی بزرگ، یک صندلی با اندازه متوسط و دیگری کوچک. روی میز هم سه کاسه با اندازه ی بزرگ و متوسط و کوچک قرار داشت. در هر کاسه هم یک قاشق بود.
موطلایی بسیار گرسنه بود و فرنی هم به نظر خوشمزه می آمد. پس اون روی صندلی بزرگ نشست و قاشق بزرگ را برداشت و سعی کرد کمی از فرنی بخورد. اما صندلی بزرگ و سفت بود، قاشق هم سنگین و فرنی هم خیلی داغ.
موطلایی سریع از روی صندلی بزرگ پرید و رفت روی صندلی متوسط نشست. این صندلی خیلی نرم بود واز میز زیاد فاصله داشت. وقتی موطلایی می خواست از فرنی بخورد اون خیلی سرد می شد. پس از روی صندلی پرید و روی صندلی کوچک نشست و قاشق کوچولو را برداشت و شروع کرد به خوردن فرنی.
این بار فرنی نه خیلی گرم بود نه خیلی سرد.اون خیلی خوشمزه بود و موطلایی همه ی آن را خورد. اما یک اتفاقی افتاد. صندلی خرس کوچولو شکست، چون اون تحمل وزن موطلایی را نداشت.
بعد موطلایی از پله ها بالا رفت و سه تخت دید، یکی بزرگ، یکی متوسط و دیگری کوچک. موطلایی خسته بود پس روی تخت بزرگ پرید تا کمی استراحت کند. اما تخت خیلی بزرگ و سفت بود. پس اون روی تخت متوسط رفت اما اون خیلی خیلی نرم بود. پس اون روی تخت کوچک رفت تا کمی بخوابد. این تخت نه خیلی سفت بود و نه خیلی نرم، اون خیلی خوب و گرم و راحت بود. و موطلایی خیلی تند و سریع خوابش برد.
کمی بعد سه خرس از پیاده روی برگشتند. آن ها وارد خانه شدند و خرس پدر به اطراف نگاهی کرد و با صدایی بلند غرشی کرد.
خرس مادر با صدایی آرام گفت: انگار یکی روی صندلی من نشسته. خرس کوچولو با صدایی بچگانه گفت: انگار یکی رو صندلی من هم نشسته و اون شکسته.
خرس پدر به کاسه ی فرنی اش نگاهی کرد و دید که قاشق داخل کاسه است و با صدای بلند گفت: انگار یکی می خواسته از فرنی من بخوره. خرس مادر هم گفت: انگار به ظرف منم ناخنک زده. خرس کوچولو گفت: اما همه ی غذای منو خورده.
بعد سه خرس از پله ها بالا رفتند و خرس پدر فوراً متوجه شد که تختش نامرتب است و با صدای بلند فریاد زد: یکی رو تخت من خوابیده.
خرس مادر هم دید که ملافه های روی تختش نامرتب است و بعد با صدای آرام گفت: انگار روی تخت منم یکی خوابیده!
خرس کوچولو هم به تختش نگاهی انداخت و با صدای بچگانه اش گفت: یکی رو تخت من خوابیده! بعد جیغ بلندی کشید و موطلایی از ترس بیدار شد. او فوری از تخت پایین پرید و از پله ها پایین رفت و به طرف جنگل دوید و سه خرس هرگز دوباره موطلایی را ندیدند.
۵:۳۷
#بوم مهر #بوم مزه #تغذیه سالم
#بامیه خانگیسعی کنیم برای فرزندانمان بامیه را به صورت خانگی تهیه کنیم .
️توصیهها و نکات مهم در مصرف زولبیا و بامیه
زولبیا و بامیه سوخته یا به رنگ قهوه و تیره برای بدن بسیار مضر است.
بسیاری از زولبیا و بامیهها به صورت فلهای و باز به فروش میرسند. سعی کنید از آنها استفاده نکنید زیرا آنها در معرض آلودگیها و آلایندهها قرار دارند.
زولبیا و بامیه را به مقدار مصرف خود تهیه کنید و از نگهداری بیش از حد آنها بپرهیزید.
زولبیا و بامیه تشنگی را بیشتر میکنند در نتیجه از مصرف زیاد آن جلوگیری کنید.
@boomemehr.ir Www.boomemehr.ir
#بامیه خانگیسعی کنیم برای فرزندانمان بامیه را به صورت خانگی تهیه کنیم .
زولبیا و بامیه سوخته یا به رنگ قهوه و تیره برای بدن بسیار مضر است.
بسیاری از زولبیا و بامیهها به صورت فلهای و باز به فروش میرسند. سعی کنید از آنها استفاده نکنید زیرا آنها در معرض آلودگیها و آلایندهها قرار دارند.
زولبیا و بامیه را به مقدار مصرف خود تهیه کنید و از نگهداری بیش از حد آنها بپرهیزید.
زولبیا و بامیه تشنگی را بیشتر میکنند در نتیجه از مصرف زیاد آن جلوگیری کنید.
@boomemehr.ir Www.boomemehr.ir
۱۲:۵۹