عکس پروفایل داستان کوتاه 📚☕️د

داستان کوتاه 📚☕️

۱۹,۵۴۸عضو
عکس پروفایل داستان کوتاه 📚☕️د
۱۹.۵هزار عضو

داستان کوتاه 📚☕️

undefinedکپی از مطالب کانال مجاز است نیاز به اجازه نیستundefined

تاسیس : 8 آذر 1398
تبادل نداریم.

شرایط تبلیغات:
ble.ir/join/ODFjZThiY2
مشاهده گزارش آماری و تعرفه تبلیغات: @Linkban

۲۶ آبان

undefinedundefined
مرگ جوان بى ادب
سعيد بن سهل بصرى گويد: براى جشن يكى از فرزندان خليفه وقت ، مردم را به شام دعوت كرده بودند و امام هادى (عليه السلام) نيز دعوت شده بود (او ناگزير مى بايست شركت كند).وقتى كه امام هادى (عليه السلام) وارد مسجد شد، همه به احترام او خاموش شدند، فقط در مجلس يك جوان بى ادبى بود كه احترام نكرد و پرحرفى مى كرد و بلند مى خنديد (خنده مسخره آميز، و شايد او مزدورى بوده كه مى خواسته به امام توهين كند).امام هادى (عليه السلام) به او فرمود: ((اين چه خنده است كه در آن غوطه ور شده اى ؟ و از ياد خدا غافل مانده اى با اين كه سه روز ديگر با اهل قبور هستى ؟
او همانجا جا خورد و ديگر سخنى نگفت و همان گونه كه امام فرمود همان شد، و او پس از سه روز از دنيا رفت 
منبعundefined:عاقبت و كيفر گناهكاران، سيد جواد رضوى
┈┈┈┈••✾undefinedundefinedundefined✾••┈┈┈┈
•✾undefined @dastankootah undefined✾•
┈┈┈┈••✾undefinedundefinedundefined✾••┈┈┈┈
لطفا با عضویت در این کانال از ما حمایت کنیدundefined
https://eitaa.com/joinchat/1501364256Cc04c71959b

۱۷:۰۸

۲۷ آبان

1_14928207869.pdf

۱.۸۲ مگابایت

undefined متن کامل خطبۀ فدکیۀ حضرت زهرا(س)
undefinedخُطبه فدکیه یا خطبة لُمَّة، خطبه حضرت فاطمه(سلام الله علیها) در مسجدالنبی است که در اعتراض به غصب فدک ایراد شد. ابوبکر پس از رسیدن به خلافت‌ با انتساب روایتی به پیامبر(صلی الله علیه و آله) مبنی بر اینکه پیامبران از خود ارث نمی‌گذارند، دهکده فدک را که پیامبر(صلی الله علیه و آله) به فاطمه(سلام الله علیها) بخشیده بود، به نفع خلافت مصادره کرد. فاطمه(سلام الله علیها) پس از بی‌ثمر بودن دادخواهی‌اش به مسجد پیامبر رفت و خطبه‌ای ایراد کرد که به خطبه فدکیه مشهور شد. او در این خطبه بر مالکیتش درباره فدک تصریح کرد. همچنین به دفاع از حق علی(علیه السلام) درباره خلافت پرداخت و مسلمانان را به‌خاطر سکوت در مقابل ستم به اهل‌بیت(علیهم السلام) سرزنش کرد.
undefinedخطبه فدکیه مجموعه‌ای از معارف را در زمینه‌های خداشناسی، معادشناسی، نبوت و بعثت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)، عظمت قرآن، فلسفه احکام و ولایت دربردارد.

.

۷:۱۸

thumnail
undefinedundefined
undefined ولادت امام سجاد علیه‌السلام (به قولی)
undefinedولادت امام سجاد علیه‌السلام به روایتی در تاریخ یک‌ شنبه پانزدهم جمادی‌ الاول سال ۳۸ هجری قمری و به روایت دیگر، در پنجم شعبان‌ همان سال در مدینه به وقوع پیوست. مادر آن حضرت، شهربانو و پدر بزرگوارشان امام حسین علیه‌السلام می‌ باشند.
undefinedکنیه‌های امام سجاد علیه‌السلام، ابوالحسن، ابوالحسین، ابومحمّد،‌ابولقاسم و ابوعبدالله گزارش شده و القاب ایشان، زین العابدین، سیدالساجدین، سجاد، ذو الثفنات، هاشمی، علوی، مدنی، قرشی، علی‌اکبر هستند.
undefinedایشان در طول عمر پربرکتشان، در حوزه‌ سیاسی براى پیش راندن مسلمانان به سوى نفرت از بنی‌امیه و افزودن حس مبارزه‌ جویى با آنان، تلاش‌هاى مؤثرى را به انجام رساندند و در فرصت‌ های مختلف، مردم را بر ضد امویان تحریک می‌کردند.
undefinedایشان براى آگاهى مردم، شیوه‌ دعا را به‌کار گرفتند، به‌گونه‌ای‌که به گفته‌ بسیاری از عالمان علوم اسلامی، دعاهاى آن حضرت، بازگو کننده‌ رویدادهاى عصر آن حضرت‌ هستند.
undefinedدعاهای آن حضرت در کتاب صحیفه‌ سجادیه که به زبور آل‌محمد صلی‌الله‌علیه شهرت دارد جمع آوری شده است. این مجموعه، اثر بی‌ همتایی می‌باشد که در جهان اسلام، پیوسته مورد توجه بزرگان و علما و مصنفان قرار گرفته است.
undefinedتاریخ دقیق شهادت امام سجاد علیه‌السلام، روشن نیست؛ برخی از روایات شهادت امام سجاد علیه‌السلام را در۵۷ سالگی و به دستور ولید بن عبد الملک به وسیله سمّ گزارش کرده‌اند، مزار ایشان در قبرستان بقیع است.
#تقویم‌_تاریخ#جمادی‌_الاول_۱۵#امام‌_سجاد‌_علیه‌السلام
┈┈┈┈••✾undefinedundefinedundefined✾••┈┈┈┈
•✾undefined @dastankootah undefined✾•
┈┈┈┈••✾undefinedundefinedundefined✾••┈┈┈┈
لطفا با عضویت در این کانال از ما حمایت کنیدundefined
https://eitaa.com/joinchat/1501364256Cc04c71959b

۹:۵۴

بازارسال شده از 💡 خلاق شو 💡
thumnail

۱۱:۳۶

undefinedundefined
كيفر تارك نهى از منكر
شيخ طوسى (قدس سره ) به سند خود از امام صادق (عليه السلام) نقل مى كند: دو فرشته از طرف خدا ماءمور شدند تا مردم قريه اى را (به خاطر گناهانشان ) به هلاكت برسانند، وقتى اين دو فرشته شبانه وارد آن قريه شدند، ديدند كه مردى در دل شب برخاسته و به راز و نياز و تضرع پرداخته و با خدا مناجات مى كند. يكى از فرشتگان به ديگرى گفت : به سوى خدا برگرديم و درباره اين مرد عابد سؤ ال كنيم كه آيا جزء هلاك شدگان است يا خير؟ديگرى گفت : من آنچه را كه ماءمورم انجام مى دهم و ديگر نياز به سؤ ال نيست .فرشته نخست به سوى خدا مراجعه كرده و درباره آن مرد عابد سؤ ال كرد.خداوند به آن فرشته اى كه مراجعه نكرده بود وحى كرد كه آن مرد عابد را نيز با ساير مردم به هلاكت برسان زيرا او هيچگاه به خاطر خشم من به گناهكار، نسبت به گناهكاران خشم نكرد و نهى از منكر ننمود.اما فرشته اى كه مراجعه كرده بود تا در مورد آن مرد عابد سؤ ال كند، مشمول غضب الهى گرديد و خداوند او را به جزيره اى انداخت و كيفر نمود.

منبعundefined:عاقبت و كيفر گناهكاران، سيد جواد رضوى
┈┈┈┈••✾undefinedundefinedundefined✾••┈┈┈┈
•✾undefined @dastankootah undefined✾•
┈┈┈┈••✾undefinedundefinedundefined✾••┈┈┈┈
لطفا با عضویت در این کانال از ما حمایت کنیدundefined
https://eitaa.com/joinchat/1501364256Cc04c71959b

۱۳:۵۸

undefinedundefined

پیری گفت:شبی از شبها در اطراف کعبهدر طواف کعبه بودم،فرا دلم آمد که از خداوند پرسم؛
خدایا فرمودی هر کس داخل حرم من شود ایمن است،خدایا از چه چیز در امان خواهد بود؟
هاتفی آواز داد از آتش جهنم اورا ایمن گردانیم ودل او را هم از آتش دوری ما در امان خواهیم داشت.
منبعundefined:کشکول شیخ بهایی
┈┈┈┈••✾undefinedundefinedundefined✾••┈┈┈┈
•✾undefined @dastankootah undefined✾•
┈┈┈┈••✾undefinedundefinedundefined✾••┈┈┈┈
لطفا با عضویت در این کانال از ما حمایت کنیدundefined
https://eitaa.com/joinchat/1501364256Cc04c71959b

۱۵:۳۵

۲۸ آبان

undefinedundefined
خسرو جهانی !
شبی در بهار سال ٧١ شام را خوردم و خوابیدم؛ ساعت ٢ و نیم بامداد تلفن زنگ خورد!با خودم گفتم نصفه شبی چه کسی با ما کار داردتلفن را برداشتم.
شخصی گفت: آقای جهانی؟
گفتم: بله
گفت: من از سفارت فلان کشور در تهران با شما تماس می گیرم.دولت آمریکا از ما خواسته تا با رضایت شما، ترتیب انتقال شما و خانواده ات را به آمریکا بدهیم.
اول فکر کردم یکی از دوستان بی خواب شده و نصفه شبی شوخی اش گرفته ... گفتم دولت آمریکا چه نیازی به من دارد؟
گفت: شما به عنوان کسی که هشت سال تجربه جنگی با سامانه پدافندی هاوک دارید، از طرف شرکت ری تیان دعوتنامه دارید تا با فلان مبلغ حقوق ماهیانه به همراه منزل و اتومبیل، به عنوان مشاور در این شرکت مشغول به کار شوید!
آن شب هر طور بود با جواب های سر بالا، وی را دست به سر کردم تا باصطلاح، بی خیال ما شود؛ اما مدتی بعد دوباره در همان ساعات نیمه شب تماس گرفت و همان حرف ها را دوباره تکرار کرد...
این بار در جوابش گفتم: من در ایران یک قطعه زمین دارم و اگر از ایران بروم، احتمال اینکه این قطعه زمین از دستم برود هست!
گفت: مرد حسابی! من به تو می گم شرکت ری تیان ضمانت داده اگر پایت را داخل آمریکا بذاری، فلان مبلغ را به حساب بانکی خودت واریز کند.با این پول می توانی کل محله تان را بخری! حالا ارزش آن قطعه زمین در برابر این مقدار پول چقدر است؟!
گفتم: این قطعه زمین، یک قبر است در بهشت زهرا کنار آرامگاه پدر و مادرم و در مجاورت قطعه همرزمان شهیدم در پدافند زمین به هوای ارتش!اگر دولت آمریکا می تواند چنین قطعه زمینی را در خاک آمریکا برایم کنار بگذارد، فردا صبح نه همین الان می آیم و خودم را به سفارت شما معرفی می کنم!
گفت: الحق که دوستانت راست می گویند که کله ات بوی قورمه سبزی میدهد!
گفتم: زمانی که ما وارد ارتش شدیم این شعر با گوشت و خونمان آمیخته شد:اگر ایران جز ویران سرا نیستمن این ویران سرا را دوست دارماگر آب و هوایش دلنشین نیستمن این آب و هوا را دوست دارماگر آلوده دامانید اگر پاکمن ای مردم ایران شما را دوست دارم
این شعر را که خواندم، بدون خداحافظی گوشی را قطع کرد و دیگر تماس نگرفت!
خاطره ای که خواندید از سرهنگ دکتر "خسرو جهانی" فرمانده سابق پدافند هوایی خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله و رکورددار جهان در انهدام ۶٨ فروند جنگنده پیشرفته و انهدام دو فروند هواپیمای دشمن با یک تیر موشک در دو مرحله (عملی بی‌نظیر در دنیا) است.

┈┈┈┈••✾undefinedundefinedundefined✾••┈┈┈┈
•✾undefined @dastankootah undefined✾•
┈┈┈┈••✾undefinedundefinedundefined✾••┈┈┈┈
لطفا با عضویت در این کانال از ما حمایت کنیدundefined
https://eitaa.com/joinchat/1501364256Cc04c71959b

۸:۰۳

بازارسال شده از داستان کوتاه 📚☕️
undefinedundefined
سوراخ!
بچه که بودم با دخترِ همکار مامانم که هم‌محله‌ای هم بودیم دوست شدم. وقتی برای اولین بار، در یک روز بارانی رفتم خانه‌شان از دیدن صحنه‌ای عجیب حسابی جا خوردم‌. تشتی گوشه‌ی خانه، کمی آن‌طرف‌تر از مبلمان شیک و امروزی‌شان گذاشته شده بود و از سقف، چک‌چک آب می‌ریخت داخلش. دوستم تعریف کرد که اولین‌بار که سقف سوراخ شده و شروع کرده به چکه‌کردن، ترسیده‌‌اند، فرش‌ها را جمع کرده‌‌اند، کاسه‌ای زیر سوراخ گذاشته‌اند و مادرش تلفن زده به پدرش. پدر خودش را رسانده، دیده تعمیر سقف کار او نیست، قرار شده عمو بیاید. آمدن عمو امروز و فردا شده، هی عقب افتاده، سوراخ مانده توی سقف و کاسه را برداشته‌اند و به جایش تشت گذاشته‌اند‌.و کم‌کم خو گرفته‌اند، تشت شده عضو جدید خانواده و آن‌قدر عادی شده که تازه وقتی می‌روند به‌ خانه‌ای دیگر، یادشان می‌آید آن تشت و آن سوراخ و آن چک‌چک و آن بوی دائمی نم نباید آنجا باشد‌.ما درس خواندیم، گپ زدیم، بازی کردیم... و تشت آنجا بود برای خودش، با صدای چک‌چک مدامی که دیگر داشت برایم به شکنجه تبدیل می‌شد. روزی که آن‌ها آمدند خانه‌ی ما، پسربچه‌ی چهار پنج‌ساله‌ی خانواده با کنجکاوی پرسید: "اینا تشت‌شون رو کجا گذاشتن؟!"یعنی وجود یک تشت در گوشه‌ای از خانه در نظر آن بچه عادی و حتی بدیهی بود.بعدها وقتی تابستان رسید و باران‌ها قطع شد، اعتراف کردند که یادشان رفته بود آن وضع طبیعی نیست و اعصاب‌خردکن است.یک پاییز تا بهار، یک خانواده آزار دیده بودند؛ چون عادت کرده بودند، به تحمل کردن. تحمل‌کردن اگر ته نداشته باشد، اگر برای رفع مشکل نجنگی، اگر بپذیری و بگذاری جایی سوراخی بماند که بماند، کم‌کم بی‌آنکه بفهمی فرسوده می‌شوی، بی‌آنکه بفهمی درد را، زخم را سهم خودت می‌دانی، بدیهی می‌دانی.حتی اگر مجبور به تحمل چیزی هستیم، باید آگاهانه باشد. باید بگوییم من این شرایط را، این زندگی را، این همکار را، این شغل را، این مکان را تحمل می‌کنم تا وقتی که‌...هر نامرادی‌ای باید ته داشته باشد؛ آدم که آهن نیست؛ میشکند.با تحمل کردن و با سوختن و ساختن قهرمان نمی‌شویم، بلکه با گذر عاقلانه از آن‌ است که میتوانیم به خودمان افتخار کنیم.هر سوراخی، هر شکافی بالاخره یک روز باید درز گرفته شود، هر فشاری بالاخره باید برداشته شود.
undefined فراموش نشه!
┈┈┈┈••✾undefinedundefinedundefined✾••┈┈┈┈
•✾undefined @dastankootah undefined✾•
┈┈┈┈••✾undefinedundefinedundefined✾••┈┈┈┈
لطفا با عضویت در این کانال از ما حمایت کنیدundefined
https://eitaa.com/joinchat/1501364256Cc04c71959b

۱۵:۰۵

۲۹ آبان

undefinedundefined
چشمها را باید شست...
تو مطب پزشک نشسته بودم و منتظر نوبت برای مادرم. خانمی کنارم بود به من گفت:چه پولی در ميارن اين دکترا،فکر کن روزی پنجاه نفر رو که ويزيت کنه ميشه... مشغول محاسبه در آمد تقريبی پزشک بود که پيرمردی از روبرو گفت:چرا به اين فکر نمیکنين که امشب پنجاه نفر راحتتر ميخوابن، پنجاه خانواده خيالشون آسوده تره. حالم با اين حرف پيرمرد جان گرفت.
پيرمرد همچنان حرف ميزد:هر اتومبيل گرون قيمتی که از کنارتون رد شد نگيد دزده،کلاهبرداره،الهی کوفتش بشه از کجا آورده که ما نميتونيم.بگيد الحمدلله که يک نفر از هموطنام ثروتمنده،فقير نيست،سر چهار راه گدایی نميکنه،نوش جونش" حال خيلی ها شايد عوض شد با اين حرف و نگاه قشنگ پيرمرد.
undefinedوقتی خدا بخواد بزرگی آدمی رو اندازه بگیره، متر رو به جای قدش،دور “قلبش” میگیره، خدا نگاه زيبای ما را دوست دارد undefined

┈┈┈┈••✾undefinedundefinedundefined✾••┈┈┈┈
•✾undefined @dastankoutah undefined✾•
┈┈┈┈••✾undefinedundefinedundefined✾••┈┈┈┈
لطفا با عضویت در این کانال از ما حمایت کنیدundefined
https://eitaa.com/joinchat/1501364256Cc04c71959b

۱۶:۱۶

۳۰ آبان

undefinedundefined
آجر پاره !
جوانى مى خواست ازدواج كند، با خاله اش مشورت كرد، خاله اش گفت : نزديك در حمام زنانه برو، دخترهايى كه از حمام بيرون مى آيند را مشاهده كن ، هر كدام از آنها را كه پسنديدى يك ريگى به طرف او پرتاب كن ، او نيز مى فهمد و بقيه كارها درست مى شود.
جوان نيز به جاى ريگ يك تكه آجرى برداشت و رفت كنار حمام زنانه و زنها و دخترهايى كه از حمام بيرون مى آمدند مى ديد اما آنها را نمى پسنديد، تا اين كه بانوى بلند قدى را ديد كه از حمام بيرون مى آيد تا او را ديد، پسنديد و آجر پاره را به طرف آن زن پرت كرد.آجر پاره به آن زن خورد و جيغ و داد او بلند شد، بعد معلوم شد كه او همان خاله اش است كه با او مشورت كرده بود!!اين هم سزاى خاله اش بود كه در مشورت خود ديگران را راهنمايى غلط نكند تا مجبور شود كه آجر پاره بخورد!!!

┈┈┈┈••✾undefinedundefinedundefined✾••┈┈┈┈
•✾undefined @dastankootah undefined✾•
┈┈┈┈••✾undefinedundefinedundefined✾••┈┈┈┈
لطفا با عضویت در این کانال از ما حمایت کنیدundefined
https://eitaa.com/joinchat/1501364256Cc04c71959b

۱۲:۱۸

undefinedundefined
اخلاق در خانواده
آیت الله پهلوانی تهرانی :
از همسـرتـان تشـکـر کنید، هر چندغـذایـی کـه پخـتـه شـور یـا بـد شـدهاست. یکبـار من در جوانی در خانـهبا خانواده بد اخلاقی کردم در عالممـعنـا بـه مـن گفتـنـد: بیـست ســالنالـه هـای تـو بـی اثـر شـد!
شخصی به مرحوم علامه طباطبایی گفت: یک ریـاضتـی بـرای پیـشرفــت مـعنـــوی بــه مـن بـفـرمـایـیـد. علامـه فرمودند: بهترین ریاضت برای شما، خوش اخلاقـی بـا خانـواده است.
┈┈┈┈••✾undefinedundefinedundefined✾••┈┈┈┈
•✾undefined @dastankootah undefined✾•
┈┈┈┈••✾undefinedundefinedundefined✾••┈┈┈┈
لطفا با عضویت در این کانال از ما حمایت کنیدundefined
https://eitaa.com/joinchat/1501364256Cc04c71959b

۱۵:۰۳

۱ آذر

thumnail
undefined دعای چهاردهم صحیفه سجادیه
undefined حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر انقلاب اسلامی، خواندن سوره فتح، دعای چهاردهم صحیفه سجادیه و دعای توسل را برای موفقیت جبهه مقاومت توصیه کردند.
undefined️رسانه KHAMENEI.IR به همین مناسبت متن دعای چهاردهم صحیفه سجادیه را منتشر میکند.
undefined مشروح این توصیه‌ها را از اینجا بخوانید:khl.ink/f/58343

۵:۵۵

thumnail

دعای چهاردهم صحیفه سجادیه

۶:۰۱

لبنان.ogg

۰۲:۱۳-۵۷۰.۷۲ کیلوبایت
پیام یک رزمنده از لبنان

۷:۱۲

undefinedundefined
خانه ی خدا
به حضرت داوود وحی آمد که : ای داوود خانه ای برای من پاکیزه کن تا بدان خانه آیم .
داوود گفت : بار خدایا کدام جا و چه خانه ای گنجایش تو را دارد ؟ که عظمت و جلال تو را شاید ؟
ندا آمد : آن خانه دل بنده مومن است . گفت خداوندا چگونه آنرا پاکیزه کنم و پاک گردانم ؟
پاسخ شنید : عشق در او بزن ....تا هر چه به ما نسبت ندارد سوخته گردد . ای داوود از آن پس اگر سرگشته ای در راه طلب ما بینی آنجا نشان ده که بارگاه ما آنجاست .
منبعundefined:کشف الاسرار

┈┈┈┈••✾undefinedundefinedundefined✾••┈┈┈┈
•✾undefined @dastankootah undefined✾•
┈┈┈┈••✾undefinedundefinedundefined✾••┈┈┈┈
لطفا با عضویت در این کانال از ما حمایت کنیدundefined
https://eitaa.com/joinchat/1501364256Cc04c71959b

۱۰:۰۵

بازارسال شده از لینک بانک
thumnail
اینجا دیگه آتـundefinedـیش زد به هرچی ارزونیهundefined

ریز تا درشت لوازم کاربردی #آشپزخونه undefined

انواع #خردکن و #رنده های سه سوتهundefined

انواع : پلمپ . ایرپاد ‌. سردوش و.... داره

ارسال رایگان تمام محصولات undefined
ble.ir/join/BL4aYdf8r3
ble.ir/join/BL4aYdf8r3
ble.ir/join/BL4aYdf8r3
خودم وسایل کاربردی رو از اینجا گرفتم
هم گارانتی داره و ارزانترین قیمت undefined

۱۴:۰۶

بازارسال شده از داستان کوتاه 📚☕️
undefinedundefined
هم‌آغوشی با خورشیدی‌ها
undefinedصبح با قایق رفت جلو. مدام خودش را نفرین می‌کرد، که چرا با گردان اسماعیل نرفته. به کنار اسکله که رسید، جا خورد. بدنش لرزید. بچه‌ها روی میله‌های تیز خورشیدی دراز کشیده بودند. صورت هایشان هنوز سبز نشده بود که این میله‌ی تیز از کمرشان بیرون آمد.
undefinedخونابه زیر شکم‌هایشان، اطراف میله‌های خورشیدی را سرخ کرد. آب رفته بود که خورشیدی‌ها سرشان آمده بود بیرون. این‌ها بچه‌های گردان غواص بودند که خورشیدی‌ها را بغل گرفته بودند تا پیکرشان روی آب شناور نشود و کمین دشمن متوجه حضور نیروها نشود.
undefinedاشک در چشمانش حلقه زد، یکی از آن‌ها را می‌شناخت. سربند سبز بر سر داشت. به زحمت انگشتان او را از لای خورشیدی بیرون کشید. نمی‌دانست گریه کند، داد بکشد، فقط سرش را به سر او نزدیک کرد، هنوز لبخند بر لبش بود.

┈┈┈┈••✾undefinedundefinedundefined✾••┈┈┈┈
•✾undefined @dastankootah undefined✾•
┈┈┈┈••✾undefinedundefinedundefined✾••┈┈┈┈
لطفا با عضویت در این کانال از ما حمایت کنیدundefined
https://eitaa.com/joinchat/1501364256Cc04c71959b

۱۵:۲۹

thumnail
undefined صدای طبیعت – جایی برای آرامش و تجدید روحیه! undefinedundefined
با ما به دنیای دلنشین صداهای طبیعت سفر کنید. از آواز پرندگان گرفته تا صدای آبشارها، در کانال "صدای طبیعت" هر روز مطمئن شوید که ارتباطتان با طبیعت زنده است. undefinedundefined

عضو شوید و لذت ببرید 🥰
ble.ir/join/CsNmnwHD28
ble.ir/join/CsNmnwHD28
ble.ir/join/CsNmnwHD28

۱۶:۳۵