عکس پروفایل گنجِ مهریزگ

گنجِ مهریز

۸۳۵عضو
thumnail
اوایل انقلاب بود و شروع به کار «مربیان پرورشی» در مدارس. من هم جزء اولین هایی بودم که در این رشته درس می‌خواندم.فارغ التحصیل که شدم، در مدرسه پسرانه شهید منتظری تهران (کردار نیک سابق) مشغول به کار شدم.هرموقع می خواستم قرآن درس بدهم، با همکاری بچه‌ها رحل های مدرسه را بر می‌داشتیم و به مسجد نزدیک مدرسه می‌رفتیم. همیشه قسمت زنانه مسجد خالی بود و آنجا کلاس را برگزار می‌کردم. یکبار که کلاسم تمام شد و داشتم می آمدم بیرون، دیدم برعکس دفعه های قبلی، تمام کفش ها با نظم چیده شده است. خادم مسجد را صدا زدم و گفتم: «استاد محمد دستت درد نکنه، زحمت کشیدی کفش ها را مرتب کردی». گفت: «من که این کار را نکردم! پرسیدم: «پس کی این کار را کرده؟» جواب داد: «آقای رجایی.» گفتم: «آقای رجایی کیه؟ رئیس جمهور؟» گفت: «بله. با آقای باهنر آمده بودند نماز بخوانند، کفش ها را که دیدند، گفتند اینجا چه خبره؟ گفتم یکی از معلم ها داره قرآن درس میده. گوشه‌ی پرده را کنار زدند و شما را دیدند.کفش ها را مرتب کردند و برای تبرک، گرد وغبار روی کفش‌ها را به چشمشان مالیدند.»
undefinedحسین مهدیان: مشاور خانواده و معلم تربیتی بازنشسته مهریزی
undefined مصاحبه و نویسندگی: محمدسجاد دهقان منشادی
#عکس_نوشت
undefined️دفتر تاریخ شفاهی شهرستان مهریزundefined@https://ble.ir/ganje_mehriz

۱۸:۰۴

thumnail
undefined مصاحبه با پدر شهید محمدرضا دهقانی زاده
undefined از شرکت در راهپیمایی تا درگیری با نیرو های امنیتی و توسل به امام جواد علیه السلام
undefined انتشار به مناسبت آسمانی شدن محمدعلی دهقانی زاده، پدربزرگوار شهید محمدرضا دهقانی زاده
undefined️دفتر تاریخ شفاهی شهرستان مهریزundefined@https://ble.ir/ganje_mehriz

۲۰:۱۲

thumnail
باسمه تعالی..قطعا سننتصر#شهید_سیدحسن_نصرالله
undefined️دفتر تاریخ شفاهی شهرستان مهریزundefinedhttps://ble.ir/ganje_mehriz

۱۲:۵۴

thumnail
undefined از دعا و مناجات و خوشحالی undefined تا حس افتخار و اقتدار بعد از حمله موشکی سپاه undefinedاز باز شدن عقده حس انتقام از رژیم کودک کش و مهمان کش undefinedتا حمایت و پشتیبانی و حتی اعزام به جبهه های جنگ...
undefined نظـــــرات مـــــــردم شهرســـــــــتان مهــــــــریزدر مورد حملات موشکی ایران به اسرائیل undefined
undefined️دفتر تاریخ شفاهی شهرستان مهریزundefined@https://ble.ir/ganje_mehriz

۱۹:۳۵

thumnail
undefinedفراخوان معرفی سوژه‌های پشتیبان جبهه مقاومت در شهرستان مهریز
چنانچه افرادی را می‌شناسید که هر نوع کمکی اعم از:
undefinedکمک مالی (اهدای پول، طلا، دادن تخفیف در فروش و ارائه خدمات و... )، undefinedکمک معنوی (مراسم‌ های عزاداری، نذورات و...)، undefinedفعالیت‌های تبیینی و...
undefinedنسبت به جبهه مقاومت انجام داده‌است به آی‌دی @sajjad_esm72 معرفـی نمایید.
undefined️دفتر تاریخ شفاهی شهرستان مهریزundefined@https://ble.ir/ganje_mehriz

۱۹:۵۰

thumnail

۱:۴۳

thumnail

۱:۴۳

thumnail
undefinedحال و هوای یکی از مدارسِ مهریز بعد از عملیات موشکی سپاهundefined
undefinedاز ترس و وحشت بی دلیل undefinedتا پخش آهنگ های شاد و حماسیundefinedاز بخشنامه آموزش و پرورشundefinedتا حس و حالِ خوب کار جمعیundefinedundefinedundefinedundefinedundefinedundefinedundefinedundefined️دفتر تاریخ شفاهی شهرستان مهریزundefined@https://ble.ir/ganje_mehriz

۱:۴۳

thumnail
فراخوان معرفی سوژه
undefinedتوی قدیم، خیلی از بچه‌ها به دلیل بیماری و نبود امکانات بهداشتی فوت می‌شدند.
undefinedخیلی‌ها اسم بچه‌هاشون رو "بمانعلی" "بمان‌جان" "غلامرضا" و... انتخاب می‌کردند تا زنده بمانند.
undefined اگر از این دست افرا می‌شناسید، به آی‌دی @sajjad_esm72 معرفی کنید.
undefined️دفتر تاریخ شفاهی شهرستان مهریزundefined@https://ble.ir/ganje_mehriz

۷:۲۳

thumnail
#نمایشگاه_کتاب
undefinedغرفه کتاب دفتر تاریخ شفاهی مهریز (انتشارات راه‌یار) در نمایشگاه کتاب شهرستان مهریز
undefinedزمان: ١٩ الی ٢٧ آبان ماه ١۴٠۳؛ ساعت بازدید ٩ الی ١٣ و ١۶ الی ٢١
undefinedمکان: مهریز، بلوار هفتم تیر، سالن چندمنظوره فرمانداری
undefined️دفتر تاریخ شفاهی شهرستان مهریزundefined@https://ble.ir/ganje_mehriz

۱۱:۰۶

thumnail
دل‌گرمی مقاومت
روایت کمک‌های مردمی شهرستان مهریز به جبهه مقاومت
روایت اول؛ انگشتر زیرلفظی
بعد از نماز مغرب و عشا خونه مادرشوهرم بود. همسرم از جلسه برگشت؛ جلسه ای درباره پشتیبانی از جبهه مقاومت. همین که همسرم شروع کرد به توضیح دادن این تصمیم به دلم افتاد. اما نمی‌دانستم چطوری به همسرم بگم و واکنشش چیه؟
بعد از بیرون اومدن، وقتی که داشتیم به سمت ماشین می‌رفتیم، رو به همسرم گفتم: «من یه تصمیمی گرفتم» گفت: «چه تصمیمی؟» گفتم: «به نیت برآورده شدن حاجتم یکی از انگشترهامو می‌خوام بدم برای کمک به جبهه مقاومت» گفت: «جدی میگی؟» گفتم :« بله کاملا جدی» ذوق رو تو چشماش دیدم. توی مسیر به سمت خانه، همسرم گفت: «انفاق، بهتره از اون چیزی که دوستش داری باشه، کدوم انگشترت رو بیشتر دوست داری؟» فکر نمی‌کردم کار به اینجا برسه اما من تصمیم گرفته‌بودم کمک کنم. گفتم بهش: «انگشتر زیرلفظی» همونی که سر سفره عقد و قبل از بله گفتن بهم دادن و شد اولین و بهترین یادگاری زندگی‌مون
undefined️دفتر تاریخ شفاهی شهرستان مهریزundefined@https://ble.ir/ganje_mehriz

۷:۵۳

thumnail
قلوبنا مع المقاومة
روایة التبرعات الشعبية في مدينة مهريز (بمحافظة يزد في إيران) دعمًا لجبهة المقاومة
الرواية الأولى: خاتم الخطوبة
کنت في بيت حماتي وعندما صلینا العشاء، عاد زوجي من الاجتماع؛ اجتماع حول دعم جبهة المقاومة. وما إن أخذ زوجي یتکلم ویشرح، حتی خطر في بالي هذا القرار.
إلا أني لم أکن أعرف كيف أخبر زوجي بذلك وما سیکون رد فعله؟
بعد المغادرة، وبينما كنا نسير نحو السيارة، قلت لزوجي: "لقد اتخذت قرارًا."
قال: أي قرار؟
قلت: على نية قضاء حاجتي، أريد أن أتبرع بأحد خواتمي لنصرة جبهة المقاومة.
قال: هل أنت جادة؟
قلت: نعم، جادة تمامًا.
رأيت في عينيه بریق الحماس.
وفي طريقنا إلی البيت قال زوجي: "من الأفضل أن يکون الإنفاق مما یحبه الإنسان." وسألني: «فأي خاتمك تحبینه أكثر؟"
لم أكن أعتقد أن الأمر سيصل إلى هنا، لكنني کنت قد اتخذت قراري.
فقلت له: "خاتم الخطوبة" والذي أهدي لي على مائدة الخطوبة وأصبح أول وأفضل تذكار في حياتنا
undefined️دفتر تاریخ شفاهی شهرستان مهریزundefined@https://ble.ir/ganje_mehriz

۷:۵۴

thumnail
#مردم_قهرمان
undefinedروایت مردی از دیار مهریزکه در کنار شغل #رختخواب_دوزیدل در گروی حمایت از #جبهه_مقاومت داردundefinedundefined
undefined تدوینگر: سیدعلیرضا طباطبایی
undefinedدفتر تاریخ شفاهی مهریزundefined@ganje_mehriz

۱۰:۴۱

thumnail
دلگرمی مقاومتundefinedروایت دوم؛ شاید فردا زنده نباشم
خانم‌ها را دعوت کرده‌بودیم برای پویش کمک به مردم جنگ‌زده لبنان و غزه. بعد از اینکه سخنرانی‌م تموم شد، یه خانم حدودا شصت ساله گفت: «خانم می‌خوام یه مسئله شرعی بپرسم. اگه بخوام النگوهام رو بدم به لبنان آیا از نظر شرعی شوهرم باید حتما راضی باشه؟»گفتم: «اگه مال خودتون هست و بخواید نذر کنید باید از شوهرتون اجازه بگیرید ولی در انفاق اجازه گرفتن لازم نیست!»با خوشحالی گفت: «این النگوها رو خودم قالی بافتم و خریدم. خوب نیازی به اجازه شوهرم نیست. پس النگوهای منو بچینید.»حس کردم شاید از روی احساسات باشه، گفتم: «خانم ما هر روز کمک جمع می‌کنیم. برید منزل با همسرتون مشورت کنید اول. تازه اینجا هم چیزی نداریم بتونیم بچینیم.»با ناراحتی گفت: «شما می‌تونید ضمانت کنید که من تا فردا زنده می‌مونم؟ خواهش می‌کنم النگوهای من رو بچینید.»صداشو بلند کرد: «هیشکی هیچی نداره من این النگوهامو بچینم؟» یکی از خانم‌ها گفت: «من یه انبر دست توی ماشین دارم»انبردست را که آورد، خودم گرفتم و سه تا از النگوهاش رو چیدم و گفتم: «ان‌شاالله فاطمه زهرا (س) ازتون قبول کنند.» گریه افتاد و رفت...
undefined️دفتر تاریخ شفاهی شهرستان مهریزundefined@ganje_mehriz

۸:۱۰

thumnail
قُلوبنا مع المقاومة undefinedالروایة الثانیة؛ قد لا أعیش إلی الغد
کنا قد دعونا النساء إلی حملة المساعدات لشعبي لبنان وغزة المعانین من الحرب. وبعد أن انتهيت أنا من خطابي، قالت لي سيدة بالغة من العمر حوالي ستین سنة: "سيدتي، أريد أن أسأل مسألة شرعية. إذا أردت أن أهدي أساوري إلى لبنان، فهل يلزم شرعًا أن یرضی بذلك زوجي؟"قلت: "إذا كانت هي لك، وأردتِ النذر، فلتستأذني زوجك، ولكن لا داعي للاستئذان في مجرد التبرع!"فقالت بسعادة: "لقد اشتريت هذه الأساور ببیع السجادات التي نسجتها بنفسي. إذًا ليست هناك حاجة لإذن زوجي. فهیا اقطعي أساوري."أحسست أن الأمر قد يكون بسبب العاطفة، فقلت: "سيدتي، نحن نجمع التبرعات كل يوم. فعودي إلى المنزل وتشاوري مع زوجك أولًا. فضلًا عن ذلك، ليس لدينا أي شيء هنا لقطع أساورك."فردت علي بحزن: "هل تضمن أن أعيش إلى الغد؟ أرجوك أن تقطعي أساوري من فضلك."ونادت بصوت عال: "ألیس لأحد هنا شيء أقطع به أساوري هذه؟"قالت إحدى السيدات: "عندي كماشة في سيارتي".فلما جاءت بالكماشة، أخذتها بنفسي وقطعت بها ثلاثًا من أساورها وقلت: "تقبلت منك سیدتنا فاطمة الزهراء (سلام‌الله‌علیها) إن شاء الله."فأخذت بالبکاء ثم انصرفت...
undefined️دفتر تاریخ شفاهی شهرستان مهریزundefined@ganje_mehriz

۸:۱۱

بازارسال شده از فیلمِ ما
thumnail
#فراخوان | طنزواره لانه عنکبوت
undefined«فیلم ما» پانزدهمین جشنواره فیلم عمار با توجه به حوادث اخیر پس از طوفان‌الاقصی و … و شکست هیمنه پوشالی استکبار در جبهه‌های مختلف مقاومت درصدد است جشنواره امسال «فیلم ما» را با موضوع «طنز و هجو استکبار و غرب زدگان» برگزار نماید.
undefinedمهلت ارسال آثار: ۳۰ آذر ماه ۱۴۰۳
undefinedراه‌‌های ارتباطی و ارسال آثار:
ویدئوی خودتون را در قالب فیلم کوتاه موبایلی در پیام رسان‌های شاد، روبیکا، ایتا و بله به شناسه @filmma15 ارسال فرمایید
undefinedشماره تماس: 09199890515
undefinedمطالعه کامل فراخوان:undefinedhttps://ammarfilm.ir/?p=35512
جشنواره مردمی فیلم عمار @filmema_fest

۸:۰۷

thumnail
undefinedدلگرمی مقاومت
روایت سوم؛ گوشواره قلبی

خبر شهادت سیدحسن نصرالله رو که شنیدم گریه افتادم؛ خیلی نمی‌شناختمش جز اینکه رهبر حزب‌الله لبنان بوده و توی دوران دفاع مقدس هم، ایران رو همراهی کرده‌بود.شنیدم از مدیر حوزه‌مون که قراره کمک جمع کنند برای جبهه مقاومت! یاد گوشواره قلبی‌ام افتادم که بابام چندسال پیش برای تولدم گرفته‌بود و چون کوچیکم شده‌بود، گذاشته‌بودمش کنار!خیلی دوستش داشتم ولی توی انفاق کردن چیزی رو که دوست داریم، باید بدیم!با پدر و مادرم مشورت کردم. کمی فکر کردند و بدون مخالفتی قرار شد فردا ببرم حوزه و تحویل بدم!صبح توی حوزه هرکسی دید گفت: خوب کاری کردی؛ ان‌شاالله به دست امام زمان (عج) میرسه!
undefinedراوی: فاطمه‌زهرا زارع‌خورمیزی(طلبه حوزه علمیه الزهراء شهرستان مهریز)
undefinedمصاحبه کننده: فاطمه کمالیان
undefinedنویسنده: یاسمین زهری

undefined️دفتر تاریخ شفاهی شهرستان مهریزundefined@ganje_mehriz

۵:۳۵

thumnail
undefinedقُلوبنا مع المقاومة
الرواية الثالثة؛ أقراط القلب

انهالت دموعي عندما سمعت خبر استشهاد السيد حسن نصرالله. لم أكن أعرف عنه الكثير سوى أنه کان زعيم حزب الله في لبنان وكان قد رافق الجبهة الإيرانية خلال فترة الدفاع المقدس (الحرب المفروضة التي شنها نظام صدام ضد الجمهورية الاسلامية الإيرانية خلال فترة 1980-1988).سمعت من مديرة حوزتنا العلمية أنه من المقرر أن یجمعن التبرعات لمساعدة جبهة المقاومة.تذكرت أقراط القلب التي کان قد اشتراها لي والدي في عيد ميلادي قبل بضع سنوات وکنت قد وضعتها جانباً لأنها کانت قد أصبحت صغيرة بالنسبة لي!کنت أحبها كثيرًا؛ ولكن عند الإنفاق، ینبغي علينا أن نعطي ما نحبه!لقد استشرت والديّ في ذلك. ففكّرا قلیلًا وبدون أي اعتراض تقرر أن آخذها غدًا إلى الحوزة وأقوم بتسلیمها.وفي الصباح، قال لي کل من رآني: لقد أحسنت عملًا وسيصل ذلك إلى يد إمام الزمان (عجل الله تعالی فرجه) إن شاء الله.
undefinedالراوية: السیدة فاطمةزهرا زارع‌خورمیزي (طالبة الحوزة العلمية "الزهراء عليها السلام" في مدينة مهریز(إيران - محافظة یزد))
undefinedمجرية المقابلة: السیدة فاطمة کمالیان
undefinedالکاتبة: السیدة یاسمین زهري

undefined️دفتر تاریخ شفاهی شهرستان مهریزundefined@ganje_mehriz

۵:۳۶

thumnail
undefinedمستند کوتاه "رخت بیداری" در مرحله اول جشنواره فیلم و عکس امید برگزیده شد.
اثر جدیدِ دفتر تاریخ شفاهی مهریزبعنوان یکی از ٢٠ اثر برگزیده جشنواره دانشجویی امید انتخاب شده و قرار است اثرات برگزیده نهایی در ٢٨ آذرماه سال جاری اعلام شود.
undefinedمستند کوتاه رخت بیداریروایت آقای محمدعلی زارع‌خورمیزیرختخواب دوز مهریزی است که در کنار کار خود، مغازه‌اش را مکانی برای روشنگری مردم قرار داده‌است.
undefinedدفتر تاریخ شفاهی مهریزundefined@ganje_mehriz

۱۵:۰۴

thumnail
undefinedاکران مستند کوتاه "رخت بیداری" در جشنواره دانشجویی فیلم و عکس امید
undefinedزمان: سه شنبه ۲۷ آذر سانس ۱۴undefinedمکان: باشگاه دانشجویان دانشگاه تهران، سالن B
اثر جدیدِ دفتر تاریخ شفاهی مهریزبعنوان یکی از ٢٠ اثر برگزیده جشنواره دانشجویی امید انتخاب شده و قرار است اثرات برگزیده نهایی در ٢٨ آذرماه سال جاری اعلام شود.
undefinedمستند کوتاه رخت بیداریروایت آقای محمدعلی زارع‌خورمیزیرختخواب دوز مهریزی است که در کنار کار خود، مغازه‌اش را مکانی برای روشنگری مردم قرار داده‌است.
undefinedدفتر تاریخ شفاهی مهریزundefined@ganje_mehriz

۷:۰۶