رمان #آخرین_دیدار🕯#پارت_3ا.ت رفت بالا که یهو جیمین از پشت بغلش کرد ا.ت جیغ زد ولی وقتی برگشت جیمین بوسه ای به لباش زدو گفت خوش امدی ایفون زنگ خورد که جونگ کوک بود امد بالا و سلام کرد اون همراه دوست دخترش امده بود وقتی تورو دید گفت پس شما موچی کوچولویی هستید که دل هیونگ مارا بردی جیمین نگات کرد ا.ت گفت ..ه.و.مکه یهو دوست دختر جونگ کوک امد که یهو ا.ت رفت نزدیکشو بهش گفت تو چانگ یون گفت اره گفت من ا.تم گفت همون که داخل دبیرستانم بود گفت ارهپریدید بغل هم بعد جونگ کوک گفت باهم اشنا در امدیم دیگه چانگ یون گفت ولی تو خیلی خوشگل تر شدی خندیدی و گفتی اره..رفتیدو پبتزا سفارش دادیدو نشستید فیلم ترسناک دیدید که یهو ا.ت و چانگ یون جیغ زدن جیمین و جونگ کوک پریدن بغلشون بهشون گفتن چیشده..ادامه دارد
۱۶:۳۲
بفرماااییید لذت بردید بگید
۱۶:۳۲
حالا عکس هم میزارم
۱۶:۳۳
کانال و به بی تی اس تبدیل کنم منظورم تهکوک
۱۳:۵۷
اوک برا اون عشق
۱۳:۵۷
اگه جواب بدید پاکت هدیه
۱۴:۰۹
کانال با هزارو پانصد به فروش میرسه
۱۱:۰۷
هرکی خواست پی
۱۱:۰۷
۱۱:۰۸
𝐇𝐞𝐥𝐥𝐨 𝐜𝐡𝐢𝐥𝐝𝐫𝐞𝐧 𝐇𝐨𝐰 𝐚𝐫𝐞 𝐲𝐨𝐮🫶
۵:۲۹
✭𝑺𝒕𝒂𝒓𝒕 𝒐𝒇 𝒂𝒄𝒕𝒊𝒗𝒊𝒕𝒚 ִֶָ ֗
𖧧 #Ayo 𓂅⋆
𖤐𝑫𝒐𝒏'𝒕 𝒄𝒐𝒑𝒚 𝒑𝒐𝒔𝒕𝒔 𝒂𝒏𝒅 𝒃𝒊𝒐 ⡠. ִ ֗
𔘓⤸ @https://ble.ir/khdmaty ִֶָ
𖧧 #Ayo 𓂅⋆
𖤐𝑫𝒐𝒏'𝒕 𝒄𝒐𝒑𝒚 𝒑𝒐𝒔𝒕𝒔 𝒂𝒏𝒅 𝒃𝒊𝒐 ⡠. ִ ֗
𔘓⤸ @https://ble.ir/khdmaty ִֶָ
۵:۳۰
۱۳:۵۸
۱۳:۵۸
۱۴:۰۰
بازارسال شده از
گیف
۰۶:۰۶
۵:۱۷