۲۱ مهر ۱۴۰۱
بازارسال شده از کبوتر بله
۱۰:۳۷
بازارسال شده از کبوتر بله
۱۰:۳۸
۲۲ مهر ۱۴۰۱
بازارسال شده از کبوتر بله
۹:۳۱
بازارسال شده از کبوتر بله
Farhad Vahdat.mp3
۱.۷۶ مگابایت
۱۶:۰۸
بازارسال شده از کبوتر بله
۱۶:۰۸
۲۳ مهر ۱۴۰۱
۲۰:۳۹
۲۶ مهر ۱۴۰۱
بازارسال شده از کبوتر بله
#تنبیهات_پلاس
دربارهٔ نسخهٔ خودتحریمیِ متحجران محافظهکار و محاصرهٔ رسانهای جمهوری اسلامی
#علی_سلیمانیان
موضعگیری متفکرانی مثل #اسلاوی_ژیژک، #جودیت_باتلر، #ژاک_رانسیر، #آلن_بدیو و دهها تن از روشنفکران چپ جهان که از منتقدان سرسخت #سرمایه_داری_جهانی و مبارزان تئوریک با #امپریالیسم اند گویای این واقعیت تلخ است که #محاصره_رسانه_ای جمهوری اسلامی جواب داده است.
تصویری که از ایران به #جهان مخابره میشود و #افکار_عمومی غرب ازجمله متفکران ضدامپریالیست را هم سخت مقهور کرده، تصویری آکواریومی و یک طرفه است که در آن خیل عظیم #مردم_معترض سینه به سینهٔ یک رژیم #زن_ستیز و #داعشی به اسم #جمهوری_اسلامی ایستادهاند و #حمام_خون راه افتاده است.
واقعیت اما این است که علیرغم همهٔ عیبها و اشتباهات، کجاندیشیها و نافهمیها، پنهانروشیها و محافظهمسلکیها، و انسدادها و گفتگوگریزیها، #تحجر_داخلی جا خوشکرده در #نظام_اداره_کشور و #دشمن_خارجی در کمیننشسته در عهدی نامعهود تبانی کردهاند تا جمهوری اسلامی #مظلوم بماند.
در این محاصرهٔ تنگ رسانهای، جمهوری اسلامی البته خود #متهم_ردیف_اول است. نگاه #تهدیدانگار و #تحدیدمحور به #رسانه و #آزادی_بیان و افتادن به چاه #انسداد با ریسمان فرسودهٔ محافظهکاران بیخرد و کوتهنظری که حاضر به #رشد_فکری نیستند، عامل اصلی این محاصره است.
تنظیم قوارهٔ رسانهای جمهوری اسلامی با قد کوتاه محافظهکاران متحجر، #عقب_نشینی_اختیاری و فرار از #خط_مقدم جبهه در مرحلهٔ تبادل کور آتش پیش از آغاز جنگ همهجانبه است.اگر از تبعات داخلی #خودتحریمی رسانهای بگذریم، این عقب نشستن یعنی تقدیمِ دو دستی افکار عمومی جهان به دشمن.
@tanbihat_ir
دربارهٔ نسخهٔ خودتحریمیِ متحجران محافظهکار و محاصرهٔ رسانهای جمهوری اسلامی
#علی_سلیمانیان
موضعگیری متفکرانی مثل #اسلاوی_ژیژک، #جودیت_باتلر، #ژاک_رانسیر، #آلن_بدیو و دهها تن از روشنفکران چپ جهان که از منتقدان سرسخت #سرمایه_داری_جهانی و مبارزان تئوریک با #امپریالیسم اند گویای این واقعیت تلخ است که #محاصره_رسانه_ای جمهوری اسلامی جواب داده است.
تصویری که از ایران به #جهان مخابره میشود و #افکار_عمومی غرب ازجمله متفکران ضدامپریالیست را هم سخت مقهور کرده، تصویری آکواریومی و یک طرفه است که در آن خیل عظیم #مردم_معترض سینه به سینهٔ یک رژیم #زن_ستیز و #داعشی به اسم #جمهوری_اسلامی ایستادهاند و #حمام_خون راه افتاده است.
واقعیت اما این است که علیرغم همهٔ عیبها و اشتباهات، کجاندیشیها و نافهمیها، پنهانروشیها و محافظهمسلکیها، و انسدادها و گفتگوگریزیها، #تحجر_داخلی جا خوشکرده در #نظام_اداره_کشور و #دشمن_خارجی در کمیننشسته در عهدی نامعهود تبانی کردهاند تا جمهوری اسلامی #مظلوم بماند.
در این محاصرهٔ تنگ رسانهای، جمهوری اسلامی البته خود #متهم_ردیف_اول است. نگاه #تهدیدانگار و #تحدیدمحور به #رسانه و #آزادی_بیان و افتادن به چاه #انسداد با ریسمان فرسودهٔ محافظهکاران بیخرد و کوتهنظری که حاضر به #رشد_فکری نیستند، عامل اصلی این محاصره است.
تنظیم قوارهٔ رسانهای جمهوری اسلامی با قد کوتاه محافظهکاران متحجر، #عقب_نشینی_اختیاری و فرار از #خط_مقدم جبهه در مرحلهٔ تبادل کور آتش پیش از آغاز جنگ همهجانبه است.اگر از تبعات داخلی #خودتحریمی رسانهای بگذریم، این عقب نشستن یعنی تقدیمِ دو دستی افکار عمومی جهان به دشمن.
@tanbihat_ir
۷:۰۳
۲۸ مهر ۱۴۰۱
پوزیسیون و اپوزیسیون چرا هر دو به تمهید وضع موجود میاندیشند؟
محافظهکاران و اپوزیسیون دور سفرهای واحد نشستهاند و از وقوع بحران امنیتی در جمهوری اسلامی نفع میبرند. این دو در یک همداستانیِ نانوشته، تمهیدگران وضعیت موجودند و عاملان اصلی حل ناشدگی مسائل.
«اپوزیسیون بودن یک شغل است و عدهای از طریق آن درآمد دارند. آنها با درآمدشان در کشورها و شهرهای مختلف خانه خریدهاند و بچههایشان را به مدرسه فرستادهاند و عروس و داماد گرفتهاند. شکست حکومت به معنی از دست دادن شغل است، آن هم در شصت هفتاد سالگی. پیروزی بر جمهوری اسلامی عملا امنیت شغلی اپوزیسیون را به خطر میاندازد. در واقع اگر حکومت شکست بخورد رهبران اپوزیسیون نه تنها وزیر و وکیل نمیشوند، بلکه شغل فعلیشان را هم از دست میدهند.»
این را ابراهیم نبوی در فرودین سال قبل در یادداشتی با عنوان «چرا اپوزیسیون نمیخواهد پیروز شود؟» نوشته بود. او توضیح داده بود که اپوزیسیون جمهوری اسلامی چطور از گرم نگه داشتن بازار مخالفت با نظام به شرط پیروز نشدن بر آن نان میخورد و هرگز حاضر نیست قدمی جلوتر از این بگذارد.
این سکه البته روی دیگری هم دارد. آن روی سکه، محافظهکارانِ فرصتطلب و متحجری هستند که در نظام تصمیمگیری و ادارهٔ کشور رخنه کردهاند. آنها از قِبل نگه داشتن مسائل در وضعیت حلناشدگی و تداوم و بسط نگاه امنیتی در همهٔ ساحات نان میخورند.
محافظهکاران خوب میدانند که اگر اختلال شناختیای که در برابر حکمرانی ایجاد میکنند برطرف شود و مسیر حل مسائل و اصلاح رویههای تبعیضآفرین و اشتباه هموار شود، از نان خوردن خواهند افتاد. آنها نان در سفرهای میزنند که با استخوان لای زخم نگاه داشتن مسائل و انباشت هر روزهٔ آنها باز مانده است. آنان از قِبل نگه داشتن ساحات مختلف جامعه در سطح امنیتی از فرهنگ و اقتصاد و ورزش گرفته تا سیاست و هنر و رسانه و هر چیز دیگری روزی میخورند و هرگز اجازه نمیدهند که بحرانهای امنیتی امکان وقوعشان را از دست بدهند.
محافظهکاری داخلی و اپوزیسیون خارجی هر دو عامل وضع موجودند. این دو با پاسکاری به هم، شرایط اجتماعی و سیاسی ایران را به گونهای تمهید کردهاند که در آن اعتراضها مشروع و جنبشهای اصلاحی امکان ظهورشان را از دست بدهد و تغییر وضع موجود به آیندهای نامعلوم احاله شود. آنها همواره میدان را برای سناریوهای امنیتی خالی نگه داشتهاند. سناریوهای امنیتی که با بدبینی مطلق و اصل قرار دادن دشمن و با فرضِ دشمنیِ همهٔ کنشگران طراحی میشود، همهٔ امکانها و فرصتها و ظرفیتهای جامعه را تعلیق میکند و اساساً یک وضع استثنایی را تمهید میکند.
در وضع استثنایی، فقط دو کنشگر رسمیت و امکان تنفس دارند: اپوزیسیونِ خارجی و پوزیسیون امنیتی.
وضع امنیتی از جمهور عاملیتزدایی میکند و دیگر جایی برای مردم و کنشهای متکثر و متعد آنان باقی نمیگذارد. این میدان تنها صحنهٔ زد و خورد اپوزیسیون و پوزیسیون است.
@tanbihat_ir
محافظهکاران و اپوزیسیون دور سفرهای واحد نشستهاند و از وقوع بحران امنیتی در جمهوری اسلامی نفع میبرند. این دو در یک همداستانیِ نانوشته، تمهیدگران وضعیت موجودند و عاملان اصلی حل ناشدگی مسائل.
«اپوزیسیون بودن یک شغل است و عدهای از طریق آن درآمد دارند. آنها با درآمدشان در کشورها و شهرهای مختلف خانه خریدهاند و بچههایشان را به مدرسه فرستادهاند و عروس و داماد گرفتهاند. شکست حکومت به معنی از دست دادن شغل است، آن هم در شصت هفتاد سالگی. پیروزی بر جمهوری اسلامی عملا امنیت شغلی اپوزیسیون را به خطر میاندازد. در واقع اگر حکومت شکست بخورد رهبران اپوزیسیون نه تنها وزیر و وکیل نمیشوند، بلکه شغل فعلیشان را هم از دست میدهند.»
این را ابراهیم نبوی در فرودین سال قبل در یادداشتی با عنوان «چرا اپوزیسیون نمیخواهد پیروز شود؟» نوشته بود. او توضیح داده بود که اپوزیسیون جمهوری اسلامی چطور از گرم نگه داشتن بازار مخالفت با نظام به شرط پیروز نشدن بر آن نان میخورد و هرگز حاضر نیست قدمی جلوتر از این بگذارد.
این سکه البته روی دیگری هم دارد. آن روی سکه، محافظهکارانِ فرصتطلب و متحجری هستند که در نظام تصمیمگیری و ادارهٔ کشور رخنه کردهاند. آنها از قِبل نگه داشتن مسائل در وضعیت حلناشدگی و تداوم و بسط نگاه امنیتی در همهٔ ساحات نان میخورند.
محافظهکاران خوب میدانند که اگر اختلال شناختیای که در برابر حکمرانی ایجاد میکنند برطرف شود و مسیر حل مسائل و اصلاح رویههای تبعیضآفرین و اشتباه هموار شود، از نان خوردن خواهند افتاد. آنها نان در سفرهای میزنند که با استخوان لای زخم نگاه داشتن مسائل و انباشت هر روزهٔ آنها باز مانده است. آنان از قِبل نگه داشتن ساحات مختلف جامعه در سطح امنیتی از فرهنگ و اقتصاد و ورزش گرفته تا سیاست و هنر و رسانه و هر چیز دیگری روزی میخورند و هرگز اجازه نمیدهند که بحرانهای امنیتی امکان وقوعشان را از دست بدهند.
محافظهکاری داخلی و اپوزیسیون خارجی هر دو عامل وضع موجودند. این دو با پاسکاری به هم، شرایط اجتماعی و سیاسی ایران را به گونهای تمهید کردهاند که در آن اعتراضها مشروع و جنبشهای اصلاحی امکان ظهورشان را از دست بدهد و تغییر وضع موجود به آیندهای نامعلوم احاله شود. آنها همواره میدان را برای سناریوهای امنیتی خالی نگه داشتهاند. سناریوهای امنیتی که با بدبینی مطلق و اصل قرار دادن دشمن و با فرضِ دشمنیِ همهٔ کنشگران طراحی میشود، همهٔ امکانها و فرصتها و ظرفیتهای جامعه را تعلیق میکند و اساساً یک وضع استثنایی را تمهید میکند.
در وضع استثنایی، فقط دو کنشگر رسمیت و امکان تنفس دارند: اپوزیسیونِ خارجی و پوزیسیون امنیتی.
وضع امنیتی از جمهور عاملیتزدایی میکند و دیگر جایی برای مردم و کنشهای متکثر و متعد آنان باقی نمیگذارد. این میدان تنها صحنهٔ زد و خورد اپوزیسیون و پوزیسیون است.
@tanbihat_ir
۱۰:۲۵
۳۰ مهر ۱۴۰۲
۰:۱۳
۱۸ تیر
شورشِ پیرامون
ارزیابی اولیۀ انتخابات ۱۴۰۳ و تجدید سازمان سیاسی ایران در پساانتخابات
انتخابات ۱۴۰۳، رقابت نفسگیری بود که میتوان آن را شورش مدنی پیرامون علیه مرکز نامید. این انتخابات نه فقط از نظر آرای فرد پیروز، حتی با توجه به رأی رقبای او گویای شوریدن پیرامون سیاست علیه مرکز بود.
رأی معنادار آذربایجان، اهلسنت و برخی دیگر از اقوام به مسعود پزشکیان، یعنی به معنای دقیق رای «پیرامون» به او، شورش علیه احساس نوعی تبعیض در پیرامونِ محیط سیاسی است. این رأی در وجه نمادیناش انتخاب یک پیرامونی و ترجیح او به کسانی است که مقیم مرکز سیاسیاند. ترسیم جغرافیاییِ ترجیحات آرا نیز همین امر را نشان میدهد. احساس فزایندۀ تبعیض در پیرامون محیط سیاسی ایران، ناشی از بازماندن و درجا زدن در روند بازتولید سیاسی، فرهنگی و اقتصادی وضعیت است. احساس جمعی و بیناذهنی چنین تبعیضی میتواند سویههای تاریخی هم داشته باشد.
پیرامون، صرفاً معنای جغرافیایی ندارد؛ چه اینکه مرکز هم پیرامون دارد. استعارۀ «پیرامون» حامل همۀ آن معنایی است که به لحاظ سیاسی انواع به رسمیت شناخته نشدنها را دربرمیگیرد. شورش روستا علیه شهر، حاشیه علیه مرکز و محرومان علیه اشراف ودر کل هر شورشی علیه نیروهای اجتماعیای که به دلیل وابستگیهای ژنتیک و حتی ایدئولوژیک برکشیده شدهاند نمودهای سیاسی همین احساس تبعیض است.
رأی معنادار به سعید جلیلی هم حاوی چنین معنایی است. ترجیح او در دور اول انتخابات به دیگرانی که در ساختارهای سیاسی و سازوکارهای قدرتمند اصولگرایی به رسمیت شناخته میشوند، به معنای شورش بدنه اجتماعیِ طیفِ سیاسی متبوع او علیه اشراف سیاسی اصولگرا و ساختار امنیتیزده بود. جلیلی هیچوقت گزینه مطلوب ساختارهای قدرت نبوده است و رای به او در عین تحقیر اشراف سیاسی، حاوی معنای سیاسیترِ شورش پیرامونیهاست.
رأی جلیلی در نسبت با رئیسجمهور منتخب هم حاوی چنین معنایی است. او نیز از پیرامونیهایی که در میانۀ دو طیف سیاسی هستند، سهمی دارد. افزایش پایاپای آرای او در دور دوم انتخابات و بزرگی و نزدیکی آرای جلیلی به منتخب انتخابات، یک نه بزرگ به اشراف سیاسی اصلاحطلب هم بود؛ اشرافی که به عملیات گستردۀ «طالبان» جا زدن و ترسیم چهرهای وحشتناک از او دل خوش کرده بودند.
فراگرد این تحولِ سیاسی و طغیان پیرامون علیه متن، آغاز نوزایی سیاسیِ جامعۀ ایران و پایان دادن به وضعیتی است که تحرک اجتماعی را روی تنها دو نیروی «رسمی» متمرکز کرده است. تکیۀ این نیروهای مرکزی بر نیروی غیررسمیِ «پیرامون»، اذعان به نانمایندگی سیاسی است. بحران نانمایندگی اگرچه مدتهاست که در تحولات سیاسی ایران تداوم دارد اما «پیرامونیها» در نقطۀ انتخابات ۱۴۰۳ توانستهاند نیروی اجتماعیِ قدرتمند و تعیینکنندهای برای تغییر وضعیت و نوزایی سیاسی به میدان بیاورند.
تحول در رابطۀ سیاسی مرکز-پیرامون که نوعی درک استعماری از این رابطه در حال فراگیری است در صورت تداوم کنش سیاسی پیرامون، به تجدید سازمان و نوزایی سیاسی جامعۀ ایران منتهی خواهد شد. این تحول ابتدا با قدرتگیری پیرامون و در وهلۀ بعدی با زایش نیروهای سیاسی جدید و رسمی حول این معنا رقم خواهد خورد. این تحول مهمترین نتیجۀ انتخابات ۱۴۰۳ و شاید بااهمیتتر از انتخاب نهمین رئیسجمهور ایران است.
@tanbihat_ir
ارزیابی اولیۀ انتخابات ۱۴۰۳ و تجدید سازمان سیاسی ایران در پساانتخابات
انتخابات ۱۴۰۳، رقابت نفسگیری بود که میتوان آن را شورش مدنی پیرامون علیه مرکز نامید. این انتخابات نه فقط از نظر آرای فرد پیروز، حتی با توجه به رأی رقبای او گویای شوریدن پیرامون سیاست علیه مرکز بود.
رأی معنادار آذربایجان، اهلسنت و برخی دیگر از اقوام به مسعود پزشکیان، یعنی به معنای دقیق رای «پیرامون» به او، شورش علیه احساس نوعی تبعیض در پیرامونِ محیط سیاسی است. این رأی در وجه نمادیناش انتخاب یک پیرامونی و ترجیح او به کسانی است که مقیم مرکز سیاسیاند. ترسیم جغرافیاییِ ترجیحات آرا نیز همین امر را نشان میدهد. احساس فزایندۀ تبعیض در پیرامون محیط سیاسی ایران، ناشی از بازماندن و درجا زدن در روند بازتولید سیاسی، فرهنگی و اقتصادی وضعیت است. احساس جمعی و بیناذهنی چنین تبعیضی میتواند سویههای تاریخی هم داشته باشد.
پیرامون، صرفاً معنای جغرافیایی ندارد؛ چه اینکه مرکز هم پیرامون دارد. استعارۀ «پیرامون» حامل همۀ آن معنایی است که به لحاظ سیاسی انواع به رسمیت شناخته نشدنها را دربرمیگیرد. شورش روستا علیه شهر، حاشیه علیه مرکز و محرومان علیه اشراف ودر کل هر شورشی علیه نیروهای اجتماعیای که به دلیل وابستگیهای ژنتیک و حتی ایدئولوژیک برکشیده شدهاند نمودهای سیاسی همین احساس تبعیض است.
رأی معنادار به سعید جلیلی هم حاوی چنین معنایی است. ترجیح او در دور اول انتخابات به دیگرانی که در ساختارهای سیاسی و سازوکارهای قدرتمند اصولگرایی به رسمیت شناخته میشوند، به معنای شورش بدنه اجتماعیِ طیفِ سیاسی متبوع او علیه اشراف سیاسی اصولگرا و ساختار امنیتیزده بود. جلیلی هیچوقت گزینه مطلوب ساختارهای قدرت نبوده است و رای به او در عین تحقیر اشراف سیاسی، حاوی معنای سیاسیترِ شورش پیرامونیهاست.
رأی جلیلی در نسبت با رئیسجمهور منتخب هم حاوی چنین معنایی است. او نیز از پیرامونیهایی که در میانۀ دو طیف سیاسی هستند، سهمی دارد. افزایش پایاپای آرای او در دور دوم انتخابات و بزرگی و نزدیکی آرای جلیلی به منتخب انتخابات، یک نه بزرگ به اشراف سیاسی اصلاحطلب هم بود؛ اشرافی که به عملیات گستردۀ «طالبان» جا زدن و ترسیم چهرهای وحشتناک از او دل خوش کرده بودند.
فراگرد این تحولِ سیاسی و طغیان پیرامون علیه متن، آغاز نوزایی سیاسیِ جامعۀ ایران و پایان دادن به وضعیتی است که تحرک اجتماعی را روی تنها دو نیروی «رسمی» متمرکز کرده است. تکیۀ این نیروهای مرکزی بر نیروی غیررسمیِ «پیرامون»، اذعان به نانمایندگی سیاسی است. بحران نانمایندگی اگرچه مدتهاست که در تحولات سیاسی ایران تداوم دارد اما «پیرامونیها» در نقطۀ انتخابات ۱۴۰۳ توانستهاند نیروی اجتماعیِ قدرتمند و تعیینکنندهای برای تغییر وضعیت و نوزایی سیاسی به میدان بیاورند.
تحول در رابطۀ سیاسی مرکز-پیرامون که نوعی درک استعماری از این رابطه در حال فراگیری است در صورت تداوم کنش سیاسی پیرامون، به تجدید سازمان و نوزایی سیاسی جامعۀ ایران منتهی خواهد شد. این تحول ابتدا با قدرتگیری پیرامون و در وهلۀ بعدی با زایش نیروهای سیاسی جدید و رسمی حول این معنا رقم خواهد خورد. این تحول مهمترین نتیجۀ انتخابات ۱۴۰۳ و شاید بااهمیتتر از انتخاب نهمین رئیسجمهور ایران است.
@tanbihat_ir
۱۲:۵۳
۱۶ شهریور
شبکهٔ استانی سهند؛ فرصتی که بر باد میرود!
شبکههای استانی صداوسیما با هدف تحقق عدالت رسانهای و تقویت فرهنگهای بومی و محلی راهاندازی شدند. بنا بود این شبکهها با تمرکز روی فرصتهای موجود منطقهای، در حل مسائل و ایجاد گشایش در ساحات مختلف فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و... بکوشند.
شبکهٔ استانی سهند نیز در ابتدا این امید را در مردم استان ایجاد کرد که پنجرهای جدید برای نگاه فرصتمحور و عدالتگستر به استان باز شده است. امروز پس از گذشت قریب به دو دهه از فعالیت شبکهٔ سهند، مرور و ارزیابی فراز و فرود و میزان وفاداری این شبکه به اهداف اولیه، ضروریست. بویژه که رقبای غیردولتی در فضای مجازی، هر روز پردهٔ جدیدی از تلاش برای جذب مخاطب را کنار میزنند.
نمیتوان انکار کرد که این شبکه در برخی مقاطع و بواسطهٔ برخی تولیدات و برنامههای خود، در جذب مخاطب بومی موفق بوده، اما متاسفانه این توفیقات در قیاس با اهمیت و ظرفیت شبکه، چندان چشمگیر نیست. به تعبیر دقیقتر، با وجود این همه امکانات و تعداد قابل توجهی نیروی انسانی، توفیقات شبکه، قابل اعتنا نبوده است. حساسیت نسبت به وضعیت شبکهٔ سهند، بویژه پس از آغاز دورهٔ مدیریت جدید که به «دورهٔ تحول» مشهور است، تشدید شده، اما در این دوره نیز، خیلی زود امیدها برای دگرگونی اساسی در مدیریت محتوایی و اصلاح رویکردی شبکه، به یاس گرایید.
تهدیدمحوری، محافظهکاری، روزمرگی، بیاعتنایی به مسائل اساسی استان، پشت کردن به تکلیف بزرگ عدالتگستری (از ارکان رویکرد دورهٔ تحول)، انسداد ارتباط با گروههای مردمی پرتعداد فعال در عرصهٔ فرهنگی، هنری و... از نشانههای ملموس دورهٔ جدید بوده است.
نتیجهٔ این وضعیت، ریزش مخاطب و بدتر از همه، قطع امید از شبکه به عنوان یک امکان بزرگ فرهنگی و رسانهای است.
نخبگان فرهنگی، هنری، اجتماعی و سیاسی منطقه، دیگر در محاسبات خود، کمتر به وجود این شبکه میاندیشند و میکوشند به اعتبار ظرفیتهای مردمی و خصوصی، کار را پیش ببرند.
اگر مدیران ارشد صداوسیما همچنان فکر میکنند که میتوان از شبکهٔ استانی سهند برای پیشرفت استان بهره برد، قبل از فروپاشی کامل شبکه و اتلاف منابع و نیروی انسانی ارزشمند آن، تدبیری کنند.@tanbihat_ir
شبکههای استانی صداوسیما با هدف تحقق عدالت رسانهای و تقویت فرهنگهای بومی و محلی راهاندازی شدند. بنا بود این شبکهها با تمرکز روی فرصتهای موجود منطقهای، در حل مسائل و ایجاد گشایش در ساحات مختلف فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و... بکوشند.
شبکهٔ استانی سهند نیز در ابتدا این امید را در مردم استان ایجاد کرد که پنجرهای جدید برای نگاه فرصتمحور و عدالتگستر به استان باز شده است. امروز پس از گذشت قریب به دو دهه از فعالیت شبکهٔ سهند، مرور و ارزیابی فراز و فرود و میزان وفاداری این شبکه به اهداف اولیه، ضروریست. بویژه که رقبای غیردولتی در فضای مجازی، هر روز پردهٔ جدیدی از تلاش برای جذب مخاطب را کنار میزنند.
نمیتوان انکار کرد که این شبکه در برخی مقاطع و بواسطهٔ برخی تولیدات و برنامههای خود، در جذب مخاطب بومی موفق بوده، اما متاسفانه این توفیقات در قیاس با اهمیت و ظرفیت شبکه، چندان چشمگیر نیست. به تعبیر دقیقتر، با وجود این همه امکانات و تعداد قابل توجهی نیروی انسانی، توفیقات شبکه، قابل اعتنا نبوده است. حساسیت نسبت به وضعیت شبکهٔ سهند، بویژه پس از آغاز دورهٔ مدیریت جدید که به «دورهٔ تحول» مشهور است، تشدید شده، اما در این دوره نیز، خیلی زود امیدها برای دگرگونی اساسی در مدیریت محتوایی و اصلاح رویکردی شبکه، به یاس گرایید.
تهدیدمحوری، محافظهکاری، روزمرگی، بیاعتنایی به مسائل اساسی استان، پشت کردن به تکلیف بزرگ عدالتگستری (از ارکان رویکرد دورهٔ تحول)، انسداد ارتباط با گروههای مردمی پرتعداد فعال در عرصهٔ فرهنگی، هنری و... از نشانههای ملموس دورهٔ جدید بوده است.
نتیجهٔ این وضعیت، ریزش مخاطب و بدتر از همه، قطع امید از شبکه به عنوان یک امکان بزرگ فرهنگی و رسانهای است.
نخبگان فرهنگی، هنری، اجتماعی و سیاسی منطقه، دیگر در محاسبات خود، کمتر به وجود این شبکه میاندیشند و میکوشند به اعتبار ظرفیتهای مردمی و خصوصی، کار را پیش ببرند.
اگر مدیران ارشد صداوسیما همچنان فکر میکنند که میتوان از شبکهٔ استانی سهند برای پیشرفت استان بهره برد، قبل از فروپاشی کامل شبکه و اتلاف منابع و نیروی انسانی ارزشمند آن، تدبیری کنند.@tanbihat_ir
۸:۳۳
۲۳ شهریور
فاجعهٔ باغ گلستان؛ نمونهای از بیمسئولیتیِ مفرط مدیریت شهری
از بیاطلاعی شورای شهر و سکوت محض حامیان شهردار تا موضع گرد مدیران سیاسی و قضایی
ماجرا از حذف چند اصله درخت کهنسال در گوشهای از پارک صد سالهٔ باغ گلستان و گودبرداری برای ساختن بنا در آن شروع شد؛ اقدامی که اظهار بیاطلاعی و اعتراض چند عضو شورای شهر تبریز را در پی داشت و البته نگرانی شدید افکار عمومی را.
پیگیری رسانههای مستقل در نهایت به این نتیجه رسید که شهرداری ۱۰۰۰ متر از زمین این پارک را برای ساختن پاسگاه پلیس در اختیار آن نهاد قرار داده است، اما مسئله این بود که هیچ مجوزی برای این اقدام اخذ نشده است؛ نه کمیسیون ماده ۷ جوازی برای جابجایی درختان صادر کرده و نه اصل واگذاری زمین پارک به نهاد انتظامی، مجوزی از شورای شهر دارد.
فریدون بابایی اقدم، روحالله دهقاننژاد، روحالله رشیدی و احد صادقی به عنوان اعضای شورای شهر به این اقدامِ خودسرانه اعتراض کردند و ورود مقامات قضایی و سیاسی استان را خواستار شدند. غلامرضا احمدی، رئیس شورای شهر هم طی نامهای به شهردار تبریز خواستار «تعلیق فوری» اقدامات و ارائهٔ گزارش به شورا شد.
در پی بالا گرفتن مناقشه، سرپرست استانداری از این موضوع اظهار بیاطلاعی کرد و طرح چنین موضوعی در شورای تأمین استان را رد نمود. او البته گفت که موضوع را پیگیری خواهد کرد.
فرماندار تبریز اما اظهار کرد که «برای پایداری امنیت، توافقی شده است تا در قسمت کوچکی از آن پارک، کلانتری مستقر شود.» او البته قاعده و مجوز این «توافق» و طرفین آن را اعلام نکرد و به کار بردن کلمهٔ «واکذاری زمین» را «نشر اکاذیب» دانست و گفت که در این رابطه در شورای تامین [شهرستان] هیچ موضوعی مطرح نشده است، تنها به عنوان «بهرهبرداری» توسط نیروی انتظامی صحبت شده بود!
رئیس کل دادگستری استان هم ضمن گلایه از وضعیت پارک، گفت «برای پایداری امنیت در باغ گلستان تبریز با فرماندهی نیروی انتظامی استان توافقی شده تا در قسمت کوچکی از آن پارک کلانتری مستقر شود.» دادستان تبریز در ادامهٔ واکنش مقامات قضایی، اقدمات دادستانی را بر خلاف «اقدامات تبلیغاتی»، در حدود «مقررات» دانست. او موضوع مجوز قطع درختان پارک را «در دست بررسی» عنوان نمود و گفت که موضع رئیس دادگستری و دادستانی، «صیانت از حقوق شهروندان» است. او تأکید مرد که موضع دادستانی و رییس دادگستری بر پایداری امنیت در باغ گلستان است و در این خصوص با فرماندهی انتظامی هماهنگیهای لازم انجام شده است.
با این همه اما سکوت محض شهردار تبریز و حامیان چشموگوش بستهٔ او در شورای شهر در برابر فاجعه باغ گلستان شکسته نشد. اعضای پرمدعایی که بزرگترین هنرشان بالا بردن دو دست در برابر هر خواست (قانونی و غیرقانونی) شهردار بوده، حالا در برابر این گاف تاریخی شهردار و بیاعتنایی توهینآمیز به شورا، سکوت ممتد اختیار کردهاند.
سکوت برخی نهادهای مسئول از جمله ادارهٔ کل میراث فرهنگی و صداوسیمای استان از ابعاد جالب این ماجراست.
مسئله جالبتر اما آغاز عملیات تهاجمی از سوی برخی رسانههای رپورتاژی به حساسیتهای موجود نسبت به این فاجعه است. یعنی نه فقط در برابر تخریب غیرقانونی نماد تاریخی شهر، هیچ حساسیتی از خود نشان ندادهاند، بلکه در یک دهنکجی آشکار به فرهنگ، تاریخ و افکار عمومی، از حساسیتهای موجود هم دلپیچه گرفتهاند.
در هر حال آنچه در باغ گلستان رخ داده را میتوان یک نمونهٔ آشکار از وضعیت موجود مدیریت شهری و اوضاع رسانهای دانست؛ وضعیتی که کلمهٔ «بیمسئولیتی» در عین «رپورتاژدرمانی» میتواند آن را به نحو احسن توصیف کند.
@tanbihat_ir
از بیاطلاعی شورای شهر و سکوت محض حامیان شهردار تا موضع گرد مدیران سیاسی و قضایی
ماجرا از حذف چند اصله درخت کهنسال در گوشهای از پارک صد سالهٔ باغ گلستان و گودبرداری برای ساختن بنا در آن شروع شد؛ اقدامی که اظهار بیاطلاعی و اعتراض چند عضو شورای شهر تبریز را در پی داشت و البته نگرانی شدید افکار عمومی را.
پیگیری رسانههای مستقل در نهایت به این نتیجه رسید که شهرداری ۱۰۰۰ متر از زمین این پارک را برای ساختن پاسگاه پلیس در اختیار آن نهاد قرار داده است، اما مسئله این بود که هیچ مجوزی برای این اقدام اخذ نشده است؛ نه کمیسیون ماده ۷ جوازی برای جابجایی درختان صادر کرده و نه اصل واگذاری زمین پارک به نهاد انتظامی، مجوزی از شورای شهر دارد.
فریدون بابایی اقدم، روحالله دهقاننژاد، روحالله رشیدی و احد صادقی به عنوان اعضای شورای شهر به این اقدامِ خودسرانه اعتراض کردند و ورود مقامات قضایی و سیاسی استان را خواستار شدند. غلامرضا احمدی، رئیس شورای شهر هم طی نامهای به شهردار تبریز خواستار «تعلیق فوری» اقدامات و ارائهٔ گزارش به شورا شد.
در پی بالا گرفتن مناقشه، سرپرست استانداری از این موضوع اظهار بیاطلاعی کرد و طرح چنین موضوعی در شورای تأمین استان را رد نمود. او البته گفت که موضوع را پیگیری خواهد کرد.
فرماندار تبریز اما اظهار کرد که «برای پایداری امنیت، توافقی شده است تا در قسمت کوچکی از آن پارک، کلانتری مستقر شود.» او البته قاعده و مجوز این «توافق» و طرفین آن را اعلام نکرد و به کار بردن کلمهٔ «واکذاری زمین» را «نشر اکاذیب» دانست و گفت که در این رابطه در شورای تامین [شهرستان] هیچ موضوعی مطرح نشده است، تنها به عنوان «بهرهبرداری» توسط نیروی انتظامی صحبت شده بود!
رئیس کل دادگستری استان هم ضمن گلایه از وضعیت پارک، گفت «برای پایداری امنیت در باغ گلستان تبریز با فرماندهی نیروی انتظامی استان توافقی شده تا در قسمت کوچکی از آن پارک کلانتری مستقر شود.» دادستان تبریز در ادامهٔ واکنش مقامات قضایی، اقدمات دادستانی را بر خلاف «اقدامات تبلیغاتی»، در حدود «مقررات» دانست. او موضوع مجوز قطع درختان پارک را «در دست بررسی» عنوان نمود و گفت که موضع رئیس دادگستری و دادستانی، «صیانت از حقوق شهروندان» است. او تأکید مرد که موضع دادستانی و رییس دادگستری بر پایداری امنیت در باغ گلستان است و در این خصوص با فرماندهی انتظامی هماهنگیهای لازم انجام شده است.
با این همه اما سکوت محض شهردار تبریز و حامیان چشموگوش بستهٔ او در شورای شهر در برابر فاجعه باغ گلستان شکسته نشد. اعضای پرمدعایی که بزرگترین هنرشان بالا بردن دو دست در برابر هر خواست (قانونی و غیرقانونی) شهردار بوده، حالا در برابر این گاف تاریخی شهردار و بیاعتنایی توهینآمیز به شورا، سکوت ممتد اختیار کردهاند.
سکوت برخی نهادهای مسئول از جمله ادارهٔ کل میراث فرهنگی و صداوسیمای استان از ابعاد جالب این ماجراست.
مسئله جالبتر اما آغاز عملیات تهاجمی از سوی برخی رسانههای رپورتاژی به حساسیتهای موجود نسبت به این فاجعه است. یعنی نه فقط در برابر تخریب غیرقانونی نماد تاریخی شهر، هیچ حساسیتی از خود نشان ندادهاند، بلکه در یک دهنکجی آشکار به فرهنگ، تاریخ و افکار عمومی، از حساسیتهای موجود هم دلپیچه گرفتهاند.
در هر حال آنچه در باغ گلستان رخ داده را میتوان یک نمونهٔ آشکار از وضعیت موجود مدیریت شهری و اوضاع رسانهای دانست؛ وضعیتی که کلمهٔ «بیمسئولیتی» در عین «رپورتاژدرمانی» میتواند آن را به نحو احسن توصیف کند.
@tanbihat_ir
۱۹:۲۱
۲۵ شهریور
شهر را به هم بریز؛ شورا را تعطیل کننیم نگاهی تحلیلی به یک سناریو برای مهار شورای شهر
امروز جلسۀ علنی شورای شهر تبریز با چند دستور مهم از جمله بررسی فاجعۀ رخ داده در باغ گلستان، با آبستراکسیون ۵+۱ عضو حامی شهردار به حد نصاب قانونی نرسید و با کمی تاخیر به صورت غیررسمی برگزار شد.
در اواخر جلسه، نامهای با امضای اعضای غایب شورا به دست هیئت رئیسه رسید که اقدام فرماندار تبریز در تعلیق عضویت پرویز هادی به دلیل دو ماه غیبت و دعوت از عضو علی البدل به جای او به شورای شهر را «غیرقانونی» دانسته و عدم حضور در جلسه را «اعتراض» به این اقدام قلمداد میکرد. این نامه به امضای برگی، باغبان، بجانی، زعفرانچیلر و غفوری، پنج عضو غایب و البته به امضای پرویز هادی، عضو تعلیقی شورا رسیده بود.
اما غیبت یعقوب هوشیار، شهردار تبریز که قرار بود گزارشی از فاجعۀ تخریب و حفاری بخشی از پارک تاریخی باغ گلستان و قطع درختان آنجا ارائه کند، مهمترین اتفاق جلسۀ امروز و شاید بهانۀ اصلی تحریم جلسه از سوی حامیان شهردار بود؛ چه اینکه نامۀ اعضای غایب نیز، بنابر آنچه دبیر شورا از زبان نامهرسان عنوان کرد، از سوی «شهردار» ارسال شده بود و اعتراض نیز به جای طرح موضوع در هیئت حل اختلاف، خطاب به رئیس شورا و به شکل تعطیلی جلسۀ شورا ابراز شده بود. در هر حال شهردار تبریز بیش از هر کسی از عدم تشکیل این جلسه منتفع بوده است.
اتفاقی که در واقع در جلسۀ امروز شورای شهر تبریز رقم خورد، به روی صحنه بردن نحوۀ بیاثرسازی ابزار نظارتی شورا و فراری دادن شهردار از پاسخگویی بود؛ سناریویی که با توجه به شواهد و مبتنی بر تجربۀ سه سال گذشته، بعید به نظر نمیرسد که از طرف خود شهردار طراحی شده باشد.
باغ گلستان، بخشی از محوطۀ تاریخی آن و تعدادی از درختان کهنسالش، درواقع قربانی یک بیمسئولیتی عمدی از سوی شهردار تبریز شد؛ بیمسئولیتیای که آن را میتوان در نحوۀ واگذاری غیرقانونی بخشی از زمین پارک برای احداث پاسگاه، با چاشنی دور زدن شورای شهر به وضوح دید! این اقدام که البته در راستای سیاست سه سالۀ هوشیار برای بیاعتبارسازی و تضعیف شورای شهر و خلع ابزار نظارتی شورا با همراهی مطلق اعضای حامیاش در شورا بهتر قابل تحلیل است، برای قرار دادن نهاد انتظامی و برخی از ساختارهای سیاسی و قضایی در برابر شورای شهر طراحی شده بود.
از نظر هوشیار و حامیان بلااختیار او، سیاست مهار شورای شهر و تعلیق اصل نظارت، حتی اگر به بهای تخریب نمادهای تاریخی و فرهنگی شهر و نیز تعرض به افکار عمومی باشد قابل تعقیب است و حتی در چنین وضعیتی هم میتوان به ابزاری به اسم «رپرتاژ» به عنوان پیوست رسانهای این سناریو امیدوار بود؛ پیوستی که از طریق چند ابزار رسانهای تعقیب شد اما به هدف نرسید.
@tanbihat_ir
امروز جلسۀ علنی شورای شهر تبریز با چند دستور مهم از جمله بررسی فاجعۀ رخ داده در باغ گلستان، با آبستراکسیون ۵+۱ عضو حامی شهردار به حد نصاب قانونی نرسید و با کمی تاخیر به صورت غیررسمی برگزار شد.
در اواخر جلسه، نامهای با امضای اعضای غایب شورا به دست هیئت رئیسه رسید که اقدام فرماندار تبریز در تعلیق عضویت پرویز هادی به دلیل دو ماه غیبت و دعوت از عضو علی البدل به جای او به شورای شهر را «غیرقانونی» دانسته و عدم حضور در جلسه را «اعتراض» به این اقدام قلمداد میکرد. این نامه به امضای برگی، باغبان، بجانی، زعفرانچیلر و غفوری، پنج عضو غایب و البته به امضای پرویز هادی، عضو تعلیقی شورا رسیده بود.
اما غیبت یعقوب هوشیار، شهردار تبریز که قرار بود گزارشی از فاجعۀ تخریب و حفاری بخشی از پارک تاریخی باغ گلستان و قطع درختان آنجا ارائه کند، مهمترین اتفاق جلسۀ امروز و شاید بهانۀ اصلی تحریم جلسه از سوی حامیان شهردار بود؛ چه اینکه نامۀ اعضای غایب نیز، بنابر آنچه دبیر شورا از زبان نامهرسان عنوان کرد، از سوی «شهردار» ارسال شده بود و اعتراض نیز به جای طرح موضوع در هیئت حل اختلاف، خطاب به رئیس شورا و به شکل تعطیلی جلسۀ شورا ابراز شده بود. در هر حال شهردار تبریز بیش از هر کسی از عدم تشکیل این جلسه منتفع بوده است.
اتفاقی که در واقع در جلسۀ امروز شورای شهر تبریز رقم خورد، به روی صحنه بردن نحوۀ بیاثرسازی ابزار نظارتی شورا و فراری دادن شهردار از پاسخگویی بود؛ سناریویی که با توجه به شواهد و مبتنی بر تجربۀ سه سال گذشته، بعید به نظر نمیرسد که از طرف خود شهردار طراحی شده باشد.
باغ گلستان، بخشی از محوطۀ تاریخی آن و تعدادی از درختان کهنسالش، درواقع قربانی یک بیمسئولیتی عمدی از سوی شهردار تبریز شد؛ بیمسئولیتیای که آن را میتوان در نحوۀ واگذاری غیرقانونی بخشی از زمین پارک برای احداث پاسگاه، با چاشنی دور زدن شورای شهر به وضوح دید! این اقدام که البته در راستای سیاست سه سالۀ هوشیار برای بیاعتبارسازی و تضعیف شورای شهر و خلع ابزار نظارتی شورا با همراهی مطلق اعضای حامیاش در شورا بهتر قابل تحلیل است، برای قرار دادن نهاد انتظامی و برخی از ساختارهای سیاسی و قضایی در برابر شورای شهر طراحی شده بود.
از نظر هوشیار و حامیان بلااختیار او، سیاست مهار شورای شهر و تعلیق اصل نظارت، حتی اگر به بهای تخریب نمادهای تاریخی و فرهنگی شهر و نیز تعرض به افکار عمومی باشد قابل تعقیب است و حتی در چنین وضعیتی هم میتوان به ابزاری به اسم «رپرتاژ» به عنوان پیوست رسانهای این سناریو امیدوار بود؛ پیوستی که از طریق چند ابزار رسانهای تعقیب شد اما به هدف نرسید.
@tanbihat_ir
۱۲:۰۳
۲۹ شهریور
ادای مناسک شهرداری، قضای وظایف شورایی
اگر کمی رسانۀ شهرداری تبریز را بالا و پایین کنید با تکرار چند فرمت ثابت خبری روبرو میشوید: «بازدید شهردار تبریز به همراه تعدادی از اعضای شورا از فلان جا» یا مثلا «دیدار شهردار تبریز به همراه تعدادی از اعضای شورا با فلانی». در این جستجو به طور متواتر با این صحنه مواجه خواهید شد که شهردار تبریز به همراه سه چهار عضو شورای شهر به عنوان ساقدوش سولدوش که فقط فضاهای خالی دو طرف او را پر کردهاند و این تیترهای مکرر را چند کلمه طولانیتر کردهاند در حال بازدید از اینجا و آنجا و نشستن پشت این میز و آن چیدمان هستند.
تنها چیزی که از این اخبار دستگیر مخاطب میشود این است که شهردار سر هر صحنهای که میخواهد چند شات عکس بگیرد، نمایندگانش در شورا را با خودش همراه میکند و میاندازد پشت سرش و با خودش میبرد به بازدید. مثلاً اگر در یک پروژۀ مسیرگشایی، یک ملک جدید تملک میشود و قرار است که دیوار آن ملک تخریب شود، میروند جلوی آن دیوار و عکس میگیرند و باز ملک دیگر و عکسی دیگر.
حتی وقتی میخواهند در یک موکب صلواتی حضور داشته باشند، یا به زیارت کربلا بروند، یا مثلا چند قدمی در مسیر راهپیمایی اربعین بردارند، در عزاداری خیابانی و در این دسته و آن محفل حاضر شوند و یا حتی اگر انتهای ماه صفر را دوست دارند که در مشهد باشند، شهروندان محکوماند به این که این صحنۀ تکراری را که شهردار در مرکز آن قرار گرفته و حواریون او در اطراف او پراکندهاند و همه به سمت حضرتش سر چرخاندهاند، به عنوان فعالیت شهرداری ببینند.
این تصویر نمادین اگرچه حاوی هیچ ارزش خبری نیست، اما میتواند در کنار اخباری که از تعطیلی مستمر جلسات شورا و بینظمی و تاخیر در برگزاری آنها مخابره میشود به طور سمبلیک وضع مدیریت شهری ما را توصیف کند: شورای شهر تعطیل، تلمباری از مسائل حل ناشده، شهرداری که در مرکز ارادهٔ این وضع ایستاده، تعدادی عضو شورای بله قربانگو در راست و چپ و عقب او، بازدیدهای تقلیل یافته به نگاه، چند شات عکس و دیگر هیچ.
تکرار هربارۀ این تصویر میخواهد ارادهٔ شهردار بر تحقیر و تضعیف نهاد نظارت و سیاستگذار، تفوق ارادهٔ نهاد اجرا بر تمهید این رویه و تقلیل کل ماجرا به بازدیدهای خشک و خالی را به مخاطب القا کند. و البته این وضع اسفبار از طرف نمایندگان شهردار در شورا، یک امتیاز تبلیغاتی برای انتخابات آتی تلقی میشود، با جدیت دنبال میشود.
در این تصاویر به روشنی میتوان دید که همانهایی که اغلب در جلسات صحن شورا غایباند یا با تاخیر در آن حضور مییابند و حضورشان در کمیسیونهای تخصصی هم دقیقاً مثل حضورشان در صحن بینظم و بدون اراده است، ادای مناسک شهرداری را به انجام تکالیف شورایی ترجیح دادهاند. این چند نفر که جلسات شورای شهر را به تعطیلی میکشانند، مستمراً پشت سر شهردار اینجا و آنجا میروند و عکس میگیرند.
جلسات شورای شهر در واقع یک فرصت سه چهار ساعتۀ مغتنم در هفته است که مهمترین مسائل شهر و موضوعات حول مدیریت شهری در آن طرح میشود و باید برای شهر چارهجویی شود، دایماً از طرف اقلیت تعلیق میشود. کارکرد بخشی از کمیسیونهای تخصصی هم که از نظر قانون همتراز با صحن و در واقع فرصت اصلی اعمال نظارت دقیق و ارائهٔ سیاست برای مدیریت شهری است، تقریباّ هیچ است و خروجی به دردبخوری برای صحن ندارد.
القصه حضور در جلسات هفتگی صحن و کمیسیونها، که اصلیترین وظیفهٔ شورایی بر عهدهٔ نمایندگان مردم در شوراست، از سوی چند عضو مورد بیمبالاتی قرار گرفته است در حالی که تنوع و تکثر حضورشان در مناسک شهرداری مثال زدنی است؛ یعنی حضور در اموری که انجام و ترک آنها از سوی اعضای شورا، هیچ کارکردی برای شهر ندارد جانشین عمل به وظیفهٔ اصلی شده است.
القصه در این وضعیت که شهر و مردمش دچار مسائل و چالشهای عدیدهای هستند و منتظرند تا جلسات محدود شورا بخشی از مسائلشان را بررسی و حل کند، از خاصیت افتاده است. مردم گویا محکومند که بنشینند و مناسک هر روزهٔ آقایان را تماشا کنند و هفته به هفته تنها خبر تاخیر در رسیدگی به مشکلاتشان را بشنوند.
اتخاذ چنین رویهای از سوی حامیان شهردار باعث شده است تا متولیان اجرا در برابر هر نقد و اعتراض و حتی در برابر هر پرسشی از سوی شورا، گارد بگیرند و در حصار امنی که اقلیت چشم و گوش بسته برایشان ساخته است، از پاسخگویی شانه خالی کنند.
@tanbihat_ir
اگر کمی رسانۀ شهرداری تبریز را بالا و پایین کنید با تکرار چند فرمت ثابت خبری روبرو میشوید: «بازدید شهردار تبریز به همراه تعدادی از اعضای شورا از فلان جا» یا مثلا «دیدار شهردار تبریز به همراه تعدادی از اعضای شورا با فلانی». در این جستجو به طور متواتر با این صحنه مواجه خواهید شد که شهردار تبریز به همراه سه چهار عضو شورای شهر به عنوان ساقدوش سولدوش که فقط فضاهای خالی دو طرف او را پر کردهاند و این تیترهای مکرر را چند کلمه طولانیتر کردهاند در حال بازدید از اینجا و آنجا و نشستن پشت این میز و آن چیدمان هستند.
تنها چیزی که از این اخبار دستگیر مخاطب میشود این است که شهردار سر هر صحنهای که میخواهد چند شات عکس بگیرد، نمایندگانش در شورا را با خودش همراه میکند و میاندازد پشت سرش و با خودش میبرد به بازدید. مثلاً اگر در یک پروژۀ مسیرگشایی، یک ملک جدید تملک میشود و قرار است که دیوار آن ملک تخریب شود، میروند جلوی آن دیوار و عکس میگیرند و باز ملک دیگر و عکسی دیگر.
حتی وقتی میخواهند در یک موکب صلواتی حضور داشته باشند، یا به زیارت کربلا بروند، یا مثلا چند قدمی در مسیر راهپیمایی اربعین بردارند، در عزاداری خیابانی و در این دسته و آن محفل حاضر شوند و یا حتی اگر انتهای ماه صفر را دوست دارند که در مشهد باشند، شهروندان محکوماند به این که این صحنۀ تکراری را که شهردار در مرکز آن قرار گرفته و حواریون او در اطراف او پراکندهاند و همه به سمت حضرتش سر چرخاندهاند، به عنوان فعالیت شهرداری ببینند.
این تصویر نمادین اگرچه حاوی هیچ ارزش خبری نیست، اما میتواند در کنار اخباری که از تعطیلی مستمر جلسات شورا و بینظمی و تاخیر در برگزاری آنها مخابره میشود به طور سمبلیک وضع مدیریت شهری ما را توصیف کند: شورای شهر تعطیل، تلمباری از مسائل حل ناشده، شهرداری که در مرکز ارادهٔ این وضع ایستاده، تعدادی عضو شورای بله قربانگو در راست و چپ و عقب او، بازدیدهای تقلیل یافته به نگاه، چند شات عکس و دیگر هیچ.
تکرار هربارۀ این تصویر میخواهد ارادهٔ شهردار بر تحقیر و تضعیف نهاد نظارت و سیاستگذار، تفوق ارادهٔ نهاد اجرا بر تمهید این رویه و تقلیل کل ماجرا به بازدیدهای خشک و خالی را به مخاطب القا کند. و البته این وضع اسفبار از طرف نمایندگان شهردار در شورا، یک امتیاز تبلیغاتی برای انتخابات آتی تلقی میشود، با جدیت دنبال میشود.
در این تصاویر به روشنی میتوان دید که همانهایی که اغلب در جلسات صحن شورا غایباند یا با تاخیر در آن حضور مییابند و حضورشان در کمیسیونهای تخصصی هم دقیقاً مثل حضورشان در صحن بینظم و بدون اراده است، ادای مناسک شهرداری را به انجام تکالیف شورایی ترجیح دادهاند. این چند نفر که جلسات شورای شهر را به تعطیلی میکشانند، مستمراً پشت سر شهردار اینجا و آنجا میروند و عکس میگیرند.
جلسات شورای شهر در واقع یک فرصت سه چهار ساعتۀ مغتنم در هفته است که مهمترین مسائل شهر و موضوعات حول مدیریت شهری در آن طرح میشود و باید برای شهر چارهجویی شود، دایماً از طرف اقلیت تعلیق میشود. کارکرد بخشی از کمیسیونهای تخصصی هم که از نظر قانون همتراز با صحن و در واقع فرصت اصلی اعمال نظارت دقیق و ارائهٔ سیاست برای مدیریت شهری است، تقریباّ هیچ است و خروجی به دردبخوری برای صحن ندارد.
القصه حضور در جلسات هفتگی صحن و کمیسیونها، که اصلیترین وظیفهٔ شورایی بر عهدهٔ نمایندگان مردم در شوراست، از سوی چند عضو مورد بیمبالاتی قرار گرفته است در حالی که تنوع و تکثر حضورشان در مناسک شهرداری مثال زدنی است؛ یعنی حضور در اموری که انجام و ترک آنها از سوی اعضای شورا، هیچ کارکردی برای شهر ندارد جانشین عمل به وظیفهٔ اصلی شده است.
القصه در این وضعیت که شهر و مردمش دچار مسائل و چالشهای عدیدهای هستند و منتظرند تا جلسات محدود شورا بخشی از مسائلشان را بررسی و حل کند، از خاصیت افتاده است. مردم گویا محکومند که بنشینند و مناسک هر روزهٔ آقایان را تماشا کنند و هفته به هفته تنها خبر تاخیر در رسیدگی به مشکلاتشان را بشنوند.
اتخاذ چنین رویهای از سوی حامیان شهردار باعث شده است تا متولیان اجرا در برابر هر نقد و اعتراض و حتی در برابر هر پرسشی از سوی شورا، گارد بگیرند و در حصار امنی که اقلیت چشم و گوش بسته برایشان ساخته است، از پاسخگویی شانه خالی کنند.
@tanbihat_ir
۱۶:۳۵
۱۲ مهر
بازارسال شده از KHAMENEI.IR
۱۷:۴۰