عکس پروفایل ترجمان علوم انسانیت

ترجمان علوم انسانی

۲۰,۵۱۰عضو
عکس پروفایل ترجمان علوم انسانیت
۲۰.۵هزار عضو

ترجمان علوم انسانی

undefined ترجمۀ متون برگزیدۀ علوم‌انسانی
undefined سایت: Tarjomaan.com
ارتباط با ادمین:@tarjomaanadmin72713780

۱۱ اردیبهشت

thumnail

۵:۵۴

undefined ترندهای فضای مجازی از کجا می‌آیند؟— درک اتفاقاتی که در پلتفرم‌ها می‌افتد از همیشه سخت‌تر شده

undefinedسازوکار رسانه‌های اجتماعی در انتخاب و نمایش محبوب‌ترین محتواها، بیش‌از‌پیش، پیچیده و مبهم شده است. هیچ بعید نیست که ویدئویی خاص در گوشه‌ای از فضای مجازی سر‌و‌صدا کند، ولی در صفحات شما ظاهر نشود و از آن‌ باخبر نشوید. یا متوجه شوید که محبوب‌ترین ویدئوهای فضای مجازی چیزهایی است که تا به حال ندیده‌اید. از‌این‌رو، «ترندشدن» و «وایرال‌شدن» معنا و اهمیت خود را از دست داده‌ و دیگر به معنای محبوبیت همگانی نیست. پس خبرها و ویدئوها چگونه ترند می‌شوند؟ مخاطرات این پیچیدگی سرگیجه‌آور فضای مجازی چیست؟‌ و آیا ممکن است پای منافع کلان سیاسی در میان باشد؟

undefined ۲۰۰۰ کلمه undefined زمان مطالعه: ۱۲ دقيقه
undefined ادامۀ مطلب را در لینک زیر بخوانید:B2n.ir/n67118
undefined آنچه خواندید در شمارهٔ ۳۰ مجلهٔ ترجمان منتشر شده است. برای خواندن مطالبی مشابه می‌توانید شمارۀ سی‌ام مجلهٔ ترجمان را از اینجا بخرید:
https://tarjomaan.com/shop/product/magazine30/
undefined همچنین برای بهره‌مندی از تخفیف و مزایای دیگر می‌توانید اشتراک مجلۀ ترجمان را با تخفیف از اینجا خریداری کنید:https://tarjomaan.com/shop/product/sub4031/
@tarjomaan

۵:۵۵

thumnail
undefined معرفی کتاب مدرسهٔ خلاق، چگونه آموزش آزمون‌محور را سرنگون کنیم؟
undefined لینک خریدundefined https://tarjomaan.com/shop/product/creative-schools3th/

۱۶:۱۵

thumnail

۱۶:۱۵

thumnail

۱۶:۱۵

thumnail

۱۶:۱۵

thumnail

۱۶:۱۵

thumnail

۱۶:۱۵

thumnail

۱۶:۱۵

۱۲ اردیبهشت

thumnail

۵:۴۰

undefined «ببخشید دیر جواب می‌دهم» از بی‌فایده‌ترین عذرخواهی‌های فرهنگ امروز است
undefined «همیشه در دسترس»؛ بیست سال پیش، فقط حرفه‌ای‌های ثروتمند که از اولین نسل از گوشی‌های هوشمند استفاده می‌کردند، می‌توانستند این لقب را با افتخار به خودشان بدهند. ملیسا مَزمانیان، استاد انفورماتیک دانشگاه کالیفرنیا که تاریخ وسایل ارتباطی را مطالعه می‌کند، می‌گوید: آن زمان چنین افرادی «حس می‌کردند اربابان دنیا هستند». اما وقتی افراد بیشتری به ابزار‌های ارتباطی قابل‌حمل دسترسی پیدا کردند، کم کم، درجا پاسخ‌دادن به پیام‌ها به قاعده‌ای بین همکاران، دوستان و عزیزانمان تبدیل شد. آن قدرت اعجاب‌انگیز به وظیفهای شبانه‌روزی تبدیل شد.
undefined مزمانیان این فرایند را «مارپیچ انتظارات» می‌‌نامد: وقتی فناوریِ ارتباطی رفتار تازه‌ای -مثلاً پاسخ‌دادن در لحظه- را ممکن می‌سازد، انجام آن کار می‌شود نشانه‌ای از اینکه افراد چه میزان به دیگران تعهد دارند.
undefined بی‌رحمانه آنکه، این روزها سریع پاسخ ندادن هم معادل تعهدنداشتن در نظر گرفته می‌شود. به‌همین دلیل، اگر آدم‌ها احساس کنند به‌اندازۀ کافی سریع پاسخ نداده‌اند، تصور می‌کنند یک عذر‌خواهی به طراف مقابل بدهکارند. البته این سازوکار منحصر به روابط پرسرعت اینترنتی نیست. جیسون فارمن، تاریخ‌نگار رسانه، می‌گوید در قرن نوزدهم هم اگر فردی پاسخ نامه‌ای را با تأخیری نامعمول می‌داد، معمولاً جملاتش را با عذرخواهی شروع می‌کرد و امید داشت که «بخشیده» شود. اما بازۀ «پذیرفتنی‌بودن» برای پاسخ در این سال‌ها به شکل ویرانگری کوتاه شده است.
undefined پاسخ‌دادن با تأخیر در محیط کاری ممکن است به پای «تنبلی» نوشته شود. بیرون از محیط کاری نیز، اگر شریک عاطفی‌تان پیام دهد «دوستت دارم»، فکر خوبی نیست که برای پاسخ‌دادن به پیام او دو روز صبر کنید.
undefined اما گذشته از این خطرات احتمالی، عواقب به‌سرعت پاسخ‌ندادن آن‌قدر‌ها هم که از آن می‌ترسیم جدی نیست. لارا گوئرگ از مدرسۀ اقتصاد لندن و وَنسا بونر از دانشگاه کُرنل، پس از تحقیقی گسترده دربارۀ هنجارهای پاسخ‌دادن به پیام دریافتند که «انتظارات ما از اینکه دیگران انتظار دارند چه‌قدر زود به آن‌ها پاسخ دهیم معمولاً نادرست است. تصور می‌کنیم باید فوراً پاسخ دهیم، اما واقعیت آن است که مردم ایرادی نمی‌بینند اگر عجله نکنیم». علی‌رغم این، ما مدام از دیگران به‌خاطر تأخیر‌هایمان عذرخواهی می‌کنیم.
undefined «ببخشید دیر جواب می‌دهم» به یکی از رایج‌ترین شیوه‌های شروع پیام‌هایمان تبدیل شده است، اما معمولاً این عبارت کلیشه‌ای برای خواننده‌اش معنای خاصی ندارد.
undefined از نظر متخصصان ارتباطات، می‌توان به جای عذرخواهی از تعبیری مثل «از صبوری شما ممنونم» استفاده کرد. مزمانیان می‌گوید می‌شود از عبارتی استفاده کرد که اهمیت رابطه‌تان با طرف مقابل را نشان بدهد، مثلا: «چقدر از پیامت خوشحال شدم»، بااین‌حال، گئورگ و بونر می‌گویند: معمولاً طرف مقابل به محتوای جواب شما اهمیت می‌دهد، نه تلاشتان برای اینکه دلش را به دست بیاورید. بنابراین شاید راحت‌ترین کار این باشد که خیلی ساده، همانطوری جواب بدهید که انگار دارید در لحظه پاسخ می‌دهید. بدون عذرخواهی، ولی محترمانه.

undefined آنچه خواندید مروری کوتاه است بر مطلب «اگر پیامی را با تأخیر جواب می‌دهید، «معمولاً» نیازی به عذرخواهی نیست». این مطلب در تاریخ ۱۲ تیر ۱۴۰۱ در وب‌سایت ترجمان بارگذاری شده است. این مطلب نوشتۀ جو پینسکر است و فاطمه زلیکانی آن را ترجمه کرده است. برای خواندن نسخه کامل این مطلب و دیگر مطالب ترجمان، به وب‌سایت ترجمان سر بزنید.
undefined ادامۀ مطلب را در لینک زیر بخوانید:B2n.ir/r29374
@tarjomaan

۵:۴۲

۱۶ اردیبهشت

thumnail

۴:۳۸

undefined  تمام عمرم را با دو فکر متناقض سپری کرده‌ام: کاش مرده بودم و خوشحالم که خودکشی‌هایم ناموفق بوده‌اند
undefined کلنسی مارتین، فیلسوف و رمان‌نویس تحسین‌شده‌ای که استاد دانشگاه میزوری است، چندی پیش کتابی منتشر کرد که برای بسیاری از کسانی که او را می‌شناختند، شگفت‌آور بود. «چطور خودمان را نکشیم؟» شرحی بود بر یک عمر کلنجار رفتن او با افکار خودکشی و تجربۀ بیش از ده بار اقدام ناموفق برای کشتن خودش. کتابی که به این امید نوشته شده است که بتواند به کسانی که عمری افکار خودکشی داشته‌اند، یا کسی را دور و برشان دارند که چنین افکاری دارد، کمک کند تا با خودشان مهربان‌تر باشند. در ادامه برشی مختصر از این کتاب را می‌خوانید.
undefined آخرین بار، در زیرزمین خانه و با قلادهٔ سگم بود که سعی کردم خودم را بکشم. طبق معمول، یادداشتی ننوشتم. همان‌طور که سگم از روی پله‌ها تماشایم می‌کرد، صندلی سنگین چوبی دفترم را با خودم به زیرزمین بردم. قلاده را روی تیرآهن انداختم و با ردکردن آن از وسط حلقه طنابِ دار ساختم. روی صندلی سبز رنگ ایستادم و حلقه را دور گردنم انداختم. بعد هم صندلی را آرام با لگد انداختم. همان‌جا آویزان مانده بودم و دست‌وپا می‌زدم، اما نمی‌مردم، فقط وحشتناک درد می‌کشیدم. با اینکه قبلاً هم این روش را امتحان کرده بودم، دردش را یادم نبود.
undefined کم‌کم وحشت وجودم را فراگرفت، در برابر وحشت مقاومت کردم، کمی بیشتر وحشت کردم و، در لحظه‌ای که درست یادم نیست، خودم را بالا کشیدم و از قلاده خلاص کردم. روی زمین افتادم و مدتی روی خاکه‌های بتون دراز کشیدم. هنوز هم آن صندلی را از زیرزمین بیرون نیاورده‌ام؛ خوفناک است و نمی‌خواهم توی خانه‌مان باشد. کمی بعد با همسرم تلفنی صحبت کردم -به مسافرت رفته بود- و از من پرسید چه بلایی سر صدایم آمده است. گفتم: «گلودرد دارم». گفت «برای خودت چای زنجبیل و عسل درست کن. به نظر می‌رسد داری مریض می‌شوی.»
undefined همیشه صدایی در درون من هست که تا فرصتی به دست می‌آید، می‌گوید: «تو زیادی خسته‌ای، همه‌اش را تمام کن، خودت را خلاص کن». زمانی که فکر می‌کنم زندگی‌ام سرتاپا بی‌حاصلی بوده است، اولین فکرم این است که «خب باشد، الان برو و خودت را بکش.» در آن لحظه‌، مطمئنم بهترین کار کشتن خودم است، ولی بعدتر، زمانی که ذهنم آرام می‌گیرد، می‌بینم هیچ نشانی از حقیقت در آن فکر نبوده است. الان قدردان زنده‌بودنم هستم. اما، می‌شود گفت، قدردانی همهٔ ماجرا نیست. آدم می‌تواند قدردان چیزی باشد و هنوز هم از پسِ نگهداری آن برنیاید.
undefined می‌دانم چقدر عجیب است که هم‌زمان هم به این فکر کنم که بالاخره وقتش رسیده خودم را بکشم و هم بدانم که چقدر خوش‌شانسم که اقدام‌های قبلی‌ام ناموفق بوده‌اند. داشتن دو فکر متناقض در سر، آن هم به این شکل، واقعاً چندان غیرعادی نیست: ما اغلب به آن ناهماهنگی شناختی می‌گوییم؛ ناهماهنگی شناختی اساس خودفریبی است و نمونه‌ای است از یکی از انواع و اقسام بی‌منطقی‌های عمیق آدمی. البته همین بی‌منطقی‌های عمیق است که ما آدم‌ها را به این موجودات جالبی که هستیم تبدیل می‌کند.
undefined امروز، خوشحالم که زنده‌ام. شکرگزارم که هرگز موفق نشده‌ام خودم را بکشم، با اینکه برای آن تلاش هم کرده‌ام و این یکی از دلایل من برای نوشتن این کتاب است: فکر می‌کنم که خودکشی برای همه انتخاب بدی است. من میل به خودکشی را عمیقاً درک می‌کنم. اینکه نه‌تنها بخواهم بمیرم، بلکه بخواهم فعالانه جان خودم را بگیرم یکی از اولین خاطرات من است. و با اینکه این تکانه می‌آید و می‌رود، در عمرم شده که چند روزی، که البته به هفته نرسیده است، وجودداشتن به من احساس خفگی نداده باشد و به پایان‌دادنش فکر نکرده باشم.
undefined رازهایی وجود دارد که فقط ما اعضای انجمن مرگ‌دوستان آن را می‌دانیم. خودکشی مسئله‌ای فراگیر است و لازم است درباره‌اش صحبت کنیم. قبلاً به دانشجویانم می‌گفتم که اگر کلیدی روی شکممان داشتیم که با آن می‌شد به زندگی‌مان پایان دهیم، هیچ‌کس تا ۱۸ سالگی زنده نمی‌ماند. حالا فکر می‌کنم مهم‌ترین حرفی که لازم است بزنم این است که اگر افکار خودکشی دارید، محتاط باشید، ایدۀ خوبی نیست. حقیقت آشکار این است که خودکشی راه‌حلی برای هیچ مشکلی نیست، فقط کافی است با خودتان مهربان باشید تا این حقیقت را ببینید.
undefined کِن بالدوین، که از یک اقدام به خودکشی با پریدن از روی پل گلدن گیت جان سالم به در برد، قول مشهوری دارد: بلافاصله بعد از پریدن «متوجه شدم هر چیز زندگی‌ام که فکر می‌کردم درست‌شدنی نیست کاملاً درست‌شدنی بوده -به‌جز همین که الان پریده‌ام».
undefined آنچه خواندید مروری کوتاه است بر مطلب «تقریباً تمام عمرم را با دو فکر متناقض سپری کرده‌ام: کاش مرده بودم و خوشحالم که خودکشی‌هایم ناموفق بوده‌اند». این مطلب نوشتۀ کلنسی مارتین است و محدثه دنیائی آن را ترجمه کرده است.undefined ادامۀ مطلب را در لینک زیر بخوانید:B2n.ir/h93232

۴:۳۹

۱۷ اردیبهشت

thumnail

۵:۵۴

undefined چطور در راه «ساختن خودمان» به خدا تبدیل شدیم؟— کتابی جدید، تاریخ ایدۀ خودآفرینی را در کنار تغییرات مذهبی بررسی می‌کند

undefinedایزابلا برتون، در کتاب خودساخته: ساختن خود از داوینچی تا کارداشیان‌ها سودای بزرگی در سر دارد: او می‌خواهد ۵۰۰ سال تاریخ فرهنگی غرب را در جستجوی سرچشمه‌های ایده‌ای بکاود که امروز چنان فراگیر شده است که مثل حقیقتی علمی، بدیهی به نظر می‌رسد. ایده‌ای که می‌گوید ما باید «مدیر عامل شرکت خودمان باشیم» و برای برندِ خودمان بازاریابی کنیم. چطور ساختن و فروختن برندِ شخصی از دل دنیایی دینی زاده شد که در آن‌ انسان‌ها فکر می‌کردند «خدا» آن‌ها را آفریده است؟

undefined ۳۰۰۰ کلمه undefined زمان مطالعه: ۱۸ دقيقه                                        undefined ادامۀ مطلب را در لینک زیر بخوانید:B2n.ir/a10057
undefined آنچه خواندید در شمارهٔ ۳۰ مجلهٔ ترجمان منتشر شده است. برای خواندن مطالبی مشابه می‌توانید شمارۀ سی‌ام مجلهٔ ترجمان را از اینجا بخرید:
https://tarjomaan.com/shop/product/magazine30/
undefined همچنین برای بهره‌مندی از تخفیف و مزایای دیگر می‌توانید اشتراک مجلۀ ترجمان را با تخفیف از اینجا خریداری کنید:https://tarjomaan.com/shop/product/sub4031/
@tarjomaan

۵:۵۴

۱۸ اردیبهشت

thumnail

۶:۱۶

undefined تولید پسماند کمتر وظیفهٔ کیست؟ مردم یا دولت‌ها؟— با اینکه اقدامات فردی مؤثرند، باید به فکر راهکارهای کلان‌تر هم بود

undefinedدر دهه‌های اخیر، مصرف انبوه و تولید پسماند، که منجر به بحران‌های اقلیمی و زیست‌محیطی شده، بسیاری را نگران کرده است، تا آنجا که برخی تصمیم گرفته‌اند سبک زندگی‌شان را تغییر دهند و با خرید کمتر وسایل زندگی و تولید کمتر پسماند به نجات کرهٔ زمین کمک کنند. اما بعضی‌ها می‌گویند این اقدامات فردی بی‌فایده است و تنها دولت‌ها و شرکت‌های بزرگ می‌توانند با تصویب قوانین و اصلاح الگوی مصرف از فاجعهٔ زیست‌محیطی جلوگیری کنند. حق با کدام طرف است؟‌ بالاخره آیا ما می‌توانیم تأثیری در وضعیت محیط‌‌زیست داشته باشیم؟ یا اینکه صرفاً وظیفهٔ دولت‌ها و شرکت‌هاست که فکری به حال این شرایط کنند؟

undefined ۴۱۰۰ کلمه undefined زمان مطالعه: ۲۴ دقيقه                                        undefined ادامۀ مطلب را در لینک زیر بخوانید:B2n.ir/k71521
undefined آنچه خواندید در شمارهٔ ۳۰ مجلهٔ ترجمان منتشر شده است. برای خواندن مطالبی مشابه می‌توانید شمارۀ سی‌ام مجلهٔ ترجمان را از اینجا بخرید:
https://tarjomaan.com/shop/product/magazine30/
undefined همچنین برای بهره‌مندی از تخفیف و مزایای دیگر می‌توانید اشتراک مجلۀ ترجمان را با تخفیف از اینجا خریداری کنید:https://tarjomaan.com/shop/product/sub4031/
@tarjomaan

۶:۱۶

۱۹ اردیبهشت

thumnail

۵:۱۹

undefined سال ۲۰۱۰ تاریخ به پایان رسید
undefined سال ۱۹۹۴ بود که اقتصاددان جامع‌الاطراف، برَد دلونگ، تصمیم گرفت کتابی دربارۀ مدرنیتۀ اقتصادی در قرن بیستم بنویسد. عصر نهایت‌ها، کتاب مشهور مورخ مارکسیست، اریک هابسبام به‌تازگی منتشر شده بود و دلونگ بعد از خواندن آن کتاب شدیداً مفتون آن شده بود. هابسبام در عصر نهایت‌ها داستان «قرن کوتاه بیستم» را تعریف می‌کند که از ۱۹۱۴ یعنی آغاز جنگ جهانی اول شروع می‌شد و با فروپاشی شوروی در سال ۱۹۹۱ به پایان می‌رسید. قهرمانِ تراژیک کتاب هابسبام «کمونیسم» بود، اما دلونگ می‌خواست کتابی بنویسد که قهرمان آن «سرمایه‌داری» باشد.
undefined دلونگ صدها هزار کلمه نوشت، سپس صدها هزار کلمۀ دیگر و هر بار، با تحول علم اقتصاد و شرایط جهانی، متن را به‌روزرسانی می‌کرد. سال‌ها نوشت، دهه‌ها نوشت، اما نمی‌دانست چطور باید کتابش را تمام کند.
undefined پیداکردنِ نقطۀ شروع کتاب آسان‌تر بود. او به این نتیجه رسیده بود که داستان خود را باید از سال ۱۸۷۰ شروع کند. دلونگ می‌گوید تحولی که از انقلاب صنعتی آغاز شده بود، تا سال ۱۸۷۰ تغییر محسوسی در زندگی مردم عادی ایجاد نکرده بود. اما در آن دوره، «ایجاد شرکت‌های ادغام عمودی، آزمایشگاه‌های پژوهش صنعتی، ابزارهای نوین ارتباطاتی و فناوری‌های جدید حمل‌ونقل» همه‌چیز را عوض کرد. رشد جهانی چهار برابر شد و برای اولین‌بار بشر از فقرِ همگانی دوران کشاورزی رها شد. «مدرنیته آغاز شده بود».
undefined اما نقطۀ پایان کجا بود؟ بیش از بیست‌سال بعد از شروع نوشتن آن کتاب، دلونگ تصمیمش را گرفت: ۲۰۱۰ سال پایان تاریخ بود. آرمانشهری که صدوچهل سال پیش آغاز شده بود، اینجا به پایان می‌رسید.
undefined در سال ۲۰۱۰، رشد بهره‌وری و تولید ناخالص داخلی آمریکا متوقف شده‌ بود؛ نابرابری داشت سرزندگی اقتصادی را در سراسر جهان می‌خشکاند و پوپولیسم سیاسی انتقام‌گرایانه در حال رشد بود. دلونگ کتاب قدم‏‌های لرزان به‌سوی آرمان‌شهر را همین‌جا به پایان رساند. شاهکاری که با تأخیر بسیار پیام مهمی برای جهانیان داشت: عصر اقتصادی‌ای که آمریکا جلودارش بود و به‌رغم تمام مشکلات و پلیدی‌هایش، معجزه‌آسا بود، حالا به پایان رسیده است. اگر حل‌کردن مشکل تولید نقطۀ شروع این عصر آرمانی بود، شکست در توزیع نشانۀ پایان آن بود.
undefined دلونگی که به خاطر وبلاگ اقتصادی پرسابقه‌اش از نویسندگان اقتصادی مشهور جهان است، دوستی مستحکمی با چهره‌های اقتصادی تراز اول جهان دارد و در دوران کلینتون مسئولیتی سیاسی نیز داشته است.
undefined به عقیدۀ دلونگ در کتاب قدم‏‌های لرزان به‌سوی آرمان‌شهر، قرن طولانی بیستم، به‌رغم تمام مشکلاتش، شکوفایی عظیمی برای میلیاردها انسان به وجود آورد: تلفن‌های همراه، شغل‌های یقه‌سفید، پنی‌سیلین، پیشرفت‌های پزشکی خیره‌کننده، کاوش فضا، وسایل خانگی، شبکۀ برق‌رسانی و اینترنت. حالا اگر این دوران مثال‌زدنی شکوفایی به پایان رسیده باشد، پس دولت‌ها با دستورکارهای جدید و دشواری روبه‌رو خواهند بود: بحران دموکراسی نمایندگی و تزلزل نظام‌های سیاسی، نابرابری رو به افزایش و توقف طولانی‌مدت رشد بهره‌وری.

undefined آنچه خواندید مروری کوتاه است بر مطلب «۲۰۱۰ پایان تاریخ بود» که در بیست‌وپنجمین شمارۀ مجلۀ ترجمان علوم انسانی منتشر شده است. این مطلب در تاریخ ۱۵ اسفند ۱۴۰۱ در وب‌سایت ترجمان نیز بارگذاری شده است. این مطلب نوشتۀ اَنی لوری است و علیرضا شفیعی‌‏نسب آن را ترجمه کرده است. برای خواندن نسخه کامل این مطلب و دیگر مطالب ترجمان، به وب‌سایت ترجمان سر بزنید.
undefined ادامۀ مطلب را در لینک زیر بخوانید:B2n.ir/s38132
@tarjomaan

۵:۲۱

thumnail
undefined در نمایشگاه کتاب تهران منتظرتان هستیم.
undefined ترجمان در سی‌وپنجمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران با کتاب‌هایی جدید حضور دارد. این نمایشگاه، از امروز، چهارشنبه شروع شده است و تا بیست‌ونهم اردیبهشت‌ماه ادامه دارد.
undefined در طول نمایشگاه کتاب‌ها با ۲۰ درصد تخفیف و مجلات با ۲۵ درصد تخفیف ارائه می‌شوند.
undefined️ همچنین نمایشگاه مجازی کتاب برای علاقه‌مندانی که امکان بازدید از نمایشگاه حضوری را ندارند برقرار است.
undefined آدرس: مصلی، سالن شبستان (ناشران عمومی)، راهرو ۲۲، غرفه ۵۱۲
undefined ساعت بازدید از ۱۰ تا ۲۰

۱۰:۵۸