بازارسال شده از اداره کتابخانههای عمومی مرودشت
۱۸:۰۱
۳:۵۶
۱۰:۴۳
بازارسال شده از کتابخانه عمومی حاجب مرودشتی
۴:۱۷
﷽
پسر حاتم طائى
محقق سبزوارى در روضة الانوار نقل كرده كه پسر حاتم بخشنده و كريم زمان خود بود و در جود و سخاوت به درجه و مقامى رسيد كه زبان از توصيف آن قاصر است و از جمله كارهاى او اين بود كه هر سال ، هشتاد هزار درهم به شعرا صله (هديه) مى داد، با عين حال كه ثروتش بى اندازه بود ولى مشربش از خُزَفْ [لیوانش گلی بود] و فرش او از فرش هاى كهنه و مندرس بود.روزى مسئول كارهايش به او گفت : چه مى شود كه شما نيز از ظرفهاى قيمتى و خوب استفاده نمائيد.پسر حاتم گفت : حساب كرده ام و دانسته ام كه تفاوت بين اين حال و بين تجمل پنجاه هزار درهم طلا است دوست داشتم كه به اين حال زندگانى بكنم ، و مال خود را بر محتاجين و مستحقين انفاق بنمايم .
منبع: سيماى صدقه ، ص 81
@sivandpl
پسر حاتم طائى
محقق سبزوارى در روضة الانوار نقل كرده كه پسر حاتم بخشنده و كريم زمان خود بود و در جود و سخاوت به درجه و مقامى رسيد كه زبان از توصيف آن قاصر است و از جمله كارهاى او اين بود كه هر سال ، هشتاد هزار درهم به شعرا صله (هديه) مى داد، با عين حال كه ثروتش بى اندازه بود ولى مشربش از خُزَفْ [لیوانش گلی بود] و فرش او از فرش هاى كهنه و مندرس بود.روزى مسئول كارهايش به او گفت : چه مى شود كه شما نيز از ظرفهاى قيمتى و خوب استفاده نمائيد.پسر حاتم گفت : حساب كرده ام و دانسته ام كه تفاوت بين اين حال و بين تجمل پنجاه هزار درهم طلا است دوست داشتم كه به اين حال زندگانى بكنم ، و مال خود را بر محتاجين و مستحقين انفاق بنمايم .
منبع: سيماى صدقه ، ص 81
@sivandpl
۴:۳۱
۳:۳۲
شکایت کردن از زندگی، وقت تلف کردن است و ترحم نسبت به خود از دو جهت غیر مفید است.اول اینکه هیچ کاری برای غلبه بر حال ناخوشِتان انجام نمیدهید.دوم اینکه با این کارتان، استیصال ناشی از این رفتار مخرب را هم به ناخوشی اولیهتان اضافه میکنید.
هنر_خوب_زندگی_کردن" /> رولف_دوبلی
@sivandpl
۴:۳۰
*﷽
روزی لئون تولستوی در خیابانی راه می رفت که ناآگاهانه به زنی تنه زد. زن بی وقفه شروع به فحش دادن و بد وبیراه گفتن کرد .بعد از مدتی که خوب تولستوی را فحش مالی کرد ،تولستوی کلاهش را از سرش برداشت و ...محترمانه معذرت خواهی کرد و در پایان گفت : مادمازل من لئون تولستوی هستم .زن که بسیار شرمگین شده بود ،عذر خواهی کرد و گفت :چرا شما خودتان را زودتر معرفی نکردید ؟تولستوی در جواب گفت : شما آنچنان غرق معرفی خودتان بودید که به من مجال این کار را ندادید.@sivandpl
روزی لئون تولستوی در خیابانی راه می رفت که ناآگاهانه به زنی تنه زد. زن بی وقفه شروع به فحش دادن و بد وبیراه گفتن کرد .بعد از مدتی که خوب تولستوی را فحش مالی کرد ،تولستوی کلاهش را از سرش برداشت و ...محترمانه معذرت خواهی کرد و در پایان گفت : مادمازل من لئون تولستوی هستم .زن که بسیار شرمگین شده بود ،عذر خواهی کرد و گفت :چرا شما خودتان را زودتر معرفی نکردید ؟تولستوی در جواب گفت : شما آنچنان غرق معرفی خودتان بودید که به من مجال این کار را ندادید.@sivandpl
۴:۳۲
داستانک
فلمینگ، یک کشاورز فقیراسکاتلندی بود.یک روز، در حالی که به دنبال امرار معاش خانواده اش بود، از باتلاقی در آن نزدیکی صدای درخواست کمک را شنید، وسایلش را بر روی زمین انداخت و به سمت باتلاق دوید.پسری وحشت زده که تا کمر در باتلاق فرو رفته بود، فریاد می زد و تلاش می کرد تا خودش را آزاد کند.فارمر فلمینگ او را از مرگی تدریجی و وحشتناک نجات می دهد. روز بعد، کالسکه ای مجلل به منزل محقر فارمر فلمینگ رسید.مرد اشراف زاده خود را به عنوان پدر پسری معرفی کرد که فارمر فلمینگ نجاتش داده بود.اشراف زاده گفت: " می خواهم جبران کنم شما زندگی پسرم را نجات دادی".کشاورز اسکاتلندی جواب داد: " من نمی توانم برای کاری که انجام داده ام پولی بگیرم".در همین لحظه پسر کشاورز وارد کلبه شد.اشراف زاده پرسید: " پسر شماست؟"کشاورز با افتخار جواب داد:"بله"با هم معامله می کنیم. اجازه بدهید او را همراه خودم ببرم تا تحصیل کند. اگر شبیه پدرش باشد، به مردی تبدیل خواهد شد که تو به او افتخار خواهی کرد.
پسر فارمر فلمینگ از دانشکده پزشکی سنت ماری در لندن فارغ التحصیل شد و همین طور ادامه داد تا در سراسر جهان به عنوان سر الکساندر فلمینگ کاشف پنسیلین مشهور شد.سال ها بعد، پسر اشراف زاده به ذات الریه مبتلا شد.
چه چیزی نجاتش داد؟ پنسیلین!
آبشار هم با تمام زیباییو اقتدارش برای رسیدنبه "مقصود" فرو میریزد!
گاهی باید درخود شکستن راتجربه کرد، تا به دریا رسید@sivandpl
فلمینگ، یک کشاورز فقیراسکاتلندی بود.یک روز، در حالی که به دنبال امرار معاش خانواده اش بود، از باتلاقی در آن نزدیکی صدای درخواست کمک را شنید، وسایلش را بر روی زمین انداخت و به سمت باتلاق دوید.پسری وحشت زده که تا کمر در باتلاق فرو رفته بود، فریاد می زد و تلاش می کرد تا خودش را آزاد کند.فارمر فلمینگ او را از مرگی تدریجی و وحشتناک نجات می دهد. روز بعد، کالسکه ای مجلل به منزل محقر فارمر فلمینگ رسید.مرد اشراف زاده خود را به عنوان پدر پسری معرفی کرد که فارمر فلمینگ نجاتش داده بود.اشراف زاده گفت: " می خواهم جبران کنم شما زندگی پسرم را نجات دادی".کشاورز اسکاتلندی جواب داد: " من نمی توانم برای کاری که انجام داده ام پولی بگیرم".در همین لحظه پسر کشاورز وارد کلبه شد.اشراف زاده پرسید: " پسر شماست؟"کشاورز با افتخار جواب داد:"بله"با هم معامله می کنیم. اجازه بدهید او را همراه خودم ببرم تا تحصیل کند. اگر شبیه پدرش باشد، به مردی تبدیل خواهد شد که تو به او افتخار خواهی کرد.
پسر فارمر فلمینگ از دانشکده پزشکی سنت ماری در لندن فارغ التحصیل شد و همین طور ادامه داد تا در سراسر جهان به عنوان سر الکساندر فلمینگ کاشف پنسیلین مشهور شد.سال ها بعد، پسر اشراف زاده به ذات الریه مبتلا شد.
چه چیزی نجاتش داد؟ پنسیلین!
آبشار هم با تمام زیباییو اقتدارش برای رسیدنبه "مقصود" فرو میریزد!
گاهی باید درخود شکستن راتجربه کرد، تا به دریا رسید@sivandpl
۷:۳۳
.
اگر کسی در حقِ کسی نیک گوید،آن خیر و نیکی به وی عاید می شود و در حقیقت،آن ثنا و حمد، به خود می گوید.نظیر، این چنان باشد که:کسی گِردِ خانه ی خود گلستان و ریحان کارَد،هر باری که نظر کند،گُل و ریحان ببیند.
او دایماً در بهشت باشد.چون خو کرد به خیر گفتنِ مردمان!
فیه_ما_فیه@sivandpl
اگر کسی در حقِ کسی نیک گوید،آن خیر و نیکی به وی عاید می شود و در حقیقت،آن ثنا و حمد، به خود می گوید.نظیر، این چنان باشد که:کسی گِردِ خانه ی خود گلستان و ریحان کارَد،هر باری که نظر کند،گُل و ریحان ببیند.
او دایماً در بهشت باشد.چون خو کرد به خیر گفتنِ مردمان!
فیه_ما_فیه@sivandpl
۷:۳۵
۳:۵۸
بازارسال شده از کتابخانههای عمومی استان فارس
۱۸:۲۸
۹:۱۱
بازارسال شده از کتابخانههای عمومی استان فارس
۱۷:۵۴
خیلی از مردم وقتی ببینند چیزی دارند که مورد علاقه فرد دیگری است، آن چیز ناگهان برایشان عزیز میشود! چیزی که یک لحظه دیگر ممکن است آن را دور بیندازند برایشان مهم و قیمتی میشود. زیرا یک نفر دیگر مشتاق داشتن آن است و میخواهد از آن استفاده کند..!
کتاب قطار به موقع رسید" نوشتهٔ هاینریش_بل'
@sivandpl
۱۹:۲۴
۱۷:۱۲
۱۲:۳۳
بازارسال شده از نهاد کتابخانههای عمومی کشور
۳:۱۹
سلام و عرض ادباعضا محترم کتابخانه:
چهارشنبه ۱۴۰۳/۱۰/۱۲ شروع فعالیت کتابخانه از ساعت ۱۱:۳۰ می باشد
چهارشنبه ۱۴۰۳/۱۰/۱۲ شروع فعالیت کتابخانه از ساعت ۱۱:۳۰ می باشد
۸:۱۹
بازارسال شده از کتابخانههای عمومی استان فارس
۸:۴۵