بله | کانال اصرار
عکس پروفایل اصرارا

اصرار

۱۴عضو
thumbnail
شب‌ها را در بیمارستان می‌چرخید و پتوهای اهدایی را روی آوارگان و بیماران می‌کشید.‌اینجا مادری، اسم صالح را می‌پرسد و می‌گوید:اسمت چیه؟ و وقتی صالح اسمش را می‌گوید مادر می‌گوید تو اسمت صالح است و صورتت هم صالح.
#خبرنگار #اسم #شخص
@ESRAR3

۷:۵۱

thumbnail
این محبت، گرما و لطافت صالح همیشه با او بوده. حتی رفیق صالح که خودش هم خبرنگار است، نقل می‌کند که صالح شب‌ها از خواب می‌پرید که فقط روی من پتو بکشد.
#خبرنگار@ESRAR3

۷:۵۲

thumbnail
صالح جلیقه خبرنگاری را تن کودکان می‌کند و می‌گوید می‌خواهیم نسل تازه خبرنگار را پرورش دهیم.‌

#خبرنگار #نسل@ESRAR3

۷:۵۳

undefined*وصیتنامه صالح الجعفراوی *
من صالح هستم.این وصیتنامه را به جا میگذارم، نه به عنوان خداحافظی، بلکه به عنوان تداوم راهی که با یقین برگزیدم.خدا می‌داند که تمام تلاش و توان خود را به کار گرفته‌ام تا حامی و صدای مردمم باشم. من درد و ستم را با تمام جزئیاتش تجربه کرده‌ام و بارها طعم درد و فقدان عزیزان را چشیده‌ام. با وجود این، هرگز در بیان حقیقت آنگونه که هست تردید نکرده‌ام، حقیقتی که همیشه حجتی علیه تمام کسانی خواهد بود که کوتاهی کردند و سکوت کردند، و همچنین افتخاری برای تمام کسانی‌ست که از شریف‌ترین مردان، عزیزترین و سخاوتمندترین مردم، یعنی مردم غزه، حمایت و پشتیبانی کردند و در کنارشان ایستادند.
اگر شهید شوم، بدانید که ناپدید نشده‌ام...من اکنون در بهشت هستم، با رفقایم که پیش از من بودند؛ با انس، اسماعیل و تمام عزیزانی که به عهد خود با خدا وفادار بودند.
از شما می‌خواهم که در دعاهایتان مرا به یاد داشته باشید و پس از من راه مرا ادامه دهید. با صدقه مداوم از من یاد کنید، و هر زمان که صدای اذان را شنیدید یا نوری را دیدید که شب غزه را شکافت، مرا یاد کنید.شما را به مقاومت سفارش می‌کنم...در مسیری که ما پیموده‌ایم، و راهی که به آن ایمان داشته‌ایم. زیرا ما راه دیگری برای خود نشناخته‌ایم و جز استواری در آن، معنایی برای زندگی نیافتیم.
شما را به پدرم سفارش میکنم... محبوب دل و الگویم، کسی که خود را در او می‌دیدم و او خود را در من... ای کسی که در تمام دوران جنگ با همه وجود در کنارم بودی... از خدا میخواهم که در بهشت یکدیگر را ملاقات کنیم در حالی که تو از من راضی باشی، ای تاج سر من.
شما را به برادر، معلم و همراهم ناجی سفارش میکنم. ای ناجی... من پیش از تو به سوی خدا رفتم، قبل از اینکه از زندان آزاد شوی. پس بدان که این سرنوشتی بود که خدا مقدر کرده بود. و اشتیاق به تو در وجودم جاودانه است.آرزو داشتم تو را ببینم، در آغوشت بگیرم، ملاقات کنیم. اما وعده خدا حق است، و دیدار ما در بهشت نزدیکتر از آن است که فکر میکنی.
شما را به مادرم سفارش میکنم...ای مادر، زندگی بدون تو هیچ ارزشی ندارد.تو دعایی بودی که هرگز تمام نمی‌شود و آرزویی که هرگز نمی‌میرد. از خدا خواستم که تو را شفا دهد و سلامتت بخشد. و چه بسیار خواب دیدم که تو برای درمان سفر میکنی و با لبخند بازمیگردی.
شما را به برادران و خواهرانم سفارش میکنم.رضایت خدا و سپس رضایت شما هدف من بود.از خدا میخواهم که شما را سعادتمند کند، و زندگیتان را همچون قلب‌های پاک و مهربان‌تان نیکو گرداند، قلبی که همواره کوشیدم منبع شادی برای آن باشم.
همیشه گفته‌ام: کلمه و تصویر سقوط نمی‌کند . کلام امانت است و تصویر پیام. آن را به جهانیان برسانید، همانطور که ما حامل آن بودیم.
فکر نکنید که شهادت من پایان است.بلکه آغاز یک راه طولانی به سوی آزادیست. من پیام‌آور پیامی هستم که می‌خواستم به جهانیان برسانم - به جهانی که چشمان خود را بسته است و به کسانی که در مورد حقیقت سکوت کرده‌اند.
اگر از من خبری شنیدید، برایم گریه نکنید.مدت‌هاست که آرزوی این لحظه را دارم و از خدا خواسته‌ام که آن را به من عطا کند.سپاس از آن خدایی است که مرا برای آنچه دوست دارد برگزید.
و به هر کس که در زندگی‌ام به من ناسزا گفت، تهمت زد یا دروغ بست، می‌گویم: اینک من به اذن خدا، شهید به سوی خدا می‌روم، ان‌شاءالله. داوری میان ما نزد خدا خواهد بود.
خدایا! مرا در شمار شهیدان بپذیر.گناهان گذشته و آینده‌ام را بیامرز،و خونم را نوری گردان که راه آزادی را برای مردم و اهل و خانواده‌ام روشن کند.

#مقاومت #شخص #خبرنگار@ESRAR3

۷:۵۳

thumbnail
مادر صالح مبتلا به سرطان است. مدتی قبل برای درمان از غزه خارج شده بود. این تصویر آخرین لحظات خداحافظی صالح با مادر است.و اما برادر بزرگ صالح که معلم صالح هم بوده، ناجی جعفراوی؛ در زندان‌های رژیم صهیونیستی به سر می‌برد. قرار است در جریان تبادل اسرا همین امروز فردا آزاد شود.‌ یعنی فقط چند ساعت مانده بود به این که صالح و ناجی همدیگر را ملاقات کنند ... فقط چند ساعت...

@ESRAR3

۷:۵۴

thumbnail

۷:۵۴

thumbnail
ناجی آزاد شد،اما صالح دیگر نبود.ناجی چند هفته قبل در پیامی که به صالح‌ رسانده بود از او خواسته بود مراقب خودش باشد تا به زودی همدیگر را ببینند.به قول سید مقاومت؛ما به شهیدمان نمی گوییم خداحافظ، بلکه می‌گوییم به امید دیدار.
نمی‌دانم چرا این جمله را همه در لقای اخروی معنا کردند، شاید بناست شهید هم دوباره بازگردد برای کاری ناتمام. امتناع از خداحافظی نه برای رفتن ما که برای تولدی دوباره است.

@ESRAR3

۴:۳۲

thumbnail
این تجمعی‌ست که شبانه در مراکش به یاد صالح در خیابان‌ها راه افتاده...
#مراکش #خبرنگار #شخص@ESRAR3

۴:۳۲

thumbnail
این تصاویر مربوط به آمستردام است. تصویر بالایی تجمع مخالفان نسل کشی اسرائیل است و تصویر پایین تجمع نژادپرستان مخالف مهاجران یک هفته بعد در همان مکان...
کاش از هر کشوری کسانی بودند که می‌آمدند و به ما می‌گفتند غزه با مردم و کشورشان چه کرده است.
#هلند@ESRAR3

۴:۳۳

thumbnail
اشک‌های فعال آمریکایی‌ برای صالح...
#آمریکا #شخص #خبرنگار@ESRAR3

۴:۳۴

thumbnail
شگفت... او درست بعد از آتش بس آمد و گفت: «جنگ تمام شد اما غزه را فراموش نکنید. همیشه کنار غزه باشید. غزه به صدای شما نیاز دارد، جنگ نظامی تمام شده اما در روزهای آینده جنگ‌های بسیاری آشکار خواهند شد».
صالح حجتِ سخن خویش شد و با جانش نشان داد جنگ تمام نشده. صالح با شهادتش به وقت آتش بس، صلح این جهانِ نمایشی که ترامپ بزرگ آن باشد را به سخره گرفت.‌ او می‌ترسید آتش بس پرونده غزه را در ما ببندد و حالا با شهادتش پرونده غزه نیمه باز ماند.
#خبرنگار #شخص #غزه
@ESRAR3

۴:۳۴

thumbnail
صالحٌ بعد صالح...و سرانجام این روی آسمانی مثل امضایی سرخ بر آخرین برگ از دفتر طوفان الاقصی به یادگار نشست.
@ESRAR3

۴:۳۵

thumbnail
یادتان هست خبری با این تیتر «راهپیمایی مخالفان حماس در شمال غزه» دست به دست می‌چرخید و از رسانه‌هایی مثل بی‌بی‌سی گرفته تا برخی دوستان در همین ایران، آن را تحت عنوان «دیدن واقعیت‌ها» بازنشر می‌کردند؟
حالا معلوم شده آن‌ها کار خود مجاهدان و مقاومان غزه بوده، در واقع این سرپوشی برای امکان جابه‌جایی اسرا بوده. آن‌ها اسیر را در میان جمعیت جا می‌دادند و با این سرپوش محل نگهداری اسرا را عوض می‌کردند.
شما میزان اطمینان و روشن‌بینی مجاهدان و مبارزان فلسطینی را ببینید... چقدر مطمئن بودند این داستان راهپیمایی‌ها ادامه دار نخواهد بود و منجر به مسأله ای در فضای داخلی غزه نخواهد شد. این اعتماد به انسان‌ها، درک روشن از حوادث و قلب مطمئن چه قدر دستگیر است. و همین هاست که می‌تواند آن‌ها را این اندازه اهل خطر کند. کاش می‌شد فکری برای این روند «خبری»مان کرد. روندی که مقاومت برای سرکار گذاشتن دشمنانش تدارک می‌بیند اما دوستانش هم رفتند...

#دل #خبر #مقاومت @ESRAR3

۱۱:۰۵

thumbnail
undefined
می‌خواهم به یکی از گفتگوهای کوتاه اخیر امید لطفی فرزند محمدرضا لطفی (که او هم مثل پدر نوازنده است) بپردازم اما قبل از آن بد نیست یک تصویر از امید لطفی داشته باشید. محمدرضا لطفی آهنگساز قطعه‌ی «ایران ای سرای امید» است. آن روزها بعد از انتشار بازخوانی اقتباسی این قطعه توسط محمود کریمی تحت عنوان «ایران امام رضا» برخی سعی کرده بودند او را به اعتراض تحریک کنند که امید لطفی گفته بود: «کار خوبی کردن. این آهنگ متعلق به همه مردم ایران با هر سلیقه باور و نگاهیست هر کس هرجور دوست داره میتونه ازش استفاده کنه».
#شخص #هنر #موسیقی #ایران@ESRAR3

۱۰:۴۶

thumbnail

۱۰:۴۶

thumbnail

۱۰:۴۶

thumbnail
undefined
این تصویر آخرین گفتگوی امید لطفی‌ست، مربوط به همین روزهای بعد از آتش بس. می‌گوید دو سال از کار و زندگی افتاده و وقتش رسیده به این‌ها بازگردد. البته که من باور نمی‌کنم.‌ نه که او راست نگوید، نمی‌تواند. هرکس که غزه را در زندگی شخصی‌اش دید و خواست همراه آن پیش برود، یحتمل حالا به حال و روز امید لطفی دچار شده؛ می‌خواهد به چیزی بازگردد که دو سال در او تعلیق شده بود: به «زندگی».آن توفیق بزرگ غزه همین بوده، همین که درد فلسطین را با «زندگی‌‌» نشان داد. و نشان داد بی فلسطین چقدر نمی‌شود، چقدر نمی‌توان.
#زندگی #فلسطین#غزه #طوفان_الاقصی@ESRAR3

۱۱:۵۵

thumbnail
undefined
زندگیِ پس از آتش بس از زندگی در جنگ سخت‌تر است. در جنگ زندگی «چالش» است و زندگی کردن دعوت به چالش. در واقع «زندگی» هم بخشی از جنگ می‌شود و آدم‌های درگیر جنگ با «زندگی» می‌خواهند زخمی حواله‌ی دشمن کنند. زنان و مردان با انتشار تصاویری از زندگی روزمره‌شان درصددند دشمن را با «زندگی» به چالش بکشند اما زندگی در آتش بس دیگر چالش نیست. آتش بس فرصتی ست که به زندگیِ بدون دشمن نگاه کنیم و فکر کنیم زندگی واقعا چه بود؟ یا به قول حسین پناهی فرصت می‌شود بپرسیم «این بود زندگی؟».
#زندگی@ESRAR3

۱۱:۵۶

thumbnail
undefined
پیش از طوفان الاقصی ما هم بیرون از این معرکه‌ای که برای زندگی‌‌ست، نبوده‌ایم. این جنگ، جنگ ما هم بود. اگر صدایش را می‌شنیدیم وقتی می‌خواند:
«هیچکی توی تاریخ قد ما خون دل نخوردهواسه یه ذره زندگی این همه نمرده»
این سخنان شرح ماست؛ شرح بسیاری چون ما. حالا و بعد از طوفان الاقصی بهتر می‌توانیم این را حس کنیم، و با هر بار خواندنش میلیون‌ها تصویر مجسم داشته باشیم.‌ طوفان الاقصی می‌شد حرف دل ما هم باشد. ما که دردمان جای خالی زندگی بود. می‌شد این شعر در اعتراض به جمهوری اسلامی و سیاست‌هایش فهمیده نشود. می‌شد پاسخ‌های آماده و فراهم نداشته باشد. می‌شد همه چیز پای مشق سیاست تمام نشود. اما ترسی در میان است که نمی‌گذارد ما با غزه پیوند بخوریم،‌ نمی‌گذارد در یک جبهه باشیم و درد مشترک‌مان با غزه را ببینیم، دردی که از همه‌مان در هر کجای جهان باشیم، می‌پرسد:«این بود زندگی؟»
#طوفان_الاقصی #رنج #زندگی@ESRAR3

۱۱:۵۶

thumbnail
undefined
شهادت بعد از طوفان الاقصی، انتظار بازگشت است. از سید حسن بگیرید تا صالح الجعفراوی... همه باور نمی‌کنند رفتن‌شان را. از کی تا به حال شهادت و رفتن و پر کشیدن این قدر غیرقابل باور بوده؟ دست نوشته ها و نظرات را که می‌خوانی ملت هنوز هم منتظر یک تکذیب بزرگند. و شاید همین کار ناتمام زندگیست که وقتی با پدر صالح الجعفراوی صحبت می‌کنند او می‌گوید احساس می‌کنم صالح باز خواهد گشت... برای ما که آموزه‌هایمان این را در گوش‌مان آشنا و بدیهی کرده، شاید این حرف درخشانی نباشد اما وقتی پدر صالح از اعماق دلش، از حسش حرف می‌زند این سخن جور دیگری به گوش می‌نشیند. شاید حالا هیچکس چون غزه یقین نداشته باشد این جایِ خالیِ زندگی آنقدر سو دارد تا بتواند معجزه‌ کند، تا مُرده را زنده کند، تا شهید را هم برگرداند.
#غزه #زندگی #مرگ @ESRAR3

۱۱:۵۷