همراهان گرامی در صورت تمایل ، برای مطالب کانال ، گزینه «پیشنهاد برای مجله» را بزنید تا مردم بیشتری در برنامه بله این مطالب را مشاهده کنند ...
۱۵:۴۳
#اندرز_مولا@FarsMaaref
۱۹:۵۰
#آرامش_در_خانواده@FarsMaaref
۱۱:۱۲
همراهان گرامی در صورت تمایل ، برای مطالب کانال ، گزینه «پیشنهاد برای مجله» را بزنید تا مردم بیشتری در برنامه بله این مطالب را مشاهده کنند ...
۱۶:۵۴
۱۸:۲۹
طمع حاکم مصر به همسر حضرت ابراهیم
پس از آنکه حضرت ابراهیم بتشکنی کرد و او را به کوهی از هیزم انداختند و سالم بیرون آمد، نمرود او را خواست و گفت ابراهیم خدای تو نمیگذارد آسیبی به تو برسد. وجود تو باعث آسیب به حکمرانی من میشود پس از اینجا کوچ کن.
حضرت ابراهیم هم دید با وجود معجزهٔ عیان(سالمماندن در آتش) کسی از مردم جز عدهای اندک او را یاری نمیکنند پس تصمیم به هجرت گرفت.
ابراهیم(ع) در ۳۶ سالگی با ساره که طبق برخی روایات دخترخالهٔ خود بود ازدواج کرد. برادر ساره نیز حضرت لوط بود که او هم به کیش حضرت ابراهیم گِرَوید. این همسر حضرت ابراهیم مانند حضرت خدیجه(س) ثروتمند بود و اموالش را در راه دین خدا خرج کرد.
حضرت ابراهیم با همسر و همراهانش بهسمت مصر هجرت کرد. در مصر بهسرعت آوازهٔ تبلیغ دین ابراهیم(ع) و زیبایی ساره پیچید. از امام صادق(ع) نقل است که زیبایی ساره مانند حوریان بهشتی بود.
پادشاه مصر قصد اختیار ساره کرد. حضرت ابراهیم وقتی متوجه شد با ساره قرار گذاشت که یکدیگر را برای حفظ جان، خواهر و برادر معرفی کنند. در اینجا دروغی گفته نشد بلکه منظورشان خواهر و برادر معنوی بوده است.
پادشاه مصر وقتی ساره و ابراهیم وارد قصر او شدند به ابراهیم گفت که من نسبت به تو به خواهرت مهربانترم و او را از عمارتش بیرون کرد.
پادشاه خواست به نزد ساره برود اما او دوری جست. پادشاه قصد کرد خود را به او نزدیکتر نماید، دست دراز کرد که ساره را در آغوش بگیرد اما به دعای ساره دستان پادشاه خشک شد.
پادشاه که از این اتفاق ترسیده بود به ساره کنیزی باهوش و زیبا بهنام هاجر هدیه داد و گفت با برادرت و این کنیز از شهر من خارج شوید. آنها هم فردای آن روز بهسمت فلسطین حرکت کردند.
#داستان_پیامبران@FarsMaaref
#داستان_پیامبران@FarsMaaref
۱۱:۰۶
۱۱:۰۷