عکس پروفایل سیدمحمد خردمندس

سیدمحمد خردمند

۲۶۱عضو

۲۷ تیر

thumnail

۲۲:۱۱

۲۸ تیر

#روز_نگاشت - 1389
* پنج شنبه - 20 آبان 1389 – 4 ذی الحجه 1431 – 11 نوامبر 2010 - مکه ی مکرمه
• دیشب برای خرید با آقایان محمدحسین محسنی هنجنی، سیدجلیل علیمرادی و جواد شاهچراغی رفتیم «با وارث بلازا» و «محمود سعید» و چند پاساژ دیگر. خریدهائی کردم و البته هنوز خرید پارچه برای مادرزن و چند قواره دیگر برای کسانی که هنوز نمی دانم باقی مانده است. • کمی قبل با پدر و مادرم تلفنی صحبت کردم و لیستی از مهمانان دعوت شده یا آماده ی برای دعوت مرور شد تا انشاء الله برای میهمانی ناهار روز عید سعید غدیر، تماس گرفته شود. من در اندیشه ی مهمانی نبودم ولی مادر عزیزم پیگیر شدند و پیشنهاد دادند؛ البته که ولیمه ی حج هم بسیار نیکوست.• بخشی از زحمتِ دعوت های غیرفامیل را دادم به آقای سیدمحمدعلی عمادی و برخی را به آقا ناصر عباسی و تلفنی پیگیری هائی داشتم.• الان که می نویسم، ساعت حدود یک و نیم بامداد پنج شنبه است؛ تازه از حرم برگشته ام.• امشب پیاده رفتم حرم و پیاده برگشتم؛ طواف شیرینی هم به نیابت از غریب مدینه، امام مجتبی علیه السلام انجام دادم. در حرم با مادرم صحبت کردم. امروز رفته اند دیدن دختر زهرا خانم زرین به نام فاطمه سادات جولائی که تازه متولد شده است، در حرم دعایش کردم.• واقعاً سفر خوبی است! خوب؟! عالی! کاش می شد امورات زندگی ام جوری تنظیم می شد که از این سفرهای معنوی زیاد می آمدم سفرهایی که آدم را از دنیا می کَنَد!• دیروز حاج آقا محسنی (پدر) از هم سفری ها، حرف های جالبی میزد! می گفت باید برای آدم شدن خاک شوی! خود را بشکنی!!• مادرم می گفتند حاج آقا سروری و همسرشان امروز از کربلا بازگشته اند؛ تعجب کردم! من اینجا بودم که گفتند می خواهند بروند!! و ده روز است عتباتند و حالا آمده اند! چقدر زود گذشت!!!• شب در حرم توسلی پیدا کردم و ختم قرآن دومم امشب به سوره مبارکه ی کهف رسید. الحمد الله.
https://eitaa.com/s_m_kheradmand

۱:۵۳

thumnail

۲:۴۱

thumnail

۲:۴۷

Soalati_az_talilgaran.mp3

۰۱:۰۹:۳۵-۲۲.۶ مگابایت
#با_هم_بشنویم (65) در پیام رسان بله#اعتقادی_و_اخلاقی
عنوان جلسه: #سوالاتی_از_تحلیل_گران_واقعه_ی_عاشوراتک جلسه ای که محتوای آن - به لطف الهی - پس از چندین جلسه که در سال های قبل و در مجالس مختلف بیان شده بود، در این برنامه به صورت خلاصه و با حذف برخی نکات و سوالات ارائه گردید.
سوالاتی از نویسندگان و گویندگان مختلف که در جایگاه تحلیل واقعه ی عاشورا و حرکت امام و حجت خدا نشسته اند! ... و البته ما قضاوتی بر نیت و غرض ایشان نداریم اما سوال داریم!برخی از این سوالات به صورت اختصاصی و مبسوط در مجموعه جلسات #امام_حسین_علیه_السلام_استثنای_عالم_وجود مورد توجه قرار گرفته که علاقه مندان می توانند این مباحث را در ذیل چنین عنوانی و در صفحه ی زیر پیگیری فرمایند:
http://sm-kheradmand.com/Classes-WorkShop/Archive/lang/Fa.aspx
خدای متعال ما را عالم و عامل به وظایفمان قرار دهد ان شاء الله
https://eitaa.com/s_m_kheradmand

۳:۲۶

۲۹ تیر

thumnail

۲:۱۴

thumnail
#برگزاری_سخنرانی_ها_سمینارها_جلسات_کلاس_ها_و_کارگاه_ها #اعتقادی_و_اخلاقی
الحمدلله به لطف امام مهربانی ها عجل الله تعالی فرجه الشریف
جلسه ی 24 از مجموعه جلساتِ «#در_محضر_مکیال_المکارم» برگزار گردید و فایل تصویری آن در دسترس علاقه مندان به مباحث #مهدویت قرار گرفت:
آدرس بخش اول جلسه:https://www.aparat.com/v/uhv47ah
آدرس بخش دوم جلسه: https://www.aparat.com/v/nknt23u

۱۲:۳۲

۳۰ تیر

thumnail
#برگزاری_سخنرانی_ها_سمینارها_جلسات_کلاس_ها_و_کارگاه_ها #اعتقادی_و_اخلاقی
االحمدلله به لطف امام مهربانی ها عجل الله تعالی فرجه الشریف
جلسه ی 25 از مجموعه جلساتِ «#در_محضر_مکیال_المکارم» برگزار گردید و فایل تصویری آن در دسترس علاقه مندان به مباحث #مهدویت قرار گرفت:
آدرس بخش اول جلسه:https://www.aparat.com/v/mqwj602
آدرس بخش دوم جلسه: https://www.aparat.com/v/yufom5y

۹:۱۶

۲ مرداد

#روز_نگاشت - 1389
جمعه – 30 مهر 1389 - 14 ذی القعده 1431 - 22 اکتبر 2010

• حدود ساعت شش و نیم صبح پرواز کردیم؛ سفر حج تمتع! نه فقط جسمم که روحم پرواز کرد! حج را خیلی دوست دارم و کاش باز هم قسمتم شود ...! جای من در میانه های هواپیما بود و دو فاصله تا پنجره ی راست؛ در وسط هواپیما هم چند خدمه¬ی عرب در رفت و آمد، البته به مدل عربیِ خودشان! تقریباً با پذیرایی¬های آشفته ...!
• گفتگوهای همسران و صدای خنده و خوش و بش های خانواده¬ها مرا به یاد پدر و مادر و همسر و دخترم می اندازد، اما برای کار دیگری به این سفر آمده ام! سعی می کنم به این چیزها فکر نکنم. گاهی کتاب می خوانم، گاهی ذکر می گویم و گاهی هم می خوابم و چون موبایلم را خاموش کرده ام و چند سالی است که ساعت ندارم پس طبیعتاً عادت کرده ام که توجه های بی مورد به زمان نداشته باشم! انشاء الله با سلامت می رسیم.
• از آن جا که ابتدا به مدینه خواهیم رفت، کتاب «اینجا مدینه است»، اثر آقای بحرینی که قلم خوبی هم دارند از پیش از سفر آغاز کرده ام و گمان کنم مطالعه ی آن در مدینه تمام شود و بتوانم «اینجا مکه است» را که جلد بعدی همین مجموعه است، زودتر آغاز کنم.
• فرودگاهِ شلوغ، کوچک و گرم مدینه چند ساعتی نگهمان می دارند و این بهانه ای می شود برای آشنایی بیشتر با برخی همسفری ها! تقریباً حدود شانزده و نیم در هتل، مشغول صرف ناهار می شویم. با قالی پلو با گوشت. ساکم را با تاخیر قابل توجهی پیدا می کنم تا سیم کارت جدید را برای تماس با تهران جاگذاری کنم. وضو می گیرم و سراسیمه خود را به حرم پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می رسانم. در راه با مادر و همسرم صحبت می کنم تا خیالشان راحت باشد. ولی کوتاه! گریه امانم نمی دهد! لحظاتی که پس از سال ها ... !

شنبه – 1 آبان 1389 – 15 ذی القعده 1431 - 23 اکتبر 2010

• مدینه ام؛ شب اول را راحت نخوابیدم؛ دلشوره دارم و تا سحر چند مرتبه بیدار می شوم! الحمدلله قبل از اذان صبح خود را به حرم می رسانم و بعد اولین زیارت بقیع! ... • صبحانه ی روز شنبه را خوردم و تا حدود ظهر خوابیدم. نماز ظهر و عصر را در حرم هستم و عصر دوباره استراحت می کنم، گویی هنوز خستگی و شاید کمی استرس قرار گرفتن در این سفر حساس آن هم بدون داشتن آشنایی در کاروان، آمادگی ام را به تاخیر انداخته است! فعلا تنها آشنای در کاروان همسایه ای است محترم که سالهاست با هم در یک کوچه ایم ولی جز دیدار های عادی و چند نوبت رفت و آمد، مراوده ی خاصی نداشته ایم! شب برای نماز به حرم می روم. از بودن در این سفر خیلی خوشحالم ولی می دانم که سفر راحتی نیست، گرچه به عنایت امام عصر علیه السلام خیلی امیدوارم! خیلی!
* یکشنبه - 2 آبان 1389 - 16 ذی القعده 1431 - 24 اکتبر 2010
• دیروز با حرم و مطالعه و استراحت گذشت؛ امروز هم تقریباً همین گونه بود، با این تفاوت که صبح کمی دیرتر رفتم و البته شنبه شب را طولانی تر در حرم بودم.• شب های مدینه، خلوتِ حرم و نسیم نیمه شب حرم تا هتل! ... فوق العاده است! ... بی نظیر!• تصمیم گرفته ام همه ی اقوام و آشنایان و دوستان را به نام در حرم پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دعا کنم و البته تا جای ممکن در حال سجده! الحمدلله اندیشه ی نیکویی است؛ کسانی که حتی فکرش را نمی کنند در این جا و توسط این کمترین و در سجده یاد می شوند و دعایشان می کنم ...!• نسبت به بادِ کولر با هم اتاقی ها توافق کم بود بنابراین من جایم را عوض کردم و پدر و پسری که با هم هستیم رفتند مقابل کولر!
https://t.me/Kheradmand_S_M

۹:۳۷

#روز_نگاشت - 1389
* دوشنبه - 3 آبان 1389 - 17 ذی القعده 1431 - 25 اکتبر 2010
• از حدود 4 صبح حرم بودم، اذان صبح را پنج و پنج دقیقه گفتند و نماز را حدود پنج و بیست دقیقه شروع کردند؛ خیلی شلوغ بود. در بقیع کم ماندم، احساس ضعف و سرگیجه داشتم و کاملاً معلوم بود که حالم خیلی تنظیم نیست. • حدود ساعت شش و ربع در هتل بودم و پای صبحانه. چون روزهای قبل در مسیر زیارتِ صبح ها توت، زیاد خورده بودم صورتم بیرون ریخته بود، امروز هم که چیزی نبرده بودم ضعف خاصی داشتم! بعد از صبحانه خوابیدم تا ظهر؛ ظهر به خاطر شستشوی لباس ها به نماز حرم نرسیدم اما در عوض عصر که کاروان را بردند احد و مسجدِ قبا و ... رفتم حرم و الان هم نشسته ام و کمی یادداشت می نویسم. • الحمدالله ساعات خوبی را در حرم بودم. گرچه دائم برای تجربه کردن اطراف حرم و دیدن چیزهای جدید وسوسه می شوم ولی سعی می کنم بیشتر استفاده کنم. تجربه می گوید مشاهدات برخاسته از تجربیاتم در سفرها به دردم خورده ولی مطمئن نیستم باید بروم و وقت ارزنده ام را که خدا برای زیارت نصیبم نموده صرف چیزهای دیگر نمایم؛ این جا یک ربع ایستادن در کنار درِ خانه ی حضرت صدیقه سلام الله علیها به عُمری می ارزد! ...• ساعت حدود یازده شب است، مدینه، شهر وجود نازنین پیامبر و علی و فاطمه و امام حسن علیهم السلام! هم اتاقی هایم آقای حاج عباس شاکری متولد 1341 و آقا مهدی شاکری متولد 1368، در طبقه ده از هتل سرایاطابه در اتاق 1021.• عصر دیروز جلسه ی فرهیختگان کاروان (!!) بود که بنا به دعوت شرکت کردم. تحصیل کرده های کاروان را دعوت کرده بودند و شخصی از طرف سازمان حج آمده بود! بعد از آن گفتگوی مفصل خوبی هم با همسر و دختر و خواهر و خواهرزاده و پدر و مادرم داشتم.• الان ساعت بیست و یک و نیم شب به وقت عربستان و حدود ده دقیقه به ده، به وقت تهران است. صبحِ با حال و خوبی داشتم اما شب به یاد مشکلاتی که در چند سال اخیر برایم پیش آمده بود کمی گرفته بودم. واقعاً امتحان سختی بود که ....! چه بگویم؟ کنار مرقد مطهر پیامبر و فاطمه¬ی زهرا علیهما و علی آلهما السلام از خداوند می خواهم که یاری ام کند ...! • امشب رفتم پشت بام حرم پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و نماز را آن جا خواندم. تا جایی که یادم هست در سفرهای عمره هیچ گاه در های پشت بام باز نیست!
https://t.me/Kheradmand_S_M

۹:۴۵

۳ مرداد

#فایل_های_صوتی_و_تصویری_شنیده_و_دیده_شده #تاریخی
تحلیلی بر شورای شش نفره ی تعیین خلیفه
11 جلسه ی درسی؛ نگاهی به تاریخ صدر اسلام و اتفاقاتی که در آستانه ی مرگ متخلف ثانی رخ داد.ارائه شده توسط جناب آقای شیخ‌ نجم‌ الدین‌ طبسیاین مجموعه را در نیمه ی نخست ماه محرم 1446 (1403 ه.ش) شنیدم که به لطف الهی حاوی مطالب ارزنده ای بود.البته بر خلاف برخی دروس دیگر آقای طبسی در این مجموعه، تشابه ها و مقایسه هایی از تاریخ نسبت به شرایط روز جامعه در بیانشان جاری می شد که می تواند مورد بحث و گفتگوی علمی قرار گیرد ولی حقیقتاً مطالب را تحقیقی و مستند بیان کرده و حزب سقیفه و شخص خلیفه را با استناد به منابع خودشان رسوا ساختند.
الحمدلله تا به امروز (3 مرداد 1403) بیش از 1436 ساعت فایل صوتی و تصویری در حیطه های اعتقادی، عبادی، تفسیری، نهج البلاغه، اخلاقی و تاریخ اسلام دیده و شنیده ام.
https://eitaa.com/s_m_kheradmand

۷:۵۱

این الطالب بدم القتول بکربلا.mp3

۰۴:۲۰-۹.۹۲ مگابایت
#معنای_زندگی_امام_عصر_علیه_السلام #نوا_نما_های_مهدوی
این الطالب بدم المقتول بکربلا ...
https://t.me/Kheradmand_S_M

۹:۱۶

thumnail
#بخوان_و_بخوان_و_بخوان#پیشنهاد
برای مطالعه ی کتاب «در انتظار جمال یار» که ترجمه ایست از کتاب ارزشمند «الزام الناصب فی اثبات الحجة الغائب علیه السلام»گروهی در اسکایپ شکل گرفته است تا:1) بر اساس قرارهایی مجازی به تدریج این کتاب مورد مطالعه قرار گیرد2) برخی فرازهای آن مورد بحث و گفتگو واقع شودتا ان شاء الله تلاشی برای کسب معرفت بیشتر نسبت به ولی الله الاعظم ارواحنا فداه و تقرب به ان بزرگوار باشد. امید که به لطف خدای متعال مقبول درگاه احدیت واقع گردد.
کسانی که تمایل به حضور در این برنامه دارند، به بنده در اسکایپ پیام دهند: (KHERADMAND S.M)
https://t.me/Kheradmand_S_M

۱۵:۲۹

thumnail

۱۵:۲۹

در انتظار جمال یار - ترجمه الزام الناصب - علامه شیخ علی یزدی حائری.pdf

۴۴.۲ مگابایت

#بخوان_و_بخوان_و_بخوان#معنای_زندگی_امام_عصر_علیه_السلام
متن (PDF) کتاب «در انتظار جمال یار» ترجمه ی فارسی کتاب شریف «الزام الناصب فی اثبات الحجة الغائب علیه السلام»تالیف شیخ علی یزدی حائری رضوان الله علیه
https://t.me/Kheradmand_S_M

۱۵:۳۰

۴ مرداد

thumnail
#بخوان_و_بخوان_و_بخوان
https://t.me/Kheradmand_S_M

۶:۰۳

thumnail

۶:۰۳

#روز_نگاشت - 1376
* چهارشنبه – 15 مرداد 1376 – 2 ربیع الثانی 1418 – 6 آگوست 1998
• امروز کتابِ «چشمه ی روشن» مروری بر زندگی مرحوم آیت الله حاج شیخ حسن سعید را به پایان رساندم. نویسنده ی آن آقای علی مسجد جامعی، نشر میر(١٣٧۵) و در ۶۵ صفحه. کتابی بسیار جالب! نشانه هایی از تلاش یک عاشق اهل بیت علیهم السلام. خداوند، به حق مولا علی علیه السلام، عشق و سوز و حال و تلاش ما را در راه امیرالمؤمنین علی علیه السلام افزون بگرداند.• مرحوم آیت الله سعید دوستی دیرینه ای با پدرم داشتند و خوش برخورد بودند؛ چیزی که می توانم در باره ی ایشان و از تجربه ام در مواردی که با ایشان رو در رو شده بودم، بگویم آن است که «یک حال معنوی و اتصالی در ایشان احساس می کردم! ...»
https://t.me/Kheradmand_S_M

۲۳:۰۱

#توحید_امامیه #آثار_اعتقاد_به_توحید (1)
کسی که به خدا و یکتایی خدا معتقد باشد این اعتقاد در زندگی داخلی و بیرونی، فردی و اجتماعی و در اخلاق و رفتار و روش زندگی اش متجلی می شود. به زبان دیگر خداپرست و یکتاپرست با غیر معتقد به خدا و یگانگی خدا باید فرق کند. خداوند در داستان برخورد سپاهیان طالوت با جالوت (جالوت سردار قدرتمند کافر) در فلسطین، از قول سربازان طالوت که گفتند ما توانایی جنگ با جالوت و سپاهش را نداریم می فرماید: آن کسانی که به معاد ایمان داشتند گفتند چه بسیار گروه کمی که بر گروه زیاد به اذن خدا غلبه پیدا کرده است؛ قرآن نمی فرماید آن ها که نماز می خواند، آن ها که روزه می گرفتند! می فرماید آن ها که به معاد ایمان داشتند. قَالَ الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلَاقُو اللَّهِ كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ (بقره،249).در آیه ای دیگر، پروردگار متعال در سوره ی مطففین در جایی که از کم فروشان سخن می گوید، می فرماید: این کم فروشان معاد را قبول ندارند، أَلَا يَظُنُّ أُولَئِكَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ (مطففین،4). یعنی از کسی که معتقد به معاد و محاسبه و خدا هست، توقع به کم فروشی نمی رود! پس آن جا که خدا می خواهد وضعیت مناسب برخی از سپاهیان جناب طالوت را معرفی کند می فرماید: آن ها که به قیامت اعتقاد داشتند گفتند نترسید! آن جا هم که می خواهد از صفت منفی مؤمن گناهکار صحبت کند می گوید آیا این ها نمی خواهند در قیامت محشور شوند؟ یعنی از ایمان توقع آن بازتاب هست، اما توقع این بازتاب نیست! ایمان باید در زندگی بازتاب داشته باشد، اگر نداشته باشد چه ادعایی است؟!بازتاب توحید در زندگی انسانِ معتقد بسیار فراوان است. کسی که به خدا معتقد است به غیر خدا دل نمی بندد، به غیر خدا امید نمی بندد، از غیر خدا و کسانی که خدای متعال ان ها را پناه مردم قرار داده، کمک نمی خواهد، به غیر خدا و آن ها که امر به مراجعه ی به آن ها شده، مراجعه نمی کند، از غیر خدا و اولیای مورد تأیید او، تقاضا نمی کند، به غیر خدا التماس نمی کند، برای غیر خدا کار نمی کند و هدفی در زندگی جز عبادت و اطاعت و توجه به خدای متعال ندارد.هر کدام از این ها نشانه ها یک سرفصل مفصلی است که باید در ذیل آن کار کرد و سعی کرد که آن ایمان و اعتقادی که بر زبان جاری است، در رفتار و قلبیات اهل ایمان نیز جلوه گر شود.
برگرفته از کتاب منتشر نشده ی «توحید امامیه»به قلم سیدمحمد خردمند.
https://t.me/Kheradmand_S_M

۲۳:۴۹

#توحید_امامیه #آثار_اعتقاد_به_توحید (2)
هر کدام از آثار و نشانه های اعتقاد به توحید، یک سرفصل مفصلی است که باید در ذیل آن کار کرد و سعی کرد که آن ایمان و اعتقادی که بر زبان جاری است، در رفتار و قلبیات اهل ایمان نیز جلوه گر شود. یکی از آن ها این است که انسان برای غیر خدا کار نکند. برای غیر خدا کار کردن با توحید سازگاری ندارد. برای خدا کار کردن می شود اخلاص! نباید دنبال تظاهر بود، نباید دنبال نشان دادن رفتار خود به دیگران بود. به این می گویند ریا، به حد کمتر آن می گویند سُمعَه؛ یعنی این که انسان دنبال اسم و شهرت باشد.هر دوی ریا و سمعه در روایات تعبیر به شرکِ اعتقادی شده، یعنی این فرد از حقیقت توحید مبراست. پس خلوص و اخلاص وظیفه ی یک فرد یکتا پرست است. ریا و سمعه چیزی است که هر یکتا پرستی باید از آن پرهیز کند. ریا و سمعه مُبطل عبادت است. هر چند ریا در جزئی از نماز باشد کل نماز باطل است. همه ی عبادات مشروط به نیت خالصانه و لله است. اما قعود ایقاعات، معامله کردن، درس خواندن، ازدواج کردن، اگر لله باشد انسان ثوابش را می برد، اما اگر لله نباشد محقق می شود ولی شرط ثواب بردنش اخلاص است. برخی کارها هم هست که ریا کردن در آن مانعی ندارد، مثل آن که کسی برای تعلیم دادن به دیگری یکی از عباداتش را بلند بلند بخواند! پدر می خواهد نماز خواندن را به بچه اش یاد دهد، بلند بلند می خواند تا بچه اش یاد بگیرد، این اشکالی ندارد. چون این برای شهرت طلبی نیست. برای اثبات این که من خیلی متعبدم نیست. برای اجرای یکی دیگر از فرامین خدا در حین نماز است. آن هم تعلیم دادن به فرد جاهل؛ ظاهر ریا را دارد ولی حقیقت ریا را ندارد. چون فرد برای اثبات خود و خودیت خود به دیگران این کار را نمی کند.
برگرفته از کتاب منتشر نشده ی «توحید امامیه»به قلم سیدمحمد خردمند.
https://t.me/Kheradmand_S_M

۲۳:۵۹