طنز و شوخی در جبهه پدرجان چند سال دارید: با چند سالی که بیکار بودم، پنجاه و چهل سال دارم. #شهدای_فامیل @Setareganerah_ir۱۰:۴۹
خاطره ای از شهید محمود خدابخشی روایت‌گر:خانم معصومه خدابخشی (خواهر شهید)شهید محمود خدابخشی پدر عزیزش را در سنین کودکی از دست داده بود. پدرش مرحوم محمدحسن، فردی بسیار دیندار و مؤمن بود، وی بیش از هر چیز، سعادت آخرت و عاقبت به‌خیری خانواده و فرزند‌‌‌‌انش برایش خیلی مهم بود. چون می‌دانست و یقین داشت که این دنیا زودگذر و موقتی است، ولی آخرت دائمی و همیشگی است. او همواره و در فرصت‌های گوناگون، خطاب به همسر عزیزش فاطمه خانم خاطر نشان می‌کرد و می‌گفت: خداوند تعالی به ما نعمت‌های بسیار فراوانی داده است که هرگز قادر به شکرگزاری آنها نیستم و از جمله آن نعمت‌ها، پنج فرزند به ما داده است. اگر یکی از این فرزندان، ما را در آخرت و قیامت «شفاعت» کند، برای ما کافی است. #شهدای_فامیل @Setareganerah_ir۱۰:۵۰
دستنوشته ای ازشهید محمود خدابخشی برخیزید ای شهیدان خدا برخیزید و بنگرید که چگونه انقلاب اسلامی بر تارک بلندترین قله‌های تاریخ انسانیت، استوار و سرافراز ایستاده است و این همه به برکت خون شما شهیدان است. استکبار جهانی به سرکردگی آمریکای جنایتکار و مزدوران داخلیش از درک عظمت شهیدان عاجز مانده است و هرگز نخواهد فهمید که فواره خون شما آتشفشان انقلاب اسلامی در سراسر جهان است. هرگاه که موجهای خون شما از دهانه آتشفشان انقلاب فوران کرده چنان سیل بنیانکن و توفنده‌ای براه انداخته است که دشمن را تاب دیدن و مجال واکنش نمانده است.شهید محمود خدابخشی در بخش دیگری از دستنوشته‌هایش پیرامون شهادت بیان می دارد: هان ای شهیدان راه خدا بنگرید که امام خمینی بت‌شکن چه سخن ارزنده و پرمحتوایی می‌فرمایند: «شهادت هدیه‌ای است از جانب خدای تبارک و تعالی برای آن کسانیکه لایق هستند» #شهدای_فامیل @Setareganerah_ir۵:۰۲
اجرای نمایش گروه هنری سربازان اسلام تئاتر کانال کمیلششم مهر ماه - مراسم یادواره شهدای فامیل #شهدای_فامیل @Setareganerah_ir۵:۳۸
۵:۴۰
بخشی از مراسم اهداء تندیس به خانواده شهدایادواره شهدای فامیل- ششم مهر ماه #ستارگان_راه #شهدای_فامیل۵:۱۳
خاطره‌ای ازمجتبی غلامی اذن میدان به شیوه مجتبی روایت‌گر:آقای ابوالفتح غلامی (پدر شهید)مجتبی در سال ۱۳۶۰ دفعه اول با واسطه تعدای از دوستان و تلاش و تقلای بسیار از ما اجازه گرفت و به جبهه رفت و چون سن کمی داشت وی را برگرداندند. چند ماه گذشت که دوباره قصد جبهه کرد پیش من (پدر) آمد تا رضایت بگیرد من رضایت خود را مبنی بر رضایت مادر اعلام کردم. مجتبی برای جلب رضایت مادر پیش وی رفت و پس از کلی شوخی و التماس و اشک شوق با عبارتهایی چون: دمت گرم مادر قهرمان ، من به وجود شما مادر مهربان افتخار می‌کنم می‌دونم که برای حفظ اسلام فرزندت را روانه میدان نبرد می‌کنی مادر فداکار ... خلاصه به هر صورت بود با چنین عباراتی رضایت مادر را جلب نمود و سپس من نیز رضایت دادم و راهی جبهه شد پس از ۴۰ روز حضور در جبهه های جنوب در روز ۱۶ اردیبهشت ماه در عملیات آزاد سازی خرمشهر بر اثر اصابت گلوله به قلب و چند ترکش به بدنش به فیض شهادت نائل شد.روحش شاد و یادش پررهرو باد.
#شهدای_فامیل @Setareganerah_ir۵:۱۴
گروه سرود دخترانمراسم یادواره شهدای فامیل ۶ مهر۱۴۰۲بخشی از متن سرود: روح هستیدر جایش کوهی محکمدر وقتش با احساسمریحان روح هستی وارث عطر یاسممثل سمیه شده خونم، آبیار سرو ایرانام وهب من که نشانم به شهامت در دل میدانهم شهیده شدم و هم مادر و یار شهیدان......زنم شکوه و جمال هستیحماسه سازم برای دنیافدایی حقم چو مادرم زهرا
#ستارگان_راه #شهدای_فامیل۵:۱۷
شهدای روستای شهید چمران #ستارگان_راه #شهدای_فامیل۱۲:۵۲
۱۲:۵۴