ﺑﺎ ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺩﻋﻮﺍﻡ ﺷﺪ ، ﺩﺳﺘﺸﻮ ﺑﺮﺩ ﺑﺎﻻ ﮐﻪ ﺑﺰﻧﻪ ﺗﻮ ﺻﻮﺭﺗﻢ ، ﻣﻨﻢ ﻳﻬﻮ ﺭﻓﺘﻢ ﺗﻮ ﻓﺎﺯ ﻫﻨﺪﻱ ﮔﻔﺘﻢ : ﺑﺰﻥ ﭘﺪﺭ ..! ﺑﺰﻥ ... ﺑﺬﺍﺭ ﺑﻔﻬﻤﻢ ﮐﻪ ﭘﺪﺭ ﺑﺎﻻﻯ ﺳﺮﻣﻪ .ﺑﺰﻥ ﮐﻪ ﺑﻔﻬﻤﻢ ﻫﻨﻮﺯ ﺑﯽ ﺻﺎﺣﺎﺏ ﻧﺸﺪﻡ ...
ﺑﺎﺑﺎﻣﻢ ﭼﻨﺎﻥ ﺯﺩ ﺗﻮ ﮔﻮﺷﻢ ﮐﻪﭼﺴﭙﯿﺪﻡ ﺑﻪ ﻓﺮﺵ !! ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻢ ﭼﺮﺍﺗﻮ ﻓﯿﻠﻤﺎ ﻫﻤﺪﯾﮕﻪ ﺭﻭ ﺑﻐﻞ ﻣﯿﮑﺮﺩﻥ !!! @aalachigh
ﺑﺎﺑﺎﻣﻢ ﭼﻨﺎﻥ ﺯﺩ ﺗﻮ ﮔﻮﺷﻢ ﮐﻪﭼﺴﭙﯿﺪﻡ ﺑﻪ ﻓﺮﺵ !! ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻢ ﭼﺮﺍﺗﻮ ﻓﯿﻠﻤﺎ ﻫﻤﺪﯾﮕﻪ ﺭﻭ ﺑﻐﻞ ﻣﯿﮑﺮﺩﻥ !!! @aalachigh
۲۰:۰۰
۹:۵۸
۹:۵۸
۹:۵۸
۹:۵۹
۱۰:۰۳
اقا یه معلم جدید اومده بود،گفت من معلم سلامتم،منم گفتم سلامت باشید،گفت گمشو بیرون کثافت@aalachigh
۱۴:۵۰
ما با فامیلای پدریمون اینجوری هستیم که توی مراسم خاص عزا و عروسی همو میبینیم
بعد اونجا به نتیجه میرسیم که همو چقدر دوست داریمو شماره و آی دی و اینا رد و بدل میکنیم و قرار میذاریم همو زیاد ببینیم
و این روند تو هر مراسمی هی تکرار میشه
@aalachigh
بعد اونجا به نتیجه میرسیم که همو چقدر دوست داریمو شماره و آی دی و اینا رد و بدل میکنیم و قرار میذاریم همو زیاد ببینیم
و این روند تو هر مراسمی هی تکرار میشه
@aalachigh
۱۶:۴۱
۱۹:۵۳
شما هم وقتی پشت یه ماشین که بار میلگرد زده رانندگی میکنین همش فکر میکنین اگه یهو ترمز کنه همه میلگردا عین نیزه میره تو بدنتون یا من این قرص آبیها رو دیگه نخورم.
@aalachigh
@aalachigh
۱۹:۵۳
۲:۴۶
دیوانه ای لب چاه نشسته بود و میگفت هفت هفت هفت...شخصی به او رسید و گفت برای چه هفت هفت میگویی؟!
دیوانه مرد را به چاه انداخت و گفت:هشت هشت هشششت
دیوانس دیگه شوخی نداره با کسی
@aalachigh
دیوانه مرد را به چاه انداخت و گفت:هشت هشت هشششت
دیوانس دیگه شوخی نداره با کسی
@aalachigh
۱۵:۲۷
۱۶:۰۶
۲:۳۷
۱۹:۳۵
یه مَثَل هست که میگه میمون هر چی زشتتر بازیش بیشتر !
این در خصوص دروس کم اهمیت و عمومی هم صادقه :)))
@aalachigh
این در خصوص دروس کم اهمیت و عمومی هم صادقه :)))
@aalachigh
۱۱:۴۳
یه موتوری جلوم وایساد گفت گوشیتو بده. گفتم گوشی ندارم. گفت پس سوارشو میرسونمت. میخوام بگم اگه بحث گوشی نباشه، این خفت گیرام بچه های بامرامی هستن. فقط نمیدونم چرا داره میره سمت خارج از شهر
@aalachigh
@aalachigh
۱۰:۵۲
معلم کلاس پنجممون همیشه از من بدش میومد و عاشق امیرصدرا بود. یه روز تمام توانمو گذاشتم یه انشای خوب نوشتم به امید اینکه منم به چشمش بیام و تشویقم کنه. وقتی سر کلاس خوندمش، امیرصدرا گفت انشای قشنگی بود. خانوم گفت امیرصدرا رو تشویق کنید که پیشرفت همکلاسیشو میبینه و انکار نمیکنه.
@aalachigh
@aalachigh
۱۹:۳۲
۱۹:۳۴
یروز یه گوجه عاشق میشه. میره کیوی دختره و بهش پیام میده. دختره سیب میکنه ولی جواب نمیده. اصلا انگور نه انگور که پیامی اومده. رفیقای گوجه میگن بیخیال حاجی این بهت پا نمیوه، اما گوجه میگه وایسید، آناناس که مخشو بزنم. هرجور شده با دختره قرار میذاره ولی توی راه میره زیر تریلی و رب میشه
@aalachigh
@aalachigh
۱۸:۳۵