۱۸ مرداد ۱۳۹۹
۳:۰۷
۲۱ مرداد ۱۳۹۹
۵:۰۱
ابرفقه
به نام خدا ابرزبان پژوهی یعنی کشف نقشه رتبه مند واژگان به گونه ای که عدد حیاتی هر واژه مشخص شود؛ همانگونه که در جدول عناصر، عدد اتمی هر عنصر مشخص می شود. این کار سبب می شود که بتوانیم متون را با دقت بالا (ابردقت) فهم کنیم و تولید محتوا از منابع دینی نیز با ابردقت انجام شود. اینک فرضیه آن است که واژه های عربی «دین، دیان، مدین، مدینه و تمدن» از ریشه «د ی ن» است و با واژه های فارسی «اشه، شه (شاه)، شه+ر، شهر+وند، شهری و شهرداری نوعی همانندی دارد که این هماهنگی بین واژه های یونانی و زبان های لاتینی قطب و محور (pole)، قطب ورز (متمدن: مدنی، شهی): Politisménos، قطب ورزی (تمدن: شهری): politismós و شهروند (مدین: Polítis و مدینه: شهر: Póli و Polis و شهرداری (سیاست ولایی: دیان الدین): Policy: Politikí نیز قابل بررسی است. همه مقاله (دربردارنده مراتب ابرنظام سیاسی و کشف معنای درست ایرانشهری) در «ابرنگار»: abarnegar.ir @abarin
به نام خدا و سلام
ابرزبان پژوهی و نمونه یابی از زایش های زبان فارسی
ابرزبان پژوهی یعنی کشف نقشه رتبه مند واژگان به گونه ای که عدد حیاتی هر واژه مشخص شود؛ همانگونه که در جدول عناصر، عدد اتمی هر عنصر مشخص می شود. این کار سبب می شود که بتوانیم متون را با دقت بالا (ابردقت) فهم کنیم و تولید محتوا از منابع دینی نیز با ابردقت انجام شود.
فرضیه این است که واژه های «دین، دیان، مدین، مدینه و تمدن» از ریشه «د ی ن» است و با واژه ها «اشه، شه (شاه)، شه+ر، شهر+وند، شهری و شهرداری نوعی همانندی دارد که این هماهنگی بین واژه های قطب و محور (pole)، قطب ورز (متمدن): Politisménos، قطب ورزی (تمدن): politismós و شهروند: Polítis و شهر: Póli و Polis و شهرداری (سیاست ولایی): Policy: Politikí نیز قابل بررسی است.اینک یک پژوهش در پسوند «ر» تا نشان داده شود که شهر احتمالا همان «شه+ر» بوده است و اشتقاقی شبیه دین و دیان و مدینه دارد.
«شَهْ» با پسوندِ معنای مصدری ساز «ر» میشود «شه + ر: شهر»؛ نمونههای دیگری که گمانا چنین پیوندی دارد:
۱. «بَه» + ر: بهر؛ ۲. خَنج (بهره) + ر: خنجر؛ خنجر یعنی وسیله رسیدن به «بهره یا خَنج»؛ ۳. سنگ + ر: سنگر؛ ۴. لَنگ + ر: لنگر؛ ۵. بند + ر: بندر؛
۶. چغند (گُنده) + ر: چغندر؛ ۷. تند + ر: تندر؛ ۸. پنج/ پنجه + ر: پنجره؛ ۹. زنج (آواز ممتد یا گره برآمده بر درخت) + ر: زنجره (زنجیر) یعنی چیز به هم گره خورده و مُمتد؛ ۱۰. گب (بزرگ، دانا و گب زدن یعنی بلند سخن گفتن) + ر: گبر (خردمند و واعظی که برای جمعی، بلند سخن میگوید. برخی برآنند که شاید گُوْر، هم وزن و هم معنای کُفر باشد)؛
۱۱. «لَو (برجسته؛ لو دادن: برجسته و آشکار کردن) + ر: لور (سفتههای برجسته شیر بریده یا زمین بریده شده با سیلاب)؛ ۱۲. غَو (فریاد) + ر: غور (آزار و رنج)؛ ۱۳. کو (کجا) + ر: کور (کسی که جا را نمیبیند)؛ ۱۴. جو (جُستن) + ر: جور (جُستهای برای جور شدن چیزی)؛ ۱۵. گو (مُغاک، زمین پست، چاله) + ر: گور؛
۱۶. تو (درون) + ر: تور (چیزی که سطح سوراخ و سوراخ و مُشَبَّک دارد، دارای تو)؛ ۱۷. نَشت (درز داشتن، تراویدن) + ر: نَشتر (ابزار درز زدن)؛ ۱۸. زاست (دور) + ر: زاستر: جای دور؛ ۱۹. آما (آماییدن: گردآوردن، فراهم کردن) + ر: آمار؛ ۲۰. شکا (تیردان)+ ر: شکار؛
۲۱. افزا (افزودنی: ادویه) + ر: افزار (وسیله افزودن)؛ ۲۲. افسا (رام کننده) + ر: افسار؛ ۲۳. بازا (واحد سنجش وزن) + ر: بازار؛ ۲۴. پاسا (ساییده ی پا) + ر: پاسار (لگدمال)، ممکن است که پاسار، پاسپار بوده باشد)؛ ۲۵. بالا (بالیدن، بال، بالا) + ر: بالار (چوب بزرگ و شاه تیر سقف)؛
۲۶. تا (تاییدن: درنگ کردن، طول دادن) + ر: تار (رشته طولی)؛ ۲۷. خا (خاییدن: گزیدگی چیز تیزی نسبت به چیز دیگری؛ مثلا دندان زدن به چیزی) + ر: خار (چیز گزنده مثل دندان)؛ ۲۸. داو (اسم مصدر دویدن و به معنای نوبت اقدام) + ر: داور (تعیین کننده نوبت اقدام)؛ ۲۹. پو (پویا، پوییدن، رفتن) + ر: پور (فرزند، چون امتداد بخش نسل است)؛ ۳۰. پس (بعد) + ر: پسر (پسآینده پدر)؛
۳۱. پد (درخت بی بر: نر) + ر: پدر (نازاینده، در برابر مادر که زاینده است) و … .
️ گمانا که برخی موارد بالا مردود باشد، اما برای پویایی ذهن خواننده جهت کاوشهای همانند، برای یافتن دیگر «وند»ها، ارائه شده است؛ این رویکرد نیمه گرداورانه نیمه داورانه بوده است و به گونه ای، شبیه هدفگذاری مرحوم مجلسی در تدوین «بحار» میباشد.
همه مقاله (دربردارنده مراتب ابرنظام سیاسی و کشف معنای درست ایران شهری، در «ابرنگار»: abarnegar.ir
@abarin
ابرزبان پژوهی و نمونه یابی از زایش های زبان فارسی
ابرزبان پژوهی یعنی کشف نقشه رتبه مند واژگان به گونه ای که عدد حیاتی هر واژه مشخص شود؛ همانگونه که در جدول عناصر، عدد اتمی هر عنصر مشخص می شود. این کار سبب می شود که بتوانیم متون را با دقت بالا (ابردقت) فهم کنیم و تولید محتوا از منابع دینی نیز با ابردقت انجام شود.
فرضیه این است که واژه های «دین، دیان، مدین، مدینه و تمدن» از ریشه «د ی ن» است و با واژه ها «اشه، شه (شاه)، شه+ر، شهر+وند، شهری و شهرداری نوعی همانندی دارد که این هماهنگی بین واژه های قطب و محور (pole)، قطب ورز (متمدن): Politisménos، قطب ورزی (تمدن): politismós و شهروند: Polítis و شهر: Póli و Polis و شهرداری (سیاست ولایی): Policy: Politikí نیز قابل بررسی است.اینک یک پژوهش در پسوند «ر» تا نشان داده شود که شهر احتمالا همان «شه+ر» بوده است و اشتقاقی شبیه دین و دیان و مدینه دارد.
«شَهْ» با پسوندِ معنای مصدری ساز «ر» میشود «شه + ر: شهر»؛ نمونههای دیگری که گمانا چنین پیوندی دارد:
۱. «بَه» + ر: بهر؛ ۲. خَنج (بهره) + ر: خنجر؛ خنجر یعنی وسیله رسیدن به «بهره یا خَنج»؛ ۳. سنگ + ر: سنگر؛ ۴. لَنگ + ر: لنگر؛ ۵. بند + ر: بندر؛
۶. چغند (گُنده) + ر: چغندر؛ ۷. تند + ر: تندر؛ ۸. پنج/ پنجه + ر: پنجره؛ ۹. زنج (آواز ممتد یا گره برآمده بر درخت) + ر: زنجره (زنجیر) یعنی چیز به هم گره خورده و مُمتد؛ ۱۰. گب (بزرگ، دانا و گب زدن یعنی بلند سخن گفتن) + ر: گبر (خردمند و واعظی که برای جمعی، بلند سخن میگوید. برخی برآنند که شاید گُوْر، هم وزن و هم معنای کُفر باشد)؛
۱۱. «لَو (برجسته؛ لو دادن: برجسته و آشکار کردن) + ر: لور (سفتههای برجسته شیر بریده یا زمین بریده شده با سیلاب)؛ ۱۲. غَو (فریاد) + ر: غور (آزار و رنج)؛ ۱۳. کو (کجا) + ر: کور (کسی که جا را نمیبیند)؛ ۱۴. جو (جُستن) + ر: جور (جُستهای برای جور شدن چیزی)؛ ۱۵. گو (مُغاک، زمین پست، چاله) + ر: گور؛
۱۶. تو (درون) + ر: تور (چیزی که سطح سوراخ و سوراخ و مُشَبَّک دارد، دارای تو)؛ ۱۷. نَشت (درز داشتن، تراویدن) + ر: نَشتر (ابزار درز زدن)؛ ۱۸. زاست (دور) + ر: زاستر: جای دور؛ ۱۹. آما (آماییدن: گردآوردن، فراهم کردن) + ر: آمار؛ ۲۰. شکا (تیردان)+ ر: شکار؛
۲۱. افزا (افزودنی: ادویه) + ر: افزار (وسیله افزودن)؛ ۲۲. افسا (رام کننده) + ر: افسار؛ ۲۳. بازا (واحد سنجش وزن) + ر: بازار؛ ۲۴. پاسا (ساییده ی پا) + ر: پاسار (لگدمال)، ممکن است که پاسار، پاسپار بوده باشد)؛ ۲۵. بالا (بالیدن، بال، بالا) + ر: بالار (چوب بزرگ و شاه تیر سقف)؛
۲۶. تا (تاییدن: درنگ کردن، طول دادن) + ر: تار (رشته طولی)؛ ۲۷. خا (خاییدن: گزیدگی چیز تیزی نسبت به چیز دیگری؛ مثلا دندان زدن به چیزی) + ر: خار (چیز گزنده مثل دندان)؛ ۲۸. داو (اسم مصدر دویدن و به معنای نوبت اقدام) + ر: داور (تعیین کننده نوبت اقدام)؛ ۲۹. پو (پویا، پوییدن، رفتن) + ر: پور (فرزند، چون امتداد بخش نسل است)؛ ۳۰. پس (بعد) + ر: پسر (پسآینده پدر)؛
۳۱. پد (درخت بی بر: نر) + ر: پدر (نازاینده، در برابر مادر که زاینده است) و … .
️ گمانا که برخی موارد بالا مردود باشد، اما برای پویایی ذهن خواننده جهت کاوشهای همانند، برای یافتن دیگر «وند»ها، ارائه شده است؛ این رویکرد نیمه گرداورانه نیمه داورانه بوده است و به گونه ای، شبیه هدفگذاری مرحوم مجلسی در تدوین «بحار» میباشد.
همه مقاله (دربردارنده مراتب ابرنظام سیاسی و کشف معنای درست ایران شهری، در «ابرنگار»: abarnegar.ir
@abarin
۵:۰۴
۱۸ شهریور ۱۳۹۹
۱۱:۰۳
۲۳ شهریور ۱۳۹۹
بازارسال شده از همایش بینالمللی جهان پساآمریکا
۱۹:۲۵
۶ مهر ۱۳۹۹
1_482128736.pdf
۵.۳۱ مگابایت
بسم الله الرحمن الرحیم؛ سلام
هدیه کتاب «فقه سیاست خارجی با کتابی ها»
بر مبنای فقه جواهری و سرچشمه گرفته از «ابرفقه»؛ انقلابی در فقه سیاست خارجی.
برگرفته ای روان از بخش چهارم رساله علمی ابوالفضل امامی میبدی که در سال ۹۴ با نمره کامل (۲۰) در مجتمع آموزش عالی فقه، مدرسه عالی فقه تخصصی، دفاع شد و در قالب درسنامه ای در ایتالیا تدریس و همایش شده است.
دریافت با صلوات بر شهدا به ویژه سردار سلیمانی @abarin
هدیه کتاب «فقه سیاست خارجی با کتابی ها»
بر مبنای فقه جواهری و سرچشمه گرفته از «ابرفقه»؛ انقلابی در فقه سیاست خارجی.
برگرفته ای روان از بخش چهارم رساله علمی ابوالفضل امامی میبدی که در سال ۹۴ با نمره کامل (۲۰) در مجتمع آموزش عالی فقه، مدرسه عالی فقه تخصصی، دفاع شد و در قالب درسنامه ای در ایتالیا تدریس و همایش شده است.
دریافت با صلوات بر شهدا به ویژه سردار سلیمانی @abarin
۱۷:۲۳
۹ مهر ۱۳۹۹
1_490761022.mp3
۲۰:۳۱-۴.۷ مگابایت
۹:۰۱
۲۳ آذر ۱۳۹۹
خط سرخ مرجعیت یا مرجعیت خط قرمز ۱۰
گزارش دیوانه کننده کُنده تقوا درباره آخوند خراسانی
تایید مشروطیت از سوی آخوند؛ بهجت: «هنگامی که آخوند از پله های اتاق مطالعه شخصی، به پایین می آمد تا به مجلس درس برود ... اساسنامه و مرامنامه مشروطیت را به ایشان دادند تا امضا کند. ایشان هم ... #بیدرنگ در همان جا امضا کرد. ما این قضایا را می بینیم و می شنویم؛ #ولی_باز_هم مثل این است که #ندیده و نشنیده ایم. یک #امضا_از_روی_غفلت و اشتباه و یا در اثر #فریب_خوردن، که از انسان صادر می شود، خدا می داند که چه قدر آثار زیانبار بر آن مترتب می شود!» زمزم عرفان، یادنامه فقیه عارف حضرت آیت الله محمد تقی بهجت، محمد محمدی ری شهری، قم، انتشارات دارالحدیث، سوم، ص ۱۹۲ و ۱۹۳
#گناه_بزرگتر_از_زنا؛ آ. بهجت: «البته محرمات تنها زنا و قمار و شرب خمر نیست. گاهی #یک_امضای_بیجا – که مقدمات و زمینه آن را هم دیگران زحمت می کشند و به دست انسان می دهند- موجب از بین رفتن اعراض و نفوس می شود و #به_مراتب_از_آن_بالاتر است. از ما #انتظار نمی رود که گناهانی از قبیل #شرب خمر را در خیابان مرتکب شویم؛ چون این کار گذشته از ترس خدا، یک نوع #جنون و بیعقلی است و #لذا از ما صادر نخواهدشد.» زمزم عرفان: ۱۹۷
گروه فشار و جام زهر: آیت الله بهجت: «سید محمد کاظم یزدی برای امضای جریان مشروطیت، خیلی تحت فشار بود. برخی از #شاگردان_آخوند خراسانی، جمعی از شاگردان وی را تحریک کردند که دسته جمعی به منزل سیّد بروند و موافقت او با مشروطیت را بگیرند. پاسخ سید این بود که: "در این کاسه، #زهر است و من نمی توانم آن را بخورم!" به او اهانت کردند و گفتند: "اگر به خانه یهودی رفته بودیم، چنین پاسخی را نمی شنیدیم". سجاده او را در نماز جماعت برداشتند و سیّد را خانه نشین کردند. [حتی] صحبت از تبعید ایشان بود.». زمزم عرفان، ۱۹۶
مشروطه انگلیسی؛ آیت الله بهجت: «یکی از آقایان می گفت: بعد از گذشت ۲۰ سال از جریان مشروطه، فهمیدیم که #برای_انگلیس_کار می کنیم، #نه_به نفع دین» زمزم عرفان: ۱۹۹
پشیمانی سران مشروطه؛ آیت الله بهجت: «مرحوم نائینی در اواخر عمر، در مورد دخالت در امر مشروطیت، تأسف می خورد و می گفت: #انگور انداختیم که سرکه شود؛ اما #شراب شد!» زمزم عرفان: ۲۰۰
حکم محاربه برای مخالفین آن مشروطه، از سوی آخوند خراسانی: «به عموم ملت ایران #حکم_خدا را اعلام میداریم؛ الیوم بذل جهد در استحکام و استقرار مشروطیت به منزله جهاد در رکاب امام زمان ارواحنا فداه، و #سر_مویی_مخالفت و #مسامحه به منزله خذلان و #محاربه_با_آن_حضرت صلوات الله و سلامه علیه، است، أعاذ الله المسلمین من ذلک إن شاء الله! الأحقر عبدالله المازندرانی، الأحقر محمد کاظم الخراسانی، الاأحقر نجل المرحوم الحاج میرزا خلیل». حسین زرگری نژاد، رسائل مشروطیت، دوم، تهران، ۱۳۷۷؛ ص ۴۴۷
نظر آخوند خراسانی درباره شیخ فضل الله نوری [و بالعکس]: «آیت الله بهجت فرمودند: "پس از #شهادت شیخ فضل الله نوری، میرزای نایینی، ورقه ای با امضای شیخ فضل الله پیش آخوند خراسانی می خواند که در آن نوشته شده بود: "بر کسانی که داخل مشروطه شده اند، باید #احکام_مرتدّ_فطری را جاری کرد." آخوند پس از شنیدن این مطلب می گوید: "من وقتی خبر #کشته شدن شیخ فضل الله را شنیدم، #متأثر شدم؛ ولی اکنون #از_تأثرم_متأثرم!». زمزم عرفان: ۳۴۴ و ۳۴۵
امام خمینی: «اين جوّى كه ساختند در ايران و در ساير جاها [نجف]، اين جو اسباب اين شد كه آقا شيخ فضل اللَّه را با #دست_بعضى_از_روحانيون خود ايران محكوم كردند و بعد او را آوردند در وسط ميدان و به دار كشيدند و پاى آن هم ايستادند كف زدند و #شكست_دادند_اسلام را در آن وقت. و مردم غفلت داشتند از اين عمل، حتى #علما_هم_غفلت داشتند». صحیفه امام، ۱۸: ۲۴۸
مدیریت پیچیده انگلیس و اشتباهات بزرگ بزرگان شیعه: آیت الله بهجت: «رؤسای مشروطه و حتی روحانیون با نفوذ را یکی پس از دیگری کشتند؛ #همانهایی_که #توسط_آنان #دیگران_را کشته بودند! حتی سیدعبدالله بهبهانی را بدتر از شیخ فضل الله نوری کشتند و همچنین بقیه روحانیون و امثال مرحوم مدرس را بعد از آن کشتند.» زمزم عرفان: ۲۰۰
قاتلان علما، با فتوای اهل علم بر سر کار آمدند: آیت الله بهجت: «آری #با_فتوا_گرفتن_از اهل_علم_و_علما، بساط مشروطه را به پا کردند، بعد که سر کار آمدند و قدرت را به دست گرفتند، #همانها_را_مفسد جامعه معرفی کردند.» زمزم عرفان: ۲۰۵.
بهجت: «آقازاده [فرزند آخوند خراسانی] به رضا شاه گفت: عمامه طلبه ها را برندارید. وی پاسخ داد: پدرت [هنگامی که مشروطیت را امضا کرد] عمامه آنها را برداشت.» زمزم عرفان: ۳۳۶
مرجع ابرفقه@abarin
گزارش دیوانه کننده کُنده تقوا درباره آخوند خراسانی
تایید مشروطیت از سوی آخوند؛ بهجت: «هنگامی که آخوند از پله های اتاق مطالعه شخصی، به پایین می آمد تا به مجلس درس برود ... اساسنامه و مرامنامه مشروطیت را به ایشان دادند تا امضا کند. ایشان هم ... #بیدرنگ در همان جا امضا کرد. ما این قضایا را می بینیم و می شنویم؛ #ولی_باز_هم مثل این است که #ندیده و نشنیده ایم. یک #امضا_از_روی_غفلت و اشتباه و یا در اثر #فریب_خوردن، که از انسان صادر می شود، خدا می داند که چه قدر آثار زیانبار بر آن مترتب می شود!» زمزم عرفان، یادنامه فقیه عارف حضرت آیت الله محمد تقی بهجت، محمد محمدی ری شهری، قم، انتشارات دارالحدیث، سوم، ص ۱۹۲ و ۱۹۳
#گناه_بزرگتر_از_زنا؛ آ. بهجت: «البته محرمات تنها زنا و قمار و شرب خمر نیست. گاهی #یک_امضای_بیجا – که مقدمات و زمینه آن را هم دیگران زحمت می کشند و به دست انسان می دهند- موجب از بین رفتن اعراض و نفوس می شود و #به_مراتب_از_آن_بالاتر است. از ما #انتظار نمی رود که گناهانی از قبیل #شرب خمر را در خیابان مرتکب شویم؛ چون این کار گذشته از ترس خدا، یک نوع #جنون و بیعقلی است و #لذا از ما صادر نخواهدشد.» زمزم عرفان: ۱۹۷
گروه فشار و جام زهر: آیت الله بهجت: «سید محمد کاظم یزدی برای امضای جریان مشروطیت، خیلی تحت فشار بود. برخی از #شاگردان_آخوند خراسانی، جمعی از شاگردان وی را تحریک کردند که دسته جمعی به منزل سیّد بروند و موافقت او با مشروطیت را بگیرند. پاسخ سید این بود که: "در این کاسه، #زهر است و من نمی توانم آن را بخورم!" به او اهانت کردند و گفتند: "اگر به خانه یهودی رفته بودیم، چنین پاسخی را نمی شنیدیم". سجاده او را در نماز جماعت برداشتند و سیّد را خانه نشین کردند. [حتی] صحبت از تبعید ایشان بود.». زمزم عرفان، ۱۹۶
مشروطه انگلیسی؛ آیت الله بهجت: «یکی از آقایان می گفت: بعد از گذشت ۲۰ سال از جریان مشروطه، فهمیدیم که #برای_انگلیس_کار می کنیم، #نه_به نفع دین» زمزم عرفان: ۱۹۹
پشیمانی سران مشروطه؛ آیت الله بهجت: «مرحوم نائینی در اواخر عمر، در مورد دخالت در امر مشروطیت، تأسف می خورد و می گفت: #انگور انداختیم که سرکه شود؛ اما #شراب شد!» زمزم عرفان: ۲۰۰
حکم محاربه برای مخالفین آن مشروطه، از سوی آخوند خراسانی: «به عموم ملت ایران #حکم_خدا را اعلام میداریم؛ الیوم بذل جهد در استحکام و استقرار مشروطیت به منزله جهاد در رکاب امام زمان ارواحنا فداه، و #سر_مویی_مخالفت و #مسامحه به منزله خذلان و #محاربه_با_آن_حضرت صلوات الله و سلامه علیه، است، أعاذ الله المسلمین من ذلک إن شاء الله! الأحقر عبدالله المازندرانی، الأحقر محمد کاظم الخراسانی، الاأحقر نجل المرحوم الحاج میرزا خلیل». حسین زرگری نژاد، رسائل مشروطیت، دوم، تهران، ۱۳۷۷؛ ص ۴۴۷
نظر آخوند خراسانی درباره شیخ فضل الله نوری [و بالعکس]: «آیت الله بهجت فرمودند: "پس از #شهادت شیخ فضل الله نوری، میرزای نایینی، ورقه ای با امضای شیخ فضل الله پیش آخوند خراسانی می خواند که در آن نوشته شده بود: "بر کسانی که داخل مشروطه شده اند، باید #احکام_مرتدّ_فطری را جاری کرد." آخوند پس از شنیدن این مطلب می گوید: "من وقتی خبر #کشته شدن شیخ فضل الله را شنیدم، #متأثر شدم؛ ولی اکنون #از_تأثرم_متأثرم!». زمزم عرفان: ۳۴۴ و ۳۴۵
امام خمینی: «اين جوّى كه ساختند در ايران و در ساير جاها [نجف]، اين جو اسباب اين شد كه آقا شيخ فضل اللَّه را با #دست_بعضى_از_روحانيون خود ايران محكوم كردند و بعد او را آوردند در وسط ميدان و به دار كشيدند و پاى آن هم ايستادند كف زدند و #شكست_دادند_اسلام را در آن وقت. و مردم غفلت داشتند از اين عمل، حتى #علما_هم_غفلت داشتند». صحیفه امام، ۱۸: ۲۴۸
مدیریت پیچیده انگلیس و اشتباهات بزرگ بزرگان شیعه: آیت الله بهجت: «رؤسای مشروطه و حتی روحانیون با نفوذ را یکی پس از دیگری کشتند؛ #همانهایی_که #توسط_آنان #دیگران_را کشته بودند! حتی سیدعبدالله بهبهانی را بدتر از شیخ فضل الله نوری کشتند و همچنین بقیه روحانیون و امثال مرحوم مدرس را بعد از آن کشتند.» زمزم عرفان: ۲۰۰
قاتلان علما، با فتوای اهل علم بر سر کار آمدند: آیت الله بهجت: «آری #با_فتوا_گرفتن_از اهل_علم_و_علما، بساط مشروطه را به پا کردند، بعد که سر کار آمدند و قدرت را به دست گرفتند، #همانها_را_مفسد جامعه معرفی کردند.» زمزم عرفان: ۲۰۵.
بهجت: «آقازاده [فرزند آخوند خراسانی] به رضا شاه گفت: عمامه طلبه ها را برندارید. وی پاسخ داد: پدرت [هنگامی که مشروطیت را امضا کرد] عمامه آنها را برداشت.» زمزم عرفان: ۳۳۶
مرجع ابرفقه@abarin
۱۸:۱۲
۲۱ دی ۱۳۹۹
تبیین علمی فرمایش امام خامنه ای در «منع ورود واکسن دشمن»
شبهه: رهبری در مسائل پزشکی متخصص نیست؛ پس چرا حکم به عدم ورود واکسن از آمریکا و انگلیس کرد؟
پاسخ با تفکیک حوزه های بحث
حوزه علم پزشکی که رهبری در آن تخصص ندارند.
آ. ادعای پزشکیپزشکی می گوید چه دارویی یا واکسنی، چه اثری بر بدن دارد. که البته درباره واکسن کرونا، تاکنون نتوانسته است به چنین نتیجه ای برسد و طبق ضوابط اضطراری عمل می کنند.
ب. بحث عدم «اطمینان» به واکسن دشمنان
آیا اطمینان و اثربخشی معقولی برای واکسن ها ثابت شده است؟ نه! مؤید آن هم وضعیت کشور آمریکا و انگلیس است که در بالاترین آمارهای ابتلا و قربانی قرار دارند.
حتی اگر واکسن شان اطمینان بخش است، آیا آنان اول به کشور خودشان نمی رسند و می آیند به ایران برسند؟ ایرانی که دشمن درجه یک وی هستند و حتی کودکان پروانه ای وی را تحریم دارویی کرده اند! خب انسان که #شعور دارد و این را می فهمد!
حوزه «فلسفه پزشکی، فلسفه علم پزشکی و فقه کلان امنیت حاکم بر نظام سلامت» که رهبری در آن صاحب نظر هستند.
آ. ادعای فلسفه پزشکی (فقه کلان امنیت حاکم بر نظام سلامت)
فلسفه پزشکی (و فقه کلان امنیت نظام سلامت) می گوید آیا دشمن قطعی و قاتل شما، داروی سلامت بخش به شما می دهد یا نه؟ کمینه این که موش آزمایشگاهی او و بیشینه این که قربانیان بیوتروریزم او هستید. بیوتروریزمی که دهها میلیارد دلار برای دست یابی به آن و ضربه به ایران، هزینه اش کرده است. اینها بدیهی ترین انتظار از دشمن است و هر انتظاری غیر از این از دشمن، سفاهت و تناقض است.
اگر فرض بر این است که آمریکا و انگلیس دشمنند و در پی قتل عام مردم هستند؛ چنانکه در جنگ جهانی اول نزدیک به نیمی از مردم ایران را کشتند؛ آیا می توان #انتظار_دوستی از #دشمن داشت؟ مثل این که کسی بگوید در پزشکی فلان دارو کشنده است، اما تزریق می کنیم، شاید این دارو دست از کشندگی برداشته است!
ب. بحث عدم «اعتماد» به واکسن دشمنانپس در این جا سخن از «اعتماد» نداشتن به دشمن است! و این امر به فلسفه نظام سلامت و فقه کلان حاکم بر نظام پزشکی مربوط است؛ نه به نظام سلامت و تخصص پزشکی.
مقایسه ارزش استدلالی «عدم اعتماد» با ارزش استبعادی «عدم اطمینان
در بحث #اطمینان، ما به اثربخشی دارو از یکسو و عوارض سوء نداشتن آن از سوی دیگر، توجه داریم که یک بحث پزشکی است. ولی در بحث #اعتماد، توجه ما به رویکرد دشمنی آمریکا و احتمال جدی تحویل بمبهای بیولوژیک است.
آ. #مستند رهبری
رهبری در بحث اطمینان، اولا به به واقعیات موجود در آمریکا و انگلیس استناد کردند، که امری غیرقابل انکارا است
ب. #استناد رهبری
ثانیا استناد به این بحث، ثقل استدلال ایشان برای منع ورود واکسن دشمن نبود. بلکه یک استناد به بحث #اطمینان، در حد یک مؤید در احتیاط عقلایی بود.
بصیرت افزایی به جامعه
اما به دلیل این که بیگانگان و نفوذی ها و برخی افراد نادان در حال جا انداختن این هستند که رهبری در حوزه غیر تخصصی ورد کرده است، سزاوار است که جامعه پزشکیِ ولایی، همانند یک مأموم و فردی که اجمالا این مباحث را درک می کند، برای مردم روشنگری کند که:
مردم عزیز! حوزه ای که رهبری ورود کرده اند، حوزه فلسفه نظام سلام و فقه کلان امنیت حاکم بر نظام پزشکی است و مربوط به دشمن شناسی است و ربطی به تخصص پزشکی ندارد و ما به عنوان پزشک، در این مساله فاقد تخصص هستیم، اما این موضع رهبری، مساله کاملاً قابل پذیرشی برای هر عاقلی است.از دشمن جز دشمنی برنمی خیزد.
گرم گل نرگس باشیم @abarin
شبهه: رهبری در مسائل پزشکی متخصص نیست؛ پس چرا حکم به عدم ورود واکسن از آمریکا و انگلیس کرد؟
پاسخ با تفکیک حوزه های بحث
حوزه علم پزشکی که رهبری در آن تخصص ندارند.
آ. ادعای پزشکیپزشکی می گوید چه دارویی یا واکسنی، چه اثری بر بدن دارد. که البته درباره واکسن کرونا، تاکنون نتوانسته است به چنین نتیجه ای برسد و طبق ضوابط اضطراری عمل می کنند.
ب. بحث عدم «اطمینان» به واکسن دشمنان
آیا اطمینان و اثربخشی معقولی برای واکسن ها ثابت شده است؟ نه! مؤید آن هم وضعیت کشور آمریکا و انگلیس است که در بالاترین آمارهای ابتلا و قربانی قرار دارند.
حتی اگر واکسن شان اطمینان بخش است، آیا آنان اول به کشور خودشان نمی رسند و می آیند به ایران برسند؟ ایرانی که دشمن درجه یک وی هستند و حتی کودکان پروانه ای وی را تحریم دارویی کرده اند! خب انسان که #شعور دارد و این را می فهمد!
حوزه «فلسفه پزشکی، فلسفه علم پزشکی و فقه کلان امنیت حاکم بر نظام سلامت» که رهبری در آن صاحب نظر هستند.
آ. ادعای فلسفه پزشکی (فقه کلان امنیت حاکم بر نظام سلامت)
فلسفه پزشکی (و فقه کلان امنیت نظام سلامت) می گوید آیا دشمن قطعی و قاتل شما، داروی سلامت بخش به شما می دهد یا نه؟ کمینه این که موش آزمایشگاهی او و بیشینه این که قربانیان بیوتروریزم او هستید. بیوتروریزمی که دهها میلیارد دلار برای دست یابی به آن و ضربه به ایران، هزینه اش کرده است. اینها بدیهی ترین انتظار از دشمن است و هر انتظاری غیر از این از دشمن، سفاهت و تناقض است.
اگر فرض بر این است که آمریکا و انگلیس دشمنند و در پی قتل عام مردم هستند؛ چنانکه در جنگ جهانی اول نزدیک به نیمی از مردم ایران را کشتند؛ آیا می توان #انتظار_دوستی از #دشمن داشت؟ مثل این که کسی بگوید در پزشکی فلان دارو کشنده است، اما تزریق می کنیم، شاید این دارو دست از کشندگی برداشته است!
ب. بحث عدم «اعتماد» به واکسن دشمنانپس در این جا سخن از «اعتماد» نداشتن به دشمن است! و این امر به فلسفه نظام سلامت و فقه کلان حاکم بر نظام پزشکی مربوط است؛ نه به نظام سلامت و تخصص پزشکی.
مقایسه ارزش استدلالی «عدم اعتماد» با ارزش استبعادی «عدم اطمینان
در بحث #اطمینان، ما به اثربخشی دارو از یکسو و عوارض سوء نداشتن آن از سوی دیگر، توجه داریم که یک بحث پزشکی است. ولی در بحث #اعتماد، توجه ما به رویکرد دشمنی آمریکا و احتمال جدی تحویل بمبهای بیولوژیک است.
آ. #مستند رهبری
رهبری در بحث اطمینان، اولا به به واقعیات موجود در آمریکا و انگلیس استناد کردند، که امری غیرقابل انکارا است
ب. #استناد رهبری
ثانیا استناد به این بحث، ثقل استدلال ایشان برای منع ورود واکسن دشمن نبود. بلکه یک استناد به بحث #اطمینان، در حد یک مؤید در احتیاط عقلایی بود.
بصیرت افزایی به جامعه
اما به دلیل این که بیگانگان و نفوذی ها و برخی افراد نادان در حال جا انداختن این هستند که رهبری در حوزه غیر تخصصی ورد کرده است، سزاوار است که جامعه پزشکیِ ولایی، همانند یک مأموم و فردی که اجمالا این مباحث را درک می کند، برای مردم روشنگری کند که:
مردم عزیز! حوزه ای که رهبری ورود کرده اند، حوزه فلسفه نظام سلام و فقه کلان امنیت حاکم بر نظام پزشکی است و مربوط به دشمن شناسی است و ربطی به تخصص پزشکی ندارد و ما به عنوان پزشک، در این مساله فاقد تخصص هستیم، اما این موضع رهبری، مساله کاملاً قابل پذیرشی برای هر عاقلی است.از دشمن جز دشمنی برنمی خیزد.
گرم گل نرگس باشیم @abarin
۱۰:۲۵
۱۹ بهمن ۱۳۹۹
️ حنجره های ساکت، پنجره ورود دشمن
️ در دوران #پایان_بزن_در_رو؛ نگذارید بزنند و در بروند!
ولیّ امر گفتند که واکسن آمریکایی و انگلیسی و فرانسه یا هر کشور غیر قابل اعتمادی وارد نشود؛ حال «حرف» از واردات واکسن انگلیسی و «انحراف» حنجره ها از فریاد است.
#مجلس_محترم بیشتر بجنبد. نهادهای حوزوی و دانشگاهی تکانی بخورند. نکند ضربه شان را بزنند! و نکندتر این که بزنند و در بروند.
سوز دل امیرالمؤمین از #کمیل همین بود؛ اینکه چرا آمدند و زدند و بردند و خوردند و کک شان هم نگزید!
شکوه سنگین امیرالمؤمین از «کمیل»
امیر المؤمنین در نامه ۶۱ نهج البلاغه به کمیل به عنوان عامل خود در «هیت» چنین می گوید:
«اما بعد، بىگمان این روش که کسی #امور تحت سرپرستی خود را تباه کند و #درگیر کاری شود که به او واگذار نشده است، #ناتوانی_آشکار و #رایی_ویران است.
اقدام تو به هجوم بر اهل قرقیسا و وانهادن مرزهایى که تو را بر آن گماشته بودیم، در حالى که براى دفاع از آن جا و پس راندن دشمن از آن جا نیرویى نبود، چیزی جز پراکندگى رای نباشد؛
بنابراین #قطعا تو پلی برای هجوم دشمانت بر دوستانت شدهاى؛ با شانه هایى شل و سیمایی بی اقتدار،
بىآن که رخنه مرزى را ببندی یا #بخشی از_هیمنه دشمن را #در_هم_بشکنى! و نه نیاز مردم آن شهر را برآوردی و نه فرمانبردار امیر آن بودی.»
یعنی زدند و در رفتند
«أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ #تَضْیِیعَ الْمَرْءِ #مَا_وُلِّیَ وَ #تَکَلُّفَهُ_مَا_کُفِیَ لَعَجْزٌ حَاضِرٌ وَ رَأْیٌ مُتَبَّرٌ وَ إِنَّ تَعَاطِیَکَ الْغَارَهَ عَلَى أَهْلِ قِرْقِیسِیَا وَ تَعْطِیلَکَ مَسَالِحَکَ الَّتِی وَلَّیْنَاکَ لَیْسَ بِهَا مَنْ یَمْنَعُهَا وَ لَا یَرُدُّ الْجَیْشَ عَنْهَا لَرَأْیٌ شَعَاعٌ
فقَدْ صِرْتَ #جِسْراً_لِمَنْ_أَرَادَ الْغَارَهَ مِنْ أَعْدَائِکَ عَلَى أَوْلِیَائِکَ
غیْرَ شَدِیدِ الْمَنْکِبِ وَ لَا مَهِیبِ الْجَانِبِ وَ لَا سَادٍّ ثُغْرَهً
#وَ_لَا_کَاسِرٍ_لِعَدُوٍّ_شَوْکَهً وَ لَا مُغْنٍ عَنْ أَهْلِ مِصْرِهِ وَ لَا مُجْزٍ عَنْ أَمِیرِه».
یعنی چرا زدند و در رفتند و آب از آب تکان نخورد!
️ در دوران #پایان_بزن_در_رو؛ نگذارید بزنند و در بروند!
ولیّ امر گفتند که واکسن آمریکایی و انگلیسی و فرانسه یا هر کشور غیر قابل اعتمادی وارد نشود؛ حال «حرف» از واردات واکسن انگلیسی و «انحراف» حنجره ها از فریاد است.
#مجلس_محترم بیشتر بجنبد. نهادهای حوزوی و دانشگاهی تکانی بخورند. نکند ضربه شان را بزنند! و نکندتر این که بزنند و در بروند.
سوز دل امیرالمؤمین از #کمیل همین بود؛ اینکه چرا آمدند و زدند و بردند و خوردند و کک شان هم نگزید!
شکوه سنگین امیرالمؤمین از «کمیل»
امیر المؤمنین در نامه ۶۱ نهج البلاغه به کمیل به عنوان عامل خود در «هیت» چنین می گوید:
«اما بعد، بىگمان این روش که کسی #امور تحت سرپرستی خود را تباه کند و #درگیر کاری شود که به او واگذار نشده است، #ناتوانی_آشکار و #رایی_ویران است.
اقدام تو به هجوم بر اهل قرقیسا و وانهادن مرزهایى که تو را بر آن گماشته بودیم، در حالى که براى دفاع از آن جا و پس راندن دشمن از آن جا نیرویى نبود، چیزی جز پراکندگى رای نباشد؛
بنابراین #قطعا تو پلی برای هجوم دشمانت بر دوستانت شدهاى؛ با شانه هایى شل و سیمایی بی اقتدار،
بىآن که رخنه مرزى را ببندی یا #بخشی از_هیمنه دشمن را #در_هم_بشکنى! و نه نیاز مردم آن شهر را برآوردی و نه فرمانبردار امیر آن بودی.»
یعنی زدند و در رفتند
«أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ #تَضْیِیعَ الْمَرْءِ #مَا_وُلِّیَ وَ #تَکَلُّفَهُ_مَا_کُفِیَ لَعَجْزٌ حَاضِرٌ وَ رَأْیٌ مُتَبَّرٌ وَ إِنَّ تَعَاطِیَکَ الْغَارَهَ عَلَى أَهْلِ قِرْقِیسِیَا وَ تَعْطِیلَکَ مَسَالِحَکَ الَّتِی وَلَّیْنَاکَ لَیْسَ بِهَا مَنْ یَمْنَعُهَا وَ لَا یَرُدُّ الْجَیْشَ عَنْهَا لَرَأْیٌ شَعَاعٌ
فقَدْ صِرْتَ #جِسْراً_لِمَنْ_أَرَادَ الْغَارَهَ مِنْ أَعْدَائِکَ عَلَى أَوْلِیَائِکَ
غیْرَ شَدِیدِ الْمَنْکِبِ وَ لَا مَهِیبِ الْجَانِبِ وَ لَا سَادٍّ ثُغْرَهً
#وَ_لَا_کَاسِرٍ_لِعَدُوٍّ_شَوْکَهً وَ لَا مُغْنٍ عَنْ أَهْلِ مِصْرِهِ وَ لَا مُجْزٍ عَنْ أَمِیرِه».
یعنی چرا زدند و در رفتند و آب از آب تکان نخورد!
۱۰:۲۶
۲۲ بهمن ۱۳۹۹
بررسی فقهی «مرگ بر روحانی»
حوزه های فقه
آ. فقه الهی : «اطیعوا الله» که عموما ناظر به احکام فردی است.ب. فقه ولایی: «اطیعوا الرسول و اولی الامر» که گفته می شود ناظر به احکام عمومی است.
حوزه های فقه ولایی؛ که حوزه تخصص ولی امر است؛ و لا غیر!
آ. موضوع شناسی فقه ولاییب. حکم شناسی فقه ولایی
در فقه ولایی، هم موضوع شناسی و هم حکم شناسی، تابع معیارهای تعیین شده از سوی ولیّ امر است و معیارهای عرف عادی که در احکام الهی جاری می شود، لزوماً در امتثال امر ولایی، مُجزی نیست.
پس اگر برای ما ثابت شد که مثلا رئیس جمهوری دیوث یا دزد است (سرقت علمی)، گفتن دیوث یا دزد، اگر طبق عرف سیاسی اسلامی، اهانت باشد، این عرف بر عرف عادی احکام الهی، مقدم است؛ زیرا حکم ولایی بر منع اهانت به رئیس جمهور، تابع قواعد موضوع شناختی ولایی است؛ نه قواعد احراز موضوع در فقه الهی. چه بسا وجه منع اهانت به رئیس جمهور، مباحث «وهن نظام» و ... باشد؛ نه معیارهای فقه فردی.
اگر حکم ولایی در موردی نباشد، ما به حکم الهی یا حتی به قواعد عام فقه ولایی (نه حکم ولایی خاص) عمل می کنیم:
قاعده تبری: طرح نسبتهایی مثل ملعون یا دیگر نفرینها (تبت یدا ابی لهب و تب) درباره دشمنان ولایت، خوب است؛ و ثواب زیادی دارد!
قاعده تشفی: تشفی دل مؤمنین از راه ضربه به دشمن، خوب است: «و یشف صدور قوم مومنین و یُذهِب غیظَ قلوبهم»
قاعده تصدی: گاهی برای به دست گرفتن «جو» در فضای روانی سنگین، لازم است آنچه دشمن سزاوار آن است؛ بیان شود. این کار به تضعیف روحیه دشمن هم کمک می کند و نیز کمک می کند تا جریان خاکستری که تابع جو است، به سوی دشمن نلغزد.
️اما اگر در محیطی، شناخت کافی از حق و باطل نیست و یا فواید «تصدی فضا» هم وجود ندارد، حتی توصیف واقعیت ناسزای دشمن، نیز ممکن است نادرست باشد؛ زیرا مشکل، «دانشی» است نه «انگیزشی»!
فقه الهی استعمال #دیوث یا مرگ برای کسی
امام خمینی: مسأله ۸- هر فحشى مانند «اى ديوث» يا هر تعريضى به آنچه كه مخاطب، آن را كراهت دارد و در عرف و لغت او مفيد قذف نمىباشد، به سبب آن، تعزير ثابت مىشود، نه حد، مانند قول او: «تو حرامزادهاى» يا «اى حرامزاده» يا «اى فرزند حيض»، يا به زوجهاش بگويد: «تو را باكره نيافتم» يا بگويد: «اى فاسق»، «اى فاجر»، «اى شارب الخمر» و امثال اينها كه موجب استخفاف به ديگرى است و حال آنكه طرف، مستحق آن نمىباشد، در آن تعزير مىباشد، نه حد. #و_اگر_طرف_مستحق_آن_باشد، #موجب_چيزى_نمىباشد.
«مسألة ۸: كلّ فحش نحو #يا_ديّوث، أو تعريض بما يكرهه المواجه و لم يفد القذف في عرفه و لغته، يثبت به التعزير لا الحدّ، كقوله: «أنت ولد حرام»، أو «يا ولد الحرام»، ... أو يقول: «يا فاسق» «يا فاجر» «يا شارب الخمر»، و أمثال ذلك ممّا يوجب الاستخفاف بالغير، و لم يكن الطرف مستحقّاً، ففيه التعزير لا الحدّ، #و_لو_كان_مستحقّاً_فلا_يوجب_شيئاً.» امام خمینی، تحرير الوسيلة: ۸۷۵ و ۸۷۶.@abarin
حوزه های فقه
آ. فقه الهی : «اطیعوا الله» که عموما ناظر به احکام فردی است.ب. فقه ولایی: «اطیعوا الرسول و اولی الامر» که گفته می شود ناظر به احکام عمومی است.
حوزه های فقه ولایی؛ که حوزه تخصص ولی امر است؛ و لا غیر!
آ. موضوع شناسی فقه ولاییب. حکم شناسی فقه ولایی
در فقه ولایی، هم موضوع شناسی و هم حکم شناسی، تابع معیارهای تعیین شده از سوی ولیّ امر است و معیارهای عرف عادی که در احکام الهی جاری می شود، لزوماً در امتثال امر ولایی، مُجزی نیست.
پس اگر برای ما ثابت شد که مثلا رئیس جمهوری دیوث یا دزد است (سرقت علمی)، گفتن دیوث یا دزد، اگر طبق عرف سیاسی اسلامی، اهانت باشد، این عرف بر عرف عادی احکام الهی، مقدم است؛ زیرا حکم ولایی بر منع اهانت به رئیس جمهور، تابع قواعد موضوع شناختی ولایی است؛ نه قواعد احراز موضوع در فقه الهی. چه بسا وجه منع اهانت به رئیس جمهور، مباحث «وهن نظام» و ... باشد؛ نه معیارهای فقه فردی.
اگر حکم ولایی در موردی نباشد، ما به حکم الهی یا حتی به قواعد عام فقه ولایی (نه حکم ولایی خاص) عمل می کنیم:
قاعده تبری: طرح نسبتهایی مثل ملعون یا دیگر نفرینها (تبت یدا ابی لهب و تب) درباره دشمنان ولایت، خوب است؛ و ثواب زیادی دارد!
قاعده تشفی: تشفی دل مؤمنین از راه ضربه به دشمن، خوب است: «و یشف صدور قوم مومنین و یُذهِب غیظَ قلوبهم»
قاعده تصدی: گاهی برای به دست گرفتن «جو» در فضای روانی سنگین، لازم است آنچه دشمن سزاوار آن است؛ بیان شود. این کار به تضعیف روحیه دشمن هم کمک می کند و نیز کمک می کند تا جریان خاکستری که تابع جو است، به سوی دشمن نلغزد.
️اما اگر در محیطی، شناخت کافی از حق و باطل نیست و یا فواید «تصدی فضا» هم وجود ندارد، حتی توصیف واقعیت ناسزای دشمن، نیز ممکن است نادرست باشد؛ زیرا مشکل، «دانشی» است نه «انگیزشی»!
فقه الهی استعمال #دیوث یا مرگ برای کسی
امام خمینی: مسأله ۸- هر فحشى مانند «اى ديوث» يا هر تعريضى به آنچه كه مخاطب، آن را كراهت دارد و در عرف و لغت او مفيد قذف نمىباشد، به سبب آن، تعزير ثابت مىشود، نه حد، مانند قول او: «تو حرامزادهاى» يا «اى حرامزاده» يا «اى فرزند حيض»، يا به زوجهاش بگويد: «تو را باكره نيافتم» يا بگويد: «اى فاسق»، «اى فاجر»، «اى شارب الخمر» و امثال اينها كه موجب استخفاف به ديگرى است و حال آنكه طرف، مستحق آن نمىباشد، در آن تعزير مىباشد، نه حد. #و_اگر_طرف_مستحق_آن_باشد، #موجب_چيزى_نمىباشد.
«مسألة ۸: كلّ فحش نحو #يا_ديّوث، أو تعريض بما يكرهه المواجه و لم يفد القذف في عرفه و لغته، يثبت به التعزير لا الحدّ، كقوله: «أنت ولد حرام»، أو «يا ولد الحرام»، ... أو يقول: «يا فاسق» «يا فاجر» «يا شارب الخمر»، و أمثال ذلك ممّا يوجب الاستخفاف بالغير، و لم يكن الطرف مستحقّاً، ففيه التعزير لا الحدّ، #و_لو_كان_مستحقّاً_فلا_يوجب_شيئاً.» امام خمینی، تحرير الوسيلة: ۸۷۵ و ۸۷۶.@abarin
۲۱:۳۸
۱۳ اسفند ۱۳۹۹
۱۹:۴۷
۱۸ فروردین ۱۴۰۰
ابوالفضل امامی: #وزن_کشی مسائل مؤثر در انتخاب نامزد #اصلح در سخن #رهبرمان
به قیدهای #سنگین و #بسیار_مهم و #پیچیده در وزن کشی مسائل کشور برای کشف نامزد اصلح، توجه کنید! به #هشدار روایت درباره افرادی که توان کاری ندارند نگاه کنید؛ حتما باید چیزی از آنها فهمید؛ راستی، اگر به جز #اصلح به چیزی می اندیشیم، مطیع امر ولیّ فقیه نیستیم!
امام خامنه ای در ۱ فروین ۱۴۰۰: «به آن کسانی که #داوطلب ریاست جمهوری میشوند -حالا شروع شده دیگر؛ الان مدّتی است که افراد پیدرپی اعلام میکنند که میخواهند شرکت کنند- میخواهم به آنها بگویم انتظار داریم #سنگینی کار را بدانید؛ شما که داوطلب شدهاید، بدانید چه چیزی را میخواهید بر دوش بگیرید، چه بار #سنگینی را میخواهید بر دوش بگیرید؛ این را بدانید. اگر دیدید میتوانید، خیلی خب، وارد کارزار انتخاباتی بشوید؛ امّا این جور نباشد که #سنگینی کار را ندانید. اوّلاً مشکلات و مسائل اصلی کشور را بشناسید. مسائل کشور یکی دو تا که نیست؛ #صدها_مسئله هست که از این #صدها مسئله اقلّاً دهها مسئلهاش جزو مسائل اساسی و مهمّ کشور است؛ اینها را بدانید، بدانید که مشکل کشور کجا است و مسائل کشور چیست، برای حلّ آن مسائل هم یک برنامهای و راه حلّی داشته باشید، ولو اجمالی؛ حالا نمیگوییم تفصیلی.
مسئله اقتصاد را بشناسید؛ اقتصاد #مهم است. در خود مسئله اقتصاد کارهای مهمّی هست؛ رشد تولید ملّی، رشد سرمایهگذاری ملّی، تقویت پول ملّی، مسئلهی تورّم و امثال اینها در ذیل عنوان اقتصاد است.
بعد، مسئله امنیّت کشور که مسئله #بسیار_مهمّی است.
موضوع آسیبهای اجتماعی که یکی از آن مسائل #مهمّ کشور مسئله آسیبهای اجتماعی است.
روبهرو شدن با #سیاستهای_پیچیده دنیا؛ شما میخواهید با این سیاستها مواجه بشوید؛ مسئله سیاست خارجی.
[همچنین] مسئلهی #بسیار_مهمّ فرهنگ. شما باید بدانید که در کشور چه خبر است و چه انتظاری هست و چه کار باید انجام بگیرد؛ اینها را بدانید.
اگر میبینید میتوانید این بار سنگین و مهم را به دوش بگیرید، بسمالله، وارد بشوید؛
️اگر دیدید نه، وارد نشوید که در روایت دارد که به آن کسی که یک کاری را نمیتواند و وارد آن کار میشود #وعده_خیلی_بدی دادهاند که من حالا دیگر آن وعده را عرض نمیکنم.» پایان فرمایش رهبری
چرا این همه تأکید روی #سنگینی کار؟
چرا #اقتصاد مساله #مهم می دانند، در کنارش «آسیب های اجتماعی» را هم #مهم می دانند؛ اما بالاتر از آن، #امنیت را #بسیار_مهم و #فرهنگ را نیز #بسیار_مهم می دانند؟ این گونه وزن کشی مسائل چه پیامی دارد؟ به علاوه، چرا بروی مساله در حوزه سیاست خارجی بیان «سیاست های پیچیده دنیا».
روشن است که این وزن کشی مسائل، و این قیدهای سخن رهبری برای توجه دادن به ما برای انتخاب #نامزد_اصلح است.
به قیدهای #سنگین و #بسیار_مهم و #پیچیده در وزن کشی مسائل کشور برای کشف نامزد اصلح، توجه کنید! به #هشدار روایت درباره افرادی که توان کاری ندارند نگاه کنید؛ حتما باید چیزی از آنها فهمید؛ راستی، اگر به جز #اصلح به چیزی می اندیشیم، مطیع امر ولیّ فقیه نیستیم!
امام خامنه ای در ۱ فروین ۱۴۰۰: «به آن کسانی که #داوطلب ریاست جمهوری میشوند -حالا شروع شده دیگر؛ الان مدّتی است که افراد پیدرپی اعلام میکنند که میخواهند شرکت کنند- میخواهم به آنها بگویم انتظار داریم #سنگینی کار را بدانید؛ شما که داوطلب شدهاید، بدانید چه چیزی را میخواهید بر دوش بگیرید، چه بار #سنگینی را میخواهید بر دوش بگیرید؛ این را بدانید. اگر دیدید میتوانید، خیلی خب، وارد کارزار انتخاباتی بشوید؛ امّا این جور نباشد که #سنگینی کار را ندانید. اوّلاً مشکلات و مسائل اصلی کشور را بشناسید. مسائل کشور یکی دو تا که نیست؛ #صدها_مسئله هست که از این #صدها مسئله اقلّاً دهها مسئلهاش جزو مسائل اساسی و مهمّ کشور است؛ اینها را بدانید، بدانید که مشکل کشور کجا است و مسائل کشور چیست، برای حلّ آن مسائل هم یک برنامهای و راه حلّی داشته باشید، ولو اجمالی؛ حالا نمیگوییم تفصیلی.
مسئله اقتصاد را بشناسید؛ اقتصاد #مهم است. در خود مسئله اقتصاد کارهای مهمّی هست؛ رشد تولید ملّی، رشد سرمایهگذاری ملّی، تقویت پول ملّی، مسئلهی تورّم و امثال اینها در ذیل عنوان اقتصاد است.
بعد، مسئله امنیّت کشور که مسئله #بسیار_مهمّی است.
موضوع آسیبهای اجتماعی که یکی از آن مسائل #مهمّ کشور مسئله آسیبهای اجتماعی است.
روبهرو شدن با #سیاستهای_پیچیده دنیا؛ شما میخواهید با این سیاستها مواجه بشوید؛ مسئله سیاست خارجی.
[همچنین] مسئلهی #بسیار_مهمّ فرهنگ. شما باید بدانید که در کشور چه خبر است و چه انتظاری هست و چه کار باید انجام بگیرد؛ اینها را بدانید.
اگر میبینید میتوانید این بار سنگین و مهم را به دوش بگیرید، بسمالله، وارد بشوید؛
️اگر دیدید نه، وارد نشوید که در روایت دارد که به آن کسی که یک کاری را نمیتواند و وارد آن کار میشود #وعده_خیلی_بدی دادهاند که من حالا دیگر آن وعده را عرض نمیکنم.» پایان فرمایش رهبری
چرا این همه تأکید روی #سنگینی کار؟
چرا #اقتصاد مساله #مهم می دانند، در کنارش «آسیب های اجتماعی» را هم #مهم می دانند؛ اما بالاتر از آن، #امنیت را #بسیار_مهم و #فرهنگ را نیز #بسیار_مهم می دانند؟ این گونه وزن کشی مسائل چه پیامی دارد؟ به علاوه، چرا بروی مساله در حوزه سیاست خارجی بیان «سیاست های پیچیده دنیا».
روشن است که این وزن کشی مسائل، و این قیدهای سخن رهبری برای توجه دادن به ما برای انتخاب #نامزد_اصلح است.
۱۵:۲۴
مهمترین جمله سال ۹۹ رهبری
دولت جوان حزب اللهی علاج مشکلات کشور است:
«من البتّه -همچنان که قبلاً هم در سال گذشته تأکید کردم و مکرّر هم گفتهام- به دولت جوان و حزباللهی معتقدم و به آن امیدوارم و البتّه دولت جوان صرفاً به معنای این نیست که باید یک رئیس دولت جوان، آن هم مثلاً جوان به معنای ۳۲ ساله داشته باشد؛ نه، دولت جوان، [یعنی] یک دولت سرِ پا و بانشاط و آمادهای که در سنینی باشد که بتواند تلاش کند و کار بکند و خسته و از کارافتاده نباشد؛ منظور این است. بعضیها تا سنین بالا هم به یک معنا جوانند؛ حالا همین شهید عزیزی که شما از او اسم بردید -شهید سلیمانی، و بنده شب و روز به یاد او هستم- شصت و چند سال سنّش بود، ایشان که خیلی جوان نبود؛ اگر ۱۰ سال دیگر هم زنده میماند و بنده زنده میماندم و بنا بود که من مشخّص بکنم، او را در همین جا نگه میداشتم، یعنی کنار نمیگذاشتم او را که جوان هم نبود. بنابراین بعضی اوقات افرادی که در سنین جوانی هم نیستند، کارهای جوانانهی خوبی را میتوانند انجام بدهند. به هر حال به نظر من علاج مشکلات کشور، دولت جوان حزباللهی و جوان مؤمن است که میتواند کشور را از راههای دشوار عبور بدهد.» ۹۹/۰۲/۲۸
جلیلی ۵۵ سال؛ محمد ۵۳ سال
دولت جوان حزب اللهی علاج مشکلات کشور است:
«من البتّه -همچنان که قبلاً هم در سال گذشته تأکید کردم و مکرّر هم گفتهام- به دولت جوان و حزباللهی معتقدم و به آن امیدوارم و البتّه دولت جوان صرفاً به معنای این نیست که باید یک رئیس دولت جوان، آن هم مثلاً جوان به معنای ۳۲ ساله داشته باشد؛ نه، دولت جوان، [یعنی] یک دولت سرِ پا و بانشاط و آمادهای که در سنینی باشد که بتواند تلاش کند و کار بکند و خسته و از کارافتاده نباشد؛ منظور این است. بعضیها تا سنین بالا هم به یک معنا جوانند؛ حالا همین شهید عزیزی که شما از او اسم بردید -شهید سلیمانی، و بنده شب و روز به یاد او هستم- شصت و چند سال سنّش بود، ایشان که خیلی جوان نبود؛ اگر ۱۰ سال دیگر هم زنده میماند و بنده زنده میماندم و بنا بود که من مشخّص بکنم، او را در همین جا نگه میداشتم، یعنی کنار نمیگذاشتم او را که جوان هم نبود. بنابراین بعضی اوقات افرادی که در سنین جوانی هم نیستند، کارهای جوانانهی خوبی را میتوانند انجام بدهند. به هر حال به نظر من علاج مشکلات کشور، دولت جوان حزباللهی و جوان مؤمن است که میتواند کشور را از راههای دشوار عبور بدهد.» ۹۹/۰۲/۲۸
جلیلی ۵۵ سال؛ محمد ۵۳ سال
۱۵:۲۴
۲۰ فروردین ۱۴۰۰
استرازنکای روحانی و ماهیگری یهودیان
رهبر انقلاب: «ورود واکسن آمریکایی و انگلیسی به کشور ممنوع است. گاهی اوقات هست که اینها میخواهند واکسن را روی ملّتهای دیگر امتحان کنند، ببینند اثر میکند یا نمیکند. البتّه از جاهای دیگر اگر بخواهند واکسن تهیّه کنند، که جای مطمئنّی باشد، هیچ اشکالی ندارد» ۱۹دی ۹۹
رهبری منع واردات واکسن #انگلیسی را مشروط به تولید آن در خاک انگلیس نکردند!
علت اصلی منع واردات واکسن انگلیسی، «بی اعتمادی» است که به #فرمول واکسن و سلطه انگلیس بر ساخت آن، بر می گردد؛ نه به #خاک انگلیس!
اگر همان واکسن انگلیسی استرازنکا در کره جنوبی تولید شود، دیگر واکسن انگلیسی انگلیسی نیست؟ اگر فایزر، بیرون آمریکا تولید بشود، دیگر آمریکایی نیست؟!
️ اصحاب #سبت: «خدا ماهیگری در روز شنبه را ممنوع کرد. گروهی از یهودیان، شنبه ها که ماهی ها زیاد بودند، آنها را در آبگیرهایی گیر می دانداختند و یکشنبه آنها را می گرفتند. یک عده نهی از منکر می کردند، یک عده دیگر می گفتند چرا نهی از منکر می کنید؟ سودی ندارد! اینها سخن نمی شنوند. گروه سوم می گفتند کمینه، شرمنده خدا نشویم و شاید هم پذیرفتند.
عذاب آمد و ماهیگران را بوزینه کرد و ساکتان در برابر تخلف و نیز آنان که ناهیان از منکر را نهی می کردند نیز به گونه ای عذاب شدند و فقط ناهیان از منکر رهایی جستند!
ماهی یکشنبه، همان ماهی ای بود که شنبه گیر می انداختند؛ فقط زمانش گرفتنش را عوض کردند.
گویا واکسن استرازنکا همان واکسن انگلیسی است؛ فقط مکانش گرفتنش را عوض کردند
ان شاءالله با رهبری هماهنگ شده؛ اگر نه، از ایشان بپرسند!
#تواصی
رهبر انقلاب: «ورود واکسن آمریکایی و انگلیسی به کشور ممنوع است. گاهی اوقات هست که اینها میخواهند واکسن را روی ملّتهای دیگر امتحان کنند، ببینند اثر میکند یا نمیکند. البتّه از جاهای دیگر اگر بخواهند واکسن تهیّه کنند، که جای مطمئنّی باشد، هیچ اشکالی ندارد» ۱۹دی ۹۹
رهبری منع واردات واکسن #انگلیسی را مشروط به تولید آن در خاک انگلیس نکردند!
علت اصلی منع واردات واکسن انگلیسی، «بی اعتمادی» است که به #فرمول واکسن و سلطه انگلیس بر ساخت آن، بر می گردد؛ نه به #خاک انگلیس!
اگر همان واکسن انگلیسی استرازنکا در کره جنوبی تولید شود، دیگر واکسن انگلیسی انگلیسی نیست؟ اگر فایزر، بیرون آمریکا تولید بشود، دیگر آمریکایی نیست؟!
️ اصحاب #سبت: «خدا ماهیگری در روز شنبه را ممنوع کرد. گروهی از یهودیان، شنبه ها که ماهی ها زیاد بودند، آنها را در آبگیرهایی گیر می دانداختند و یکشنبه آنها را می گرفتند. یک عده نهی از منکر می کردند، یک عده دیگر می گفتند چرا نهی از منکر می کنید؟ سودی ندارد! اینها سخن نمی شنوند. گروه سوم می گفتند کمینه، شرمنده خدا نشویم و شاید هم پذیرفتند.
عذاب آمد و ماهیگران را بوزینه کرد و ساکتان در برابر تخلف و نیز آنان که ناهیان از منکر را نهی می کردند نیز به گونه ای عذاب شدند و فقط ناهیان از منکر رهایی جستند!
ماهی یکشنبه، همان ماهی ای بود که شنبه گیر می انداختند؛ فقط زمانش گرفتنش را عوض کردند.
گویا واکسن استرازنکا همان واکسن انگلیسی است؛ فقط مکانش گرفتنش را عوض کردند
ان شاءالله با رهبری هماهنگ شده؛ اگر نه، از ایشان بپرسند!
#تواصی
۲۱:۳۳
۲۱ فروردین ۱۴۰۰
۱۰:۱۶
۴ خرداد ۱۴۰۰
نقد مصلحت سنجیهای فاقد وجاهت قانونی و فقهی در بررسی صلاحیتها
لزوم انتقال از حزبالله سیاسی و حزبالله اجرایی، به «حزبالله فقاهتی»!
مرحلهبندی جریان حزبالله
آ. «حزبالله سیاسی» یعنی این که «خطوط کلان» را از رهبری بگیریم و خودمان با توجه به شناخت سیاسی از کشور و مسائل، برای آن چارچوب بسازیم؛ که طبعا با توجه به عدم تخصص ما در چارچوبسازی و مبانی فقاهتی، ضریب خطای ما قابل توجه است.
ب. «حزبالله اجرایی» یعنی این که «خطوط کلان» را از رهبری میگیرد و بر اساس چارچوب و قوانینی که سیاسیون و یا خودمان بر این فرمایش کلان بار کردهایم، عمل میکنیم؛ مانند عملگرایی احمدی نژاد سابق (دولت نهم).
ج. «حزبالله فقاهتی» یعنی این که «رهنمود کلان» را از رهبری بگیریم و بر پایه قواعد فقه سیاسی و فقه نظام، چارچوبسازی کنیم و آن را به برنامه تبدیل کرده، مبنای عمل قرار دهیم.
خطر درجازدن ملغمهوار در مراتب حزباللهی بودن
اگر آیت الله رئیسی رئیس جمهور بشود و نتواند جریان «حزبالله فقاهتی» را ایجاد کند، ما به «دولت اسلامی» نخواهیم رسید؛ زیرا بنا به فرمایش امام خامنهای در 4 اسفند 99 در جمع خبرگان، این حکومت نیازمند یا نرم افزار برآمده از کتاب و سنت (فقه) است و اگر چنین نرم افزاری، متناسب با نیاز امروز فراهم نشود، حکومت کار خاصی را به پیش نخواهد برد.
متأسفانه شواهدی در میان است که نشان میدهد که معدودی از اطرافیان آیتالله رئیسی، ملغمهای از مشاورههای سیاسی و اجراییِ فاقد مبانی قانون و فقه سیاسی را پیشنهاد می کنند. این مساله، بسیار خطرناک است!
ضوابط قانونی و ولایی و فقاهتی بررسی صلاحیتها
خب! شورای نگهبان بر اساس ضوابط قانون و فرمایش رهبری و نیز مبنای متقن فقه سیاسی، به صلاحیتها رسیدگی کرده است. این که کسانی مشورت بدهند که باید با برخی بزرگان نظام و مسؤولان کشور رایزنی کرد که برخی نامزدهای دیگر، در حالی که صلاحیتشان احراز نشده است، در چرخه انتخابات قرار بگیرند که مثلا تنوع گرایش سیاسی ایجاد شود، این سخن اشکالات قانونی و فقاهتی بسیاری دارد:
آ. طبق قانون و فرمایش رهبری معظم، شورای نگهبان موظف به اجرای «مُرّ قانون» است؛ نه مصلحت سنجی از نزد خودشان؛ بنابراین تنها رهبری میتواند حکم حکومتی بدهد و هیچ شخصیت دینی یا سیاسی دیگری، صلاحیت ورود به مساله را ندارد. و اگر کسی میپندارد که رهبری باید ورود کند، خوب، برود نزد ایشان! چرا باید این مساله را در میان مردم بیان کرد که خدا نکرده دستاویز فتنه یا تفرقه شود!
ب. به لحاظ فقه سیاسی، اظهار نظر در مورد یک موضوع سیاسی کلان، تنها در تخصص رهبری است؛ زیرا باید صدها عنوان درگیر در مساله را در گذشته و حال و آینده و حوزههای بسیار متنوعی مردمی و حاکمیتی و منطقهای و جهانی و جهات گوناگون سیاسی و اقتصادی و امنیتی و ... را در نظر گرفت؛ زیرا همگی مستقیما متأثر از موضوعات مهم سیاسی هستند؛ لذا استناد کردن به یک نظر سنجی که هیچش به بار و به دار نیست، به قدری خطا است که بنده به عنوان متخصص فقه سیاسی دچار شگفتی شدهام.
پیامدهای مشاورههای نسنجیده
آ. ایجاد شائبه عرفیگرایی به جای حق گرایی و قانون گرایی؛ یعنی ریاست جمهوری را باید با مناسبات جناحی تعریف کرد و نظام باید با برخی واقعیت جریانهای خاص هماهنگ بشود؛ نه این که آنان لازم باشد که خود را با ترازهای درست نظام، هماهنگ کنند.
ب. ایجاد شائبه عدم حضور افرادی از گرایشهای مختلف؛ در حالی که دو نامزد جریان وابسته به دولت اکنون در فهرست احراز صلاحیت شدگان هستند!
ج. ایجاد بستر ملامت به دشمن؛ برخی سخنان میتواند دشمن زبان به ملامت بگشاید که؛ بله! آش عدم احراز صلاحیتها، به قدری شور شده است که خودشان هم صداشان در آمده است! خب شایسته نیست که شورای نگهبان در معرض ملامت دشمنان قرار بگیرد.
د. خطر فتنهگری مقدسمآبان و آخوندهای غربزده در قم؛ تصور کنید که این حرفها را گزک کنند و ببرند نزد برخی مدعیان مرجعیت و در قم هم بلوایی بر ضد شورای نگهبان بر پا کنند تا زیادهخواهی فتنه گران، مشروع هم جلوه کند!
ه. راستی مگر حسن روحانی هم گویا با برخی پندارها تأیید نشد و کشور را 8 سال و بلکه دهها سال دچار آسیب نکرد؛ خوب از یک سوراخ چند بار باید گزیده شد؟
پس همگان باید از ابتنای مسائل کشور بر استحسان هایی که به لحاظ فقهی فاقد وجاهت است و در فقه شیعه حرام است، خودداری کنند؛ زیرا که معلوم نیست بتوانیم با توبه کردن، پیامدهای بسیار خطرناک آن را بستُریم.
حرف آخر
ان شاءالله دولت آینده در دستان با کفایت یک انقلابی باشد و از خطای مشاوران فاقد تراز «حزبالله فقاهتی»، آسیب نببیند. این یک خطر نظاموار در این شرایط است.
لزوم انتقال از حزبالله سیاسی و حزبالله اجرایی، به «حزبالله فقاهتی»!
مرحلهبندی جریان حزبالله
آ. «حزبالله سیاسی» یعنی این که «خطوط کلان» را از رهبری بگیریم و خودمان با توجه به شناخت سیاسی از کشور و مسائل، برای آن چارچوب بسازیم؛ که طبعا با توجه به عدم تخصص ما در چارچوبسازی و مبانی فقاهتی، ضریب خطای ما قابل توجه است.
ب. «حزبالله اجرایی» یعنی این که «خطوط کلان» را از رهبری میگیرد و بر اساس چارچوب و قوانینی که سیاسیون و یا خودمان بر این فرمایش کلان بار کردهایم، عمل میکنیم؛ مانند عملگرایی احمدی نژاد سابق (دولت نهم).
ج. «حزبالله فقاهتی» یعنی این که «رهنمود کلان» را از رهبری بگیریم و بر پایه قواعد فقه سیاسی و فقه نظام، چارچوبسازی کنیم و آن را به برنامه تبدیل کرده، مبنای عمل قرار دهیم.
خطر درجازدن ملغمهوار در مراتب حزباللهی بودن
اگر آیت الله رئیسی رئیس جمهور بشود و نتواند جریان «حزبالله فقاهتی» را ایجاد کند، ما به «دولت اسلامی» نخواهیم رسید؛ زیرا بنا به فرمایش امام خامنهای در 4 اسفند 99 در جمع خبرگان، این حکومت نیازمند یا نرم افزار برآمده از کتاب و سنت (فقه) است و اگر چنین نرم افزاری، متناسب با نیاز امروز فراهم نشود، حکومت کار خاصی را به پیش نخواهد برد.
متأسفانه شواهدی در میان است که نشان میدهد که معدودی از اطرافیان آیتالله رئیسی، ملغمهای از مشاورههای سیاسی و اجراییِ فاقد مبانی قانون و فقه سیاسی را پیشنهاد می کنند. این مساله، بسیار خطرناک است!
ضوابط قانونی و ولایی و فقاهتی بررسی صلاحیتها
خب! شورای نگهبان بر اساس ضوابط قانون و فرمایش رهبری و نیز مبنای متقن فقه سیاسی، به صلاحیتها رسیدگی کرده است. این که کسانی مشورت بدهند که باید با برخی بزرگان نظام و مسؤولان کشور رایزنی کرد که برخی نامزدهای دیگر، در حالی که صلاحیتشان احراز نشده است، در چرخه انتخابات قرار بگیرند که مثلا تنوع گرایش سیاسی ایجاد شود، این سخن اشکالات قانونی و فقاهتی بسیاری دارد:
آ. طبق قانون و فرمایش رهبری معظم، شورای نگهبان موظف به اجرای «مُرّ قانون» است؛ نه مصلحت سنجی از نزد خودشان؛ بنابراین تنها رهبری میتواند حکم حکومتی بدهد و هیچ شخصیت دینی یا سیاسی دیگری، صلاحیت ورود به مساله را ندارد. و اگر کسی میپندارد که رهبری باید ورود کند، خوب، برود نزد ایشان! چرا باید این مساله را در میان مردم بیان کرد که خدا نکرده دستاویز فتنه یا تفرقه شود!
ب. به لحاظ فقه سیاسی، اظهار نظر در مورد یک موضوع سیاسی کلان، تنها در تخصص رهبری است؛ زیرا باید صدها عنوان درگیر در مساله را در گذشته و حال و آینده و حوزههای بسیار متنوعی مردمی و حاکمیتی و منطقهای و جهانی و جهات گوناگون سیاسی و اقتصادی و امنیتی و ... را در نظر گرفت؛ زیرا همگی مستقیما متأثر از موضوعات مهم سیاسی هستند؛ لذا استناد کردن به یک نظر سنجی که هیچش به بار و به دار نیست، به قدری خطا است که بنده به عنوان متخصص فقه سیاسی دچار شگفتی شدهام.
پیامدهای مشاورههای نسنجیده
آ. ایجاد شائبه عرفیگرایی به جای حق گرایی و قانون گرایی؛ یعنی ریاست جمهوری را باید با مناسبات جناحی تعریف کرد و نظام باید با برخی واقعیت جریانهای خاص هماهنگ بشود؛ نه این که آنان لازم باشد که خود را با ترازهای درست نظام، هماهنگ کنند.
ب. ایجاد شائبه عدم حضور افرادی از گرایشهای مختلف؛ در حالی که دو نامزد جریان وابسته به دولت اکنون در فهرست احراز صلاحیت شدگان هستند!
ج. ایجاد بستر ملامت به دشمن؛ برخی سخنان میتواند دشمن زبان به ملامت بگشاید که؛ بله! آش عدم احراز صلاحیتها، به قدری شور شده است که خودشان هم صداشان در آمده است! خب شایسته نیست که شورای نگهبان در معرض ملامت دشمنان قرار بگیرد.
د. خطر فتنهگری مقدسمآبان و آخوندهای غربزده در قم؛ تصور کنید که این حرفها را گزک کنند و ببرند نزد برخی مدعیان مرجعیت و در قم هم بلوایی بر ضد شورای نگهبان بر پا کنند تا زیادهخواهی فتنه گران، مشروع هم جلوه کند!
ه. راستی مگر حسن روحانی هم گویا با برخی پندارها تأیید نشد و کشور را 8 سال و بلکه دهها سال دچار آسیب نکرد؛ خوب از یک سوراخ چند بار باید گزیده شد؟
پس همگان باید از ابتنای مسائل کشور بر استحسان هایی که به لحاظ فقهی فاقد وجاهت است و در فقه شیعه حرام است، خودداری کنند؛ زیرا که معلوم نیست بتوانیم با توبه کردن، پیامدهای بسیار خطرناک آن را بستُریم.
حرف آخر
ان شاءالله دولت آینده در دستان با کفایت یک انقلابی باشد و از خطای مشاوران فاقد تراز «حزبالله فقاهتی»، آسیب نببیند. این یک خطر نظاموار در این شرایط است.
۱۴:۰۱
۹ خرداد ۱۴۰۰
ریس و واریس نادرست مجازی
با عرض معذرت و استغفار از عدم دقت لازم در نوشته پیشین، این مطلب با برخی اصلاحات، بازنشر شد.
هر چند با قصد خیر و برای افزایش رای سبد جریان انقلابی، نباید از مسلمات حق و کلمات روشن رهبری در برخی حوزهها کوتاه آمد و حتی واژگون حرف زد. نباید با زبان، پیمانی را که شناسنامه گفتمان انقلاب است را واریسید؛ که پس از انتخابات، باز ناگزیر، پیمان و سخن امروز را به گونهای دیگر وابریسیم و این چنین، در هر جایی، به همین ریس و واریس بیفتیم.
رهبرمان فرمود مساله اصلی و فوری مردم، فضای مجازی و سیاست خارجی نیست؛ بلکه مساله اصلی معیشت مردم و بیکاری و فساد است! ایشان میدانست که ما حریف حرفزدن در این عرصه نیستیم؛ اما انتظار این است که حریف #حرف نزدن باشیم! و در این گیرودار دشواری های سنگین معیشتی، به سراغ #وعده_گشایش برای رسانه های #صهیونیستی نرویم!
خب اگر باید چیزی گفته بشود، چرا مطالبه #شبکه_ملی_اطلاعات را برجسته تر نکنیم؟
️ سخنی نگوییم که به ما نمی آید و گاه در بیان آن نیز، جملاتمان آشفته می شود و لحنمان، به تپق میافتد.
به اعجاز آیات ۹۱ تا ۹۴ سوره نحل بنگرید و از #حماقت احمدینژاد در قربانی کردن رضایت خدا به پای رضایت خلقی که، آنها را «اصلِ مردم» می پنداشت، عبرت بگیرید:
«وَ أَوْفُوا بِعَهْدِ اللَّهِ إِذا عاهَدْتُمْ وَ لا تَنْقُضُوا الْأَيْمانَ بَعْدَ تَوْكِيدِها وَ قَدْ جَعَلْتُمُ اللَّهَ عَلَيْكُمْ كَفِيلاً إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ ما تَفْعَلُونَ»:
و بر پیمان خدا باشید و سوگندهای تان را نشکنید؛ پس از آن که آنها را سفت کردید؛ در حالی که خدا را نگهدار خود کردهاید؛ بیگمان خدا آنچه میکنید را میداند.
«وَ لا تَكُونُوا كَالَّتِي نَقَضَتْ غَزْلَها مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ أَنْكاثاً تَتَّخِذُونَ أَيْمانَكُمْ دَخَلاً بَيْنَكُمْ أَنْ تَكُونَ أُمَّةٌ هِيَ أَرْبى مِنْ أُمَّةٍ إِنَّما يَبْلُوكُمُ اللَّهُ بِهِ وَ لَيُبَيِّنَنَّ لَكُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ ما كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ»
و مباشید چونان زنی که از همگسلانه، [پشمِ] سختبههم ریسیدهاش را واریسید؛ [چُنان، که پیمان و] سوگندهای تان را برای همجوشی میان خود به کار بگیرید تا #یک_گروهی، #بیش_از_گروه_دیگر بشود؛ هانا که خدا شما را در [این شرایط] میآزماید و بیگمان خدا در روز واپسین، آنچه را که در آن ریس و واریس داشتهاید را برایتان روشن میکند.
«وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لكِنْ يُضِلُّ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ وَ لَتُسْئَلُنَّ عَمَّا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»
خدا اگر میخواست، شما را مردمی یکپارچه میکرد؛ ولی برخی را که بخواهد، میگمراهد و برخی را که بخواهد، میرهنماید و هانا که بازخواست میشوید از آنچه میکردید.
«وَ لا تَتَّخِذُوا أَيْمانَكُمْ دَخَلاً بَيْنَكُمْ فَتَزِلَّ قَدَمٌ بَعْدَ ثُبُوتِها وَ تَذُوقُوا السُّوءَ بِما صَدَدْتُمْ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَ لَكُمْ عَذابٌ عَظِيمٌ»
و [پیمان و] سوگندهاتان را برای همجوشی میان خودتان به کار نگیرید؛ مانا که سست شود قدمی بعد از پایوَرزیاش و بدی را بچشید؛ از آن رو که [برخی را] از راه خدا باز داشتید و برای شما شکنجهای بزرگ است.
اگر توان داریم، به اقتضای حکمت، حرفهای رهبری و سخن فطرت مردم و حرف خدا را سر دست بگیریم؛ و اگر نمیتوانیم، حرف نادرست را همنوا با برخی، نزنیم؛ زیرا خدا اگر میخواست، بیشتر از ما بلد بود که «مردمی یکپارچه» را به هم آورد.
️ زدن برخی حرفها هم بیحکمتی است و هم نادلیری و وادادگی
باور کنیم که: «و لینصرنّ الله من ینصره»
با عرض معذرت و استغفار از عدم دقت لازم در نوشته پیشین، این مطلب با برخی اصلاحات، بازنشر شد.
هر چند با قصد خیر و برای افزایش رای سبد جریان انقلابی، نباید از مسلمات حق و کلمات روشن رهبری در برخی حوزهها کوتاه آمد و حتی واژگون حرف زد. نباید با زبان، پیمانی را که شناسنامه گفتمان انقلاب است را واریسید؛ که پس از انتخابات، باز ناگزیر، پیمان و سخن امروز را به گونهای دیگر وابریسیم و این چنین، در هر جایی، به همین ریس و واریس بیفتیم.
رهبرمان فرمود مساله اصلی و فوری مردم، فضای مجازی و سیاست خارجی نیست؛ بلکه مساله اصلی معیشت مردم و بیکاری و فساد است! ایشان میدانست که ما حریف حرفزدن در این عرصه نیستیم؛ اما انتظار این است که حریف #حرف نزدن باشیم! و در این گیرودار دشواری های سنگین معیشتی، به سراغ #وعده_گشایش برای رسانه های #صهیونیستی نرویم!
خب اگر باید چیزی گفته بشود، چرا مطالبه #شبکه_ملی_اطلاعات را برجسته تر نکنیم؟
️ سخنی نگوییم که به ما نمی آید و گاه در بیان آن نیز، جملاتمان آشفته می شود و لحنمان، به تپق میافتد.
به اعجاز آیات ۹۱ تا ۹۴ سوره نحل بنگرید و از #حماقت احمدینژاد در قربانی کردن رضایت خدا به پای رضایت خلقی که، آنها را «اصلِ مردم» می پنداشت، عبرت بگیرید:
«وَ أَوْفُوا بِعَهْدِ اللَّهِ إِذا عاهَدْتُمْ وَ لا تَنْقُضُوا الْأَيْمانَ بَعْدَ تَوْكِيدِها وَ قَدْ جَعَلْتُمُ اللَّهَ عَلَيْكُمْ كَفِيلاً إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ ما تَفْعَلُونَ»:
و بر پیمان خدا باشید و سوگندهای تان را نشکنید؛ پس از آن که آنها را سفت کردید؛ در حالی که خدا را نگهدار خود کردهاید؛ بیگمان خدا آنچه میکنید را میداند.
«وَ لا تَكُونُوا كَالَّتِي نَقَضَتْ غَزْلَها مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ أَنْكاثاً تَتَّخِذُونَ أَيْمانَكُمْ دَخَلاً بَيْنَكُمْ أَنْ تَكُونَ أُمَّةٌ هِيَ أَرْبى مِنْ أُمَّةٍ إِنَّما يَبْلُوكُمُ اللَّهُ بِهِ وَ لَيُبَيِّنَنَّ لَكُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ ما كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ»
و مباشید چونان زنی که از همگسلانه، [پشمِ] سختبههم ریسیدهاش را واریسید؛ [چُنان، که پیمان و] سوگندهای تان را برای همجوشی میان خود به کار بگیرید تا #یک_گروهی، #بیش_از_گروه_دیگر بشود؛ هانا که خدا شما را در [این شرایط] میآزماید و بیگمان خدا در روز واپسین، آنچه را که در آن ریس و واریس داشتهاید را برایتان روشن میکند.
«وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لكِنْ يُضِلُّ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ وَ لَتُسْئَلُنَّ عَمَّا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»
خدا اگر میخواست، شما را مردمی یکپارچه میکرد؛ ولی برخی را که بخواهد، میگمراهد و برخی را که بخواهد، میرهنماید و هانا که بازخواست میشوید از آنچه میکردید.
«وَ لا تَتَّخِذُوا أَيْمانَكُمْ دَخَلاً بَيْنَكُمْ فَتَزِلَّ قَدَمٌ بَعْدَ ثُبُوتِها وَ تَذُوقُوا السُّوءَ بِما صَدَدْتُمْ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَ لَكُمْ عَذابٌ عَظِيمٌ»
و [پیمان و] سوگندهاتان را برای همجوشی میان خودتان به کار نگیرید؛ مانا که سست شود قدمی بعد از پایوَرزیاش و بدی را بچشید؛ از آن رو که [برخی را] از راه خدا باز داشتید و برای شما شکنجهای بزرگ است.
اگر توان داریم، به اقتضای حکمت، حرفهای رهبری و سخن فطرت مردم و حرف خدا را سر دست بگیریم؛ و اگر نمیتوانیم، حرف نادرست را همنوا با برخی، نزنیم؛ زیرا خدا اگر میخواست، بیشتر از ما بلد بود که «مردمی یکپارچه» را به هم آورد.
️ زدن برخی حرفها هم بیحکمتی است و هم نادلیری و وادادگی
باور کنیم که: «و لینصرنّ الله من ینصره»
۲۳:۴۵
۱۳ تیر ۱۴۰۰
قیاس باطل با شعرمالی مساله
در اینستا پاک بودن شیوه پیغمبری است؟!؟ورنه هر گبری به ایتا میشود پرهیزگار؟!؟
شعر نسبتا خوبی درباره تهذیب نفس در جوانی را به گونه کاملا بدی درباره اینستا و ایتا به کار برده اند که نشانه کم توجهی و قیاس اشتباه است:
در جوانی پاک بودن شیوه پیغمبری استورنه هر گبری به پیری می شود پرهیزگار
نخستا، گبرها لزوما بد و نشان بدی نیستند
دوم، هر گبرِ بدی، در پیری پرهیزگار نمی شود؛ نمونه اش احمدی نژاد و دیگر #مغروقان آبدیده سیاست و ریاست:
آدمی پیر چو شد حرص جوان میگرددخواب، در وقت سحرگاه گران میگردد
سوم، جوانی #نعمت_الهی است و اینستا #نقمت_صهیونهای کودک کش است و حضور در اینستا طبق قانون و شرع و عقل، ممنوع است!
چهارم، اتفاقا از اینستا خارج شدن شیوه پیغمبری است؛ به آیه ۳۳ و ۳۴ سوره یوسف بنگرید که وقتی در محیط تن نازی زنان فریبا افتاد نستجیر بالله #قهرمان_بازی_ابلهانه پیشه کرد یا عاقلانه از آن محیط فاسد رهایی طلب کرد؛ حتی اگر آن #رهایی، #زندانی_شدن باشد
قَالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ وَإِلَّا تَصْرِفْ عَنِّي كَيْدَهُنَّ #أَصْبُ إِلَيْهِنَّ وَ أَكُن مِّنَ الْجَاهِلِينَ
ﻳﻮﺳﻒ ﮔﻔﺖ: ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ! ﺯﻧﺪﺍﻥ ﻧﺰﺩ ﻣﻦ ﻣﺤﺒﻮﺏ ﺗﺮ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ چیزی ﻛﻪ ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻣﻰﺧﻮﺍﻧﻨﺪ ﻭ ﺍﮔﺮ فریب شان ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﻦ ﻧﮕﺮﺩﺍنی ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ شیفته ﻣﻰ شوم ﻭ ﺍﺯ ﻧﺎﺩﺍﻧﺎﻥ ﻣﻰ ﺷﻮم.
فَاسْتَجَابَ لَهُ رَبُّهُ فَصَرَفَ عَنْهُ كَيْدَهُنَّ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ
ﭘﺲ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺵ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﺍﺵ ﺭﺍ پذیرفت ﻭ فریب ﺯﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺑﮕﺮﺩﺍﻧﻴﺪ؛ هانا که ﺧﺪﺍ ﺷﻨﻮﺍ ﻭ ﺩﺍﻧﺎﺳﺖ.
چو گِل بسیار شد، پیلان بلغزند!مگر بالاتر از حضرت یوسف هستیم؟
#قهرمان_بازی در نیاریماز اینستای فحشاگرام خارج بشویم اگر دنبال #شیوه_پیغمبری هستیم.
درود بر جوانیوای از اینستاگرام صهیونی
در اینستا پاک بودن شیوه پیغمبری است؟!؟ورنه هر گبری به ایتا میشود پرهیزگار؟!؟
شعر نسبتا خوبی درباره تهذیب نفس در جوانی را به گونه کاملا بدی درباره اینستا و ایتا به کار برده اند که نشانه کم توجهی و قیاس اشتباه است:
در جوانی پاک بودن شیوه پیغمبری استورنه هر گبری به پیری می شود پرهیزگار
نخستا، گبرها لزوما بد و نشان بدی نیستند
دوم، هر گبرِ بدی، در پیری پرهیزگار نمی شود؛ نمونه اش احمدی نژاد و دیگر #مغروقان آبدیده سیاست و ریاست:
آدمی پیر چو شد حرص جوان میگرددخواب، در وقت سحرگاه گران میگردد
سوم، جوانی #نعمت_الهی است و اینستا #نقمت_صهیونهای کودک کش است و حضور در اینستا طبق قانون و شرع و عقل، ممنوع است!
چهارم، اتفاقا از اینستا خارج شدن شیوه پیغمبری است؛ به آیه ۳۳ و ۳۴ سوره یوسف بنگرید که وقتی در محیط تن نازی زنان فریبا افتاد نستجیر بالله #قهرمان_بازی_ابلهانه پیشه کرد یا عاقلانه از آن محیط فاسد رهایی طلب کرد؛ حتی اگر آن #رهایی، #زندانی_شدن باشد
قَالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ وَإِلَّا تَصْرِفْ عَنِّي كَيْدَهُنَّ #أَصْبُ إِلَيْهِنَّ وَ أَكُن مِّنَ الْجَاهِلِينَ
ﻳﻮﺳﻒ ﮔﻔﺖ: ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ! ﺯﻧﺪﺍﻥ ﻧﺰﺩ ﻣﻦ ﻣﺤﺒﻮﺏ ﺗﺮ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ چیزی ﻛﻪ ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻣﻰﺧﻮﺍﻧﻨﺪ ﻭ ﺍﮔﺮ فریب شان ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﻦ ﻧﮕﺮﺩﺍنی ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ شیفته ﻣﻰ شوم ﻭ ﺍﺯ ﻧﺎﺩﺍﻧﺎﻥ ﻣﻰ ﺷﻮم.
فَاسْتَجَابَ لَهُ رَبُّهُ فَصَرَفَ عَنْهُ كَيْدَهُنَّ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ
ﭘﺲ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺵ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﺍﺵ ﺭﺍ پذیرفت ﻭ فریب ﺯﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺑﮕﺮﺩﺍﻧﻴﺪ؛ هانا که ﺧﺪﺍ ﺷﻨﻮﺍ ﻭ ﺩﺍﻧﺎﺳﺖ.
چو گِل بسیار شد، پیلان بلغزند!مگر بالاتر از حضرت یوسف هستیم؟
#قهرمان_بازی در نیاریماز اینستای فحشاگرام خارج بشویم اگر دنبال #شیوه_پیغمبری هستیم.
درود بر جوانیوای از اینستاگرام صهیونی
۲۰:۲۵
۹ شهریور ۱۴۰۰
فقه مایهکوبی عمومی
امام خامنهای: «واکسیناسیون عمومی مسئله بسیار مهمّی است که حتماً باید انجام بگیرد و قرنطینه هوشمند»
۱. واکسیناسیون: اسم مصدر؛ در نقش نهاد
۲. عمومی: بستار (قید)
۳. واکسیناسیون عمومی: پیوست بستاری (ترکیب قیدی) که معمولا ترکیب وصفی پنداشته میشود که نادرست است
۴. باید انجام شود: بیان امری. انجامشدن، یعنی انجامشدن؛ نه فراهمش امکان انجام
۵. چرای مجهول بودن فعل؟ فاعلش کیست؟ دولت یا مردم؟ هر دو!
۶. معنای واکسیناسیون عمومی؟ عمومی در اینجا یعنی فراگیر و گویا در برابر اختصاصی است؛ نه خصوصی
۷. فرق است میان حملونقل #عمومی و مایهکوبی #عمومی؛ اولی در برابر خصوصی است و دومی در برابر اختصاصی
۸. ظاهراً بستار (قید) #عمومی در اینجا #عام_جمعی است نه عام مجموعی و نه عام استغراقی. گویا عام جمعی و پیوست بستاری، در سال ۹۳ کشف شد
۹. در عام مجموعی، حتی اگر یک نفر واکسن نزند، فرمان ولیّ امر امتثال نشده؛ مانند شماره تماس که اگر یک رقمش کم باشد سودی ندارد!
۱۰. عام استغراقی: هر نفری که واکسن بزنند، به همان اندازه امتثال امر شده و اثربخش است؛ اما چون اقدام بخشی از مردم، اثر مطلوب ندارد، پس «عمومی»، عام استغراقی هم نیست!
۱۱. عام جمعی: آن اندازه از کسانی که از دید متخصصین، فراهمآور هدف (ایمنی مطلوب) هستند، باید واکسن بزنند؛ مثلا ۹۰ درصد
۱۲. پس گویا مایهکوبی از آن رو که بتواند ایمنساز باشد، معنای قید «عمومی» است و گویا بر همگان، واجب کفایی باشد
۱۳. گویا هم محدود کردن «گستره عام جمعی» تخلف باشد و هم «الزام» برای بازتر کردن گستره افرادی که باید واکسن بزنند
امام خامنهای: «واکسیناسیون عمومی مسئله بسیار مهمّی است که حتماً باید انجام بگیرد و قرنطینه هوشمند»
۱. واکسیناسیون: اسم مصدر؛ در نقش نهاد
۲. عمومی: بستار (قید)
۳. واکسیناسیون عمومی: پیوست بستاری (ترکیب قیدی) که معمولا ترکیب وصفی پنداشته میشود که نادرست است
۴. باید انجام شود: بیان امری. انجامشدن، یعنی انجامشدن؛ نه فراهمش امکان انجام
۵. چرای مجهول بودن فعل؟ فاعلش کیست؟ دولت یا مردم؟ هر دو!
۶. معنای واکسیناسیون عمومی؟ عمومی در اینجا یعنی فراگیر و گویا در برابر اختصاصی است؛ نه خصوصی
۷. فرق است میان حملونقل #عمومی و مایهکوبی #عمومی؛ اولی در برابر خصوصی است و دومی در برابر اختصاصی
۸. ظاهراً بستار (قید) #عمومی در اینجا #عام_جمعی است نه عام مجموعی و نه عام استغراقی. گویا عام جمعی و پیوست بستاری، در سال ۹۳ کشف شد
۹. در عام مجموعی، حتی اگر یک نفر واکسن نزند، فرمان ولیّ امر امتثال نشده؛ مانند شماره تماس که اگر یک رقمش کم باشد سودی ندارد!
۱۰. عام استغراقی: هر نفری که واکسن بزنند، به همان اندازه امتثال امر شده و اثربخش است؛ اما چون اقدام بخشی از مردم، اثر مطلوب ندارد، پس «عمومی»، عام استغراقی هم نیست!
۱۱. عام جمعی: آن اندازه از کسانی که از دید متخصصین، فراهمآور هدف (ایمنی مطلوب) هستند، باید واکسن بزنند؛ مثلا ۹۰ درصد
۱۲. پس گویا مایهکوبی از آن رو که بتواند ایمنساز باشد، معنای قید «عمومی» است و گویا بر همگان، واجب کفایی باشد
۱۳. گویا هم محدود کردن «گستره عام جمعی» تخلف باشد و هم «الزام» برای بازتر کردن گستره افرادی که باید واکسن بزنند
۸:۵۵