حدود 6 کیلومتر در راهپیمایی 22 بهمن توفیق قدم زدن داشتم.بنظرم واقعا سختترین کار را خبرنگاران صداوسیما انجام میدهند که با مشقت فراوان از میان صدها هزار بانوی عفیفه و محجبه، یکی دو تا خانم آرایشکرده و بدحجاب پیدا میکنند تا به عنوان طرفداران انقلاب اسلامی در تلویزیون نشانشان بدهند!
https://ble.ir/abd_alhamid
۱۳:۵۴
وقتی ایشان را از کمیسیون برجام به امامت جمعه تهران منصوب کردند، حسامالدین آشنا توییت کرد که انتصاب ایشان باعث حضور طیفهای بیشتری از جامعه(همان اصلاحطلبان و صورتیها و برجامیها) در نماز جمعه خواهد شد.حالا و بعد از گذشت چندین سال از این انتصاب ناشايست، خیلی از نماز جمعهایهای سابق بخاطر این سیدِ برجام و سیاستهای اعتدالی ستاد برگزاری نماز جمعه، به نماز جمعه نمیروند و از آن طیف گستردهای که آشنا وعدهشان را داده بود هم خبری نیست. در واقع نهتنها کسی جذب نشده که کسان زیادی هم دفع شدهاند. نماز جمعه، محل انسجام و قیام امت حزبالله برای اجرای منویات رهبری نیست و به منبری بیروح و سرد تبدیل شده که #سلاح در دستان امام جمعه، بیمعنا و حشو است.اگر میخواهید ظرفیت عظیم این نهاد اسلامی برایتان کمی آشکار شود، تصور کنید اگر آن را به دستان شیعه انگلیسی میسپردیم، از آن چه بهرههایی که نمیبردند....پ.ن: الان میگویند اینها منصوب رهبری هستند و تو داری علیه ایشان مینویسی!دروغ و اشتباه بودن این چرندیات بارها توسط خود رهبری بیان شده و این برچسبهای تکفیری دیگر کارکرد خود را از دست دادهاند.
https://ble.ir/abd_alhamid
۱۷:۲۷
صورتیها و ترسوهای ریشو! دو سال و نیمه که دارید هی به ما میگید که حجاب رو ول کنید و هی تکفیر و تهدید و توهین و تحقیر میکنید. بیزحمت، استثنائا در این ماه مبارک رمضان به بیحجابها تذکر بدید که بیحجابی رو بیخیال! لازم نیست توهین و تهدید و تکفیر و تحقیرشون کنید.
https://ble.ir/abd_alhamid
۱۰:۲۰
در موضوع بیحجابی با چند گروه مواجهیم:1. دشمنان قطعی حکم شرعی حجاب که برای مبارزه با آن، هر جنایت و اقدامی میکنند.2. بیخیالها و بیتفاوتها3. متدینین که از این وضع عمیقا رنجیده هستند و تلاشهای پراکندهای برای حفظ حجاب انجام میدهنداما گروه چهارم از همه عجیبترند:4. کسانی که همهگونه تلاشی میکنند تا متدینین را خفه کنند و هر رطب و یابسی میبافند که کسی با بیحجابی کاری نداشته باشد.اگر از دسته سوم هستید و این چهارمیها به جانتان افتادند، صرفا بگویید بجای گفتو با من، برو با بیحجابها گفتگو کن! بیش از این وقت خودتان را تلف نکنید
۱۲:۲۸
۲۲:۲۶
مُشتی بدتر از حیوان در روز ضربت خوردن مولایمان علی علیه السلام در آرامگاه فردوسی جمع شده و زوزهکنان شعار میدادند که «ما آریایی هستیم عرب نمیپرستیم» تا بگویند ما نوروز را بر #علی ترجیح میدهیم.صورتیهای بیغیرت هم که طبق معمول لال هستند و اگر کسی این سگان را چخ کند، ناله حمایتیشان بلند خواهد شد.اما اگر خمینی کبیر زنده بود، همان فتوای ماجرای اوشین را تکرار میکرد.احمقهایی که فکر میکنند با باج دادن به این اشرار، آنها آرام خواهند ماند هم چشمان کورشان را باز کنند و ببینند که اینها تا همه مظاهر دین را در این کشور از بین نبرند، آرام نمیشوند. حجاب را بردند، حرمت روزهخواری را بردند، دنبال آزادسازی فتنهگران و مشروبخواری و خوانندگی زن هستند و تا نام علی علیه السلام و صدای اذان را از کشور پاک نکنند، آرام نمیشوند.بین ما و اینها فقط #ذوالفقار حکم میکند و هر چه کار را به تأخیر بیاندازیم، اینها صرفا وقیحتر میشوند.. خودِ حکیم ابوالقاسم فردوسی این اشرار را چنین معرفی کرده:نباشد جز از بیپدر دشمنشکه یزدان به آتش بسوزد تنشهر آنکس که در جانش بغض #علی استاز او زارتر در جهان زار کیست؟
https://ble.ir/abd_alhamid
۱۸:۰۷
شجاع باشیدیادتان باشد همیشه دشمن با کمک ترسوها، پیشروی میکند. ترسوها، دشمن نیستند؛ از ترس دشمن به خودیها خنجر میزنند؛ آنهم از پست سر.
https://ble.ir/abd_alhamid
۳:۰۴
متنی که یکی از دوستان در یکی از گروهها نوشته بود:حدس میزنم همان ساعاتی که بنده و شما در حال راهپیمایی روز قدس بودیم و رییس مجلس، سخنران این مراسم، نیروی انتظامی زمینه جمعآوری این بندگان خدا را فراهم کرده است...تعبیر «جمعآوری» هم تعبیر عجیبی است اما خدا میداند از حضور در راهپیمایی روز قدس امسال احساس خوبی ندارم...ما را به بهانه شنیدن سخنان دختر سیدحسن نصرالله جمعآوری کردند تا به پشتوانه حمایت ملت، این بندگان خدا را جمعآوری کنند...صبح که با ماشین از جلوی مجلس رد شدم این بندگان خدا بودند، ظهر که رسیدم منزل و بعد از چند ساعت وارد پیامرسانهای داخلی شدم، با تعبیر «جمعآوری» روبرو شدم!
۱۰:۱۸
اول ون گشت ارشاد رو جمع کردندبعدش با همون ون، مخالفین بیحجابی رو #جمع کردند!
https://ble.ir/abd_alhamid
۱۷:۵۵
به نیروی انتظامی دستور دادهاند که بیحجابها را «اذیت» نکند.همچنین به نیروی انتظامی دستور دادهاند که مخالفین بیحجابها را «جمع کنند».
https://ble.ir/abd_alhamid
۸:۱۸
۸:۱۸
اینکه انتخاب کنید چه کسی و چه کاری «آزاد» باشد و چه کاری «ممنوع»،و اینکه انتخاب کنید با کدام کار «غیرقانونی» برخورد کنید و با کدام نه،پیامهای بسیار آشکاری برای دوستان و دشمنانتان دارد.
https://ble.ir/abd_alhamid
۱۲:۳۹
۱۲:۳۹
اگر به فکر این باشند که در داخل کشور فتنه راه بیندازند مثل بعضی از سالهای قبل که راه انداختند جوابشان را خود ملت ایران خواهند داد. ۱۴۰۴/۱/۱۱...
واکنشها به فرمایش رهبری:- ملت ایران: ای رهبر آزاده، آمادهایم آماده
اما واکنش دیگران:- قوه قضائیه: قطعا قاتلین ملت ایران(مثل قاتلین عجمیان و آرمان) را از اعدام نجات داده و برای بقیه فتنهگران عفو میگیریم. ضمانت میدهيم برای فتنهگران سوءپیشینه درست نکنیم.- دادستانی: با کسانی که با فتنهگران برخورد کنند، مماشات نخواهیم کرد. - شعام: سران فتنه را در کاخهای مجلل باد میزنیم و اندکی بعد، بیسر و صدا یکی یکی آنها را رفع حصر میکنیم. ریاست جمهوری: یاران اصلی سران فتنه را به عنوان وزیر و معاونین رییس جمهور منصوب خواهیم کرد. - وزارت علوم: مطمئن باشید اساتید و دانشجویان فتنهگر را در دانشگاه حفظ میکنیم و نمیگذاریم غباری بر فتنهگری بنشیند.- سازمان اداری و استخدامی: همه فتنهگران را استخدام خواهیم کرد. اگر کسی در گزینش رد شده، نگران نباشد؛ خودمان حلاش میکنیم.- صورتیها: علت هر فتنهای، امت حزب الله هستند. برای جلوگیری از بروز هر فتنه باید امت حزب الله را ریشه کن کنیم. از هیچ برچسب و توهینی دریغ نخواهیم کرد- منافقین: با کمک صورتیها، فتنهای به راه خواهیم انداخت که ریشه حزبالله و رهبرشان را بزنیم..... - امت حزب الله: هر چه خیانت کنید، از جلو و عقب خنجر بزنید، با منافقین و فتنهگران و استکبار متحد شوید، ما میدان را ترک نخواهیم کرد.
https://ble.ir/abd_alhamid
۵:۲۵
تقابل امت حزبالله و بسیج با هسته سختبخش یک از دوبسیجیها همانهایی هستند که همیشه برای نظام، هزینه میدهند. همانهایی که وصیتنامهشان یک جمله است: «نگذارید حرف امام بر زمین بماند»میدانگاه اینان، عرصههای جهاد و شهادت است و الگوریتم تصمیمگیریشان مبتنی بر «عمل به تکلیف» بنیان نهاده شده. اینها سوز دارند اما دود نه! برای نظام هزینه میدهند اما سر سفره حاضر نمیشوند. اما بجز اینها، هسته سختی هم در ساختار دیوانی جمهوری اسلامی وجود دارند که از عرصه جهاد و شهادت به دورند، همیشه سر سفره حضور دارند و عاشق «ستاد» و «سازماندهی دیگران ذیل خودشان » هستند.اولین حضور اینها در ستاد تبلیغات جنگ نمود پیدا کرد. با شدت و حدت «دیگران» را به حضور در میدان دعوت میکردند ولی پایشان هرگز به جبهه باز نشد! متخصصین برگزاری جلسات بیثمر و تحلیلگران بیمحتوایی هستند که هر چند سوز ندارند، اما دود فراوانی تولید میکنند. «آنها» گرفتار تضادی عمیق بودند: از سویی ادعای انقلابیگری داشتند و از سویی نهتنها در معرکه حاضر نبودند که خودروهای ضدگلوله و رفاهطلبی و شکمهای برآمدهشان، با شعارهای انقلاب اسلامی ناسازگار بود. پس برای رهایی از این تضادِ خفتبار، به جای اصلاح خود به چنگ زدن بر چهره بسیجیها روی آوردند. آنها را تندرو و بیترمز و افراطی و خودشان را نماد عقلانیت انقلابی جا زدند و #مجمع_عقلا را تاسیس کردند. سپس با تولید ادبیاتی چون #مانور_تجمل همنشینی با سرمایهداران و پشت کردن به مستضعفین را به عنوان #وظیفه_انقلابی جا زدند. با حضور طولانی مدت بسیجیها در جبهه، حضور «آنها» در مراکز تحلیلی و پشتپردههای تصمیمساز نظام، تشدید و تثبیت شد. بسیجیها در جبهه بودند و «مردم» اینها را در شهرها به عنوان نمادهای انقلاب شناختند. «آنها» خودشان را به عنوان شاخص انقلابیگری جا زدند و در همنشینی با مستکبرین و رفاهطلبان به «هسته سخت»ی درون نظام تبدیل شدند که «بسیجیها» بزرگترین دشمانشان بودند. ابراهیم حاتمیکیا در «آژانس شیشهای» و «بادیگارد» این «هسته سخت» و ضدبسیجیِ لانه کرده درون نظام را بهخوبی تصویر کرد. وقتی بسیجیها از جبهه برگشتند، هسته سخت در مسند تصمیمگیری قرار داشت و اینها به به جرم بیسوادی به حاشیه رانده شدند.هرچه بسیجیها تلاش میکنند که «مبادا حرف امام بر زمین بماند» اینها تلاش میکنند که «مبادا حرف ما بر زمین بماند!» خودشان را محور و شاخص انقلابیگری جا زدند و با استانداردسازیهای ستادی، تلاش کردند بدیل اصیل خود - که همان حزباللهیها باشند- را حذف کنند. تجلیات لطیف آن در لیستهای «هو المطلوب» و جمنا و... بروز پیدا کرد و کسی که با لیست اینها که «وصل» بودند همراه نبود، انحرافی و تندرو و وحدتشکن معرفی میشد. بلافاصله هم پیشبینی میکردند که «این تندروها در آینده مقابل «نظام» خواهند ایستاد» و بعدا معلوم شد این نظام، نه نظام مقدس اسلامی که هسته سخت لانه کرده درون نظام است! وحید جلیلی با اصطلاح «کُدخدا» به جنگ با آنها رفت و بر کوس رسواییشان دمید؛ اما کافی نبود.
https://ble.ir//abd-alhamid
۱۸:۴۴
تقابل امت حزب الله و بسیج با هسته سختبخش دو از دوبزرگترین هماورد این هسته سخت با امت حزبالله در ماجرای #برجام رخ داد. وقتی رهبری دربرابر امواج ظلمانی کرنش به استکبار ایستادگی میکرد و برای مذاکرات، خطوط قرمز تعیین مینمود؛ این بسیجیها بودند که در حمایت از ایشان و خطوط قرمزشان به میدان آمدند اما به ناگاه از درون بیت رهبری نشریهای منتشر شد که بالامجان! رهبری حرفهای غیرمهمی میزند و لازم نیست شما در دفاع از ایشان سینه سپر کنید. اصلا خطوط قرمز رهبری مثل مین نیست که اگر کسی از آن عبور کرد، پایش را قلم کنید. بیخود تندروی نکنید! حتی بخشی از سخنرانی رهبری در دیدار مردم بندرعباس را هم سانسور کردند تا میزان سخت و سرسخت بودن خودشان را به رخ بکشند. اصلا برجام بدون ائتلاف هسته سخت با استکباریون داخلی امکانپذیر نبود. از رئیس ستاد کل نیروهای مسلح گرفته تا ستاد ائمه جمعه و «حضور غیرمستقل» در مجلس دست به دست هم دادند تا «مبادا حرف رهبری بر زمین «نمانَد»!» هر کس سخن از رهبری راند، راندند و با چوب تندرو و جلوتر از رهبر و... او را دار زدند. روحانیِ بیاخلاق و بیتقوای کمیسیون برجام را به امامت جمعه تهران منصوب نمودند تا زور «هسته سخت» را به رخ بسیجیان بکشند.«هسته سخت» به لحاظ ماهوی امکان همراهی با انقلاب اسلامی را ندارد. آنها همیشه در سفره حاضر و در میدان غائباند، مصادیق این فرمایشات امام(ره) هستند: «بحث مبارزه و رفاه و سرمایه، بحث قیام و راحت طلبی، بحث دنیاخواهی و آخرت جویی دو مقولهای است که هرگز با هم جمع نمیشوند.» اینها نمیتوانند در برابر کفر و استکبار و مظاهر آن – از بانک خصوصی و دلاریزه کردن اقتصاد گرفته تا برهنگی و بیعفتی- مبارزه کنند و اکنون، راه خودشان را از امت حزبالله جدا کردهاند. مثل همیشه میگویند یا ذیل ما و با استانداردهای ما باشید و یا منحرف و وحدتشکن و فلان و بهمان خواهید بود! هسته سخت به لحاظ سیاسی و اجتماعی در وضعیتی بسیار شکننده قرار گرفته و دیگر نمیتواند با اصولسواری از گرده بسیجیان سواری بگیرد! بسیجیها راه سومی پیدا کردهاند که ذیل ولیفقیه باشند اما این خودواسطهپندارها و «وصل»ها را جدی نگیرند. سخن رهبری را حجت و تکلیف میدانند و مصلحتسنجیهای دروغین این هسته سرسخت را باور نمیکنند.سرّ همه توهینها و فحاشیهای آن هسته سخت به این بسیجیان را باید در همین عبور جستجو نمود. بسیجی، موتور پیشران جامعه است و تقلای آن هسته سخت برای پنهان ماندن در پشت پرده تقدس دروغین، کاملا قابل درک است. مردم، طرفدار انقلاب هستند و آن هسته سختِ به ظاهر انقلابی و عمیقا حقهباز را نماد انقلاب میپندارند. اکنون بسیجیان در حال دریدن آن پرده تقدس دروغین هستند و موج بازگشت مردم به انقلاب اسلامی، از کنار زدن آن هسته سخت میگذرد. ---پ.ن: تقابل حاج کاظم و سلحشور در آژانس شیشهای، یکی از نمادینترین تصاویر از تقابل بسیجی ها با آن هسته سخت است. اما زیباتر از آن، تقابل حاج حیدر با همان هسته سختی است که اکنون به همان میزان متکبر اما اینبار، ویلچرنشین شده است!
https://ble.ir/abd_alhamid
۱۸:۴۷
شهید زاهدی هم از این هسته سخت بیزار بود و آن ها را ضدانقلابِ لانه کرده درون نظام میدانست.البته راستش را بخواهید، هسته سخت آرزو دارد بسیجیها در همان جبهه - چه شلمچه و چه سوریه- باشند تا این ها بتوانند در تهران به آسودگی لباس تزویر بر تن کرده و مدعیان صف اول باشند.این ها دعا میکنند همه بسیجی ها و امت حزب الله شهید شوند و از جبهه برنگردند که اگر برگردند، روزگار این «هسته سخت» را سیاه خواهند کرد.
https://ble.ir//abd-alhamid
۱۸:۵۲
هسته سخت، سخت به قدرت چسبیده و برای حفظ آن، حاضر به قربانی کردن همه چیز است:عدالت، شریعت، ولایت، بسیج و...
https://ble.ir/abd_alhamid
۱۹:۱۲
بازارسال شده از ماهبندان | محمدرضا شهبازی
هسته سخت، دیگی که برای اصولگرایان نجوشید!
هسته سخت جمهوری اسلامی از کی اخ و پیف شد؟اصولگرایان و نهادهای قدرت و ثروت متصل به آنها طی بیست سال سعی کردند از هسته سخت حامیان جمهوری اسلامی یک توده مطیع و حرف گوش کن بسازند که فقط به آنها بگوید چشم.اما دو انتخابات اخیر مجلس و ریاستجمهوری آخرین و محکمترین میخ بر تابوت این رویای خام بود.این دو انتخابات به آنها ثابت کرد جماعتی که قرار بود در قرارگاهها، مدارس خاص، جلسات بصیرتی سررسیدمحور، رسانههای مبتنی بر کدکشی و... پیادهنظام آنها بار بیایند، حالا دارند از زمین بازی بیرونشان میکنند.
تاختن به هسته سخت حامیان جمهوری اسلامی از طرف اصولگرایان در واقع آخرین تلاش آنها برای باقی ماندن در زمین بازیست.اصولگرایان هروقت اول نبودند، دوم شدهاند و حالا اینکه ببینند بعنوان نفر سوم و چهارم باید بنشینند و رقابت دیگران را تماشا کنند برایشان خیلی سنگین است.
این لفاظیهای شکاف اجتماعی و وحدت و دوقطبی و... را جدی نگیرید. این جماعت اگر زورشان میرسید حاضر بودند انتخابات ده درصدی برگزار شود ولی رای بیاورند و اتفاقا الان از همین زورشان گرفته که حتی با کاهش مشارکت هم رای نیاوردهاند.چرا؟ چون دیگر حتی همان هسته سخت طرفدار نظام که در هر شرایطی در انتخابات شرکت میکند -بعد از خرج کردن اصولگرایان از همه مقدسات و پای کار آوردن همه مشاهیر- هم حاضر نیست به آنها رای بدهد.
از قدیم گفتهاند فحش بادبزن جگر است.بگذارید این جماعت شکستخورده با فحش به حزباللهیها، آنها را با لحنی تحقیرآمیز ایتایی و خودسر و دوقطبیساز و... بخوانند بلکه یک کم از آتش جگرشان کم شود، اما این هسته سخت جمهوری اسلامیست که همچنان به پهناوری جغرافیای ایران و گستردگی شهرها و روستاهای کوچک و بزرگ پای انقلاب مانده و خواهد ماند و چشمش به رهبری انقلاب است.آنها هم اگر عقل داشتند وسط باد زدنهای بیحاصلشان مینشستند نوع سیاستورزی بیست ساله را مرور میکردند و دلیل این رویگردانی حزباللهیها از خود را در نوع نگاه متفرعنانه و قیممآبانه خود به مردم میجستند.
ماهبندان | محمدرضا شهبازی@mahbandan
هسته سخت جمهوری اسلامی از کی اخ و پیف شد؟اصولگرایان و نهادهای قدرت و ثروت متصل به آنها طی بیست سال سعی کردند از هسته سخت حامیان جمهوری اسلامی یک توده مطیع و حرف گوش کن بسازند که فقط به آنها بگوید چشم.اما دو انتخابات اخیر مجلس و ریاستجمهوری آخرین و محکمترین میخ بر تابوت این رویای خام بود.این دو انتخابات به آنها ثابت کرد جماعتی که قرار بود در قرارگاهها، مدارس خاص، جلسات بصیرتی سررسیدمحور، رسانههای مبتنی بر کدکشی و... پیادهنظام آنها بار بیایند، حالا دارند از زمین بازی بیرونشان میکنند.
تاختن به هسته سخت حامیان جمهوری اسلامی از طرف اصولگرایان در واقع آخرین تلاش آنها برای باقی ماندن در زمین بازیست.اصولگرایان هروقت اول نبودند، دوم شدهاند و حالا اینکه ببینند بعنوان نفر سوم و چهارم باید بنشینند و رقابت دیگران را تماشا کنند برایشان خیلی سنگین است.
این لفاظیهای شکاف اجتماعی و وحدت و دوقطبی و... را جدی نگیرید. این جماعت اگر زورشان میرسید حاضر بودند انتخابات ده درصدی برگزار شود ولی رای بیاورند و اتفاقا الان از همین زورشان گرفته که حتی با کاهش مشارکت هم رای نیاوردهاند.چرا؟ چون دیگر حتی همان هسته سخت طرفدار نظام که در هر شرایطی در انتخابات شرکت میکند -بعد از خرج کردن اصولگرایان از همه مقدسات و پای کار آوردن همه مشاهیر- هم حاضر نیست به آنها رای بدهد.
از قدیم گفتهاند فحش بادبزن جگر است.بگذارید این جماعت شکستخورده با فحش به حزباللهیها، آنها را با لحنی تحقیرآمیز ایتایی و خودسر و دوقطبیساز و... بخوانند بلکه یک کم از آتش جگرشان کم شود، اما این هسته سخت جمهوری اسلامیست که همچنان به پهناوری جغرافیای ایران و گستردگی شهرها و روستاهای کوچک و بزرگ پای انقلاب مانده و خواهد ماند و چشمش به رهبری انقلاب است.آنها هم اگر عقل داشتند وسط باد زدنهای بیحاصلشان مینشستند نوع سیاستورزی بیست ساله را مرور میکردند و دلیل این رویگردانی حزباللهیها از خود را در نوع نگاه متفرعنانه و قیممآبانه خود به مردم میجستند.
ماهبندان | محمدرضا شهبازی@mahbandan
۲۰:۴۸
مردم همدان چگونه شیعه شدند؟روایت کرده از احمد بن فارس ادیب که گفت: شنیدم در بغداد، حکایتی که حکایت کردم آن را از برای بعضی از اخوان خود؛ چنان چه شنیده بودم. پس سؤال کرد از من که آن را به خط خود بنویسم و نتوانستم او را مخالفت کنم. و آن چنان است که در همدان طایفه ای هستند که ایشان را بنی راشد میگویند؛ همه ایشان شیعه اند و مذهب ایشان مذهب اهل امامت است. پس سؤال کردم از ایشان از سبب تشیع ایشان بین اهل همدان
شیخی از ایشان که در او آثار صلاح بود و هیأت نیکویی داشت گفت: سبب آن، این است که جد ما که ما منسوبیم به او به حج رفت و چون از حج فارغ شد و چند منزل از بادیه را طی کرد گفت: میل کردم که فرود آیم و قدری پیاده راه روم. پس رفتم تا آن که خسته شدم ایستادم و گفتم اندکی میخوابم، چون قافله آمد، بر می خیزم.
پس، بیدار نشدم مگر به حرارت آفتاب و کسی را ندیدم و حشت کردم و نه راه را دیدم و نه اثر قافله را. پس توکل کردم بر خداوند تبارک و تعالی و گفتم متوجه می شوم به سمت مقابل خود و قدری راه رفتم پس رسیدم به زمین سبزه زار با طراواتی که گویا قریب العهد بود به باران پس دیدم خاک آن زمین را که پاکیزه ترین خاک هاست و نگاه کردم در وسط آن زمین به قصری که لمعان داشت مانند شمشیر.
گفتم: کاش میدانستم این قصر را که هرگز ندیده و نشنیده بودم. پس به سمت آن رفتم، چون به در قصر رسیدم دو خادم را دیدم که جامه های سفید داشتند، سلام کردم بر ایشان نیکو جواب دادند و گفتند: «بنشین که به تو خیری رسیده» و یکی از آنها برخاست و رفت.
قدری نگذشت که بیرون آمد و گفت: برخیزا داخل شوا
برخاستم و داخل قصری شدم که به خوبی آن ندیده بودم و نه به ضیای او
خادم پیش افتاد و پرده ای را که بر در خانه آویخته بود بلند کرد. آن گاه به من گفت: برخیز! داخل شو! داخل خانه شدم جوانی را دیدم که در وسط خانه نشسته و از بالای سر او از سقف، شمشیری طولانی معلق است که نزدیک بود ته شمشیر به سر او برخورد و گویا آن جوان ماهی است که می درخشد در تاریکی.
سلام کردم و جواب سلام داد با لطف کلام و احسن او آنگاه فرمود: «آیا می دانی من کیستم؟»گفتم: نه!فرمود: «منم #قائم_از_آل_محمد! منم آن که خروج میکنم در #آخرالزمان به این شمشیر! و اشاره کرد به آن پس پر میکنم زمین را از عدل، چنان چه پر شده از جور.» پس به رو در افتادم و صورت به خاک مالیدم.
فرمود: «مکن! و سربلند کن! تو فلانی از شهری که در جبل است که آن را #همدان می گویند.» گفتم راست فرمودی ای مولای من. فرمود: «آیا میخواهی که برگردی به سوی بلد خود؟»گفتم: «آری ای مولای! من بشارت دهم ایشان را به آن چه خداوند لطف فرمود به من؟» پس مرا به خادمی اشاره کرد؛ دست مرا گرفت و کیسه ای به من داد و مرا بیرون آورد و برد و چند گامی رفت. پس نگاه کردم به سایه ها و درختان و مناره ها و مساجدی. پس گفت: این بلد را میشناسی؟گفتم: در نزدیکی بلد ما، بلدی است که آن را #اسدآباد می گویند و این شبیه به آن است.
گفت: این اسدآباد است برو به سلامت!
پس ملتفت شدم او را ندیدم و دیدم در کیسه چهل یا پنجاه اشرفی بود. وارد همدان شدم و اهل خود را جمع کردم و ایشان را بشارت دادم به آن چه خداوند، برای من میسر فرمود و پیوسته در خیر بودم تا از آن اشرفی ها چیزی باقی بود..منبع: النجم الثاقب فی احوال الامام الغائبصص 428-430
عبدالحميد
شیخی از ایشان که در او آثار صلاح بود و هیأت نیکویی داشت گفت: سبب آن، این است که جد ما که ما منسوبیم به او به حج رفت و چون از حج فارغ شد و چند منزل از بادیه را طی کرد گفت: میل کردم که فرود آیم و قدری پیاده راه روم. پس رفتم تا آن که خسته شدم ایستادم و گفتم اندکی میخوابم، چون قافله آمد، بر می خیزم.
پس، بیدار نشدم مگر به حرارت آفتاب و کسی را ندیدم و حشت کردم و نه راه را دیدم و نه اثر قافله را. پس توکل کردم بر خداوند تبارک و تعالی و گفتم متوجه می شوم به سمت مقابل خود و قدری راه رفتم پس رسیدم به زمین سبزه زار با طراواتی که گویا قریب العهد بود به باران پس دیدم خاک آن زمین را که پاکیزه ترین خاک هاست و نگاه کردم در وسط آن زمین به قصری که لمعان داشت مانند شمشیر.
گفتم: کاش میدانستم این قصر را که هرگز ندیده و نشنیده بودم. پس به سمت آن رفتم، چون به در قصر رسیدم دو خادم را دیدم که جامه های سفید داشتند، سلام کردم بر ایشان نیکو جواب دادند و گفتند: «بنشین که به تو خیری رسیده» و یکی از آنها برخاست و رفت.
قدری نگذشت که بیرون آمد و گفت: برخیزا داخل شوا
برخاستم و داخل قصری شدم که به خوبی آن ندیده بودم و نه به ضیای او
خادم پیش افتاد و پرده ای را که بر در خانه آویخته بود بلند کرد. آن گاه به من گفت: برخیز! داخل شو! داخل خانه شدم جوانی را دیدم که در وسط خانه نشسته و از بالای سر او از سقف، شمشیری طولانی معلق است که نزدیک بود ته شمشیر به سر او برخورد و گویا آن جوان ماهی است که می درخشد در تاریکی.
سلام کردم و جواب سلام داد با لطف کلام و احسن او آنگاه فرمود: «آیا می دانی من کیستم؟»گفتم: نه!فرمود: «منم #قائم_از_آل_محمد! منم آن که خروج میکنم در #آخرالزمان به این شمشیر! و اشاره کرد به آن پس پر میکنم زمین را از عدل، چنان چه پر شده از جور.» پس به رو در افتادم و صورت به خاک مالیدم.
فرمود: «مکن! و سربلند کن! تو فلانی از شهری که در جبل است که آن را #همدان می گویند.» گفتم راست فرمودی ای مولای من. فرمود: «آیا میخواهی که برگردی به سوی بلد خود؟»گفتم: «آری ای مولای! من بشارت دهم ایشان را به آن چه خداوند لطف فرمود به من؟» پس مرا به خادمی اشاره کرد؛ دست مرا گرفت و کیسه ای به من داد و مرا بیرون آورد و برد و چند گامی رفت. پس نگاه کردم به سایه ها و درختان و مناره ها و مساجدی. پس گفت: این بلد را میشناسی؟گفتم: در نزدیکی بلد ما، بلدی است که آن را #اسدآباد می گویند و این شبیه به آن است.
گفت: این اسدآباد است برو به سلامت!
پس ملتفت شدم او را ندیدم و دیدم در کیسه چهل یا پنجاه اشرفی بود. وارد همدان شدم و اهل خود را جمع کردم و ایشان را بشارت دادم به آن چه خداوند، برای من میسر فرمود و پیوسته در خیر بودم تا از آن اشرفی ها چیزی باقی بود..منبع: النجم الثاقب فی احوال الامام الغائبصص 428-430
۱۷:۲۹