عکس پروفایل صبح ؛ سفرنامه ابوریحانهص

صبح ؛ سفرنامه ابوریحانه

۶۶عضو
thumbnail

۱:۴۹

thumbnail

۱:۴۹

thumbnail
undefined #پیوست
undefinedبخش سوم مجموعه فیلم #خالی از سفر #اول
undefined میهمانان پشت میز افطاری چندی پیش از غروب/ قبل و بعد فراز سوم شهادت اذان / بخش در دست ساخت داخل حرم #سفرنامه_عراق

undefinedبریم به کانال صبحundefinedصاحب قلم

۱:۴۹

thumbnail
undefined #پیوست
undefinedبخش چهارم مجموعه فیلم #خالی از سفر #اول
undefined خط غذاکشی/ دو تکه از هیئت حاج محمود / نمایی از صحن حضرت فاطمه سلام الله علیها#سفرنامه_عراق

undefinedبریم به کانال صبحundefinedصاحب قلم

۸:۲۸

thumbnail

۸:۲۸

thumbnail

۸:۲۸

thumbnail

۸:۲۸

thumbnail
undefined<img style=" />undefined «وادی السلام»
undefined سلام وادی من وادی السلام علی.
کجاست وادی امن کسی که مسکین است؟


undefined صبح، بعد از نماز صبح قرار عکس دسته جمعی داشتیم بین نمای گنبد و مزار آیت الله خویی. مثل همیشه نماز جماعت که تموم شد پیرمرد باصفا بلند شد و جار زد: نماز امیرالمومنین ۴ رکعته، هر رکعت یه حمد و پنجاه تا قل هو الله مجموعا میشه ۲۰۰ قل هو الله، حرم امیرالمومنین هم هر نماز، ثواب ۲۰۰ هزار نمازو داره، الانم که ماه رمضونه هر آیه، ثواب یه ختم قرآن رو داره، خلاصه این نمازو بخونین، ثواب تلاوت ۲۵۰ میلیارد آیه براتون رد
می‌کنن...
undefined پیرمرد با صفا را از زمان اربعین می‌شناختم، اون بازه هم هر روز بعد هر وعده نماز تو حرم، بلند می‌شد و در ۳ گوشه حرم همین حرف بلند رو می‌زد. آخرشم کلید بهشت توزیع می‌کرد، برگه‌ای که روش توصیه تسبیحات حضرت امیرالمومنین را چاپ کرده بود. یادمه ایام اربعین هم گرفته بودم از او برگه را، ولی اقامه این‌ها توفیق می‌خواد نصیب هر کسی نمی‌شه.
undefined صحبتش که تموم می‌شد یه گوشه از حرم دم می‌گرفت و روضه می‌خوند. پای روضش که نشستیم بلندخون‌های حرم شروع کردن به مناجات خوندن، نتونست ادامه بده. بلند شدیم عکس دسته‌جمعی یادگاری بگیریم.
undefined عکس گرفتن دسته جمع و خرده جمع‌ها با گنبد مولا که تموم شد، رفتیم بیرون از باب شیخ طوسی که راهی بشیم به وادی السلام.
اون عملیات عمرانی که یه عمر تبلیغشو می‌کردند در اطرف حرم را بالاخره آغاز کرده بودند. اطراف حرم زیرگذر درست می‌کردند. لذا ورودی همیشگی وادی السلام دیگر نبود سر جایش، یه دوری زدیم فنس‌های منطقه عملیاتی را تا رسیدیم به نزدیکی مزار دو پیامبر الهی، هود و صالح و وارد این وادی السلام شدیم. داشتن بازسازی می‌کردن مقبره هود و صالح را هم، همه به زیر سایه بوم مفروش کنار ورودی حرمشان جمع شدیم. حاج آقا کیانی دو کلام صحبت کرد. از وجه تسمیه این وادی گفت که از عذاب در امانند ساکنان این خانه‌ها، جمع می‌شوند ارواح مومنین دراینجا. گفت که چهار پیامبر در نجف اند که دوتا در حرم حضرت امیر و دوتا در این وادی دفن‌اند. و فرمود که در پاکی زمین، وادی السلام طاهره چون مجاوره با حرم مولا.
undefined همان جا نمازی هدیه کردیم دو بزرگوار را و رفتیم برای ادامه گشت و گذار در این وادی. دو طرف خیابان پر از درختان بلند بود که رنگ سبزشان زیر ذرات خاک پنهان شده بود ظاهرا. پشت درختان خسته، خانه‌های کوچکی بود با آدم های کوچک و بزرگ که هر کدام روزی ساکن این خانه‌ها شده بودند.
undefined اول، میهمان مزار آیت الله قاضی شدیم. میگفتند انسان بدون استاد به جایی نمیرسه و استادی استاده که منتور باشه، هادی باشه انسان را به سمت خدا. و این سید عالی قدر دو ویژگی بارز داشت که دوام یافت حضورش قبل و بعد وفاتش. مجتهد بود و استاد دیده و کهکشان نیستی بود. خوش کتابی نوشته‌اند درباره‌اش. اکنون هم واسطه بود همچنان. بی تاثیر نبود در عالم. دستش باز بود. خیلی ها از توسل و رفع حاجتشان در این درگاه برایم گفته بودند.
undefined منزل بعدی، مزار رئیس علی دلواری بود ،سنگین مقبره‌ای درست کرده بودند برایش بچه های بوشهر. با این حال سخت می‌شد راه رفت میان قبور اینجا، مناسب جانداران نساخته بودند شهر را. قصد کردیم زیارت کنیم مقام امام صادق علیه‌السلام و حضرت صاحب در وادی السلام را که بسته بود. بازگشتیم به پیاده راه اصلی.
undefined زمانمان محدود بود. حاج آقا چهار تا گاری موتوری پنج چرخه و یه دونه ون کوچیک جور کرد برای مزار ابومهدی، جمع به زور جا شد در پنج چرخه‌ها، ابوالفضل رو انداختن میانشان دراز کشیده رو پای بچه‌ها.
مزار ابومهدی خیلی فاصله داشت با حرم. بد سلیقگی کرده بودند در مکان دفن او. دور مزارش حلقه زدیم و دم گرفتیم به عزاداری.
undefined با پنج چرخه‌ها که برگشتیم به نزدیکی مبدأ حرکت، دم مزار شهید ذوالفقاری پیاده‌مان کردند. بیشتر از زمان دفتر امور شهدایم می‌شناختمش. یادش بخیر توفیق شده بود تولد برادر کوچکش با آقا جواد و گروه مباحثه‌اش رفتیم خانه‌شان در پاکدشت، چقدر جذاب بود برایمان نامه عاشقانه دختر عراقی به شهید و شعری که برایش سروده بود. آقا هادی، طلبه نجف شده بود و شهید سامرا. زیارتش کردیم، برگشتیم اقامتگاه و خوابیدیم تا ظهر تا شیفت بعدی.

یا باعث من فی القبور
روز نهم - ۲۴ رمضان‌المبارک ۱۴۴۶ ه.ق.
«شرح نگاره‌: بین حرم و وادی، سوار بر پنج‌چرخه، کلید بهشت، تصاویر مزار شهید، سر مزار کهکشان نیستی، زیر سایه‌بوم مجاور حرم حضرات هود و صالح، دور مزار شهید ابومهدی، پیرمرد باصفا، سردم مقبره جناب دلواری »
#مضیف#سفرنامه_عراق
undefinedبریم به کانال صبحundefinedصاحب قلم

۱۳:۰۷

thumbnail

۱۳:۱۶

thumbnail

۱۳:۱۶

thumbnail

۱۳:۱۶

thumbnail
undefined #پیوست
undefinedبخش پنجم مجموعه فیلم #خالی از سفر #اول
undefined دو تکه از هیئت حاج محمود / پای روضه پیرمرد با صفا، محل عکس دسته‌جمعی / حلقه دور مزار ابو مهدی #سفرنامه_عراق

undefinedبریم به کانال صبحundefinedصاحب قلم

۱۳:۱۶

thumbnail

۴:۴۸

thumbnail

۴:۴۸

thumbnail

۴:۴۸

thumbnail
undefined #پیوست
undefinedبخش ششم مجموعه فیلم #خالی از سفر #اول
undefined خط غذا کشی / سقف گذرگاه کناری صحن حضرت زهرا به وقت سحر / بانگ لاتشرب، پیش از اذان صبح ماه مبارک در حرم / خروج از صحن حضرت مادر با طعم دعای سحر#سفرنامه_عراق

undefinedبریم به کانال صبحundefinedصاحب قلم

۴:۴۸

thumbnail

۴:۵۸

thumbnail

۴:۵۸

thumbnail

۴:۵۸

thumbnail
undefined #پیوست
undefinedبخش هفتم مجموعه فیلم #خالی از سفر #اول
undefined ورود سحری به خانه پدری / صحن و یرای مسجد سهله / مقام حضرت صاحب از پشت / مقام حضرت صاحب از داخل با چاشنی مناجات حاجی کیانی#سفرنامه_عراق

undefinedبریم به کانال صبحundefinedصاحب قلم

۴:۵۸