بله | کانال یادداشت های مهدی افراز
ی

یادداشت های مهدی افراز

۶۶عضو
undefinedآیا جامعه ایران کم حافظه است؟undefinedمهدی افراز
undefinedپس از آغاز دور جدید مذکرات هسته ای با امریکا و عکس العمل های بازار به این گفتگوها، این تلّقی بر برخی زبان ها جاری شد که؛ "چقدر ملّت ایران کم حافظه است؟!" هنوز یک دهه هم از تجربه عبرت آموز او در برجام نگذشته است که با پیگیری لحظه به لحظه اخبارِ عمان، عمده فعالیت های سرمایه گذارانه خود در بازارهای تولیدی و زیرساختی را متوقف کرده و ضمن نوسان گیری های روزانه، با هیجان در انتظارِ گشایش های بزرگ اقتصادی ایران توسط تیم ترامپ است. معامله با همان طرفی که مشغول جدال بی رحمانه با نزدیک ترین دوستان و همسایگان دیرین خود است، چگونه می تواند امیدآفرین باشد؟! همان فردی که از راه نرسیده برنامه جامع اقدام مشترک را زیر پایش انداخت، چطور می تواند راهگشای معیشت و زندگی ما باشد؟!
undefinedدر هفته گذشته دو پیمایش ملّی توسط دو مرکز معتبر افکارسنجی با موضوع مذاکرات هسته ای صورت گرفته است. در نتایج هر دو کار، یک شبه تناقض در ذهن مردم ایران احساس می شود. بیش از ۵۰ درصد از پاسخ دهندگان در برابر این مضمون که؛ "آیا با ادامه یافتن مذاکرات فعلی موافقید؟" یا "برای پیشرفت اقتصادی کشور باید با امریکا به توافق برسیم؟" اعلام موافقت کرده اند ولی در عین حال همین جامعه آماری در پاسخ به این مضمون که؛ "در صورت حصول یک توافق، تا چه میزان امریکا به تعهداتش پایبند خواهد بود؟"، حدود ۶۰ درصد امیدی به پایبندی امریکا به مفاد توافق و در نتیجه اثر اقتصادی آن ندارند. جامعه به صورت تؤامان هم به مذاکرات امیدوار و هم نسبت به نتیجه آن ناامید است.
undefinedحالا مجدد این سوال را مطرح می کنیم که "آیا تجربه ناموفّق و بی‌نتیجه مذاکره با آمریکا در دهه نود شمسی، مایه عبرت تاریخی مردم ایران نشده است؟" در پاسخ به این پرسش مهم می‌توان گفت هم آری و هم خیر! از یک سو مردم ایران در تجربه دهه نود به این نتیجه رسیده‌اند که آمریکا قابل اعتماد نیست و دیگر آن دل‌خوشیِ ابتدای دهه نود را به آمریکا ندارند؛ حتّی کارگزاران و فعّالان سیاسی علاقه‌مند به مذاکره با آمریکا، آن امیدواری‌ها و دل‌خوشی‌های سابق را به مذاکره با آمریکا ندارند، تا چه رسد به مردم. تجربه تحوّلات جهانی طی یک دهه اخیر و برخوردی که آمریکا با کشورهای همسو مانند اوکراین، کانادا و اروپا اتّخاذ کرده، برای مردم روشن ساخته است که با دلگرمی و امیداوری نمی‌توان به استقبال مذاکره با آمریکا رفت. امّا چرا با وجود شکل‌گیری چنین عبرت تاریخی، هنوز مذاکره با آمریکا در جامعه ایران جذّاب است؟ علّت را باید در تبیین نشدن یا تبیین نارسا و نادرست گفتمان و ادبیات مقاومت جستجو کرد. مردم به مذاکره با آمریکا امیدی ندارند، اما هنوز اطمینان ندارند آن راه دیگر یعنی مقاومت، بتواند حل مسائل مالی و تولیدی کشور را در پی داشته باشد و در نتیجه به منادیان ایده مقاومت هم برای تحول اقتصادی کشور اعتماد ندارند.
undefinedجریان انتقادی اگر بتواند روایتی از مقاومت ارائه دهد که هم دستاوردهای ایران در راه طی شده را و هم پیشرفت ایران در راه پیش رو را در افق مقاومت معنادار کند، گره ذهنی و روانی که مانع عبور کامل از گفتمان مذاکره است، مرتفع خواهد شد. جامعه ایران به لحاظ هویت تاریخی و ملّی، پذیرای تسلیم در برابر قدرت‌های جهانی نیست و احساس عمومی جامعه ایران نسبت به مقاومت مثبت است؛ امّا در عین حال مبهم است که آیا می‌توان با تکیه بر نظریه مقاومت، افزون بر صیانت از امنیت و استقلال کشور، مسیر پیشرفت و توسعه را هم دنبال کرد یا خیر.
undefinedحال در این شرایط القای دلواپسی و تکرار دائمی بی فایده بودن و بی ثمر بودن روند توافق، بدون ارائه دادن آلترناتیو واقعی، محسوس و زنده، هیچ اثر پیش برنده ای برای جامعه ندارد. تداوم کنشگری سلبی و نقّادانه فارغ از افق گشایی با مسیرهای بدیل داخلی، جامعه را به انسداد خواهد کشاند و تصویر نامطلوبی از منتقدین، به عنوان مخالفانِ توسعه ایران و یا منتفعین از وضعیت تحریم، برای بدنه ای از جامعه خواهد ساخت.
undefinedبر این اساس به نظر می رسد جامعه ما به قدر وُسع خود و به اندازه کافی از عبرت های مدرسه برجام آموخته و آن را در حافظه خود هم خوب حفظ کرده است اما آیا جریان انتقادی هم از سبک مراوده خود با افکار عمومی در دهه ۹۰ به اندازه کافی تجربه کسب کرده و تکاملی در رفتارهای خود ایجاد نموده است؟!

@afrazmahdi

۱۶:۴۵

undefinedدلیل زمزمه از سرگیری مذاکرات چیست؟undefinedمهدی افراز
undefinedدر طول ۲۰ سال گذشته، طرح پرونده هسته ای ایران به عنوان یک موضوع جهانی تنها و تنها بهانه ای بوده است برای مشروعیت بخشی به فشار سیاسی - اقتصادی و نهایتا یک عملیات نظامی سرنوشت ساز. دو ابزار تحریم و جنگ شناختی - رسانه ای با این هدف با جدیت و قدرت به کار گرفته شد تا در یک نقطه تعیین کننده در کنار یک اقدام نظامی، شرایط را برای تغییر نظام سیاسی در ایران فراهم بیاورد. در تاریخ ۲۳ خردادماه این پروژه وارد مرحله ای شد که تمامی روندهای قبلی به خصوص مذاکرات دوجانبه یا چندجانبه به عنوان مقدمه و زمینه چینی برای تحقق آن محسوب می شود.
undefinedحالا پس از گذشت چهار روز از آغاز فاز نظامی صحبت هایی پیرامون بازگشت به مذاکره در حال زمزمه است. با در نظر داشتن طرح کلان غرب در ازای پرونده هسته ای، این خبرها در صورت تحقق ناشی از خلل هایی در پیشروی جنگی است که وارد آن شده اند.
undefinedفارغ از جزییات و اطلاعاتی که به طور کامل نمایان نیست، پیش فرض قطعی این است که اگر اسرائیل در روزهای گذشته به لحاظ میدانی دست برتر داشته باید بدون وقفه و تردید همین مسیر نظامی را با شدت دنبال نماید و اجازه اخلالی به نام مذاکرات را ندهد.
undefinedاز این جهت اگر هر خبری پیرامون از سرگیری مذاکرات ولو به صورت محدود مطرح شد‌، اولین امر قطعی این است که طرح رژیم در میدان پیش نرفته است و این چالش می تواند برآمده از سه احتمال یا ترکیبی از آن ها باشد:
۱. توانمندی آفندی و پدافندی ایران، اجرای دومینووار ضربه ها را محدود کرده و معادله و موازنه را به هم ریخته است. در این بین خارج نمودن فوری مدار پدافندی از هک، مقابله با جنگنده ها و نسل رونمایی نشده ای از پرتابه هایی که به صورت بسیار محدود استفاده شده، تعیین کننده تر بوده است.
۲. انسجام اجتماعی که در جامعه ایران به صورت تصاعدی در روزهای گذشته رو به افزایش بوده و پروژه جنگ ترکیبی علیه جمهوری اسلامی را زمین زده است، زمینه را برای پیشروی اجتماعی طرح آشوب و هرج و مرج مختل کرده است.
۳. ضعف پدافندی رژیم، تاب آوری عمومی صهیونیست ها در جنگ با ایران را کاهش داده و بحران داخلی پیش بینی نشده ای را رقم زده است که اگر با موج خروج ساکنان از مسیرهای غیررسمی همراه شود، ادامه درگیری از مسیر قوای اسرائیل را غیرممکن می سازد.
@afrazmahdi

۱۶:۴۶

undefinedامسال چگونه به استقبال محرّم می رویم؟undefinedمهدی افراز
undefinedهمه رفتارهای رژیم از ۸ اکتبر تا به امروز در یک استراتژی قابل فهم است؛ اسرائیل دریافت که بزرگترین پیامد طوفان الاقصی، " در دسترس شدن آرزوی ازاله صهیونیزم" در تلقی ملّت های غرب آسیاست. لذا تمام اهتمام و طراحی های خود در جبهه غزه، کرانه باختری، لبنان، سوریه، عراق، یمن و ایران را به این اختصاص داد تا با پیاده سازی سناریوهای متنوع و پیچده اثبات نماید؛ "ایده محو اسرائیل غیرممکن است".
undefinedهرآنچه در غزه و ضاحیه و ... اتفاق افتاد سرجمع هدفش ساخت همین تلّقی است. یعنی انگاره ای که می رفت تا با ۷ اکتبر رژیم را در یک سراشیبی وجودی قرار دهد، حالا باید به مثابه یک فرصت برای ابطال تاریخی این تفکر عمل کند. رژیم پروژه ها را در حد بضاعت خود پیش برد و امروز به نقطه معنابخش و حیاتی آن رسیده است که اگر محقق نشود برای آن سراشیبی وجودی، شیب بدون بازگشتی ایجاد می کند ولی اگر موفق باشد به کل اقدامات دیگر مُهر موفقیت خواهد زد و نظم جدید خاورمیانه را با آقایی بلامنازع خودش تثبیت می کند و حالا همه این ها در گرو خواباندن مچ ایران است.
undefinedپس از گذشت پنج روز از آغاز جنگ به نظر می رسد که اسرائیل نبرد را در یک چارچوب اجتماعی دنبال می کند. تمرکز جدی بر محیط های مرکزی کلان شهرها علی الخصوص شهر تهران دارد که حاکی از اجرای سناریویی است تا بتواند بیشترین تأثیر را بر اراده شهروندان داشته باشد. فارغ از رفتارهای نظامی و چیدمان انفجارها، سران رژیم در تمامی نطق های خود دائماً با خطاب قرار دادن مردم ایران، با دقت و قدم به قدم طرح اجتماعی خودشان را دنبال می کنند.
undefinedاما با این حال، امروز خطای بسیار بزرگ برای جریان فرهنگی و فکری انقلاب اسلامی این است که درگیری را به یک ساحت نظامی تقلیل داده و تصوّر نماید رسالت امروز همه‌ی نیروهای انقلاب، در پشتیبانی خدماتی و نظامی این تقابل خلاصه می‌شود. بزرگ‌ترین محور تعیین‌کننده‌ی امروز، تحلیل‌ها و برداشت‌های ملّت ایران از این اتّفاقات و واقعیت‌ها است. تیغ نظامی ما تا جایی برش دارد که از سرمایه و پشتیبانی ذهنی و روحی مردم برخوردار باشد. تجربه تاریخی به ما ثابت کرده است غرب با عملیات هوشمندانه در پشتِ خاکریزهای ادراکی شرایط پیچیده‌ای را رقم می‌زند که ما عملاً به لحاظ اجتماعی امکان بهره‌گیری از توانمندی‌ها و ظرفیت‌های امنیتی خود را نداشته باشیم و نهایتاً در برابر خواست و تحمیل آنان، مجبور به تسلیم باشیم.
undefinedدر این موقعیت تاریخی، سناریوی حق تعالی دهه شورآفرین و حماسی محرّم را در پیشاپیش ما قرار داده است. بی شک در روزهای گذشته هرچه متانت، عقلانیت و شجاعت در زنان و مردان ایرانی متبلور شد، مربوط به خاستگاه عاشورایی این ملّت بود. خیمه سیدالهشدا ع اصیل ترین و فراگیرترین کانونی است که امروز می تواند، با همه ظرفیت ها و خلاقیت های اصحاب آن، اجماع شکل گرفته در عموم مردم برای دفاع مقدّس را تداوم ببخشد و القائات ترس آلود و هراس افکن را از جان ها بزداید. همه مناسک مرتبط با هئیت امام حسین ع می تواند وسیع ترین بستر برای خلق رویدادهایی باشد تا واقعیت های هویتی ملّت ایران را به چشم و گوش، رسانه ها و افکار عمومی جهان برساند و برای تاریخ تثبیت نماید که ما ملّتی هستیم که تا ابد در برابر تحمیل، تسلیم نخواهیم شد.
@afrazmahdi

۱۶:۴۶

undefinedچرا تشییع فردا باید سرشار از یاد غزه باشد؟undefined مهدی افراز
undefinedبا وقوع جنگ، حقانیت رویکردهای اصیل جریان انقلاب در توصیف واقعیت های منطقه غرب آسیا و منطق های حاکم بر آن، برای عموم مردم ایران به اثبات رسید. این ذخیره ادراکی می تواند به منبع بی نظیری برای پشتیبانی ملّی از اقدامات و سیاست های حق طلبانه محور مقاومت در آینده مبدّل شود.
undefinedبا بروز نشانه های اولیه از تأثیر جنگ فعلی بر سرمایه اجتماعی مقاومت، خط تحریف با هوشمندی وارد میدان شده و برای جلوگیری از تثبیت این سرمایه ها، تلاش می نماید تا هرچند سخت و نچسب ولی روایت و ادبیات خود را در معرکه امروز هم بازتولید نماید.
undefinedدر شرایطی که همه تحلیل گران و شاهدان وقایع ۶۰۰ روز گذشته، قائل اند که زمینه اصلی برای تعدّی ارتش رژیم اشغالگر به خاک ایران برآمده از آسیب هایی است که متوّجه ساحت های مختلف جبهه مقاومت شده است، باند رسانه ای سازش، در تلاش است تا با القای دوقطبی میان هویت ملّی و هویت امتی، پیروزی و موفقیت های نظامی و اجتماعی کشور را به حسّ وطن دوستی ایرانیان تقلیل داده و استدلال بسازد که برای تداوم این پیروزی ها لازم است تا تحرکّات خود در جهان اسلام را تعطیل نموده و سر در لاک جغرافیای خود کنیم.
undefinedاین گفتار اگر برآمده از رندی و چشم بندی نباشد قطعا زاییده بلاهتی انباشته در ذهن های سیاست زده و غیرواقع گراست که نتیجه نسخه پیچی شان بزرگترین خدمت به طرح های ژئوپلتیکی صهیونیزم در منطقه است.
undefinedموضوعی که امروز بزرگترین محور همبستگی، همدردی و همدلی ملّت های غرب آسیا شده و انرژی بزرگی را برای تغییر معادلات تاریخی منطقه خلق کرده است را کدام عقل و کدام وجدان زیر تلّقی های ناسیونالیستی سرکوب می کند؟!
undefinedامروز همه و از جمله مردم ایران، دریافته اند که سرنوشت سرزمین فلسطین، سرنوشت همه ماست. محو اسرائیل مقدمه غیرقابل جایگزینی برای آغاز پیشرفت و شکوفایی همه کشورهای اسلامی است. با وجود این رژیم، آب خوش از گلوی هیچ طایفه، نژاد و ملیّتی پایین نخواهد رفت.
undefinedامروز که آرمان مبارزه با اسرائیل، به واقعی ترین ایده برای ساخت یک هویت منطقه ای تبدیل شده و دینامیک وسیعی را پدید آورده است، باید بیش از همیشه به پررنگ نمودن این داستان مشترک و این درد مشترک و این سرنوشت مشترک بپردازیم.
undefinedامروز باید بلندتر از هر زمان دیگری فریاد بزنیم که سرنوشت غزه سرنوشت ماست، امنیت لبنان امنیت ماست. دیروز این فریادها صرفاً ایدئولوژیک و ماجراجویانه شنیده میشد اما امروز بسیار واقع گرایانه و مّلی گرایانه هم فهم می شود.
undefinedمراسم تشییع شهدا در هفتم تیر، اولین و علنی ترین محیط برای ابراز هویت و ماهیت دفاع مقدسی است که در آن حضور داریم، اگر شعارها، نمادها، تصویرها و روایت های این مراسم، ایده هایی برای توصیف ایرانیت و وطن دوستی ما در ذیل یک پروژه بزرگ فراملّی و فرامذهبی تعبیه نکرده باشد به تحقیق فرصت سوزی و خودسوزی کرده ایم و واضح است که در این میان "غزه" به عنوان اسم رمز همه آزادی خواهان، رادمردان و حق طلبان، مهم ترین مفصل و حلقه برای متصل نمودن هویت ملّی مبارزه ما به یک هویت منطقه ای و جهانی است.
@afrazmahdi

۱۶:۴۶

undefinedآیا از مصاحبه پزشکیان می توان معنای دیگری هم برداشت کرد؟undefined مهدی افراز
undefinedاز دیشب که محتوای مصاحبه رئیس جمهور با تاکر کارلسون منتشر شد، احتمالات متعددی پیرامون انگیزه آقای پزشکیان و اهداف و سیاست های دولت در قبال جنگ و مذاکرات مطرح گردید.
undefinedفوری ترین تحلیل با یادآوری وضعیت دیپلماسی در دولت حسن روحانی، ادبیات و منطق رئیس جمهور را حاکی از عدول از چارچوب های انقلابی و تمایل به رویکرد سازش با امریکا‌ آن هم در میانه جنگ، توصیف نمود و زمینه را برای یقه گیری سیاسی تا راه اندازی کارزار استیضاح رئیس جمهور فراهم آورد.
undefinedفارغ از همه اشکالات فرمی و ساختاری، مجموعه مواضع ایشان که مشتمل بر ۱۵ گزاره کلیدی درست و ۲ گزاره قابل نقد بوده، می تواند با هدف گذاری مشخصی برای مختل کردن طرحِ یهود امریکا صورت گرفته باشد.
undefinedدر معرکه پیچیده امروز، دولت و دستگاه دیپلماسی صرفاً بخشی از مواجهه ترکیبی جمهوری اسلامی و ضلعی از سامانه ادراک‌ سازی ما در محیط جهانی است. شاید عصبانیت نیروهای اجتماعی - رسانه ای صهیونی در ساعات گذشته و فریبکار خطاب کردن رئیس جمهور توسط آنان هم از همین وضعیت مبهم و پیچیده در ابراز تصمیمات ما، برخاسته باشد.
undefinedاحتمالا افرادی، این برداشت نگارنده را ناشی از ساده انگاری نسبت به اراده های پنهان در پشت پرده های سیاسی دولت بیانگارند، حال آن که تجربه نشان داده است یکی از هوشمندی های جمهوری اسلامی برای پیشروی در محیط پیچیده دنیای امریکایی، پوشاندن مقاصد در مقام نظر و پیگیری آن در میدان بوده است که این عقلانیت مُلهم از اندیشه تقیه در فرهنگ سیاسی شیعی است.
undefinedمرور بیانات رهبر انقلاب در تاریخ ۹ بهمن ماه سال ۶۸ پیرامون دنبال کردن منطق تقیه در دستگاه سیاست خارجه جمهوری اسلامی می تواند برای فهم جدی تر این رویکرد راهگشا باشد:
" تقیّه را کجا به کار میبرند؟ تقیه سپر است، برای میدان جنگ است، مال هنگام درگیرى است. تقیّه در زمینه‌ی درگیرى است؛ چون تُرس است، حرز است، سنگر است... الان هم استکبار جهانى یک قدرتى است، شما هم یک مقاصدى دارید، یک کارهایى میخواهید انجام بدهید؛ هیچ لزومى ندارد که این کارها مرتّب در تریبون‌ها گفته بشود، هر کسى مسابقه بگذارد که فلان کار را میخواهیم بکنیم، مکرّر بگوییم و نکنیم. یکى از این رهبران مسلمان پخته‌ی وارد که بنده در طول این مدّتِ کارهاى سیاسى دیده‌ام، سکوتوره بود. سکوتوره بسیار آدم واردى بود، خیلى آدم مطّلعى بود، خیلى پخته بود؛ من در چند سفر که آمد تهران، با او ملاقات کردم ‌- ملاقاتهاى متعدّد، جلسات گوناگون ‌- در بعضى از جلسات برادرها هم بودند، چند جلسه هم من و او تنهایى داشتیم. او خیلى شیفته‌ی انقلاب بود، البتّه خودش ضعیف بود، و نتوانسته بود راه خودش را برود و استکبار کَت‌بندش کرده بود؛ از طُرق مختلف محاصره‌اش کرده بودند، پدرش را درآورده بودند؛ نتوانست گینه‌ی کوناکرى را آن‌جورى که ایده‌اش بود و دوست میداشت، درست کند و بسازد. موفّق نبود، امّا درست میفهمید؛ آدم سالمى بود؛ آدم خائنى نبود. این انقلاب را هم خیلى دوست میداشت؛ به امام هم حقیقتاً از ته دل ارادت داشت. من حرفهایى از او شنیدم که خیلى درست بود ‌- البتّه ما از خیلی‌ها حرف شنفتیم؛ یعنى این‌جور تصوّر نشود که براى خوشامدِ ما یک حرفى گفته، ما هم باورمان آمده؛ نه، بنده در این ده‌ساله با افراد زیادى نشستیم، برخاستیم، حرف زدیم، شنفته‌ایم؛ بعضی‌ها حرف میزنند [ولى] از زبانشان تجاوز نمیکند، بعضى نه؛ این قابل تشخیص است- و راست میگفت. همین حرفهاى داغى که ماها آن‌وقت همیشه میزدیم؛ میگفت همه‌ی اینها درست است. یک وقتى به من گفت فلانى! شماها فقط یک عیب دارید و آن اینکه همه‌اش مدام میگویید؛ خب، این گفتن ندارد؛ بکنید؛ چرا میگویید؟ میگویید که چه بشود؟ من آن سال اوّل ریاست جمهورى ‌-سال ۶٠- که شاید این حرف را از او شنفتم، اصلاً حرفش را قبول نکردم. براى بعضى از دوستان نقل کردم، گفتم سکوتوره این‌جور میگوید؛ لکن ته دلم قبول نکردم. با خودم میگفتم که حالا دنیا، دنیایى نیست که او خیال کند ما اگر یک چیزى را گفتیم دنیا میفهمد و اگر نگفتیم نمیفهمد، که گفتن ما یک مشکلى به وجود بیاورد. لکن بعد تجربه‌ها به بنده نشان داد که نخیر، او پخته بوده، میفهمیده. بنده هم حالا عقیده‌ام همین است.من میبینم بعضى از برادرها، یک جاهایى که خیال میکنند فقط خودشان هستند، یک مطالبى را، یک اهدافى را، یک آرزوهایى را به زبان می‌آورند و میگویند که دشمن از آن سوء استفاده میکند. و ما از این‌گونه حرفها داشتیم.مراقب باشید! بخصوص الان، دنیا دنیاى مهمّى است؛ البتّه وزارت خارجه و مسئولین سیاست خارجى در درجه‌ی اوّل، و [بعدْ] همه‌ی کسانى که با سیاست خارجى سروکارى دارند؛ مجلس، بقیّه‌ی اجزاى دولت، بعضى از ائمّه‌ی جمعه و دیگران و دیگران. پس این هم مسئله‌ی تقیّه است. در کار سیاست خارجى به اینها توجّه کنیم."
@afrazmahdi

۱۶:۴۶

undefinedچگونه از کاسبان همبستگی فریب نخوریم؟undefinedمهدی افراز
undefinedرسانه ملی در طول جنگ ۱۲ روزه و ایام پس از آن عملکرد مطلوبی از خود به نمایش گذاشت و مرجعیت مهمی در سودهی‌ به افکار عمومی پیدا نمود. با این حساب اما یکی از غفلت هایش، الگوی اتخاذ شده در تثبیت مقوله همبستگی ملّی است. واضح است که برنامه سازان عزیز برپایه عادت واره ها و کلیشه های سابق تلاش می نمایند تا با دعوت از چهره‌ های متعلّق به جریانات مختلف سیاسی، روایت جنگ و دستاوردهای آن را از لسان این هویت متکثر به جامعه ارائه کرده و وانمود کنند جنگ یک مساله فراجناحی بوده و از این مسیر انسجام برآمده از روزهای نخستین را پایدار سازند.
undefinedاین رویه غلط ناشی از علت یابی نادرست و ناقص در زمینه یابیِ همبستگی در جامعه ایران است. بخشی از این فهم نادرست برآمده از گوش سپردن به صداهایی است که با چشمان بسته نسبت به دلایل "تحول دفعی جامعه" مشغول تجویزهای همیشگی خود هستند. عمده روایت ها در قالب سه خط توصیفی در حال فراگیر شدن هستند؛
undefinedخط اشتباه اول: ترس از تجزیه ایران و برانگیخته شدن حس وطن دوستیایرانیان از یک زیرساخت هویتی مشترک تحت عنوان ملّی گرایی خفته برخوردارند که به جهت حمله به خاک کشور و جدی شدن خطر تجزیه ایران این هویت یکباره بیدار شده و همه اقشار با همه واگرایی ها را در این نقطه منسجم ساخته است.
undefinedخط اشتباه دوم: ترس از ناامنی و برانگیخته شدن حس نیاز به امنیت ملّیشروع خشونت بار رژیم در تجاوز به ایران و کشتار مکرر غیر نظامیان، آن هم با تمرکز بر کلانشهرهایی چون تهران موجب گشت تا شهروندان ایرانی بدون مقدمه خود را در مواجهه با وضعیت خطرباری ببینند که هرگز آن را تجربه نکرده اند‌. این ناامنی فراگیر باعث شد تا ایرانیان خود را در یک درد مشترک بیابند و برای مرتفع کردن این تهدید دفعتاً همه اختلافات خود را کنار گذاشته و همبسته شوند.
undefinedخط اشتباه سوم: ترس حاکمیت از انقلابی گری و کمرنگ کردن خطوط آرمانیجدی شدن خطر سیاسی در جنگ با اسرائیل، عاقله نظام را به این نتیجه رساند تا برای حفظ نظام سیاسی و جلوگیری از فروپاشی، از ایده آل های انقلابی متداول خود دست بکشد و تلاش نماید با کمرنگ کردن خطوط آرمانی، انگیزه های مخالف خود را رقیق کند و زمینه را برای فراموش شدن شکاف های سابق و شکل گیری همبستگی فراهم بیاورد.
undefinedزمینه هایی که در این خطوط سه گانه به آن ها پرداخته می شود بنا به دلایلی نمی توانند توضیح دهنده عامل برقرار کننده پیوندهای اجتماعی در شرایط جنگی بوده باشند؛
undefinedدلیل اول: موارد ذکر شده همگی در زمره‌ی "همبستگی منفی" هستند. همبستگی منفی برپایه نفی و طرد شکل می گیرد و لذا در عین این که از سطحی از همگرایی سازی برخوردارست اما شدیداً ناپایدار و فاقد انرژی لازم برای تولید اراده اجتماعی آن هم برای نقش آفرینی در موقعیت جنگی است.
undefinedدلیل دوم: در یک دهه گذشته، اصلی ترین شکاف اجتماعی میان توده مردم و حاکمیت شکل گرفته است، اگر امروز از تحوّل خیره کننده در انسجام ملّی صحبت می کنیم حتماً باید به دنبال عاملی باشیم که چیزی را در رابطه میان مردم و حاکمیت تغییر داده است. لذا توصیفاتی که ریشه این تحوّل را صرفاً در رابطه میان جامعه با وطن یا جامعه با جامعه یا جامعه با منافعش توضیح می‌دهند قابل پذیرش نیستند.
undefinedدلیل سوم: انسجام شکل گرفته در جنگ از ویژگی هایی منحصربفردی برخوردار بوده که خود این ویژگی ها، آشکارکننده این حقیقت است که این همبستگی بیش از آن که اجتماعی یا فرهنگی باشد سیاسی است. جهش محبوبیت در رهبری و شخصیت های نظام، ابراز ندامت نسبت به برخی قضاوت ها پیرامون سیاست های منطقه ای جمهوری اسلامی، توسعه یافتن این همبستگی در ابعاد فراملّی، فراسرزمینی، فرانژادی‌ و فرامذهبی.
undefinedبا این وصف به نظر می رسد علّتی که توانسته است به واسطه آغاز تجاوز اسرائیل و کیفیت اقدامات او در افکار عمومی اثر گذار شود و اسباب پُر کردن شکاف های عمیق را فراهم بیاورد، "آشکار شدن حقانیت جمهوری اسلامی" است. این جنگ وجدان ها را بیدار ساخت و پرده های حجاب بر واقعیت ها را درید. این درگیری روشن نمود که حق با جمهوری اسلامی است، حق با همه سیاست ها و اقداماتی است که مظلومانه بیش از ۳۰ سال بر روی آن ها ایستادگی کرده و برای آن هزینه های فراوانی پرداخت کرده است. مشخص شد جمهوری اسلامی آن قدر صلاحیت و قداست دارد که در نقطه تقابل رذالت بار ترین عناصر بشری قرار گرفته باشد.
undefinedاین همبستگی مادامی تثبیت می‌شود که خط قدرتمندی با استفاده از بیداری روحی پدید آمده بتواند به ابعاد این حقانیت ادبیات داده، جزئیات آن را در ذهنیت عمومی مستحکم تر کرده و تاروپود میان مردم و نظام را از این مسیر قوت ببخشد و هوشمندانه با مجموعه اقدامات کاسبانه‌ یا متوّهمانه که با عنوان انسجام بخشی مشغول تردید افکنی در هدف ها و روش های انقلابی است، مقابله نماید.
@afrazmahdi

۱۶:۴۷

undefinedچرا ساعات طلایی ما در حال از دست رفتن است؟undefined مهدی افراز

undefinedنیروهای نظامی صهیونی در بالاترین سطح، جنگ را ادراکی پیش می برند و نیروهای اجتماعی ما در اثرگذارترین موقعیت، به دنبال کنجکاوی و نظریه پردازی های نظامی خود هستند...
undefinedبی شک بامداد ۲۳ خرداد، مهم ترین نقطه ثمره گیری برای تمامی طراحی ها و اقدامات گسترده ای بود که حداقل در ۲۰ سال گذشته در قالب کلان پروژه "جداسازی و عبور توده مردم از نظام جمهوری اسلامی" با حوصله و دقت در بطن و متن جامعه ایران به اجرا درآمده بود.
undefinedبازگشت دفعی اعتماد به حاکمیت، زمینه ساز اتحّاد میان توده های مختلف گردید‌. روند اتفاقات در چندین ساعت، اثبات کننده منطق و رفتار جمهوری اسلامی در چندین دهه شد و بستر را برای مجموعه واکنش های غیرقابل پیش بینی و هویتی ملّت ایران فراهم آورد.
undefinedجامعه با مشاهده وقایعی بسیار محسوس و چند قدمی، دریافت که کلان روایت های جمهوری اسلامی پیرامون واقعیت های منطقه و چرایی سیاست های بعضاً هزینه ساز او درست بوده و بی دلیل نسبت به صحّت و صداقت آن بدگمان بوده است.
undefinedآشکار شدن این واقعیت، به حاکمیت حقانیّت بخشید و فوراً انگیزه ها و نیروهای چندین ساله را برای فعال شدن در گسل مردم - نظام تخلیه کرد. بازگشت شکوه مندانه این اعتماد عمومی، مقدمات را برای رونمایی از انسجام ملّی به میدان آورد.
undefinedحالا چند روزیست که ما هستیم و این موهبت الهی و تاریخی... به نظر می رسد هنوز هم قدردان آن نبوده و آگاه نیستیم که این همبستگی ما را "موقتاً" از چه گردنه تجربه نشده ای عبور داده است. فارغ از عدم رسیدگی برای بهره گیری از این فرصت و تلاش برای تثبیت آن، مجدداً ابتکارات خود را برای انهدام زودهنگام آن نیز به نمایش درآورده ایم.
undefinedانسجامی که خداوند در روزهای گذشته با نصرت خود، روزی ما کرده است برای تثبیت و پایدارسازی در ماه های آینده نیازمند رسیدگی های فنّی در لایه های چهارگانه است:
undefinedلایه اول؛ انسجام راهبردیاگر حمله نظامی اسرائیل، وجدان عمومی را نسبت به درستی راهبرد جمهوری اسلامی در قبال اساسی ترین و مناقشه برانگیزترین مساله کشور بیدار نمود، حال بایستی منطق و عقلانیت این سیاست ها به صورت تفصیلی و همراه با جزئیات برای جامعه تبیین شود. اگر افکار عمومی در ازای این رویکردها، از جمع بندی واحد راهبردی برخوردار نباشد، با کوچکترین القائات رسانه ای مجدداً همبستگی خود را از دست خواهد داد و پر واضح است که برای روزها و هفته آینده، اصلی ترین سوال راهبردی جامعه، پرسش از چراییِ رها نکردن خط قرمزهای هسته ای خواهد بود.
undefinedلایه دوم؛ انسجام رواییدر طول یک ماه گذشته حوادث و رویدادهای پُربسامدی رخداد داده است. از علّت و ماهیت شروع جنگ، مقایسه عملکرد و تاب آوریِ جامعه ما و اسرائیل، موازنه توانمندی های نظامی - امنیتی، دلایل وقوع آتش بس، مناط صلح تحمیلی، انضباط حاکمیتی ایران در ابعاد نظامی و سیاسیِ مدیریت جنگ، دستاوردهای طرفین، تا چرایی تداوم مذاکرات و چشم اندازه آینده این درگیری. همه و همه خطوطی است که عدم شکل گیری روایت معیار از آن ها و وقوع بهم ریختگی تحلیلی در آن ها، ذهنیت عمومی را دچار اغتشاش کرده و انسجام اجتماعی را مضمحل می نماید.
undefinedلایه سوم؛ انسجام روحیاتحّاد فعلی بر روی لایه ای از کثرت ها و تفاوت ها شکل گرفته است. تثبیت آن نیز نیازمندِ رعایتِ ملاحظاتی است تا همه‌ی گونه های مختلف احساس نکنند که حفظ وضعیت متحدّانه موجود، قرارست تضمین کننده برتری طلبی گونه های دیگر و سازنده آینده سیاسی آن ها در کشور باشد. نبش قبر نمودن کشمکش های سابق و به رُخ کشیدن اشتباهات و نواقص برای تعیین سهمِ جریانات در وقوع این جنگ، با هر انگیزه ای که باشد، التهابات عاطفی و روحی را برای درهم شکستن اتحّاد فعلی مضاعف خواهد کرد.
undefinedلایه چهارم؛ انسجام هویتی مایی که رژیم صهیونی آن را آماج کشتار و تجاوز قرار داده کیست؟ این ما، می تواند به سرعت از جامعیت و کلیتی به نام "همه ایرانیان" تقلیل یافته و به دایره خاصی محدود گردد. اگر اقشار، اقوام و طبقات گوناگون تصور کنند که این جنگ، منازعه دایره خاصی از رجزخوانان‌ و جنگ طلبان ایدوئولوژیست است، دلیلی برای در میدان نگاه داشتن خود نخواهند یافت. انسجام هویتی شکل گرفته به قامت کل ایران اندکی محدود شود، اراده ملّی پیرامون تداوم این نبرد و تسلیم ناپذیری نیز به همان میزان، محدود، سست و بی اثر خواهد شد.
undefinedتثبیت انسجام ملّی حول این لایه های چهارگانه نیازمند اقدامات اساسی و محافظت های شبانه روزی است. زمینه های اجتماعی در ذهن و روح جامعه همیشگی نیست و ساعت های طلایی هرچه از نقطه تحوّل در بامداد ۲۳ خرداد گذر می کند، بیشتر از دسترس ما خارج می گردد.
@afrazmahdi

۱۶:۴۷

undefined"جنگ گسترده و تسخیر ناگهانی اسرائیل"، ایده چه کسانی است؟undefined مهدی افراز
undefinedپس از اعلام توقف آتش میان نیروی هوافضای ایران و نیروی هوایی رژیم صهیونیستی، انگاره ای پدید آمد که ای کاش زمینه و مقدمات سیاسی - نظامی طوری فراهم بود تا با عدم پذیرش این پیشنهاد، تداوم حملات را تا انهدام و ازاله کامل رژیم پیش می بردیم و کار را یکسره می نمودیم. احتمالا چنین تصوری خیلی رویا پردازانه و آوانگارد به نظر می رسد و هر ذهنی خود را از ابتلا به چنین ساده انگاری های راهبردی مبرّا می داند. اما واقعیت آن است که در پسِ برخی از تحلیل ها و تجویزهایی که در ۶۵۰ روز پساطوفان الاقصی تا به امروز، به صورت گاه و بی گاه مطرح می شود، شبهی از همین تصوّر وجود دارد.
undefinedجناب سید حسن نصرالله به عنوان یکی از مرتفع ترین قله ها در عاقله مقاومت، در یک صورت بندی ایده های مطرح شده در جهان اسلام برای مواجهه با رژیم اشغالگر را در قالب سه طرح توصیف نموده و تصریح می کند که مبتنی بر تجربه و اقتضائات حاکم بر ملّت ها، جوامع و منطقه غرب آسیا، "ایده یک جنگ گسترده و تسخیر ناگهانی سرزمین های اشغالی و آزاد نمودن آن از چنگال صهیونیست ها"، منطق و بیان صریحی است؛ "از طرفِ کسانی که قصد جنگیدن ندارند! " ایشان مقاومت را طرح هوشمندانه ای برای خروج از این بن بست و عبور از دوگانه سازش - جنگ دانسته و از آن به عنوان "گزینه سوم" یاد می کند.
undefinedایشان در سخنرانی روز قدس سال ۲۰۰۹، به طرح مبسوط این سه گانه پرداخته و با بیان وجوهی راهبردی از ایده مقاومت، این عقلانیت را به عنوان تنها مسیر منتهی به موفقیت معرفی می نماید:
" پس برادران و خواهران، مسئله این نیست که ما فقط دو راه پیش رو داریم که یا بجنگیم و یا تسلیم شویم. خب اگر نمی‌توانیم بجنگیم پس برویم تسلیم شویم؟! نه، این طور نیست. این طور نیست که یا باید بجنگیم یا سازش و تسلیم را بپذیریم. "گزینه‌ی سومی" وجود دارد. آن گزینه این است که پایدار باشیم، بازدارندگی کنیم، "مقاومت" کنیم، برای به دست آوردن نیرو و توان تلاش کنیم و منتظر متغیرها باشیم. "روز قدس، بیان این طرح ماست". گزینه‌ی ما سازش نیست. نمی‌توانیم بجنگیم ولی می‌توانیم پایداری کنیم، می توانیم تسلیم نشویم، بازدارندگی کنیم، برای به دست آوردن عوامل قدرت و توان تلاش کنیم و منتظر متغیرها باشیم. این گزینه‌ای منطقی، عاقلانه و موفق است و به موفقیت هایی هم دست یافته است. "
"در ادبیات دهه‌های گذشته -نسل ما و کمی قبل از نسل ما- این مسئله مطرح می‌شد که راه این است که یک جنگ گسترده‌ اعلام شود، همه‌ی مرزها باز شوند، همه‌ی ارتش‌ها تجهیز شوند و ناگهان فلسطین را از همه‌ی مرزهایش تسخیر کنیم. بسیار عالی، این یک حرف بسیار شیرین است، گزینه‌ی بسیار عالی‌ای هم هست. ولی به نظر می‌رسد کسانی که نمی‌خواهند بجنگند می‌روند سراغ سنگ بزرگ!، یعنی اگر بخواهیم منتظر روزی باشیم که همه‌ی نظام‌های عرب برای آزادسازی فلسطین راضی به بازکردن همه‌ی مرزها و گسیل کردن همه‌ی ارتش‌ها شوند، باید چند صد سال آینده را همچنان منتظر باشیم. الله اعلم. البته این نگرش به کجا منتهی می‌شود؟ واقعیت این است که مقاومت را در مارپیچ‌های بی‌انتها می‌اندازد. بسیاری از جریان‌ها و جنبش‌هایی که تصمیم به نبرد با دشمن اسرائیلی و مقابله با دشمن صهیونیستی گرفته بودند بر اساس این نظریه رفتند سراغ استراتژی تغییر نظام‌ها. یعنی راه قدس از کاخ ریاست جمهوری می‌گذرد! یعنی باید نظام چندین کشور عربی را تغییر دهیم تا نظام‌هایی داشته باشیم که همه برای جنگ و گسیل ارتش‌ها توجیه شده باشند. ولی چه رخ می‌داد؟ ولی حتی وقتی نظام تغییر می‌کرد و نظام جدید مستقر می‌شد دیگر نمی‌خواست بجنگد. پس این گزینه را کنار بگذارید. بنده به شما می‌گویم؛ اگر شنیدید کسانی می‌گویند باید همه‌ی مرزها باز شود تا به جنگ برخیزیم -با کمال صراحت- چنین کسانی به دنبال دلیلی منطقی هستند تا هرگز نجنگند! "

@afrazmahdi

۱۶:۴۷

undefinedآیا اسرائیل مجدداً با ایران وارد جنگ خواهد شد؟undefinedمهدی افراز
undefinedرفتارهای امروز اسرائیل پاسخی به وضع تاریخی اوست، برای فهم انگیزه ها و پیش بینی اقدامات رنگارنگِ رژیم، باید دریابیم که او اکنون در کدام فصل از عمر خود بسر می برد و برای گذار از آن چه اقدامی را طبیعتاً دنبال می نماید.
undefinedدر شب عاشورای ۱۴۳۲ (سه سال پس از جنگ تموز و کمتر از یک سال از جنگ ۲۲روزه) سید حسن نصرالله به بررسیِ اوضاع استراتژیک اسرائیل می پردازد، بیان او گزارشی از یک موقعیت تاکتیکی یا زودگذر نیست بلکه تبیینی از وضع تاریخی آن ها و گزینه هایی است که در بلندمدت در پیش راهشان قرار دارد، لذا مرور آن برای فهم اراده امروزین رژیم همچنان راهگشاست:
" وقتی سراغ نگاهی گسترده و استراتژیک رفتیم و وارد محیط کنونی اسرائیل شدیم، می گوییم اسرائیل در "تنگنای استراتژیک" قرار گرفته است. همیشه باید تلاش کنیم واقع‌گرا باشیم، نه صحیح است بگوییم اسرائیل تمام شد و بیایید برویم کار را تمام کنیم و نه صحیح است بگوییم اسرائیل هنوز همان اسرائیل قدیم‌الایام است... اسرائیل اکنون در این شرایط جدید سه گزینه پیش رو دارد، نه بیش‌تر:
گزینه‌ی اول: حرکت به سمت سازش و مذاکره با فلسطینیان است. این گزینه را نه حکومت نتنیاهو- لیبرمن و نه اسرائیلیان، نمی‌خواهند. تمام جریان مذاکرات، هدردادن وقت و وقت‌کشی به منظور سامان دادن به کارهای خودشان، از طریق ادامه‌ی شهرک‌سازی، تداوم سلطه و مایوس کردن مردم فلسطین از دست‌یابی به حداقل حقوق طبیعی و مشروع مربوط به آن‌هاست. سازش انتخاب حقیقی اسرائیل نیست. چرا که اسرائیلیان قصد ندارند هیچ امتیازی به فلسطینیان بدهند. پس در جهت این گزینه حرکت نمی‌کنند.
گزینه دوم: جنگ است. این که اسرائیل از بن‌بست استراتیژیکی که اکنون در آن قرار دارد به سوی جنگ برود. حال یا جنگ با لبنان، مقاومت، یا جنگ با غزه، یا ایران ، یا با چندتای این‌ها یا همه‌ی این چند تا با هم! این گزینه در شرایط و با اطلاعات کنونی غیر منطقی است. اسرائیلی که از گزینه‌ی جنگ دم می‌زند، خوب می‌داند که رفتن به سراغ جنگ با هر کدام از این کشورها، اگر نتیجه‌ی آن تضمین شده نباشد، یک ماجراجویی بزرگ برای اسرائیل به حساب می‌آید. اسرائیل نمی‌تواند شکست‌هایی جدید از این دست را تحمل کند. پس گزینه‌ی جنگ ساده نیست. نمی‌گویم منتفی است، ولی اگر قصد انتخاب آن را داشته باشند برای اسرائیل گزینه‌‌ای دشوار و بسیار خطرناک است.
گزینه‌ی سوم: باقی ماندن در وضع فعلی، بدون حرکت به سمت سازش یا جنگ است. این چیزی است که آن را استاتیکو می‌نامند، یعنی شرایط همان طور که هست بماند و در انتظار تغییرات منطقه‌ای و بین‌المللی باشد که اسرائیل را در رفتن به سراغ گزینه‌ی سازش یا جنگ کمک خواهند کرد. اسرائیل فعلا گزینه‌ی سوم را ترجیح می‌دهد. ولی مشکلی در گزینه‌ی سوم وجود دارد و آن این که این انتخاب فرصت بیش‌تری را در اختیار مقاومت قرار می‌دهد تا آنان نیز قدرت، ثبات و حضور خود را افزایش دهند و برای رویارویی پیش رو، در زمان وقوع آن، آماده شوند.
پس چاره چیست؟ چاره این است که اسرائیل به مقابله با این قدرت، چهارچوب، جنبش و دولت‌هایی بپردازد که شبانه روز کار می‌کنند تا قدرت‌مندتر باشند. تلاش آشکار اسرائیل در این زمینه است. اسرائیل دور دنیا را می‌گردد، چرا؟ برای این که جهان تحریم‌های سنگین اقتصادی برای ایران در نظر بگیرند. چون این ایران را مشغول و ضعیف می‌کند، بنده پیش از این گفته‌ام و باز هم می‌گویم که این، آخرین شانس اوست. تنها امید اسرائیل برای خارج شدن از تنگنای استراتژیک امروزش، ایجاد فتنه در کشورهای مقاومت است و پروژه او چیز دیگری نیست."
undefinedرژیم صهیونیستی در یک انتخاب اجباری، بیش از یک دهه با انواع فشارها همین تنها مسیر خود را پیگیری و در قلّه اش، رخداد پاییز ۱۴۰۱ را در خیابان های ایران آفرید. طوفان الاقصی امّا این رویه را وارونه ساخت و اسرائیلی که در تلاش برای خروج از تنگنای استراتژیک بود را به بن بست استراتژیک منتقل نمود و این شد آغاز جنگ وجودی برای آن.
undefinedبه این جهت او همچنان گزینه جدیدی در اختیار ندارد و تغییر در ایران، آخرین شانس و امکان برای خروج او از این بن بستِ وجودی محسوب می شود. این تغییر که برای تثبیتِ تلاش های او در ۶۵۰ روز گذشته نیز حیاتی است، شامل سطوح سه گانه تغییر پلکانی در؛ اراده سیاسی، نظام سیاسی و جغرافیای سیاسی ایران خواهد بود.
undefinedاسرائیل چاره و فرصتی جز زورآزمایی برای ایجاد این دگرگونی ندارد و به همین جهت متناسب با فرصت هایی که اروپا و امریکا‌ برایش مهیا می سازند، حملات خود به ایران را با الگوی نیابتی - مستقیم تداوم خواهد بخشید و از آن به عنوان ضلعی از هجوم نظامی- اجتماعی خود، برای حصول آن تغییرات، حداقل در سطح اراده سیاسی بهره خواهد گرفت و به اضطرار تاریخی امکان انصراف از آن را نیز نخواهد داشت.

@afrazmahdi

۱۶:۴۷

undefinedچرا سرمایه اجتماعی مقاومت، کمتر رشد کرده است؟ undefined مهدی افراز
undefinedدر تمامی پیمایش های انجام گرفته در دوران جنگ ۱۲ روزه و پس از آن، اغلب شاخص های مرتبط با ذهنیت مردم نسبت به عملکرد و سیاست های جمهوری اسلامی رشدِ قابل توجه و جهشی نسبت به دوران پیشاجنگ داشته است. اما در این بین، گویه های مربوط با ایده مقاومت همچنان بدون تغییر باقی مانده و رشد بسیار کمتری در مقایسه با سایر انگاره ها دارد.
undefinedوقوع این تفاوتِ معنادار، به یکی از نقصان های کهنه ما در گفتمان مقاومت در ایران بازمی گردد و آن "ساخت دادن به مفهوم مقاومت در پیکره ای غیردفاعی" است. یکی از زمینه های اصلی برای افزایش سرمایه اجتماعی نظام در دوران اخیر، این بود که جامعه احساس نمود، کشور و حاکمیت در این جنگ در یک موضع دفاعی قرار گرفته است. دفاع از کشور، منافع، زندگی، پیشرفت، عزت و کرامت.
undefined این در حالی است که منطبق با طرح های ذهنی و گفتمانی سابق، سیاست های مقاومت در منطقه همچنان خارج از پارادایم دفاعی فهم می گردد. مجموعه اقدامات مستمری که در سه دهه گذشته منجر به تصویرسازی از مقوله مقاومت در ذهنیت جامعه ایران شده است؛ عمدتاً منطق خود را در رویکردی مداخله گرانه، ماجراجویانه، غوغاطلبانه و در نتیجه غیرضروری برای آینده کشور صورت گری کرده است.
undefinedگفتمان فعلی مقاومت نتوانسته است نشان دهد که سلاح او برای تعدّی و تجاوز نیست. نتوانسته است اثبات کند که اگر او ساکت بماند و در جای خود بنشیند تهدیدات خصم نزدیک تر می شود. نتوانسته است آشکار کند که فلسفه وجودی اسرائیل با اصل رفاه، امنیت و پیشرفت ما در تناقض است. نتوانسته است تبیین کند که جنگ آوری های او تلاشی برای پایان دادن به جنگ هاست. نتوانسته است وانمود کند که برای مرگ آفرینی کفن نپوشیده‌ است. نتوانسته است روشن سازد که در جهان کنونی حیات و زندگی با سکوت، نشستن و انتظار بدست نمی آید. نتوانسته است استدلال کند که در خاورمیانه امروز، امکانی برای بی طرفی وجود ندارد. نتوانسته است شعار بدهد که عقب ماندگی های امروز، نتیجه تسلیم های دیروز است. نتوانسته است بیان کند که همه قدرت های امروز جهان، دوره ای بزرگ و پرهزینه از مقاومت را پشت سرگذاشته اند. نتوانسته است شخصیت سازی کند که فرماندهان و شهدایش، بزرگترین سازندگان صلح و زندگی برای ملّت ها هستند. نتوانسته است تصویرسازی کند که محو اسرائیل، آرمانی برای محو نمودن عقب ماندگی ها، درماندگی ها و تنگدستی هاست. و در یک کلام نتوانسته است برساخت کند که گفتمان مقاومت، یک گفتمان دفاعی است.
undefinedواسازی گفتمان مقاومت در افقی دفاعی و مشروع و پالایش آن از تلّقی های شورشی و تعدّی گرانه، یکی از تلاش های مستمرِ بزرگترین گفتارپرداز مقاومت، جناب سیدحسن نصرالله بوده است. ایشان بارها و بارها و از جمله در سخنرانی روز قدس سال ۱۴۳۲، تصریح می نمود که مقاومت یک پدیده دفاعی بوده و به دنبال تعدّی و جنگ طلبی با هیچ کس نیست:
"برادران و خواهران، در روز قدس باید به روشنی اعلام کنیم ما به کسی تعدی نمی‌کنیم. مقاومت یک پدیده‌ی دفاعی است. یک پدیده‌ی دفاعی بوده و خواهد بود. دفاع از خود، خاک، آبرو، میهن، ملت، امت و کرامت. امروز مقاومت فلسطین نیز یک پدیده‌ی دفاعی است. فلسطینیان به کسی تعدی نمی‌کنند. به روسیه، اوکراین یا لهستان نمی‌روند تا یهودیان آن‌جا را بکشند. یا به اتیوپی نمی‌روند تا فلاشا را اگر واقعا یهودی باشند، بکشند. بلکه این صهیونیست‌ها هستند که از جای جای جهان برای غصب خاک، مقدسات، شهرها، روستاها و زمین‌های دیگران آمده‌اند. تمام کارهایی که ملت فلسطین انجام می‌دهد از جمله عملیات‌های استشهادی با هر هدفی کارهایی مشروع، شرافت‌مندانه، قانونی، بشری و اخلاقی است چرا که می‌خواهد ظلم، فساد، اشغال، شر و سرطان را ریشه‌کن کند. حقیقت این است. به همین دلیل ما این‌جا و مخصوصا در این برهه مظلومیت لبنان، فلسطین، عرب و مسلمانان را اعلام می‌داریم. چون در حال دفاع از خود هستند. ما به کسی تعدی نمی‌کنیم و به دنبال جنگ با هیچ کس نیستیم. ولی کسی که به ما تعدی کند، خاکمان را اشغال کند، مقدساتمان را هتک کند و کسی که بخواهد کرامت ما را لکه دار کند تن و خون ما را همچون آتش فشانی خواهد یافت که زمین را زیر پایش می‌شکافد. این مهاجم و متجاوز هر کس که می‌خواهد باشد. چه یهودی صهیونیست چه آمریکایی صهیونیست. از سوی هر کس نسبت به ما تعدی، تهاجم و هتک حرمت صورت بگیرد، جز با مردان و زنان آماده‌ی شهادت و فداکاری رو به رو نخواهد شد و مردان و زنانی که با فرهنگ ننگ و ذلت ناپذیری زندگی کرده‌اند، تربیت یافته اند و آن را به دوش گرفته‌اند. زنان و مردانی که شعارشان تا ابد:«هیهات منا الذله» بوده است و خواهد بود."
@afrazmahdi

۱۶:۴۸

undefinedآیا حزب الله سلاحش را تا ابد حفظ خواهد کرد؟undefinedمهدی افراز / بخش اول
undefinedامروز۱۴ آگوست، نوزدهمین سالگرد پیروزی بزرگ مقاومت لبنان در جنگ ۳۳ روزه است. نبردی که تاریخ مقاومت را به قبل و پس از خود تقسیم نمود و پایانی بود بر پروژه اسرائیل کبیر. برش حقوقی آتش بس، تصویب قطعنامه ۱۷۰۱ در شورای امنیت بود که خواستار خروج ارتش اسرائیل از لبنان و در ازای آن خلع سلاح حزب الله و خروج نیروهای آن از جنوب رود لیتانی شده بود. با تصویب این قطعنامه در کابینه لبنان، دبیرکلی حزب الله نیز اعلام نمود که به مفاد این آتش بس پایبند خواهد بود و این مقطع، آغازی شد بر حدود بیست سال کشمکش پیرامون مسأله "خلع سلاح حزب الله".
undefinedدر طی سال های متمادی و به خصوص در نشست هایی که در بزرگداشت پیروزی مقاومت در جنگ ۳۳ روزه برگزار میشد، جناب سیدحسن نصرالله بیانات بسیار مشروحی را پیرامون منطق مسلح بودن حزب الله و چرایی پافشاری شبکه سلطه بر خلع سلاح ایراد کرده اند. این روزها که مجدداً طرح خلع سلاح حزب الله توسط ارتش و دولت لبنان در حال آماده سازی است، بازخوانی این نظرات واجد مطلوبیت مضاعفی است.
undefinedیکی از مسائل اساسی فهم این مطلب است که اساساً چرا موضوع خلع سلاح حزب الله تا این حد برای محور صهیونی حیاتی است. جناب سید در جشن ششمین سالگرد پیروزی با استناد به اظهارات مقامات رژیم، علّت اساسی آن را "شکست کامل ایده های نظامی برای ریشه کنی حزب الله" می داند:
"خب حالا گزیده مهمی از موشه یعلون، رئیس سابق ستاد مشترک ارتش اسرائیل و وزیر کنونی دولت ناتنیاهو و کسی که دارد خود را برای نخست‌وزیری آماده می‌کند و خود را نظریه‌پرداز استراتژیک می‌داند، می خوانم. این‌جا هم خواهش می‌کنم خوب گوش کنید چون به داخل لبنان ربط دارد. به کسانی که بحث می‌کنند، وجهه‌ی دیگران را خدشه‌دار می‌کنند،‌ فریاد می‌کشند و نمی‌دانند کجای معرکه قرار دارند. او می‌گوید:«برای من روشن است که حزب الله یک پدیده‌ی ریشه‌دار است. و با عملیات نظامی ریشه‌کن نخواهد شد. و همچنین برای من روشن است راه حل نظامی قطعی‌ای در برابر سیستم موشکی حزب الله وجود ندارد. به همین خاطر…» این‌ها را رئیس ستاد مشترک و نظریه‌پرداز راهبردی می‌گوید. «به همین خاطر من از فعالیتی سیاسی که در نهایت موجب خلع سلاح مقاومت در پی روندی در داخل لبنان شود حمایت کردم.» چه می‌گوید؟ راه حل نظامی وجود ندارد. می‌خواهید مسئله‌ی سلاح حزب الله را حل کنید؟ در آستین لبنان دنبال آن بگردید. با «روندی در داخل لبنان» و «در پی جنبشی داخلی» مسئله‌ی سلاح حزب الله را حل کنید. ادامه می‌دهد:«دریافتم که راهی برای ریشه‌کن کردن حزب الله از قلب‌های شیعه در لبنان وجود ندارد. و پس دریافتم راهی برای از بین بردن تهدید موشک‌های کاتیوشا وجود ندارد. و به همین خاطر پیشنهاد یک تلاش سیاسی-نظامی را برای مهار حزب الله و محدود کردن حوزه‌ی فعالیت‌هایش دادم. تلاشی که در نهایت منجر شود حزب الله را در لبنان نا مشروع ببینند.» هدف این است که ملت لبنان و لبنانیان حزب الله و سلاحش را نا مشروع ببینند. راه حل این است. اسرائیل راهی جز این ندارد. نه جنگ جولای، نه جنگ آگوست، نه جنگ سپتامبر، نه جنگ اکتبر، نه جنگ نوامبر و… هیچ جنگی نمی‌تواند این حزب مؤمن مجاهد شهادت‌طلب فداکار را شکست دهد."
undefinedاما پیرامون این مطلب که حزب الله به عنوان یک حزب سیاسی و یک تشکیلات با چه منطقی در کشوری که واجد ارتشی مستقل است، سلاح خود را نگاه داشته است؟ سید حسن نصرالله در اولین جشن پیروزی مقاومت در بنت جبیل به تفصیل پاسخ می دهد که؛ "فقدان حکومتی مقتدر و ارتشی توانا برای پایان دادن به اشغالگری، مهم ترین دلیل برای مسلح ماندن حزب است":
"در حالی که در جشن مقاومت هستیم می‌خواهیم با آن دل‌سوختگانی که در پی حل مسئله‌ی سلاحند، درباره‌ی سلاح صحبت کنیم! بنده به آن‌ها می‌گویم: نتیجه‌ها را درمان نکنید، بیایید علت‌ها را درمان کنیم. شعار که نمی‌خواهم بدهم، می‌خواهم منطقی صحبت کنم. بیایید با منطق با ما بحث کنید. مقاومت نتیجه‌ی یک سری علت است: اشغال، بازداشت اسیران، تصرف آب‌ها، تهدید لبنان و تجاوز به تمامیت این کشور، این‌ها علت‌ها هستند. علت‌ها را درمان کنید، نتیجه‌ها را می‌شود خیلی راحت درمان کرد. وقتی حکومتی قدرتمند، توانا و عادل که از لبنان و لبنانیان محفاظت می‌کند را تشکیل دهیم، به راحتی به راه حل محترمانه‌ی مسئله‌ی مقاومت و سلاحش دست خواهیم یافت."
@afrazmahdi

۱۷:۲۱

undefinedآیا حزب الله سلاحش را تا ابد حفظ خواهد کرد؟بخش دوم
undefinedایشان تأکید می کند که منطقی نیست درون یک کشور، یک حزب مسلح وجود داشته باشد پس "حزب الله هم تا ابد مسلح نخواهد ماند به شرطی که حکومتی قدرتمند و مقاوم در لبنان تشکیل شود":
"می‌خواهم لبنانیان به خوبی بشنوند. از آن‌چه گاهی بنده و برادرانم در بعضی بحث‌ها می‌گوییم بگذرید. بگذارید کمی از موضع مسئولیت صحبت کنیم. ما نمی‌گوییم این سلاح تا ابد باقی خواهد ماند. منطقی هم نیست که باقی بماند. این سلاح باید روزی پایان یابد. راه حل طبیعی این است که علت‌ها را درمان کنیم؛ نتایج خود به خود درمان می‌شوند. بیایید یک دولت قدرتمند عادل که از کشور و ساکنان آن و ما یملک، آب‌ها و کرامت آنان محفاظت می‌کند، تشکیل دهید. آن وقت خواهید دید حل مسئله‌ی مقاومت حتی به مذاکره هم نیاز ندارد. بسیار ساده‌تر از این حرف‌هاست. ولی اسرائیل به جای این که از مزارع شبعا خارج شود، کم کم تا مرز بعدی پیش‌روی می‌کند. به جای این که مشکل نقاط مرزی را حل کند، تا خیام، مروحین و ضهیره جلو می‌آید. به جای این که از حق قانونی خود درباره‌ی آب‌های وزانی استفاده کنیم، می‌آیند برای دزدیدن آب‌های وزانی. این طور می‌شود از این کشور و منابعش حفاظت کرد؟ به همین خاطر می‌گویم: هر سخنی درباره‌ی خلع سلاح مقاومت -یا برخی می‌گویند خلع سلاح کمی سنگین است، خب، کمی سبک‌تر، تحویل دادن سلاح از جانب مقاومت.-، هر سخنی درباره‌ی تحویل سلاح از جانب مقاومت در سایه‌ی این حکومت، قدرت حاکم و نظام و در این شرایط یعنی تقدیم کردن لبنان به اسرائیل! که هر قدر می‌خواهد بکشد، هر که را می‌خواهد اسیر و هر کجا را که می‌خواهد بمباران کند و خاک و آب ما را در اختیار بگیرد. ما نمی‌توانیم این را بپذیریم. روشن است که نمی‌توانیم بپذیریم."
undefinedبا این اوصاف پرسش طبیعی دیگر این است که در صورت تداوم وضعیت سیاسی فعلی و عدم تشکیل یک حکومت قدرتمند و مقاوم در لبنان، حزب الله تا کجا پای حفظ سلاحش می ایستد؟ جناب سید پاسخ میدهد که "هیچ ارتشی نمی تواند سلاح را از دستان مقاومت خارج کند" و اگر سید حسن چنین کند، "ملّت لبنان او را خائن خواهند نامید":
"دل بستن به تعطیل کردن مقاومت با فشار، هراس‌افکنی و محاصره، یک دل بستگی بیهوده است. دل بستگی به تعطیل کردن مقاومت از طریق به فتنه کشاندن آن با ارتش لبنان -چنان که در فکر برخی هست.-، یک دل بستگی بیهوده است. ارتش و مقاومت دو برادر عزیز و دوست هستند که هیچ کس نمی‌تواند میانشان فاصله بیاندازد. و آنان را که به خلع سلاح مقاومت از طریق یک جنگ جدید اسرائیلی یا غیر آن دل بسته‌اند، بنده به آنان می‌گویم:«هیچ ارتشی، هیچ کسی، در جهان نمی‌تواند سلاح ما را از دست‌ها و مشت‌های گره‌کرده‌مان در بیاورد.» تا وقتی این ملت وفادار و عزت‌مند به این مقاومت باور دارند. من با سلاح تهدید نمی‌کنم، به این ملتی که مقاومت را در آغوش گرفته دل بسته‌ام. بر روی آن پیرزن ارجمندی شرط بسته‌ام که میان خرابه‌ها ایستاد و گفت: خانه‌ی بیروتم نابود شد، خانه‌ی جنوبم نابود شد، ما با مقاومت و سلاح آنیم... و آن دیگری و دیگرانی که گفتند: اگر سید حسن سلاح را تحویل دهد، خائن است. و بنده به آنان می‌گویم: ای مردم عزت‌مند، وفادار و بزرگ، به شما قول می‌دهم که آرزو ندارم زندگی‌ام را با خیانت به پایان ببرم، ترجیح می‌دهم آن را با شهادت تمام کنم. پس همه‌ی این دل‌بستگی‌ها بی فایده است. چون ملت و مقاومتی در لبنان هست که اشغال، ذلت، خواری، استبداد و هتک را بر نمی‌تابد و آماده است خود، فرزندان و عزیزانش را برای کشورش فدا کند. بله، امروز لبنان بدون مبالغه در منطقه‌ی خاورمیانه دیگر کوچک نیست، یک قدرت بزرگ است. به واسطه‌ی شماست که یک قدرت بزرگ است. آمریکا، غرب و اسرائیل کاملا این کشور را در معادلاتشان لحاظ می‌کنند. و جهان مظلوم و مستضعف به لبنان با احترام، تقدیر، بزرگداشت و افتخار نگاه می‌کند. پس برای این که این بخش را تمام کنم می‌گویم: راه حل طبیعی این است. برای این که کسی نگران نشود یک بار دیگر می‌گویم ما نمی‌خواهیم سلاح را تا ابد نگه داریم. و مانند ۲۵ سال گذشته تأکید می‌کنم: این سلاح برای داخل نیست. برای داخل استفاده نشده و برای داخل استفاده نمی‌شود. این سلاح شیعیان نیست. سلاح لبنانیان است. سلاح مسلمانان و مسیحیان است. سلاح اهل سنت، درزی‌ها و شیعیان است. سلاح همه‌ی لبنانیان است. سلاحی برای حفاظت از لبنان و سروری و استقلال آن. و بنده با شما پیمان می‌بندم ماهیت و جهت این سلاح همین گونه خواهد ماند. و این پیمانی است با خدا، امت و شهیدان. پس راه این است: بیایید حکومتی قدرتمند، مقاوم، با عزت، محترم و پاک تشکیل دهیم."
@afrazmahdi

۱۷:۲۲

بازارسال شده از کنشـگر
thumbnail
undefined تشویش راهبردی؛ پاشنه‌ی آشیل جنبش دانشجویی
استاد مهدی افراز، مدیر گروه سیاستگذاری فرهنگی پژوهشکده باقرالعلوم:
« در جنبش دانشجویی انتخاب‌های راهبردی صورت نمی گیرد. کارهای مهم زیادی وجود دارد، اما در جنگ، اگر درگیر مسئله مهم‌تر نباشید، تقریبا دارید کار غلط را انجام می‌دهید.»
undefined کنشگر؛ محفل اندیشه‌ورزی جنبش دانشجویی

undefined @koneshgar_ir

۸:۳۵

undefinedتراژیک اُکراین چه درس هایی برای تسلیم طلبان ایران دارد؟undefined مهدی افراز
undefinedهمزمانی ظهور ابعاد دنیای پسا امریکایی در تحولات اُکراین با رونق گرفتن نطق های تسلیم طلبان در ایران از عجائب وضعیت امروز ماست.
undefinedماجراهایی که کشور و دولت اُکراین طی دهه‌ی اخیر سپری کرده، دقیقاً همان مسیری است که تسلیم‌طلبان ایران خواستار آن هستند و جمهوری اسلامی را به آن دعوت می‌کنند. اینَک تجربه‌ی اُکراین پیش رویِ ماست و می‌توانیم در آیینه‌ی اُکراین آینده‌ای پیشنهادیِ غرب‌گرایانِ برای ایران را ببینیم.
undefinedاُکراین کشوری بود که خواسته‌های غرب را پذیرفت، مظاهر و مولّفه‌های قدرت نظامی خود را از دست داد و رویکرد گرایش به غرب‌ را دنبال کرد تا بتواند از موهبت‌های همکاری با غرب ـ مانند تامین امنیت و سرمایه‌گذاری خارجی و ... ـ بهره‌مند شود. امروز اُکراین که به وعده‌های غرب اعتماد کرده بود و در راستای سیاست‌های غرب وارد جنگ با روسیه شد، بعد از تحمّل هزینه‌های فراوان، بی‌اراده و تحت تاثیر تصمیم‌سازی بلوک غرب، بخش‌هایی از خاکش را به روسیه واگذار می‌کند و بلوک غرب هیچ مسئولیتی برای دفاع از امنیت اُکراین روی دوش خود احساس نمی نماید. امروز نه تنها آن بهشتِ توسعه‌ای که غرب‌گرایان اُکراین در پیِ آن بودند محقّق نشد، بلکه باید با تجزیه‌ سرزمینی اُکراین نیز کنار بیایند.
undefinedبایستی وضعیت اُکراین و روندی که طی دهه‌ی اخیر سپری کرد، با جزئیات و تفصیل و بی وقفه برای عموم مردم ایران توصیف شود تا متوهّمانه و خطرناک‌بودن پیشنهادی که بزک کنندگان غرب ارایه می‌نمایند به درستی درک شود. تجربه‌ی غم‌انگیز اُکراین به خوبی نشان می‌دهد که واقعیت نظم بین‌المللی که در آن قرار داریم، فانتزی‌هایی که برخی در کشور القا می کنند، نیست و اگر می‌خواهیم ایران بماند و راه پیشرفت را بپیماید، هیچ گزینه‌ای جز مقاومت نداریم. وضعیت امروز کیف آشکار می کند که هزینه‌های مقاومت در مقایسه با هزینه‌های تسلیم شدن در برابر غرب، به مراتب کمتر است.
undefinedدر این راستا پیام های زیر برای تخاطب با جامعه ایران در دسترس ماست:
- وعده‌های قدرت‌های بزرگ، ابزار بسط سلطه است نه یک تعهد حقوقی و اخلاقی.
- پشتیبانی غرب از دولت‌های دست‌نشانده‌، یک سراب است .
- پیمان ناتو یک ببر کاغذی است؛ شکست‌پذیری این ائتلاف نظامی در برابر یک قدرت مصمم آشکار شد.
- ارتشی که با پول و سلاح بیگانه بجنگد، فاقد قدرت بازدارندگی است.
- بزرگترین اشتباه راهبردی اوکراین، اعتماد به غرب و کنار گذاشتن قدرت هسته‌ای بود.
- اقتصاد مقاومتی جواب می‌دهد؛ روسیه توانست اقتصاد خود را در برابر شدیدترین تحریم‌های تاریخ مدیریت کند.
- برتری منطق ایران در سیاست خارجی؛ پیش‌بینی‌های ایران در مورد بحران اوکراین به حقیقت پیوست.
- افول هژمونی آمریکا و شکست راهبردی بلوک غرب؛ جهان به سمت چندقطبی شدن حرکت کرده است.
- بازنده اصلی بحران اوکراین، اروپاست نه ایران!
- غارت اوکراین به بهانه بازسازی؛ غرب به دنبال تسلط بر منابع و اقتصاد این کشور است.
- ارزش‌های لیبرال دموکراسی در تنگناهای استراتژیک، به راحتی به حراج گذاشته می‌شوند.
- در نظام بین‌الملل ، منطق قدرت بر قدرت منطق اولویت دارد؛ باید با زبان اقتدار سخن گفت.
- شکاف عمیق و انشقاق در هژمونی غرب در بیشینه ترین وضعیت، آشکار شده است.
@afrazmahdi

۱۷:۴۷

undefinedچرا با محاکمه ظریف، ایده او بازخواست نخواهد شد؟undefinedمهدی افراز
undefinedبا فعال سازی احتمالی مکانیسم ماشه در روزهای آینده، موجی از هجمه ها و انتقادات با زبان و ادبیات گوناگون متوجه تیم مذاکره کننده هسته ای و دولت مستقر در دهه ۹۰ خواهد شد.
undefinedطی ۱۵ سال گذشته جریان مخالف مذاکره با غرب در فضای سیاسی ایران، عموماً رویکرد انتقادی خاصی را دنبال نموده است که در مجموع توفیق اجتماعی ملموسی را کسب نکرده و با همه فرصت هایی که در اختیار داشته است موفق نبوده اراده سیاسی مستحکمی را در برابر جریان مذاکره گرا ایجاد نماید.
undefinedاین ناکامی طولانی مدت که عموماً نمود خود را در نتایج انتخابات های ریاست جمهوری به عنوان بزرگترین نقطه تعیین جهت گیری های کلان اداره کشور نیز نشان می دهد، ریشه در چالش هایی دارد که جریان آنتی مذاکره همواره گرفتار آن بوده است.
undefinedاین چالش ها نوعاً به ساخت اجتماعی این جریانِ انتقادی باز می گردد و کلیدی ترین آن ها عبارتند از:
undefinedچالش اول: " خوانش اجتماعیِ جاه طلبانه".فارغ از عنوان گذاری های موسمی همچون مقاومت، دلواپسان و ... از آن جا که در بیش از یک دهه گذشته مجموعه نمادهای رسانه ای این جریان همواره در قامت یک رقیب سیاسیِ خواهان قدرت نیز در انتخابات ها حاضر بوده اند، جامعه از بسته فعالیت های انتقادی آن، خوانشی قدرت طلبانه و جاه طلبانه دارد و این تقابل ها را در چارچوب تداوم بگومگوهای انتخاباتی فهم می نماید نه یک رویکرد مصلحانه و دلسوزانه، که این برداشت عمومی در پیمایش های اخیر ملّی نیز منعکس بوده است.
undefinedچالش دوم: " کنشگری سلبی و فاقدِ مسیر جایگزین".عمده مشغولیت جریان انتقادی ،القای دلواپسی و تکرار دائمی بی فایده و بی ثمر بودن روند توافقات با غرب، بدون ارائه آلترناتیو واقعی، محسوس و زنده بوده است. تداوم این کنشگری سلبی و نقّادانه فارغ از افق گشایی با مسیرهای بدیل داخلی، تصویری انسدادی از آن ساخته که با برچسب مخالفانِ توسعه ایران و یا منتفعین از وضعیت تحریم، برای بدنه ای از جامعه معنادار شده اند.
undefinedچالش سوم: "تمرکز بر نزاع شخصی".موقعیت ها و فرصت هایی که می توانست به محمل موثری برای عبور دادن جامعه ایران از خوش بینی به غرب و ناامیدسازی‌ از گره گشایی آن ها برای کشور تبدیل شود، عمدتاً با محاکمه شخصیت های دست اندرکار در مذاکرات و توافقات، به هدر رفت. در واقع یکی از اشتباهات واضح جریان انتقادی این بوده است که مسیر منصرف ساختن ملّت ایران از ایده غرب گرایی را در بدبین ساختن جامعه نسبت به غرب گرایان و در راس‌ آن مذاکره طلبان جستجو و دنبال کرده است.
undefinedتجربه یک دهه گذشته آشکار ساخت که تمرکز بر نقد یا تخریب اشخاص به تطهیر بیشتر غرب و تقویت رویکرد مذاکره منجر خواهد شد. که این پیامد برآمده از دو دلیل روشن است:
undefinedدلیل اول؛ وقتی اشخاص مورد هدف قرار می گیرند، عمدتاً بی کفایتی یا بی عرضگی تکنیکی و تخصصی آن ها مورد توجه واقع می گردد و در این شرایط جمع بندی عمومی این می شود که علّت به نتیجه نرسیدن این مسیر نه بن بست بودنِ ذاتیِ آن بلکه عدم توانمندی و ضعف این چهره ها در به سرانجام رساندن آن بوده و در نتیجه همچنان عطش پیگیری این ایده‌‌ زنده و گرم باقی می ماند و حداکثر چهره های آن بالا و پایین می شوند.
undefinedدلیل دوم؛ این نزاع بر روی اشخاص، همواره تلّقی های جاه طلبانه و منفعت گرایانه نسبت به منتقدین را نیز تشدید می نماید و برداشت عمومی این می شود که دعوا اساساً نه بر سر رویکردهای حل مساله بلکه در نقطه دیگری برای تصاحب قدرت سیاسی است.
undefinedایام کنونی و گرم شدن اذهان نسبت به مساله اسنپ بک نیز یکی دیگر از همین فرصت هاست. در این موقعیت نیز قرار است اشخاص بازخواست شوند یا ایده آن ها؟ قرار است پدیدآورندگان برجام محاکمه شوند یا اروپا و امریکا؟ قرار است ثابت شود که مذاکره کنندگان غیرحرفه ای بودند یا غربی ها غیر متعهد و غیر اخلاقی؟ قرار است این فشار جدید به یک بغض ملّی تبدیل شود و یا به یک کینه ورزی داخلی؟ قرار است احراز شود که عملکرد ظریف و روحانی خراب بوده یا گره گشایی غرب برای ما سراب؟
@afrazmahdi

۶:۱۴

undefinedبمباران دوحه چه خدمتی به اسلام سیاسی کرده است؟undefinedمهدی افراز
undefinedیکی از تعیین کننده ترین دریافت ها پیرامون وضعیت امروز جهان اسلام، پاسخ به این پرسش کلیدی است که؛ چگونه یک کشور کوچک مانند قطر، ناگهان به یک مرجع مهم منطقه‌ای برای بازیگران اسلام سیاسی تبدیل شده است؟ آیا ظهور شبکه‌ای مانند الجزیره، میزبانی جام جهانی، و ایفای نقش میانجی در منازعات جهانی، اتفاقی بوده؟ پاسخ طبیعتاً منفی است. آنچه ما شاهدش بودیم شبیه یک صعود طبیعی نیست، چگونه است که همزمانی که قطر وارد بزرگترین مراودات اقتصادی با امریکا شده و میزبان بزرگترین پایگاه هوایی ارتش آن است در همان حال به جدی ترین پایگاه برای تقویت اسلام سیاسی در جهان عرب نیز مبدّل شده است؟!
undefinedاز ظواهر فریبنده که عبور کنیم آشکار می شود که برجسته سازی قطر خودش پروژه ای برای مهار اصلی ترین ورژن اسلام سیاسی در جهان اسلام و هدف آن نجات هژمونی امریکا در منطقه از طریق یک مهندسی فرهنگی – سیاسی است. خطر اصلی برای سلطه آمریکا در منطقه، ایده اسلام سیاسی ایران مبتنی بر مقاومت و استقلال ملّت هاست. این ایده، ترکیبی قدرتمند از اسلام، استقلال‌خواهی، مقاومت و عدالت‌طلبی است که پتانسیل تبدیل شدن به یک الگوی الهام‌بخش برای ملت‌های مسلمان را دارد. آمریکا دریافت که برای مقابله با این ایده، برخورد قهری مستقیم کارگر نیست، در کنار آن فشارها می باید یک ایده جایگزین هم برای هواداران اسلام سیاسی برساخت کرد و پتانسیل های موجود در دوحه و استانبول بهترین فرصت برای این رخداد است.
undefinedاینجا بود که آزمایشگاه قطر فعال شد. مأموریت این آزمایشگاه، تولید و صدور یک مدل جدید از اسلام سیاسی بود، اسلامی که در عین سیاسی بودن عمیقاً سازشکار است. اسلامی که نه شبیه نسخه امارات، اباحه گر است و نه شبیه نسخه داعش، تکفیری و بنیادگراست، بلکه تلفیقی از مدرن بودن و سنت گرا بودن است و البته مهم تر از همه این که مأمنی برای گروه های ضدغرب هم هست. پس ظاهرش سیاسی و متشرع است و در برگزاری مسابقات جام جهانی هم تلاش می کند حدود شرعی را نگهداری کند، اما ماهیت آن شدیداً برای غرب بی‌خطر است. اسلامی که می‌تواند میزبان بزرگترین پایگاه نظامی آمریکا باشد و همزمان ادعای حمایت از ملت‌های مسلمان را داشته باشد.
undefinedبه نظر می رسد هدف از پروژه قطر، ارائه یک مدل تدریجی از اسلام بی‌خطر امّا سیاسی به جوانان جهان اسلام است تا فضای گفتمانی را از ایده ایران بگیرد. اگر جوان مصری، تونسی یا پاکستانی به دنبال یک الگوی اسلام سیاسی بود، به جای الگوی مقاومت و استقلال، الگوی سیاسی بودن مسالمت آمیز و توسعه گرا با غرب را انتخاب کند که البته ظواهر عزت مندانه و سیاسی را هم حفظ می کند. این پروژه، در حقیقت قطعه ای از کلان پروژه غرب برای مهار پیشرانی ایران در جهان اسلام است.
undefinedبا این وصف بمباران دوحه، بیش از آنکه برج‌ها را بلرزاند و پوک بودن مدل توسعه خلیجی را چالش برانگیز کند، ترکی بر شیشه‌های این آزمایشگاه انداخته است. این رویداد نشان داده که فارغ از ویترین ها و ادعاها، چنین نمایش هایی قدرتِ عرض اندام حتّی به اندازه کوچکترین اقدامات را هم در میدان واقعی سیاسی جهان امروز ندارند و سیاسی بودن آن ها در منطقه الفراغ ایالات متحدّه توان مانور و عملیات دارد و حتّی میزبانی از سران حماس در دوحه نیز خودش طرحی سفارشی است تا مانعی بر گرایش بیش از پیشِ مقاومت فلسطین به ایران و محور مقاومت گردد.
@afrazmahdi

۳:۵۵

undefinedعملیات هفتم اکتبر چه جایگاهی در طرح مقاومت برای محو رژیم داشت؟undefinedمهدی افراز
undefinedبامداد هفتم اکتبر ۲۰۲۳، بی‌تردید به مثابه قله و نقطه اوج یک پروژه راهبردی چهل ساله باید درک و تحلیل شود. این عملیات، محصول انباشت تجربه، دانش و قدرت جبهه مقاومت اسلامی بود که در طول چهار دهه گذشته، با یک هدف کلان و مشخص، سلسله اقداماتی هوشمندانه و پیوسته را در راستای مقابله با رژیم صهیونیستی و تضعیف آن در دستور کار داشته است. برای فهم عمق و اهمیت طوفان الاقصی، باید آن را در بستر استراتژی کلان مقاومت برای ازاله تدریجی رژیم صهیونیستی قرار داد.
undefinedطرح راهبردی مقاومت برای مقابله با این رژیم، منطبق بر ایده‌ای هوشمندانه‌تر و واقع‌بینانه‌ بنا شده است: "فروپاشی از طریق قراردادن در تنگنای استراتژیک و وارد نمودن ضربات مداوم و فرسایشی به پایه‌های وجودی". در این دکترین، رژیم صهیونیستی به مثابه یک بنای مصنوعی و جعلی در نظر گرفته می‌شود که بر چند ستون اصلی استوار است. اگر این ستون‌ها یکی پس از دیگری تضعیف شده و ترک بردارند، کل ساختار، حتی با وجود ظاهر مستحکم آن، از درون فرو خواهد پاشید. محور مقاومت با شناسایی دقیق این پایه‌های حیاتی، استراتژی خود را بر هدف قرار دادن سیستماتیک آن‌ها متمرکز کرده است. این پایه‌های پنج‌گانه که موجودیت، بقا و برتری رژیم صهیونیستی به آن‌ها وابسته است، عبارتند از:
undefinedپایه وجودی به جهت حامیان؛ غلبه فایده بر هزینه مهم‌ترین انگیزه برای برساخت رژیم صهیونیستی که امروز از مهم ترین ستون های بقای آن محسوب می شود، حمایت بی‌قید و شرط حامیان غربی، به ویژه ایالات متحده آمریکا بوده است. این حمایت تا زمانی ادامه می‌یابد که فایده داشتن چنین متحدی در منطقه، بر هزینه‌های آن بچربد. استراتژی مقاومت در این حوزه، افزایش تصاعدی هزینه‌های سیاسی، اقتصادی، امنیتی و حیثیتی برای حامیان اسرائیل بوده است؛ به گونه‌ای که تداوم حمایت از این رژیم، به یک بار سنگین و غیرقابل دفاع برای آن‌ها تبدیل شود.
undefinedپایه وجودی به جهت ساکنانِ؛ امنیت یهود در سرزمین موعوداصلی‌ترین وعده و دلیل وجودی پروژه صهیونیسم از حیث ساکنان آن، ایجاد یک پناهگاه امن برای یهودیان جهان بوده است. این پایه، با ایجاد حس ناامنی مداوم برای شهرک‌نشینان و تضعیف ایده سرزمین امن متزلزل می‌شود. هدف مقاومت، شکستن این روایت و اثبات این واقعیت است که تا زمانی که اشغالگری ادامه دارد، هیچ نقطه‌ای در فلسطین اشغالی امن نخواهد بود و مهاجرت معکوس به یک گزینه منطقی تبدیل خواهد شد.
undefinedپایه وجودی به جهت دشمنان؛ اسطوره شکست‌ناپذیریهیبت و بازدارندگی اسرائیل، بر پایه اسطوره ارتش شکست‌ناپذیر و برتری اطلاعاتی مطلق ساخته شده است. این اسطوره، دشمنان را مرعوب و دوستان منطقه‌ای را به اتحاد با این رژیم ترغیب می‌کند. استراتژی مقاومت، باطل کردن این اسطوره از طریق تحمیل شکست‌های نظامی و اطلاعاتی بوده است تا نشان دهد این قدرت، آسیب‌پذیر و شکست‌پذیر است.
undefinedپایه وجودی به جهت افکار عمومی جهان؛ انگاره مظلومیت تاریخی یهوداسرائیل برای دهه‌ها توانست با تکیه بر روایت مظلومیت تاریخی قوم یهود و هولوکاست، جنایات خود علیه فلسطینیان را توجیه کرده و همدردی افکار عمومی جهان را جلب نماید. هدف مقاومت، افشای چهره واقعی و جنایتکار رژیم صهیونیستی به عنوان یک قدرت اشغالگر و آپارتاید است. با تغییر این روایت و جایگزینی مظلومیت فلسطینیان به جای مظلومیت صهیونیست‌ها، پوشش اخلاقی و رسانه‌ای اسرائیل از بین می‌رود.
undefinedپایه وجودی به جهت دولت‌های جهان اسلام؛ عادی بودن روابط با کشورهای خاورمیانهیکی از اهداف مؤسسین اسرائیل، پذیرفته شدن آن به عنوان یک کشور عادی در منطقه غرب آسیا و برقراری روابط دیپلماتیک و اقتصادی با کشورهای اسلامی بوده است. این امر به معنای پایان دادن به انزوای منطقه‌ای و به حاشیه راندن کامل آرمان فلسطین است. استراتژی مقاومت، زنده نگه داشتن مسئله فلسطین به عنوان مسئله اول جهان اسلام و پرهزینه کردن هرگونه تلاش برای عادی‌سازی روابط با این رژیم اشغالگر بوده است.
undefinedطوفان الاقصی را باید نقطه تلاقی ضربات وارد شده به تمام این پنج ستون وجودی دانست. طوفان به صورت بی سابقه ای هزینه حمایت از اسرائیل را برای آمریکا و غرب به حد بیشینه رسانده، اسطوره امنیت داخلی آن را در هم شکست، هیبت شکست‌ناپذیری‌اش را به سخره گرفت، با نمایش قساوت بی‌حد در غزه روایت مظلومیتش را باطل کرد و معماری ایالات متحده برای غرب آسیا خصوصا پروژه عادی‌سازی را به اغمای عمیقی فرو برد. واقعه ۷ اکتبر و حوادث پربسامد پس از آن، به عنوان اوج یک استراتژی چهل ساله، رژیم صهیونیستی را در مسیر سراشیبی وجودی قرار داده و فصلی نوین در تاریخ مبارزات آزادی‌بخش ملت فلسطین و منطقه غرب آسیا را به نحوی گشوده است که می توان آن را پروژه بازگرداندن اسرائیل به مقطع ۱۹۴۷ دانست.
@afrazmahdi

۵:۰۹

undefinedچرا توافق شرم الشیخ حاصل شد؟undefinedمهدی افراز
undefinedحماس هم به مانند ایران و یمن آتش بس پیشنهادی ترامپ را پذیرفت و در همه آن ها نیز یک منطق و عقلانیت نهفته است. مقاومت چه در ایران، چه در فلسطین، چه در یمن و چه در لبنان از همه امکان های مطلوب برای جلو بردن پروژه خودش استفاده می کند. پروژه مقاومت در دوسال گذشته خاتمه دادن به کشتار و تثبیت پیروزی تاریخی در هفتم اکتبر و به شکست کشاندن همه طرح های مبتنی بر کوچ دائمی، اشغال غزه توسط ارتش رژیم و خلع سلاح مقاومت بوده است.
undefinedطبیعت طمع کارانه غرب اقتضا خواهد کرد که روی هیچ تفاهمی پایبند نباشند و احتمالا این آتش بس نیز نمایشی برای خروج از دو بن بست فعلی است؛ اولی خروج ترامپ از فشارهای موجود برای گرفتن صلح نوبل و دومی خروج اسرائیل از باتلاق طرح اشغال غزه.
undefinedاگر اشغالگران بر مفاد توافق پایبند بمانند، دستاورد بزرگی برای مقاومت فلسطین خواهد بود که توانست با حماسه خارق العاده رزمندگان قسام و پایداری افسانه ای مردم غزه، شرایط خود را بر اسرائیل تحمیل و در مجموع آن را به شرایط هفتاد سال گذشته برگرداند، که شادی و پایکوبی امروز مردم در محلات غزه هم برآمده از همین نگاه است.
undefinedاگر هم پس از رپرتاژهای ترامپ برای رهبری جهان و جاسازی خود برای دریافت نوبل و تحقق آزادی اسرای اسرائیلی، در مرحله دوم با کارشکنی رژیم توافق از بین برود، سه دستاورد جدید برای مقاومت به همراه خواهد داشت؛ اولاً جهان اسلام و خصوصا مردم غزه بیش از پیش به مسئولیت پذیری حماس معتقد شده، و برای اداره آینده غزه با حرکت مقاومت اسلامی همراهی حداکثری تری می کنند، ثانیاً موضوعی برای مذاکرات بعدی باقی نمی ماند و نبرد دامنه دارتر می شود و ثالثاً فشار و نفرت جهانی از اسرائیل و امریکا به حدّ بیشینه خود خواهد رسید.
undefinedمهم ترین آموزه این رخداد تا همین مقطع نیز بنیادین است و هیچگاه نباید فراموش کرد که اگر تمام توان تسلیحاتی از سراسر عالم تجمیع شود، در برابر اراده و ایمان مردم یک باریکه بدون هیچ دارایی و امکانی عقب نشینی کرده و کوتاه می آیند. اسرائیل امروز همچنان بر اساس اهدافش در هشتم اکتبر ۲۰۲۳ و در همان ادبیات محتاج توافق است یعنی پس از ۷۳۰ روز عملیات و با به خون کشاندن ۲۰۰ هزار انسان همچنان هیچ توفیق میدانی، عملیاتی و استراتژیکی بدست نیاورده و حماس نیز همچنان ضمن رد هرگونه بند تحمیلی، خواهان برقراری روند تبادل اسراست.
undefinedبه سنت طبیعی و تاریخی هیچ طرح صلحی بدون حفظ حقوق کامل فلسطینیان راه به جایی نخواهد برد و محکوم به شکست خواهد بود. طرح صلح ترامپ اگر بر مدار شروط مقاومت نباشد به همان دلیلی شکست خواهد خورد که پیمان ابراهیم به بن‌بست رسید و پیمان های اسلو پیش از آن باطل گردید، زیرا این طرح‌ها ریشه مشکل را نادیده می‌گیرند. ریشه مشکل، اشغالگری و سلب حقوق اولیه و اساسی یک ملت است. تا زمانی که این ریشه خشکانده نشود و حق تعیین سرنوشت به ملت فلسطین بازنگردد، هرگونه صلحی که بر روی آن بنا شود، سازه‌ای موقتی خواهد بود.
undefinedاگر امروز جریان هایی از این توافق با مفهوم صلح یاد می کنند حتماً باید بدانند که ملت فلسطین و نسل‌های جدید آن دیگر در وضعیت بازگشت ناپذیری قرار گرفته اند. طوفان الاقصی و واکنش جنون‌آمیز رژیم، تمام پل‌های نیم‌بند و شکننده میان جامعه فلسطینی و صهیونیست ها را برای همیشه ویران کرد و مناسبات آن‌ها را به یک نقطه بدون بازگشت رسانده. پیش از این، با وجود دهه‌ها اشغال و درگیری، هنوز کورسویی برای همزیستی، راهکارهای سیاسی یا حتی تعاملات حداقلی در برخی لایه‌ها وجود داشت. اما حجم بی‌سابقه کشتار، عمق جنایات جنگی و خلق فجایع انسانی در غزه، زخمی چنان عمیق بر حافظه و روان جمعی ملت فلسطین بر جای گذاشت که دیگر هیچ مسیر تعاملی و هیچ آینده مشترکی با این موجودیت برایشان قابل تصور نیست چه رسد به وضعیت صلح.
@afrazmahdi

۴:۵۲

undefinedچرا رویداد شب ایران، جلوه ای از تکوین نظریه هویت ملی ایرانیان بود؟undefinedمهدی افراز / بخش اول
undefinedملی گرائی نیروی عینیت یافته یک مجموعه انسانی تحت یک حاکمیت و قانون واحد است و این یگانگی موجب می شود تا افراد منافع فردی و شخصی را در قبال مصالح مشترک نادیده بگیرند. مفاهیمی چون اراده ملی، اعتماد به نفس ملی، عزت ملی، غرور ملی و منافع ملی همگی در بستر همین معنای جدید از ملی گرائی مرتکز هستند.
undefinedاز آغازین روزهای انقلاب اسلامی نحوه موضع گیری رهبران انقلاب و انقلابیون در قبال مسئله ملی گرائی و مفاهیم پیرامون آن، همواره از موضوعات مورد مناقشه بوده است. انقلاب اسلامی در تعامل با سابقه تاریخی ایران، چهار دوره متفاوت را طی نموده است:
دوره تحذیر (از ابتدای انقلاب تا ابتدای دوران دفاع مقدس)دوره تأیید (دوران دفاع مقدس)دوره تلفیق (از قبول قطعنامه ۵۹۸ تا ابتدای دهه ۸۰)دوره تکوین (از دهه ۸۰ تا کنون)
undefinedدوره تحذیردر این دوره به صورت غیر قابل انکاری طرد از گرایشات ملی، در ادبیات راهبران فکری - سیاسی انقلاب جریان دارد. به طور کلی به جهت فضای موجود و نحوه دلالت برگرفته از گفتمان ناسیونالیسم لیبرال، به صورت اجمالی از گرایش به مقولات متناسب با ملیت برحذر داشته شده است. بدبینی انقلابیون به روندهایی بود که تلاش کرده بودند در زمینه مسائل داخلی و فضای کارشناسی مهمترین مولفه هویتی کشور یعنی اسلام را از آن سلب نموده و در روابط منطقه ای نیز ایران را در چارچوب تنگ ملی قرار داده و در انظار مسلمین نیز قیام و انقلاب مردم ایران را یک برانگیختگی نژادی و ناسیونالیستی و غیر قابل صدور جلوه دهند. برای نمونه شهید باهنر برجستگی اسطوره های باستانی را سیاست استعماری ترسیم می کند و جریان انقلاب را از گرایش بدان برحذر می دارد:" دین داران انقلاب اعتقاد داشتند که شاه و غرب در یک برنامه حساب شده سعی داشتند با علم کردن مسئله ملی گرائی و کشف اسطوره های ملی گذشته و تحقیقات فرهنگی از فرهنگ باستان ما و کشورهای اسلامی دیگر در واقع به نوعی آن را در برابر فرهنگ و مکتب فکری اسلامی قرار دهند و از این طریق کارایی و اثرگذاری انقلابی و ضد استعماری اندیشه اسلامی را به کنار بزنند. مباحثی مانند عرب و عجم و ملی گرایی ایرانی، زاییده این رویکردها بوده است. این سیاست ها در نزد ملتی که با آهنگ عظیم و وسع همگانی خود توانست با محور اسلام طومار رژیم ستم شاهی را در هم بپیچد، جز خاطرات تلخی از ملی گرائی بر جای نگذاشت."
undefinedدوره تأییدمفاهیم مرتبط با ملیّت در گفتمان انقلاب در مسیر تطور خود در دوران دفاع مقدس دچار تحولات شگرفی شد. دوران جنگ تحمیلی نقطه اوج خصومت های هویتی دیگران بر ضد موجودیت ایران شد. در این شرایط و به صورت طبیعی، توانمندی های ملی و داشته های هویتی کارآمدی های خود را در حراست از انقلاب اسلامی آشکار ساخت. به دلیل مجموعه معرفت هایی که در اثر این نبرد مقدس و تبعات آن حاصل شد، بدبینی اجمالی نسبت به مسئله ملیت وارد مرحله ای از هم گرائی میان هویت انقلابی و هویت ملی گردید. یکی از نتایج معرفتی دوران دفاع مقدس برای همه ایرانیان و به خصوص اندیشمندان صحنه انقلاب این بود که در مواجهه با مقوله ملیت باید وارد برخورد تفصیلی تری شد و در یک دسته بندی جدید مقدوراتی از احساسات ملی و تمایلات سرزمینی که با مقاصد و اهداف اسلامی منافاتی ندارد و سر از برخوردهای متعصبانه در برتری جویی های نژادی درنیاورد را مورد تأیید قرار داد، لذا می توان این دوره را که از شروع جنگ آغاز و تا پذیرش قطعنامه به اوج خود رسید را دوران تأیید مقوله ملیت قلمداد نمود.

@afrazmahdi

۲۱:۳۸

undefinedچرا رویداد شب ایران، جلوه ای از تکوین نظریه هویت ملی ایرانیان بود؟ بخش دوم
undefinedدوره تلفیقجمهوری اسلامی پس از گذار از دهه شصت و قبول قطعنامه ۵۹۸، با درکی مبتنی بر تجربیات سال های پس از انقلاب، سعی نمود دیدگاه هایی را در راستای تجمیع هویت ملّی و هویت اسلامی – امتی ارائه دهد. تأمین منافع و اولویت های ملی از یک سو و آرمان صدور انقلاب و کمک به تشکیل امت واحده اسلامی از سوی دیگر، القاکننده تزاحماتی در عرصه سیاسی انقلاب بود. در این سال ها دیدگاهی که برپایه فهمی واقع گرایانه از صحنه جهان اسلام، در پی ترسیم راهبردی عمل گرایانه برای دستیابی به یک ایدئولوژی پایه در زمینه جمع بین امت گرائی و ملت گرائی بود، نظریه قبه الاسلام است. این دیدگاه به دنبال ایجاد تصویری برای حصول توافق میان منافع ملی و مصالح امت اسلامی بود، مطابق آن ایران به عنوان چراغی درخشان برای نجات همه ملت های اسلامی و قله ای برجسته برای راهنمایی مسلمین به سمت اهداف عالیه توحیدی فارغ از تعلقات نژادی، سرزمینی و ملی معرفی می شود. متن زیر انعکاسی از این رویکرد از منظر رهبر انقلاب در ابتدای دهه ۷۰ است."در دل یکایک شما جوانان مؤمن و پاکیزه، بغض دشمنان اسلام و عشق به ارزشهای اسلامی و میهن بزرگ اسلامی و برادران اسلامی و آرزوهای اسلامی موج میزند. ما مسلمانیم و ایرانی. مسلمانی ما با ایرانی بودن ما در تضاد نیست. امروز قبةالاسلام و پایگاه افکار بلند الهی و ارزشهای اسلامی، همین میهن خونین و قهرمانی است که سالهای متمادی جوانان نیروهای مسلح و یکایک آحاد این مردم در سلک بسیج پُرافتخار مردمی، از آن دفاع کردند."
undefinedدوره تکوینبا بررسی ادبیات و سیره راهبردی آیت الله خامنه ای از ابتدای دهه هشتاد تا کنون با ایده ای مواجه هستیم که نه در صدد تأیید گزینشی عناصر هویت ملی و نه در تلاش برای تلفیق راهبردی آن با هویت اسلامی بلکه قائل است هویت ملی ایرانیان هویتی تکوین یافته از هویت اسلامی و یگانه با اوست، ملیت ما به معنای سابقه تاریخی کهن ماست و به جهت استعدادهای موجود در آن در حین مواجهه با جریان اسلامی خود را ملائم با آن یافته و با تمام وجود آن را پذیرفته است، پدیده انقلاب اسلامی نیز ولیده همین هویت فرهنگی ایرانیان است. با این توصیف بزرگترین سرمایه ای که امروز در اختیار جریان انقلاب اسلامی قرار گرفته است همین هویت ملی ایرانی است و بایست حفظ، بازسازی و شکوفائی آن محور تمامی تحولات قرار گیرد و منفعت ملی نیز امری است که بتواند این هویت را تقویت نماید. با این طرح از بنیان تعارض و تهافت میان ملیت و اسلامیت یا ملی گرائی و انقلابی گری مضمحل خواهد شد و ملی گرائی به معنای اهتمام و اهتزاز به پیشینه تاریخی و باستانی ایران بخشی از شاکله هویت انقلاب اسلامی خواهد بود. "هویت ملی هم که می گوییم، ملیت در مقابل دین نیست، بلکه هویت ملی هر ملت، مجموعه ی فرهنگها و باورها و خواستها و آرزوها و رفتارهای اوست. یک ملت مذهبی، یک ملت موحد، یک ملت مؤمن و یک ملت معتقد به پاکان درگاه الهی و اهل بیت پیغمبر است؛ این جزو فرهنگ و هویتشان است؛ هویت ملی که می گوییم، شامل همه ی اینها هست؛ اینها را حفظ کنیم."
undefinedرویداد "شب ایرانی "که شب گذشته و با شعار "مقابل ایران دوباره زانو می‌زنید" و به مناسبت رونمایی از مجسمه «زانو زنندگان برابر ایران» به‌ عنوان نمادی از تداوم منطق ایستادگی در هویت تاریخی ملت ایران برگزار شد، جلوه ای اجتماعی از تکوین نظریه هویت ملّی ایرانیان و امتزاج کامل هویت باستانی موحدّانه ما با هویت اسلامی – شیعی در قرون اخیر می باشد. در این رخداد که بر بازسازی تجسّمی صحنه‌ای تاریخی از زانو زدن والرین امپراتور روم پس از شکست در برابر ایران متمرکز است، به دور از شگردهای مصادره جویانه ای که قدرت های سیاسی برای تصاحب پیشینه تاریخی ملّت ها بکار می بندند با موضعی منصفانه به یادآوری جمعیِ واقعیت های هویت فرهنگی ایران پرداخت و در ضمنِ نشان دادنِ تطور خط پایداری و عزت طلبی ایرانیان در طول تاریخ، بهترین یاری را به بازسازی صحیح گفتمان مقاومت در شرایط امروز ایران رسانید.
@afrazmahdi

۲۱:۳۸