بی تفاوت نباشیم...
فیلمی که همه هشت میلیارد آدم روی کره زمین باید ببینن.
#آهنگ_زندگی
Join╰➤ @ahangehzendegi
فیلمی که همه هشت میلیارد آدم روی کره زمین باید ببینن.
#آهنگ_زندگی
۱۴:۲۲
عشق مادر به فرزند در همه موجودات وجود داره
اسم این حیوون چیه؟ شما می دونید؟
#آهنگ_زندگی
Join╰➤ @ahangehzendegi
اسم این حیوون چیه؟ شما می دونید؟
#آهنگ_زندگی
۱۶:۳۰
التماس دعا
#آهنگ_زندگی
۴:۵۹
#انرژی_مثبت
هرچی سنم بیشتر میشه بیشتر میفهمم که برد واقعی با اوناییه که میتونن از چیزای کوچیک زندگی لذت ببرن
#آهنگ_زندگی
Join╰➤ @ahangehzendegi
هرچی سنم بیشتر میشه بیشتر میفهمم که برد واقعی با اوناییه که میتونن از چیزای کوچیک زندگی لذت ببرن
#آهنگ_زندگی
۵:۳۱
#آهنگ_زندگی
۸:۵۷
قلعه گردشگری روستای بندو که در طرح های گردشگری کشور رتبه سوم کسب کرده است از مکان های دیدنی و متفاوت می باشد.
#اینجا_ایران_است
#آهنگ_زندگی
Join╰➤ @ahangehzendegi
#اینجا_ایران_است
#آهنگ_زندگی
۱۱:۰۱
《هنوز زرده را بالا نکشیده قدقد میکند》:
در گذشته مردی جوان با مادرش زندگی میکرد. جوان هرگز به فکر زندگی و آیندهاش نبود و همین امر مادر را نگران میکرد طوری که هرروز با دیدن پسرش به وی پند میداد و از او میخواست به دنبال کاری برود و درآمدی داشته باشد بلکه بتواند از این راه زندگیاش را بگذراند و همسری برگزیند، اما پسر به حرفهای مادرش اهمیت نمیداد.مدتها گذشت تا اینکه سرانجام مرد جوان دل به دختر همسایه بست و از مادرش خواست به خواستگاری وی بروند.مادرش به او گفت تو که هیچ شغل و درآمدی نداری چگونه میخواهی یک زندگی را بچرخانی؟ اما حرفهای مادر فایدهای نداشت و مرد جوان با اصرار مادرش را راضی کرد که به خواستگاری آن دختر بروند. وقتی پدر دختر فهمید که آن جوان که به خواستگاری دخترش آمده بی کار است و هیچ اندوختهای ندارد به او جواب منفی داد و آنها را از خانهاش بیرون کرد، اما باز هم در جوان هیچ دگرگونی ایجاد نشد.تا اینکه روزی از روزها شخصی به مرد جوان خبر داد که عموی او سخت بیمار است و او باید به بالین وی برود، جوان به همراه مادرش به خانهی عموی پیرش رفتند. عموی مرد جوان سال ها پیش زن و فرزندش را از دست داده و اکنون تنها بود و وارثی نداشت. جوان که عمویش را در آن حال دید اندوهگین شد.عمو وقتی جوان را دید لبخندی زد و به او گفت:«خودت میدانی که من وارثی ندارم و بعد از من هر آن چه که دارم به تو خواهد رسید.اکنون به سراغ صندوقچه ای که در گوشه ی اتاق است برو و هرآنچه درون آن است برای خودت بردار».جوان که چنین شنید با شتاب به سمت صندوقچه رفت و پیش از آنکه در ان را بگشاید سروصدای حاضران او را نزد عمویش کشاند اما دیگر دیر شده بود زیرا وی جان به جان آفرین تسلیم کرده بود. چند روز بعد از مراسم خاکسپاری، جوان دوباره به سراغ صندوقچه رفت و وقتی در آن را گشود، داخل آن گوهرهای گرانقیمتی را دید پس بلافاصله آنها را نزد مادرش برد و رو به او کرد .گفت:« دیگر روزهای سخت زندگی به پایان رسیده و تو باید به داشتن پسری چون من افتخار کنی».مادر که چنین شنید گفت:« اما پسرم تو که برای به دست آوردن این مال و اموال زحمتی نکشیدهای تا من به تو افتخار کنم. اینها همه حاصل دسترنج عموی خدا بیامرزت است که پس از او به تو رسیده است».جوان چهرهای در هم کشید و در گوشهای نشست، مادر که دانست پسرش از سخنان وی ناراحت شده نزد پسرش رفت و گفت:«اکنون بهتر است با این سرمایه کاری برای خودت دست و پا کنی و به سراغ دختر دلخواهت بروی و بی شک اگر چنین کنی پدر دختر نیز راضی خواهد شد و دخترش را به تو خواهد داد».جوان که همراه مادرش در حیاط ایستاده بودند و سخن میگفتند خندهای بلند سر داد و گفت: «نه مادرجان، من دیگر این دختر را نمیخواهم زیرا این خانواده در حد و اندازهای نیست که ما با آنها پیوندی داشته باشیم، ما اکنون ثروت بسیاری داریم و باید با بزرگان نشست و برخاست کنیم».اتفاقا" در این میان پدر دختر که در بالای بام خانه ایستاده بود سخنان پسر جوان را شنید و بسیار خشمگین شد و به همین سبب رو به همسرش که در کنارش ایستاده بود کرد و با صدای بلند گفت:«یارو هنوز زرده را بالا نکشیده قدقد میکند، ببین اگر زرده را بالا بکشد چه خواهد کرد».
#آهنگ_زندگی
Join╰➤ @ahangehzendegi
در گذشته مردی جوان با مادرش زندگی میکرد. جوان هرگز به فکر زندگی و آیندهاش نبود و همین امر مادر را نگران میکرد طوری که هرروز با دیدن پسرش به وی پند میداد و از او میخواست به دنبال کاری برود و درآمدی داشته باشد بلکه بتواند از این راه زندگیاش را بگذراند و همسری برگزیند، اما پسر به حرفهای مادرش اهمیت نمیداد.مدتها گذشت تا اینکه سرانجام مرد جوان دل به دختر همسایه بست و از مادرش خواست به خواستگاری وی بروند.مادرش به او گفت تو که هیچ شغل و درآمدی نداری چگونه میخواهی یک زندگی را بچرخانی؟ اما حرفهای مادر فایدهای نداشت و مرد جوان با اصرار مادرش را راضی کرد که به خواستگاری آن دختر بروند. وقتی پدر دختر فهمید که آن جوان که به خواستگاری دخترش آمده بی کار است و هیچ اندوختهای ندارد به او جواب منفی داد و آنها را از خانهاش بیرون کرد، اما باز هم در جوان هیچ دگرگونی ایجاد نشد.تا اینکه روزی از روزها شخصی به مرد جوان خبر داد که عموی او سخت بیمار است و او باید به بالین وی برود، جوان به همراه مادرش به خانهی عموی پیرش رفتند. عموی مرد جوان سال ها پیش زن و فرزندش را از دست داده و اکنون تنها بود و وارثی نداشت. جوان که عمویش را در آن حال دید اندوهگین شد.عمو وقتی جوان را دید لبخندی زد و به او گفت:«خودت میدانی که من وارثی ندارم و بعد از من هر آن چه که دارم به تو خواهد رسید.اکنون به سراغ صندوقچه ای که در گوشه ی اتاق است برو و هرآنچه درون آن است برای خودت بردار».جوان که چنین شنید با شتاب به سمت صندوقچه رفت و پیش از آنکه در ان را بگشاید سروصدای حاضران او را نزد عمویش کشاند اما دیگر دیر شده بود زیرا وی جان به جان آفرین تسلیم کرده بود. چند روز بعد از مراسم خاکسپاری، جوان دوباره به سراغ صندوقچه رفت و وقتی در آن را گشود، داخل آن گوهرهای گرانقیمتی را دید پس بلافاصله آنها را نزد مادرش برد و رو به او کرد .گفت:« دیگر روزهای سخت زندگی به پایان رسیده و تو باید به داشتن پسری چون من افتخار کنی».مادر که چنین شنید گفت:« اما پسرم تو که برای به دست آوردن این مال و اموال زحمتی نکشیدهای تا من به تو افتخار کنم. اینها همه حاصل دسترنج عموی خدا بیامرزت است که پس از او به تو رسیده است».جوان چهرهای در هم کشید و در گوشهای نشست، مادر که دانست پسرش از سخنان وی ناراحت شده نزد پسرش رفت و گفت:«اکنون بهتر است با این سرمایه کاری برای خودت دست و پا کنی و به سراغ دختر دلخواهت بروی و بی شک اگر چنین کنی پدر دختر نیز راضی خواهد شد و دخترش را به تو خواهد داد».جوان که همراه مادرش در حیاط ایستاده بودند و سخن میگفتند خندهای بلند سر داد و گفت: «نه مادرجان، من دیگر این دختر را نمیخواهم زیرا این خانواده در حد و اندازهای نیست که ما با آنها پیوندی داشته باشیم، ما اکنون ثروت بسیاری داریم و باید با بزرگان نشست و برخاست کنیم».اتفاقا" در این میان پدر دختر که در بالای بام خانه ایستاده بود سخنان پسر جوان را شنید و بسیار خشمگین شد و به همین سبب رو به همسرش که در کنارش ایستاده بود کرد و با صدای بلند گفت:«یارو هنوز زرده را بالا نکشیده قدقد میکند، ببین اگر زرده را بالا بکشد چه خواهد کرد».
#آهنگ_زندگی
۱۳:۰۱
التماس دعا
#آهنگ_زندگی
۵:۲۶
دمنوشهایی برای حمله به چربی خون
دمنوش زنجبیل
️ کارایی زنجبیل در بهبود سطوح کلسترول تقریبا برابر با داروی آتورواستاتین است.
دمنوش آویشن
️ به گفته محققان طب سنتی نوشیدن دمنوش آویشن نقش موثری در دفع رطوبت و بلغم از بدن و کاهش چربیخون داره.
دمنوش شوید
️ گیاه پرخاصیت تخم شوید رو درون آب جوش ریخته و به مدت ۱۰ دقیقه بجوشونید.
دمنوش برگ کاسنی
️ کاسنی برای دفع سموم بدن، پاکسازی کبد و کاهش کلسترول خون موثره.
دمکرده زنیان و عناب
️ محققان طب سنتی توصیه میکنن افراد برای کاهش چربی خون از این دمنوش استفاده کنند.
دمنوش خارمریم
️ برای کاهش کلسترول خون، یک قاشق چایخوری دانههای خار مریم رو در یک لیوان آب جوش بریزید و اجازه بدید به مدت ۱۵ دقیقه دم بکشه، بعد از صافی رد کرده و میل کنید.
#آهنگ_زندگی
Join╰➤ @ahangehzendegi
دمنوش زنجبیل
دمنوش آویشن
دمنوش شوید
دمنوش برگ کاسنی
دمکرده زنیان و عناب
دمنوش خارمریم
#آهنگ_زندگی
۱۱:۰۰
#هوش
چالش توجه و تمرکز
خیلی جذابه
فقط کافیه توپ های قرمزو بشماری
کمک میکنه که تمرکزت خیلی بالا بره

#آهنگ_زندگی
Join╰➤ @ahangehzendegi
#آهنگ_زندگی
۱۳:۴۴
۱۷:۵۱
التماس دعا
#آهنگ_زندگی
۱:۵۶
#علمی.مطالعهای که در The Journal of Neuroscience منتشر شده، حقیقتی شوکهکننده را درباره کمبود خواب فاش کرده است—مغز در نبود خواب کافی، شروع به خوردن سلولهای سالم خودش میکند!
محققان دریافتند که بیداری طولانیمدت باعث میشود آستروسیتها—سلولهای نگهدارنده مغز—بهجای ترمیم، بیشازحد سیناپسها را از بین ببرند. در همین حال، میکروگلیاها—سلولهای ایمنی مغز—به حالت بیشفعال و التهابی میروند، حالتی که مستقیماً با تخریب سلولی مرتبط است. این مکانیسمهای دفاعی، که در شرایط عادی برای محافظت از مغز طراحی شدهاند، در نبود خواب کافی به قاتل آن تبدیل میشوند!
خواب فقط برای تجدید انرژی نیست، بلکه یک سپر حیاتی برای حفظ عملکرد مغز و جلوگیری از فروپاشی آن است. این تحقیق بار دیگر تأکید میکند که کمبود خواب میتواند به نابودی تدریجی مغز منجر شود—پس اگر به مغزتان اهمیت میدهید، خواب را دستکم نگیرید!
#آهنگ_زندگی
Join╰➤ @ahangehzendegi
محققان دریافتند که بیداری طولانیمدت باعث میشود آستروسیتها—سلولهای نگهدارنده مغز—بهجای ترمیم، بیشازحد سیناپسها را از بین ببرند. در همین حال، میکروگلیاها—سلولهای ایمنی مغز—به حالت بیشفعال و التهابی میروند، حالتی که مستقیماً با تخریب سلولی مرتبط است. این مکانیسمهای دفاعی، که در شرایط عادی برای محافظت از مغز طراحی شدهاند، در نبود خواب کافی به قاتل آن تبدیل میشوند!
خواب فقط برای تجدید انرژی نیست، بلکه یک سپر حیاتی برای حفظ عملکرد مغز و جلوگیری از فروپاشی آن است. این تحقیق بار دیگر تأکید میکند که کمبود خواب میتواند به نابودی تدریجی مغز منجر شود—پس اگر به مغزتان اهمیت میدهید، خواب را دستکم نگیرید!
#آهنگ_زندگی
۹:۴۹
نمایی متفاوت از تنگه قاسمی در خوزستان زیبا. اینجا تنگه قاسمی است، یکی از رازآلودترین شگفتیهای خوزستان. دیوارههای بلند، گذرگاههای باریک و آبهای زلالی که حالا پس از مدتی خاموشی، دوباره به جریان افتادهاند. این تنگه، مقصدی برای آنهایی است که میخواهند چهرهای کمتر دیدهشده از طبیعت ایران را کشف کنند…
#اینجا_ایران_است
#آهنگ_زندگی
Join╰➤ @ahangehzendegi
#اینجا_ایران_است
#آهنگ_زندگی
۱۲:۵۱