سلام اهالی کتاب!این کانال برای به اشتراک گذاشتن pdf کتاب های مختلف با موضوعات مختلف برای شما کتابخون هاست!*برای درخواست کتاب و ارسال کتاب های pdf تون برای اشتراک گذاری در کانال به @MatHo_IR مراجعه بفرمایید!
https://ble.ir/ahle_ketab 
۹:۴۳
#معرفی_اپلیکیشن :
اپلیکیشن #کتابراه#توضیحات : اپلیکیشن کتابراه امکان دسترسی به هزاران کتاب، رمان و مجله را از طریق موبایل و تبلت برای شما فراهم می کند. شما با استفاده از اپلیکیشن کتابراه همیشه و همه جا به کتابخانه خود دسترسی دارید و می توانید به سادگی از هر فرصتی برای مطالعه استفاده کنید. در کتابراه برای همه سلیقهها از داستان و رمان تا روانشناسی و علمی و... کتابهایی پیدا میشود.
در اپلیکیشن کتابراه #کتاب_صوتی نیز یافت می شود!
#دانلود_رایگان
:http://ketabrah.ir/go/37/cdf5a
لینک کانال "اهل کتاب"
https://ble.ir/ahle_ketab
اپلیکیشن #کتابراه#توضیحات : اپلیکیشن کتابراه امکان دسترسی به هزاران کتاب، رمان و مجله را از طریق موبایل و تبلت برای شما فراهم می کند. شما با استفاده از اپلیکیشن کتابراه همیشه و همه جا به کتابخانه خود دسترسی دارید و می توانید به سادگی از هر فرصتی برای مطالعه استفاده کنید. در کتابراه برای همه سلیقهها از داستان و رمان تا روانشناسی و علمی و... کتابهایی پیدا میشود.
در اپلیکیشن کتابراه #کتاب_صوتی نیز یافت می شود!
#دانلود_رایگان
۱۱:۳۸
📖📚اهل کتاب📖📚
پیام
#یک_قاچ_کتاب
عمه ام با تندی گفت: خانم_خانم چطور است؟آقای چیلیپ گردنش را کمی کج گرفت و سر را به سویی متمایل ساخت و مانند مرغی زیبا او را نگاه کرد. عمه ام اظهار داشت: _منظورم بچه است! بچه چطور است؟ _خانم، خیال می کردم شما خبر دارید که نوزاد پسر است. عمه ام حتی یک کلمه نگفت. ریسمان کلاهش را مانند شلّاق گرفت و یک ضربه به سر آقای چیلیپ نواخت و از اتاق بیرون رفت و هرگز بازنگشت. مانند پریان یا یک موجود عالم بالا، که مطابق عقیدۀ مردم در ساعت تولد باید ظاهر و سپس ناپدید شود، او هم هرگز بازنیامد. بلی، من در گهواره و مادرم در بستر خفته بودیم. اما بتسی تراتوود کاپرفیلد تا ابد در سرزمین رویا ماند؛ همان عالمی که من اینک از آنجا میل به سوی سرزمین خاکی کردم.
رمان #دیوید_کاپرفیلد اثر #چارلز_دیکنز صفحه 19
https://ble.ir/ahle_ketab
عمه ام با تندی گفت: خانم_خانم چطور است؟آقای چیلیپ گردنش را کمی کج گرفت و سر را به سویی متمایل ساخت و مانند مرغی زیبا او را نگاه کرد. عمه ام اظهار داشت: _منظورم بچه است! بچه چطور است؟ _خانم، خیال می کردم شما خبر دارید که نوزاد پسر است. عمه ام حتی یک کلمه نگفت. ریسمان کلاهش را مانند شلّاق گرفت و یک ضربه به سر آقای چیلیپ نواخت و از اتاق بیرون رفت و هرگز بازنگشت. مانند پریان یا یک موجود عالم بالا، که مطابق عقیدۀ مردم در ساعت تولد باید ظاهر و سپس ناپدید شود، او هم هرگز بازنیامد. بلی، من در گهواره و مادرم در بستر خفته بودیم. اما بتسی تراتوود کاپرفیلد تا ابد در سرزمین رویا ماند؛ همان عالمی که من اینک از آنجا میل به سوی سرزمین خاکی کردم.
رمان #دیوید_کاپرفیلد اثر #چارلز_دیکنز صفحه 19
۱۲:۰۱
#معرفی_اپلیکیشن :
اپلیکیشن #طاقچه#توضیحات : طاقچه اپلیکیشن دانلود #کتاب_الکترونیکی و دانلود #کتاب_صوتی است. در #اپلیکیشن طاقچه هزاران #کتاب، #مجله، #روزنامه و #کتاب_گویا را میتوانید دانلود کنید و با موبایل، تبلت و رایانه آنها را بخوانید. در طاقچه کتاب های روانشناسی ، رمان و داستان ، کتاب های تاریخی ، کتاب فلسفی و هزاران کتاب #رایگان برای #دانلود وجود دارد.
#دانلود_رایگان
:https://cf.taaghche.com/download/taaghche.816.apk
لینک کانال "اهل کتاب"
https://ble.ir/ahle_ketab
اپلیکیشن #طاقچه#توضیحات : طاقچه اپلیکیشن دانلود #کتاب_الکترونیکی و دانلود #کتاب_صوتی است. در #اپلیکیشن طاقچه هزاران #کتاب، #مجله، #روزنامه و #کتاب_گویا را میتوانید دانلود کنید و با موبایل، تبلت و رایانه آنها را بخوانید. در طاقچه کتاب های روانشناسی ، رمان و داستان ، کتاب های تاریخی ، کتاب فلسفی و هزاران کتاب #رایگان برای #دانلود وجود دارد.
#دانلود_رایگان
۱۴:۰۲
📖📚اهل کتاب📖📚
پیام
#یک_قاچ_کتاب
برادلی چاکرز، پشت میزش، تهِ کلاس ...، ردیفِ آخر ...، صندلیِ آخر نشست. هیچ کس در صندلی کناری، یا جلویی او ننشسته بود. برادلی جزیره بود!اگر می شد...، می رفت و تو کمد کلاس جا خوش می کرد! در آن صورت، دیگر ناچار نبود صدای خانم ایبل را بشنود. گمان نمی کرد خانم ایبل ککش هم بگزد! شاید او هم، دلش می خواست برادلی جلو ِ دیدش نباشد. بقیه ی کلاس هم، همینطور! برادلی در کل فکر می کرد اگر توی کمد می نشست، همه را خوشحال تر می کرد. اما افسوس که صندلی اش در کمد جا نمی گرفت!خانم ایبل گفت:« بچه ها! دوست دوست دارم همه تان با جِف فیش کین آشنا بشوید. جف تازه از واشنگتن، دی.سی آمده؛ پایتخت کشورمان.»برادلی سرش را بلند کرد و به شاگرد جدیدی که جلو کلاس، کنار میز خانم ایبل ایستاده بود، زل زد.
رمان #ته_کلاس_ردیف_آخر_صندلی_آخراثر #لوییس_سکرچند بند ابتدایی
https://ble.ir/ahle_ketab
برادلی چاکرز، پشت میزش، تهِ کلاس ...، ردیفِ آخر ...، صندلیِ آخر نشست. هیچ کس در صندلی کناری، یا جلویی او ننشسته بود. برادلی جزیره بود!اگر می شد...، می رفت و تو کمد کلاس جا خوش می کرد! در آن صورت، دیگر ناچار نبود صدای خانم ایبل را بشنود. گمان نمی کرد خانم ایبل ککش هم بگزد! شاید او هم، دلش می خواست برادلی جلو ِ دیدش نباشد. بقیه ی کلاس هم، همینطور! برادلی در کل فکر می کرد اگر توی کمد می نشست، همه را خوشحال تر می کرد. اما افسوس که صندلی اش در کمد جا نمی گرفت!خانم ایبل گفت:« بچه ها! دوست دوست دارم همه تان با جِف فیش کین آشنا بشوید. جف تازه از واشنگتن، دی.سی آمده؛ پایتخت کشورمان.»برادلی سرش را بلند کرد و به شاگرد جدیدی که جلو کلاس، کنار میز خانم ایبل ایستاده بود، زل زد.
رمان #ته_کلاس_ردیف_آخر_صندلی_آخراثر #لوییس_سکرچند بند ابتدایی
۱۵:۵۷
📖📚اهل کتاب📖📚
پیام
#یک_قاچ_کتاب
روزگارم تو تنهایی میگذشت بی این که راستی راستی یکی را داشته باشم که باش دو کلمه حرف بزنم، تا اینکه زد و شش سال پیش وسط کویر آفریقا حادثهای برایم اتفاق افتاد؛ یک چیز هواپیمایم شکسته بود و چون نه تعمیرکاری همراهم بود نه مسافری یکه و تنها دست به کار شدم تا از پس چنان تعمیر مشکلی برآیم. مسالهی مرگ و زندگی بود. آبی که داشتم زورکی هشت روز را کفاف میداد.
شب اول را هزار میل دورتر از هر آبادی مسکونی رو ماسهها به روز آوردم پرت افتادهتر از هر کشتی شکستهای که وسط اقیانوس به تخته پارهای چسبیده باشد. پس لابد میتوانید حدس بزنید چه جور هاج و واج ماندم وقتی کلهی آفتاب به شنیدن صدای ظریف عجیبی که گفت: «بی زحمت یک برّه برام بکش!»
کتاب #شازده_کوچولواثر #آنتوان_سنت_اگزوپری
https://ble.ir/ahle_ketab
روزگارم تو تنهایی میگذشت بی این که راستی راستی یکی را داشته باشم که باش دو کلمه حرف بزنم، تا اینکه زد و شش سال پیش وسط کویر آفریقا حادثهای برایم اتفاق افتاد؛ یک چیز هواپیمایم شکسته بود و چون نه تعمیرکاری همراهم بود نه مسافری یکه و تنها دست به کار شدم تا از پس چنان تعمیر مشکلی برآیم. مسالهی مرگ و زندگی بود. آبی که داشتم زورکی هشت روز را کفاف میداد.
شب اول را هزار میل دورتر از هر آبادی مسکونی رو ماسهها به روز آوردم پرت افتادهتر از هر کشتی شکستهای که وسط اقیانوس به تخته پارهای چسبیده باشد. پس لابد میتوانید حدس بزنید چه جور هاج و واج ماندم وقتی کلهی آفتاب به شنیدن صدای ظریف عجیبی که گفت: «بی زحمت یک برّه برام بکش!»
کتاب #شازده_کوچولواثر #آنتوان_سنت_اگزوپری
۱۶:۳۲
#معرفی_رمان
:
#ملت_عشق نام رمانی است نوشته #الیف_شافاک (الیف شفق) که در سال ۲۰۱۰ / ١٣٨٩ به صورت همزمان به دو زبان انگلیسی و ترکی منتشر شد. این کتاب تاکنون بیش از ۵۰۰ بار (۵۵٠،٠٠٠ نسخه) در ترکیه تجدید چاپ شده و توانسته رکورد پرفروشترین کتاب تاریخ ترکیه را نیز به دست آورد. ترجمه فارسی این #رمان در مدتی کوتاه، عنوان یکی از پرفروشترین کتابهای بازار کتاب ایران را کسب کردهاست.
این کتاب شامل یک مقدمه و پنج بخش است (بخش اول: خاک، بخش دوم آب، بخش سوم: باد، بخش چهارم: آتش، بخش پنجم: خلاء) که دو داستان را شامل میشوند که به زیبایی در کنار هم و در یک کتاب گنجانده شدهاند. دو رمان که موازی هم جلو میرود؛ و به گونهای به همدیگر ارتباط دارند. یکی از این داستانها در قرن بیست و یکم میلادی (از ماه مه ۲۰۰۸ تا سپتامبر ۲۰۰۹) در آمریکا و دیگری در قرن سیزدهم میلادی / هفتم هجری (از رمضان ۶۳۹ تا ذیقعده ۶۵۸) در قونیه اتفاق میافتد. ملت عشق داستان زندگی زنی در غرب را روایت میکند که با عرفان شرق آشنا میشود.
https://ble.ir/ahle_ketab
#ملت_عشق نام رمانی است نوشته #الیف_شافاک (الیف شفق) که در سال ۲۰۱۰ / ١٣٨٩ به صورت همزمان به دو زبان انگلیسی و ترکی منتشر شد. این کتاب تاکنون بیش از ۵۰۰ بار (۵۵٠،٠٠٠ نسخه) در ترکیه تجدید چاپ شده و توانسته رکورد پرفروشترین کتاب تاریخ ترکیه را نیز به دست آورد. ترجمه فارسی این #رمان در مدتی کوتاه، عنوان یکی از پرفروشترین کتابهای بازار کتاب ایران را کسب کردهاست.
این کتاب شامل یک مقدمه و پنج بخش است (بخش اول: خاک، بخش دوم آب، بخش سوم: باد، بخش چهارم: آتش، بخش پنجم: خلاء) که دو داستان را شامل میشوند که به زیبایی در کنار هم و در یک کتاب گنجانده شدهاند. دو رمان که موازی هم جلو میرود؛ و به گونهای به همدیگر ارتباط دارند. یکی از این داستانها در قرن بیست و یکم میلادی (از ماه مه ۲۰۰۸ تا سپتامبر ۲۰۰۹) در آمریکا و دیگری در قرن سیزدهم میلادی / هفتم هجری (از رمضان ۶۳۹ تا ذیقعده ۶۵۸) در قونیه اتفاق میافتد. ملت عشق داستان زندگی زنی در غرب را روایت میکند که با عرفان شرق آشنا میشود.
https://ble.ir/ahle_ketab
۱۳:۵۸
#شرح_حال #نویسندگان 
:
فئودور مخائیلاویچ #داستایوفسکی (۱۸۸۱- ۱۸۲۱)
داستایوفسکی #رمان_نویس ، #روزنامه_نگار و #نویسندهی داستانهای کوتاه، #فیلسوف و #مقاله_نویس اهل روسیه بود. پدرش پزشک بود و از اوکراین به موسکو مهاجرت و مادرش دختر یکی از بازرگانان مسکو بود. آثار ادبی او شرح شرایط سیاسی، اجتماعی و روحی مردم روسیه در قرن نوزدهم است.موضوع نوشتههای مسائل فلسفی و مذهبی است. داستایوفسکی بیشتر با رمانهای #برادران_کارامازوف ، #ابله و مهمتر از همه #جنایت_و_مکافات شناختهشده است.
برخی از #آثار
:
(۱۸۴۶) #بیچارگان (#رمان_کوتاه)(۱۸۴۶) #همزاد (رمان) (رمان کوتاه)(۱۸۴۷) #خانم_صاحبخانه (رمان کوتاه)(۱۸۴۹) #نیه_توچکا (ناتمام)(۱۸۵۹) #رؤیای_عمو (رمان کوتاه)(۱۸۵۹) #روستای_استپانچیکو(۱۸۶۱) #آزردگان (تحقیر و توهین شدگان)(۱۸۶۲) #خاطرات_خانه_اموات(۱۸۶۴) #یادداشتهای_زیرزمینی (رمان کوتاه)(۱۸۶۶) جنایت و مکافات(۱۸۶۷) #قمارباز (رمان کوتاه)(۱۸۶۹) ابله(۱۸۷۰) #همیشه_شوهر (رمان کوتاه)(۱۸۷۲) #جنزدگان(۱۸۷۵) #جوان_خام(۱۸۸۰) برادران کارامازوف
https://ble.ir/ahle_ketab 
فئودور مخائیلاویچ #داستایوفسکی (۱۸۸۱- ۱۸۲۱)
داستایوفسکی #رمان_نویس ، #روزنامه_نگار و #نویسندهی داستانهای کوتاه، #فیلسوف و #مقاله_نویس اهل روسیه بود. پدرش پزشک بود و از اوکراین به موسکو مهاجرت و مادرش دختر یکی از بازرگانان مسکو بود. آثار ادبی او شرح شرایط سیاسی، اجتماعی و روحی مردم روسیه در قرن نوزدهم است.موضوع نوشتههای مسائل فلسفی و مذهبی است. داستایوفسکی بیشتر با رمانهای #برادران_کارامازوف ، #ابله و مهمتر از همه #جنایت_و_مکافات شناختهشده است.
برخی از #آثار
(۱۸۴۶) #بیچارگان (#رمان_کوتاه)(۱۸۴۶) #همزاد (رمان) (رمان کوتاه)(۱۸۴۷) #خانم_صاحبخانه (رمان کوتاه)(۱۸۴۹) #نیه_توچکا (ناتمام)(۱۸۵۹) #رؤیای_عمو (رمان کوتاه)(۱۸۵۹) #روستای_استپانچیکو(۱۸۶۱) #آزردگان (تحقیر و توهین شدگان)(۱۸۶۲) #خاطرات_خانه_اموات(۱۸۶۴) #یادداشتهای_زیرزمینی (رمان کوتاه)(۱۸۶۶) جنایت و مکافات(۱۸۶۷) #قمارباز (رمان کوتاه)(۱۸۶۹) ابله(۱۸۷۰) #همیشه_شوهر (رمان کوتاه)(۱۸۷۲) #جنزدگان(۱۸۷۵) #جوان_خام(۱۸۸۰) برادران کارامازوف
۱۴:۰۴
#معرفی_رمان
:
#کلبه_عمو_تام کتابی است با موضوع ضد بردهداری نوشتهٔ #هریت_بیچر_استو نویسنده آمریکایی.
این کتاب در سال ۱۸۵۲ منتشر شد و تأثیر زیادی بر جنگ داخلی آمریکا، موضوع آمریکاییهای آفریقاییتبار و بردهداری در آمریکا گذشت. این کتاب #پرفروشترین کتاب داستان در قرن نوزدهم و دومین کتاب پرفروش بعد از انجیل بود و در چاپ اول ۳۰۰ هزار عدد از آن فقط در آمریکا فروش رفت.
زمانی که این رمان به صورت کتاب چاپ شد نه تنها در آمریکا بلکه در تمام کشورهای جهان نیز میلیونها نسخه از آن به فروش رفت و تا سالها نمایشهایی بر اساس آن بر صحنه تئاترهای جهان اجرا شد. دیری نگذشت که در آمریکا خانم استو از یک سو به شخصیتی بسیار محبوب و از سوی دیگر به چهرهای بسیار منفور مبدل شد. حتی در گرماگرم جنگ داخلی آمریکا آبراهام لینکلن رئیس جمهور وقت آمریکا در ملاقاتی به او گفت: «پس شما همان خانم کوچکی هستید که باعث جنگی بزرگ (جنگ داخلی آمریکا) شد». به دلیل اینکه جنگ داخلی ۹ سال بعد از انتشار کتاب آغاز شد عدهای انتشار این رمان را جنجالیترین حادثه در تاریخ رماننویسی میدانند.
https://ble.ir/ahle_ketab
#کلبه_عمو_تام کتابی است با موضوع ضد بردهداری نوشتهٔ #هریت_بیچر_استو نویسنده آمریکایی.
این کتاب در سال ۱۸۵۲ منتشر شد و تأثیر زیادی بر جنگ داخلی آمریکا، موضوع آمریکاییهای آفریقاییتبار و بردهداری در آمریکا گذشت. این کتاب #پرفروشترین کتاب داستان در قرن نوزدهم و دومین کتاب پرفروش بعد از انجیل بود و در چاپ اول ۳۰۰ هزار عدد از آن فقط در آمریکا فروش رفت.
زمانی که این رمان به صورت کتاب چاپ شد نه تنها در آمریکا بلکه در تمام کشورهای جهان نیز میلیونها نسخه از آن به فروش رفت و تا سالها نمایشهایی بر اساس آن بر صحنه تئاترهای جهان اجرا شد. دیری نگذشت که در آمریکا خانم استو از یک سو به شخصیتی بسیار محبوب و از سوی دیگر به چهرهای بسیار منفور مبدل شد. حتی در گرماگرم جنگ داخلی آمریکا آبراهام لینکلن رئیس جمهور وقت آمریکا در ملاقاتی به او گفت: «پس شما همان خانم کوچکی هستید که باعث جنگی بزرگ (جنگ داخلی آمریکا) شد». به دلیل اینکه جنگ داخلی ۹ سال بعد از انتشار کتاب آغاز شد عدهای انتشار این رمان را جنجالیترین حادثه در تاریخ رماننویسی میدانند.
https://ble.ir/ahle_ketab
۱۷:۵۵
📖📚اهل کتاب📖📚
#معرفی_رمان
: #کلبه_عمو_تام کتابی است با موضوع ضد بردهداری نوشتهٔ #هریت_بیچر_استو نویسنده آمریکایی. این کتاب در سال ۱۸۵۲ منتشر شد و تأثیر زیادی بر جنگ داخلی آمریکا، موضوع آمریکاییهای آفریقاییتبار و بردهداری در آمریکا گذشت. این کتاب #پرفروشترین کتاب داستان در قرن نوزدهم و دومین کتاب پرفروش بعد از انجیل بود و در چاپ اول ۳۰۰ هزار عدد از آن فقط در آمریکا فروش رفت. زمانی که این رمان به صورت کتاب چاپ شد نه تنها در آمریکا بلکه در تمام کشورهای جهان نیز میلیونها نسخه از آن به فروش رفت و تا سالها نمایشهایی بر اساس آن بر صحنه تئاترهای جهان اجرا شد. دیری نگذشت که در آمریکا خانم استو از یک سو به شخصیتی بسیار محبوب و از سوی دیگر به چهرهای بسیار منفور مبدل شد. حتی در گرماگرم جنگ داخلی آمریکا آبراهام لینکلن رئیس جمهور وقت آمریکا در ملاقاتی به او گفت: «پس شما همان خانم کوچکی هستید که باعث جنگی بزرگ (جنگ داخلی آمریکا) شد». به دلیل اینکه جنگ داخلی ۹ سال بعد از انتشار کتاب آغاز شد عدهای انتشار این رمان را جنجالیترین حادثه در تاریخ رماننویسی میدانند. https://ble.ir/ahle_ketab
رمان #کلبه_عمو_تام را میتوانید به صورت رایگان از اپلیکیشن #کتابراه دریافت کنید!

برای دریافت کتاب #رمان کلبه عمو تام از اپلیکیشن کتابراه، لینک زیر را لمس کنید.
http://ketabrah.ir/go/b13334/cdf5a
لینک کانالِ "اهل کتاب"
https://ble.ir/ahle_ketab
برای دریافت کتاب #رمان کلبه عمو تام از اپلیکیشن کتابراه، لینک زیر را لمس کنید.
لینک کانالِ "اهل کتاب"
۷:۱۳
#معرفی_رمان
:
رمان #کیمیاگر اثر #پائولو_کوئلیو، نویسنده مشهوربرزیلی، از رمانهای بسیار #پرفروش دههٔ پایانی قرن بیستم جهان است. این کتاب در بیش از ۱۵۰ کشور دنیا انتشار و به بیش از ۵۲ زبان ترجمه شدهاست.
این #رمان دربارهٔ چوپانی اسپانیایی به نام سانتیاگو است که در رؤیای خود، محل گنجی مدفون را در حوالی اهرام مصر مشاهده میکند و به قصد تحقق بخشیدن به این رؤیای صادقه که آن را افسانهٔ شخصی خود میخواند، موطنش، آندلس را رها میکند و رهسپار صحرای آفریقامیشود.
در مواردی کیمیاگر با #شازده_کوچولو اثر #سنت_اگزوپری مقایسه شده که در آن، شازده کوچولو سیارۀ کوچکش را به دنبال کشف چیزهای بزرگتر رها میکند و در پایان پی میبرد که گنج واقعی در سیارۀ خودش است. شباهتهای زیادی هم بین کیمیاگر و رمان #سیذارتا اثر #هرمان_هسه وجود دارد. گاهی هم این رمان با داستان #پسر_گمشده انجیل مقایسه میشود.
https://ble.ir/ahle_ketab
رمان #کیمیاگر اثر #پائولو_کوئلیو، نویسنده مشهوربرزیلی، از رمانهای بسیار #پرفروش دههٔ پایانی قرن بیستم جهان است. این کتاب در بیش از ۱۵۰ کشور دنیا انتشار و به بیش از ۵۲ زبان ترجمه شدهاست.
این #رمان دربارهٔ چوپانی اسپانیایی به نام سانتیاگو است که در رؤیای خود، محل گنجی مدفون را در حوالی اهرام مصر مشاهده میکند و به قصد تحقق بخشیدن به این رؤیای صادقه که آن را افسانهٔ شخصی خود میخواند، موطنش، آندلس را رها میکند و رهسپار صحرای آفریقامیشود.
در مواردی کیمیاگر با #شازده_کوچولو اثر #سنت_اگزوپری مقایسه شده که در آن، شازده کوچولو سیارۀ کوچکش را به دنبال کشف چیزهای بزرگتر رها میکند و در پایان پی میبرد که گنج واقعی در سیارۀ خودش است. شباهتهای زیادی هم بین کیمیاگر و رمان #سیذارتا اثر #هرمان_هسه وجود دارد. گاهی هم این رمان با داستان #پسر_گمشده انجیل مقایسه میشود.
https://ble.ir/ahle_ketab
۱۷:۲۲
📖📚اهل کتاب📖📚
#معرفی_رمان
: رمان #کیمیاگر اثر #پائولو_کوئلیو، نویسنده مشهوربرزیلی، از رمانهای بسیار #پرفروش دههٔ پایانی قرن بیستم جهان است. این کتاب در بیش از ۱۵۰ کشور دنیا انتشار و به بیش از ۵۲ زبان ترجمه شدهاست. این #رمان دربارهٔ چوپانی اسپانیایی به نام سانتیاگو است که در رؤیای خود، محل گنجی مدفون را در حوالی اهرام مصر مشاهده میکند و به قصد تحقق بخشیدن به این رؤیای صادقه که آن را افسانهٔ شخصی خود میخواند، موطنش، آندلس را رها میکند و رهسپار صحرای آفریقامیشود. در مواردی کیمیاگر با #شازده_کوچولو اثر #سنت_اگزوپری مقایسه شده که در آن، شازده کوچولو سیارۀ کوچکش را به دنبال کشف چیزهای بزرگتر رها میکند و در پایان پی میبرد که گنج واقعی در سیارۀ خودش است. شباهتهای زیادی هم بین کیمیاگر و رمان #سیذارتا اثر #هرمان_هسه وجود دارد. گاهی هم این رمان با داستان #پسر_گمشده انجیل مقایسه میشود. https://ble.ir/ahle_ketab
#یک_قاچ_کتاب
نامِ جوان، سانتیاگو بود. هنگامی که با گله اش به جلوی کلیسای کهن و متروکی رسید، هوا دیگر داشت تاریک میشد. مدت ها بود که سقف کلیسا فروریخته بود و انجیر مصری عظیمی، درست در مکانی روییده بود که پیش از آن، انبار لباس ها و اشیای متبرک بود.
تصمیم گرفت شب را همان جا به سر ببرد. صبر کرد تا تمام گوسفندان از دروازۀ ویرانش وارد شوند،و سپس چند تخته را به گونه ای گذاشت که نتوانند در طول شب بگریزند. در آن ناحیه گرگ نبود، اما یک بار یکی از جانوران در طول شب گریخته بود و سراسر روز بعد را به جست و جوی گوسفند گم شده گذرانده بود.
زمین را با خرقه اش پوشاند و دراز کشید؛ به جای بالش از کتابی استفاده کرد که خواندنش را تمام کرده بود. پیش از خواب به خودش یاد آوری کرد که باید شروع به خواندن کتاب های ضخیم تری کند: هم خواندنشان بیشتر طول میکشید و هم به هنگام شب بالش های راحت تری بودند.
وقتی بیدار شد، هوا هنوز تاریک بود. به بالا نگریست و ستارگان را دید که از میان سقف نیمه ویران می درخشیدند.فکر کرد: «دلم می خواهد کمی دیگر بخوابم.» همان رؤیای هفتۀ پیش را دیده بود و دوباره پیش از به پایان رسیدنش، بیدار شده بود.
ادامه دارد...
رمان #کیمیاگراثر #پائولو_کوئلیو
https://ble.ir/ahle_ketab
نامِ جوان، سانتیاگو بود. هنگامی که با گله اش به جلوی کلیسای کهن و متروکی رسید، هوا دیگر داشت تاریک میشد. مدت ها بود که سقف کلیسا فروریخته بود و انجیر مصری عظیمی، درست در مکانی روییده بود که پیش از آن، انبار لباس ها و اشیای متبرک بود.
تصمیم گرفت شب را همان جا به سر ببرد. صبر کرد تا تمام گوسفندان از دروازۀ ویرانش وارد شوند،و سپس چند تخته را به گونه ای گذاشت که نتوانند در طول شب بگریزند. در آن ناحیه گرگ نبود، اما یک بار یکی از جانوران در طول شب گریخته بود و سراسر روز بعد را به جست و جوی گوسفند گم شده گذرانده بود.
زمین را با خرقه اش پوشاند و دراز کشید؛ به جای بالش از کتابی استفاده کرد که خواندنش را تمام کرده بود. پیش از خواب به خودش یاد آوری کرد که باید شروع به خواندن کتاب های ضخیم تری کند: هم خواندنشان بیشتر طول میکشید و هم به هنگام شب بالش های راحت تری بودند.
وقتی بیدار شد، هوا هنوز تاریک بود. به بالا نگریست و ستارگان را دید که از میان سقف نیمه ویران می درخشیدند.فکر کرد: «دلم می خواهد کمی دیگر بخوابم.» همان رؤیای هفتۀ پیش را دیده بود و دوباره پیش از به پایان رسیدنش، بیدار شده بود.
ادامه دارد...
رمان #کیمیاگراثر #پائولو_کوئلیو
https://ble.ir/ahle_ketab
۱۹:۰۲