۱۲:۱۶
۱۲:۱۶
۱۲:۱۰
۱۵:۰۲
سفر یهویی
امام رضا دوباره طلبیده بریم مشهد راستش دیروز داشتم فکر میکردم که همه ائمه چقدر میخوان و حواسشون هست که ما ادم بشیم و ما رو به هر دلیلی میبرن پیش خودشونتا حالا با هلال احمر مشهد رفتید؟!این دفعه از طرف هلال احمر داریم میریم مشهد
🧰یک دوره امداد و نجات و کمک های اولیه است که پیش امام رضا ع اموزش میبینیم
انشاءالله که خود حضرت رضا ع ما رو مدد برسونن و نجات بدن انشاءالله روزی همه https://ble.ir/mahdi_safaie#سفر_یهوئی
امام رضا دوباره طلبیده بریم مشهد راستش دیروز داشتم فکر میکردم که همه ائمه چقدر میخوان و حواسشون هست که ما ادم بشیم و ما رو به هر دلیلی میبرن پیش خودشونتا حالا با هلال احمر مشهد رفتید؟!این دفعه از طرف هلال احمر داریم میریم مشهد
🧰یک دوره امداد و نجات و کمک های اولیه است که پیش امام رضا ع اموزش میبینیم
انشاءالله که خود حضرت رضا ع ما رو مدد برسونن و نجات بدن انشاءالله روزی همه https://ble.ir/mahdi_safaie#سفر_یهوئی
۲:۰۱
۱:۵۱
۱:۵۲
۱:۵۳
محمد حسین پیرهن نو و قرمز رنگی رو به تن کرده بود و داشت از درب اصلی مدرسه میرفت بیرون. امروز برای کاری همراه یکی از طلبه ها میخواست بره تو شهر.اجازه های لازم رو گرفته بود و خوشحال داشت از مدرسه خارج میشد. حاجی هم داشت از درب مدرسه بیرون میرفت که اون رو دید و بعد از کمی فکر با تندی بهش گفت این چه لباسیه؟! دیگه برای بیرون رفتن این لباس رو تنت نکن.
بعد از تشر ها هنوز محمد حسین کار خودش رو توجیح میکردآخه به نظرش این لباس زیبا میومد و مشکلی نداشت.این بار حاجی جمله ای گفت که تمامی وظیفه ها رو در رابطه با رعایت های خاص موقعیت او به ذهنش آورد و اون جمله این بود که: عزیزم این لباس در #شان_طلبگی نیست.
محمد حسین بعد از اینکه این جمله رو شنید رفت حجره تا یه لباس دیگه بپوشه
تو راه حجره مدام حرف حاجی رو مرور میکرد و فهمیده بود که الان باید شانیت هایی رو حفظ کنه که شاید قبل از طلبگی اصلا اون ها رو نمیدونسته...
داستان کوتاه اولشان طلبگی
🟢مسئولینمون تو مدرسه خیلی دلسوزن حتی طرز لباس پوشیدن بچه ها هم براشون مهمه ️بالاخره طلبه باید یک فرق هایی داشته باشه و مواردی رو رعایت کنه که شاید برای بقیهلازم نیست.️البته که برای همه خوبه!
https://ble.ir/alirezkeshavarzi
بعد از تشر ها هنوز محمد حسین کار خودش رو توجیح میکردآخه به نظرش این لباس زیبا میومد و مشکلی نداشت.این بار حاجی جمله ای گفت که تمامی وظیفه ها رو در رابطه با رعایت های خاص موقعیت او به ذهنش آورد و اون جمله این بود که: عزیزم این لباس در #شان_طلبگی نیست.
محمد حسین بعد از اینکه این جمله رو شنید رفت حجره تا یه لباس دیگه بپوشه
تو راه حجره مدام حرف حاجی رو مرور میکرد و فهمیده بود که الان باید شانیت هایی رو حفظ کنه که شاید قبل از طلبگی اصلا اون ها رو نمیدونسته...
داستان کوتاه اولشان طلبگی
🟢مسئولینمون تو مدرسه خیلی دلسوزن حتی طرز لباس پوشیدن بچه ها هم براشون مهمه ️بالاخره طلبه باید یک فرق هایی داشته باشه و مواردی رو رعایت کنه که شاید برای بقیهلازم نیست.️البته که برای همه خوبه!
https://ble.ir/alirezkeshavarzi
۲:۱۳
۲:۱۷
۱۸:۲۸
۹:۵۴
۱۱:۵۶
۲:۵۴
میگفت #جلب_توجه کردن ها و علاقه به دیده شدن ها همه به خاطرِ محبت ندیدنه! کسی که قلبش از #محبت_خدا پره؛دیگه نیازی به این نمیبینه جلب توجه کنه..چون محبت رو، از کسِ دیگه ای گرفته!
https://ble.ir/alirezkeshavarzi
https://ble.ir/alirezkeshavarzi
۳:۰۹
اگر مردم رسالتشانرا در #آگاهی انجام ندهند،مصیبت حتمی و قطعیمیشود، ولی اگر دانستند کجا و با که باشند، اثرخنثی شدن این توطئه،برکتی بی حد دارد؛ چشممردم بازتر میشود و صفوف را بهتر میشناسد، ابرها کنارمیرود و حقیقت به خوبی ظاهر میشود.
آئینه تمام نما l آیت الله حائری شیرازی
https://ble.ir/alirezkeshavarzi
آئینه تمام نما l آیت الله حائری شیرازی
https://ble.ir/alirezkeshavarzi
۱۵:۱۶
۱۹:۳۳