عکس پروفایل sᴛᴀʀ ɴᴏᴠᴇʟ⍣`s

sᴛᴀʀ ɴᴏᴠᴇʟ⍣`

۲۴۸عضو
فکر کنم تا الان فهمیده باشی کیم

۱۹:۲۰

sᴛᴀʀ ɴᴏᴠᴇʟ⍣`
فکر کنم تا الان فهمیده باشی کیم
مالکی

۱۹:۲۰

sᴛᴀʀ ɴᴏᴠᴇʟ⍣`
مالکی
اله

۱۹:۲۰

سلامتی بیداراundefined🥱
#مالک

۲۳:۵۰

کیا بیدارن
#مالک

۱:۰۱

تایم فداتون 🥱undefined

۱:۳۵

༒درودundefinedundefined༒اینجایی که میخام بهت معرفی کنم همه با جنبه ها هستنundefinedundefined༒پس اگ جنبه نداری و مادرجنده ای نیاundefinedundefined༒زندانم نی که کلی قانون داشته باشهundefinedundefined༒لینکشه خاستی بیا قدمت رو چشمundefinedundefinedundefinedundefined~༒ ble.ir/join/7qyQY3njJD ༒~undefinedundefined

۱۳:۲۸

درود
شرایط روحیم اصلا خوب نیست و نمیتونم رمان بنویسم حالم بهتر که شد مینویسم و امید وارم نگین بهونه میارم و اینا ‌ .
اگر کاریم داشتین
https://harfeto.timefriend.net/17215951286357
#Rosaline

۰:۱۴

sᴛᴀʀ ɴᴏᴠᴇʟ⍣`
درود شرایط روحیم اصلا خوب نیست و نمیتونم رمان بنویسم حالم بهتر که شد مینویسم و امید وارم نگین بهونه میارم و اینا ‌ . اگر کاریم داشتین https://harfeto.timefriend.net/17215951286357 #Rosaline
thumbnail
ممنون زیباundefinedundefined
#Rosaline

۱۱:۵۳

بازارسال شده از ‌𝐃𝐚𝐥𝐭𝐨𝐧𝐡𝐚|دالتونها
اد میزنم فعال خواستی بیا پیundefinedundefined

۲۰:۱۸

هایی الان میخوام رمان بنویسم ( داستنش یادم رفتundefinedundefined)
عام پارت هاش نمیدونم تا چند تا بود پس تا 14 می‌سازم که سریع تموم شه و ترسناک رو بزارم
#Rosaline

۲۰:۴۲

رمان #مدرسه_ی_من
پارت_8
راه رفتیم-
رسیدیم به مغازه-
من: سلام آقا
-سلان بفرمایید ؟!
فلیکس: سلام ، دوتا بستنی .. عه ، لوییزا بستنی چی میخوری ؟
من: خب هرچی بگیری میخورم ولی دلم هوس بستنی شکلاتی کرده
فلیکس : پس ، آقا یه بستنی شکلاتی و یه بستنی قیفی بدین لطفا
-چشم
تحویل دادن بستنی ها-
من: مرسی آقا
فیلیکس: چقدر میشه؟
- 20 هزار تومن
فلیکس: یه سوال هردو جدا 10 هستن؟
- بله
فلیکس: باشه مرسی.
- خواهش میکنم ...
فلیکس پول رو داد-
من: عام میزاشتی برای خودمو حساب کنم
فلیکس: یه بار کلا حساب کردم
من: باشهundefinedundefined
فلیکس:undefined
دست همو گرفتیم و رفتیم سمت پارک-
دست همو ول کردیم و بستنی هارو باز کردیم و داشتیم میک میزدیم -
من: خیلی خوشمزستتت
فلیکس: قیفی دوست داری؟
من: بهت گفتم که هرچی بگیری میخورم این یعنی از همه ی بستنی ها خوشم میاد ..
فلیکس: من خیلی قیفی دوست دارم ، چون قیفی شکلاتی نداشت اینو گرفتم ..
من: اها خوبه
فلیکس: هوم ، تو هم معلومه شکلات زیاد دوست داری اوم؟
من: اوهوم درسته ، ولی بستنی شکلاتی ن شکلات
فلیکس: درسته
نشستیم روی صندلی-
من: بعد این بریم شهر بازی
فلیکس: این ؟؟
من: همون بستنیundefined
فلیکس: اهااundefinedundefined ، خب اگر دلت میخواد بریم ، بریم ، اما دیرت نشه
من: راست میگی پس یه روز دیگه میریم
فلیکس: اوم
من: خب من تموم کردم
فلیکس: چقدر سریع
من: آری دیگه
فلیکس: عههههه
من: چیشد؟؟
فلیکس: دوستای مدرسه ایمم
من: عه کو
دستمو سریع گرفتو دویدیم-
من: چیکار میکنییییی
فلیکس: بددووووو
من: واییییییییییی چتههههه
فلیکس: اگر تو رو ببینن میان سمتمون حوصله توضیح و اینا ندارم، کم تو مدرسه میبینیمشون که اینجا هم دیدم اههههه.
من: آروم بگیر بسه دویدن
دستشو ول کردم-
خواست دستمو بگیره اما عقب رفتم-
من: بسه دیگه خیلی دویدیم ، بعدشم بیان سمتمون میگیم کار داریم !
فلیکس: دیونه شدی ؟
من: اهه
فلیکس: بیا بریم خونه
من: درست میگی خیلی پیش هم موندیم
فلیکس برام تاکسی گرفت و تاکسی رسید-
من سوار شدم-
من: خدافظ فلیکس !
فلیکس: خدافظ:)
تاکسی حرکت کرد -
فلیکس بهم پیام داد-
- نگران من نباشیا منم سوار تاکسی میشم میرم خونه
من: باشه عزیزم
-بوصص
گوشیمو خاموش کردم -
رسیدم خونه-
پیاده شدم -
کرایه رو فلیکس از قبل داده بود ...
- از دست این پسر ایششش، مرسی اقاا♡
راننده: خواهش میکنم ، خدانگهدار
-خدافظ.
رفتم داخل خونه-
...!

۲۰:۵۶

sᴛᴀʀ ɴᴏᴠᴇʟ⍣`
رمان #مدرسه_ی_من پارت_8 راه رفتیم- رسیدیم به مغازه- من: سلام آقا -سلان بفرمایید ؟! فلیکس: سلام ، دوتا بستنی .. عه ، لوییزا بستنی چی میخوری ؟ من: خب هرچی بگیری میخورم ولی دلم هوس بستنی شکلاتی کرده فلیکس : پس ، آقا یه بستنی شکلاتی و یه بستنی قیفی بدین لطفا -چشم تحویل دادن بستنی ها- من: مرسی آقا فیلیکس: چقدر میشه؟ - 20 هزار تومن فلیکس: یه سوال هردو جدا 10 هستن؟ - بله فلیکس: باشه مرسی. - خواهش میکنم ... فلیکس پول رو داد- من: عام میزاشتی برای خودمو حساب کنم فلیکس: یه بار کلا حساب کردم من: باشهundefinedundefined فلیکس:undefined دست همو گرفتیم و رفتیم سمت پارک- دست همو ول کردیم و بستنی هارو باز کردیم و داشتیم میک میزدیم - من: خیلی خوشمزستتت فلیکس: قیفی دوست داری؟ من: بهت گفتم که هرچی بگیری میخورم این یعنی از همه ی بستنی ها خوشم میاد .. فلیکس: من خیلی قیفی دوست دارم ، چون قیفی شکلاتی نداشت اینو گرفتم .. من: اها خوبه فلیکس: هوم ، تو هم معلومه شکلات زیاد دوست داری اوم؟ من: اوهوم درسته ، ولی بستنی شکلاتی ن شکلات فلیکس: درسته نشستیم روی صندلی- من: بعد این بریم شهر بازی فلیکس: این ؟؟ من: همون بستنیundefined فلیکس: اهااundefinedundefined ، خب اگر دلت میخواد بریم ، بریم ، اما دیرت نشه من: راست میگی پس یه روز دیگه میریم فلیکس: اوم من: خب من تموم کردم فلیکس: چقدر سریع من: آری دیگه فلیکس: عههههه من: چیشد؟؟ فلیکس: دوستای مدرسه ایمم من: عه کو دستمو سریع گرفتو دویدیم- من: چیکار میکنییییی فلیکس: بددووووو من: واییییییییییی چتههههه فلیکس: اگر تو رو ببینن میان سمتمون حوصله توضیح و اینا ندارم، کم تو مدرسه میبینیمشون که اینجا هم دیدم اههههه. من: آروم بگیر بسه دویدن دستشو ول کردم- خواست دستمو بگیره اما عقب رفتم- من: بسه دیگه خیلی دویدیم ، بعدشم بیان سمتمون میگیم کار داریم ! فلیکس: دیونه شدی ؟ من: اهه فلیکس: بیا بریم خونه من: درست میگی خیلی پیش هم موندیم فلیکس برام تاکسی گرفت و تاکسی رسید- من سوار شدم- من: خدافظ فلیکس ! فلیکس: خدافظ:) تاکسی حرکت کرد - فلیکس بهم پیام داد- - نگران من نباشیا منم سوار تاکسی میشم میرم خونه من: باشه عزیزم -بوصص گوشیمو خاموش کردم - رسیدم خونه- پیاده شدم - کرایه رو فلیکس از قبل داده بود ... - از دست این پسر ایششش، مرسی اقاا♡ راننده: خواهش میکنم ، خدانگهدار -خدافظ. رفتم داخل خونه- ...!
لایک کنین و شبتون شیک 🫶undefined
#Rosaline

۲۰:۵۷

sᴛᴀʀ ɴᴏᴠᴇʟ⍣`
#دنیای_کوچک_من #پارت_۳ از زبون میا: -امروز زود بلند شدم. -دوش گرفتم و آماده شدم _میااااا کجاییی؟... بیا صبحونههه +اومدم مامان. (ده دقیقه بعد) +من برم مامان جونم _برو مواظب باش +خدافظ _خدافظ میا:داشتم میرفتم که یه ماشین بوق زد. -برگشتم نگاه کردم دیدم عه رایانه +سلام شما اینجا چیکار میکنید؟ _اومدم برسونمت سرکار +عاا م.ممنون خودم میتونم ب.برم _بیا دیگه +باشه _راستی میا چند کلاس سواد داری؟ +م.ممن ا.م ۹ کلاس _عا چرا +چون پدرم سر قمار همچی رو فروخت و نتونستم ادامه تحصیل بدم و مجبور بودم صبح تا شب کار کنم تا خرج خانوادم رو دربیارم _چ زندگی غم انگیزی. (پنج دقیقه بعد) +مرسی که رسوندیم _خواهش میکنم خدافظ لباسم رو تنم کردم که یکدفعه خدمتکار گفت بیا بریم اسما خانم کارت دارن. +منو؟باشه چشم بفرمایید کاری داشتید _اخراجی +چیی چرا؟ _برو وسایلت جمع کن ! +ا.ام.ما چرا؟ _بجمب بدو زدم زیر گریه رو رفتم وسایلم رو برداشتم. داشتم میرفتم که _میا +اشکامو پاک کردم و گفتم بله _دخترم خانم به خاطر پسرشون تو رو اخراج کردن. +چی پسرشون؟ _اون از تو خوشش میاد +هاااا م.من ب.برم زینگ زینگ +بله رزی _نخورم حالا بیا کافه سرکوچتون +اوف باشه (پنج دقیقه بعد) _سلام +اوف سلام _چیشده؟ +اخراج شدم سر اینکه پسر احمق اون ازم خوشش میاد _واقعا +آره _پس نگران نباش برمیگردی سر کارت +امیدوارم _رفتم خونه میا:مامانن ماماننن ماااماااننن اوف این چیه؟ نامه ای از مامان دختر عزیزم همون طور که همیشه میگفتم تو رو ترک کردم و برگشتم پیش برادرت من دیگه هیچوقت نمیام ولی هدیه ام به تو این خونس زدم زیر گریه (شب شد) پس ترکم کرد رینگ رینگ +این کیه اوف خدا در رو زدم خونه رو جمع تر کردم دلنگ دلنگ در رو باز کردم ر.را.ای.ی.ا.ا.ن.ن تو اینجا چکار می‌کنی _اومدم شام بخورم و اینکه باید برگردی خونه خودمون هست +من برم شام درست کنم یه نودل خوش مزه درست کردم _وای خدا دلم درد گرفت خیلی خورم و خیلی خوردم میگم میا میای فیلم ترسناک ببینیم +قبوله.حالا چی ببینیم؟ _قلب سیاه چطوره +این خیلی ترسناکه فیلم رو پخش کردم.... #Lisa
جوری که خوشتون نیومد#Lisa

۰:۱۸

sᴛᴀʀ ɴᴏᴠᴇʟ⍣`
جوری که خوشتون نیومد #Lisa
اگه دوست ندارین نزارمش؟#Lisa

۰:۱۸

undefined

۰:۱۸

sᴛᴀʀ ɴᴏᴠᴇʟ⍣`
جوری که خوشتون نیومد #Lisa
لایک که کردنundefinedundefined
حتی منم خوشم اومد undefined
ادامه بده
#Rosaline

۱۰:۴۰

sᴛᴀʀ ɴᴏᴠᴇʟ⍣`
لایک که کردنundefinedundefined️ حتی منم خوشم اومد undefined ادامه بده #Rosaline
موافقان عزیز
undefined بزارین دیگه
#Rosaline

۱۰:۵۳

خبر بدی دارم ...
میخوام از چنل لف بدم ( چنلام زیاد شده)
امید وارم رمان هام رو دوست داشته باشین:)
از الان به بعد هرکی دلش خواست میتونه ادامه ی رمان هامو بنویسه ( اصکی ممنوع . )
و خدافظ :>>
#Rosaline

۱۸:۱۷

گایز من نمیدونم مالک چش شده برای همین رمانی نمیزارم:)#Sulli

۲۳:۵۴