عکس پروفایل آن شعر آن کتابآ

آن شعر آن کتاب

۵۲عضو
آخرین برگ سفرنامه باران
این است:
که زمین چرکین است. شفیعی کدکنی@anpoetryanbook

۵:۵۵

آدم به جرم خوردن گندم
با حوا
شد رانده از بهشت
اما چه غم
حوا خود بهشت است.
عمران صلاحی@anpoetryanbook

۵:۳۶

جهان را به ما سخت کردی، بعید است
خداوند ما بر تو آسان بگیرد...
محمدرضا طاهری@anpoetryanbook

۴:۱۱

آدمی نیاز مبرم دارد
که شعر بخواند،
آزاد باشد،
و گاهی نیز باران ببارد... سیدعلی صالحی@anpoetryanbook

۱۶:۰۲

اثر انگشت ما،
از قلب‌هایی که لمس شان کرده ایم
هیچ وقت پاک نمی شود.
چارلز بوکوفسکی@anpoetryanbook

۱۷:۱۸

من و جام می و معشوق، الباقی اضافات استاگر هستی که بسم الله، در تاخیر آفات است.
مرا محتاج رحم این و آن کردی، ملالی نیست...تو هم محتاج خواهی شد، جهان دار مکافات است.
ز من اقرار با اجبار می گیرند، باور کن!شکایت های من از عشق, ازین دست اعترافات است.
میان خضر و موسی چون فراق افتاد، فهمیدمکه گاهی واقعیت با حقیقت در منافات است.
اگر در اصل دین حب است و حب در اصل دین، بی شک!به جز دلدادگی هر مذهبی، مشتی خرافات است...

فاضل نظری@anpoetryanbook

۹:۵۶

ادبیات شاید نتواند جلوی جنگ و خونریزی را بگیرد؛
شاید نتواند از مرگ یک کودک جلوگیری کند،
اما می تواند کاری کند که دنیا به آن فکر کند...

ژان پل سارتر@anpoetryanbook

۷:۳۷

هر بار که ترانه ای برایت سرودم
قومم بر من تاختند،
که چرا برای میهن شعری نمی سرایی؟
و آیا زن چیزی به جز وطن است؟!
نزار قبانی@anpoetryanbook

۱۷:۴۱

زمانی را که با هم نگذراندیم
دیگر با هم نخواهیم گذراند...
خاویر ماریاس@anpoetryanbook

۶:۴۴

من فقط نگاهش می کردم
این همه قشنگی
کجای خلقت پنهان شده بود؟
که حالا یکباره همه اش بریزد
توی بغل من... عباس معروفی@anpoetryanbook

۱۱:۴۸

هر چه پول درآورد کتاب خرید!
پدر پرسید: دنبال چه می گردی؟
گفت: دنبال خودم...

سمفونی مردگان اثر جاویدان عباس معروفی @anpoetryanbook

۴:۰۲

من انار و حافظ آوردم، تو هم چایی بریز
آی می چسبد شب یلدا هل و چایی نبات
حامد عسکری@anpoetryanbook

۷:۳۱

چقدر پشت سرم را نگاه کنم و بترسم؟ چه قدر با
خودم حرف بزنم، برای شنونده های رادیو،
تماشاگران سینما و خواننده هایم حرف بزنم؟ تا
کی قصه بگویم؟ شما که غریبه نیستید. خسته
شدم. نه، خسته نشدم. ادای خسته ها را در می
آوردم... روزگار این جوری است.از شما چه پنهان
همه اش تلخ نبود، سخت نبود، سخت
نیست.ناشکری نمی کنم، لذت هم داشت، دارد.
لذت خواندن و نوشتن، لذت پیدا کردن دوست،
خانواده.
خدایا، من چه قدر خوشبختم!


«شما که غریبه نیستید» هوشنگ مرادی کرمانیundefined @anpoetryanbook

۴:۳۱

سعدیا گر بکند سیل فنا خانه عمر
دل قوی دار،
که بنیاد بقا محکم از اوست.

تک بیت ناب سعدی جانundefined @anpoetryanbook

۷:۲۰

گر عارف حق بینی چشم از همه بر هم زن
چون دل به کسی دادی آتش به دو عالم زن
هم چشم تماشا را بر روی نکو بگشا
هم دست تمنا را بر گیسوی پر خم زن...

فروغی بسطامی@anpoetryanbook

۵:۳۴

اگر روزم پریشان شد فدای تاری از زلفش
که هر شب با خیالش خوابهای دیگری دارم....
اخوان ثالث@anpoetryanbook

۶:۴۷

به جهنم که پیر می شوی دیوانه
چروک زیر چشمانت
همان قدر زیباست
که چین روی دامنت
نیکی فیروزکوهی@anpoetryanbook

۶:۲۶

همه شب سجده برآرم که بیایی تو به خوابم
و در آن خواب بمیرم که تو آیی و بمانی
شهریار@anpoetryanbook

۷:۳۷

می بوسمت
بدون سانسور
و می گذارمت تیتر درشت روزنامه
آنجا که حروفش را
بی پروا چیده اند
و خبرهایش را محافظه کارانه
و من همیشه
زندگی را آسان گرفته ام
عشق را سخت...
نزار قبانی @anpoetryanbook

۱۶:۲۹

غم زمانه به پایان نمی رسد
برخیز؛
به شوق یک نفس تازه
در هوای بهار... فریدون مشیری

۱۰:۲۳