سعهٔ وجودی و دایرهٔ علم و نفس ایشان، نسبت به انسان کامل، سه برابر است.*
عدد سه، در اینجا میتواند به معنای کیفی باشد، یعنی شأن و نقش و جایگاه، حضرت زهرا سلام الله علیها در قیاس با شأن انسان کامل، غیر قابل موازنه است، یعنی مساوی هم نیستند.
و البته شاید هم این عدد سه، به این معناست که حضرت زهرا سلام الله علیها، که مخلوق اول هستند و ظرف نفسشان، ظرف بینهایتی است که تحقق، سه کلمهٔ حکمت هستند، (یعنی علت مادی و صوری و غائی) از نظر سعهٔ وجودی، سه برابر انسان کامل هستند، زیرا انسان کامل، فقط تحققِ کلمهٔ سوم حکمت، یعنی علت صوری است. (امام باقر علیه السلام: خَلَق الله الانسان عَلی صورتهِ)
در حقیقت، انسان ذره مقرون به عدمی است که در عالم خلق، ایجاد میشود و در همین دایره حرکت میکند و به کمال میرسد و بعد از رسیدن به آسمان هشتم، در همین دایرهٔ عالم خلق، خلیفه الله میشود.
خداوند تعالی میفرماید:
وَ سَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِي اْلأَرْضِ جَمِيعًا مِنْهُ (۱۳، جاثیه)
یعنی آنچه که در این عالم هست را در اختیار شما گذاشتم، (نه آنچه را که بیرون از این عالم است.)
انتهای حد کمال انسان نمیتواند، فراتر از جنسیّت او و عالَمی باشد که در آن ایجاد شده است.
در واقع، اوج کمال انسان این است که عالمی را که در آن ایجاد شده، و در ابتدای امر، احاطه و تسلطش در این عالم بسیار محدود بوده است را بشناسد، و از طریق معرفت و علم، به چنان قدرتی مجهز شود که بتواند تمام حدود و قیود این عالم را پشت سر بگذارد، و کل دایرهٔ عالم خلق، برایش در یک آن روشن و در دسترس باشد.
اما این انسان، هرگز نمیتواند نسبت به سه کلمهٔ دیگر حکمت، به نحو تمام و کمال عالِم و آگاه شود، بلکه در خصوص این سه کلمه، در سیری الی الابد، حرکتش را ادامه خواهد داد!این سه کلمه عبارتند از:۱. فاعل و خالق و مُبدعی بینهایت،
۲. علت مادی*، یا جوهر اول، یعنی نفسِ بینهایتِ مخلوق اول.
۳. کیفیتِ مواجهه و مخاطبهٔ خداوند تعالی و نفس مخلوق اول،
یعنی *کیفیتِ از گنج مخفی در آمدنِ ذات خداوند تعالی یا همان تحققِ غایت الهی (علت غایی).پس :
۱. این محال است که روزی انسان، ذات خداوند، یعنی کلمه اول حکمت، یعنی فاعل آفرینش را «به تمامه» بشناسد، (زیرا محدود، هرگز به نامحدود نمیرسد.)و خداوند تعالی، «الله» است، یعنی ذاتی که ما تا ابد، حیران و مشتاق او، و در مسیر حرکت برای معرفت او میباشیم.
و ابدیتِ انسان، دقیقا به همین معنی است که انسان عمر و سیری الی الابد دارد!
۲. رسیدن به مبدأ هم، به دلیل محدود بودن انسان و نامحدود بودن مبدأ، نشد دارد و محال است.
بنابر آنچه بیان شد، میتوان نتیجه گرفت که:تنها مخاطبی که در مخاطبهٔ با خداوند تعالی، میتواند او را به هدفش، یعنی شناخته شدن، برساند، مخلوق اول یعنی نفس مبارک حضرت زهرا سلام الله علیها است!و او مُظهِرِ جمیع اسماء الهیست، از جمله اسم «الله» و اسم «مستأثر» و اوست مصداقِ «هو الاول و الاخر» زیرا اوست که اولین و آخرین فعل خداست، و خداوند تعالی، با ابداع چنین مخلوق بینهایتی، با یک فعل، و یک ارادهٔ کُن فَیکونی در یک آن، یا کمتر از یک آن، سه کلمهٔ حکمت را محقق نموده است. (ماده، صورت، غایت) و لذا، نفس این مخلوق اول، که حجة الله عَلی الحُجج میباشد، سه برابر انسان کامل است که با تمام موجودیت و کمالاتش، به دلیل محدودیت ذاتیاش، در سیری ابدی، برای معرفت به بینهایت، باید در حرکت باشد، و حرکتش، هیچ حدّ یَقِفی ندارد!
«والسلام علی من اتبع الهدی»
یا الله یا رحمن یا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلوبنا علی دینک
عدد سه، در اینجا میتواند به معنای کیفی باشد، یعنی شأن و نقش و جایگاه، حضرت زهرا سلام الله علیها در قیاس با شأن انسان کامل، غیر قابل موازنه است، یعنی مساوی هم نیستند.
و البته شاید هم این عدد سه، به این معناست که حضرت زهرا سلام الله علیها، که مخلوق اول هستند و ظرف نفسشان، ظرف بینهایتی است که تحقق، سه کلمهٔ حکمت هستند، (یعنی علت مادی و صوری و غائی) از نظر سعهٔ وجودی، سه برابر انسان کامل هستند، زیرا انسان کامل، فقط تحققِ کلمهٔ سوم حکمت، یعنی علت صوری است. (امام باقر علیه السلام: خَلَق الله الانسان عَلی صورتهِ)
در حقیقت، انسان ذره مقرون به عدمی است که در عالم خلق، ایجاد میشود و در همین دایره حرکت میکند و به کمال میرسد و بعد از رسیدن به آسمان هشتم، در همین دایرهٔ عالم خلق، خلیفه الله میشود.
خداوند تعالی میفرماید:
وَ سَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِي اْلأَرْضِ جَمِيعًا مِنْهُ (۱۳، جاثیه)
یعنی آنچه که در این عالم هست را در اختیار شما گذاشتم، (نه آنچه را که بیرون از این عالم است.)
انتهای حد کمال انسان نمیتواند، فراتر از جنسیّت او و عالَمی باشد که در آن ایجاد شده است.
در واقع، اوج کمال انسان این است که عالمی را که در آن ایجاد شده، و در ابتدای امر، احاطه و تسلطش در این عالم بسیار محدود بوده است را بشناسد، و از طریق معرفت و علم، به چنان قدرتی مجهز شود که بتواند تمام حدود و قیود این عالم را پشت سر بگذارد، و کل دایرهٔ عالم خلق، برایش در یک آن روشن و در دسترس باشد.
اما این انسان، هرگز نمیتواند نسبت به سه کلمهٔ دیگر حکمت، به نحو تمام و کمال عالِم و آگاه شود، بلکه در خصوص این سه کلمه، در سیری الی الابد، حرکتش را ادامه خواهد داد!این سه کلمه عبارتند از:۱. فاعل و خالق و مُبدعی بینهایت،
۲. علت مادی*، یا جوهر اول، یعنی نفسِ بینهایتِ مخلوق اول.
۳. کیفیتِ مواجهه و مخاطبهٔ خداوند تعالی و نفس مخلوق اول،
یعنی *کیفیتِ از گنج مخفی در آمدنِ ذات خداوند تعالی یا همان تحققِ غایت الهی (علت غایی).پس :
۱. این محال است که روزی انسان، ذات خداوند، یعنی کلمه اول حکمت، یعنی فاعل آفرینش را «به تمامه» بشناسد، (زیرا محدود، هرگز به نامحدود نمیرسد.)و خداوند تعالی، «الله» است، یعنی ذاتی که ما تا ابد، حیران و مشتاق او، و در مسیر حرکت برای معرفت او میباشیم.
و ابدیتِ انسان، دقیقا به همین معنی است که انسان عمر و سیری الی الابد دارد!
۲. رسیدن به مبدأ هم، به دلیل محدود بودن انسان و نامحدود بودن مبدأ، نشد دارد و محال است.
بنابر آنچه بیان شد، میتوان نتیجه گرفت که:تنها مخاطبی که در مخاطبهٔ با خداوند تعالی، میتواند او را به هدفش، یعنی شناخته شدن، برساند، مخلوق اول یعنی نفس مبارک حضرت زهرا سلام الله علیها است!و او مُظهِرِ جمیع اسماء الهیست، از جمله اسم «الله» و اسم «مستأثر» و اوست مصداقِ «هو الاول و الاخر» زیرا اوست که اولین و آخرین فعل خداست، و خداوند تعالی، با ابداع چنین مخلوق بینهایتی، با یک فعل، و یک ارادهٔ کُن فَیکونی در یک آن، یا کمتر از یک آن، سه کلمهٔ حکمت را محقق نموده است. (ماده، صورت، غایت) و لذا، نفس این مخلوق اول، که حجة الله عَلی الحُجج میباشد، سه برابر انسان کامل است که با تمام موجودیت و کمالاتش، به دلیل محدودیت ذاتیاش، در سیری ابدی، برای معرفت به بینهایت، باید در حرکت باشد، و حرکتش، هیچ حدّ یَقِفی ندارد!
«والسلام علی من اتبع الهدی»
یا الله یا رحمن یا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلوبنا علی دینک
۱۶:۱۲
بازارسال شده از ویرایش احادیث کانال برات نجات
بسم الله الرحمن الرحیم
حدیث شمارهٔ ۶ : ــــــــــــــــــــ
موضوع:
هیچ انسانی نمیتواند حضرت فاطمه سلام الله علیها و مقام حقیقیِ ایشان را، به حقیقت بشناسد.
امام جعفر صادق علیه السلام:
إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَهِ اَلْقَدْرِ.اَللَیْلَهُ: فاطمه والقدر: اَللَّهُ فمن عرف فاطمه حق معرفتها، فقد ادرک لیله القدر، و انّما سُمّیت فاطمه لانّ الخلق فطموا عن معرفتها ... و قوله: وَ ما أَدْراکَ ما لَیْلَهُ اَلْقَدْرِ لَیْلَهُ اَلْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ، یعنى: خیر من الف مؤمن و هى ام المؤمنین*.
تَنَزَّلُ اَلْمَلائِکَهُ وَ اَلرُّوحُ فِیها و *الملائکه المؤمنون الذین یملکون علم آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم و الروح القدس هى فاطمهبِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ سَلامٌ هِیَ حَتَّى مَطْلَعِ اَلْفَجْرِ. یعنى حتى یخرج القائم.
(تفسیر فرات کوفى،صفحات: ۵۸۱ و ۵۸۲)
ترجمه حدیث:
اللیله، حضرت فاطمه، است. القدر ،«اللَّه» است. پس هر کس که فاطمه و مقام ایشان، را به حقیقت بشناسد، حتماً شب قدر را درک کرده است. و علت نامگذارى آن حضرت به فاطمه، به خاطر این است که مردم از شناخت ایشان، ناتوان هستند. و اما «لیله القدر، بهتر از هزار ماه است»؛ یعنى، بهتر از هزار مؤمن است و لذا حضرت زهرا سلام الله علیها «اُمّ المؤمنین» میباشند. و مراد از ملائکه، مؤمنانِ عالِم به علوم آل محمد هستند.و مراد از روح یا روحالقدس همانا، فاطمه است.و مراد از طلوع فجر، ظهور حضرت مهدی و قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف است.
شرح :
ارتباط این حدیث شریف، با مبدئیت حضرت زهرا سلام الله علیها خداوند تعالی در سوره اعلی میفرماید:
سَبِّحِ «اسْمَ» رَبِّكَ اْلأَعْلَی
یعنی: تسبیح کن اسم پرورش دهنده اعلای خودت را.
«تسبیح کردن» یعنی: اعلام عجز از درک و معرفت یک چیز.
دقیقا خداوند در سوره قدر، لیلة القدر بودن حضرت زهرا سلام الله علیها را همین گونه معرفی کرده است و به دلیل عجزِ مخلوقاتِ «عالَمِ خلق»، از معرفت ایشان، میفرماید: و ما ادراک ما لیلة القدر؟
پس گویی، در «سوره اعلی» هم مصداقِ «اسم»، ایشان هستند. و سندش آیه سوم همین سوره است.که خداوند سبحان میفرماید: وَالَّذِي قَدَّرَ فَهَدَىٰیعنی زندگي انسان را مهندسي كرد و هدايت نمود!
توجه کنید که ابتدا، فعلِ «قَدَّرَ» آمده و فعلِ «فَهَدَىٰ» پس از آن آمده است.
توجه کنید به کلمه، «قَدَّر» (تقدیر) و رابطهاش با لیلة القدر که ظرف نزول مقدرات است، و تأویلش حضرت زهرا سلام الله علیها هستند. و همچنین توجه کنید به معنای «فاطمه» که بسیار نزدیک به همان معنای «هدایت کننده» است، زیرا فطم کننده یعنی به ثمر رسانندهٔ انسانها، از صفر معلومات، تا انتهای کمال!
خداوند تعالی میفرماید: وَالَّذِي قَدَّرَ فَهَدَىٰیعنی آن اسمی که تجلی تامّ ربوبیّت خداوند علیم است، کسی است که در ساحت و در ظرف نفس او ابتدا همه امور مبتنی بر علم کامل الهی، تقدیر میشوند، و سپس ایشان به عنوان واسطهٔ فیض، و مبدأ و أُمّ برای جمیع خلائق، کل خلق را فَطم میکنند، یعنی تمام مخلوقات را از ذرهٔ مقرون به عدم تا خلیفة الله، به ثمر میرسانند!
حدیث شمارهٔ ۶ : ــــــــــــــــــــ
موضوع:
هیچ انسانی نمیتواند حضرت فاطمه سلام الله علیها و مقام حقیقیِ ایشان را، به حقیقت بشناسد.
امام جعفر صادق علیه السلام:
إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَهِ اَلْقَدْرِ.اَللَیْلَهُ: فاطمه والقدر: اَللَّهُ فمن عرف فاطمه حق معرفتها، فقد ادرک لیله القدر، و انّما سُمّیت فاطمه لانّ الخلق فطموا عن معرفتها ... و قوله: وَ ما أَدْراکَ ما لَیْلَهُ اَلْقَدْرِ لَیْلَهُ اَلْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ، یعنى: خیر من الف مؤمن و هى ام المؤمنین*.
تَنَزَّلُ اَلْمَلائِکَهُ وَ اَلرُّوحُ فِیها و *الملائکه المؤمنون الذین یملکون علم آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم و الروح القدس هى فاطمهبِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ سَلامٌ هِیَ حَتَّى مَطْلَعِ اَلْفَجْرِ. یعنى حتى یخرج القائم.
(تفسیر فرات کوفى،صفحات: ۵۸۱ و ۵۸۲)
ترجمه حدیث:
اللیله، حضرت فاطمه، است. القدر ،«اللَّه» است. پس هر کس که فاطمه و مقام ایشان، را به حقیقت بشناسد، حتماً شب قدر را درک کرده است. و علت نامگذارى آن حضرت به فاطمه، به خاطر این است که مردم از شناخت ایشان، ناتوان هستند. و اما «لیله القدر، بهتر از هزار ماه است»؛ یعنى، بهتر از هزار مؤمن است و لذا حضرت زهرا سلام الله علیها «اُمّ المؤمنین» میباشند. و مراد از ملائکه، مؤمنانِ عالِم به علوم آل محمد هستند.و مراد از روح یا روحالقدس همانا، فاطمه است.و مراد از طلوع فجر، ظهور حضرت مهدی و قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف است.
شرح :
ارتباط این حدیث شریف، با مبدئیت حضرت زهرا سلام الله علیها خداوند تعالی در سوره اعلی میفرماید:
سَبِّحِ «اسْمَ» رَبِّكَ اْلأَعْلَی
یعنی: تسبیح کن اسم پرورش دهنده اعلای خودت را.
«تسبیح کردن» یعنی: اعلام عجز از درک و معرفت یک چیز.
دقیقا خداوند در سوره قدر، لیلة القدر بودن حضرت زهرا سلام الله علیها را همین گونه معرفی کرده است و به دلیل عجزِ مخلوقاتِ «عالَمِ خلق»، از معرفت ایشان، میفرماید: و ما ادراک ما لیلة القدر؟
پس گویی، در «سوره اعلی» هم مصداقِ «اسم»، ایشان هستند. و سندش آیه سوم همین سوره است.که خداوند سبحان میفرماید: وَالَّذِي قَدَّرَ فَهَدَىٰیعنی زندگي انسان را مهندسي كرد و هدايت نمود!
توجه کنید که ابتدا، فعلِ «قَدَّرَ» آمده و فعلِ «فَهَدَىٰ» پس از آن آمده است.
توجه کنید به کلمه، «قَدَّر» (تقدیر) و رابطهاش با لیلة القدر که ظرف نزول مقدرات است، و تأویلش حضرت زهرا سلام الله علیها هستند. و همچنین توجه کنید به معنای «فاطمه» که بسیار نزدیک به همان معنای «هدایت کننده» است، زیرا فطم کننده یعنی به ثمر رسانندهٔ انسانها، از صفر معلومات، تا انتهای کمال!
خداوند تعالی میفرماید: وَالَّذِي قَدَّرَ فَهَدَىٰیعنی آن اسمی که تجلی تامّ ربوبیّت خداوند علیم است، کسی است که در ساحت و در ظرف نفس او ابتدا همه امور مبتنی بر علم کامل الهی، تقدیر میشوند، و سپس ایشان به عنوان واسطهٔ فیض، و مبدأ و أُمّ برای جمیع خلائق، کل خلق را فَطم میکنند، یعنی تمام مخلوقات را از ذرهٔ مقرون به عدم تا خلیفة الله، به ثمر میرسانند!
۱۸:۳۰
بازارسال شده از ویرایش احادیث کانال برات نجات
(دومین قسمت از شرح حدیث ششم:)
یک نکتهٔ بسیار مهم:در اینجا باید اذعان کنیم که بر اساس معنای فعلِ «قَدَّرَ» در سورهٔ مبارکهٔ اعلی، و نیز معنای فعلِ «انزلنا» در سورهٔ قدر، به وضوح روشن است که خداوند متعال، دارد از یک فعلِ «حادث» خبر میدهد! اهمیت درکِ «حدوثِ» این تقدیرات که کاملا منطبق با علم ذاتی خدای تعالی است، در این است که ردّیهایست محکم بر فرضیهٔ باطلِ «وحدت وجود» که تمام عالَم را، «تجلی ذات خداوند» و لذا «قدیم» یعنی ازلی میداند. (توضیح بیشتر برای نکتهٔ فوق: اگر بگوئیم قَدَّرَ (تقدیر کردن)، به معنی همان علمی است که در ذات خداست؛ از نظر زبان عربی اشتباه است، زیراخداوند میفرماید: قَدَّرَ ، یعنی تقدیر کردم، و این یعنی که قبل از تحقق این فعل، هنوز هیچ امری تقدیر نشده بود. واز طرف دیگر، «علم خداوند» که عین ذات خداست، نمیتواند حادث باشد؛ پس فعلی که به معنای حادث شدن امریست که قبلا نبوده، نمیتواند به «علم ذاتی خداوند متعال» تعلق بگیرد.)
پس در سورهٔ اعلی کلمهٔ «قَدَّرَ» (در آیهٔ شریفهٔ «الذی قدّرَ فَهَدیٰ»)، اشاره به همان حقیقتی دارد که خداوند متعال در سورهٔ قدر بیان فرموده است. (در لیلة القدر، تقدیرها را قرار دادیم. یعنی تمام حقایقی که در کتاب تدوین یعنی قرآن آمده، در کتاب تکوین، تقدیر و اندازهگذاری شده و سپس به ثمر رسیده، یعنی فطم شده!)و کلمهٔ فَهَدَىٰ در سورهٔ اعلی، انطباق معنایی دارد با تأویل لیلة، که حضرت فاطمة الزهرا سلام الله علیها هستند، شخصیت عظیم الشأنی که شخص دوم عالَم وجود است، بعد از خداوند تعالی، و مخاطب خاص خداوند متعال است، و علم و قدرت خداوند سبحان، در ساحت نفس ایشان از کنز مخفی درآمده است!(فطم کردن، یعنی به ثمر رساندن، و به ثمر رساندن، یعنی هدایت کردن از صفر تا صد.)
پس میتوانیم بگوئیم با توجه به کلمات کلیدی که در قرآن هست، اگر بخواهیم قرآن را با کمک قرآن معنا کنیم:۱. مصداقِ تأویلیِ «لیلة القدر» در سوره قدر، و مصداقِ «اسم» در سورهٔ اعلی، (سَبّح اسم ربّک الاعلی)، یک حقیقت واحدند.۲. همانطور که خداوند متعال، عدم توانایی انسان نسبت به حقیقتِ «لیلة القدر» را با به کار بردن استفهام انکاری در آیهٔ شریفهٔ «و ما ادراک ما لیلة القدر» بیان فرموده، در سورهٔ اعلی هم با امر نمودن به «تسبیحِ» اسمِ اعلای ربّ و پرورش دهنده و فطم کنندهٔ انسان، ما را متوجه این حقیقت نموده که شما انسانها هرگز نمیتوانید به شناخت و معرفت نسبت به آن شخصیت عظیم الشأنی برسید که مظهر «ربوبیّت» یا فاطریّت و فاطمیّت خداوند سبحان است و لذا نسبتش با مابقی خلائق، نسبت مبدأ است، به اعداد، و یا نسبت اصل است به فروع و مشتقات، و به عبارت بهتر، جایگاهش نسبت به جمیع موالید و افاضات و فیوضات و برکات، جایگاهِ أمّ و ریشه و عنصر است، و نسبتش با موالیدش، مانند نسبت بینهایت است به محدود!و به همین دلیل است که هم «لیلة القدر» و هم «اسم ربک الاعلی» غیر قابل شناسایی، و دسترسی معرفی شدهاند!۳. درست مانند «اسم مستأثر» که در روایات متعدد، از جمله در دعای مشلول، توسط مولانا امیرالمومنین علیه السلام، اینطور معرفی شده است که : اسمی از اسماء الله است که خداوند متعال، علم به او را به خودش اختصاص داده، و هرگز هیچ یک از مخلوقاتش را به آن اسم دسترسی و آگاهی نخواهد بود!
یک نکتهٔ بسیار مهم:در اینجا باید اذعان کنیم که بر اساس معنای فعلِ «قَدَّرَ» در سورهٔ مبارکهٔ اعلی، و نیز معنای فعلِ «انزلنا» در سورهٔ قدر، به وضوح روشن است که خداوند متعال، دارد از یک فعلِ «حادث» خبر میدهد! اهمیت درکِ «حدوثِ» این تقدیرات که کاملا منطبق با علم ذاتی خدای تعالی است، در این است که ردّیهایست محکم بر فرضیهٔ باطلِ «وحدت وجود» که تمام عالَم را، «تجلی ذات خداوند» و لذا «قدیم» یعنی ازلی میداند. (توضیح بیشتر برای نکتهٔ فوق: اگر بگوئیم قَدَّرَ (تقدیر کردن)، به معنی همان علمی است که در ذات خداست؛ از نظر زبان عربی اشتباه است، زیراخداوند میفرماید: قَدَّرَ ، یعنی تقدیر کردم، و این یعنی که قبل از تحقق این فعل، هنوز هیچ امری تقدیر نشده بود. واز طرف دیگر، «علم خداوند» که عین ذات خداست، نمیتواند حادث باشد؛ پس فعلی که به معنای حادث شدن امریست که قبلا نبوده، نمیتواند به «علم ذاتی خداوند متعال» تعلق بگیرد.)
پس در سورهٔ اعلی کلمهٔ «قَدَّرَ» (در آیهٔ شریفهٔ «الذی قدّرَ فَهَدیٰ»)، اشاره به همان حقیقتی دارد که خداوند متعال در سورهٔ قدر بیان فرموده است. (در لیلة القدر، تقدیرها را قرار دادیم. یعنی تمام حقایقی که در کتاب تدوین یعنی قرآن آمده، در کتاب تکوین، تقدیر و اندازهگذاری شده و سپس به ثمر رسیده، یعنی فطم شده!)و کلمهٔ فَهَدَىٰ در سورهٔ اعلی، انطباق معنایی دارد با تأویل لیلة، که حضرت فاطمة الزهرا سلام الله علیها هستند، شخصیت عظیم الشأنی که شخص دوم عالَم وجود است، بعد از خداوند تعالی، و مخاطب خاص خداوند متعال است، و علم و قدرت خداوند سبحان، در ساحت نفس ایشان از کنز مخفی درآمده است!(فطم کردن، یعنی به ثمر رساندن، و به ثمر رساندن، یعنی هدایت کردن از صفر تا صد.)
پس میتوانیم بگوئیم با توجه به کلمات کلیدی که در قرآن هست، اگر بخواهیم قرآن را با کمک قرآن معنا کنیم:۱. مصداقِ تأویلیِ «لیلة القدر» در سوره قدر، و مصداقِ «اسم» در سورهٔ اعلی، (سَبّح اسم ربّک الاعلی)، یک حقیقت واحدند.۲. همانطور که خداوند متعال، عدم توانایی انسان نسبت به حقیقتِ «لیلة القدر» را با به کار بردن استفهام انکاری در آیهٔ شریفهٔ «و ما ادراک ما لیلة القدر» بیان فرموده، در سورهٔ اعلی هم با امر نمودن به «تسبیحِ» اسمِ اعلای ربّ و پرورش دهنده و فطم کنندهٔ انسان، ما را متوجه این حقیقت نموده که شما انسانها هرگز نمیتوانید به شناخت و معرفت نسبت به آن شخصیت عظیم الشأنی برسید که مظهر «ربوبیّت» یا فاطریّت و فاطمیّت خداوند سبحان است و لذا نسبتش با مابقی خلائق، نسبت مبدأ است، به اعداد، و یا نسبت اصل است به فروع و مشتقات، و به عبارت بهتر، جایگاهش نسبت به جمیع موالید و افاضات و فیوضات و برکات، جایگاهِ أمّ و ریشه و عنصر است، و نسبتش با موالیدش، مانند نسبت بینهایت است به محدود!و به همین دلیل است که هم «لیلة القدر» و هم «اسم ربک الاعلی» غیر قابل شناسایی، و دسترسی معرفی شدهاند!۳. درست مانند «اسم مستأثر» که در روایات متعدد، از جمله در دعای مشلول، توسط مولانا امیرالمومنین علیه السلام، اینطور معرفی شده است که : اسمی از اسماء الله است که خداوند متعال، علم به او را به خودش اختصاص داده، و هرگز هیچ یک از مخلوقاتش را به آن اسم دسترسی و آگاهی نخواهد بود!
۱۸:۳۰
بازارسال شده از ویرایش احادیث کانال برات نجات
(سومین قسمت از شرح حدیث ششم:)
یک نکتهٔ ناب: طبق حدیثی که از امام صادق علیه السّلام در ابتدای این نوشتار آوردیم، منظور از «روح» در سورهٔ قدر، همان «روح القدس» است که مصداقِ تأویلیاش «حضرت فاطمه سلام الله علیها» میباشند!این حقیقت که شاید تأویل مفهوم «روح» در آیات قرآن، شأن و جایگاهِ آن شخصیت عظیم الشأنیست که مبدأالمبادی برای جمیع خلائق میباشند، نکتهای بسیار کلیدی و مهم است، و جا دارد که برای فهم تأویلی قرآن، یک بار دیگر، آیاتی که متضمن مفهوم روح هستند، را مورد تدبر قرار بدهیم.
نکته: جالب است که خداوند حکیم، در قرآن کریم، به پیامبرش فرموده است که، وقتی از تو دربارهٔ «روح» میپرسند، به آنها بگو که به شما جز علمی اندک دربارهٔ روح عطا نشده، و روح از امر پروردگار من است! (آیهٔ ۸۵، سورهٔ مبارکهٔ اسراء)یعنی خداوند متعال، در قرآن کریم، شناخت و معرفتِ «روح» را هم، برای انسانها امری ممتنع معرفی نموده، درست مانند شناخت لیلة القدر، و نیز شناخت آن اسمی که در سورهٔ اعلی آمده است! توجه:ذیل آیهٔ ۸۵ سورهٔ اسراء، روایتی بسیار مهم از مولانا امیرالمومنین علیه السلام نقل شده، که به جهت اهمیت مضامین بسیار کلیدیاش، عینا در این نوشتار میآوریمش.عَنْ سَعْدٍ الْإِسْکَافِ قَالَ: أَتَی رَجُلٌ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ، یَسْأَلُهُ «عَنِ الرُّوحِ أَ لَیْسَ هُوَ جَبْرَئِیلَ»؟ فَقَالَ لَهُ عَلِیٌّ: «جَبْرَئِیلُ مِنَ الْمَلَائِکَهًِْ وَ الرُّوحُ غَیْرُ جَبْرَئِیلَ» وَ کَرَّرَ ذَلِکَ عَلَی الرَّجُلِ فَقَالَ لَهُ «لَقَدْ قُلْتَ عَظِیماً مِنَ الْقَوْلِ مَا أَحَدٌ یَزْعُمُ أَنَّ الرُّوحَ غَیْرُ جَبْرَئِیلَ» فَقَالَ لَهُ عَلِیٌّ «إِنَّکَ ضَالٌّ تَرْوِی عَنْ أَهْلِ الضَّلَالِ یَقُولُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لِنَبِیِّهِ : أَتی أَمْرُ اللهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ سُبْحانَهُ وَ تَعالی عَمَّا یُشْرِکُونَ(نحل، ۱) یُنَزِّلُ الْمَلائِکَةَ بِالرُّوحِ...(نحل، ۲) وَ الرُّوحُ غَیْرُ الْمَلَائِکَهًِْ.»
سعد اسکاف گوید: شخصی خدمت امیرالمؤمنین علیه السلام آمد و از روح سؤال کرد که: «آیا روح همان جبرئیل نیست»!؟ علی علیه السلام فرمود: «جبرئیل از ملائکه است و روح غیر از جبرئیل است». این سخن را چند مرتبه برایش تکرار کرد. آن مرد گفت: «سخن بزرگی را مدّعی شدی هیچکس نمیگوید که روح غیر جبرئیل است». امیرالمؤمنین علیه السلام به او فرمود: «تو گمراهی و از گمراهان نقل میکنی، خداوند در قرآن به پیامبرش میفرماید: فرمان خدا [برای مجازات مشرکان و مجرمان]، فرا رسیده است، برای آن عجله نکنید! منزّه و برتر است خداوند از آنچه همتای او قرار میدهند! (نحل، ۱) خداوند ملائکه را به وسیلهٔ روح به سمت هر یک از بندگانش که بخواهد، میفرستد.(نحل، ۲) (همانطور که میبینید، عبارتی که در ابتدای آیهٔ دوم آمده بخوبی ثابت میکند که) روح غیر از ملائکه است! (و البته برتر از آنها!)
یک نکتهٔ ناب: طبق حدیثی که از امام صادق علیه السّلام در ابتدای این نوشتار آوردیم، منظور از «روح» در سورهٔ قدر، همان «روح القدس» است که مصداقِ تأویلیاش «حضرت فاطمه سلام الله علیها» میباشند!این حقیقت که شاید تأویل مفهوم «روح» در آیات قرآن، شأن و جایگاهِ آن شخصیت عظیم الشأنیست که مبدأالمبادی برای جمیع خلائق میباشند، نکتهای بسیار کلیدی و مهم است، و جا دارد که برای فهم تأویلی قرآن، یک بار دیگر، آیاتی که متضمن مفهوم روح هستند، را مورد تدبر قرار بدهیم.
نکته: جالب است که خداوند حکیم، در قرآن کریم، به پیامبرش فرموده است که، وقتی از تو دربارهٔ «روح» میپرسند، به آنها بگو که به شما جز علمی اندک دربارهٔ روح عطا نشده، و روح از امر پروردگار من است! (آیهٔ ۸۵، سورهٔ مبارکهٔ اسراء)یعنی خداوند متعال، در قرآن کریم، شناخت و معرفتِ «روح» را هم، برای انسانها امری ممتنع معرفی نموده، درست مانند شناخت لیلة القدر، و نیز شناخت آن اسمی که در سورهٔ اعلی آمده است! توجه:ذیل آیهٔ ۸۵ سورهٔ اسراء، روایتی بسیار مهم از مولانا امیرالمومنین علیه السلام نقل شده، که به جهت اهمیت مضامین بسیار کلیدیاش، عینا در این نوشتار میآوریمش.عَنْ سَعْدٍ الْإِسْکَافِ قَالَ: أَتَی رَجُلٌ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ، یَسْأَلُهُ «عَنِ الرُّوحِ أَ لَیْسَ هُوَ جَبْرَئِیلَ»؟ فَقَالَ لَهُ عَلِیٌّ: «جَبْرَئِیلُ مِنَ الْمَلَائِکَهًِْ وَ الرُّوحُ غَیْرُ جَبْرَئِیلَ» وَ کَرَّرَ ذَلِکَ عَلَی الرَّجُلِ فَقَالَ لَهُ «لَقَدْ قُلْتَ عَظِیماً مِنَ الْقَوْلِ مَا أَحَدٌ یَزْعُمُ أَنَّ الرُّوحَ غَیْرُ جَبْرَئِیلَ» فَقَالَ لَهُ عَلِیٌّ «إِنَّکَ ضَالٌّ تَرْوِی عَنْ أَهْلِ الضَّلَالِ یَقُولُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لِنَبِیِّهِ : أَتی أَمْرُ اللهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ سُبْحانَهُ وَ تَعالی عَمَّا یُشْرِکُونَ(نحل، ۱) یُنَزِّلُ الْمَلائِکَةَ بِالرُّوحِ...(نحل، ۲) وَ الرُّوحُ غَیْرُ الْمَلَائِکَهًِْ.»
سعد اسکاف گوید: شخصی خدمت امیرالمؤمنین علیه السلام آمد و از روح سؤال کرد که: «آیا روح همان جبرئیل نیست»!؟ علی علیه السلام فرمود: «جبرئیل از ملائکه است و روح غیر از جبرئیل است». این سخن را چند مرتبه برایش تکرار کرد. آن مرد گفت: «سخن بزرگی را مدّعی شدی هیچکس نمیگوید که روح غیر جبرئیل است». امیرالمؤمنین علیه السلام به او فرمود: «تو گمراهی و از گمراهان نقل میکنی، خداوند در قرآن به پیامبرش میفرماید: فرمان خدا [برای مجازات مشرکان و مجرمان]، فرا رسیده است، برای آن عجله نکنید! منزّه و برتر است خداوند از آنچه همتای او قرار میدهند! (نحل، ۱) خداوند ملائکه را به وسیلهٔ روح به سمت هر یک از بندگانش که بخواهد، میفرستد.(نحل، ۲) (همانطور که میبینید، عبارتی که در ابتدای آیهٔ دوم آمده بخوبی ثابت میکند که) روح غیر از ملائکه است! (و البته برتر از آنها!)
۱۸:۳۰
بازارسال شده از ویرایش احادیث کانال برات نجات
(چهارمین قسمت از شرح حدیث ششم:)
(تفسیر اهل بیت علیهم السلام، جلد، ۸، صفحه ۳۴۲/ بحارالأنوار، جلد ۲۵، صفحه ۶۴)
نکته: در سورهٔ اسراء آنجا که خداوند متعال به رسولش میفرماید که به کسانی که در مورد روح سوال میکنند، بگو که روح از امر پروردگار من است، همچنین میفرماید بگو به ایشان که به شما از علم، جز اندکی داده نشده است! ،
آنچه که این قسمت از فرمایش خداوند متعال را در این بحث، برای ما مهم میکند، این است که گویی خداوند متعال در آیه ۸۵ سورهٔ اسراء، دقیقا دارد به «مُصحَفِ حضرت زهرا» سلام الله علیها اشاره میکند!زیرا همانطور که در قسمتهای قبل، در مطالب این کانال مطالعه نمودید، در روایات فرمودهاند که «مُصحف حضرت زهرا» سلام الله علیها، سه برابر قرآن است. برای اینکه بدانید، چرا چنین استنباطی برای بنده ایجاد شده، حدیثی را که ذیل همین آیهٔ ۸۵ سورهٔ اسراء نقل شده و مبنای این برداشت برای بنده گردیده است را در ادامه بخوانید:
علیبنإبراهیم: أَنَّ الْیَهُودَ سَأَلُوا رَسُولَ اللَّهِ عَنِ الرُّوحِ. فَقَالَ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی وَ ما أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلًا. قَالُوا نَحْنُ خَاصَّهًًْ. قَالَ بَلِ النَّاسُ عَامَّهًًْ. قَالُوا فَکَیْفَ یَجْتَمِعُ هَذَا یَا مُحَمَّدُ تَزْعُمُ أَنَّکَ لَمْ تُؤْتَ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلًا وَ قَدْ أُوتِیتَ الْقُرْآنَ وَ أُوتِینَا التَّوْرَاهًَْ وَ قَدْ قَرَأْتَ وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَةَ وَ هِیَ التَّوْرَاهًُْ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثِیراً فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی وَ لَوْ أَنَّ ما فِی الْأَرْضِ الْآیَهًَْ. یَقُولُ عِلْمُ اللَّهِ أَکْبَرُ مِنْ ذَلِکَ وَ مَا أُوتِیتُمْ کَثِیرٌ عِنْدَکُمْ قَلِیلٌ عِنْدَ اللَّهِ.
علیبنابراهیم (رحمة الله علیه): یهودیان از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) دربارهی روح سؤال کردند، فرمود: الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی وَ ما أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلًا. گفتند: «به ما یهودیان یا به تمام مردم»؟ فرمود: «نه! به تمام مردم». گفتند: «ای محمّد (صلی الله علیه و آله)! این چطور درست میشود؛ تو مدّعی هستی که از علم، قلیلی دادهاند با اینکه به شما قرآن و به ما تورات داده شده و در قرآن میخوانی: به هر کس دانش داده شود. (بقره/۲۶۹) خیر فراوانی داده شده است. (بقره/۲۶۹)». حضرت رسول فرمودند: علم خدا بزرگتر از اینهاست، آنچه به شما داده شده در نظر شما زیاد است، ولی نزد خدا کم است».
نکته: همانطور که میبینید، حضرت رسول در پاسخ به یهودیانی که تصور میکنند، تمام علم الهی در قرآن آمده است، به صراحت میفرمایند که چنین نیست، و جالبتر اینجاست که این قِلَّت و کمی علمی که در اختیار بشر قرار گرفته است، دقیقا در آیهای آمده که در آن به عظمت «روح» اشاره شده، و روح را اینگونه معرفی نموده است که : مِن اَمرِ ربّیو بر اساس مطالب و مستندات قبل، میدانیم که مصداق و تأویل روح، حضرت زهرا سلام الله علیها هستند، و نکتهٔ بسیار مهم در اینجا این است که اینجا هم باز به ربوبیّتِ خدای تعالی اشاره شده است! درست مثل سورهٔ اعلی، (سبح اسم ربّک الاعلی) و نیز درست مانند سورهٔ حمد ، الحمدلله ربّ العالمین. (سورهٔ حمد هم تأویل به حضرت زهرا سلام الله علیها شده است، و در اسامی دیگر این سوره هم ارتباط این سوره با حضرت زهرا سلام الله علیها را بخوبی میتوان دید، از جمله: أمّ الکتاب، فاتحة الکتاب، الاساس، وافیه و...)
پس: مظهر و مصداقِ ربوبیّت خداوند تعالی، برای کل مخلوقاتش، کسی نیست، جز حضرت فاطمة الزهرا سلام الله علیها!
نکته: امیرالمومنین علیه السلام در حدیث نورانیت، به صراحت فرمودهاند که ایشان (یعنی انسانهای کامل) هیچیک در این ویژگی، با حضرت زهرا سلام الله علیها، مشارکت ندارند، و انسانهای کامل، مصداق ربوبیّت خداوند تعالی نمیباشند. آنجا که فرمودهاند:اِعلَم یا أَباذَرٍّ! أَنَا عَبدُ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ خَلِیفَتُهُ عَلی عِبادِهِ، لا تَجعَلُونا أَرباباً وَ قُولُوا فی فَضلِنا ما شِئتُم ...بدان ای اباذر، من بندهٔ خدای عز و جل هستم و خلیفهٔ او برای بندگانش، ما را در حد ربوبیّت نبرید، و بجز ربوبیت*، هر چه میخواهید در فضل ما بگویید...!
نتیجه:
۱. حقیقت وجودی حضرت زهرا سلام الله علیها، در نقش دنیایی ایشان فهمیده نمیشود.
در آیات قرآن، و روایات و احادیث معصومین علیهم السلام، امتیازات وجودی ایشان با صراحت بیان شده.
۲. مهمترین نکته در مورد ایشان این است که ما انسانها، به دلیل مشتق بودن وجودمان، از مبدأ وجود این أمّ، هرگز نمیتوانیم به کُنْهِ حقیقت این شخصیت عظیم الشأن نائل گردیم.
۳. از دلائل اصلی عدم شناخت لیلة القدر، بینهایت بودن ظرف وجودی ایشان، و محدود بودن ظرف وجودی ما میباشد.
۴. حضرت زهرا سلام الله علیها مظهر ربوبیّت خداوند سبحان هستند.
و دقیقا به همین دلیل، از ابتدای ایجادِ هر مخلوق، تا ابد، بین خدا و آن مخلوق واسطهٔ ایجاد و نیز واسطهٔ بقا یعنی جمیع فیوضات و افاضات و برکات هستند.
۵. لذا *جایگاه ایشان، جایگاهی ابدی و منحصر به فرد است.۶. و وسعت علم ایشان به دلیل وسعت وجودی ایشان و بینهایت بودن ظرف وجودشان، اساساً با آخرین سطح از وسعت علم بشر قابل قیاس نمیباشد!۷. همانطور که سورهٔ مبارکهٔ حمد از قرآن جدا است و نسبت به قرآن، در مقام أمّالکتاب است، مصادیقِ تأویلیِ حمد و قرآن هم در شأنیت وجودی و نقشی که در آفرینش دارند، با هم وحدت ندارند، و حضرت زهرا سلام الله علیها همانطور که تأویل أمالکتاب هستند، أمالامامة هم نامیده شدهاند، یعنی أمّ هستند برای انسانهایی که در سیر تکاملی، از ذره مقرون به عدم شروع کرده، و به مقام قرآن ناطق یعنی ورود به فضای بینهایت در آسمان هشتم، میرسند!۸. پس فاطمیّت حضرت زهرا سلام الله علیها، از ایجاد یک ذرهٔ مقرون به عدم، شروع میشود و در سیری الی الابد، همواره ادامه دارد.۹. مفاهیمِ فاطمیت و ربوبیت و أمیّت تماماً در یک ردیف معنایی میباشند.۱۰. فاطم، یعنی به ثمر رساننده، ربّ، یعنی پرورش دهنده، و أمّ یعنی ریشه که باعث تغذیه و رشد گیاه است.
۱۱. حضرت زهرا سلام الله علیها : لیلة القدر، روح، مظهر ربوبیّت، اسم مستأثر، اسم در «سبح اسم ربّک الاعلی» هستند! ۱۲. حضرت زهرا سلام الله علیها «ظرف علم بینهایت خدای تعالی» و آن «مخاطبی» هستند برای خداوند متعال، که خدا را از کنز مخفی بودن در میآورند!و: جمیع خلائق، با وساطت وجود ایشان، «وجود» و «بقا» مییابند.و به همین دلیل در کتاب الکوثر، استاد صالح غفاری در وصف ایشان، این بیان را دارند:أُمّ لجمیع الموالید و الافاضات والفیوضات والبرکات .
(تفسیر اهل بیت علیهم السلام، جلد، ۸، صفحه ۳۴۲/ بحارالأنوار، جلد ۲۵، صفحه ۶۴)
نکته: در سورهٔ اسراء آنجا که خداوند متعال به رسولش میفرماید که به کسانی که در مورد روح سوال میکنند، بگو که روح از امر پروردگار من است، همچنین میفرماید بگو به ایشان که به شما از علم، جز اندکی داده نشده است! ،
آنچه که این قسمت از فرمایش خداوند متعال را در این بحث، برای ما مهم میکند، این است که گویی خداوند متعال در آیه ۸۵ سورهٔ اسراء، دقیقا دارد به «مُصحَفِ حضرت زهرا» سلام الله علیها اشاره میکند!زیرا همانطور که در قسمتهای قبل، در مطالب این کانال مطالعه نمودید، در روایات فرمودهاند که «مُصحف حضرت زهرا» سلام الله علیها، سه برابر قرآن است. برای اینکه بدانید، چرا چنین استنباطی برای بنده ایجاد شده، حدیثی را که ذیل همین آیهٔ ۸۵ سورهٔ اسراء نقل شده و مبنای این برداشت برای بنده گردیده است را در ادامه بخوانید:
علیبنإبراهیم: أَنَّ الْیَهُودَ سَأَلُوا رَسُولَ اللَّهِ عَنِ الرُّوحِ. فَقَالَ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی وَ ما أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلًا. قَالُوا نَحْنُ خَاصَّهًًْ. قَالَ بَلِ النَّاسُ عَامَّهًًْ. قَالُوا فَکَیْفَ یَجْتَمِعُ هَذَا یَا مُحَمَّدُ تَزْعُمُ أَنَّکَ لَمْ تُؤْتَ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلًا وَ قَدْ أُوتِیتَ الْقُرْآنَ وَ أُوتِینَا التَّوْرَاهًَْ وَ قَدْ قَرَأْتَ وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَةَ وَ هِیَ التَّوْرَاهًُْ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثِیراً فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی وَ لَوْ أَنَّ ما فِی الْأَرْضِ الْآیَهًَْ. یَقُولُ عِلْمُ اللَّهِ أَکْبَرُ مِنْ ذَلِکَ وَ مَا أُوتِیتُمْ کَثِیرٌ عِنْدَکُمْ قَلِیلٌ عِنْدَ اللَّهِ.
علیبنابراهیم (رحمة الله علیه): یهودیان از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) دربارهی روح سؤال کردند، فرمود: الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی وَ ما أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلًا. گفتند: «به ما یهودیان یا به تمام مردم»؟ فرمود: «نه! به تمام مردم». گفتند: «ای محمّد (صلی الله علیه و آله)! این چطور درست میشود؛ تو مدّعی هستی که از علم، قلیلی دادهاند با اینکه به شما قرآن و به ما تورات داده شده و در قرآن میخوانی: به هر کس دانش داده شود. (بقره/۲۶۹) خیر فراوانی داده شده است. (بقره/۲۶۹)». حضرت رسول فرمودند: علم خدا بزرگتر از اینهاست، آنچه به شما داده شده در نظر شما زیاد است، ولی نزد خدا کم است».
نکته: همانطور که میبینید، حضرت رسول در پاسخ به یهودیانی که تصور میکنند، تمام علم الهی در قرآن آمده است، به صراحت میفرمایند که چنین نیست، و جالبتر اینجاست که این قِلَّت و کمی علمی که در اختیار بشر قرار گرفته است، دقیقا در آیهای آمده که در آن به عظمت «روح» اشاره شده، و روح را اینگونه معرفی نموده است که : مِن اَمرِ ربّیو بر اساس مطالب و مستندات قبل، میدانیم که مصداق و تأویل روح، حضرت زهرا سلام الله علیها هستند، و نکتهٔ بسیار مهم در اینجا این است که اینجا هم باز به ربوبیّتِ خدای تعالی اشاره شده است! درست مثل سورهٔ اعلی، (سبح اسم ربّک الاعلی) و نیز درست مانند سورهٔ حمد ، الحمدلله ربّ العالمین. (سورهٔ حمد هم تأویل به حضرت زهرا سلام الله علیها شده است، و در اسامی دیگر این سوره هم ارتباط این سوره با حضرت زهرا سلام الله علیها را بخوبی میتوان دید، از جمله: أمّ الکتاب، فاتحة الکتاب، الاساس، وافیه و...)
پس: مظهر و مصداقِ ربوبیّت خداوند تعالی، برای کل مخلوقاتش، کسی نیست، جز حضرت فاطمة الزهرا سلام الله علیها!
نکته: امیرالمومنین علیه السلام در حدیث نورانیت، به صراحت فرمودهاند که ایشان (یعنی انسانهای کامل) هیچیک در این ویژگی، با حضرت زهرا سلام الله علیها، مشارکت ندارند، و انسانهای کامل، مصداق ربوبیّت خداوند تعالی نمیباشند. آنجا که فرمودهاند:اِعلَم یا أَباذَرٍّ! أَنَا عَبدُ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ خَلِیفَتُهُ عَلی عِبادِهِ، لا تَجعَلُونا أَرباباً وَ قُولُوا فی فَضلِنا ما شِئتُم ...بدان ای اباذر، من بندهٔ خدای عز و جل هستم و خلیفهٔ او برای بندگانش، ما را در حد ربوبیّت نبرید، و بجز ربوبیت*، هر چه میخواهید در فضل ما بگویید...!
نتیجه:
۱. حقیقت وجودی حضرت زهرا سلام الله علیها، در نقش دنیایی ایشان فهمیده نمیشود.
در آیات قرآن، و روایات و احادیث معصومین علیهم السلام، امتیازات وجودی ایشان با صراحت بیان شده.
۲. مهمترین نکته در مورد ایشان این است که ما انسانها، به دلیل مشتق بودن وجودمان، از مبدأ وجود این أمّ، هرگز نمیتوانیم به کُنْهِ حقیقت این شخصیت عظیم الشأن نائل گردیم.
۳. از دلائل اصلی عدم شناخت لیلة القدر، بینهایت بودن ظرف وجودی ایشان، و محدود بودن ظرف وجودی ما میباشد.
۴. حضرت زهرا سلام الله علیها مظهر ربوبیّت خداوند سبحان هستند.
و دقیقا به همین دلیل، از ابتدای ایجادِ هر مخلوق، تا ابد، بین خدا و آن مخلوق واسطهٔ ایجاد و نیز واسطهٔ بقا یعنی جمیع فیوضات و افاضات و برکات هستند.
۵. لذا *جایگاه ایشان، جایگاهی ابدی و منحصر به فرد است.۶. و وسعت علم ایشان به دلیل وسعت وجودی ایشان و بینهایت بودن ظرف وجودشان، اساساً با آخرین سطح از وسعت علم بشر قابل قیاس نمیباشد!۷. همانطور که سورهٔ مبارکهٔ حمد از قرآن جدا است و نسبت به قرآن، در مقام أمّالکتاب است، مصادیقِ تأویلیِ حمد و قرآن هم در شأنیت وجودی و نقشی که در آفرینش دارند، با هم وحدت ندارند، و حضرت زهرا سلام الله علیها همانطور که تأویل أمالکتاب هستند، أمالامامة هم نامیده شدهاند، یعنی أمّ هستند برای انسانهایی که در سیر تکاملی، از ذره مقرون به عدم شروع کرده، و به مقام قرآن ناطق یعنی ورود به فضای بینهایت در آسمان هشتم، میرسند!۸. پس فاطمیّت حضرت زهرا سلام الله علیها، از ایجاد یک ذرهٔ مقرون به عدم، شروع میشود و در سیری الی الابد، همواره ادامه دارد.۹. مفاهیمِ فاطمیت و ربوبیت و أمیّت تماماً در یک ردیف معنایی میباشند.۱۰. فاطم، یعنی به ثمر رساننده، ربّ، یعنی پرورش دهنده، و أمّ یعنی ریشه که باعث تغذیه و رشد گیاه است.
۱۱. حضرت زهرا سلام الله علیها : لیلة القدر، روح، مظهر ربوبیّت، اسم مستأثر، اسم در «سبح اسم ربّک الاعلی» هستند! ۱۲. حضرت زهرا سلام الله علیها «ظرف علم بینهایت خدای تعالی» و آن «مخاطبی» هستند برای خداوند متعال، که خدا را از کنز مخفی بودن در میآورند!و: جمیع خلائق، با وساطت وجود ایشان، «وجود» و «بقا» مییابند.و به همین دلیل در کتاب الکوثر، استاد صالح غفاری در وصف ایشان، این بیان را دارند:أُمّ لجمیع الموالید و الافاضات والفیوضات والبرکات .
۱۸:۳۰
بازارسال شده از ویرایش احادیث کانال برات نجات
(پنجمین قسمت از شرح حدیث ششم:)
بنابر آنچه تا اینجا گفته شد، حدیث شماره ۶ که موضوع بحث ما است، نکات ذیل را برای ما ثابت میکند:
شب قدر ناشناخته است، حتی برای انسان کامل! فعل تنزل، اثبات میکند که حقیقت شب قدر مستمر و جاری است.تنزل فعل استمراری است، و این ثابت میکند که مقام و نقش حضرت زهرا سلام الله علیها، فقط اولیّت نیست، بلکه واسطه فیض بودنشان برای انسان کامل که در خط ابد باید حرکت کند، الی الابد ادامه دارد. تأویل روح در این حدیث، حضرت زهرا سلام الله علیها است و از آنجا که در سوره قدر، کلمه روح از ملائکه جدا شده (تنزل الملائکة و الروح) و بعنوان دو حقیقت عنوان شدهاند، مشخص است که نقش و جنسیتِ کسانی که تأویل آنها هستند، نیز متفاوت است.
نقش روح نسبت به ملائکه، درست مانندِ نور الانوار است به انوار!
بنابر آنچه تا اینجا گفته شد، حدیث شماره ۶ که موضوع بحث ما است، نکات ذیل را برای ما ثابت میکند:
شب قدر ناشناخته است، حتی برای انسان کامل! فعل تنزل، اثبات میکند که حقیقت شب قدر مستمر و جاری است.تنزل فعل استمراری است، و این ثابت میکند که مقام و نقش حضرت زهرا سلام الله علیها، فقط اولیّت نیست، بلکه واسطه فیض بودنشان برای انسان کامل که در خط ابد باید حرکت کند، الی الابد ادامه دارد. تأویل روح در این حدیث، حضرت زهرا سلام الله علیها است و از آنجا که در سوره قدر، کلمه روح از ملائکه جدا شده (تنزل الملائکة و الروح) و بعنوان دو حقیقت عنوان شدهاند، مشخص است که نقش و جنسیتِ کسانی که تأویل آنها هستند، نیز متفاوت است.
نقش روح نسبت به ملائکه، درست مانندِ نور الانوار است به انوار!
۱۸:۳۰
بازارسال شده از ویرایش احادیث کانال برات نجات
همچنین این حدیث ثابت می کند که، اولاً تأویل ملائکه، انسانهای کامل در مراتب بالا، در حد حضرت رسول هستند.
و نیز ثابت می کند که نباید حضرت زهرا سلام الله علیها را در دسته بندی با انسانهای کامل قرار بدهیم.
نکته مهم: البته در این بحث منظور فقط اشخاص نمیباشند، بلکه شخصیتها نیز مد نظر است.
و اما یک نکته مهم دیگر در این حدیث شریف (حدیث مورد بحث ما در قسمت ):
امام صادق علیه السلام در رابطه با حضرت زهرا سلام الله علیها میفرمایند: و انّما سُمّیت فاطمه لانّ الخلق فطموا عن معرفتها.ایشان فاطمه نامیده شده، زیرا خلق از شناخت او بازداشته شدهاند.
این یعنی جایگاه ایشان، منحصر به فرد است.
و این حقیقت عظیم را خداوند متعال در همین سوره شریفه نیز با صراحت بیان نموده: وَ ما أَدْراکَ ما لَیْلَهُ اَلْقَدْرِ لَیْلَهُ اَلْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ،
و امام صادق علیه السلام در تأویل این آیه فرمودهاند که :یعنى: خیر من الف مؤمن و هى أُمّ المؤمنین.
منظور از کلمهٔ «شهر» انسانهای مؤمن هستند. خداوند در آیه ۳۶ از سوره توبه، اشاره به شهور میکند، (إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِندَ اللهِ اثْنَا عَشَرَ شَهْراً فِی کِتَابِ اللهِ ...) و ائمه علیهم السلام فرمودهاند، منظور از ماهها، ما هستیم. و در مورد سوره قدر امام می فرمایند: اینکه خداوند متعال فرموده است که لَیْلَهُ اَلْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ، به این دلیل است که حضرت زهرا سلام الله علیها أم المؤمنین است، و امّیت دارد نسبت به جمیع انسانهای مؤمن. لذا ایشان جزو مؤمنین نیستند تا بتوانید او را در ردیف بقیه قرار بدهید، بلکه ایشان خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ است.
امام صادق علیه السلام فرمودهاند در مورد ملائکه در آیهٔ شریفهٔ تَنَزَّلُ اَلْمَلائِکَهُ وَ اَلرُّوحُ فِیها فرمودهاند که : و المؤمنون الذین یملکون علم آل محمد(ص)
منظور از ملائکه انسان های مؤمنی هستند، که به درجهای از ایمان رسیدهاند که بر علم آل حضرت رسول «مالک و مسلط» شدهاند.
دقت کنیدچرا ما کمی بالاتردر این شرح، گفتیم که منظور از انسانهای مؤمن، ائمه علیهم السلام هستند؟زیرا : پیامبر اکرم و هر انسان کاملی که، در مکتب مولا امیرالمؤمنین و فرزندانشان به کمال میرسند، آنها هم مجهز به علم کاملی معرفی میشوند که همان علم امام است.
پس منظور امام از مؤمنینی که مالک علم ما هستند، یعنی مؤمنینی که با ما به توحید رسیده، و خودشان اکنون انسان کامل هستند.
توجه داشته باشید که امام نگفتهاند مؤمنینی که «عالم» به علم ما هستند، بلکه میگویند «مالکِ» علم ما هستند، یعنی مسلط به علم ما هستند.
کسی که به این درجه برسد که مالک علم خدا و انسان کامل بشود، یعنی در وجودش مجهز به علم کامل الهی شده، پس خودش انسان کامل شده است.
نکته ناب پایانی:
امام صادق علیه السلام، در مورد آخرین نکته در سورهٔ قدر فرمودهاند:
بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ سَلامٌ هِیَ حَتَّى مَطْلَعِ اَلْفَجْرِ. یَعنى حَتّى یَخرُج القائم.
و اما اکنون باید پرسید که: ارتباطِ قیامِ حضرت قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف با حضرت فاطمه سلام الله علیها چیست؟
و چرا در سورهای که موضوعش لیلة القدری است که ما قادر به درک کُنْهِ حقیقتش نیستیم، باید آخرین آیه، اشاره به شخصیتِ عظیم الشأنِ امام قائم داشته باشد و آن هم با اشاره به قیام ایشان؟
پاسخ:
مولانا امیرالمؤمنین علیه السلام به نقل از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودهاند که: هر کس ۹۹ اسم از ۱۰۰ اسم خداوند را احصاء کند، وارد بهشت میشود.
«إِنَّ لِلَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى تِسْعَةً وَ تِسْعِینَ اسْماً مِائَةً إِلَّا وَاحِداً مَنْ أَحْصَاهَا دَخَلَ الْجَنَّةَ».
(شیخ صدوق، محمد بن علی، التوحید، صفحه ۱۹۴، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ اول، ۱۳۹۸ق)
نکتهٔ بسیار ظریفی که در این فرمایش معصوم است، این است که نفرمودهاند که خود او، «جنّت» میشود، بلکه فرمودهاند که داخل جنت میشود، یعنی با آن کس که تأویل جنّت است، اهلیّت و سنخیّت پیدا میکند!
و امّا بر اساس روایات میتوان چنین نتیجه گرفت که: آن یک اسمی که باقی میماند، بعد از ظهور قائم، آشکار میشود. زیرا «لقاء الله» مقصد نهایی و هدف از برپایی حکومت خداوند به وسیلهٔ خلفای معصوم اوست،و شرط ملاقات با خدا، رسیدن به آسمان هشتم است، و طبق سورهٔ مبارکهٔ نجم، انتهای معراج یا همان آسمان هشتم، عبارت است از ملاقات سدرة المنتهیٰ، و میدانیم که تأویل سدرة المنتهیٰ حضرت زهرا سلام الله علیها میباشند، و در حقیقت «آئینهای تمام نما» برای معرفی خداوند تعالی که ذاتش تا ابد غیب محض است، و لذا همانطور که در ابتدای ایجاد عالَم و آدم، وجود یک واسطهٔ فیض بین خداوند متعال و ماسویٰ
و نیز ثابت می کند که نباید حضرت زهرا سلام الله علیها را در دسته بندی با انسانهای کامل قرار بدهیم.
نکته مهم: البته در این بحث منظور فقط اشخاص نمیباشند، بلکه شخصیتها نیز مد نظر است.
و اما یک نکته مهم دیگر در این حدیث شریف (حدیث مورد بحث ما در قسمت ):
امام صادق علیه السلام در رابطه با حضرت زهرا سلام الله علیها میفرمایند: و انّما سُمّیت فاطمه لانّ الخلق فطموا عن معرفتها.ایشان فاطمه نامیده شده، زیرا خلق از شناخت او بازداشته شدهاند.
این یعنی جایگاه ایشان، منحصر به فرد است.
و این حقیقت عظیم را خداوند متعال در همین سوره شریفه نیز با صراحت بیان نموده: وَ ما أَدْراکَ ما لَیْلَهُ اَلْقَدْرِ لَیْلَهُ اَلْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ،
و امام صادق علیه السلام در تأویل این آیه فرمودهاند که :یعنى: خیر من الف مؤمن و هى أُمّ المؤمنین.
منظور از کلمهٔ «شهر» انسانهای مؤمن هستند. خداوند در آیه ۳۶ از سوره توبه، اشاره به شهور میکند، (إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِندَ اللهِ اثْنَا عَشَرَ شَهْراً فِی کِتَابِ اللهِ ...) و ائمه علیهم السلام فرمودهاند، منظور از ماهها، ما هستیم. و در مورد سوره قدر امام می فرمایند: اینکه خداوند متعال فرموده است که لَیْلَهُ اَلْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ، به این دلیل است که حضرت زهرا سلام الله علیها أم المؤمنین است، و امّیت دارد نسبت به جمیع انسانهای مؤمن. لذا ایشان جزو مؤمنین نیستند تا بتوانید او را در ردیف بقیه قرار بدهید، بلکه ایشان خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ است.
امام صادق علیه السلام فرمودهاند در مورد ملائکه در آیهٔ شریفهٔ تَنَزَّلُ اَلْمَلائِکَهُ وَ اَلرُّوحُ فِیها فرمودهاند که : و المؤمنون الذین یملکون علم آل محمد(ص)
منظور از ملائکه انسان های مؤمنی هستند، که به درجهای از ایمان رسیدهاند که بر علم آل حضرت رسول «مالک و مسلط» شدهاند.
دقت کنیدچرا ما کمی بالاتردر این شرح، گفتیم که منظور از انسانهای مؤمن، ائمه علیهم السلام هستند؟زیرا : پیامبر اکرم و هر انسان کاملی که، در مکتب مولا امیرالمؤمنین و فرزندانشان به کمال میرسند، آنها هم مجهز به علم کاملی معرفی میشوند که همان علم امام است.
پس منظور امام از مؤمنینی که مالک علم ما هستند، یعنی مؤمنینی که با ما به توحید رسیده، و خودشان اکنون انسان کامل هستند.
توجه داشته باشید که امام نگفتهاند مؤمنینی که «عالم» به علم ما هستند، بلکه میگویند «مالکِ» علم ما هستند، یعنی مسلط به علم ما هستند.
کسی که به این درجه برسد که مالک علم خدا و انسان کامل بشود، یعنی در وجودش مجهز به علم کامل الهی شده، پس خودش انسان کامل شده است.
نکته ناب پایانی:
امام صادق علیه السلام، در مورد آخرین نکته در سورهٔ قدر فرمودهاند:
بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ سَلامٌ هِیَ حَتَّى مَطْلَعِ اَلْفَجْرِ. یَعنى حَتّى یَخرُج القائم.
و اما اکنون باید پرسید که: ارتباطِ قیامِ حضرت قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف با حضرت فاطمه سلام الله علیها چیست؟
و چرا در سورهای که موضوعش لیلة القدری است که ما قادر به درک کُنْهِ حقیقتش نیستیم، باید آخرین آیه، اشاره به شخصیتِ عظیم الشأنِ امام قائم داشته باشد و آن هم با اشاره به قیام ایشان؟
پاسخ:
مولانا امیرالمؤمنین علیه السلام به نقل از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودهاند که: هر کس ۹۹ اسم از ۱۰۰ اسم خداوند را احصاء کند، وارد بهشت میشود.
«إِنَّ لِلَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى تِسْعَةً وَ تِسْعِینَ اسْماً مِائَةً إِلَّا وَاحِداً مَنْ أَحْصَاهَا دَخَلَ الْجَنَّةَ».
(شیخ صدوق، محمد بن علی، التوحید، صفحه ۱۹۴، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ اول، ۱۳۹۸ق)
نکتهٔ بسیار ظریفی که در این فرمایش معصوم است، این است که نفرمودهاند که خود او، «جنّت» میشود، بلکه فرمودهاند که داخل جنت میشود، یعنی با آن کس که تأویل جنّت است، اهلیّت و سنخیّت پیدا میکند!
و امّا بر اساس روایات میتوان چنین نتیجه گرفت که: آن یک اسمی که باقی میماند، بعد از ظهور قائم، آشکار میشود. زیرا «لقاء الله» مقصد نهایی و هدف از برپایی حکومت خداوند به وسیلهٔ خلفای معصوم اوست،و شرط ملاقات با خدا، رسیدن به آسمان هشتم است، و طبق سورهٔ مبارکهٔ نجم، انتهای معراج یا همان آسمان هشتم، عبارت است از ملاقات سدرة المنتهیٰ، و میدانیم که تأویل سدرة المنتهیٰ حضرت زهرا سلام الله علیها میباشند، و در حقیقت «آئینهای تمام نما» برای معرفی خداوند تعالی که ذاتش تا ابد غیب محض است، و لذا همانطور که در ابتدای ایجاد عالَم و آدم، وجود یک واسطهٔ فیض بین خداوند متعال و ماسویٰ
۱۸:۳۰
بازارسال شده از ویرایش احادیث کانال برات نجات
الله، ضرورتاً لازم بود، در انتهای سیر معراجی و تکاملیِ ماسویٰ الله، نیز وجود این واسطهٔ فیض ضروری و واجب است!البته بدیهی است که به دلیل بُطلان تسلسل، یعنی به دلیل ضرورت عقلی، آن واسطهٔ بین خداوند تعالی و مخلوقاتش، علی رغمِ مخلوق بودن، نمیتواند در ردیف بقیهٔ مخلوقات باشد، زیرا ترجیح بلا مُرجّح و تسلسل لازم میآید که محال است.
و میبینیم که خداوند متعال، در سورهٔ قدر، با صراحت و روشنی تمام، دارد از مخلوقی حرف میزند که تمام مقدرات، توجه کنید، «تمام» مقدرات، یعنی تقدیر «کل آفرینش»، در دو بُعدِ هندسهٔ خلقت و هندسهٔ تربیت، با وساطت وجود او محقق میشود! («فی لیلة القدر»)
و بعد هم با صراحت میفرماید که : و تو چه میدانی که لیلة القدر چیست؟ و گویی با همین آیه شریفه، (با آن تأویلی که امام صادق علیه السلام فرمودند!) میخواهد به ما، یعنی به نوعِ انسانها، بفهماند که او جزو شما نیست! بلکه او لیلة و مجهول القدر است، حتی برای انسانی که به کمال رسیده و در انتهای معراج است! (یعنی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم).
و از آن طرف بر اساس آیات قرآن، میدانیم که سیر حرکت انسان، هیچ انتها و پایانی ندارد، زیرا خداوند متعال در قرآن بارها فرموده است که در زندگی آخرتی، نیستی و عدمی وجود ندارد، و انسان به خلود و ابدیّت میرسد! (خالدین فیها ابدا)
این خلود و ابدیتِ سیر حرکت انسان، به این دلیل است که خداوند متعال، ذاتی است که تا ابد انسان را در حیرت و اشتیاق معرفت ذات غیب الغیوب خود، نگه میدارد، در حقیقت به دلیل بی نهایت بودنِ موضوع شناخت، که ذات پاک خداوند سبحان است، سیر حرکت تکاملی انسان هم هیچ پایانی ندارد.
و اما انسان که موجودی مرکب و محدود است، و به دلیل تباین ذاتیاش با خداوند متعال، در ابتدا، وجود واسطهٔ فیضی لازم بود! ، تا ابد، ذاتش، مرکب و محدود است و لذا تا ابد برای ایجاد ارتباط بین او و خدای بینهایت و غیب الغیوبی که با او تباین ذاتی دارد، محتاج واسطهٔ فیض خواهد بود! و لذا میبینیم که امام حسن عسکری علیه السلام فرموده اند که :همانطور که ما امامها، واسطهٔ فیض و حجت خدا برای شما هستیم، مادر ما، حضرت زهرا سلام الله علیها هم برای ما، حجت الله و واسطهٔ فیض هستند!
بنابر آنچه ذکر شد، روشن است که حضرت زهرا سلام الله علیها را اصلا نباید در ردیف انسانهای کامل قرار بدهیم، بلکه ایشان علی رغم مخلوق بودن، لیکن به دلیل اولیّت و مبدئیّت، واسطهٔ فیض برای جمیع موالید و مخلوقات میباشند.
لذا رابطهٔ قیام امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف با حضرت زهرا سلام الله علیها، این است که تا کسی وارد فضای فرج یعنی وضعیت زندگی آخرتی و حکومت و ولایت انسانهای کامل نشود و هفت آسمان تکامل را طی نکند، نمیتواند به «وجودِ» آن اسم مستأثری که خداوند تعالی، معرفتش را مخصوص خود نموده، پی ببرد!در حقیقت انسان در سیر تکاملیاش، تا قبل از ورود به آسمان هشتم، که اولین مواجهه و ملاقاتش با سدرة المنتهیٰ است، اساساً حتی از «وجودِ» چنین حقیقتی خبر هم ندارد، چه رسد به شناخت و درکش؟!!!و در آسمان هشتم است که برای اولین بار به نقش و جایگاه منحصر به فردِ أُمّ لجمیع الموالید والافاضات والفیوضات والبرکات، واقف میشود!اما نکتهٔ بسیار مهم این است که انسان کامل در این مرحله، در مییابد که تا ابد، جز با نگاه کردن در آئینهٔ تمام نمای ذات پاک خداوند متعال که غیب محض و مطلق است، نمیتواند با او هیچ نوع رابطه و تماسی داشته باشد.
اکنون در مییابیم حکمتِ آخرین نکتهای را که خداوند حکیم در سورهٔ قدر، بیان فرموده و امام صادق علیه السلام، آن را به قیام امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف تأویل فرمودند: در میابیم که معرفت حضرت زهرا سلام الله علیها که لازمه لقاءالله است، در زندگی دنیا محال است! و بعد از ورود به فضای فرج، و وضعیت آخرتی است که انسان در سیر تکاملی، بعد از طی هفت آسمان، به آسمان هشتم میرسد، و انجا است که از طریق سدرة المنتهیٰ، آمادهٔ لقاء الله میشود، و در حقیقت برای اولین بار متوجه وجود چنین واسطهٔ فیضی میشود!
پس، آیهٔ شریفهٔ «سلامٌ هیَ حتی مطلع الفجر» یعنی: حقیقتی که در این سورهٔ شریفه، با عنوان لیلة القدر معرفی شدهاند، در واقع، عَلی رغم، دشمنی و عناد کفار و منافقین، که میخواهند نور خدا را خاموش کنند، و لذا با عدم اطاعت از رسول اکرم، و غصب ولایت و خلافت، به ظاهر، مسند قدرت برای تصمیمگیری را در اختیار میگیرند، اما هرگز نمیتوانند به هدف شومشان برسند. و خداوند در این آیه شریفه به پیامبرش بشارت میدهد که لیلة القدر یعنی ان علت غایی و مقصد و هدف خداوند از خلقت، هرگز از بین نمیرود، بلکه تا مطلع الفجر، یعنی تا قیام قیامت با ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در سلم و سلام و سلامت کامل است و پس از آن هم، قافلة بشریت در خط تکامل، تا رسیدن به زیر
و میبینیم که خداوند متعال، در سورهٔ قدر، با صراحت و روشنی تمام، دارد از مخلوقی حرف میزند که تمام مقدرات، توجه کنید، «تمام» مقدرات، یعنی تقدیر «کل آفرینش»، در دو بُعدِ هندسهٔ خلقت و هندسهٔ تربیت، با وساطت وجود او محقق میشود! («فی لیلة القدر»)
و بعد هم با صراحت میفرماید که : و تو چه میدانی که لیلة القدر چیست؟ و گویی با همین آیه شریفه، (با آن تأویلی که امام صادق علیه السلام فرمودند!) میخواهد به ما، یعنی به نوعِ انسانها، بفهماند که او جزو شما نیست! بلکه او لیلة و مجهول القدر است، حتی برای انسانی که به کمال رسیده و در انتهای معراج است! (یعنی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم).
و از آن طرف بر اساس آیات قرآن، میدانیم که سیر حرکت انسان، هیچ انتها و پایانی ندارد، زیرا خداوند متعال در قرآن بارها فرموده است که در زندگی آخرتی، نیستی و عدمی وجود ندارد، و انسان به خلود و ابدیّت میرسد! (خالدین فیها ابدا)
این خلود و ابدیتِ سیر حرکت انسان، به این دلیل است که خداوند متعال، ذاتی است که تا ابد انسان را در حیرت و اشتیاق معرفت ذات غیب الغیوب خود، نگه میدارد، در حقیقت به دلیل بی نهایت بودنِ موضوع شناخت، که ذات پاک خداوند سبحان است، سیر حرکت تکاملی انسان هم هیچ پایانی ندارد.
و اما انسان که موجودی مرکب و محدود است، و به دلیل تباین ذاتیاش با خداوند متعال، در ابتدا، وجود واسطهٔ فیضی لازم بود! ، تا ابد، ذاتش، مرکب و محدود است و لذا تا ابد برای ایجاد ارتباط بین او و خدای بینهایت و غیب الغیوبی که با او تباین ذاتی دارد، محتاج واسطهٔ فیض خواهد بود! و لذا میبینیم که امام حسن عسکری علیه السلام فرموده اند که :همانطور که ما امامها، واسطهٔ فیض و حجت خدا برای شما هستیم، مادر ما، حضرت زهرا سلام الله علیها هم برای ما، حجت الله و واسطهٔ فیض هستند!
بنابر آنچه ذکر شد، روشن است که حضرت زهرا سلام الله علیها را اصلا نباید در ردیف انسانهای کامل قرار بدهیم، بلکه ایشان علی رغم مخلوق بودن، لیکن به دلیل اولیّت و مبدئیّت، واسطهٔ فیض برای جمیع موالید و مخلوقات میباشند.
لذا رابطهٔ قیام امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف با حضرت زهرا سلام الله علیها، این است که تا کسی وارد فضای فرج یعنی وضعیت زندگی آخرتی و حکومت و ولایت انسانهای کامل نشود و هفت آسمان تکامل را طی نکند، نمیتواند به «وجودِ» آن اسم مستأثری که خداوند تعالی، معرفتش را مخصوص خود نموده، پی ببرد!در حقیقت انسان در سیر تکاملیاش، تا قبل از ورود به آسمان هشتم، که اولین مواجهه و ملاقاتش با سدرة المنتهیٰ است، اساساً حتی از «وجودِ» چنین حقیقتی خبر هم ندارد، چه رسد به شناخت و درکش؟!!!و در آسمان هشتم است که برای اولین بار به نقش و جایگاه منحصر به فردِ أُمّ لجمیع الموالید والافاضات والفیوضات والبرکات، واقف میشود!اما نکتهٔ بسیار مهم این است که انسان کامل در این مرحله، در مییابد که تا ابد، جز با نگاه کردن در آئینهٔ تمام نمای ذات پاک خداوند متعال که غیب محض و مطلق است، نمیتواند با او هیچ نوع رابطه و تماسی داشته باشد.
اکنون در مییابیم حکمتِ آخرین نکتهای را که خداوند حکیم در سورهٔ قدر، بیان فرموده و امام صادق علیه السلام، آن را به قیام امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف تأویل فرمودند: در میابیم که معرفت حضرت زهرا سلام الله علیها که لازمه لقاءالله است، در زندگی دنیا محال است! و بعد از ورود به فضای فرج، و وضعیت آخرتی است که انسان در سیر تکاملی، بعد از طی هفت آسمان، به آسمان هشتم میرسد، و انجا است که از طریق سدرة المنتهیٰ، آمادهٔ لقاء الله میشود، و در حقیقت برای اولین بار متوجه وجود چنین واسطهٔ فیضی میشود!
پس، آیهٔ شریفهٔ «سلامٌ هیَ حتی مطلع الفجر» یعنی: حقیقتی که در این سورهٔ شریفه، با عنوان لیلة القدر معرفی شدهاند، در واقع، عَلی رغم، دشمنی و عناد کفار و منافقین، که میخواهند نور خدا را خاموش کنند، و لذا با عدم اطاعت از رسول اکرم، و غصب ولایت و خلافت، به ظاهر، مسند قدرت برای تصمیمگیری را در اختیار میگیرند، اما هرگز نمیتوانند به هدف شومشان برسند. و خداوند در این آیه شریفه به پیامبرش بشارت میدهد که لیلة القدر یعنی ان علت غایی و مقصد و هدف خداوند از خلقت، هرگز از بین نمیرود، بلکه تا مطلع الفجر، یعنی تا قیام قیامت با ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در سلم و سلام و سلامت کامل است و پس از آن هم، قافلة بشریت در خط تکامل، تا رسیدن به زیر
۱۸:۳۰
بازارسال شده از ویرایش احادیث کانال برات نجات
سایهٔ سدرة المنتهی که خود، همان جنّة المأویٰ است تا انتهای این جنت در حکومت خداوند تعالی، بالا خواهند رفت!(اشاره: سوره قدر وقتی نازل شد که پیامبر در خوابی، بالا رفتن میمونها از منبرشان را دیده بودند و نگران امر ولایت بعد از خود بودند.)
یا الله یا رحمن یا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلوبنا علی دینک
یا الله یا رحمن یا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلوبنا علی دینک
۱۸:۳۰
.
اطلاعیه
کانالِ :
نجوای جان ــــــــــ
هدیهٔ میلاد مولاجانمان
بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ
لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ
امیرالمؤمنین علیه السلام میفرمایند: الدُّعاءُ مِفتاحُ الرَّحمَةِ وَ مِصباحُ الظُّلمَةِ.
دعا، کلید رحمت الهی؛ و چراغی در تاریکیها است. (بحارالانوار، جلد ٩٣، صفحه ٣٤١)
کمیل بن زیاد میگوید:«روزی با مولای خود، امام علی علیه السلام در مسجد بصره نشسته بودم و جمعی از اصحاب حضرت هم حضور داشتند. از حضرت سؤال شد که معنای این آیه که خدا میفرماید: «فِیهَا یفْرَقُ کلُّ أَمْرٍ حَکیمٍ» چیست؟ حضرت فرمودند: آن شب نیمه شعبان است. سوگند به کسی که جان علی در دست قدرت اوست هیچ بندهای نیست جز اینکه تمام آنچه بر او از نیکی و بدی میگذرد، در شب نیمه شعبان برایش تقسیم میشود تا آخرسال او. هر بندهای که آن شب را به عبادت احیا کند و دعای حضرت خضر را بخواند، دعای او مستجاب میشود.»
کمیل میگوید: «وقتی که حضرت به منزل خود رفتند، وقت شب به خدمت آن بزرگوار رسیدم. حضرت فرمودند برای چه کاری آمدی؟ عرض کردم به طلب دعای خضر آمدهام. امیرالمومنین فرمود:ای کمیل، اگر این دعا را حفظ کردی هر شب جمعه یا در هر ماه و یا سالی یکبار و یا لااقل در تمام عمر یک مرتبه بخوان تا امور تو کفایت شود. خداوند تو را یاری میکند، روزی تو زیاد میشود و البته از مغفرت هم محروم نخواهی شد. ای کمیل، مدتی که تو با ما مصاحب هستی، موجب شده که تو را به چنین نعمت و کرامتی سرافراز گردانم. ای کمیل بنویس:اللهم انی اسئلک برحمتک...»
هدف از تشکیل این کانال: تعمق و تفکر در باطن و معنای تأویلی دعای کمیل، یا همان دعای خضر است، تا از این طریق «بخوانیم» و «بدانیم» و «بخواهیم»!
برنامهٔ کانال: ان شاءالله هرشب جمعه پنج فراز از دعای عظیم کمیل به همراه ویدئو که با الهام از دروس استاد «محمدعلی صالح غفاری» تنظیم گردیده است، در کانال قرار داده میشود.
امید است این جهد ما مورد رضایت و تأییدات خداوند متعال و خلفای اطهارش علیهم السلام قرار گیرد. و برات نجات و عامل روسفیدی ما در دوران حکومت دین خدا باشد!
رَبِّ هَبْ لِي حُكْمًا وَأَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ
اي خدا و پروردگار من! فرمان خود را به من ابلاغ كن، (تا تابع فرمان نفس خود نباشم، و به این وسیله،) مرا از بندگان شايسته خود قرار بده. (سوره شعراء، آیهٔ ۸۳)
لینک ورود به کانال نجوای جان در پیام رسان بله
https://ble.ir/najvayejan110
والسلام علی من اتبع الهدی
اطلاعیه
کانالِ :
نجوای جان ــــــــــ
هدیهٔ میلاد مولاجانمان
بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ
لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ
امیرالمؤمنین علیه السلام میفرمایند: الدُّعاءُ مِفتاحُ الرَّحمَةِ وَ مِصباحُ الظُّلمَةِ.
دعا، کلید رحمت الهی؛ و چراغی در تاریکیها است. (بحارالانوار، جلد ٩٣، صفحه ٣٤١)
کمیل بن زیاد میگوید:«روزی با مولای خود، امام علی علیه السلام در مسجد بصره نشسته بودم و جمعی از اصحاب حضرت هم حضور داشتند. از حضرت سؤال شد که معنای این آیه که خدا میفرماید: «فِیهَا یفْرَقُ کلُّ أَمْرٍ حَکیمٍ» چیست؟ حضرت فرمودند: آن شب نیمه شعبان است. سوگند به کسی که جان علی در دست قدرت اوست هیچ بندهای نیست جز اینکه تمام آنچه بر او از نیکی و بدی میگذرد، در شب نیمه شعبان برایش تقسیم میشود تا آخرسال او. هر بندهای که آن شب را به عبادت احیا کند و دعای حضرت خضر را بخواند، دعای او مستجاب میشود.»
کمیل میگوید: «وقتی که حضرت به منزل خود رفتند، وقت شب به خدمت آن بزرگوار رسیدم. حضرت فرمودند برای چه کاری آمدی؟ عرض کردم به طلب دعای خضر آمدهام. امیرالمومنین فرمود:ای کمیل، اگر این دعا را حفظ کردی هر شب جمعه یا در هر ماه و یا سالی یکبار و یا لااقل در تمام عمر یک مرتبه بخوان تا امور تو کفایت شود. خداوند تو را یاری میکند، روزی تو زیاد میشود و البته از مغفرت هم محروم نخواهی شد. ای کمیل، مدتی که تو با ما مصاحب هستی، موجب شده که تو را به چنین نعمت و کرامتی سرافراز گردانم. ای کمیل بنویس:اللهم انی اسئلک برحمتک...»
هدف از تشکیل این کانال: تعمق و تفکر در باطن و معنای تأویلی دعای کمیل، یا همان دعای خضر است، تا از این طریق «بخوانیم» و «بدانیم» و «بخواهیم»!
برنامهٔ کانال: ان شاءالله هرشب جمعه پنج فراز از دعای عظیم کمیل به همراه ویدئو که با الهام از دروس استاد «محمدعلی صالح غفاری» تنظیم گردیده است، در کانال قرار داده میشود.
امید است این جهد ما مورد رضایت و تأییدات خداوند متعال و خلفای اطهارش علیهم السلام قرار گیرد. و برات نجات و عامل روسفیدی ما در دوران حکومت دین خدا باشد!
رَبِّ هَبْ لِي حُكْمًا وَأَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ
اي خدا و پروردگار من! فرمان خود را به من ابلاغ كن، (تا تابع فرمان نفس خود نباشم، و به این وسیله،) مرا از بندگان شايسته خود قرار بده. (سوره شعراء، آیهٔ ۸۳)
لینک ورود به کانال نجوای جان در پیام رسان بله
https://ble.ir/najvayejan110
والسلام علی من اتبع الهدی
۱۵:۰۷
بسم الله الرحمن الرحیم
حدیث شمارهٔ ۷ : ــــــــــــــــــــ
موضوع: نقش حضرت زهرا سلام الله علیها در حدیث کنز و کیفیت ارتباط عالم خلق با ایشان بعنوان مبدأ و أُمّی برای جمیع موالید و افاضات و فیوضات و برکاتِ مورد نیازِ موالید!
حضرت فاطمه عليها السلام :
حُبِّبَ إلَىَّ من دُنياكُم ثَلاثٌ : تِلاوَةُ كِتابِ اللّه ِ و النَّظَرُ في وَجهِ رَسولِ اللّه ِ و الإنفاقُ في سَبيلِ اللّه ِ ؛
از دنياى شما محبّت سه چيز در دل من نهاده شد : تلاوت قرآن ، نگاه به وجه رسول خدا و انفاق در راه خدا
منبع: نهج الحياة ، محمد دشتی، ح 164
شرح :
ارتباط این حدیث شریف با مبدئیت حضرت زهرا سلام الله علیها
نکته : حضرت زهرا سلام الله علیها در این حدیث شریف فرمودهاند:
(دنیاکم) دنیای شما
این عبارت، بخوبی میتواند تأیید کنندهٔ تمایز وجودی حضرت زهرا سلام الله علیها با انسانهایی باشد، که آنها را در این حدیث مخاطب قرار دادهاند.
و این در حالی است که خداوند در قرآن کریم با صراحت فرموده که انسانهای کاملی مانند رسول الله، من انفسکم، یعنی از جنس خودتان و لذا از دنیای خودتان هستند.
ولی حضرت زهرا سلام الله علیها میفرمایند، من از دنیای شما ، سه چیز را دوست دارم.
نکته :
فعل «حُبّ» در این حدیث شریف، ما را به یاد حدیث قدسی کنز میاندازد، که خداوند متعال در پاسخ به حضرت داود علیه السلام که میپرسند: «خلق را برای چه خلق کردی؟»، فعل حُب را بکار میبرد و میگوید: «دوست داشتم که شناخته شوم.» (احببت اَن أعرف). یعنی بر اساس علم و حکمت باید شناخته میشدم.
و البته میدانیم، این دوست داشتنی که حضرت زهرا سلام الله علیها میفرمایند، قطعاً یک دوست داشتن غریزی و عاطفی نیست، بلکه دوستداشتنی مبتنی بر علم کامل ایشان است.
نکته :
حضرت زهرا سلام الله علیها در این حدیث شریف فرمودهاند، سه چیز از دنیای شما برایم محبوب است.و جالب است که هر سه را، در نسبت با الله تعالی، معرفی میکنند:
یعنی در حقیقت گویی میخواهند به ما بفهمانند که «به دلیل اینکه ایشان مخاطب خدا هستند، این سه امر در دنیا، مورد حُب و توجه ایشان است.»
به عبارت دیگر، گویی میخواهند به ما بفهمانند که این سه مورد، «غایت و مقصد من» است.
یک نکته ظریف:خداوند حکیم در حدیث کنز، هدف و غایتش از خلقت را روشن ساخته، و فرموده که هدفش، شناخته شدنش بوده است!و از طرفی میدانیم که در هر افاضهای، وجود سه عنصر اصلی عقلاً ضرورت دارد:«فیض، مفیض و مستفیض»
و این سه مفهوم، در امر افاضه، لازم و ملزوم یکدیگرند، یعنی هر سه باید وجود داشته باشند.
مُفیض یعنی فیض دهنده و افاظه کننده، و محال است که وقتی مُفیض، فیضی را عطا میکند، در مقابلش مستفیضی نباشد. زیرا مستفیض، یعنی فیض گیرنده!
با توجه به سه مفهوم فوق، اکنون این سؤال پیش میآید که:خدایا وقتی تو بودی و هیچکس نبود، آیا خلقت خلق، اعم از آسمان و زمین و انسان و... حکیمانه بود؟
خدایا، بر اساس حدیث کنز، تو مُفیض و فیض رسان بودی و فیض تو، همچون هبه و بخششی عظیم، عبارت بود از تمام علم و تمام کمالات ذات تو، و اما آن موهوبٌ لَه، و آن مستفیض و فیض گیرندهای که مخاطب تو بود، او چه کسی بود؟ و این فیض بینهایت کجا پیاده شد؟برای کدام مخاطب؟
برای پاسخ این سؤال، لزوماً باید «شخصی» را در این داستان بیابیم، شخصی که گویی تا کنون هنگام خواندن حدیث قدسی کنز، برایمان کاملا مستتر و پنهان مانده بوده، در حالی که او مصداق (موهوب له) و مصداق مستفیض است، و اگر او نبود، خلقت خلق یعنی افاضهٔ فیض محال بود!
یعنی آن کس که کل عالَمِ خلق، هبهایست برای او!
برای شرح این حقیقت عظیم، در این مجال اندک، باید به این توضیح مختصر کفایت کنیم که:
خداوند سبحان، ذاتی است من جمیع الجهات غیب محض، بینهایت، ثابت و بدون حرکت و دگرگونی، و لذا وقتی بر اساس حکمتش اولین فعلش به ظهور میرسد، آن اولین فعل، یک فعل من جمیع الجهات بینهایت است، و لذا هو الاول و الآخر ، یعنی در حقیقت خداوندی که علم و قدرت بینهایت است، یک فعل او، معادل تمام هدف اوست و دیگر نیازی به فعل دوم نخواهد داشت. ضمنا او با آن فعل، هدفش معرفه شدن ذات بینهایت و واحدش میباشد، لذا قهراً آنچه به آن فعل آنی و کُن فیکونی میسازد و ابداع میکند، باید مُظهِرِ بینهایت بودن و واحد بودنش باشد، کما اینکه باید آئینهٔ تمام نمای جمیع کمالات ذاتی مُبدعش باشد! و ما بر اساس اشارات قرآن و عترت، بر این باوریم که حضرت زهرا سلام الله علیها، در حقیقت وجودیاشان، نه در
حدیث شمارهٔ ۷ : ــــــــــــــــــــ
موضوع: نقش حضرت زهرا سلام الله علیها در حدیث کنز و کیفیت ارتباط عالم خلق با ایشان بعنوان مبدأ و أُمّی برای جمیع موالید و افاضات و فیوضات و برکاتِ مورد نیازِ موالید!
حضرت فاطمه عليها السلام :
حُبِّبَ إلَىَّ من دُنياكُم ثَلاثٌ : تِلاوَةُ كِتابِ اللّه ِ و النَّظَرُ في وَجهِ رَسولِ اللّه ِ و الإنفاقُ في سَبيلِ اللّه ِ ؛
از دنياى شما محبّت سه چيز در دل من نهاده شد : تلاوت قرآن ، نگاه به وجه رسول خدا و انفاق در راه خدا
منبع: نهج الحياة ، محمد دشتی، ح 164
شرح :
ارتباط این حدیث شریف با مبدئیت حضرت زهرا سلام الله علیها
نکته : حضرت زهرا سلام الله علیها در این حدیث شریف فرمودهاند:
(دنیاکم) دنیای شما
این عبارت، بخوبی میتواند تأیید کنندهٔ تمایز وجودی حضرت زهرا سلام الله علیها با انسانهایی باشد، که آنها را در این حدیث مخاطب قرار دادهاند.
و این در حالی است که خداوند در قرآن کریم با صراحت فرموده که انسانهای کاملی مانند رسول الله، من انفسکم، یعنی از جنس خودتان و لذا از دنیای خودتان هستند.
ولی حضرت زهرا سلام الله علیها میفرمایند، من از دنیای شما ، سه چیز را دوست دارم.
نکته :
فعل «حُبّ» در این حدیث شریف، ما را به یاد حدیث قدسی کنز میاندازد، که خداوند متعال در پاسخ به حضرت داود علیه السلام که میپرسند: «خلق را برای چه خلق کردی؟»، فعل حُب را بکار میبرد و میگوید: «دوست داشتم که شناخته شوم.» (احببت اَن أعرف). یعنی بر اساس علم و حکمت باید شناخته میشدم.
و البته میدانیم، این دوست داشتنی که حضرت زهرا سلام الله علیها میفرمایند، قطعاً یک دوست داشتن غریزی و عاطفی نیست، بلکه دوستداشتنی مبتنی بر علم کامل ایشان است.
نکته :
حضرت زهرا سلام الله علیها در این حدیث شریف فرمودهاند، سه چیز از دنیای شما برایم محبوب است.و جالب است که هر سه را، در نسبت با الله تعالی، معرفی میکنند:
یعنی در حقیقت گویی میخواهند به ما بفهمانند که «به دلیل اینکه ایشان مخاطب خدا هستند، این سه امر در دنیا، مورد حُب و توجه ایشان است.»
به عبارت دیگر، گویی میخواهند به ما بفهمانند که این سه مورد، «غایت و مقصد من» است.
یک نکته ظریف:خداوند حکیم در حدیث کنز، هدف و غایتش از خلقت را روشن ساخته، و فرموده که هدفش، شناخته شدنش بوده است!و از طرفی میدانیم که در هر افاضهای، وجود سه عنصر اصلی عقلاً ضرورت دارد:«فیض، مفیض و مستفیض»
و این سه مفهوم، در امر افاضه، لازم و ملزوم یکدیگرند، یعنی هر سه باید وجود داشته باشند.
مُفیض یعنی فیض دهنده و افاظه کننده، و محال است که وقتی مُفیض، فیضی را عطا میکند، در مقابلش مستفیضی نباشد. زیرا مستفیض، یعنی فیض گیرنده!
با توجه به سه مفهوم فوق، اکنون این سؤال پیش میآید که:خدایا وقتی تو بودی و هیچکس نبود، آیا خلقت خلق، اعم از آسمان و زمین و انسان و... حکیمانه بود؟
خدایا، بر اساس حدیث کنز، تو مُفیض و فیض رسان بودی و فیض تو، همچون هبه و بخششی عظیم، عبارت بود از تمام علم و تمام کمالات ذات تو، و اما آن موهوبٌ لَه، و آن مستفیض و فیض گیرندهای که مخاطب تو بود، او چه کسی بود؟ و این فیض بینهایت کجا پیاده شد؟برای کدام مخاطب؟
برای پاسخ این سؤال، لزوماً باید «شخصی» را در این داستان بیابیم، شخصی که گویی تا کنون هنگام خواندن حدیث قدسی کنز، برایمان کاملا مستتر و پنهان مانده بوده، در حالی که او مصداق (موهوب له) و مصداق مستفیض است، و اگر او نبود، خلقت خلق یعنی افاضهٔ فیض محال بود!
یعنی آن کس که کل عالَمِ خلق، هبهایست برای او!
برای شرح این حقیقت عظیم، در این مجال اندک، باید به این توضیح مختصر کفایت کنیم که:
خداوند سبحان، ذاتی است من جمیع الجهات غیب محض، بینهایت، ثابت و بدون حرکت و دگرگونی، و لذا وقتی بر اساس حکمتش اولین فعلش به ظهور میرسد، آن اولین فعل، یک فعل من جمیع الجهات بینهایت است، و لذا هو الاول و الآخر ، یعنی در حقیقت خداوندی که علم و قدرت بینهایت است، یک فعل او، معادل تمام هدف اوست و دیگر نیازی به فعل دوم نخواهد داشت. ضمنا او با آن فعل، هدفش معرفه شدن ذات بینهایت و واحدش میباشد، لذا قهراً آنچه به آن فعل آنی و کُن فیکونی میسازد و ابداع میکند، باید مُظهِرِ بینهایت بودن و واحد بودنش باشد، کما اینکه باید آئینهٔ تمام نمای جمیع کمالات ذاتی مُبدعش باشد! و ما بر اساس اشارات قرآن و عترت، بر این باوریم که حضرت زهرا سلام الله علیها، در حقیقت وجودیاشان، نه در
۳:۳۳
آن نقش دنیاییاشان، همان مخلوقی هستند که در یک آن، با یک (کُن فیکون)، وقتی خداوند بود و هیچ نبود، با اراده آنی خدا مستقیماً، خلق شدند.
و با ابداع این مخلوق و صادر اول از ارادهٔ
و با ابداع این مخلوق و صادر اول از ارادهٔ
۳:۳۳
بازارسال شده از ویرایش احادیث کانال برات نجات
قسمت دوماز شرح حدیث هفتم:
آنی خداوند تعالی، ظرفی برای علم و قدرت و جمیع کمالات ذات بینهایت خدا ساخته شد. و البته روشن است که ظرف علم بینهایت، نمیتوانست شیء باشد، بلکه لزوماً باید شخص میبود.
زیرا شیء قابلیت آگاهی و ظرف علم بودن را ندارد، و خداوند حکیم، هرگز به وسیلهٔ شیء شناخته نمیشود.
و اما باز میگردیم به شرح حدیث شریف حضرت زهرا سلام الله علیها:
همانطور که پیش از این هم گفتیم، حضرت زهرا سلام الله علیها در این حدیث شریف، هر سه موردی را که بعنوان محبوبشان از دنیای ما، مطرح نمودهاند، «در نسبت با الله تعالی قرار دادهاند،» توجه کنید:
تِلاوَةُ كِتابِ اللّه
النَّظَرُ في وَجهِ رَسولِ اللّه
الإنفاقُ في سَبيلِ اللّه .
گویی در حقیقت میخواهند به ما بفهمانند، که ایشان (حضرت زهرا سلام الله علیها)، به دلیل اینکه مخاطبِ الله تعالی هستند، این سه امر در دنیای ما (یعنی در عالم خلق)، مورد حُب و توجه ایشان است.
و به عبارت دیگر، گویی میخواهند، به ما بفهمانند که این سه مورد، در دنیای شما «غایت و مقصد من» است.
اکنون شرح و توضیح هر مورد:
تلاوت کتابُ الله :
«تلاوت» در لغت یعنی آن قرائتی که تبدیل به «عمل» میشود.
لذا، تلاوت سبب حق الیقین و رسیدن به علم حضوری و تحقق معلوم بالذات در نفس تلاوتکننده میشود!
و نکته جالب این است که حضرت زهرا سلام الله علیها در اینجا از تلاوتِ کتاب خدا یعنی همان علم خدا سخن میگویند.
توجه کنید که «تَلاوت» یعنی خواندنی که «منجر به عمل» بشود. اکنون توجه کنید که «کتاب خداوند» همان «علم خداوند» است! وقتی حضرت زهرا سلام الله علیها میفرمایند که «من تلاوت کتاب الله را از دنیای شما دوست دارم.» یعنی دارند «نقش خودشان را نسبت به عالَمِ ما» معرفی میکنند.
به عبارت دیگر گویی دارند به ما میفهمانند که ایشان آن کسی هستند که مُظهر و به عمل آورندهٔ علم خدا هستند، (برای فهم این حقیقت، کافیست به این حدیث امام صادق علیه السلام توجه کنید که فرمودهاند: خلق الله المشیّته بنفسه و خلق الاشیاء بالمشیّة، یعنی خلق جمیع ماسویٰ الله، با وساطتِ مشیت مخلوق، یا همان ظرف علم خدا، و مخلوق اول انجام شده، و به عبارت دیگر، آن اولین مخلوق است که علم ذاتی و تامّ و تمام خدا را تلاوت میکند و به ظهور میرساند.
در واقع، همه خلق، از ازل در علم خداوند، قبل از ایجادمان بودهایم، ولیکن آن کس وجودش واسطهٔ فیض هستی برای جمیع موالید و فیوضات و افاضات و برکات میشود و اوست که علم ذاتی خداوند تعالی را تَلاوت میکند، (به معنی خواندنی که تبدیل به عمل می شود)، حضرت زهرا سلام الله علیها هستند، و لذا خداوند در قرآن کریم در سورهٔ دخان که ایشان را لیلهٔ مبارکه معرفی نموده، بلافاصله در معرفی ایشان فرموده است که: فیها یُفرَقُ کُلّ امر حکیم، یعنی تفریق و تکثر و متمایز شدن همه ماهیات و ذوات در ظرف وجود آن کسی رخ داد که او لیلهٔ مبارکه است، لیله است زیرا مجهول القدر است، و مبارکه است زیرا ظرف وجودش میدان بارانداز برکات و فیوضات الهی است، زیرا او آن مستفیض و آن موهوبٌ لَهی است که در حدیث قدسی کنز، وجودش مستتر میباشد.
و این است معنای حدیث قدسی :
یا محمد، لو لاک لما خلقت الافلاک
و لو لا عَلیٌّ لما خلقتک
و *لولا فاطمة لما خلقتکما
آنی خداوند تعالی، ظرفی برای علم و قدرت و جمیع کمالات ذات بینهایت خدا ساخته شد. و البته روشن است که ظرف علم بینهایت، نمیتوانست شیء باشد، بلکه لزوماً باید شخص میبود.
زیرا شیء قابلیت آگاهی و ظرف علم بودن را ندارد، و خداوند حکیم، هرگز به وسیلهٔ شیء شناخته نمیشود.
و اما باز میگردیم به شرح حدیث شریف حضرت زهرا سلام الله علیها:
همانطور که پیش از این هم گفتیم، حضرت زهرا سلام الله علیها در این حدیث شریف، هر سه موردی را که بعنوان محبوبشان از دنیای ما، مطرح نمودهاند، «در نسبت با الله تعالی قرار دادهاند،» توجه کنید:
تِلاوَةُ كِتابِ اللّه
النَّظَرُ في وَجهِ رَسولِ اللّه
الإنفاقُ في سَبيلِ اللّه .
گویی در حقیقت میخواهند به ما بفهمانند، که ایشان (حضرت زهرا سلام الله علیها)، به دلیل اینکه مخاطبِ الله تعالی هستند، این سه امر در دنیای ما (یعنی در عالم خلق)، مورد حُب و توجه ایشان است.
و به عبارت دیگر، گویی میخواهند، به ما بفهمانند که این سه مورد، در دنیای شما «غایت و مقصد من» است.
اکنون شرح و توضیح هر مورد:
تلاوت کتابُ الله :
«تلاوت» در لغت یعنی آن قرائتی که تبدیل به «عمل» میشود.
لذا، تلاوت سبب حق الیقین و رسیدن به علم حضوری و تحقق معلوم بالذات در نفس تلاوتکننده میشود!
و نکته جالب این است که حضرت زهرا سلام الله علیها در اینجا از تلاوتِ کتاب خدا یعنی همان علم خدا سخن میگویند.
توجه کنید که «تَلاوت» یعنی خواندنی که «منجر به عمل» بشود. اکنون توجه کنید که «کتاب خداوند» همان «علم خداوند» است! وقتی حضرت زهرا سلام الله علیها میفرمایند که «من تلاوت کتاب الله را از دنیای شما دوست دارم.» یعنی دارند «نقش خودشان را نسبت به عالَمِ ما» معرفی میکنند.
به عبارت دیگر گویی دارند به ما میفهمانند که ایشان آن کسی هستند که مُظهر و به عمل آورندهٔ علم خدا هستند، (برای فهم این حقیقت، کافیست به این حدیث امام صادق علیه السلام توجه کنید که فرمودهاند: خلق الله المشیّته بنفسه و خلق الاشیاء بالمشیّة، یعنی خلق جمیع ماسویٰ الله، با وساطتِ مشیت مخلوق، یا همان ظرف علم خدا، و مخلوق اول انجام شده، و به عبارت دیگر، آن اولین مخلوق است که علم ذاتی و تامّ و تمام خدا را تلاوت میکند و به ظهور میرساند.
در واقع، همه خلق، از ازل در علم خداوند، قبل از ایجادمان بودهایم، ولیکن آن کس وجودش واسطهٔ فیض هستی برای جمیع موالید و فیوضات و افاضات و برکات میشود و اوست که علم ذاتی خداوند تعالی را تَلاوت میکند، (به معنی خواندنی که تبدیل به عمل می شود)، حضرت زهرا سلام الله علیها هستند، و لذا خداوند در قرآن کریم در سورهٔ دخان که ایشان را لیلهٔ مبارکه معرفی نموده، بلافاصله در معرفی ایشان فرموده است که: فیها یُفرَقُ کُلّ امر حکیم، یعنی تفریق و تکثر و متمایز شدن همه ماهیات و ذوات در ظرف وجود آن کسی رخ داد که او لیلهٔ مبارکه است، لیله است زیرا مجهول القدر است، و مبارکه است زیرا ظرف وجودش میدان بارانداز برکات و فیوضات الهی است، زیرا او آن مستفیض و آن موهوبٌ لَهی است که در حدیث قدسی کنز، وجودش مستتر میباشد.
و این است معنای حدیث قدسی :
یا محمد، لو لاک لما خلقت الافلاک
و لو لا عَلیٌّ لما خلقتک
و *لولا فاطمة لما خلقتکما
۳:۳۵
بازارسال شده از ویرایش احادیث کانال برات نجات
قسمت سوماز شرح حدیث هفتم:
از آنچه گفتیم اکنون در مییابیم که: حضرت زهرا سلام الله علیها در این حدیث شریف و عظیم، وقتی دارند از محبوب بودنِ تَلاوت کتاب الله نزد خودشان ، برای ما سخن میگویند، در حقیقت دارند ما را متوجه نقش عظیمشان در ارتباط با کتاب خدا، که همان علم بینهایت خداست، میکنند!
و این بیان دیگری است از مبدئیت ایشان نسبت به جمیع موالید و فیوضات و افاضات و برکات!
استاد محمدعلی صالح غفاری رحمة الله علیه در کتاب الکوثر، این جمله عظیم را چندین بار بکار بردهاند که حضرت زهرا سلام الله علیها: اُم لجَمیع المَوالید و الفیوضات و الافاضات و البرکات، میباشند!
فیوضات جمع فیض است، فیض یعنی، آن چیزی که عطا میشود.
افاضات جمع افاضه است.افاضه، فعل است، و به کار تعلق میگیرد.
استاد صالح غفاری میفرمایند، حضرت زهرا سلام الله علیها، امّ لجمیع المَوالید (یعنی هر چه که خلق میشود) و الفیوضات و الافاضات و البرکات هستند.
اگر فقط میگفتند فیوضات، از آنجا کهپدر و مادر نسبت به فرزند، برای فیوضات خداوند واسطه هستند، خیلی بیانگر شأن متمایزی نبود،ولی استاد، کلمهٔ «افاضات» را هم بیان میکنند؛
یعنی استاد صالح غفاری، حضرت زهرا سلام الله علیها را آن واسطهٔ فیضی میبینند که وجودشان عامل ظهور و تجلی فعل خداست!اما اگر بپرسید که چرا خداوند برای ظهور فعلش باید واسطهای بین خود و خلق داشته باشد؟ در پاسخ میگوییم که زیرا در حقیقت ذات خداوند متعال، غيب محض است.
به کلمه محض دقت کنید! اگر واقعا بخواهیم معنای غيب محض را به درستی بیان کنیم، اصلا نمیتوانیم هیچ کلمهای بیان کنیم! زیرا هر کلمهای که در وصف غیب محض بگوییم، خودش، یک «قید» است و او را از «محض بودن» خارج میکند.
لذا به ضرورت عقل «غيب محض» برای اینکه فعل خود را به ظهور برساند، لزوماً باید واسطهای بین خودش و جائی که میخواهد آن فعل را پیاده کند، قرار بدهد.یعنی باید واسطهای بعنوان فاعل و عمل کننده (تلاوت کننده) ایجاد کند، و گر نه خودش از غیب محض خارج میشود که البته محال است!
آری، غيب محض محال است، که خودش، فی حد ذاته، به ظهور برسد.
و به همین دلیل امام صادق علیه السلام فرمودهاند که : خداوند متعال، اِبا دارد که امور را بدون اسباب انجام بدهد! (البته این اِبا داشتن، یک اِبای عقلی و به معنای محال میباشد.)
با این تفاسیر، بر اساس حدیث قدسی کنز، اگر قرار باشد که ذات غیب محض، «معرفه» شود، لزوماً باید واسطهای آنجا وجود داشته باشد.
اما، آن واسطهٔ فیض، نمیتواند از جنس آن کسانی باشد که قرار است، برای ایشان، واسطه بشود، چرا که در این صورت دچار «دور» و «تسلسل» میشویم.
پس در واقع حضرت زهرا سلام الله علیها با این عبارت، به این حقیقت اشاره میکنند که ایشان تَلاوت کننده (یا به اجرا درآورندهٔ) علم بینهایت خداوند تعالی هستند.و این بیان دیگری است از «مبدئیت» ایشان نسبت به «جمیع موالید» و جمیع «افاضات و فیوضات و برکات».
و اما کیفیّتِ مبدئیّت ایشان:
مبدئیت ایشان به این نحو است که: مٰاسِویٰ الله جمیعاً، معلومات بالذات، در ساحتِ نفسِ ایشان هستند.یعنی تمام عالمِ خلق، نسبت به حضرت زهرا سلام الله علیها «معلوم بالذات» است.
و ایشان آن «شخص بینهایتی» هستند که «ظرف نامحدود نفسشان» قرار است خداوند سبحان را به هدفش برساند !
و لذا لزوماً :
اولاً باید این شأن :فقط یک مصداق داشته باشد،زیرا باید مُظهر واحد بودنِ بدیع و ابداع کننده خود باشد.
و ثانیاً این مخلوق اول لزوماً باید: مخلوقی بینهایت به حدود باشد، زیرا قرار است، مُظهِر ذاتی بینهایت به وجود باشد.
یعنی لزوماً آن واسطهٔ فیض باید: بینهایت و واحد باشد!
در حقیقت، اولین مطلبی که حضرت زهرا سلام الله علیها به آن اشاره فرمودهاند، یعنی محبوب بودن تَلاوت کتابُ الله نزد ایشان*، بیان دیگری است از *کَوثر بودن ایشان.
کَوثری که اولاً مبدئی بینهایت است، برای جمیع مصادیق و موالیدی که در انطباق کامل با علم خداوند تعالی میباشند!
زیرا کلمه کوثر یعنی مبدئی بینهایت، و به عبارت دیگر، یعنی آن چشمه و یا آن ظرفی که ظرفیتش حد و پایان ندارد.
لذا چشمه کوثر یعنی مبدئی برای حقیقتی بینهایت.
یعنی، ظرفی برای علم بینهایت خدا!
و ضرورتِ بینهایت بودن مبدأ، این است که ظرف باید با مظروفش تناسب داشته باشد.و مبدأ آن حقیقتی است که خداوند سبحان میخواهد علم بینهایتش را درون آئینهٔ وجود او به ظهور برساند تا شناخته شود!
از آنچه گفتیم اکنون در مییابیم که: حضرت زهرا سلام الله علیها در این حدیث شریف و عظیم، وقتی دارند از محبوب بودنِ تَلاوت کتاب الله نزد خودشان ، برای ما سخن میگویند، در حقیقت دارند ما را متوجه نقش عظیمشان در ارتباط با کتاب خدا، که همان علم بینهایت خداست، میکنند!
و این بیان دیگری است از مبدئیت ایشان نسبت به جمیع موالید و فیوضات و افاضات و برکات!
استاد محمدعلی صالح غفاری رحمة الله علیه در کتاب الکوثر، این جمله عظیم را چندین بار بکار بردهاند که حضرت زهرا سلام الله علیها: اُم لجَمیع المَوالید و الفیوضات و الافاضات و البرکات، میباشند!
فیوضات جمع فیض است، فیض یعنی، آن چیزی که عطا میشود.
افاضات جمع افاضه است.افاضه، فعل است، و به کار تعلق میگیرد.
استاد صالح غفاری میفرمایند، حضرت زهرا سلام الله علیها، امّ لجمیع المَوالید (یعنی هر چه که خلق میشود) و الفیوضات و الافاضات و البرکات هستند.
اگر فقط میگفتند فیوضات، از آنجا کهپدر و مادر نسبت به فرزند، برای فیوضات خداوند واسطه هستند، خیلی بیانگر شأن متمایزی نبود،ولی استاد، کلمهٔ «افاضات» را هم بیان میکنند؛
یعنی استاد صالح غفاری، حضرت زهرا سلام الله علیها را آن واسطهٔ فیضی میبینند که وجودشان عامل ظهور و تجلی فعل خداست!اما اگر بپرسید که چرا خداوند برای ظهور فعلش باید واسطهای بین خود و خلق داشته باشد؟ در پاسخ میگوییم که زیرا در حقیقت ذات خداوند متعال، غيب محض است.
به کلمه محض دقت کنید! اگر واقعا بخواهیم معنای غيب محض را به درستی بیان کنیم، اصلا نمیتوانیم هیچ کلمهای بیان کنیم! زیرا هر کلمهای که در وصف غیب محض بگوییم، خودش، یک «قید» است و او را از «محض بودن» خارج میکند.
لذا به ضرورت عقل «غيب محض» برای اینکه فعل خود را به ظهور برساند، لزوماً باید واسطهای بین خودش و جائی که میخواهد آن فعل را پیاده کند، قرار بدهد.یعنی باید واسطهای بعنوان فاعل و عمل کننده (تلاوت کننده) ایجاد کند، و گر نه خودش از غیب محض خارج میشود که البته محال است!
آری، غيب محض محال است، که خودش، فی حد ذاته، به ظهور برسد.
و به همین دلیل امام صادق علیه السلام فرمودهاند که : خداوند متعال، اِبا دارد که امور را بدون اسباب انجام بدهد! (البته این اِبا داشتن، یک اِبای عقلی و به معنای محال میباشد.)
با این تفاسیر، بر اساس حدیث قدسی کنز، اگر قرار باشد که ذات غیب محض، «معرفه» شود، لزوماً باید واسطهای آنجا وجود داشته باشد.
اما، آن واسطهٔ فیض، نمیتواند از جنس آن کسانی باشد که قرار است، برای ایشان، واسطه بشود، چرا که در این صورت دچار «دور» و «تسلسل» میشویم.
پس در واقع حضرت زهرا سلام الله علیها با این عبارت، به این حقیقت اشاره میکنند که ایشان تَلاوت کننده (یا به اجرا درآورندهٔ) علم بینهایت خداوند تعالی هستند.و این بیان دیگری است از «مبدئیت» ایشان نسبت به «جمیع موالید» و جمیع «افاضات و فیوضات و برکات».
و اما کیفیّتِ مبدئیّت ایشان:
مبدئیت ایشان به این نحو است که: مٰاسِویٰ الله جمیعاً، معلومات بالذات، در ساحتِ نفسِ ایشان هستند.یعنی تمام عالمِ خلق، نسبت به حضرت زهرا سلام الله علیها «معلوم بالذات» است.
و ایشان آن «شخص بینهایتی» هستند که «ظرف نامحدود نفسشان» قرار است خداوند سبحان را به هدفش برساند !
و لذا لزوماً :
اولاً باید این شأن :فقط یک مصداق داشته باشد،زیرا باید مُظهر واحد بودنِ بدیع و ابداع کننده خود باشد.
و ثانیاً این مخلوق اول لزوماً باید: مخلوقی بینهایت به حدود باشد، زیرا قرار است، مُظهِر ذاتی بینهایت به وجود باشد.
یعنی لزوماً آن واسطهٔ فیض باید: بینهایت و واحد باشد!
در حقیقت، اولین مطلبی که حضرت زهرا سلام الله علیها به آن اشاره فرمودهاند، یعنی محبوب بودن تَلاوت کتابُ الله نزد ایشان*، بیان دیگری است از *کَوثر بودن ایشان.
کَوثری که اولاً مبدئی بینهایت است، برای جمیع مصادیق و موالیدی که در انطباق کامل با علم خداوند تعالی میباشند!
زیرا کلمه کوثر یعنی مبدئی بینهایت، و به عبارت دیگر، یعنی آن چشمه و یا آن ظرفی که ظرفیتش حد و پایان ندارد.
لذا چشمه کوثر یعنی مبدئی برای حقیقتی بینهایت.
یعنی، ظرفی برای علم بینهایت خدا!
و ضرورتِ بینهایت بودن مبدأ، این است که ظرف باید با مظروفش تناسب داشته باشد.و مبدأ آن حقیقتی است که خداوند سبحان میخواهد علم بینهایتش را درون آئینهٔ وجود او به ظهور برساند تا شناخته شود!
۳:۳۵
بازارسال شده از ویرایش احادیث کانال برات نجات
قسمت چهارم ازشرح حدیث هفتم:
پس، از آنجا که «علم خداوند بینهایت» است، ظرفی که برای این علم، و با این علم میسازد، مخلوقی بینهایت است که به دلیلِ بینهایت بودنش، تجلّیِ هو الاوّل و الآخر و واحدیّت و بیمانند بودن خداوند سبحان است. و حتی باید به دلالت عقلی بپذیریم که این مخلوقِ بینهایت (البته بینهایت به حدود) برای جمیعِ موالیدی که واسطهٔ ایجاد و بقایشان میباشد، لزوماً مُظهِرِ اسمِ «الله» هم میباشد، زیرا «الله» از ریشهٔ وَلَه و واله، یعنی آن کس که تا ابد مخاطبینش را در حیرت و اشتیاق نگاه میدارد، و میدانیم که جمیع موالید، مخلوقاتی محدود هستند، لذا از آنجا که هرگز محدود به نامخدود نمیرسد، پس تا ابد این واسطهٔ فیض که جمیع موالید، بقایشان را هم محتاج أمیّت و فاطمیّت او هستند، برای این موالید، مُظهر اسم الله خواهد بود...
و اما دومین مطلوب و محبوب حضرت زهرا سلام الله علیها در این حدیث عظیم: نظر به وجه رسول الله !
توجه کنید به معنای فعلِ «نَظَرَ»! در زبان عربی، نظر کردن به نوعی از نگاه کردن گفته میشود که «با هدفی معین» و «با حالت انتظار برای تحقق آن هدف» همراه است.
نکته مهم دیگر، برای فهم عمیق این بخش از فرمایش حضرت در این حدیث شریف، عبارت «وجه رسول الله» است.
توجه: تأویلِ «وَجه»، «وِجهه و بُعد درونی و شخصیت» است.
پس «وجه رسول الله»، یعنی همان: «حقیقت محمّدیّه»!
در حقیقت منظور از «نظر به وجه رسول خدا»، فقط نگاه کردن به یک شخص نیست، بلکه اشارتیست به یک حقیقت بسیار عظیم، یعنی به این حقیقت که: ایجاد برترین مخلوق در «عالَم خلق»(یعنی در ظرف نفس و در ساحت وجود مخلوق اول)، هدف و غایتی است که حضرت زهرا سلام الله علیها آن را میطلبند، و محبوب ایشان است!
و به عبارت دیگر رسیدنِ جمیع موالید به مرتبهٔ انسان کامل یا همان «حقیقت محمّدیّه»!
یعنی آن نقطهٔ اوج معراجی که تمام موالید، و به عبارت دقیقتر، تمام «ذرات مقرون به عدم» در سیر تکاملی و معراجیاشان، در نهایت به آن واصل میشوند، یعنی آسمان هشتم، که ورود به ساحَتِ ملاقات با خداوند تعالی از طریق رؤیت او در آیینهٔ تمام نمای او، یعنی معرفت سدرة المنتهی و جنة المأویٰ میباشد.
یک نکته مهم:
ظرف نفس انسانِ کامل، با ورود به آسمان هشتم که عرصهٔ بینهایت است، با قرار گرفتن در یک سیر الی الابد، در عالم خودش یا همان عالَمِ خلق که محدود به زمان است، تنها مصداق و نمونهای کوچک از «لیلة القدر» میشود!
به عبارت دیگر، انسان در انتهای کمال، آينه و مُظهِری برای اسماء و صفاتِ *مبدأش میشود، که همان اسماء و صفاتِ غيب الغیوب است.
توجه کنید که «انسان» فقط به اندازهٔ ظرف محدود وجودش میتواند مُظهِرِ اسماء و صفات خداوند سبحان بشود، و به دلیل محدود بودن، هرگز نمیتواند به نامحدود برسد، و تجلی ذات خداوند تعالی بشود، و به همین دلیل است که ذات خداوند تعالی و نیز آئینهٔ تمام نمای آن ذات، برای او تا ابد «الله» میمانند!
۳:۳۵
بازارسال شده از ویرایش احادیث کانال برات نجات
قسمت پنجم ازشرح حدیث هفتم:
توجه کنید که :حضرت زهرا سلام الله علیها آئينه تمام نمای خداوند سبحان هستند، و اما، تمام «مٰاسویٰالله» یعنی تک تک موالید یا «ذرات مقرون به عدم» در طول تمام سیر معراجیاشان از ابتدا تا انتها، «معلوم بالذات»هایی در ساحَتِ نفسِ این مبدأ و آينه تمام نما میباشند که بايد سیرشان را تا آسمان هشتم ادامه بدهند و وقتی به آنجا برسند، در واقع آنها آئينهای برای مبدأ خودشان میشوند. اما، درست به اندازهٔ سِعهٔ وجودیاشان.
یک نکتهٔ ناب و کاربردی برای ما:
«انسان» در انتهای کمال، همان ذرهٔ مقرون به عدمی است که تمام کمالات را به دست آورده، لیکن تمام این کمالات را تحصیل نموده ولیکن «ذاتی» او نمیباشند.
آگاهی از این مطلب بسیار مهم است، زیرا :اگر متوجه این حقیقت باشیم، هر چه که در سیر معراجی بالاتر برویم، در مقابل خداوندی که با واسطهٔ فیض بینهایتش، جمیع برکات را به ما افاضه نموده، خاشعتر میشویم.
آری، تمام تغییرات و حتی تبدیلات و جعل ماهیتهایی که بر روی «ذره مقرون به عدم» در سیر تکاملیاش انجام میشود، او را واجد کمالاتی میکند که تماماً اکتسابی است، یعنی چنین نیست که از ذاتش جوشیده باشد، بلکه همگی از مسیر افاضه و اضافه به او اعطا گردیده است.
سند این ادعا، مناجات حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در مسجد کوفه است!
مولانا امیرالمؤمنین، با آن عظمت وجودی که دارند، که مظهر العجائبند، وقتی میخواهند ذات خودشان را در مقابله با ذات خداوند سبحان، به ما معرفی کنند، (که در واقع میخواهند، حقیقت انسان را به انسان معرفی کنند)، به خداوند تعالی میگویند:
مَوْلايَ يَا مَوْلايَ، یعنی ای کسی که مولا و سرپرست من تویی،
أَنْتَ الْغَنِيُّ وَ أَنَا الْفَقِيرُ تو ذاتاً بینیازی، و من ذاتاً هیچ چیز نیستم.
در حقیقت، «ذره مقرون به عدم» (الظِّلَّ)، اصلاً از خودش چیزی ندارد!
برای فهم بهتر این مطلب توجه کنید به آیهٔ مبارکهٔ چهل و پنجم از سوره شریفهٔ فرقان همراه با ترجمه و توضیح استاد صالح غفاری رحمة الله علیه :
أَلَمْ تَرَ إِلَىٰ رَبِّكَ كَيْفَ مَدَّ الظِّلَّ وَلَوْ شَاءَ لَجَعَلَهُ سَاكِنًا ثُمَّ جَعَلْنَا الشَّمْسَ عَلَيْهِ دَلِيلاً
ترجمهٔ استاد: مگر نميبيني كه خداوند چگونه سايه را امتداد ميدهد و به كمال ميرساند؟ و اگر بخواهد آن را در وضع ابتدايي خود متوقف و نور آفتاب را نمايشگر آن قرار ميدهد. (ظلِّ قابل امتداد، ماده بيارزش است!)
شرح استاد: ظِلّ در اين آيه به معناي سايه معمولي نيست. ظل و ظلمات در اینجا يك معنا دارد، و آن مادهای است كه در پيكرۀ عالم و آدم به كار ميرود. و این ماده، در ذات خود سياه و تاريك است. (یعنی صفر محض و بدون هر نوع کمالی میباشد.) خداوند متعال براي ساخت خلقت عالم و آدم، دو اصل به نام نور و ظلمت آفريده و از تركيب اين دو اصل، عالم و آدم را خلق كرده است. «ماده» در بدو خلقت، سياه و تاريك است، و خداوند آن را در مسير ساخت و سازندگي امتداد ميدهد تا عاقبت به صورت انساني كامل مانند انبياء و اولياء يا به صورت ماه و خورشيد، جلوه ميكند. خداوند تعالی در اينجا براي اظهار قدرت خود ميگويد: ببين! چگونه ماده را تا مقام يك انسان كامل امتداد ميدهد؟ و مادۀ سياه و تاريك را با ساخت و سازندگي به صورت خورشيد جلوهگر ميسازد؟
بر اساس مفاهیم ضروری در فیض رسانی،(یعنی فیض و مفیض و مستفیض) اگر آنی افاضه نباشد، «مستفیض» نیست میشود. پس مُفیض باید، آن به آن به مستفیض، در حال فیضرسانی باشد.
در عالم خلق، مستفیض، تا ابد، همان ذره مقرون به عدم است، زیرا کمالاتش برایش ذاتی نمیباشند.و دقیقا به همین دلیل است که او میشود آئينه و مُظهِر مَبدأش، و به عبارت دیگر میشود : وجه الله
نکتهای بسیار بسیار مهم و کلیدی:
«وجه الله» در «عالم خلق»، آن «غایت و هدفی» است که تا ظهور نکند و محقق نشود، آن «علت غایی» در «عالم امر» که مخاطب خدا و به ظهور رساننده کنز مخفی است، محقق نمیشود.
چرا که برای «معرفه» شدن الله تعالی (تحقق حدیث کنز)، مخاطب خدا باید نسبت به «علم بینهایت خدا» به شناختی «جامع و کامل» برسد! یعنی به «علم حضوری» و «معلوم بالذات».
و لذا «تمام علم خدا» در ساحت نفس و در ظرف وجود مخلوق اول که ظرفی بینهایت است، «معلوم بالذات» خواهد شد.
بر اساس آنچه گفتیم، دومین مطلوب و محبوب حضرت زهرا سلام الله علیها از عالَمِ ما، در این حدیث شریف و عظیم، گویی بیانی است از این حقیقت که: ایشان، خود، عاملِ به کمال رسيدن انسان کامل هستند. (زیرا ایشان أم و مبدئی برای ایجاد و بقای جمیع موالید و فیوضات و افاضات میباشند.)
و انسان کامل، در این مرحله از کمال (یعنی در آسمان هشتم، که رسیدن به مرتبهٔ ولایت تامهٔ الهیست) برای «آ
۳:۳۵
بازارسال شده از ویرایش احادیث کانال برات نجات
قسمت ششم ازشرح حدیث هفتم:
گاهی از مقدرات الهی»، وابسته به آن لیلة القدری میباشد که نفس او، ظرف تحقق علم خدا آن هم به نحو معلوم بالذات است.
یعنی آن کس که تمام مقدّرات، نزد اوست.و به عبارت دیگر یعنی ظرف وجود مخلوق اول که ظرف جمیع مقدرات الهی است.یعنی ظرف علم تامّ و بینهایت الهی که در ساحت وجود مخلوق اول، به شکل معلوم بالذات به ظهور میرسد!
و شاید منظور از «مُصحَف حضرت زهرا سلام الله علیها» که ائمه معصومین علیهم السلام میفرمایند، ما هر آنچه از آیندهها که میخواهیم بدانیم، از آن میبینیم، به همین حقیقت وجودی حضرت زهرا سلام الله علیها اشاره دارد!
نکته: بعد از فیضگیری انسان کامل، از لیلة القدری که تجلی و ظهور ذات و جمیع اسماء و صفات الهی است، اکنون این انسان کامل خودش میشود عاملِ به ظهور رساندن مبدأش.
پس انسان کامل هم: مصداقی برای «لیلة القدر» است!
لیکن، با این تفاوت که «مبدأ»، آن لیلة القدری است که ظرف نفسش، عامل ظهور دو چیز است:
هم «ذات» و هم «اسماء» خداوند متعال!چرا که بینهایت، جز در بینهایت امکان ظهور ندارد.
۳:۳۵
بازارسال شده از ویرایش احادیث کانال برات نجات
قسمت هفتم ازشرح حدیث هفتم:
در حالی که «لیلة القدر» بودن «انسان کامل»، صرفاً به معنای احاطه او بر اسماء و صفات الهی است. زیرا اساساً انسان مخلوقی مرکب (از روح و ماده) و لذا «محدود» است.
و از طرفی حکمت و ضرورت خلقتش، به ظهور رسیدن علم خداوند، از طریق فعل خداوند تعالی، (کن فیکون) و ظهور «معلومات بالذات» در ساحت نفس مخاطب خداوند در حدیث کنز میباشد.
پس انسان کامل با بودنش، همچنین با بقایش در سیری تکاملی الی الابد، ظهور فعل و صفات خداوند است.
و دقیقا به همین دلیل است که انسان فقط میتواند مظهر اسماء و صفات خداوند باشد!
و اما سومین امر محبوب و مطلوب حضرت زهرا سلام الله علیها از دنیای ما، در این حدیث شریف: «انفاق فی سبیل الله»
حضرت زهرا سلام الله علیها، آن مبدأ، و آن مخلوق اول، و آن «عالّمِ اَمر»ی هستند که قرار است خداوند سبحان را از «کنز مخفی» دربیاورد،
پس «فی سبیل الله»ی که ایشان میفرمایند، یعنی «فی سبیل معرفت الله» و در مسیر رساندن خدا به هدفش!!!
این مورد سوم، یعنی انفاقی که محبوب حضرت است، در عالم ما، در بُعد تأویلی مرتبط است با «لیلهٔ مبارکه» بودن ایشان!
«مبارکه» در زبان عربی، یعنی «جائی که بار انداز است، و همه بارها از راههای دور در آنجا پیاده میشود و از آنجا بین مناطق دیگر پخش میشود.»
در حقیقت، تمام مٰاسویٰالله «هستی» و «بقایشان» را مدیون آن مادر یا آن اُمّی هستند که برای او و در ساحت نفس او ایجاد شدهاند، تا
مخلوق اول و آخرِ خداوند متعال، با مشاهدهٔ «معلومات بالذات» در ساحتِ نفسِ خود، نسبت به علم خداوند تعالی عارف شود!
لذا میتوان گفت که:مفاهیم انفاق و لیله مبارکه، از جهت تأویلی، دو بیان از یک حقیقت هستند.
«انفاق» آن فعلی است که حضرت زهرا سلام الله علیها با وجود خودشان و با نقش عظیمشان ایفا میکنند، و به عبارتی فاعل آن افعالی هستند که وجودشان مبدأ آنهاست.
و «لیله مبارکه» توصیفی است از انفاق عظیمی که با فاعلیت حضرت زهرا سلام الله علیها در کل «عالم خلق» رخ داده و میدهد،
یعنی تحقق تک تک معلومات بالذات، با مبدئیت حضرت زهرا سلام الله علیها به قصد شناخته شدن ذات خدا، که همان علم بینهایت الهی است، برای ایشان.
نتیجه
با توجه به مباحثی که در تأویل حدیث حضرت فاطمه عليهاسلام بیان گردید
(حُبِّبَ إلَىَّ من دُنياكُم ثَلاثٌ : تِلاوَةُ كِتابِ اللّه ِ و النَّظَرُ في وَجهِ رَسولِ اللّه ِ و الإنفاقُ في سَبيلِ اللّه)
محبوب بودن «تِلاوَةُ کتاب الله» نزد حضرت زهرا سلام الله علیها :بیان دیگری است از «کَوثر بودن ایشان.»
محبوب بودن «النَّظَرُ في وَجهِ رَسولِ اللّه» نزد ایشان: بیانی است از «لیلة القدر» بودن ایشان.
و دوست داشتن «الإنفاقُ في سَبيلِ اللّه» نزد ایشان: بیانی است از «لیله مبارکه» بودن ایشان.
یا الله یا رحمن یا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلوبنا علی دینک
۳:۳۵
️ این مطلب بسیار کلیدی و مهم است!
برای اثبات:۱. تقدم وجودی حضرت زهرا سلام الله علیها بر ایجاد اصول اولیه! ۲. نقش ایشان در هندسه خلقت که واسطهٔ فیض بین خدا و خلق می باشند! ۳. حقیقت وجودی یا «جنسیت» حقیقی نفس مبارک حضرت زهرا سلام الله علیها، از جنس ارادهٔ خداوند متعال است.۴. برای فهم نسبت حضرت زهرا سلام الله علیها با خدا و اصول خلقت (اعم از روح و ماده)، که واسطه ی فیض هستند؛دایرهٔ عالم خلقت، یک نمونه و ماکت است!و در مجموعهٔ عالم خلقت، که سه اصل وجود دارد،(خالق و ماده و روح،) تأویل روح کلی عالم که حقیقتی مجرد و بسیط و واسطهٔ فیض است بین خالق و ماده، حضرت زهرا سلام الله علیها هستند. یعنی برای اینکه ما بتوانیم جنسیت و نقش ارادهٔ خدا یا مخلوق اولش را بفهمیم، کافی است که به هندسه خلقت توجه کنیم و جنسیت و نقش روح در این عالم!
🟢 شرح:
روح و ماده بعنوان اصول اولیه، شیء هستند و چه ایجادشان و چه تغییرات و تحولاتشان بعد از ایجاد، به نحو مستقیم به وسیله اتصال با ذات خدا محال است، یعنی خدا ابا دارد که با وجود و ذاتش در انها تصرف کند، و این ابا داشتن، دستوری نیست بلکه قهری و علمی است و لابدی دارد.
برای اثبات اینکه حتی ایجاد اصول اولیه، به کیفیت اتصال با ذات خدا و بدون واسطه محال است، قواعد عقلی و ایات کافی هستند، از جمله، قاعده امکان اشرف، و قاعده معطی شیء نمیتواند فاقد شیء باشد و ایه کن فیکون، که به صراحت ایجاد شیء را با وساطت اراده خدا می داند، و اراده خدا مخلوق خداست و واسطه ی بین ذات خدای سبحان با شیء که مراد خداست در ایجاد و خلقت.پس همانطور که ایجاد اصول خلقت با وساطت اراده ی خدا بوده است، هر نوع تغییر و تصرفی در آنها نیز، به طریق اولیٰ، باید با واسطه ای بین انها و خدا باشد. و آن واسطه، همان ارادهٔ خداست.
توجه: نکته مهم در اینجا است که اراده ی خدا، جزو ذات خدا نیست و «مخلوق» و حادث است!
پس، خلقت اراده بعنوان مخلوقی از مخلوقات خداوند، مقدم است بر خلقت جمیع خلائق (اعم از اصول و فروع که نتیجه جعل ماهیات و فاطریت و تعلق بخشی بین اصول اولیه میباشد!)
توجه شود به این حدیث شریف: کانت الملائکه فی الظلماتفیستضیئهم بنور فاطمه
و توجه شود به فاطریّت حضرت زهرا سلام الله!(بر اساس دعای توبه آدم)
پس حضرت زهرا سلام الله علیها، تاویل اراده خدا هستند!
و لذا در این آیه شریفه که فرمود:
فاذا «اراد» «شیئا» ان یقول له کن فیکون
کلمه «ارادَ»: دالّ بر وجود حضرت زهرا سلام الله علیها است. و کلمه «شیئا»: دالّ بر اصول خلقت است (هم ایجاد اولیه اصول و هم تعلق بخشی بین آنها و جعل جمیع ماهیات و ظهور جمیع معلومات به فاطریت خدا که به وسیله فاطمیّت حضرت زهرا سلام الله علیها، محقق میشود!)
🟠 یک نکته مهم: استاد غفاری بارها فرموده اند که: «روح که از اصول خلقت است، در ذات خود شدت و ضعف ندارد، و در تعلق به هندسههای مختلف مواد، شدت و ضعف پیدا میکند.»
و همچنین ایشان بارها فرمودهاند که:
«حضرت زهرا سلام الله علیها، تأویل روح کلی عالم و یا همان واحد مبدئی هستند!» (البته این فرمایش استاد مبتنی است بر احادیثی که ذیل سوره قدر و طارق و برخی مواضع دیگر از معصوم وارد شده که ایشان تاویل روح در آیات مذکور را حضرت زهرا سلام الله علیها دانستهاند.)
اکنون با توجه به تاویل روح، متوجه میشویم که چرا استاد غفاری عزیز برای توضیح این نکات درباره روح، بارها و بارها با تاکید فراوان، بحث کردهاند!
بر اساس مقدمات فوق، قطعا دلیل استاد این بوده است که:
حقیقت ذاتِ «مخلوق اوّل» را برای ما توضیح بدهند!!!
پس مطالعه کل درسهای استاد درباب روح کلی عالم، و همچنین توجه داشتن به آیات و روایات در این باب، قطعا راهگشا و راهنمای ما خواهد بود بر معرفت و شناخت حضرت زهرا سلام الله علیها!
یک نکته بسیار مهم دیگر: «علم ذاتی» خداوند، برای ظهور و شناخته شدن، باید به ظهور میرسید، و آنچه ظهور یافته و قابل شناخت و اشاره میباشد،«مخلوق» است!
و این جاست که آیه شریفه «کن فیکون» بهتر فهمیده میشود:
در این آیه شریفه:
۱. «اراده خدا» در فعل و کلمهٔ «کن» به ظهور رسیده است،
۲. و «اصول خلقت» در کلمهٔ «شیئا»،
۳. و «علم مخلوق خدا» در کلمهٔ «یکون»!
در اینجا باید به نکته مهمی توجه داشته باشیم و آن این است که:
عناصر سه گانهٔ اصلی این آیه شریفه، در عین تعدد و تباینی که در مقام بیان با الفاظ پیدا کرده است، ولیکن در نفس الامر یعنی در عالَم واقع و ظهور عینی، متحد هستند.
و این یعنی: وحدت «عالم امر» و «عالم خلق».
و به عبارت دیگر یعنی اتحاد «علم مخلوق» خدا، با «معلومات» یا همان خلائق(از اصول تا جمیع فروع)،
و همچنین اتحاد «ارادهٔ» خداوند سبحان، یا همان نفس مخلوق اول، با «علم مخلوق» و «معلومات الهی». البته، باید توجه داشته باشیم که این وحدت و اتحا
برای اثبات:۱. تقدم وجودی حضرت زهرا سلام الله علیها بر ایجاد اصول اولیه! ۲. نقش ایشان در هندسه خلقت که واسطهٔ فیض بین خدا و خلق می باشند! ۳. حقیقت وجودی یا «جنسیت» حقیقی نفس مبارک حضرت زهرا سلام الله علیها، از جنس ارادهٔ خداوند متعال است.۴. برای فهم نسبت حضرت زهرا سلام الله علیها با خدا و اصول خلقت (اعم از روح و ماده)، که واسطه ی فیض هستند؛دایرهٔ عالم خلقت، یک نمونه و ماکت است!و در مجموعهٔ عالم خلقت، که سه اصل وجود دارد،(خالق و ماده و روح،) تأویل روح کلی عالم که حقیقتی مجرد و بسیط و واسطهٔ فیض است بین خالق و ماده، حضرت زهرا سلام الله علیها هستند. یعنی برای اینکه ما بتوانیم جنسیت و نقش ارادهٔ خدا یا مخلوق اولش را بفهمیم، کافی است که به هندسه خلقت توجه کنیم و جنسیت و نقش روح در این عالم!
🟢 شرح:
روح و ماده بعنوان اصول اولیه، شیء هستند و چه ایجادشان و چه تغییرات و تحولاتشان بعد از ایجاد، به نحو مستقیم به وسیله اتصال با ذات خدا محال است، یعنی خدا ابا دارد که با وجود و ذاتش در انها تصرف کند، و این ابا داشتن، دستوری نیست بلکه قهری و علمی است و لابدی دارد.
برای اثبات اینکه حتی ایجاد اصول اولیه، به کیفیت اتصال با ذات خدا و بدون واسطه محال است، قواعد عقلی و ایات کافی هستند، از جمله، قاعده امکان اشرف، و قاعده معطی شیء نمیتواند فاقد شیء باشد و ایه کن فیکون، که به صراحت ایجاد شیء را با وساطت اراده خدا می داند، و اراده خدا مخلوق خداست و واسطه ی بین ذات خدای سبحان با شیء که مراد خداست در ایجاد و خلقت.پس همانطور که ایجاد اصول خلقت با وساطت اراده ی خدا بوده است، هر نوع تغییر و تصرفی در آنها نیز، به طریق اولیٰ، باید با واسطه ای بین انها و خدا باشد. و آن واسطه، همان ارادهٔ خداست.
توجه: نکته مهم در اینجا است که اراده ی خدا، جزو ذات خدا نیست و «مخلوق» و حادث است!
پس، خلقت اراده بعنوان مخلوقی از مخلوقات خداوند، مقدم است بر خلقت جمیع خلائق (اعم از اصول و فروع که نتیجه جعل ماهیات و فاطریت و تعلق بخشی بین اصول اولیه میباشد!)
توجه شود به این حدیث شریف: کانت الملائکه فی الظلماتفیستضیئهم بنور فاطمه
و توجه شود به فاطریّت حضرت زهرا سلام الله!(بر اساس دعای توبه آدم)
پس حضرت زهرا سلام الله علیها، تاویل اراده خدا هستند!
و لذا در این آیه شریفه که فرمود:
فاذا «اراد» «شیئا» ان یقول له کن فیکون
کلمه «ارادَ»: دالّ بر وجود حضرت زهرا سلام الله علیها است. و کلمه «شیئا»: دالّ بر اصول خلقت است (هم ایجاد اولیه اصول و هم تعلق بخشی بین آنها و جعل جمیع ماهیات و ظهور جمیع معلومات به فاطریت خدا که به وسیله فاطمیّت حضرت زهرا سلام الله علیها، محقق میشود!)
🟠 یک نکته مهم: استاد غفاری بارها فرموده اند که: «روح که از اصول خلقت است، در ذات خود شدت و ضعف ندارد، و در تعلق به هندسههای مختلف مواد، شدت و ضعف پیدا میکند.»
و همچنین ایشان بارها فرمودهاند که:
«حضرت زهرا سلام الله علیها، تأویل روح کلی عالم و یا همان واحد مبدئی هستند!» (البته این فرمایش استاد مبتنی است بر احادیثی که ذیل سوره قدر و طارق و برخی مواضع دیگر از معصوم وارد شده که ایشان تاویل روح در آیات مذکور را حضرت زهرا سلام الله علیها دانستهاند.)
اکنون با توجه به تاویل روح، متوجه میشویم که چرا استاد غفاری عزیز برای توضیح این نکات درباره روح، بارها و بارها با تاکید فراوان، بحث کردهاند!
بر اساس مقدمات فوق، قطعا دلیل استاد این بوده است که:
حقیقت ذاتِ «مخلوق اوّل» را برای ما توضیح بدهند!!!
پس مطالعه کل درسهای استاد درباب روح کلی عالم، و همچنین توجه داشتن به آیات و روایات در این باب، قطعا راهگشا و راهنمای ما خواهد بود بر معرفت و شناخت حضرت زهرا سلام الله علیها!
یک نکته بسیار مهم دیگر: «علم ذاتی» خداوند، برای ظهور و شناخته شدن، باید به ظهور میرسید، و آنچه ظهور یافته و قابل شناخت و اشاره میباشد،«مخلوق» است!
و این جاست که آیه شریفه «کن فیکون» بهتر فهمیده میشود:
در این آیه شریفه:
۱. «اراده خدا» در فعل و کلمهٔ «کن» به ظهور رسیده است،
۲. و «اصول خلقت» در کلمهٔ «شیئا»،
۳. و «علم مخلوق خدا» در کلمهٔ «یکون»!
در اینجا باید به نکته مهمی توجه داشته باشیم و آن این است که:
عناصر سه گانهٔ اصلی این آیه شریفه، در عین تعدد و تباینی که در مقام بیان با الفاظ پیدا کرده است، ولیکن در نفس الامر یعنی در عالَم واقع و ظهور عینی، متحد هستند.
و این یعنی: وحدت «عالم امر» و «عالم خلق».
و به عبارت دیگر یعنی اتحاد «علم مخلوق» خدا، با «معلومات» یا همان خلائق(از اصول تا جمیع فروع)،
و همچنین اتحاد «ارادهٔ» خداوند سبحان، یا همان نفس مخلوق اول، با «علم مخلوق» و «معلومات الهی». البته، باید توجه داشته باشیم که این وحدت و اتحا
۲۲:۳۴
د، به معنای کمّی و عددی نیست!
در حقیقت، اینطور نیست که در عالَم واقع و یا در هستی، (بجز خداوند متعال)!، سه مخلوق وجود داشته باشند، بلکه فقط «یک مخلوق واحد» در عالم هستی، هست! (البته بجز خداوند سبحان که مخلوق نیست و خالق است!) و ما با ذهن کمّی و محدودمان، از آنجایی که قادر به درک چنان کیفیتی نیستیم، توهّم تعدد و تکثر داریم و در ذهن ما است که مفاهیم «علم و معلومات و اراده» ی خداوند متعال از هم جدا میشوند، و ما با منطق تکثرگرای ذهن محدود خود، یک حقیقت را، به سه جزء تقسیم کرده ایم! و فراموش کردهایم که باید حساب «مفهوم» را از حساب «مصداق» جدا کنیم.(مفهوم ساخته ذهن است ولی مصداق، واقعیت بیرون از ذهن است!)
و درست اینجا، یعنی بعد از آگاه شدن از این «مغالطهٔ» بسیار پر مخاطره و وحشتناک ذهن بشری است که انسان، متوجه عجز خود از شناختی منطبق با واقعیت امور بیرون از خود میشود، و میفهمد که چرا اهل دل گفتهاند که «پای استدلالیان چوبین بُوَد».
چنین فردی، در می یابد که حقیقت محض و نفس الامر، با ابزار «صورتهای ذهنی» انسانی، غیر قابل فهم است، و وظیفهٔ نیروی ذهنی بشر این بوده که با آزمون و خطاهای بسیار، به چنین معرفتی نسبت به خودش برسد، که همان معرفت به عجز خویش است.و اینجاست که «ضرورت تقوای اندیشه» را میفهمد و ذهنش را خاموش و ساکت میکند. و اینجاست که «خداوند متعال» با وساطت «اراده واحدش» از طرفی، و نیز با وساطت تمام «انسانهای کاملی» که پیش از این انسان، به «راز خلقت» پی برده اند، بابی به روی فهم حقیقت، برای این انسان با تقوا میگشایند، و او را به روش «علم حضوری»، تعلیم میدهند!
و نکته جالب اینکه:این تعلیم، همان «سیر معراجی» است که در ماورای زمان و مکان و بدون حدّ و قید و کلمات، رخ میدهد، و حجابهای این حدود و ابعاد و «الفاظ مغالطه گر» برای این شاگرد مودب (با تقوا) برداشته میشود. و این است معنای بینهایت بودن علم و معارف الهی و ابدیتی که در قرآن به انسان بشارت داده شده است. نهایت یعنی حدّ و قید، و بینهایت یعنی بدون حدّ و قید!
الحمد لله رب العالمینالحمد لله الذی هدانا لهذا و ما کنا لنهتدی لو لا ان هدانا الله
شکرا لله و لمولانا...
دهم تیرماه ۴۰۳ساعت ۱ و ۵۹ دقیقه نیمه شب، نوشتن این درس عظیم، با سقایت و عنایات خاص مولاجانمان تمام شد!
عبد احقرعبادی
در حقیقت، اینطور نیست که در عالَم واقع و یا در هستی، (بجز خداوند متعال)!، سه مخلوق وجود داشته باشند، بلکه فقط «یک مخلوق واحد» در عالم هستی، هست! (البته بجز خداوند سبحان که مخلوق نیست و خالق است!) و ما با ذهن کمّی و محدودمان، از آنجایی که قادر به درک چنان کیفیتی نیستیم، توهّم تعدد و تکثر داریم و در ذهن ما است که مفاهیم «علم و معلومات و اراده» ی خداوند متعال از هم جدا میشوند، و ما با منطق تکثرگرای ذهن محدود خود، یک حقیقت را، به سه جزء تقسیم کرده ایم! و فراموش کردهایم که باید حساب «مفهوم» را از حساب «مصداق» جدا کنیم.(مفهوم ساخته ذهن است ولی مصداق، واقعیت بیرون از ذهن است!)
و درست اینجا، یعنی بعد از آگاه شدن از این «مغالطهٔ» بسیار پر مخاطره و وحشتناک ذهن بشری است که انسان، متوجه عجز خود از شناختی منطبق با واقعیت امور بیرون از خود میشود، و میفهمد که چرا اهل دل گفتهاند که «پای استدلالیان چوبین بُوَد».
چنین فردی، در می یابد که حقیقت محض و نفس الامر، با ابزار «صورتهای ذهنی» انسانی، غیر قابل فهم است، و وظیفهٔ نیروی ذهنی بشر این بوده که با آزمون و خطاهای بسیار، به چنین معرفتی نسبت به خودش برسد، که همان معرفت به عجز خویش است.و اینجاست که «ضرورت تقوای اندیشه» را میفهمد و ذهنش را خاموش و ساکت میکند. و اینجاست که «خداوند متعال» با وساطت «اراده واحدش» از طرفی، و نیز با وساطت تمام «انسانهای کاملی» که پیش از این انسان، به «راز خلقت» پی برده اند، بابی به روی فهم حقیقت، برای این انسان با تقوا میگشایند، و او را به روش «علم حضوری»، تعلیم میدهند!
و نکته جالب اینکه:این تعلیم، همان «سیر معراجی» است که در ماورای زمان و مکان و بدون حدّ و قید و کلمات، رخ میدهد، و حجابهای این حدود و ابعاد و «الفاظ مغالطه گر» برای این شاگرد مودب (با تقوا) برداشته میشود. و این است معنای بینهایت بودن علم و معارف الهی و ابدیتی که در قرآن به انسان بشارت داده شده است. نهایت یعنی حدّ و قید، و بینهایت یعنی بدون حدّ و قید!
الحمد لله رب العالمینالحمد لله الذی هدانا لهذا و ما کنا لنهتدی لو لا ان هدانا الله
شکرا لله و لمولانا...
دهم تیرماه ۴۰۳ساعت ۱ و ۵۹ دقیقه نیمه شب، نوشتن این درس عظیم، با سقایت و عنایات خاص مولاجانمان تمام شد!
عبد احقرعبادی
۲۲:۳۴