بله | کانال برآیند
عکس پروفایل برآیندب

برآیند

۳۱۶عضو
undefinedانتقاد، در زمانه و میانه ی جنگ روایت‌هاundefinedسید معین فاطمیundefinedبخش اول
در یکی از حساس ترین و بامسما ترین «شرایط حساس کنونی» در تاریخ معاصر ایران و چه بسا پر بیراه نباشد اگر بگوییم تاریخ ایران، قرار داریم. شدت «پیچ تاریخی» چنان است که تمام موجودیت‌مان را به جداره‌های تاریخ می‌فشارد و همچون شرایط حساس کنونی‌های پیشین، گاهی در موقعیتی گرفتار می‌شویم که اگر انتقاد کنیم احساس می‌کنیم نه آنچنان شنیده‌ می‌شود و نه موثر است و حتی ممکن است به ایجاد بی‌اعتمادی و برهم زدن وحدت بین مردم متهم شویم (و چه بسا واقعا هم به آن منجر شود) و اگر انتقاد نکنیم هم یا باید شاهد تکرار ملالت‌بار اشتباهات باشیم یا امیدوار به آنکه متولیان خودشان به طور خودکار نقص‌ها را دیده و چاره‌ای بیاندیشند.در شرایط جنگی، نیروهای‌ مسلح به‌عنوان خط مقدم دفاع از امنیت و تمامیت ارضی کشور با خطرات جانی، فشار روانی و محدودیت‌های شدید در تصمیم‌گیری مواجه‌اند. در چنین شرایطی اولویت با حفظ انسجام ملی، بالا نگه‌داشتن روحیه‌ی عمومی و عدم افشای اطلاعات حساس است، به علاوه تجربه‌ی جنگ ۱۲ روزه نشان داد که ما در میانه‌ی «جنگ روایت‌ها» هستیم و این جنگ، در واقع ابزاری برای «جنگ اراده‌ها»ست و «روایت» قرار است «اراده» را تغییر دهد. شواهد نشان می‌دهد که بخشی از راهبرد دشمن از حمله‌ی نظامی هم در واقع اثرگذاری بر «اراده‌ی مردم» بوده که حداقل در این مرحله توفیق چندانی نیافته‌است. در چنین شرایطی، رسانه‌ها و افکار عمومی دیگر در حاشیه‌ی نبرد نیستند؛ بلکه به‌روشنی به متن و چه بسا میدان اصلی و نهایی جنگ تبدیل می‌شوند. در چنین شرایطی انتقادهای غیر دقیق، ناآگاهانه یا همراه با اطلاعات غلط، می‌توانند؛• به اعتبار و اقتدار جایگاه و تصمیمات فرماندهی و رهبری ضربه بزنند.• موجب تضعیف روحیه‌ی سربازان و مردم شود.• اطلاعات مفیدی برای دشمن فراهم کند.• اختلاف و بی‌اعتمادی در میان مردم و نهادهای امنیتی یا سایر مسئولین ایجاد کند.• به شکل گیری انتظارات نادرست و غیر واقعی در مردم منجر شود و... .با در نظر گرفتن برآیند این موارد (اگر ملاحظات امنیتی را جدا کنیم) قابل مشاهده است که گاهی اثرات رسانه‌ای نقد بر نقش اصلاحی آن سایه می اندازد. این مسئله یکی از زمینه های جدی توصیه به محدود کردن انتقادات است. محدود کردن انتقاد معمولاً به‌دلیل نگرانی از تأثیرات منفی رسانه‌ای و جنگ روایت‌ها صورت می‌گیرد، اگرچه اصل دغدغه‌ی این نگاه درست است اما یک جانبه نگری در آن، باعث غفلت از نقش مهم انتقاد در افزایش خودآگاهی جمعی می‌شود و از نگاه جنگ روایت‌ها نیز رویکردی ناقص است. بنابراین، برای مدیریت انتقاد و تأثیرات رسانه‌ای آن باید به جای محدودسازی، رویکردی عمیق‌تر و فعال‌تر اتخاذ کرد. در ادامه تلاش می‌کنیم جنبه‌هایی مرتبط با این رویکرد را روشن سازیم.
undefinedنقدِ درگوشی راهگشا نیست!به دلیل نگرانی‌هایی که به آن‌ها اشاره شد، برخی نخبگان ترجیح می‌دهند انتقادات خود را به شکل خصوصی مطرح کنند. اما تصویری که حاکمیت از سامانه اصلاحی خود در ذهن برخی دیگر از نخبگان و مردم برساخته از این حکایت دارد که واکنش حاکمیت زمانی برانگیخته‌ می‌شود که نقد به حوزه‌ی عمومی کشیده شود و یا به نقطه‌ی بحرانی برسد. از این زاویه حذف نقد علنی می‌تواند پیامدهایی مانند؛ تأخیر در اصلاح، انباشت نارضایتی و رادیکال شدن مطالبات داشته‌باشد. تازه بعد از آن هم «عمر بسیار بباید پدر پیر فلک را» تا با مطالبه‌گری مستمر اصلاحی رقم بخورد. این تصور، برخی نخبگان و کارشناسان را به سمت عمومی‌سازی انتقادات و مطالبه‌گری پر سر و صدا سوق داده‌است؛ مسیری که در شرایط جنگی می‌تواند مخاطره‌آمیز باشد. اما در چنین شرایطی، صرفاً توصیه به خویشتن‌داری نخبگان کافی نیست؛ بلکه مسئولان نیز باید به صورت جدی وارد میدان اصلاح این تصور شوند و نشان‌دهند که در بر همان پاشنه‌ی قبلی نمی‌چرخد.
undefinedخط قرمز‌های امنیتی را صادقانه به مردم بگویید!یکی دیگر از تصورات غلط آن است که برخی با تکیه بر تخصصی‌بودن موضوعات نظامی تلاش می‌کنند مردم را از نقد برحذر دارند. اگرچه مسئله‌ی جنگ، در ابعاد مختلف بسیار تخصصی است و اگرچه تصمیم‌گیران و فرماندهان و مسئولین نقش حساسی را بر عهده‌دارند، اما از آنجا که جنگ تاثیر وسیع و مستقیمی بر زندگی و سرنوشت مردم دارد، باید به حق عمومی افراد برای ابراز نظر درباره‌ی آنچه مستقیما بر زیست روزمره و آینده‌ی آن‌ها اثر می‌گذارد احترام گذاشت.
undefined@barayand_mag

۱۵:۴۴

undefinedانتقاد، در زمانه و میانه ی جنگ روایت‌هاundefinedسید معین فاطمیundefinedبخش دوم
کار درست‌تر آن است که نقد به عنوان ابزاری برای طرح نگرانی و حق مردم به رسمیت شناخته شود و با مسئولیت‌پذیری با دغدغه‌ها و نگرانی‌های مردم و نخبگان مواجه شد و در چهارچوب ملاحظات ممکن نسبت به آن‌ها پاسخگو بود. اگر مسئله‌ای را در حال حاضر نمی‌توان با مردم مطرح کرد همین به صورت رسمی و شفاف توسط مسئولین بیان شود. بنابراین؛ «مواجهه‌ی مسئولانه و جدی با انتقادات و نقاط ضعف» یکی از ارکان مغفول اما مهم جنگ روایت‌ها است.
undefinedدر جنگ روایت‌ها، صداقت سلاح برنده است! روایت غالب رسانه‌‌های رسمی ما در شرایط جنگی بر نمایش اقتدار، پیروزی و شکست دشمن تمرکز دارد، در حالی‌که نقدها و ضعف‌ها به‌طور محدود‌تر در حاشیه‌ی رسانه‌ها بازتاب پیدا می‌کنند و گاهی پرداخت به آن‌ها نه از زاویه‌ی پرداخت جدی و واقعی که با رویکرد «پاسخ به شبهات» است. مسئولین به خصوص مسئولین نظامی کمتر مورد پرسش قرار می‌گیرند و پاسخگویی نظام‌مند چندانی از سوی آنان مشاهده نمی‌شود. این وضعیت، ولو با نیت حفظ انسجام و امنیت شکل گرفته باشد، در بلندمدت ممکن‌ است نتیجه‌ی عکس دهد. در جنگ روایت‌ها، صرفا روایت پیروزی کافی نیست؛ روایت درست و مسئولیت پذیرانه از ضعف‌ها و شکست‌ها نیز نشانی از قدرت و «اعتماد به نفس» است. اگر روایت جنگ به‌صورت اغراق‌آمیز و غیرواقعی مثبت ارائه شود، نه‌تنها در اقناع مخاطب ناکام می‌ماند، بلکه زمینه‌ساز بی‌اعتمادی هم می‌شود. تجربه نشان داده که ارائه‌ی تصویر واقعی‌تر، پذیرش نقاط ضعف، توضیح صادقانه همراه با پذیرش مسئولیت و طرح شفاف مسیر اصلاح، با رعایت ملاحظات امنیتی به افزایش اعتماد افکار عمومی کمک می‌کند.
undefinedنهادهای امنیتی، حاضران غایب در میدان روایتزمانی که پاسخ‌گویی مستقیم مسئولان کمرنگ می‌شود، گاهی رسانه‌ها – حتی رسانه‌های غیررسمی‌ یا چهره‌های به‌ظاهر متصل به نهادهای امنیتی که هیچ‌کس هم آن‌ها را گردن نمی‌گیرد– سعی می‌کنند این خلأ را پر کنند. اما نتیجه، اغلب یک بلبشوی رسانه‌ای است که به بی‌اعتمادی عمومی می‌انجامد. راهکار بهتر، طراحی دقیق حلقه‌های روایت‌ و پاسخگویی با تقسیم مسئولیت مشخص است. در شرایط بحرانی، رسانه‌های رسمی و نزدیک به نهادهای مسئول مانند روابط عمومی نهادها باید با دقت و تحرک بیشتر وارد میدان شوند و این نقش را در حین و پس از بحران نیز حفظ کنند. اما اکنون با الگویی ناپایدار و جریان اطلاعات ناهماهنگ مواجه‌ایم؛ در نبود روایت دقیق و رسمی، رسانه‌های دورتر به انتشار اخبار نادرست یا آمیخته با واقعیت روی می‌آورند. در حالی‌ که حلقه‌های بیرونی غرق در روایت‌سازی‌های شعاری و حماسی‌اند، جای روایت‌های واقعی، پاسخگویانه و تبیینی توسط منابع رسمی نزدیک به تصمیم‌گیران خالی است.
undefinedهنوز فرمان انتقاد میزان نیست!نبود یک جریان انتقادی مؤثر و متعادل میان مردم، نخبگان و حاکمیت، همچنان از چالش‌های جدی حکمرانی ماست. نخبگان احساس بی‌تأثیری و نادیده گرفته شدن دارند، و تصمیم‌گیران در غیاب بازخورد مؤثر دچار فرسودگی در تصمیم‌گیری و تکرار خطاها می‌شوند و همین مسئله خود به شکل‌گیری جریان‌های انتقادی ناسالم و روایت‌های اغراق‌شده و مخرب منجر می‌شود. در چنین وضعیتی، برقراری یک «تعادل انتقادی» هم برای اصلاح و پیشرفت ضروری است و هم یک عنصر کلیدی در جنگ روایت‌هاست. بنابراین راهبرد ما از « توصیه به محدود کردن انتقادات جهت حفظ انسجام و وفاق» باید به راهبرد کامل‌تری تبدیل شود که در آن، ایجاد فضای مناسب برای طرح خصوصی و عمومی انتقادات و فهم مناسب و پاسخگویی شفاف نسبت به آن‌ها، خود بخش مهمی از جنگ روایت‌ها باشد*.
به‌جای محدودسازی نقد، باید فضایی امن برای بیان و پاسخگویی شفاف ایجاد شود تا مردم و متخصصان بتوانند نکات انتقادی‌شان را مطرح کنند و مسئولان با پذیرش مسئولیت و توضیح محدودیت‌ها، آن‌ موارد را در تصمیم‌گیری لحاظ کنند.
برای این منظور؛ *نقد باید به‌عنوان بخشی از راهبرد جنگ روایت‌ها و عامل بازگرداندن اعتبار رسانه‌ها پذیرفته شود و حلقه‌های رسانه‌ای و پاسخگویی با تقسیم کار درست شکل بگیرند، همچنین نهادهای نظامی جنگ روایت‌ها را به رسمیت شناخته و امور رسانه‌ای را صرفاً برون‌سپاری نکنند.
اگرچه تمام این مسائل جزئیات بسیاری دارند، اما مسئله‌ی اصلی این نوشتار، دعوت به تغییر دیدگاه و راهبرد نسبت به این موضوع بود. باید تاکید کرد که؛ با برقراری یک تعادل انتقادی مناسب و ساخت یک راهبرد واقعی که در آن نگاه جامع تری به مسئله ی «نقد» وجود داشته باشد، هم می‌توان میدان روایت‌ را مدیریت کرد و هم احتمال خطا در میدان جنگ را کاهش داد.
undefined@barayand_mag

۱۵:۴۴

thumbnail
undefined پیشرفت در سایه جنگundefined️ پیش درآمدی بر شماره اول فصلنامه برآیندundefinedجستارهایی در باب پیشرفت، نهاد و جنگ
undefined️آنچه در یاداشت‌های پیش از فصلنامه می‌خوانید؛
undefinedبخش دوم؛
undefinedجنگ، ایرانیان، انسجامعامل هویت‌بخش و وحدت‌آفرین ایرانیان چیست؟ چرا ایرانیان در بحران‌ها با یکدیگر متحد می‌شود؟undefinedمهدی کیانی
undefined ارثیه مادریزنان در آینه جنگ ۱۲ روزهundefinedالهه اکبر زاده
undefinedبازآرایی شغلی شبکه پیشرفت خواهان در سایه جنگتکلیف در زمان جنگ چگونه تعیین می‌شود؟undefinedعلی اکبر کارگر
undefinedجهاد ادامه دارد!جهاد دانش‌بنیان؛ راهبردی نوین در جنگ فناوری امروزundefinedعلیرضا اکبری دستجردی
undefinedبا برآیند همراه باشید..
@barayand_mag

۱۷:۳۱

undefinedجنگ، ایرانیان، انسجام!
undefinedمهدی کیانیundefinedبخش اول
اینکه رژیم صهیونیستی به دنبال کشیدن مردم به خیابان‌ها بود اما در این هدف دچار اشتباه محاسباتی شد، گزاره پرتکرار این روزهاست. واقعیت آن است که رژیم چنین اشتباهی را در محاسبات خود داشته، اما ما نیز چنین اشتباهاتی را در تصورات خود داریم. یکی از این اشتباهات این است که فکر می‌کنیم فرهنگ روزگار ما به سرعت درحال تغییر است و برخی ارزش‌ها در معرض از دست‌رفتن هستند. اگرچه این فکر بایست مدنظر کارشناسان فرهنگی باشد اما از آن جهت اشتباه است که ندانیم؛ اساساً بنیان‌های فرهنگی جامعه به سادگی تغییر نمی‌کنند. اتفاقاً در جنگ تحمیلی اخیر نیز همین بنیان‌های اجتماعی مانع از حمایت مردم از دشمن شد ولی به جرئت می‌توان گفت ما هنوز به شناخت درستی از بنیان‌های فرهنگی مردم ایران دست نیافته‌ایم.
undefinedهویت جمعی ایرانیاناگر بخواهیم از این خطا جلوگیری کنیم و عوامل انسجام اجتماعی رخ داده را بهتر بفهمیم، مطالعۀ یکی از بنیان‌های فرهنگی جامعۀ ایران ضروری است و آن مسئلۀ هویت جمعی ایرانیان است. هویت جمعی پرسشی از این عامل است که چه چیزی می‌تواند ما ایرانیان را گرد هم آورد؟ چرا تنوع قومیت‌ها، زبان‌ها، نژادها و مذاهب باعث فروپاشی و اختلافات درونی این ممالک محروسه نمی‌گردد؟
undefinedمعنای «ما» در جامعۀ ایرانی چیست و عامل وحدت بخش در جامعۀ ایران کدام است؟در طول تاریخ پاسخ‌هایی به این پرسش داده شده که از جمله جدی‌ترین آن‌ها ملی‌گرایی ایرانی با تاکید بر اسطوره‌های باستان است. یعنی ما از آن جهت که تاریخ باستانی فاخری داریم، ملتی واحد و یکپارچه‌ایم.کسانی‌ که عمدتاً این نظریه را مطرح کرده‌اند روشنفکرانی بوده‌اند که در دورۀ رضاخان اندیشۀ دولت-ملت مدرن را پیگیری می‌کرده‌اند. آن‌ها دین و سنت را برای پروژۀ خود عواملی مزاحم تلقی کرده و درصدد تضعیف آن بوده‌اند. از طرفی نهایتاً این طرح هویتی منجر به آن شد که ایران در نظام تقسیم کار بین‌المللی تحت نفوذ استعمار خارجی باشد و نقش اقتصادی و سیاسی تعریف‌شدۀ خود را به عهده بگیرد. از آن گذشته، در داخل نیز برنامه‌های توسعه‌ای که متولی آن سازمان برنامه و بودجه بود نظام اجتماعی این پروژه را نیز به اجرا گذاشت. این برنامه‌های توسعه که توسط مشاوران آمریکایی طرح‌ریزی ‌شد، ایران را در مسیر نوسازی مدرن قرار داد. طی این توسعه مهاجرت گسترده از روستا به شهر آغاز گردید و شهرهای صنعتی ایرانی پر از مهاجران و کارگران شد. پشت این طرح‌های اجتماعی و اقتصادی نوعی انسان ایرانی ظهور کرد که ماحصل طرح هویتی ناسیونالیسم ایرانی بود. انسان فردگرایی که جدا از سنت و دین در بنگاه‌های اقتصادی مشغول به فعالیت بوده و نظام ارزشی او با اعداد ترازنامه‌های حسابداری قابل اندازه‌گیری است. چنین انسانی در مواقع تهدید قطعاً دست به فرار می‌زند و مفاهیمی مانند وطن و شرافت پیش چشمش رنگ می‌بازند.این طرح هویتی جدای آن که از تاریخ و فرهنگ ایرانی منقطع بود، در موارد حساسی چون شهریور بیست نیز نتوانست انسجام اجتماعی را حفظ کند و نهایتاً نیز در انقلاب اسلامی پاسخ خود را گرفت.
undefinedدین، مرکز انسجام اجتماعی ایرانیان در مقابل طرح مذکور، نوعی خوانش از خویشتن ایرانیان صورت گرفت که هویت آنان را نه در انقطاع از سنت و دین بلکه در امتداد آن می‌دانست. به نظر می‌رسد این طرح هویتی، ما ایرانیان را از دوره‌هایی که فردوسی از آن روایت می‌کند تا به حال، دارای نوعی نظام اخلاقی می‌داند که اسلام شکوفا کننده آن است و دین نقش به‌سزایی در شکل‌دهی به انسجام اجتماعی دارد.‌ براساس این نظام اخلاقی، زندگی با مردم ارزشمندتر از منافع فردی اقتصادی است و مفاهیمی چون وطن، غیرت و شرافت در این نظام ارزشی رنگ می‌گیرند. undefinedطرح یک مثالبا یک مثال می‌توان این طرح هویتی را بهتر فهمید، در سال‌های گذشته حول مفهوم «غیرت» بحث‌هایی شکل گرفت که آغاز آن را می‌توان اکران فیلم «فروشند» اثر اصغر فرهادی دانست. در این فیلم کارگردان از منظری انسان‌گرایانه به مفهوم غیرت پرداخته‌بود و در مفهوم گیرا و پرتنش «غیرت» شک می‌کرد. این جسارت به ساحت این مفهوم اگر چه برای سازندگان این فیلم جایزۀ اسکار و کن داشت، اما به نظر می‌رسید حتی تعریف‌های پرطمطراق سینماگران از آن نمی‌توانست شکِ در مفهوم غیرت را در جامعۀ ایرانی جا بیاندازد. شاید با نگاه فردگرا یا با نگاهی اقتصادی، غیرت مفهومی فاقد ارزش باشد چرا که در نظام مبادله قابل معاوضه است اما در جامعۀ ایرانی به دلیل تسلط نظام اخلاقی ورای نگرش اقتصادی «غیرت» به هیچ وجه قابل تشکیک نیست، چرا که فی نفسه دارای ارزش است. این است که در این طرح هویتی حملۀ دشمن خارجی حتی اگر منجر به بهبود وضعیت اقتصادی هم شود، به هیچ وجه مورد پذیرش عمومی نیست. ..
undefined@barayand_mag

۱۶:۱۳

undefinedجنگ، ایرانیان، انسجام!
undefinedمهدی کیانیundefinedبخش دوم
undefinedامر ملی و مردمی، نیرو محرکه اندیشه مقاومت
اندیشۀ مقاومت در بستری امکان رشد می‌یابد، که ارزش در آن امری فردیت یافته و اقتصادی نیست بلکه امری مرتبط با منافع مردمی است.از وقایع بسیاری می‌توان نتیجه گرفت که طرح هویتی دوم بیانگر هویت ملّی ایرانیان است. چرا که مردم ایران نشان داده‌اند از ابتدای مواجهۀ‌شان با استعمار، طرف ارزش‌هایی هستند که فی نفسه در نظام اخلاقی آنان معنادار است.
undefinedانقلاب اسلامی طرح وحدت‌بخش هویت ایرانی در قضیۀ امتیاز رویتر و قرارداد رژی (امتیاز تنباکو)، مردم به رهبری مرجعیت پشت استقلال میهن خود ایستادند. حال آنکه در همین وانفسا عده‌ای از روشنفکران، به خیال برقراری موازنه بین روس و انگلیس، با حرکت مردم مخالف بودند؛ نظام ارزشی آنان می‌پذیرفت که استقلال نیز کالایی با ارزش معاوضه است. این مهم در دوره‌های بعد نیز تکرار شد، مخالفت مردم با قرارداد 1919، در حالیکه امری بایسته تلقی می‌شد باز هم نشان از معنادار بودن ارزش ایستادگی مردم داشت. بر همین منوال می‌توان ایستادگی رهبرانی چون میرزا کوچک خان و وقایعی مثل ملی شدن صنعت نفت را تفسیر نمود. در تمامی این مواقف مردم ایران فارغ از هزینه‌های مادی، مقاومت کرده‌اند و اوج این مقاومت‌ها انقلاب اسلامی ایران بود که ملت ایران در آن حضوری تام یافتند. حضور 98 درصدی مردم در حمایت از جمهوری اسلامی، تنها یک شمارش آرا و یک رفراندوم عددی نبود. این حضور نشان می‌داد که اگر طرحی هویتی بتواند همۀ مردم ایران را ذیل یک کلمه در نقطه‌ای واحد گرد هم آورد، آن چه طرحی است. بعید است هیچ گاه در هیچ ملتی، چنین انسجامی اجتماعی تجربه شود. انقلاب اسلامی که محور شعارهای آن دینی و اخلاقی بود، به یکباره صحنه‌ای را فراهم آورد که مردم ایران می‌توانستند در آن اوج نظام ارزشی خود را در یکپارچگی‌ای تمام به ظهور برسانند. لذا بر این اساس می‌توان گفت هویت ایرانیان، هویتی در نسبت با آن ارزش‌های دینی و اخلاقی است.
undefinedمقاومت؛ رویکرد ایرانیان در بحران‌ از ابتدای تجاوز بیگانگان در دوران قاجار تا امروز، مردم ایران فارغ از هزینه‌های مادی، مقاومت کرده‌اند و در انقلاب اسلامی نیز با حضور تامّ خود نشان‌ داده‌اند که هویت آنان در نسبت با ارزش‌های دینی و اخلاقی است. براساس این طرح نیز ایرانیان، در مواقف حساس مثل جنگ هشت ساله و تحریم ایستادگی کرده‌اند. در جنگ دوازده روزه نیز می‌توان گفت هویت ملی ایرانیان مبتنی بر نظام اخلاقی ارزش‌مدار دوباره «ما»ی جمعی ما را بیدار نمود و جلوی هر گونه تجاوز فارغ از هر اختلاف نظر و سلیقه‌ای ایستاد.اما این هویت مردمی چگونه می‌تواند مستمر بماند؟ پاسخ به این پرسش با بررسی تاریخی گفتمان هویتی رقیب و تعمقی در مفهوم هویت ممکن است که یادداشت‌های بعدی سعی می‌کنیم به آن بپردازیم.
undefinedتوسعه، بی‌توجه به هویت انقلاب اسلامی براساس هویت انقلابی و اسلامی ایرانیان به پیروزی رسید و دشمن بعثی را نیز زیر پا له کرد اما سیاست‌های توسعه‌گرای دهۀ هفتاد از مردم ایران همان چیزی را می‌فهمید که برنامه‌های توسعۀ آمریکایی از انسان ایرانی می‌فهمیدند. نتیجه شد چند پاره کردن مردم و اختلاف طبقاتی در جامعه و همدلی مردمی دهۀ شصت به رقابت انسان‌های فردیت‌یافته کشیده شد. سیل مهاجرت‌ها گسترده‌تر شد و تحت سرپرستی نسل سنتی، انسان‌هایی تربیت شدند که چشمشان به همان الگوی هویتی اول بود. البته تربیت این نسل به معنی گسست از هویت نبود چرا که همگی وارث آن نظام اخلاقی ایرانی بودند و طبق گزارۀ اول این مقاله تغییر بنیادین فرهنگی بسیار سخت رخ می‌دهد. در این نسل نیز بسیاری از مفاهیم ارزش‌مدار مانند مفهوم غیرت ماندگارند و نمی‌توانند به سادگی تغییرشان کنند. اما تداوم سیاست‌هایی که مردم را چه در اقتصاد، چه در فرهنگ، چند پاره می‌کنند، می‌تواند هویت مردمی ایرانیان را خدشه دار نماید. از طرف دیگر و در یک تعمق نظری در مفهوم هویت، می‌توان نتیجه گرفت که هر چه قدر میراث تاریخی و فرهنگی یک جامعه بیشتر مورد بازخوانی قرار گیرد، هویت جمعی آنان تقویت یافته‌تر خواهد شد. لذا یکی از راه‌های حفظ انسجام اجتماعی را می‌توان تکیه به فهم و بازخوانی میراثی دانست که چنین مردمی را برای تاریخ تربیت نموده‌است.
undefined@barayand_mag

۱۶:۱۴

undefinedارثیۀ مادری
undefinedالهه اکبرزادهundefinedبخش اول
استادمان تعریف می‌کرد روز عاشورای سال ۵۷ وقتی مادرش آماده شده بود تا در تظاهرات علیه شاه شرکت کند، پسرها مانعش شدند و گفتند با این سن و سال تظاهرات جای شما نیست. اما مادر گفته‌بود: اگر نروم فردای قیامت جواب فاطمۀ زهرا را چه بدهم؟! و قبل از بستن در هشدار داده بود که؛ شما هم بروید، خانه نمانید که حلالتان نمی‌کنم!
undefinedروایت حضور زن در جنگ از جنس حماسه نیست، از جنس زندگی است!حماسه خاصیتی دارد که احساسات را تحریک می‌کند و یک‌ جورهایی دل آدم غنج می‌رود از شنیدنش. اما علاوه بر آن، حماسه خارق‌العاده است. حماسه همیشه وجهی از محیرالعقول بودن را یدک می‌کشد و همین باعث می‌شود که خاص و ماندگار شود. فکر می‌کنم به همین جهت است که روایت‌ها از شجاعت زنان، صبر زنان و دمیدن مقاومت و امید توسط آنان در جامعه، از جنس حماسه نیست. برایمان آشناست چون نشانی از کنش‌هایی مستمر و جاری در زندگی خود و اطرافیان‌مان دارد، چون از جنس زندگی است. ما این رویکرد را می‌شناسیم، انگار همیشه با آن مواجه بوده‌ایم.
undefinedما با روحیه مقاومت بزرگ شده‌ایم! ما از وقتی که خیلی کوچک بوده‌ام با شجاعت و مقاومت همسایۀ دیوار به دیواریم. شاید چون قصه‌هایی که مادر برایمان تعریف می‌کرد همیشه یک طرف خیر داشت و یک طرف شر. شاید هم از همان وقتی می‌شناسیم که در تاریکیِ روضه‌خوانی برای حسینی که زیر بار ظلم و ذلت نرفت و همه‌چیزش را در راه خدا داد، شانه‌های مادر را می‌دیدیم که از گریه زیر چادر تکان می‌خورد اما یقین دارد که مسیر حسین (ع) حق است. مادری که به حسین (ع) می‌گوید پدر و مادر و فرزندانم به فدایت و آرزو می‌کند کاش در آن عصر خونین در کنار او بود. از چنان مادری برنمی‌آید سر بزنگاه بترسد، عافیت‌طلبی پیشه کند، منتظر بماند کسی به او بگوید چه کند، یا معطل اجازۀ کسی باشد. زنی که ما سراغ داریم در مختصاتی که زندگی برایش مقدر کرده، فکر و اراده و عمل خود را دارد. حتی اگر این مختصات و انتخاب‌هایش خیلی متنوع نباشد؛ حتی اگر زنی باشد در سنتی‌ترین نقش‌ها، از آن وضعیت‌ها که به چشم حق‌خواهانِ سنت‌ستیز، انقیاد محض جلوه می‌کند.
undefinedزنان با قیام خود مردان را به میدان می‌کشندما تعجب نمی‌کنیم وقتی می‌شنویم آقا روح‌الله به زنان گفته شما رهبران نهضت‌اید. از روحیه‌ای که ما از زنان سراغ داریم برمی‌آید که خودشان بروند در دل میدان و جامعه را هم با خود همراه کنند. تعجبی ندارد که پیر ما بگوید «آنان هستند که می‌توانند با قیام خود، مردان‏‎ را به میدان بکشانند.» کما اینکه جامعۀ ایرانی در جنگ تحمیلی با عراق همین‌گونه بوده‌است؛ دیده‌ایم مرد و زن و کودک همه با هم به مصاف با دشمن رفتند. زنان هم به هر طریق که از آن‌ها برمی‌آمد و از هر راهی که تا پیش از جنگ متناسب با آن پرورش یافته بودند برای خود در جنگ، «نقش» تعریف کردند. بعضی با تخصصشان وارد میدان شدند؛ بعضی برای خود کار فرهنگی، رسانه‌ای، پشتیبانی و اجتماعی تعریف کردند و بعضی انتخاب کردند که صبورانه، عزیزانشان را با مردم این سرزمین شریک شوند. تعجب‌آور این بود که در روایت‌های نصفه و نیمه‌مان از تاریخ، ارادۀ زن را نادیده گرفتیم و خواستیم فرم دلخواه و مطلوب خود را به زن الگوی سوم تحمیل کنیم. گفتیم «زن باید در مقدرات اساسی مملکت دخالت بکند» اما آن‌طور که ما می‌گوییم، از پشت دیوار بین عرصۀ خصوصی و عمومی!این‌ها داستان گذشته بود و در میانۀ دعوای تقریرهای مختلف از زن، نمی‌دانستیم زنان امروز چقدر میراث‌بر مقاومت زنانه‌اند.
undefined @barayand_mag

۱۵:۴۶

undefinedارثیۀ مادری
undefinedالهه اکبرزادهundefined بخش دوم
undefinedجنگ به سراغ ما آمد!تا اینکه جنگ به سراغ ما آمد؛ در سحری که انتظارش را نداشتیم. در این دوازده روز طولانی دیدیم زن و جامعه با شجاعت و عاملیت -با همان ارثیۀ مادری‌اش- به مصاف دشمن رفت. دیدیم که ما یک کل واحد بودیم که جنگیدیم. خانم استاد دانشگاهی که خواند و گفت و نوشت، کارمندی که حین جنگ رفت مسجد محلش برای سربازان گشت لقمه گرفت، او که خیاط بود و فرار نکرد به شهرستان، ماند و لباس‌ها را سر وقت تحویل داد و حتی نپرسید مراسم‌تان سرجاست یا لغو شده، آن یکی که خبرنگار بود و نمی‌دانست چقدر محتمل است بمب بعدی درست روی سرش بخورد اما از جا تکان نخورد تا چهرۀ کریه و قانون‌شکن دشمن را برملا کند، سربازان خط مقدم جنگ اخیر ما بودند، مثل تمام آن سربازان وظیفه، مثل افسران پشت پدافند و پاسدارها. آن‌ها از شهر نرفتند، به پستوها نخزیدند؛ رفتند سرکار، خرید ‌کردند و به خانه بر‌گشتند؛ یعنی که این شهر جنگ‌زده نیست، زنده است و زندگی جریان دارد.آن‌ها عزیزانشان را بدرقه کردند، بی آن‌که دلشان را وقت بیرون‌رفتن از خانه خالی کنند. پشت سرشان آیت‌الکرسی خواندند، نه آیۀ یأس.
undefinedعاملیت زن در این دوازده روزجامعۀ ما دوازده روز جنگید و به برکت پیشرفت زنان پس از انقلاب، این‌بار عاملیت آن‌ها جلوه‌های متنوع‌تر و رنگارنگ‌تری به خود گرفته بود. آن‌ها نه قربانیان منفعل که کنش‌گران فعال جامعه و زندگی بودند. یکی از آن‌ها پزشک بود و به دستان خون‌ریز کسی کشته شد که چندی پیش بر زبان کثیفش آورده بود: زن، زندگی و آزادی.زنی زخمی که با حال نزارِ محتضرش، در آمبولانس سفارش کرده بود به بیمارانم خبر بدهید امروز نیایند. یکی دیگر روانشناس بود و در صفحۀ شخصی‌اش اعلام کرده بود هرکسی این روزها کمک خواست می‌تواند روی کمک من حساب کند. فرق نمی‌کرد کی و کجا؛ می‌خواست بی هیچ چشمداشتی برای میلیون‌ها ایرانی خواهری کند. دیگری آتش‌نشان بود و در این چند روز فجایعی دیده بود که شب‌ها خواب را از چشمانش گرفته بود اما جا نزد و فردا دوباره سر شیفش حاضر شد. مثل مادری که در بازی‌ها به فرزندش یاد داد؛ جنگ چیست و متجاوز کیست و مثل او که بچه‌های ترسیده‌اش را دور خودش جمع کرد و یادشان داد به‌جای نگرانی دعا کنند اما بدانند دشمن حتی اگر آمد و در خیابان منتهی به خانه ایستاد، باید رفت و جنگید، نه که در خانه پنهان شد. مثل زنی که نگران شد، آگاهانه پیچ اخبار را در خانه کم کرد، آرام ماند و با آرامشش خانه را آرام نگه داشت. از چنین زنی بر می‌آید که با هر وعدۀ غذایی که در خانه می‌پزد، یک جان به جان‌های اهل خانه اضافه کند. به‌نظر من گزاف نیست بگوییم هر یک قاشق غذای مامان‌پزِ زمان جنگ ما را شجاع‌تر از قبل می‌کرد.
undefined @barayand_mag

۱۵:۴۶

undefinedجهاد ادامه دارد!جهاد دانش‌بنیان؛ راهبردی نوین در جنگ فناوری امروزundefined علیرضا اکبری دستجردیundefined بخش اول
وضعیت غزه در یکی دو سال اخیر و دستِ بسته‌ی ما در حمایت، این گزاره را به ذهنم می‌آورد که اگر در حوزه‌ی فناوری وضعیت بهتری داشتیم، شاید داستان جور دیگری رقم می‌خورد!فناوری، عامل کلیدی در معادلات منطقه‌ای و بین‌المللی است. حتی پیش از رویارویی مستقیم ایران و اسرائیل نیز این احتمال وجود داشت که اگر ایران در فناوری پیشرفت ملموس‌تری کرده بود، معادلات منطقه‌ای و به‌ویژه وضعیت غزه، مسیر متفاوتی پیدا می‌کرد. اما جنگ دوازده‌روزه و مواجهه‌ی آشکار رژیم با کشورمان، اهمیت فناوری را جدی‌تر و ملموس‌تر روی میز قرار داد.جنگ امروز، جنگ فناوری است. اهمیت این موضوع تا آن‌جاست که رهبری در پیام هفت‌بندی خود پس از آتش‌بس، پس از تأکید بر حفظ وحدت و همبستگی ملی، حرکت علمی و پیشرفت فناوری را به‌طور جدی مطالبه کردند.اگر فناوری را به‌عنوان «مسئله» در تمامی ابعاد آن بپذیریم، گام بعدی توجه به مهم‌ترین بعد آن، یعنی نحوه‌ی مواجهه با فناوری و ساختار سازمانی و اجتماعی پیشبرد آن است، تا علاوه بر توان ساخت فناوری پیشرفته، سرعت عمل نیز افزایش یابد؛ موضوعی مهم که تاکنون از آن غفلت کرده‌ایم!این متن قصد دارد جایگاه جهاد سازندگی در دوران دفاع مقدس را مورد توجه قرار دهد و به‌نوعی آن را به دفاع امروز پیوند بزند. اما پیش از ورود به این موضوع، لازم بود حرف آخر را اول بزنیم؛ اینکه: جنگ امروز ماهیتی فناورانه دارد و آنچه از جهاد دیروز قابل فراگیری است، نرم‌افزار و روح حاکم بر آن است، تا بستری برای حل نیاز بر زمین‌مانده‌ی فناورانه‌ی امروز ساخته شود و نوعی جهاد دانش‌بنیان شکل بگیرد!
undefinedجهاد در روستا، جهاد در جنگجهاد سازندگی را با روستا و سازندگی‌اش می‌شناسند. هنوز هم اردوهای جهادی برای حل مشکلات روستاها فعالند. داستان جهاد، ورای قالب‌ها و شمایل است و عامل تغییردهنده‌ی قالب‌ها، مأموریتِ بر زمین‌مانده یا همان فرمانی است که از سوی ولی صادر می‌شود.همین است که جهادی‌ها، پس از فرمان سازندگی امام، در روستاها هستند و با شروع جنگ، در جنگ!جهاد، میدان و بستر حرکت و خیزش عموم مردم برای حل نیازِ بر زمین‌مانده یا مأموریتِ انقلاب اسلامی استشهید بهشتی تعبیر جالبی از جهاد دارد؛«جهاد، حرکت خودسازِ خلاق ملت در مسیر سیاست‌های کلی دولت» است.با این تعریف، پیش‌فرض جهاد، هم‌راستاییِ هدف و جهت‌گیری یکسان دولت و رهبری برای حل نیاز بر زمین‌مانده است، چراکه فرمان آن از سوی ولی صادر می‌شود.جهاد، هرکسی را با هر سلیقه و بضاعتی در خود جای می‌دهد و به افراد اجازه می‌دهد با هر توانی، قدمی برای رفع مشکل بردارند.
undefinedجهاد دیروزجهاد سازندگی از تأسیس در خردادماه سال ۵۸ تا شروع جنگ، کارهای بزرگی در روستاها انجام داده بود؛ زدودن خان‌ها، تشکیل شوراهای روستا، ترویج تولید کشاورزی و صنعتی، و حل مشکلات آب، حمام و جاده!سیستم جهاد با شعار «همه با هم» و ساختاری پایین‌به‌بالا، براساس اعتماد و بدون ذره‌ای کاغذبازی کار می‌کرد. بهترین‌ها و زبده‌ترین‌ها در روستاها بودند و اصطلاحاً آنجا خط مقدم بود.کار اصلی را جهادی‌ها انجام می‌دادند و در این گیرودار، ساخته می‌شدند؛ در یک ساختار نرم‌افزاری که «انسان» محور بود و ساختار، به‌مثابه ابزاری منعطف، متناسب با مأموریت تغییر می‌کرد.امکانات زیرساختی خوبی در اختیار بچه‌های جهاد بود. با شروع جنگ، کار در روستا تعطیل نشد، اما بخش عمده‌ای از امکانات جهاد به سمت جنوب رفت و ستاد پشتیبانی و مهندسی جنگ جهاد ایجاد شد.این امکانات، در ابتدای جنگ و در شرایط کمبود لجستیکیِ سپاه، بسیار راه‌گشا بود. جهاد استان‌ها، هرکدام جداگانه و مجهز به نیروهای متخصص از جمله مهندس‌ها، راننده‌ها، آشپزها و... آماده‌ی خدمت بودند و همگی ذیل فرماندهی واحد در عملیات‌ها مشارکت داشتند.احداث جاده، ایجاد خاکریز و موانع، پمپاژ و انتقال آب، سنگرسازی، پل‌های شناور، و پل‌های معروفی چون بعثت و خیبر، حاصل فعالیت‌های جهاد بود.به گفته‌ی شهید سپهبد صیاد شیرازی در جمع فرماندهان نظامی: «نقش جهاد در جنگ، کمتر از سپاه و ارتش نبود.» حتی امام خمینی، تعبیر «سنگرسازان بی‌سنگر» را برای آن‌ها به کار برد.ورای عملیات‌ها، شبکه‌ی مویرگیِ پشتیبانی جنگ از دورافتاده‌ترین روستاها به پشت جبهه فعال بود و کمک‌های مردمی را منتقل می‌کرد. بخشی از این تلاش‌ها را شهید آوینی به‌خوبی در روایت فتح (روستای دربید و آقا تقی) به تصویر کشیده است. ارتباط تنگاتنگ جهادی‌ها و روستا باعث شد بخش زیادی از شهدای روستاها از میان جهادی‌ها باشند.
undefined @barayand_mag

۱۵:۵۹

undefinedجهاد ادامه دارد!جهاد دانش‌بنیان؛ راهبردی نوین در جنگ فناوری امروزundefined علیرضا اکبری دستجردیundefined بخش دوم
مراکز تحقیقاتی و مهندسی جهاد، با انبوهی از خلاقیت‌ها و کارهای مهم، از ساخت مهمات، تعمیرات خودرو و تجهیزات، ابتکاراتی مثل شن‌کوب، شناورهای موتوری، بولدوزر کنترل از راه دور تا مهم‌ترین کار فناورانه آن روزها یعنی؛ ساخت موشک مجتمع با برد ۱۸۰ کیلومتر، کاملاً بومی (سال ۶۷) فعال بودند. هرچند پس از جنگ این مراکز منحل شدند، اما براساس نیاز آن روز، در جهاد بود که یکی از اولین دانش‌بنیان‌های ایران شکل گرفت و یک مرکز دانش‌بنیان‌ بود که فناوری موشک سوخت جامد را بومی کرده بود. مرکز تحقیقات جهاد پس از انحلال، سازمان فضایی نام گرفت و جمعی از مهندسان آن، در وزارت نیرو پایه‌های شرکت مپنا را بنا نهادند.
undefinedجهاد امروز و فهم ماجنگ ۱۲ روزه نشان داد یکی از نیازهای بر زمین‌مانده امروز کشور، فناوری دفاعی است. پر کردن خلأهای آفندی و پدافندی، راه‌های نرفته‌ای است که باید هرچه چابک‌تر و سریع‌تر پیموده شود. چیزی که از ساختار کنونی و سازمان‌های تحقیق و توسعه‌ی دولتی برنمی‌آید. باید نرم‌افزار و روح حاکم بر کارها تغییر کند و بر این اساس، ساختی جدید در حوزه‌ی تحقیق و توسعه‌ی فناوری ایجاد شود. هر کاری که برای نیاز های مهم امروز، مردم را به صحنه بیاورد و بدون تشریفات به آن‌ها فرصت نقش‌آفرینی اصلی بدهد، جهادی است.در میدان فناوری، اصلی‌ترین کنشگران فعال، دانش‌بنیان‌ها هستند. دانش‌بنیان‌ها، هسته‌ی عملگرای جهاد برای تولیدند؛ نهادهایی که سال‌ها خون‌دل خورده و در این اقتصاد بیمار، به‌جای دلالی، پای تولید و دانش ایستاده‌‌اند و چابکی خود را نشان داده‌اند. دانش‌بنیان‌ها را مجموعه‌ای از انسان‌ها ببینیم که تشنه‌ی کار دانشی و انجام کارهای بزرگ‌اند.در میان آن‌ها حتی مجموعه‌هایی هستند که ساختاری مشابه جهاد دارند؛ یعنی خود را بستری برای حل مسائل فناورانه تعریف کرده‌اند و مثل مراکز تحقیقاتی جهاد، درهایشان به روی دانشجوها و محققان باز است، با این تفاوت که به‌صورت خصوصی و با توانی محدود فعالیت می‌کنند.نقش دولت و نظامی‌ها چه می‌تواند باشد؟یک تجربه‌ی ثبت‌شده از اعتماد ناشی از اضطرار دولت در دوره‌ی کرونا پیش چشم ماست. همین‌که دولت صرفاً اعلام نیاز کرد و در تعامل و تأمین مالی، تشریفات را کنار گذاشت، خودِ دانش‌بنیان‌ها پای کار آمدند و مشکلات ماسک، مواد ضدعفونی و دستگاه‌های وِنتیلاتور را حل کردند و حتی صادرکننده شدند. این، حداقلِ کار دولت است.همین نهادها، در همین لحظه، به‌صورت خودجوش در سامانه‌های پدافندی، موتورهای هوایی و مقابله با ریزپرنده‌ها فعال‌اند. اما خودجوش! این بسترهای مردمی باید تقویت شوند. کار اصلی و پرچالش دولتی‌ها و نظامی‌ها، یک نوآوری سازمانی به نفع دانش‌بنیان‌هاست.شاید بگویید تعامل با دانش‌بنیان‌ها حالا هم وجود دارد! این بحثی مفصل است، اما به‌اجمال، به زعم نگارنده، ساختار دولتی تحقیق و توسعه‌ی ما، ناکارآمد است و با وجود تجهیزات و امکانات مفصل، سازمانی کُند، پرجمعیت و بسته، با پروتکل‌های امنیتی سخت دارد.اصل پروژه‌های نظامی در این سازمان‌ها جریان دارد و فرعیات آن برون‌سپاری می‌شود.
تغییر اول برای این سازمان‌ها، نفیِ خود و سپردن به مردم است!
اصل پروژه‌ها باید در ساختار چابک دانش‌بنیان‌ها رقم بخورد و مجموعه‌های دفاعی، شبکه‌سازی و پشتیبانی تمام‌وکمال داشته باشند. نوع کوچکی از این تعامل و شبکه‌سازی در نانوفناوری کشور و شبکه آزمایشگاه‌های آن انجام گرفته‌است.یک حالت ایده‌آل؛ بستری با مدیریت یکپارچه برای حضور دانش‌بنیان‌ها و صاحبان ایده است، تا مجموعه‌ها در سایه‌ی آن، بی‌تشریفات کار کنند و خود بستر (مراکز نظامی) به‌عنوان یک هسته‌ی حمایت‌گر، تأمین‌کننده‌ی زیرساخت و تجهیزات باشد و به عنوان نخ تسبیح عمل کند. این یعنی؛ قرار گرفتن چابکی دانش‌بنیان‌ها در کنار تجهیزات و امکانات سازمان‌ها. نوعی جهاد دانش‌بنیان که تمام صاحبان ایده و دغدغه (را ولو فعلاً در حوزه‌ی نظامی) در چند بخش نظامی خاص، زیر چتر خود داشته و بضاعتشان را مطالبه کند.لازم به ذکر است که شبکه‌ی تجهیزات و آزمایشگاه‌ها برای هر فناوری و حوزه‌ی با هم (مثلاً شبکه‌ی مربوط به موتورهای جت یا شبکه‌ی تجهیزات لیزری) متفاوت است. اما ساخت چنین شبکه‌هایی، با عمل‌گرایی دانش‌بنیان‌ها در تحقیق و توسعه‌ی دفاعی، شتاب بسیاری ایجاد خواهد کرد.این حرکت، چالش‌های زیادی دارد. مهم‌ترین چالش چنین اقداماتی، بحث امنیتی آن است که به تحقیق و توسعه نیاز دارد تا بتوان شبکه‌هایی امن، مبتنی بر اعتماد و شناخت، ایجاد کرد.
undefined @barayand_mag

۱۵:۵۹

undefinedبازآرایی شغلی در سایه جنگundefinedعلی‌ اکبر کارگرundefinedبخش اول
پس از طوفان الاقصی و پیش از جنگ ۱۲ روزه، جریان مستقلی که خود را نسبت به جمهوری اسلامی مسئول می‌داند، این سوال مشترک را در ذهن می‌پروراند که در دوره پساطوفان آیا آرایش شغلی فعلی، کفایت رویارویی با دشمن و پیگیری خط مقاومت و پیشرفت را خواهد داشت یا خیر؟شهودی که میان این نیروها وجود داشت این بود که اگر در موقعیت و جهت گیری‌های شغلی گذشته باقی بمانند میدان جنگ برای آن‌ها گشوده نخواهدشد و خودشان باید درصدد میدان‌گشایی و نقش یابی یا حتی نقش‌سازی برای خودشان باشند. آن‌ها تلاش‌های خرد و کلانی را پی گرفتند، در برخی حیطه‌ها مثل حوزه فناوری‌های دفاعی، رسانه روایت محور و خدمت رسانی توانستند میان جنگ و شغل خود ارتباطی برقرار کنند، اما در اکثر قریب به اتفاق سایر حیطه‌ها، این ارتباط به حد کفایت نرسید. در این کشاکش برای نقش یابی شغلی بود که جنگ 12 روزه آغاز شد. مدت زمان کم و غافلگیرانه بودن این جنگ، در حال حاضر امکان ارزیابی کامل آمادگی نیروها در زمان جنگ را از ما می‌گیرد، اما با مشاهده وضعیت بازآرایی پساجنگ می‌توان به سرنخ هایی رسید.
undefinedنقش‌آفرینی شغلی با نقش آفرینی عمومی متفاوت است!در تحلیل بازآرایی شغلی، باید توجه‌کرد که شغل فرم خاصی از نقش‌آفرینی‌های اجتماعی است. مشارکت در پویش‌ها و مراسمات، دعا برای پیروزی جبهه حق، تبیین‌های خانوادگی، کنش و واکنش در شبکه‌های اجتماعی همه نمونه‌هایی از نقش آفرینی عمومی هستند که با نقش آفرینی شغلی تفاوت دارند. شغل همان فعالیتی است که اکثر وقت فرد را پر می‌کند و برای او اطرافیان می‌سازد، نظام فکری او را تحت تأثیر قرار می‌دهد، منافع می‌سازد و به تدریج بخشی از هویت او می‌شود. ثمردهی در نقش آفرینی شغلی، تمرکز و استمراری حداقل ده ساله می‌طلبد. پس وقتی در مورد بازآرایی شغلی صحبت می‌کنیم، به مسئله‌ای متفاوت با مشارکت عمومی مردم در جنگ اشاره داریم.همانطور که از مقدمه مشخص است، تمرکز این یادداشت وضعیت شغلی آن طیفی از جامعه است که خود را نسبت به اکنون و آینده جمهوری اسلامی مسئول می‌داند. افرادی که پیشرانان تغییر، کارگزار آینده و خود مصداقی از آینده‌اند. جریان و نیروهایی که به نحو درونی و نه دستوری خود را متولی پیشرفت و مقاومت در جمهوری اسلامی ایران و منطقه می‌دانند و از آن جهت که اراده آن‌ها مشروط به اراده دیگری اعم از دولت یا عامه مردم نیست، جریان مستقلی از پیشرفت‌خواهان را شکل می‌دهند. با مشاهده تحرکات و تشکیل جلسات هم‌اندیشی این نیروها که اغلب فارغ‌التحصیلان دانشگاه‌ها هستند، می‌توان حدس زد و این نگرانی را ابراز کرد که با وجود تغییر آرایش دشمن در یک دهه گذشته و مشخصا تحولات و هشدارهای دوسال اخیر که این تغییر آرایش را به صراحت پیش چشم‌های ما می‌گذاشت، عملکرد و واکنش این جریان متناسب با فرصت‌ها و تهدید‌ها نبود. البته این گزاره نافی آن نیست که عاملی که رژیم صهیونیستی را مجبور به آتش بس کرد، قدرت‌های «یحتسب» و «لا یحتسب» جمهوری اسلامی بود. این عدم تناسب در نقش آفرینی شغلی دو آبشخور کلی داشت؛ اولاً در مقیاس فردی شغل، این جریان علیرغم فعالیت‌هایی که بابتش حق الزحمه هم می‌گیرند به نحو منظمی نتوانسته شخصیت درخشان و مؤثر شغلی و حرفه‌ای پیدا کند و در سطح جمعی نیز این جریان نتوانسته روابط بهینه خود را در نقاط مختلف تماس با نظام جمهوری اسلامی کشف و یا خلق کند. مدت کوتاه جنگ مستقیم و ابهام در آینده، نیرویی را که تحت تأثیر شرایط به دنبال تغییر رویکرد و تغییر سازمان در وضعیت شغلی بود را متوقف کرده و آن حرکت و جنب و جوش جای خود را به سوال فرسوده کننده «جنگ کی دوباره سر می‌رسد؟» داده است.
@barayand_mag

۱۶:۰۰

undefinedبازآرایی شغلی در سایه جنگundefinedعلی‌ اکبر کارگرundefinedبخش دوم
undefinedشغل فرد پیشرفت‌خواه باید مولد قدرت برای جمهوری اسلامی ایران باشدبرای حفظ آن چه که از آن نیروی سامان‌ بخش مانده، باید این تذکر را مدام گوشزد کرد؛ شغل فرد و جریان پیشرفت‌خواه نمی‌تواند فارغ از تولید و حفظ قدرت برای جمهوری اسلامی ایران یا ازاله قدرت آمریکا و رژیم صهیونیستی در منطقه باشد. مهم‌ترین دیگری‌های این پیشنهاد را در دو دسته می توان دسته‌بندی کرد، دسته اول؛ توصیه‌هایی که حوزه شغل و حوزه مأموریت را جدا می‌بیند، مشارکت در نزاع با اسرائیل و آمریکا را به نقش آفرینی عمومی محدود می‌کند و یا به آینده‌ای مبهم حواله می‌دهد و معمولا این پیشنهاد را می‌دهد که شما کار خود را به خوبی و آن طور که هست انجام بده و به این خوشبین باش که بقیه هم دارند کار خود را به خوبی انجام می‌دهند و با این پیشنهاد خودآگاهی سیاسی و مأموریتی را از آن جدا می کند و سیاسی بودن را به خارج از جهت گیری شغلی حواله می‌دهد.
دسته دوم؛ آن دسته‌ای هستند که متوجه قدرت آفرینی‌های ریشه‌دار و عمیق فعالیت شغلی نیستند و یک نوع عمل پارتیزانی را در قبال همه حوادث پیگیری می‌کنند*، عمل پارتیزانی در برابر ساخت یک شغل علی‌رغم اینکه که می‌تواند سریع نتیجه دهد ولی شکننده و ناپایدار است. *برای خلق قدرت پایدار در برابر آمریکا و اسرائیل، تمرکز و انباشت‌های حرفه‌‌ای عمری، ضروری است.
undefinedسرنخ هایی برای بازآرایی شغلی شبکه پیشرفت‌خواهانسخن آخر، ذکر سرنخ‌هایی برای این بازآرایی شغلی است؛ کسی که استخوان بندی شغلی او شکل گرفته باید بتواند پرونده‌ای در میز کاری خودش باز کند و فعالیت‌های ذیل آن را به شیوه ملموسی که موفقیت و شکست برای آن قابل تصور است، شرح دهد.از آن طرف کسی که در ابتدای زیست شغلی خود به سر می‌برد، باید ببینید کجا می‌تواند برای جمهوری اسلامی ایران قدرتی خلق کند. نقطه عزیمت چنین تولیدی، به وسعت عرصه‌های متنوع و مرتبط یک جامعه است و به سختی می‌توان عرصه‌ای یافت که در این تقابل با سلطه، بی‌طرف باشد. ولی فرد باید بتوان از آن نقطه عزیمت شغلی و از آن مبدأ مختصاتی که در آن ایستاده تولید قدرت را پیگیری کند. این پیگیری شغلی مستلزم توأمان خوداگاهی سیاسی و انباشت حرفه‌ای است.
@barayand_mag

۱۶:۰۰

thumbnail
undefinedکارگاه یادداشت‌نویسی
undefinedمدرس: جناب آقای صادق فرامرزی؛ روزنامه‌نگار
undefinedزمان: سه‌شنبه، ۱۰ الی ۱۲:۳۰
undefinedمکان: تهران، بلوار کشاورز، خیابان قدس، پلاک ۳۷، ساختمان مرکز نوآوری و تعالی کوثر

۱۰:۲۴

thumbnail
undefined #نشست_برآیند
undefined نبرد در کریدورها رقابت ژئوپلیتیکی ایران و اسرائیل در مسیرهای منطقه‌ای
undefined یکی از سوژه‌های اصلی در شماره نخست نشریه‌ی «#برآیند»، بررسی موضوع ترندشده‌ی کریدورها و نسبت آن با جنگ ایران و رژیم صهیونیستی است.
undefinedاین نشست فردا (چهارشنبه) ساعت ۱۶ در مجموعه‌ی کوثر برگزار می‌شود و با حضور پژوهشگران مرتبط با این حوزه، از منظرهای گوناگون به بحث و تحلیل پیرامون این مسئله خواهد پرداخت.
undefined محور گفت‌وگو:تحلیل نزاع جهانی کریدورها، امتداد منطقه‌ای آنها و بررسی نقشی که این کریدورها در وضعیت جنگ جاری ایران و رژیم صهیونیستی دارند
undefined مهمانان ویژه:undefined آقای هدایتی (سردبیر «#کرانه»)undefined آقای کریمیان (پژوهشگر گروه «#چشم_توسعه»)undefined آقای محمدی (پژوهشگر اندیشکده «#سحاب»)
undefined برای شرکت در این نشست به آیدی @barayand_admin پیام دهید.
undefined محتوای این نشست در شماره نخست نشریه‌ی «#برآیند» به‌صورت مکتوب منتشر خواهد شد.

۱۶:۲۷

thumbnail
#متن‌خوانی
undefined فصلنامه برآیند با همکاری شورای بررسی متون پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار می‌کند:
undefined حلقۀ متن‌خوانی کتاب نهادها، تغییرات نهادی و عملکرد اقتصادی اثر داگلاس نورث
undefined کتاب «نهادها، تغییر نهادی و عملکرد اقتصادی» داگلاس نورث، یکی از نوآوری‌های بنیادین در تحول اندیشهٔ توسعه و اقتصاد سیاسی نیمهٔ دوم قرن بیستم است. اهمیت این اثر از دو منظر قابل تأمل است؛undefined نخست آن‌که نورث با نقد درک نئوکلاسیکی از نهادها، مسیر مطالعات توسعه را از الگوی کارکردگرایانه و تکامل‌گرایی داروینی به سوی درک تاریخی، فرهنگی و موقعیت‌مند از رفتار نهادها سوق داد. undefinedدوم آن‌که اثر نورث را می‌توان نقطهٔ آغاز چرخش مفهومی مهمی در نظریه‌های حکمرانی دانست: چرخشی از «مهندسی نهادی» به «فهم نهادی». undefined اندیشهٔ نورث تلاشی است برای کشف منطق حرکت جامعه پیش از آن‌که در مقام مهندس توسعه ظاهر شویم؛ کوششی برای فهم اینکه نهادها چگونه می‌زِیند، پیش از آن‌که بخواهیم آن‌ها را تغییر دهیم.
undefined مسئول حلقه: سیدعلی کشفیدبیر گروه مدیریت و سیاستگذاری شورای بررسی متون و کتب علوم انسانی
undefined سه‌ شنبه‌ها ساعت ۱۰:۳۰ مرکز نوآوری و تعالی کوثر
شروع از 13 آبان ماه (به‌مدت پنج ماه)
undefined برای ثبت درخواست شرکت در این جلسات، نام‌ونام‌خانوادگی، رشتۀ تحصیلی، دانشگاه محل تحصیل و شماره موبایل خود را به شناسه @barayand_admin ارسال نمایید.
undefined @barayand_mag

۱۴:۵۱

thumbnail
undefined «برآیند» فصل‌نامه‌ای بلندمدت است که پیشرفت را در کانون مسائل خود قرار می‌دهد؛ شمارۀ صفر این نشریه اما نسخه‌ای نمایشگاهی است که در مدارِ کوثر به گردش درآمده است.
undefinedاین شماره در واقع بازتابی است از تجربه های فکری و عملی کوثر در پیگیری نهادمندِ پیشرفت ایران. محتوای این شماره گزارشی از نگرش های پایه، تجربه های نهادسازی و دانش حاصل شده کوثر در این پیگیری است.
undefined آنچه در این شماره می‌خوانید به شرح ذیل است؛undefinedبخش اول: ما کجا هستیم؟- گلوگاه حل مسایل کشور، انسان سیاسی است.- نهادسازی انقلابی - تلاشی برای ترکیب هویت سیاسی و شغلی - در نسبت با دانشگاه
undefinedبخش دوم: چه انتخاب هایی کرده‌ایم؟-خلق آینده-نهادسازی- نوآوری و تعالی
undefinedبخش سوم: مسئله‌هایی که اندیشیده‌ایم-تاریخ فرهنگی، معنابخش هویت ایرانی- صنعت گیم منتظر اقدام ماست.- سرنخ: کلاف مهاجرت به علوم انسانی- در جست و جوی ایده آمورش عالی-پنجره، افقی نو در کتاب‌خوانی- زنان و امرسیاسی- عارضه یابی صنعتی-تربیت نخبگان صنعت و فناوری -چرا مکران مهم است؟ - کارزار: رهیافتی برای طرح جهاد در موقعیت شغلی
undefinedبخش چهارم: تجربه‌های نهادسازی کوثر- موسسه چشم توسعه - شرکت رایداد- شرکت سدره- سامانه خودنویس - کاربن
undefinedاین شماره دریچه‌ای است به جغرافیای اندیشه‌ای مرکز نوآوری و تعالی کوثر.
undefined از طریق طاقچه در جریان برآیندِ کوثر باشید:https://taaghche.com/book/233993#مرور_شماره_صفر@barayand_mag

۱۷:۰۸

thumbnail
undefined تاریخ فرهنگی، معنابخش هویت ایرانی
undefined سجاد صفار هرندی، عضو هیئت مدیره مرکز نوآوری و تعالی کوثر
undefined*معنا مسئله‌ای همواره همراه با بشر بوده است.* در کنار تمامی نیازهای بشری، همواره این سوال مطرح بوده است که: «از کجا آمده‌ام آمدنم بهر چه بود؟» در پاسخ به این سوال تلاش‌های وجودشناسانۀ بسیاری صورت گرفته است؛ اما در این تلاش‌ها چیزی که قابل توجه است این موضوع است که این سوال هم در سطح فردی و هم در سطح اجتماعی قابل طرح است؛ به عبارت دیگر، جوامع نیز با مسئله‌ٔ معنابخشی مواجه‌اند.
undefined ادراک مدرن با توسعۀ خود به جایی می‌رسد که تقدیر تاریخ بشری را منتهی به دورۀ خود می‌داند. این دوره است که از انسان بدوی آفریقایی تا انسان مدنی بین‌النهرینی تا فیلسوف یونانی تا انسان دورۀ جدید را همگی حاصل یک سیر تاریخی می‌داند که حالت متکامل و نهایی آن انسان مدرن غربی است. طبق این معنا جوامع دیگر نیز تنها خود را در مرحله‌ای از این سیر می‌دانند، برخی خود را پیش‌روتر و برخی خود را عقب‌مانده‌تر وصف می‌کنند. این دیدگاه واضع نگاهی در مطالعۀ تاریخ نیز می‌گردد.
undefinedمتن کامل را از طاقچه دریافت کنید:https://taaghche.com/book/233993
#مرور_شماره_صفرundefined @barayand_mag

۱۸:۳۴

thumbnail
undefinedنهادسازیِ انقلابیundefinedهادی عباسی، عضو سابق هئیت مدیره مرکز تعالی و نوآوری کوثر
undefinedسعی دولت باید این باشد که مشکلات مردم توسط خود مردم حل شود؛ چراکه وظیفۀ حاکمیت از گذشته تا کنون حکمیت و داوری میان اختلافات بوده است. اما در صورتی که مردم توانایی حل مشکل را نداشتند، باید سراغ نهادهای عمومی رفت. علت این موضوع این است که معمولاً دولت فاقد ظرفیت برای تعامل با مردم است. کارهای دولت به‌طور عمده رویه است و فضای کارمندی حاکم بر دولت مانع از آن می‌شود که نیروی انسانی دولت بتواند به حل مسئله بپردازد.
undefined️ به‌طور کلی سه نوع نهاد در کشور وجود دارد؛ undefined دستۀ اول نهادهای دولتیundefined دستۀ دوم نهادهای خصوصیundefined سومین دسته نهادهای عمومی است. این سه ‌نوع نهاد از جهاتی با یک‌دیگر تفاوت دارند. دولت از نظر مناسبات سرمایه‌ای، سهام‌دار ندارد، همین‌طور نهاد عمومی غیردولتی هم واجد سهام‌دار نیست در حالیکه نهاد خصوصی سهام‌دار دارد. اما از جهت قواعد نیروی انسانی، دولت تابع قواعد سازمان اداری استخدامی است ولی نهادهای عمومی و خصوصی تابع قانون کارند. در قواعد مالی نیز تفاوتی که وجود دارد این است که دولت تابع قانون محاسبات عمومی است ولی بخش خصوصی براساس قانون تجارت امور مالی‌اش را می‌گذراند. undefined️در مورد نهاد‌های عمومی غیردولتی به دو شکل عمل می‌شود؛ اگر نهاد اساسنامۀ مصوب داشته باشد، براساس اساسنامۀ خود نهاد و در غیر این‌صورت طبق قواعد قانون تجارت عمل می‌کند. حال می‌توان گفت کوثر در نقطه‌ای قرار دارد که نهاد عمومی غیردولتی و انقلابی است.
undefinedمتن کامل را از طاقچه دریافت کنید:https://taaghche.com/book/233993#مرور_شماره_صفرundefined @barayand_mag

۱۶:۱۳

thumbnail
undefined خلق آیندهundefinedمحمد مسعود فخاری
undefined️زندگی با دو ساحت خویش در جامعه و انسان حاضر می‌شود: بخش نخستین آن واقعیت آن است که دربارهٔ اکنون است و بخش دیگر آن دربارهٔ تصویری از آن است که موکول به آینده است.
undefinedانسان سیاسی، سوژه‌ای تصویرساز است. از طرحی که دربارهٔ زندگی دارد تصویری برای خود و چه بسا دیگران می‌سازد و از امر محال (ناشدنی) یا دشوار برای ایجاد نیروی حرکت بهره می‌برد.نه فاصله واقعیت و امر محال را به حدی زیاد قرار می‌دهد که به سبب موهومی شدن، هیچ نیرویی برانگیخته نشود و نه آن‌قدر نزدیک که حرکت‌آفرین نباشد. بدون هیچ قله‌ای هیچ حرکتی در کار نیست و به سبب تولید همین خلأ است که نیروبخشی می‌کند.
undefined اما انسان سیاسی از آن رو که مشتاق‌ترین فرد به زندگی است، سیاسی است. اشتیاق او به زندگی و طرح خود از زندگی چنان است که از دل تمام آنچه واقعی است، امکانی را برای برون‌رفت، زندگی و وضعیتی مطلوب‌تر و نزدیک‌تر به طرح هنجاری خویش می‌یابد.
undefinedانسان سیاسی واقعیت را می‌پذیرد اما تسلیم واقعیت نمی‌شود؛ چون نیروی خود را نه از واقعیت بلکه از همان امر محال یا تصویری که از زندگی خویش در آینده دارد می‌گیرد.
undefinedمتن کامل را از طاقچه دریافت کنید:https://taaghche.com/book/233993
#مرور_شماره_صفرundefined @barayand_mag

۱۶:۳۹

thumbnail
undefined پرسش‌هایی در باب نهادسازیundefined بخشی از مصاحبهٔ برآیند با محمد فدایی، عضو سابق هئیت مدیره مرکز نوآوری و تعالی کوثر
undefinedنهاد می‌تواند یک سازمان جدید باشد، می‌تواند هم نباشد، می‌تواند یک خط قانون باشد، می‌تواند یک رویداد باشد، هر چیزی می‌تواند باشد. نکته‌اش در این است که از میزان قابل توجهی پایداری برخوردار است*، امکان درگیری مداوم دارد و دوماً در آن تعادل می‌توانی توضیح بدهی که چرا آن تعادل بهم می‌ریزد و تعادل بهتری شکل می‌گیرد.

undefined️ اصل اساسی نهاد پایداری است. اگر بخواهم پایداری را تعریف کنم، می‌گویم روی دیگر سکه‌ی تمرکز است. یعنی چطور خود شما به عنوان یک فرد، وقتی هفته‌ای دو ساعت قرآن می‌خوانید، با وقتی که شش روز در هفته فقط قرآن می‌خوانید، اشراف و تسلطتان فرق می‌کند. *پایداری یعنی امکان تمرکز در طولانی‌مدت.

undefined️نهاد اصلاً در مخالفت یا جبران کاستی‌های دولت نیست، یک رویکردی است که اتفاقاً در خود دولت هم باید پیگیری کند. من اتفاقاً ایده‌ای که داشتم همین است. شما به جای اینکه یک سازمان عریض و طویل داشته‌باشید که صدتا اداره و هزار تا کارشناس دارد، می‌توانید سازمانی بسازید که آن سازمان بتواند مأموریت‌هایش به سه چهار تا نهاد پایدار توزیع کند.
undefined️ *نهاد عامل اثرگذاری است*، اگر کاری که من دارم این‌جا انجام می‌دهم، آن‌جا اثر نمی‌گذارد اصلاً من نهادی نساختم؛ من مؤسسه ساختم، نهاد نساختم. بله یک مؤسسه دارم، آیا این توانسته نهاد بشود و درگیری پایدار آن‌جا رقم بزند؟
undefinedمتن کامل را از طاقچه دریافت کنید:https://taaghche.com/book/233993
#مرور_برآیند_صفر
undefined @barayand_mag

۱۶:۳۶

thumbnail
استاده‌ام چو شمع مترسان ز آتشم
undefinedشماره اول فصلنامه برآیندundefined️ به زودی...undefined️با ما همراه باشید.@barayand_mag

۱۵:۱۳