ای, [06/12/2024, 04:19][Posted by bazaryabimodern1987]اینکه آنها به یک مشاور مالی مراجعه کردهاند نشان میدهد که هوش و حواس جمعی دارند و شما با صحبت با آنها باید باعث تحریک این هوش و ذکاوت شوید.۴ - در مورد دستمزد بدون تعارف، صحبت کنید.این بخش از مکالمه میتواند ناخوشایند باشد، اما اگر از مقدمات درست به آن برسید، کارتان سادهتر میشود. مشتریها به دنبال پاسخهای صادقانه هستند، نه پاسخهای گیجکننده و مبهم. اگر فقط میزان مشخصی دستمزد دریافت میکنید، همین را به آنها بگویید. اگر قرار است به خاطر فروختن کالای خاصی میزانی از سود هم دریافت کنید، آن را هم بگویید. همچنین باید کشف کنید، مشتریتان به دنبال چه نوعی از سرمایهگذاری هستند. از آنها بپرسید که بیشتر محافظه کارند یا ریسکپذیر؟ بعد در مورد روشی که معمولا برای این قبیل مشتریها به کار میبرید، با آنها صحبت کنید.حتما در پایان ملاقات سؤالات و موضوعاتی که برای مشتری مهم بودهاند را مرور کنید. با این کار آنها میفهمند که شما متوجه نیازهای آنها هستید و نگرانیهایشان را جدی میگیرید. فراموش نکنید که از مشتری به خاطر وقتی که گذاشته است، تشکر کنید و به او اطمینان دهید که برای پرسیدن سؤال یا در میان گذاشتن نگرانیهایی که بعدا ممکن است پیش بیاید میتواند با شما تماس بگیرد. سخن آخروقتی یک مشتری جدید را ملاقات میکنید، قطعا نمیخواهید اولین دیدار به آخرین دیدار تبدیل شود. بنابراین، هنگام ملاقات کمی بیشتر برای آماده شدن وقت بگذارید، مرتب و دقیق باشید و به مشتریهای بالقوه، نشان دهید که همهی تلاشتان را میکنید و به رفاه مالی آنها در آینده، اهمیت میدهید. @bazaryabimodern1987
۰:۵۱
تقسيم بندی مشتريان@bazaryabimodern1987 كاملا راضی و وفاداراين دسته به برند ما وفادار هستند و از محصولاتمان خريد میکنند. بی تفاوت در صورت پيشنهاد بهتر يا نارضايتی كوچک، يا حتی تخفيف، برند و كالای ما را رها میکنند و سراغ رقبا میروند. ناراضی ناراضی هستند، ديگر سراغ برند ما نمیآیند و ممکن است تبليغات منفی هم درباره برند ما انجام بدهند. گروگان افرادی كه در اوج نارضايتی از محصول ما به سر میبرند، مجبورند از ما خريد كنند و چاره ديگری هم ندارند و به خاطر همين تعارض هم تا میتوانند از برند بد میگویند و تبليغات منفی میکنند. مُبلغ از ما خريد نمیکنند اما تبليغ ما را میکنند، معمولا هم افرادی هستند كه به برند ما علاقمند هستند ، اما توانايی خريد خدمت يا كالای ما را ندارند.@bazaryabimodern1987
۱:۴۵
مدیر اجرایی مشتری@bazaryabimodern1987یکی از مشخصات شرکتهای مدرن، داشتن واحدی به نام واحد مشتری در ساختار سا زمانیشان است. در واحد مشتری، مشاغل گوناگونی مثل مدیر اجرایی مشتری (Account Executive) وجود داردمدیر اجرایی مشتری، طبق تعریف سولومون، وظیفه رسیدگی به تعاملات روزمره بین شرکت و مشتریان، به خصوص مشتریان اصلی را برعهده دارد و برای این منظور باید این سه وظیفه را به خوبی انجام بدهد:ارتقاء کیفیت، سرعت، دقت و راحتی فرایندهای کاری شرکت که یک سر آنها به مشتری ختم میشودنظارت مستمر بر اجرای تعهدات شرکت نسبت به مشتری به گونهای که تمام تعهدات به مشتری، در زمان مقرر انجام شودنظارت مستمر بر میزان رضایت و شکایات احتمالی مشتری و پیگیری حل مشکلات احتمالی به گونهای که مشتری مجبور نشود برای حل مشکلاتش با بخشهای مختلف شرکت تماس بگیرد@bazaryabimodern1987
۱:۲۸
بهترین ایده برای زمانی که همه مثل هم هستند@bazaryabimodern1987شما هم قطعا این صحبتها را بارها و بارها شنیدهاید: در بازاری که در آن هستیم، کالاهای شرکتهای مختلف یکسان است؛ مشتریان فقط به قیمت توجه میکنند؛ و هر نوآوری که در محصول یا خدمتمان ایجاد میکنیم، خیلی سریع توسط رقبا کپی میشوددر چنین شرایطی، فقط و فقط میتوانید با کمک یک برند قوی، خودتان را از رقبایتان متمایز کنید. یک برند به سه شیوه زیر تقویت و متمایز میشود:تمایز از طریق ویژگیهای فیزیکی و ظاهریدر این نوع تمایز، تلاش میکنیم ویژگیهای فنی و ظاهری محصولمان را تغییر بدهیم. برای مثال، برند کراکس را در نظر بگیرید که یکی از مشهورترین و محبوبترین برندهای در دنیاست. این برند با تغییر ظاهر صندلها و دمپاییهایی که عرضه میکند، توانسته به جایگاه فعلیاش برسدیا به عنوان مثالی دیگر، ژیلت با کمک عرضه ریشتراشی که ظاهری متفاوت از ریشتراشهای رایج در بازار داشت، به جایگاه فعلیاش رسیده و رهبر بازار بزرگ ریشتراش در دنیا شده استیا آکوآفینا، برندی که متعلق به کوکاکولاست، توانسته با افزودن ویژگیهای جدید به آب، مثل افزودن ویتامین به آن، خودش را از رقبا متمایز کندتمایز از طریق خدماتدر این روش، تلاش میکنیم برندمان را با خدمات قبل از فروش، حین فروش و پس از فروش از رقبایش متمایز کنیمبرای مثال، برند آکمه که معروفترین برند آجرهای ساختمانی در دنیاست را در نظر بگیرید. این برند صرفا با یک خدمت خاص توانسته خودش را از رقبا متمایز کند: تضمین این که آجرهای ما چون از خاک غنیشده ساخته شدهاند، تحت هیچ شرایطی نمیشکنندیا برند ایسوزو که از معروفترین تولیدکنندگان کامیون و کامیونت در دنیاست، برای متمایز شدن از رقبا، میزان ضمانت محصولاتش را به 10 سال افزایش داده استیا فروشگاه آستین، عرضهکننده انواع بازیهای آنلاین را در نظر بگیرید که برای تمایز از رقبایش، ایده «بیایید دور هم بازی کنیم» را اجرا کرده است. در نتیجه، مشتریان این برند با این که میتوانند بازی مدنظرشان را به صورت آنلاین بخرند، اما ترجیح میدهند در شعبههای شرکت دور هم جمع شوند و از یک بازی گروهی لذت ببرندتمایز نمادیندر این شیوه، تلاش میکنیم روی ذهنیت مشتریان از برندمان تمرکز کنیم و تصویر و وجههای خاص از برندمان را در ذهن آنها به وجود بیاوریمبرای مثال، کوکاکولا و پپسی را در نظر بگیرید که توانستهاند در بازاری که محصول آن بسیار ساده است، از بقیه متمایز شوند. کوکاکولا برای تمایز از رقبایش، این موضوع را در ذهن مشتریان جا انداخته است: اگر میخواهید مثل آمریکاییها زندگی کنید، باید کوکاکولا بنوشیددر مقابل، پپسی هم این موضوع را در ذهن مشتریان حک کرده است: اگر میخواهید جوان و یاغی بودنتان را به رخ بکشید و نشان بدهید که از بقیه فرق دارید، پپسی بنوشید@bazaryabimodern1987
۱:۳۳
دلیل هفت مشکل رایج مدیران چیست؟@bazaryabimodern1987کارمند خوب پیدا نمیشود: مشکل از آنجاست که مهارت کافی در استخدام نداریم. استخدام دیگران دشوار است ولی امکانپذیر است.هیچکس کار را مثل خود آدم انجام نمیدهد: باید در «واگذاری کارها» مهارت بیشتری کسب کنیم تا کارمندان کار را به خوبی انجام دهند.اگر من نباشم کارمندان کار نمیکنند: اگر رهبر خوبی باشیم و به کارمندان انگیزه بدهیم کارها به خوبی انجام خواهند شد.اگر به کارمندان آزادی و اختیار میدهیم سوءاستفاده میکنند: مشکل آنجاست که سیستمی مبتنی بر معیارهای عددی برای سنجش عملکرد کارکنان نداریم.آنقدر سرم شلوغ است که فرصت ندارم: مدیریت زمان ضعیفی داریم.شرایط اقتصادی خوب نیست و نمیتوان کاری کرد: به اندازه کافی بر بازاریابی تمرکز نکردهایم. با شنیدن کلمه بازاریابی بلافاصله به فکر بیلبورد و تبلیغات چند میلیونی نیفتید. راههای ارزانی وجود دارد که میتواند مشتریان زیادی ایجاد کند.رقیبان نمیگذارند فروش خوبی داشته باشیم: مشکل آنجاست که استراتژی مناسبی ندارید. آنقدر در کارهای روزانه غرق شدهاید که دیدگاه بلندمدت را از دست دادهاید. @bazaryabimodern1987
۱:۲۹
رهنمودهایی برای برنامهریزی استراتژیک بهتر@bazaryabimodern1987برنامهریزی استراتژیک، یک فرایند سخت، پیچیده و درگیرکننده است که کل یک سازمان و شرکت را به چالش میکشد، چون میخواهید آینده سازمان و شرکتتان را تعیین کنیدبه همین دلیل، هیچ وقت به برنامهریزی استراتژیک به چشم یک کار ساده و پیش پا افتاده نگاه نکنید، بلکه به مدیران و کارمندانی که قرار است در این سفر شما را همراهی کنند، یادآوری کنید که یک سفر طولانی و سخت در پیش داریدبرای موفقیت در این سفر و طراحی یک برنامه استراتژیک حرفهای و عالی، به شما توصیه میکنم این اصول را مدنظر قرار بدهید: از همه افرادی که در برنامهریزی استراتژیک حضور دارند، بخواهید از این فرایند برای ارتقای جایگاه خودشان یا به دست آوردن منابع بیشتر سوءاستفاده نکنند به رهبران سازمان و شرکتتان بگویید قرار نیست در طول فرایند برنامهریزی استراتژیک، هر چیزی که آنها میگویند را بپذیرید، بلکه قرار است واقعیات را ببینید و بر اساس آن تصمیم بگیرید برای به پایان بردن فرایند برنامهریزی استراتژیک، عجله نکنید حتما و حتما و حتما خروجی فرایند برنامهریزی استراتژیک را با کارمندان اجرایی شرکت در میان بگذارید، چون در نهایت، این آنها هستند که باید این برنامه را اجرا کنند از افراد حاضر در فرایند برنامهریزی استراتژیک بخواهید از تصمیمگیریهای غریزی و الهامگرفته شده خودداری کنند و برای استراتژیهای پیشنهادیشان، مستندات قوی ارایه کنند از افراد حاضر در فرایند برنامهریزی استراتژیک بخواهید با جان و دل در این فرایند حضور داشته باشند و از آن حمایت کنند بعد از طراحی استراتژیهای مدنظرتان، حتما ابزارها، منابع، زیرساختها و سایر موارد لازم برای اجرای استراتژیها را در نظر بگیرید و معیارهایی را برای کنترل میزان اجرای استراتژیها تعیین کنید به هیچ وجه زیر بار این تصمیم نروید که شما برنامهریزی کنید و ما مدیران ارشد سازمان یا شرکت، آن را بازبینی میکنیم. بلکه از مدیران ارشد بخواهید در برنامهریزی استراتژیک حضور فعال داشته باشند به افراد حاضر در فرایند برنامهریزی استراتژیک تاکید کنید قرار است در انتهای این فرایند، استراتژیهایی برای تغییر شرایط و وضعیت شرکت یا سازمانتان پیدا کنید، نه این که وضعیت کنونی آن را تایید کنید فرایند برنامهریزی استراتژیکتان را صرفا به حل مشکلات مهم شرکت یا سازمانتان اختصاص ندهید، بلکه بخش قابل توجهی از آن را برای طرح ایدههای جدید و خلاقانه اختصاص بدهید در طول برنامهریزی استراتژیک، کاغذبازی و جلسات رسمی را کنار بگذارید و جو دوستانه و صمیمانهای را بر کل فرایند حاکم کنید@bazaryabimodern1987
۱:۴۸
نظرات و کامنتهای آنلاین را جدی بگیرید@bazaryabimodern1987با افزایش نفرت مشتریان از تبلیغات کلاسیک، استقبال آنها از «نظرات و کامنتهای دیگران» که در فضای مجازی، فروشگاههای اینترنتی و اپلیکیشنهای موبایلی منتشر میکنند، افزایش یافته استطبق تحقیقات ما، 84 درصد مردم به نظرات و کامنتهای دیگران در فضاهای آنلاین اعتماد دارند و 89 درصد مردم قبل از تصمیمگیری نهایی، این نظرات و کامنتها را میخوانندبه همین دلیل، اگر میخواهید وفاداری مشتریانتان را افزایش بدهید، به هیچ وجه نباید قدرت «نظرات و کامنتهای آنلاین» را نادیده بگیریدتحقیقات ما از شرکتهای کوچک و متوسطی که بیش از 10 سال عمر کردهاند نیز نشان میدهد که 90 درصد آنها، به «نظرات و کامنتهای آنلاین» اهمیت میدهند و آنها را کاملا جدی میگیرندبا این حال، بسیاری از شرکتها از «نظرات و کامنتهای آنلاین» فراریاند، چون تصور میکنند اگر وارد این فضا بشوند، در کنار لذت بردن از نظرات مثبت، باید پاسخگوی نظرات منفی هم باشنداما کارآفرینان و مدیران موفق معتقدند نظرات و کامنتهای منفی مشتریان، بهترین فرصت هم برای تعامل بیشتر با مشتریان و هم برای یافتن معایب محصول و خدمات شرکت است در حقیقت، کارآفرینان و مدیران موفق عمیقا باور دارند که نظرات و کامنتهای منفی و انتقادی، بهترین منبع اطلاعاتی برای یافتن ایدههای جدید جهت بهبود یک کسب و کار و محصول به حساب میآینداز سوی دیگر، یادتان باشد وقتی به نظرات و کامنتهای منفی، به صورت مودبانه، به موقع و منطقی پاسخ میدهید، به مرور اعتبار برندتان را افزایش میدهیددر مقابل، اگر این قبیل نظرات و کامنتها را نادیده بگیرید و پاسخ ندهید، یا پاسخی بیادبانه و غیرمنطقی به آنها بدهید، اعتبار برندتان به شدت خدشهدار میشودپس به شما توصیه میکنم مدیریت نظرات و کامنتهای آنلاین را بسیار بسیار جدی بگیرید و حتما یک تیم مستقل برای این کار آماده کنیداز این تیم بخواهید، ضمن پاسخگویی به تمام نظرات و کامنتهای مثبت و منفی، اطلاعاتی که در دل این نظرات و کامنتها نهفته است را برای شما استخراج کنندمثلا اگر میبینند نظرات منفی درباره بدقولی شرکت در تحویل سفارشات در حال افزایش است، حتما خیلی سریع موضوع را به شما اطلاع بدهند تا بتوانید قبل از آن که این مشکل به یک بحران تبدیل شود، فکری به حال آن بکنید@bazaryabimodern1987
۲:۰۳
برای فروش بیشتر از مشتری بپرسید. @bazaryabimodern1987به دیدن نحوه استفاده از محصول خود بروید.پرسش هایی درباره معایب و مزایای آن بپرسید.بپرسید چه چیزی را بیشتر دوست دارند.بپرسید چه چیزی را کمتر دوست دارند.بپرسید چه چیز را باید تغییر دهند و چگونه باید تغییر دهند. درباره خدمات پس از فروشی که دریافت کرده اید، بپرسید.اقدامات انجام شده به وسیله هر فرد مرتبط را مشاهده کنید. بپرسید که آیا دوباره همان را می خرند؟بپرسید که آیا آن را به واحد تجرای دیگری پیشنهاد میدهند؟تمام چیزهایی را که می گویند ثبت و ضبط کنید.دیدن محصول در عمل و پرسش درباره ان دیدگاه جدیدی از نحوه فروش آن ارائه می دهد. اگر این مرحله را انجام دهید، نه تنها فرصتی برای یادگیری، بلکه فرصتی برای فروش نیز مهیا می شود.@bazaryabimodern1987
۱:۵۳
2 رویکرد به برنامهریزی بازاریابی@bazaryabimodern1987برنامهریزی بازاریابی، مهمترین نوع برنامهریزی در هر کسب و کاری به حساب میآید، چون قرار است رابطه شما با مشتریان، بازار، شبکههای توزیع، شرکای بازاریابی و رقبایتان را تنظیم کندبر همین اساس، برنامهریزی بازاریابی، مهارتی است که آینده کسب و کارتان به آن بستگی دارد و اگر در این مهارت خبره شوید، یک کسب و کار موفق خواهید داشت، ولی اگر این وظیفه را شوخی بگیرید، قطعا به مشکل میخوریداصولا شرکتها هنگامی که میخواهند برنامهریزی بازاریابی انجام بدهند، یکی از این دو رویکرد را انتخاب میکنند:رویکرد درون-بیرون (inside-out perspective)در این رویکرد، شرکت ابتدا منابع، امکانات، ظرفیتها، تواناییها و غیره خودش را بررسی میکند و سپس برنامهریزی بازاریابی را انجام میدهدبرای مثال، شرکت در بررسیهایش متوجه میشود که کارخانهاش با 80 درصد ظرفیت کار میکند و در نتیجه، تصمیم میگیرد که برنامه بازاریابیاش را روی افزایش فروش محصول کنونیاش متمرکز کندرویکرد بیرون-درون (outside-in perspective)در این رویکرد، شرکت کاری به ظرفیتها، تواناییها و وضعیت داخلیاش ندارد، بلکه به این موضوع فکر میکند که بازار و مشتریان به چه چیزی نیاز دارند؟ در مرحله بعد، شرکت تلاش میکند ظرفیتها، تواناییها، منابع و امکانات داخلی برای عرضه آن محصول را فراهم کندناگفته پیداست که رویکرد بیرون-درون، بهترین رویکرد در برنامهریزی بازاریابی است چون به شما کمک میکند بر اساس شرایط بازار حرکت کنید و در نتیجه، هیچ وقت از بازارتان عقب نمیمانیداما اگر بیش از حد روی رویکرد درون-بیرون تمرکز کنید، بعد از مدت کوتاهی از بازار و نیازهای مشتریانتان عقب میمانید و در نهایت از بازار حذف میشوید@bazaryabimodern1987
۱:۲۰
3 گام برای تغییر احساس دیگران@bazaryabimodern1987گاهی اوقات لازم است برای متقاعد کردن دیگران، احساسات آنها را تغییر بدهید. برای این کار میتوانید از روش سه مرحلهای تغییر احساس کمک بگیرید:در اولین قدم، به مخاطبتان بگویید که احساسات و نظرات او را درک میکنید. با این کار، مخاطبتان احساس نزدیکی بیشتری به شما پیدا میکند و حاضر میشود به گفتهها و استدلالهای شما گوش کنددر گام دوم، برای مخاطب در مورد کسی صحبت کنید که در گذشته، نظر یا احساسی مشابه او داشته است. وقتی تعریف میکنید که در گذشته افرادی بودهاند که افکار و احساسات مشابهی داشتهاند، مخاطب متوجه میشود که تنها نیست و افراد دیگری نیز وجود دارند که شرایطی مشابه او دارند. بعلاوه، با مطرح کردن فرد دیگری، پیکان بحث را از روی مخاطبتان برمیدارید و به سمت یک فرد دیگر نشانه میگیریدوقتی مخاطب کاملا با فرد مدنظرتان که احساسات مشابهی دارد، احساس نزدیکی و تشابه کرد، در سومین گام برایش شرح بدهید که چگونه و چرا آن فرد نظرش را تغییر دادبرای مثال، به این گفتگو بین فروشنده لوازم ورزشی به یک خانم باردار دقت کنید:گام اول: من وضعیت شما را به خوبی درک میکنم و متوجهام که در چه شرایط سختی قرار داریدگام دوم: چند روز پیش یک خانم باردار دیگری به ما مراجعه کرده بود و درست مثل شما فکر میکرد که ورزش کردن در زمان بارداری، کار بسیار سختی استگام سوم: اما وقتی با این دستگاهی که به شما پیشنهاد میکنم، کمی ورزش کرد، متوجه شد که اتفاقا ورزش کردن در زمان بارداری چندان هم سخت نیست، اگر دستگاه درستی را انتخاب کنید@bazaryabimodern1987
۱:۱۸
تبلیغات بازی@bazaryabimodern1987تبلیغات بازی (Advergaming)، یک بازی کامپیوتری، موبایلی یا اینترنتی است که توسط یک برند مشخص طراحی و عرضه شده یا در آن، از محصولات یک برند مشخص استفاده شده استبرای مثال، بازی کامپیوتری پپسی مَن، یکی از نخستین تبلیغات بازیهای جهان بود که توسط پپسی طراحی و به بازار عرضه شد و تاثیر بهسزایی روی افزایش شهرت و محبوبیت برند پپسی گذاشتیا به عنوان مثالی دیگر، شرکت فولکس واگن برای تبلیغ خودروی Polo خود تبلیغات بازی مشهوری به نام Polowers را طراحی و به بازار عرضه کردتبلیغات بازیها وقتی موثرترند که مشتریان هدفمان نوجوانان یا جوانان باشند. در این صورت میتوانیم با یک تبلیغات بازی خوب، تعامل میان برند و مشتریان هدف را افزایش بدهیم@bazaryabimodern1987
۱:۳۰
برای داشتن فن بیان حرفه ای چه بگوییم؟ چه نگوییم؟@bazaryabimodern1987️داشتن فن بیان حرفه ای برای یک کارآفرین مهارت خیلی مهمی است! با فن بیان قوی ، تاثیرگذار و کاریزماتیک باشیم.اگر در اداره باهمکارمان صحبت میکنیمنگوییم «گزارش رو برام بفرست»، بگوییم «امکانش هست گزارش رو برام بفرستی»اگر نیاز داریم که چند دقیقه تنها باشیم،به اطرافیان نگوییم « تنهام بذار» بگوییم« میتونم چند دقیقه تنها باشم؟»اگر خواستیم اشتباه کسی را به او یادآور شویم، نگوییم «تو اشتباه میکنی» بگوییم « به نظر میاد اشتباهی پیش اومده» اگر از کسی درخواست شماره داریم نگوییم «شمارتو بهم بده » بگوییم « امکانش هست شمارتو داشته باشم»@bazaryabimodern1987
۱:۱۶
ترفندهاى جذب مشترى@bazaryabimodern1987برای جذب مشتری جدید هیچ گاه از مشتری قدیمی غافل نشوید. اگر چه جذب مشتری جدید کاری جذاب است ولی اگر مشتری قدیمی چنین بپندارد که اهمیت خود را از دست داده است از شما دور خواهد شد.پس از بروز مساله (از نظر ارتباط با مشتری) هر چه سریع تر آن را حل کنید.همیشه حالت برد برد را با مشتری به وجود بیاورید.همیشه حق با مشتری نیست ولی مساله مهم تفهیم این موضوع به مشتری است.مشتری خواستار لذت است نه تامین رضایت.فراموش نکنیدکه مشتری حق انتخاب دارد.برای پی بردن به خواست مشتری به حرفهای او گوش فرا دهید.درباره خدمات دیدگاه مثبت داشته باشید.خود را به جای مشتری بگذارید تا احساسات او را درک کنید.@bazaryabimodern1987
۲:۵۶
چرا به مشتریانمان گوش نمیدهیم؟@bazaryabimodern1987گوش دادن و شنیدن دو عمل کاملاً متفاوتاند. شنیدن یک عمل فیزیکی و ناخودآگاه است، اما گوش دادن یک عمل ذهنی و خودآگاه استهنگام شنیدن، گوشهای ما امواج صوتی محیطی که در آن قرار داریم را به صورت خودکار جذب میکنند و به مغزمان میفرستند ولی در اکثر مواقع مغزمان هیچ واکنشی به امواج دریافتی نشان نمیدهدپس نمیتوانیم بگوییم چون گوش و مغزمان توانایی شنیدن دارند، در حال گوش دادن هستیمبه همین دلیل است که یکی از شکایتهای رایج بین مشتریان این است که فروشندگان اصلاً به حرفشان گوش نمیدهند و فقط حرفشان را میشنونداما چرا فروشندگان به حرفهای مشتریان گوش نمیدهند و فقط آن را میشنوند؟ در پاسخ میتوانیم بگوییم:فروشنده هیچ اهمیتی به مشتری نمیدهد و در نتیجه حرفهای او را بیارزش میشماردفروشنده یک فرد خودخواه است و فقط به نظرات و ایدههای خودش اهمیت میدهدگوش دادن مستلزم تمرکز ذهنی است که متاسفانه اکثر فروشندگان فاقد چنین تمرکزی هستند در نتیجه فقط ادای گوش دادن را در میآورندفروشنده نمیداند که چگونه باید به حرفهای مشتری گوش بدهدفروشنده به دلیل شخصیت سلطهجویی که دارد، فقط میخواهد خودش حرف بزند، نه دیگرانفروشنده صرفاً به جملاتی که مشتری میگوید، گوش میدهد و به زبان بدن مشتری اهمیتی نمیدهدفروشنده تصور میکند اطلاعات و دانش بیشتری دربارۀ موضوع مورد بحث دارد و در نتیجه حرفهای مشتری را خستهکننده میداندفروشنده تصور میکند حرفهای این مشتری هم شبیه حرفهای بقیه مشتریان است و در نتیجه همۀ حرفهای مشتری را از قبل میداندفروشنده به جای آن که به حرفهای مشتری گوش کند، در حال آماده کردن پاسخ به او استبرای همین، اگر میخواهیم به یک فروشندۀ موفق تبدیل شویم، باید این قبیل رفتارها را کنار بگذاریم و به جای آن بدون در نظر گرفتن سن، جنسیت، سطح تحصیلات، تجربه و سایر ویژگیهای مشتری، با اعماق وجودمان به حرفهای زبان و بدن مشتری گوش بدهیم@bazaryabimodern1987
۱:۵۲
١٢ گام بازاریابی و فروش@bazaryabimodern1987١ - برنامه ريزى وآمادگى جهت فروش٢ - ورود به فروشگاه٣ - معرفى خود و شركت٤ - برقرارى ارتباط با مشترى٥ - بررسى مشكلات احتمالى مشترى٦ - بازرسى چشمى وگرفتن موجودى٧ - بررسى كالاى رقبا٨ - سفارش گيرى٩ - ويزيت مجدد١٠ - قطعى كردن سفارش١١ - استفاده از ابزار تبليغاتى و چيدمان١٢ - ارتباط مجدد با مشترى( خروج از فروشگاه)@bazaryabimodern1987
۲:۱۱
۳ راه برای خلق عناوین و جملات پر منفعت و مزیتی محصولات:@bazaryabimodern1987۱ - احساسیاش کنید!چرا مردم به چیزی که میگویید باید اهمیت دهند؟توجهشان را با چیزی که به آنها مربوط است بدست آورید. احساسات ایده را می فروشد، نه واقعیت. ایده شما برای مشتری چه کاری میکند؟از این که از احساسات استفاده کنید نترسید، اغلب انگیزه خرید احساسی بسیار بیشتر از انگیزه خرید منطقی است.کاربرد کلماتی که به احساسات مربوط میشوند، مانند “مجانی”، “باورنکردنی” و “عظیم” را امتحان کنید.۲ - کوتاهش کنید!واقعا کوتاه! یعنی بیشتر از ۱۰ یا ۲۰ کلمه نباشد، (کمتر بهتر است).یادتان باشد,وقت زیادی ندارید، اگر جمله گزارشی شما طولانی است، مردم از آن عبور خواهند کرد، قبل از این که بخواهند ادامه اش را بخوانند یا بشنوند.از استفاده کمتر از کلمات نترسید و از این که تمام جزییات محصولتان شاملش نشود؛ بسیار بهتر است که ۳ تا از ویژگی های برترش به خوبی شناخته شود تا همه ویژگی هایش به صورت گذرا خوانده شود.۳ - از اعداد استفاده کنید!اعداد اختصاصی بودن را القا میکنند. اطرافتان را نگاه کنید، عنوانهایی با اعداد بر جهانمان حکمفرماست.محصولات معتبر برای ورزشکاران حرفهایسریع ترین مرکز فروش کتابمحصولی برای افزایش ۵۰% حجم اتاقتانهر جملهای را که میسازید توسط اطرافیانتان تست کنید. تحقیق کنید کدامشان بیشترین تاثیر را در فروش دارند؟ بازخورد بگیرید و هرکدام بهتر بود آنرا انتخاب کنید.@bazaryabimodern1987
۲:۳۷
راهکارهای پیروزمندانه در بازاریابی از نظر فیلیپ کاتلر:@bazaryabimodern1987۱ - پیروزی در سایه کیفیت۲ - پیروزی در سایه خدمات بهتر۳ - پیروزی در سایه قیمتهای پایین۴ - پیروزی در سایه داشتن سهم بزرگی از بازار۵ - پیروزی در سایه متناسب و همخوان شدن۶ - پیروزی در سایه بهسازی پیوسته محصولات و خدمات۷ - پیروزی در سایه نوآوری۸ - پیروزی در سایه ورودبه بازارهای پر رشد۹ - پیروزی در سایه فراتر رفتن از انتظار مشتری@bazaryabimodern1987
۰:۲۹
تبدیل رهگذر به مشتری @bazaryabimodern1987 برای تبدیل رهگذران به مشتری راههای زیر پیشنهاد میشود:
مشتریان را خوشحال کنید. سرویس رایگان ارائه بدهید. ارتباط طولانی مدت برقرار کنید. سوال بپرسید. چند جور قیمت بدهید. اندکی مهلت بدهید. ریسک خرید را کاهش دهید. اعتمادسازی کنید. اطلاعات رایگان بدهید.@bazaryabimodern1987
مشتریان را خوشحال کنید. سرویس رایگان ارائه بدهید. ارتباط طولانی مدت برقرار کنید. سوال بپرسید. چند جور قیمت بدهید. اندکی مهلت بدهید. ریسک خرید را کاهش دهید. اعتمادسازی کنید. اطلاعات رایگان بدهید.@bazaryabimodern1987
۲:۲۲
نکات لازم برای موفقیت مدیر بازاریابی و فروش @bazaryabimodern1987 شما برای هر برنامه بازاریابی خود با افراد متفاوتی از جمله مدیران کسبوکار، مشتریان، نمایندگان فروش، کارکنان خلاق، متخصصان فناوری، مدیران تولید و... در ارتباط خواهید بود. لازم است با رعایت نکات زیر موفقیت خود را افزایش دهید: ۱ - اجازه دهید تا شور و شوق شما بدرخشد.سعی کنید شور و شوقتان در کار را بروز دهید. شما ممکن است مدیر بازاریابی باشید، اینکه در کارتان انگیزه داشته باشید مانند موجی فراگیر میشود و باعث میشود که همکاران شما نیز به وجد آمده و پرانرژیتر کار کنند. ۲ - در کارتان متعادل باشید.شما برای دو نهاد کار میکنید، از یک سو تیم اجرایی خود که از شما انتظار کمک برای رسیدن به اهداف مالی را دارند و از سوی دیگر مشتریان که انتظار دارند تحت تاثیر شما قرار بگیرند و از محصولات و خدمات شما راضی باشند. این دو نهاد در تلاش برای هم زیستی با هم هستند و در این میان نیروهای مخالف شما را به چالش میکشند اما اگر شما بتوانید تعادل را برقرار کنید یک مدیر بازاریابی برجسته خواهید بود. ۳ - با افراد ارتباط خوب برقرار کنید.شما برای هر برنامه بازاریابی خود با افراد متفاوتی از جمله مدیران کسبوکار، مشتریان، نمایندگان فروش، کارکنان خلاق، متخصصان فناوری، مدیران تولید و... در ارتباط خواهید بود.این افراد شخصیتهای مختلفیدارند و از اصول متفاوتی پیروی میکنند، شما باید بتوانید ارتباط و همکاری خود با آنها را به بهترین شکل حفظ کنید. ۴ - اطلاعات خود را از فروش افزایش دهید.همکاری شما با تیم فروشتان یکی از مهمترین اصول است، بهطوری که بازاریابی و فروش حرفهای زمانی موفق میشوند که دست در دست هم کار کنند. ۵ - اهرم اینترنت را جدی بگیرید.از آن جایی که بازاریابی به سمت دنیای دیجیتال میرود، درک گستردهای از استراتژیهای بازاریابی مبتنی بر اینترنت ضروری خواهد بود.شرکتها از شما انتظار دارند بتوانید با استفاده از رسانههای اجتماعی و وبلاگنویسی و استراتژیهای پرداخت و... با مشتریان آنلاین ارتباط برقرار کنید.۶ - زندگی را برای همه آسان کنید.برخی از موثرترین برنامههای بازاریابی ساده و روشن هستند. پیام بازاریابی شما زمانی که آن را در سادهترین فرم و آسان برای هضم ارائه دهید در همه جا پخش خواهد شد و مشتریانتان درک بهتری از ویژگیهای محصول شما و سودمندی آن به دست میآورند. ۷ - به خودتان اعتماد کنید.شما در کارتان از حمایت و کمک بسیاری از افراد استفاده میکنید و در هر سطح از مشارکت و ارایه نظرات و پیشنهادات بسیاری وجود دارند که به شما کمک میکنند.اما شما نیاز دارید تا با اعتمادبهنفس و اقتدار برای شرکت تصمیمگیری کنید.ولی توجه داشته باشید که استراتژیهای بازاریابی و تیم بازاریابی شما، تنها با هدایت و رهبری شما پیش میروند. ۸ - نخستین نفری باشید که با مشتریان خود تعامل میکنید.به عنوان مدیر بازاریابی باهوش و دقیق، آیندهنگری و نوآوری به شما کمک میکنند تا محصولات یا خدمات خود را توسعه و ترویج دهید.شما راهنمای دیگران خواهید بود به جای اینکه بهطور مداوم ایدههای دیگران را تکرار کنید. ۹ - وظایف و فعالیتها را اداره کنید.به عنوان یک مدیر بازاریابی، با افراد و پروژههای مختلفی در فضای کاری، دفتر و بازار ارتباط دارید.برای برقراری تعادل و مدیریت صحیح از شما انتظار میرود که بتوانید کارتان را در زمان معین با بودجه مناسب تکمیل کنید. ۱۰ - خودتان را در دسترس کارکنان قرار دهید.به عنوان کسی که میتواند بازخورد یا مشاوره دهد به کارکنانتان کمک کنید.@bazaryabimodern1987
۱:۰۳
فرایند فروش @bazaryabimodern1987۱ - جستجوگری یا مشتریابی۲ - مرحله قبل از تماس با مشتری۳ - مرحله تماس با مشتری۴ - نمایش۵ - حل مشکل۶ - رسیدگی به اعتراضات۷ - پيگيرى۸ - بستن قرارداد۹ - پیگیریهای پس از فروش@bazaryabimodern1987
۲:۳۷