برنامه ها رو پین کردم براتون روی یه برگه بنویسید تایما رو و توی اتاقتون نصب کنید
پایین برگه هم بهترین خط هدفتون رو بنویسید که یادتون نره واسه چی دارید زحمت میکشید 🤌
تا شب هم تایما رو برای روزای تعطیل براتون میزارمکه البته فقط واسه کنکوری هاست
بچه های ابتدایی و متوسطه اول با همون برنامه ی خودشون بخونید منتهی از صبح شروع کنید و پارتا رو دنبال کنید ۴ الی ۵ ساعت درس در روز برای پایه ۴ ام تا هشتم کافیه
کسایی که تیزهوشان میخوان شرکت کنن کل پارتا رو دنبال کنید حدودا ۷ ساعت میشه
پایین برگه هم بهترین خط هدفتون رو بنویسید که یادتون نره واسه چی دارید زحمت میکشید 🤌
تا شب هم تایما رو برای روزای تعطیل براتون میزارم
که البته فقط واسه کنکوری هاست بچه های ابتدایی و متوسطه اول با همون برنامه ی خودشون بخونید منتهی از صبح شروع کنید و پارتا رو دنبال کنید ۴ الی ۵ ساعت درس در روز برای پایه ۴ ام تا هشتم کافیه
کسایی که تیزهوشان میخوان شرکت کنن کل پارتا رو دنبال کنید حدودا ۷ ساعت میشه
۱۰:۵۹
بعد از مدرسه هم حتماااا تو هر پایه ای هستید ۴۵ تا ۹۰ دقیقه تایم خواب بزاریدبرا همین پارتا از ساعت ۴ شروع شده
۱۱:۰۴
بازارسال شده از
ahang-jadidachou-achou-128-(berooztarinha.com).mp3
۰۴:۴۳-۱۰.۸۹ مگابایت
هندی و شاد 🤌
🤌۱۲:۰۱
вєℓιєƒѕ 🤍🌱 هندی و شاد 🤌
هندی و شاد 🤌گفته بودید آهنگای مورد علاقمم بفرستم
۱۲:۰۱
صبحتون بخیر
۶:۱۳
پارتای درسی روزای تعطیل برای کنکوریا 🤌
پارت اول : ۶:۳۰ - ۸:۳۰ درس سخت و بلندتو بزار برای این تایم پارت دوم ۸:۵۰ - ۱۰:۵۰
پارت سوم : ۱۱:۲۰ - ۱۲:۵۰
پارت چهارم : ۱۵ - ۱۷
پارت پنجم :۱۷:۲۰ - ۱۸:۵۰
پارت ششم: ۲۰:۳۰ - ۲۲
هدف : کامل پارتا رو دنبال کنی امروز ۹ ساعت درس خوندی
*قرار نیست حتما تو هر پارت درست متفاوت باشه میتونی درسارم پارت بندی کنی
вєℓιєƒѕ🤍
پارت اول : ۶:۳۰ - ۸:۳۰
درس سخت و بلندتو بزار برای این تایم پارت دوم ۸:۵۰ - ۱۰:۵۰ پارت سوم : ۱۱:۲۰ - ۱۲:۵۰
پارت چهارم : ۱۵ - ۱۷
پارت پنجم :۱۷:۲۰ - ۱۸:۵۰
پارت ششم: ۲۰:۳۰ - ۲۲
هدف : کامل پارتا رو دنبال کنی امروز ۹ ساعت درس خوندی
*قرار نیست حتما تو هر پارت درست متفاوت باشه میتونی درسارم پارت بندی کنی
вєℓιєƒѕ
🤍۶:۱۹
ببین بزار یه چیزی بهت بگم من خودم کلا آدمیم که باورم و اعتقادم رو به هرچیزی ترجیح میدم کلا آدمیم که درونگرام و سر همین موضوع بود و نبود آدمایی که نمیخوان کنارشون باشم برام مهم نیست (تنهایی رو دوست دارم )
اما این حس تنهایی که میگی رو تجربه کردم توی دانشگاه اوایل فکر میکردم سر کلاسا دخترا اکثریت متفاوت با منن یا منو قضاوت میکنن دلیلی نداشت که بخوام اهمیت بدم یا مهم نبود که باشن ما عقایدمون متفاوته چیزی که اذیتم میکرد قضاوت شدنه بود میگفتم قضاوتم میکنن چون با حجابم کسی باهام هم صحبت نمیشه و... آره سر قضاوت شدن اذیت میشدم ولی دلیلی نداره چیزی که باورمه رو کنار بزارم هرکس عقیده ای داره و همه ی آدم ها محترمن بنظرمرفته رفته که گذشت دیدم نه اینجوری نیست اصلا من بخاطر ذهنیت غلطم دارم اذیت میشم و چون این ذهنیت رو دارم گارد دارم به آدما و خب این گارد رو نشون میدم این حس رو میدم به اونا که نمیخوام باهاتون هم کلام شن یه جورایی دیدم تقصیر خودمه توی همون دانشگاهی که یکی با آرایش غلیظ میاد با یه دختر کاملا محجبه ارتباط دوستانه داره پس اصلا ربطی به پوشش نداره یا عقاید نداره من خودم ۲ تا از بهترین دوستام پوششون با من فرق داشت و ۲ تا از دوستام مثل من بودن
اینکه تو کجا زندگی میکنی تو شهری یا پایه ی چندمی رو نمیدونم ولی اینو بدون طرز تفکر های این آدما بچگانست هرچی بزرگتر میشی میفهمی توی مدرسه یا دانشگاه یا هرجایی نباید درباره عقایدت هرجایی حرف بزنی
چون توهین میشه بهشون ، مورد تمسخر قرار میگیره یا ... پس کلا درباره عقایدت حرف نزن سعیم نکن کسی رو قانع کنی که درست میگی چون اون آدمم عقاید خودشو داره که براش محترمن پس این کاری که میکنی به اون حس قضاوت شدن میده همونی که الان داری تجربش میکنیمن خودم ۳ سالللله با رفیقایی بودم که کاملااا با من متفاوتن هرکی ما رو میدید میگفت یا تو چادری میشی یا این بی حجاب ولی علت تداوم این رفاقتمون این بود که تا وقتی اون طرف مقابل نمیخواست از عقایدمون حرفی نمیزدیم ولی اگر میومد میگفت درباره ی یه مسئله ی اعتقادی که براش پیش اومده بود حرف میزد با هم کلام میشدیم یه جاهایی قبول میکردن ولی من سعی نمیکردم تحمیل کنم من فقط خیلی دلی باهاشون حرف میزدم هرچی سنت بره بالاتر و بزرگتر بشی از نظر (عقلی ) اینو میفهمید مگر اینکه توی یه جو خاص قرار بگیرید اما بعدش درست میشه پس اعتقادتونو نگه دارید برای خودتون و حفظشون کنید اگر مطمئنید که درسته و با کسی هم بحث نکنید تحت هیچ شرایطی
سعی کنید درستونو بخونید و کار به کار کسی نداشته باشید شما آدمای ارزشمندی هستید اگر دوست ندارن نزدیکشون باشید خب خودتون رو ازشون بگیرید ولی گاردم نگیرید نسبت به کسی قضاوت هم نکن تا قضاوت نشی
کلا آدمیم که درونگرام و سر همین موضوع بود و نبود آدمایی که نمیخوان کنارشون باشم برام مهم نیست (تنهایی رو دوست دارم ) اما این حس تنهایی که میگی رو تجربه کردم توی دانشگاه اوایل فکر میکردم سر کلاسا دخترا اکثریت متفاوت با منن یا منو قضاوت میکنن دلیلی نداشت که بخوام اهمیت بدم یا مهم نبود که باشن ما عقایدمون متفاوته چیزی که اذیتم میکرد قضاوت شدنه بود میگفتم قضاوتم میکنن چون با حجابم کسی باهام هم صحبت نمیشه و... آره سر قضاوت شدن اذیت میشدم ولی دلیلی نداره چیزی که باورمه رو کنار بزارم هرکس عقیده ای داره و همه ی آدم ها محترمن بنظرم
رفته رفته که گذشت دیدم نه اینجوری نیست اصلا من بخاطر ذهنیت غلطم دارم اذیت میشم و چون این ذهنیت رو دارم گارد دارم به آدما و خب این گارد رو نشون میدم این حس رو میدم به اونا که نمیخوام باهاتون هم کلام شن یه جورایی دیدم تقصیر خودمه توی همون دانشگاهی که یکی با آرایش غلیظ میاد با یه دختر کاملا محجبه ارتباط دوستانه داره پس اصلا ربطی به پوشش نداره یا عقاید نداره من خودم ۲ تا از بهترین دوستام پوششون با من فرق داشت و ۲ تا از دوستام مثل من بودن اینکه تو کجا زندگی میکنی تو شهری یا پایه ی چندمی رو نمیدونم ولی اینو بدون طرز تفکر های این آدما بچگانست هرچی بزرگتر میشی میفهمی توی مدرسه یا دانشگاه یا هرجایی نباید درباره عقایدت هرجایی حرف بزنی
چون توهین میشه بهشون ، مورد تمسخر قرار میگیره یا ... پس کلا درباره عقایدت حرف نزن سعیم نکن کسی رو قانع کنی که درست میگی چون اون آدمم عقاید خودشو داره که براش محترمن پس این کاری که میکنی به اون حس قضاوت شدن میده همونی که الان داری تجربش میکنی
من خودم ۳ سالللله با رفیقایی بودم که کاملااا با من متفاوتن هرکی ما رو میدید میگفت یا تو چادری میشی یا این بی حجاب ولی علت تداوم این رفاقتمون این بود که تا وقتی اون طرف مقابل نمیخواست از عقایدمون حرفی نمیزدیم ولی اگر میومد میگفت درباره ی یه مسئله ی اعتقادی که براش پیش اومده بود حرف میزد با هم کلام میشدیم یه جاهایی قبول میکردن ولی من سعی نمیکردم تحمیل کنم من فقط خیلی دلی باهاشون حرف میزدم هرچی سنت بره بالاتر و بزرگتر بشی از نظر (عقلی ) اینو میفهمید مگر اینکه توی یه جو خاص قرار بگیرید اما بعدش درست میشه پس اعتقادتونو نگه دارید برای خودتون و حفظشون کنید اگر مطمئنید که درسته و با کسی هم بحث نکنید تحت هیچ شرایطی سعی کنید درستونو بخونید و کار به کار کسی نداشته باشید شما آدمای ارزشمندی هستید اگر دوست ندارن نزدیکشون باشید خب خودتون رو ازشون بگیرید ولی گاردم نگیرید نسبت به کسی
قضاوت هم نکن تا قضاوت نشی ۱۱:۱۶
вєℓιєƒѕ 🤍🌱 ببین بزار یه چیزی بهت بگم من خودم کلا آدمیم که باورم و اعتقادم رو به هرچیزی ترجیح میدم کلا آدمیم که درونگرام و سر همین موضوع بود و نبود آدمایی که نمیخوان کنارشون باشم برام مهم نیست (تنهایی رو دوست دارم ) اما این حس تنهایی که میگی رو تجربه کردم توی دانشگاه اوایل فکر میکردم سر کلاسا دخترا اکثریت متفاوت با منن یا منو قضاوت میکنن دلیلی نداشت که بخوام اهمیت بدم یا مهم نبود که باشن ما عقایدمون متفاوته چیزی که اذیتم میکرد قضاوت شدنه بود میگفتم قضاوتم میکنن چون با حجابم کسی باهام هم صحبت نمیشه و... آره سر قضاوت شدن اذیت میشدم ولی دلیلی نداره چیزی که باورمه رو کنار بزارم هرکس عقیده ای داره و همه ی آدم ها محترمن بنظرم رفته رفته که گذشت دیدم نه اینجوری نیست اصلا من بخاطر ذهنیت غلطم دارم اذیت میشم و چون این ذهنیت رو دارم گارد دارم به آدما و خب این گارد رو نشون میدم این حس رو میدم به اونا که نمیخوام باهاتون هم کلام شن یه جورایی دیدم تقصیر خودمه توی همون دانشگاهی که یکی با آرایش غلیظ میاد با یه دختر کاملا محجبه ارتباط دوستانه داره پس اصلا ربطی به پوشش نداره یا عقاید نداره من خودم ۲ تا از بهترین دوستام پوششون با من فرق داشت و ۲ تا از دوستام مثل من بودن اینکه تو کجا زندگی میکنی تو شهری یا پایه ی چندمی رو نمیدونم ولی اینو بدون طرز تفکر های این آدما بچگانست هرچی بزرگتر میشی میفهمی توی مدرسه یا دانشگاه یا هرجایی نباید درباره عقایدت هرجایی حرف بزنی چون توهین میشه بهشون ، مورد تمسخر قرار میگیره یا ... پس کلا درباره عقایدت حرف نزن سعیم نکن کسی رو قانع کنی که درست میگی چون اون آدمم عقاید خودشو داره که براش محترمن پس این کاری که میکنی به اون حس قضاوت شدن میده همونی که الان داری تجربش میکنی من خودم ۳ سالللله با رفیقایی بودم که کاملااا با من متفاوتن هرکی ما رو میدید میگفت یا تو چادری میشی یا این بی حجاب ولی علت تداوم این رفاقتمون این بود که تا وقتی اون طرف مقابل نمیخواست از عقایدمون حرفی نمیزدیم ولی اگر میومد میگفت درباره ی یه مسئله ی اعتقادی که براش پیش اومده بود حرف میزد با هم کلام میشدیم یه جاهایی قبول میکردن ولی من سعی نمیکردم تحمیل کنم من فقط خیلی دلی باهاشون حرف میزدم هرچی سنت بره بالاتر و بزرگتر بشی از نظر (عقلی ) اینو میفهمید مگر اینکه توی یه جو خاص قرار بگیرید اما بعدش درست میشه پس اعتقادتونو نگه دارید برای خودتون و حفظشون کنید اگر مطمئنید که درسته و با کسی هم بحث نکنید تحت هیچ شرایطی سعی کنید درستونو بخونید و کار به کار کسی نداشته باشید شما آدمای ارزشمندی هستید اگر دوست ندارن نزدیکشون باشید خب خودتون رو ازشون بگیرید ولی گاردم نگیرید نسبت به کسی قضاوت هم نکن تا قضاوت نشی
ببین بزار یه چیزی بهت بگم من خودم کلا آدمیم که باورم و اعتقادم رو به هرچیزی ترجیح میدم کلا آدمیم که درونگرام و سر همین موضوع بود و نبود آدمایی که نمیخوان کنارشون باشم برام مهم نیست (تنهایی رو دوست دارم ) اما این حس تنهایی که میگی رو تجربه کردم توی دانشگاه اوایل فکر میکردم سر کلاسا دخترا اکثریت متفاوت با منن یا منو قضاوت میکنن دلیلی نداشت که بخوام اهمیت بدم یا مهم نبود که باشن ما عقایدمون متفاوته چیزی که اذیتم میکرد قضاوت شدنه بود میگفتم قضاوتم میکنن چون با حجابم کسی باهام هم صحبت نمیشه و... آره سر قضاوت شدن اذیت میشدم ولی دلیلی نداره چیزی که باورمه رو کنار بزارم هرکس عقیده ای داره و همه ی آدم ها محترمن بنظرم رفته رفته که گذشت دیدم نه اینجوری نیست اصلا من بخاطر ذهنیت غلطم دارم اذیت میشم و چون این ذهنیت رو دارم گارد دارم به آدما و خب این گارد رو نشون میدم این حس رو میدم به اونا که نمیخوام باهاتون هم کلام شن یه جورایی دیدم تقصیر خودمه توی همون دانشگاهی که یکی با آرایش غلیظ میاد با یه دختر کاملا محجبه ارتباط دوستانه داره پس اصلا ربطی به پوشش نداره یا عقاید نداره من خودم ۲ تا از بهترین دوستام پوششون با من فرق داشت و ۲ تا از دوستام مثل من بودن اینکه تو کجا زندگی میکنی تو شهری یا پایه ی چندمی رو نمیدونم ولی اینو بدون طرز تفکر های این آدما بچگانست هرچی بزرگتر میشی میفهمی توی مدرسه یا دانشگاه یا هرجایی نباید درباره عقایدت هرجایی حرف بزنی چون توهین میشه بهشون ، مورد تمسخر قرار میگیره یا ... پس کلا درباره عقایدت حرف نزن سعیم نکن کسی رو قانع کنی که درست میگی چون اون آدمم عقاید خودشو داره که براش محترمن پس این کاری که میکنی به اون حس قضاوت شدن میده همونی که الان داری تجربش میکنی من خودم ۳ سالللله با رفیقایی بودم که کاملااا با من متفاوتن هرکی ما رو میدید میگفت یا تو چادری میشی یا این بی حجاب ولی علت تداوم این رفاقتمون این بود که تا وقتی اون طرف مقابل نمیخواست از عقایدمون حرفی نمیزدیم ولی اگر میومد میگفت درباره ی یه مسئله ی اعتقادی که براش پیش اومده بود حرف میزد با هم کلام میشدیم یه جاهایی قبول میکردن ولی من سعی نمیکردم تحمیل کنم من فقط خیلی دلی باهاشون حرف میزدم هرچی سنت بره بالاتر و بزرگتر بشی از نظر (عقلی ) اینو میفهمید مگر اینکه توی یه جو خاص قرار بگیرید اما بعدش درست میشه پس اعتقادتونو نگه دارید برای خودتون و حفظشون کنید اگر مطمئنید که درسته و با کسی هم بحث نکنید تحت هیچ شرایطی سعی کنید درستونو بخونید و کار به کار کسی نداشته باشید شما آدمای ارزشمندی هستید اگر دوست ندارن نزدیکشون باشید خب خودتون رو ازشون بگیرید ولی گاردم نگیرید نسبت به کسی قضاوت هم نکن تا قضاوت نشی اینم بگم که من از وقتی طرز تفکرمو گزاشتم کنار دیدم دخترای کلاسمونم خیلی باحالن باهم حرف میزنیم گروه زدیم چت میکنیم و یکم باهاشون حرف زدم فهمیدم که واقعاا به اونا حس یه بچه خرخونی رو میدادم که بقیه رو آدم حساب نمیکنهبعد کلاس سریع میره تنها یه گوشه میشینه اونا نمیدونن چرا در میرفتم ازشون ولی فهمیدم تقصیر خودم بوده
۱۱:۲۳
