ما برات این کارو کردیم
#دوره_نویسندگی_خلاق
اولین جلسه به صورت راااایگااان
هرجا هستی خودتو به فردای مکتب مادری برسون
برای ثبت نام کامل دوره و اطلاع از هزینه و جزییات برگزاری کلاس من اینجام
@khademalzahra18
لینک گروه مکتب مادری
https://eitaa.com/joinchat/2468544568C4114832bab
۵:۴۰
بغض قلم
آیا تا به حال به این فکر کردی تو میتونی یه نویسندخلاق با کلی کتاب چاپ شده باشی
؟؟
آیا تا به حال به این فکر کردی که یه کلاس نویسندگی همه چیز تموم که فوت و فن نویسنده شدن رو یادت بده شرکت کنی
؟؟؟ ما برات این کارو کردیم
#دوره_نویسندگی_خلاق اولین جلسه به صورت راااایگااان
در بستر گروه مکتب مادری در پیامرسان ایتا
هرجا هستی خودتو به فردای مکتب مادری برسون
چون یه مسابقه جذذذاااااب #روایت_نگاری بعد از محتوای کلاس داریم🥰 که به نفرات برتر جایزه وییییژه اهدا میشه
برای ثبت نام کامل دوره و اطلاع از هزینه و جزییات برگزاری کلاس من اینجام
@khademalzahra18 لینک گروه مکتب مادری https://eitaa.com/joinchat/2468544568C4114832bab
امروز بچههای مکتبمادری ساعت ۱۰ تا ۱۲ قرار از نوشتن، حرف بزنند.
۵:۴۰
در حال حاضر نمایش این پیام پشتیبانی نمیشود.
05.Maeda_.082.mp3
۱۱:۲۱-۳.۰۷ مگابایت
قطعاً سرسختترين مردم را در دشمنى نسبت به اهل ايمان، يهوديان و مشركان خواهى يافت، و نزديكترينشان را از نظر دوستى با مؤمنان، كسانى خواهىيافت كه مىگويند: ما نصرانى هستيم. اين (دوستى) به آن جهت است كه برخى از آنان كشيشان وراهبانند وآنان تكبّر نمىورزند.
#مائده_۸۲
●━━━━━━───────⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
۶:۴۶
رسیدیم به جز ۷ قرآن 
۶:۴۶
در حال حاضر نمایش این پیام پشتیبانی نمیشود.
05.Maeda_.083.mp3
۰۸:۲۰-۲.۲۸ مگابایت
وَإِذَا سَمِعُوا مَا أُنْزِلَ إِلَى الرَّسُولِ تَرَىٰ أَعْيُنَهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ ۖ يَقُولُونَ رَبَّنَا آمَنَّا فَاكْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِينَ
و (آن مسيحيان) هرگاه آياتى را كه بر پيامبر نازل شده مىشنوند، مىبينى كه چشمانشان از اينكه حقّ را شناختهاند از اشك لبريز مىشود و مىگويند: پروردگارا! ما ايمان آورديم، پس نام ما را در زمرهى گواهىدهندگان (به حقّ) بنويس.
#مائده_۸۳
●━━━━━━───────⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
۵:۳۶
در این کانالت رو گِل بگیر 
دیگه صدای اعتراض دوستان و آشنایان از دستم بلند شده و هرجا میرم یک نفر از کمپیدا بودنم شکایت میکند. چندنفری هم گفتند؛ کانال رو تعطیل کن، بعد از ابلیسچه دیگه کانالت کانال نشد. انگار ابلیسچه و خیکی کانالت رو دود کردند. همهی این حرفها رو قبول دارم و اولین راهی که به ذهنم رسید، تعطیل کردن بود که شاید ابلیسچه توی سرم انداخته بود. این رو که میگم از ناراحتی نیست، حق با شماست. اگه کانال زدی باید مطلب قرار بدی ولی گاهی واقعا نمیشه. بعضی وقتها خیلی راحت همدیگر رو قضاوت میکنیم بدون اینکه از حال هم خبر داشته باشیم.
یکم ننه من غریبم بازی میخوام براتون در بیارم؛ از دهم اسفند ماه به مدت چهل روز راهی سفری شدم که در اون تجربههای نابی رو به دست آوردم. از مرگ تا تولد داخل این سفر بود. از رنج، از بیماری، از معجزه، از فراق، از وصال، از عشق، از نفرت و....
این مدت بیشتر برای خودم نوشتم، چون مسائل وارد حریم شخصی زندگیم میشد و خیلی نمیتونستم بهش بپردازم چون همون نمیری دختر که کل خانواده رو لو دادم هنوز جاش درد میکنه.
از طرفی بعد این چهل روز، کارها فشرده و پرفشارتر از قبل شروع شد و تقریبا هر روز جلسه بودم و هستم.
از کپی کردن مطالب هم متنفرم، دوست دارم مطالب کانال جدید و حاصل مطالعه یا نوشتههای خودم باشه.
از طرفی هم چندبار از افشای حریم خصوصی زندگیم اینجا لای متنها آسیب دیدم.
همهی این موانع باعث شد، فعلا سکوت کنم. تا به نرمافزار جدیدی برای ادامهی کانال برسم. پس اگه هنوز حنای بغضقلم براتون رنگ دارد کمی تا سبک شدن کارهام صبر کنید، بعید میدونم روزی برسه که بیکار باشم ولی سبکتر که بشه و بتونم به نرمافزار جدید برسم، شروع میکنم.
ممنونم از همراهی همیشگیتون بهم بگید از بغضقلم چه انتظاری دارید؟! چه مطالبی قرار بدم؟!
دیگه صدای اعتراض دوستان و آشنایان از دستم بلند شده و هرجا میرم یک نفر از کمپیدا بودنم شکایت میکند. چندنفری هم گفتند؛ کانال رو تعطیل کن، بعد از ابلیسچه دیگه کانالت کانال نشد. انگار ابلیسچه و خیکی کانالت رو دود کردند. همهی این حرفها رو قبول دارم و اولین راهی که به ذهنم رسید، تعطیل کردن بود که شاید ابلیسچه توی سرم انداخته بود. این رو که میگم از ناراحتی نیست، حق با شماست. اگه کانال زدی باید مطلب قرار بدی ولی گاهی واقعا نمیشه. بعضی وقتها خیلی راحت همدیگر رو قضاوت میکنیم بدون اینکه از حال هم خبر داشته باشیم.
یکم ننه من غریبم بازی میخوام براتون در بیارم؛ از دهم اسفند ماه به مدت چهل روز راهی سفری شدم که در اون تجربههای نابی رو به دست آوردم. از مرگ تا تولد داخل این سفر بود. از رنج، از بیماری، از معجزه، از فراق، از وصال، از عشق، از نفرت و....
این مدت بیشتر برای خودم نوشتم، چون مسائل وارد حریم شخصی زندگیم میشد و خیلی نمیتونستم بهش بپردازم چون همون نمیری دختر که کل خانواده رو لو دادم هنوز جاش درد میکنه.
از طرفی بعد این چهل روز، کارها فشرده و پرفشارتر از قبل شروع شد و تقریبا هر روز جلسه بودم و هستم.
از کپی کردن مطالب هم متنفرم، دوست دارم مطالب کانال جدید و حاصل مطالعه یا نوشتههای خودم باشه.
از طرفی هم چندبار از افشای حریم خصوصی زندگیم اینجا لای متنها آسیب دیدم.
همهی این موانع باعث شد، فعلا سکوت کنم. تا به نرمافزار جدیدی برای ادامهی کانال برسم. پس اگه هنوز حنای بغضقلم براتون رنگ دارد کمی تا سبک شدن کارهام صبر کنید، بعید میدونم روزی برسه که بیکار باشم ولی سبکتر که بشه و بتونم به نرمافزار جدید برسم، شروع میکنم.
ممنونم از همراهی همیشگیتون بهم بگید از بغضقلم چه انتظاری دارید؟! چه مطالبی قرار بدم؟!
۵:۵۶
در حال حاضر نمایش این پیام پشتیبانی نمیشود.
رسول خدای گفت:عمم را، حمزهی مرا، با من نمایید.به وی نمودند. بر آن حال او را بدید: انگشتان بریده، و اندام وی بریده، جگر وی بخاییده. رسول زار بگریست.
و روی با حمزه کرد و گفت: ای حمزه هرگز مرا مصیبتی نرسید مثل مصیبت تو و هرگز در هیچ مقام مرا چندان غیرت نیامد که این ساعت چون تو را بدین حال دیدم.
بعد از آن گفت: جبرئیل مرا گفت این ساعت و بدین کار پیش من آمده بود که حمزه را در هفت آسمان شیر خدا و رسول خدا خواندند.
و خواهرش صفیه، برسید. سید زبیر را گفت: ای زبیر، مادرت را رها مکن که چنین به سر حمزه آید. زبیر پیش مادر باز شد و گفت:ای مادر کجا میآیی؟ گفت: به پیش شما گفت که: پيغمبر میفرماید که بازگردی.گفت: چرا؟ گفت: از برای آنکه برادرت حمزه مثله کردهاند و شکم وی شکافتهاند. صفیه گفت: امی آخر این جمله که تو گفتی با برادرم کردهاند در راه خدای کردهاند و هزار جان ما فدای راه خدای باد. و من نیز دل خود نگاه دارم و بر مصیبت وی صبر کنم تا حق بر من نیز رحمت کند.
زبیر بیامد و با پيغمبر حکایت کرد که مادر چنین و چنان گفت. سید صفیه را دستوری داد تا بر سر برادر خود آمد، حمزه را. و بر وی نماز کرد و کلمه استرجاع بگفت و بازگردید.
سید بفرمود تا حمزه را بنهادند و بر وی نماز کرد. و هفت بار تکبیر گفت چون بر وی نماز میکرد.
بعد از آن شهیدان میآوردند و در بر حمزه مینهادند و سید بر ایشان نماز میکرد. و هر باری که بر ایشان نماز میکرد، بر حمزه نماز میکرد تا هفتاد و دو بار بر حمزه نماز کرد. پس سید بفرمود تا حمزه را دفن کردند.
کتاب قاف به قلم یاسین حجازی
#حمزه_سیدالشهدا #وفات_حضرت_عبدالعظیم#قاف #یاسینحجازی
https://eitaa.com/bibliophil
https://ble.ir/bibliophils
و روی با حمزه کرد و گفت: ای حمزه هرگز مرا مصیبتی نرسید مثل مصیبت تو و هرگز در هیچ مقام مرا چندان غیرت نیامد که این ساعت چون تو را بدین حال دیدم.
بعد از آن گفت: جبرئیل مرا گفت این ساعت و بدین کار پیش من آمده بود که حمزه را در هفت آسمان شیر خدا و رسول خدا خواندند.
و خواهرش صفیه، برسید. سید زبیر را گفت: ای زبیر، مادرت را رها مکن که چنین به سر حمزه آید. زبیر پیش مادر باز شد و گفت:ای مادر کجا میآیی؟ گفت: به پیش شما گفت که: پيغمبر میفرماید که بازگردی.گفت: چرا؟ گفت: از برای آنکه برادرت حمزه مثله کردهاند و شکم وی شکافتهاند. صفیه گفت: امی آخر این جمله که تو گفتی با برادرم کردهاند در راه خدای کردهاند و هزار جان ما فدای راه خدای باد. و من نیز دل خود نگاه دارم و بر مصیبت وی صبر کنم تا حق بر من نیز رحمت کند.
زبیر بیامد و با پيغمبر حکایت کرد که مادر چنین و چنان گفت. سید صفیه را دستوری داد تا بر سر برادر خود آمد، حمزه را. و بر وی نماز کرد و کلمه استرجاع بگفت و بازگردید.
سید بفرمود تا حمزه را بنهادند و بر وی نماز کرد. و هفت بار تکبیر گفت چون بر وی نماز میکرد.
بعد از آن شهیدان میآوردند و در بر حمزه مینهادند و سید بر ایشان نماز میکرد. و هر باری که بر ایشان نماز میکرد، بر حمزه نماز میکرد تا هفتاد و دو بار بر حمزه نماز کرد. پس سید بفرمود تا حمزه را دفن کردند.
#حمزه_سیدالشهدا #وفات_حضرت_عبدالعظیم#قاف #یاسینحجازی
۶:۳۷
همهمون تو زندگی یه نقی داریم که دلسوزی زیادش، دخالت برداشت میشه و خوبیهای بیکرانش زیر سایهی دخالت دیده نمیشه.
ولی دفاع هما از نقی قشنگترین سکانس دیشب بود. دفاع از مفهوم خانوادهای که همه دنبال نابود کردنش هستند.
https://eitaa.com/bibliophil
https://ble.ir/bibliophils
ولی دفاع هما از نقی قشنگترین سکانس دیشب بود. دفاع از مفهوم خانوادهای که همه دنبال نابود کردنش هستند.
۱۰:۲۵
در حال حاضر نمایش این پیام پشتیبانی نمیشود.
05.Maeda_.084-86_0.mp3
۰۶:۴۱-۱.۸۷ مگابایت
وَ ما لَنا لا نُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ ما جاءَنا مِنَ الْحَقِّ وَ نَطْمَعُ أَنْ يُدْخِلَنا رَبُّنا مَعَ الْقَوْمِ الصَّالِحِينَ
و (مىگويند:) چرا به خداوند و حقّى كه (از سوى او) براى ما آمده ايمان نياوريم؟ در حالى كه اميد داريم پروردگارمان ما را همراه صالحان وارد (بهشت) سازد.
فَأَثابَهُمُ اللَّهُ بِما قالُوا جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها وَ ذلِكَ جَزاءُ الْمُحْسِنِينَ
پس خداوند به پاس اين سخن (و گواهىشان) به ايشان باغهايى كه از پاى (درختانش) نهرها جارى است پاداش داد، همواره در آن ماندگارند و اين است پاداش نيكوكاران.
وَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِآياتِنا أُولئِكَ أَصْحابُ الْجَحِيمِ
و كسانى كه كافر شدند و آيات ما را تكذيب كردند، آنان اهل دوزخند.
#مائده_۸۴ #مائده_۸۵ #مائده_۸۵
●━━━━━━───────⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
۵:۲۲
کتابخواندن نوعی بیماری است؟!
این روزها اگر ببینیم کسی در حال کتابخواندن است تحسینش میکنیم. اما همیشه اینطور نبوده است. در بیشتر تاریخ کتابخواندن کاری خطرناک به حساب میآمده است و آدمهایی که کتاب دستشان میگرفتند مشکوک یا حتی ترسناک به نظر میرسیدند.
سقراط فکر میکرد کتابخواندن برای اکثر افراد موجب سردرگمی اخلاقی میشود. او برای اشاره به متون مکتوب از کلمۀ «فارماکُن» استفاده میکرد. لفظی که هم بهمعنای دارو بود، هم به معنای زهر.
مناندر، نمایشنامهنویس رومی، توصیهاش این بود که زنها نباید به کتاب نزدیک شوند. چرا که زنان احساسات قوی و تفکر ضعیفی دارند و کتابها آنها را مسموم و پریشان میکند. منع زنان از خواندن و نوشتن در فرهنگ پدرمآبانۀ آن روزگار بسیار رایج بود.
توماس مور، صدراعظم مشهور انگلستان، نیز از مخالفان سرسخت کتابخوانی بود. مور میگفت کتاب «طاعونی مسری» است که ذهن انسانها را آلوده میکند.
در قرون جدید که رمان، بهعنوان یک گونۀ ادبی مدرن، رواج پیدا کرد، کتابهراسی نیز ابعاد تازهای به خودش گرفت. ساموئل جانسون میگفت رمانهای رمانتیک، ذهن خواننده را درگیر جزئیات زندگی دیگران میکند، بدون آنکه به آنها نشان دهد کار درست چیست.
روسو نیز معتقد بود به محض آنکه یک دختر رمانی را باز کند و صفحهای از آن را بخواند، «هبوط» خواهد کرد.
خودکشی چند جوان بعد از انتشار رمان جنجالی گوته، رنجهای ورتر جوان، این ترس را بیشتر کرد. بااینحال علاقۀ مردم به خواندن دم به دم افزایش مییافت.
با افزایش سواد عمومی و ارزانشدن کتاب، آدمهای بیشتر و بیشتری توانستند لذت این «طاعون» را بچشند و دیگر هیچوقت آن را کنار نگذاشتند. کتابها بر تاریخ غلبه کردند، همانطور که بر ما غلبه میکنند و تجربهای ورای کنترلمان میآفرینند. به همین خاطر است که دوستشان داریم و به همین خاطر است که هراسآورند.
آنچه خواندید مروری کوتاه است بر مطلب «کتابها خطرناکاند» این مطلب در تاریخ ۳۰ آبان ۱۳۹۴ در وبسایت ترجمان نیز بارگذاری شده است. این مطلب نوشتۀ فرانک فوردی است و علیرضا شفیعینسب آن را ترجمه کرده است. برای خواندن نسخه کامل این مطلب و دیگر مطالب ترجمان، به وبسایت ترجمان سر بزنید.
لینک ترجمان:
B2n.ir/g26737
https://eitaa.com/bibliophil
https://ble.ir/bibliophils
این روزها اگر ببینیم کسی در حال کتابخواندن است تحسینش میکنیم. اما همیشه اینطور نبوده است. در بیشتر تاریخ کتابخواندن کاری خطرناک به حساب میآمده است و آدمهایی که کتاب دستشان میگرفتند مشکوک یا حتی ترسناک به نظر میرسیدند.
سقراط فکر میکرد کتابخواندن برای اکثر افراد موجب سردرگمی اخلاقی میشود. او برای اشاره به متون مکتوب از کلمۀ «فارماکُن» استفاده میکرد. لفظی که هم بهمعنای دارو بود، هم به معنای زهر.
مناندر، نمایشنامهنویس رومی، توصیهاش این بود که زنها نباید به کتاب نزدیک شوند. چرا که زنان احساسات قوی و تفکر ضعیفی دارند و کتابها آنها را مسموم و پریشان میکند. منع زنان از خواندن و نوشتن در فرهنگ پدرمآبانۀ آن روزگار بسیار رایج بود.
توماس مور، صدراعظم مشهور انگلستان، نیز از مخالفان سرسخت کتابخوانی بود. مور میگفت کتاب «طاعونی مسری» است که ذهن انسانها را آلوده میکند.
در قرون جدید که رمان، بهعنوان یک گونۀ ادبی مدرن، رواج پیدا کرد، کتابهراسی نیز ابعاد تازهای به خودش گرفت. ساموئل جانسون میگفت رمانهای رمانتیک، ذهن خواننده را درگیر جزئیات زندگی دیگران میکند، بدون آنکه به آنها نشان دهد کار درست چیست.
روسو نیز معتقد بود به محض آنکه یک دختر رمانی را باز کند و صفحهای از آن را بخواند، «هبوط» خواهد کرد.
خودکشی چند جوان بعد از انتشار رمان جنجالی گوته، رنجهای ورتر جوان، این ترس را بیشتر کرد. بااینحال علاقۀ مردم به خواندن دم به دم افزایش مییافت.
با افزایش سواد عمومی و ارزانشدن کتاب، آدمهای بیشتر و بیشتری توانستند لذت این «طاعون» را بچشند و دیگر هیچوقت آن را کنار نگذاشتند. کتابها بر تاریخ غلبه کردند، همانطور که بر ما غلبه میکنند و تجربهای ورای کنترلمان میآفرینند. به همین خاطر است که دوستشان داریم و به همین خاطر است که هراسآورند.
آنچه خواندید مروری کوتاه است بر مطلب «کتابها خطرناکاند» این مطلب در تاریخ ۳۰ آبان ۱۳۹۴ در وبسایت ترجمان نیز بارگذاری شده است. این مطلب نوشتۀ فرانک فوردی است و علیرضا شفیعینسب آن را ترجمه کرده است. برای خواندن نسخه کامل این مطلب و دیگر مطالب ترجمان، به وبسایت ترجمان سر بزنید.
B2n.ir/g26737
۱۲:۵۰
دقیقا
۱۶:۱۰
در حال حاضر نمایش این پیام پشتیبانی نمیشود.
05.Maeda_.087.mp3
۰۷:۰۰-۱.۸۹ مگابایت
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُحَرِّمُوا طَيِّبَاتِ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكُمْ وَلَا تَعْتَدُوا ۚ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ
اى كسانى كه ايمان آوردهايد! چيزهاى پاكيزهاى را كه خدا براى شما حلال كرده است، بر خود حرام نكنيد و از حد نگذريد كه خدا تجاوزگران را دوست نمىدارد.
#مائده_۸۷
●━━━━━━───────⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
۵:۴۶
کاش امام رضا (ع) بگه:از این به بعد نگران هیچی نباشمن ضامن زندگیت شدم.
#امام_رضا#چهارشنبه_های_امام_رضایی
https://eitaa.com/bibliophil
https://ble.ir/bibliophils
#امام_رضا#چهارشنبه_های_امام_رضایی
۱۲:۲۲
1_18152689852.mp3
۰۷:۰۲-۱۶.۲۴ مگابایت
قبل خواب یه هنذفری تو گوشت بزار و این داستان مارو گوش کن
#این_داستان_واقعی_ست😎
#این_داستان_واقعی_ست😎
۲۱:۱۰
بغض قلم
قبل خواب یه هنذفری تو گوشت بزار و این داستان مارو گوش کن
#این_داستان_واقعی_ست
اگه با این صوت حال کردید، فکر کنید من نوشتم، اگه بد بود من گردن نمیگیرم
خداقوت به دوستان عزیزم در رادیو بهشت
خداقوت به دوستان عزیزم در رادیو بهشت
۲۱:۱۰