عکس پروفایل بغض قلمب

بغض قلم

۱۷عضو
عکس پروفایل بغض قلمب
۱۷ عضو

بغض قلم

هیچ چیز جای کتاب را پر نمی‌کند!undefinedروزنوشتundefinedداستانکundefinedکتابخوانیundefinedکتاب صوتی undefinedداستان‌نویسیundefinedجشنواره‌های ادبی
undefined محدثه قاسم‌پور/ نویسنده کتاب‌‌های:
_پشت پرچم قرمز _شب آبستن_نمیری دختر
undefinedارسال مطالب کانال بدون لینک، حلال است.

۲۳ آبان

thumnail
بچه که بودم از گم شدن می‌ترسیدم.مادرم که چند قدمی دور می‌شد،از ترس داد می‌زدم:(نرو) مادرم همان چند قدم را برمی‌گشت، می‌نشست تا راحت خودم راتوی بغلش پیدا کنم.
اشک روی گونه‌هایم را پاک می‌کرد،دستی روی موهایم می‌کشیدو می‌گفت: (نترس! همین جام)
بزرگتر که شدمبعضی وقت‌ها از خواب می‌پریدم و در تاریکی زل می‌زدم ببینم کنارم هست؟نفس می‌کشد یا نه؟!همیشه از گم شدن می‌ترسیدم، هنوز هم می‌ترسم.
من هنوز هم همان دختر گم شده‌ام. ترسیده، لرزان و غمگین!
من هنوز مثل بچگی‌ها، از گم‌شدن می‌ترسم.از اینکه چادر مادرم را توی شلوغی پیدا نکنم، زبانم بند می‌آید!
مادر!
ما گُم شدیم چادر آرامشت کجاست؟!

#فاطمیه


undefined https://eitaa.com/bibliophil undefined https://ble.ir/bibliophils

۱۹:۲۰

۲۴ آبان

در حال حاضر نمایش این پیام پشتیبانی نمی‌شود.

04.Nisa_.116.mp3

۰۵:۴۵-۱.۶۹ مگابایت
undefined تفسیر صوتی قرآن کریم
undefined قسمت ۱۱۶ | إِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِكَ لِمَنْ يَشَاءُ ۚ وَمَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا بَعِيدًا
همانا خداوند از اينكه به او شرك ورزيده شود (بدون توبه) درنمى گذرد ولى پائين‌تر و كمتر از آن را براى هر كس كه بخواهد (و شايسته بداند) مى‌بخشد.و هركس به خداوند شرك ورزد حتماً گمراه شده است، گمراهى دور و دراز.



undefined آیت‌الله قرائتی undefinedهر روز تفسیر قرآن: ۵min

#قرآن #تفسیر_قرآن_صوتی #کتاب
●━━━━━━───────⇆ㅤ       ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ  ↻

undefined https://eitaa.com/bibliophil undefined https://ble.ir/bibliophils

۵:۱۰

undefined مصاحبه‌ی من با یک زن مُرده
undefinedقسمت اول

من مجری یک برنامه‌ی گفتگو محور هستم. از این برنامه‌ها که یک طرف مجری و یک طرف روبه روی او مهمان برنامه نشسته است.
تیتراژ برنامه پخش می‌شود و من دعوت می‌کنم از مهمان برنامه امشب. کادر روی دست‌های زن تازه وارد بسته می‌شود و بعد از سلام و احوال پرسی از این حرف می‌زنم که با هزار بدبختی این زن را به برنامه دعوت کردم و زن اصلا راضی نمی‌شد که بیاید و حالا هم که آمده خواسته چهره‌اش را نشان ندهیم.
خوب برویم سر اصل مطلب، سوال اولم را این‌طوری از مهمانم می‌پرسم؛ کمی از خودتان تعریف کنید تا شما را بشناسیم.
زن گفت: خیلی دوست ندارم از خودم بگم قبلا هم بهتون گفتم.
گفتم: بله پس درباره اون ماجرا می‌پرسم.زن تایید کرد و ادامه دادم: خیال کنید توی خانه نشستید، دارید برای بچه‌ها غذا آماده می‌کنید. ناگهان صدای در خانه‌ات بلند می‌شود. می‌روید سمت در و می‌بینید؛ خانم همسایه با چند بچه‌ی کوچک جلوی در ایستاده است. شما چه کاری می‌کنید؟!
زن اصلا خیال نمی‌کرد موضوع بحث‌مان این‌طوری ساده شروع شود. دست‌هایش را با اعتماد به نفس تکان داد و گفت: خوب معلوم است ما مهما‌ن‌نواز هستیم دعوت‌ش می‌کنم توی خانه تا ببینم برای چه کاری آمده.
نفس عمیقی می‌کشم و ادامه می‌دهم:
فکر کنید خانم پشت در، آمده برای یادآوری جریانی از همین چند ماه قبل. شما آن جریان را خوب یادتان هست با جزئیات، خودتان آنجا کنار خانم همسایه ایستاده بودید که تشت آب آوردند و دستتان را گذاشتید توی آب به نشانه‌ی اینکه حرف‌هایی که آن روز شنیدید را قبول داشتید. شما چرا همان روز کنار برکه مخالفت نکردید؟!
زن دست‌هایش را برد زیر عبا و گفت: اونجا همه موافق بودند. نمی‌شد خودمون رو رسوا کنیم و با جماعت مخالفت کنیم. بعدش هم پدر خانم همسایه، خیلی برامون مهم بود، کی جرئت مخالفت باهاش داشت.
برگه‌های توی دستم را نگاه می‌کنم و می‌گویم بذارید این‌طوری بپرسم؛ خانم همسایه که پشت در خانه شما آمد در نگاه اول تمام جزئیات ایستادن‌تان کنار آن برکه را به یاد آوردید ولی خودتان را به فراموشی زدید، حتی عرق‌های روی پیشانی خانم همسایه را دیدید و یک تعارف نکردید داخل خانه بیاید تا جرعه‌ای آب برای او و بچه‌های کوچکش بیاورید. شما گفتید مهمان‌نواز هستید، این طور نیست؟!
زن داد زد: برای مهمانی نیامده بود، آمدن‌ش بوی دردسر می‌داد.
گفتم: چه دردسری؟! خانم همسایه از شما کمک می‌خواست، کمک زیادی هم نبود، فقط می‌خواست تایید کنید که آن روز کنار برکه چه اتفاقی افتاده بود؟! فقط می‌خواست برای پس گرفتن حقی که از او و همسرش گرفته‌اند به عنوان شاهد حضور داشته باشید، همین.
زن گفت: دِ نشد. همین! من دنبال دردسر نمی‌گشتم، یک زندگی معمولی داشتن، حق زیادی ست؟! بعد چه کسی شهادت ما زن‌ها را قبول می‌کرد.
سعی کردم آرام باشم، توی زندگی معمولی رسم همسایگی را رعایت نمی‌کنند و خانم همسایه را دست خالی می‌فرستند خانه‌ی بعدی؟!
شما گوش تیزکردید و فهمیدید که همسایه‌ی کناری هم کار شما را تکرار کرد و لبخند روی لب‌تان آمد. این‌طور نیست؟!

زن از کادر بیرون رفت و بلند شد؛ اصلا شما این حرف‌ها را از کجا درآوردید، شوهر و پدر اون خانم جنگ طلب بودند، ما نمی‌خواستیم شوهرها‌مون به جا پول درآوردن هر روز وسط جنگ باشند.
گفتم: لطفا بشنید حرف‌ما هنوز تموم نشده، این نکاتی که گفتم رو ما توی کتاب‌ها خوندیم ولی شما زندگی کردید. معلوم نیست ما هم اگه بودیم بهتر از شما عمل می‌کردیم!
زن کمی آرام شد و دوباره نشست و زیر لب گفت؛ ها منم میگم الکی ما رو قضاوت نکنید.

#ادامه‌_دارد


undefined https://eitaa.com/bibliophil undefined https://ble.ir/bibliophils

۹:۵۸

دامانِ در می‌سوخت، اما داشت می‌سوخت......در کربلا دامان چندین نازدانه
افتاد یک دانه از آن دو گوشوارهدر کربلا افتاد اما دانه دانه
شب‌های جمعه فاطمه بالای گودالبا ناله، آن‌هم ناله‌های مادرانه...
...گوید حسینم کشته شد ای داد بیدادنور دو عینم کشته شد ای داد بیداد
#فاطمیه #شب_جمعه
undefined #علی_اکبر_لطیفیان

undefined https://eitaa.com/bibliophil undefined https://ble.ir/bibliophils

۱۵:۰۲

مى‏توانيم صداى حزن آلود على (عليه‌السلام) را از مدينه‏ى رسول بشنويم كه با چشم اشك و نواى غربت مى‏گويد: «اما حزنى فسرمد و اما ليلى فمسهد»؛اندوه من همیشگی شد و شب من به بیداری می‌گذرد.
راستى اين فاطمه (سلام‌الله‌علیها) در كجا ايستاده كه على (عليه‌السلام) اين گونه از او مى‏گويد؟

اين چه انس عميقى است كه اين گونه حزن سرمد مى‏آورد؟ اين چه خورشيد در خاك نشسته‏اى است كه اين گونه شام ديجور به دنبال مى‏كشد؟
من از فرزندان فاطمه (سلام‌الله‌علیها)، از آن كهكشان‏هاى حلم و حماسه و فرياد و از آن خانه‏ى مبارك، حرفى نمى‏زنم. من فقط از فاطمه (سلام‌الله‌علیها) مى‏پرسم!
راستى در او چه درخششى است كه تا امروز در چشم‏ها و دل‏هاى ما نشسته است و راه‏ها را نشانه مى‏زند؟
اين همه ارزش آيا از معرفت و شناخت و يا عشق و ايمان و يا عمل و تقوا، از كدامين ريشه، سر برگرفته است؟

undefinedروزهای فاطمه(سلام‌الله‌علیها)undefined عین صاد

#فاطمیه #کتابخوانی #بغض_قلم

undefined https://eitaa.com/bibliophil undefined https://ble.ir/bibliophils

۱۷:۱۲

۲۵ آبان

در حال حاضر نمایش این پیام پشتیبانی نمی‌شود.

04.Nisa_.117.mp3

۰۷:۲۴-۲.۱۴ مگابایت
undefined تفسیر صوتی قرآن کریم
undefined قسمت ۱۱۷ | إِنْ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا إِنَاثًا وَإِنْ يَدْعُونَ إِلَّا شَيْطَانًا مَرِيدًا
(مشركان) به جاى خدا، جز معبودانى مؤنث (كه نام زن بر آنها نهاده‌اند مانند لات و مناة وعُزّى‌) نمى‌خوانند وجز شيطان سركش وطغيانگر را نمى‌خوانند.
 

undefined آیت‌الله قرائتی undefinedهر روز تفسیر قرآن: ۷min

#قرآن #تفسیر_قرآن_صوتی #کتاب
●━━━━━━───────⇆ㅤ       ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ  ↻

undefined https://eitaa.com/bibliophil undefined https://ble.ir/bibliophils

۱۰:۲۲

thumnail
چندوقتی بود با دوستان فعال‌فرهنگی کتاب طرح کلی اندیشه‌اسلامی در قرآن رو مطالعه می‌کردیم. امروز به آخرین صفحه‌های کتاب و تعریف آقا از ولایت رسیدیم که برای من خیلی جذاب بود، چون جمعه‌ی نصر در روایتی که از نمازجمعه نوشته بودم شبیه این تعریف رو با اسم قوی‌ترین چسب دنیا درک کردم.
اول تعریف آقا از کلمه‌ی ولایت رو بیاید باهم بخونیم: ولایت یعنی به هم پیوستگی و هم جبهگی و اتصال شدید یک عده انسانی که دارای یک فکر واحد و جویای یک هدف واحدند، در یک راه دارند، قدم برمی‌دارند، برای یک مقصود دارند تلاش و حرکت می‌کنند، یک فکر را و یک عقیده را پذیرفته‌اند.



undefined https://eitaa.com/bibliophil undefined https://ble.ir/bibliophils

۱۳:۰۳

۲۶ آبان

1_14299445947.mp3

۰۹:۵۱-۱۳.۵۵ مگابایت
undefined قوی‌ترین چسب دنیا undefinedundefined روایتم از جمعه‌ی نصر
#جمعه_نصر


undefined https://eitaa.com/bibliophil undefined https://ble.ir/bibliophils

۳:۱۱

در حال حاضر نمایش این پیام پشتیبانی نمی‌شود.

04.Nisa_.118-119.mp3

۱۲:۵۲-۳.۸۳ مگابایت
undefined تفسیر صوتی قرآن کریم
undefined قسمت ۱۱۸ و ۱۱۹ | لَعَنَهُ اللَّهُ ۘ وَقَالَ لَأَتَّخِذَنَّ مِنْ عِبَادِكَ نَصِيبًا مَفْرُوضًا
خداوند لعنتش كند وقتى كه گفت: من حتماً از بندگان تو سهمى معيّن خواهم گرفت (و گروهى را منحرف خواهم كرد).
وَلَأُضِلَّنَّهُمْ وَلَأُمَنِّيَنَّهُمْ وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُبَتِّكُنَّ آذَانَ الْأَنْعَامِ وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ ۚ وَمَنْ يَتَّخِذِ الشَّيْطَانَ وَلِيًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْرَانًا مُبِينًا
و حتماً آنان را گمراه مى‌كنم و قطعاً به آرزوها سرگرمشان مى‌سازم و دستورشان مى‌دهم كه گوش چهارپايان را بشكافند (تا علامت باشد كه اين حيوان سهم بت‌هاست) و به آنان فرمان مى‌دهم كه آفرينش خدا را دگرگون سازند. و هر كس به جاى خدا، شيطان را دوست و سرپرست خود بگيرد، بى‌گمان زيان كرده است، زيانى آشكار.


 

undefined آیت‌الله قرائتی undefinedهر روز تفسیر قرآن: ۱۲min

#قرآن #سوره_نسا_۱۱۸#تفسیر_قرآن_صوتی #کتاب
●━━━━━━───────⇆ㅤ       ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ  ↻

undefined https://eitaa.com/bibliophil undefined https://ble.ir/bibliophils

۴:۴۹

بازارسال شده از دورهمگرام؛ شبکه‌زنان‌روایتگر
thumnail
#روایت‌بخوانیم undefinedundefinedundefined
داغی که سرد نمی‌شود‌
سرش درد می‌کرد. احساس کردم سرم داغ شده. تپش قلب داشت، دست روی قلبم گذاشتم، تندتند می‌زد. تشنه شده بود، لب‌هایم بی‌هوا خشک شد. دوان‌دوان سمت سوپر مارکت دویدم. آب معدنی خنک را در دست‌هایم جابه‌جا کردم.
آب معدنی را دستش دادم. آرام شد. دلم آرام شد. انگار از همان روزی که قصد مادر شدن کرده بود ما یک وجود بودیم در دو تن، دو تن بودیم از خون، گوشت و استخوان هم، پس حق دارم بنویسم.
لازم نیست، کمر خمیده‌اش را ببینی همین که نفس نفس می‌زند، نفس تو هم به شماره می‌افتد. لازم نیست، استخوان دست شکسته‌اش را از زیر روانداز سفید بیرون بیندازد، تو خودت دستت ناخودآگاه با شنیدنش تیر می‌کشد. لازم نیست، خون از گوشه‌ کبود لب‌هایش جاری شود، ناگهان ترشی و شوری خون را روی لب‌هایت حس می‌کنی.
آه ! مادر، تو فقط خودت نیستی، تو منی، منی که قد کشیده‌ام اما هنوز من، توام.تو که نیمه شب قصد پرواز می کنی، غریبانه، تکه‌ای از من را هم با خودت بردی.
ما بچه‌ها از شبی که رفتی تا صبح ظهور داغمان سرد نمی‌شود، مگر نه داغ مصیبت دیده با دیدن سردی خاک مزار، سرد می‌شود، ما که خاک مزار تو را ندیده‌ایم، نبوسیده‌ایم، در آغوش جانمان نکشیده‌ایم.
مادر! ای عصاره‌ هستی، سردرگمی مرا ببین. من بی‌وجودم، بی تکه‌ای از جانم چه کنم؟
تکه‌‌ای از جانت را دریاب مادر!در این وانفسای نفس‌گیر روزگار.

undefined#محدثه_قاسم‌پورundefined منبع
#فاطمیه
undefined اگر پسندیدی به "مجله" پیشنهاد بده تا بقیه هم ببینن!
undefined دورهمگرام (شبکه زنان روایتگر)؛ فرصتی برای ثبت لحظه‌های زندگیundefined با ما از طریق لینک زیر همراه شوید:
undefined بله | اینستاگرام | ایتا | ایمیل undefined

۱۳:۲۹

۲۷ آبان

در حال حاضر نمایش این پیام پشتیبانی نمی‌شود.

04.Nisa_.120-121_0.mp3

۱۲:۱۷-۳.۷ مگابایت
undefined تفسیر صوتی قرآن کریم
undefined قسمت ۱۲۰ و ۱۲۱ | يَعِدُهُمْ وَيُمَنِّيهِمْ ۖ وَمَا يَعِدُهُمُ الشَّيْطَانُ إِلَّا غُرُورًا (شيطان) به آنان وعده مى‌دهد و ايشان را در آرزو مى‌افكند و شيطان جز فريب، وعده‌اى به آنان نمى‌دهد.أُولَٰئِكَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَلَا يَجِدُونَ عَنْهَا مَحِيصًا آنانند كه جايگاهشان دوزخ است و از آن راه گريزى نيابند.

undefined آیت‌الله قرائتی undefinedهر روز تفسیر قرآن: ۱۲min

#قرآن #نسا_۱۲۰ #نسا_۱۲۱ #تفسیر_قرآن_صوتی #کتاب
●━━━━━━───────⇆ㅤ       ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ  ↻

undefined https://eitaa.com/bibliophil undefined https://ble.ir/bibliophils

۶:۳۸

thumnail
عاشق گل و گیاه بودم یعنی هنوز هم هستم. این را خوب می‌دانست. همیشه با یک گل به خانه می‌آمد. خانه‌مان در غزه که خراب شد، دلم خیلی گرفت. گلدان‌های زیبایم شکست. اما ما اهل رفتن نبودیم. روی خرابه‌های خانه نشستیم. چشم در چشم و دست در دست هم. فکری به ذهنش رسید. روفرشی‌ها و کیسه‌های گونی که در انباری خانه گذاشته بودم برای روزی که شاید به کار بیاید را آورد. مات و مبهوت نگاهش می‌کردم. همه را به هم دوخت و دیوار فروریخته‌ی خانه را با آنها پر کرد. سطل‌های رنگ خالی یا هر ظرف پلاستیکی روی زمین ریخته بود جمع می‌کرد می‌آورد توی خانه‌ی پارچه‌ای‌مان. خنده‌ام گرفته بود، خودمان کم آشغال دور و برمان بود، سطل‌های خالی رنگ هم اضافه شد. اما دوست داشتم حالا که دارد تلاش می‌کند برای سر پانگهداشتن زندگی من هم خوش حال باشم. صبح که بیدار شدم صحنه‌ی زیبای زندگی را دیدم. زندگی من با این گل‌های زیبا زنده شده بود. می‌گفت با وسواس گل‌ها را داخل سطل‌های پلاستیکی گذاشته و آب داده تا من را خوش حال کند. وقتی من خواب بودم مرد زندگی‌ام بیدار بود تا من آرام باشم و زندگی را دوباره به من هدیه داد.مثل تمام مردها و زن های این سرزمین که این روزها با مقاومتشان زندگی را به وجودمان تزریق می‌کنند.

undefined مریم رضازاده

undefined https://eitaa.com/bibliophil undefined https://ble.ir/bibliophils

۱۶:۵۹

۲۸ آبان

در حال حاضر نمایش این پیام پشتیبانی نمی‌شود.

04.Nisa_.122.mp3

۰۶:۲۷-۱.۹۳ مگابایت
undefined تفسیر صوتی قرآن کریم
undefined قسمت ۱۲۲ |
وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ۖ وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا ۚ وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ قِيلًا
و كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‌اند، به زودى آنان را در باغهايى كه از زير (درختان) آنها جوى‌ها روان است وارد مى‌كنيم. هميشه در آن جاودانند.
وعده‌ى الهى حقّ است. و چه كسى در سخن از خداوند، راستگوتر است؟



undefined آیت‌الله قرائتی undefinedهر روز تفسیر قرآن: ۶min

#قرآن #نسا_۱۲۲#تفسیر_قرآن_صوتی #کتاب
●━━━━━━───────⇆ㅤ       ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ  ↻

undefined https://eitaa.com/bibliophil undefined https://ble.ir/bibliophils

۱۳:۲۱

thumnail
به مناسبت هفته کتاب و کتابخوانی میشه کتاب‌های نشر صاد و رمان شب آبستن رو با ۲۰ درصد تخفیف تهیه کنید.‌

https://saadpub.ir/product/شب-آبستن/

۱۵:۵۴

thumnail
تبریک به خانم فرانک انصاری عزیزبرا منتشر شدن کتاب جدید‌شون هنوز موفق به مطالعه‌ی کتاب نشدم ولی از جلدش مشخصه داستان نوجوانجذاب و پر کششی رو نوشتند. مثل همه‌ی کتاب‌های قبلی‌شون.

#رمان_نوجوان


undefined https://eitaa.com/bibliophil undefined https://ble.ir/bibliophils

۱۸:۳۴