۵ اسفند ۱۴۰۲
۸:۱۵
۸:۱۵
۸:۱۶
۸:۱۶
۸:۱۷
۸:۲۰
۸:۲۱
سلام منو 3 تا از دوستام رفته بودیم بریم کع بریم مهمونی دوستم دوتا پسر بودیم و دوتا دوختر بودیم من زود تر رفتم تا به دوستم باران کمک کنم تا خونه رو تمزیز کنع واسه مهمونی خلاصه همع کارارو کردیم همه ی مهوونا اومدن وسط مهمونی بودیم داشتم اهنگو پلی میکردم که برقا رفت من رفتم ببینم شاید کونتور برق پریده یا نه خواستم تنهایی برم که یکی از پسرا گفت منم میام گفتم اوکی رفتم پارکینگ کنتورو باز کردیمدیدیم برق نپریده یکی اونو بریده از پارکیگم همش صدا های ترسناک میومد منو رلم که به این چیزا اتقادی نداشتیم به شوخی گرفتیم رفتیم بالا همه چیو توضیح دادیم به بقیه که یکی بر گشت گفت بیا حضار روح کنیم کنم گفتم باشه خلاصه احضار روح کریم دیدیم لوستر داره میوفته ما فردا کردیم بیرون خونه رو به رو خونه ی دوستم یه خونه ی منتروکس رفتیم اون جا هرکی رفت بع جا خیلی هام خدافظی کردنو رفتن ولی 4 نفر موندیم منو بارانو رلامون ما زنگ زدیم به پولیس ولی پلیس نیومد حتا الان که میگم ترس میوفته توجونم دقیقا مال هفته پیشه ما رفیتم باغ کع از تع باغ صدای واقعا بدی اومد من تنها بودم ساعت 2 شب بود که من تسخیر شدم رفتم پیش دعا نویس دعا نوسین همش دعا میخوند اب موقدس میرخت روم وقتی روحی که از بدنم جدا شد من بیحوش شدم و تو بیمارستان خودمو دیدیم راستی از اون دوستاممم دیگه خبری نشودهنوز پلیسا دارن دنبالشون میگیردن که شاید روزیپیدا شن
⤥ https://ble.ir/bleirjoin9etmoii56k⤦
⤥ https://ble.ir/bleirjoin9etmoii56k⤦
۸:۲۳
سلام من فاطمه هستم ۲۹ سالمه من داستانی که میخوام بگم مال زمانی بود که پسرم رو باردار بودم یک شب که خیلی هم هوا گرم بود برای ما مهمون میاد دوست همسرم بعد از پذیرایی موقع خواب میرسه من توی اتاق که تراس هم داره خوابیده بودم و شوهرم با دوستش توی حال من در تراس رو باز گذاشته بودم که هوا اتاق یکمی خنک بشه بعد یه مدتی که خواب بودم یه حس بدی بهم دست داد تا چشمامو باز کردم دیدم یه چیزی که شبیه آدم بود جلوم وایساده توی تراس دست و پای بزرگ قد بلند درشت اندام و روی سرش یه شنل کلاهدار که یه عصایی که فرشته مرگ همیشه باهاشه دستش بود خیلی ترسیده بودم نفهمیدم چطوری از جام بلند شم از ترس چسبیده بودم به دیوار همینطور گریه میکردم به زور خودمو کشوندم توی حال بعد شروع کردم به تکون دادن شوهرم و بیدارش کردم و بهش گفتم یکی توی تراسه یه آدم ترسناک گفتم آدم نیست یه چیزی هست گف نترس نه فکر میکنی خواب دیدی التماسش کردم که برو ببین اونجا چیه شوهرم رفت توی اتاق گفت چیزی اینجا نیست حتی از تراس بیرون رو نگاه کرد چیزی ندید من ترسیده بودم نمیخوابیدم شوهرم از پیش دوستش پا شد اومد کنار من خوابید که من نترسم اما من نتونستم بخوابم تا صبح چشمام به در تراس بود که یک وقتی دوباره نیاد این داستان که براتون گفتم واقعیه ممنون که به داستانم گوش کردین
⤥ https://ble.ir/bleirjoin9etmoii56k⤦
⤥ https://ble.ir/bleirjoin9etmoii56k⤦
۸:۲۳
درود. وقت همگی بخیر. موضوعی رو که قراره با شما درمیون بزارم بز خلاف اسمش که میگن خاطره، موضوعیه که در حال حاضر گرفتارشیم.خواهر کوچیک من دقیقا سوم مهر ماه تا الان که میشه پنج ماه و سه روز درگیر خوابهای بدی شد. اوایل فقط در حد اذیت شدن توی خواب بود و همش از یه مردی صحبت میکرد که یه قد بلندی داره و چشمهای مشکی و ابروهای بهم پیوسته و موهای بلندی که تقریبا تا شونه هاشه، توی خواب میترسوندش بهش حمله میکنه و هزار تا چیز دیگه . هر چقدر که از این موضوع میگذشت اوضاع روحی خواهرم بدتر میشد در حدی که حتی شبا با جیغ و گریه از خواب بیدار میشه. گذشت و گذشت تا حدود چهل روز پیش . کشوندم تو اتاق و گفت اجی یه چیزی نشونت بدم بین خودمون میمونه؟گفتم حتما . پاهاش رو نشونم داد جای ضربه با یه چیزی مثل میله بود. ازش پرسیدم این داستانش چیه گفت همون آقاهه تو خواب با چوب زد اینجام و الان اینطور شده. صلاح رو در این دیدم به مادرم بگم. مادرم هم رفت پیش خانومی که خدا یه نظراتی بهش داشته(همون پیشگو) خانومه به مادرم میگه که دخترت (خواهرم) همزاد داره که موجود خوبی هم نیست و قصدش نابودی دخترته. هر چقدر هم پیگیری کردیم و اینا تا این مرحله بی نتیجه بوده. حدود ۱۵ یا ۱۶ دی بود که داشتم با خواهرم صحبت میکردم که باز از اون مرده برام صحبت کرد و گریه میکرد . منم چون بیشتر اوقات نظرم رو منطقی رفتار کردنه و سابقه کابوس و این چیزا نداشتم بهش گفتم بیا یه حرف میزاریم وسط. اگه اون یارو مرده بیاد تو خوابم امشب تا حالیش کنم حق نداره نزدیکت بشه و....(به دلیل مسائل اخلاقی ترجیح میدم ادامشو نگم) .گذشت و منم خوابیدم . توی خواب همون مردی رو که خواهرم گفته بود دیدم که بهم گفت ادعاهای جالبی داری دختره نترس(با حالت مسخره) ولی خب اوضاع رو جوری میکنم که خودت دو دستی روحتو تقدیم کنی. یه دفعه یه سیلی زده شد تو صورتم که خواب هر چی بود کلا پروند. یه سیاهی بلندی رو جلوم دیدم که حتی نتونستم حرف بزنم . پلک که زدم اثری ازش نبود. الان حدود یه هفتس وسیله های خونه جا به جا میشه. کمد وسایلش پخش بر زمین میشه. کارنامم گم میشه و دقیقا همه اینا به حالتی برنامه ریزی شده که قشنگ انگار کار خودمه. خلاصه بگم اصلا شرایط جالبی نیست و اوضاع هر روز بدتر از دیروزه...
⤥ @https://ble.ir/bleirjoin9etmoii56k ⤦
⤥ @https://ble.ir/bleirjoin9etmoii56k ⤦
۸:۲۳
۶ اسفند ۱۴۰۲
#فکت
تحقیقات ثابت کرده که هرچقدر فرد باهوش تر باشه سرعت فکر کردن اون بیشتر هست و درنتیجه دست خطش بدتر و نامرتب تر میشه!!
@https://ble.ir/bleirjoin9etmoii56k
تحقیقات ثابت کرده که هرچقدر فرد باهوش تر باشه سرعت فکر کردن اون بیشتر هست و درنتیجه دست خطش بدتر و نامرتب تر میشه!!
@https://ble.ir/bleirjoin9etmoii56k
۶:۵۲
#فکت
یه مرد انگلیسی به نام "دن هولمز" به قدری عاشق پلیاستیشن 2 بود که اسمشو به صورت قانونی به آقای "پلی استیشن2" تغییر داد https://ble.ir/bleirjoin9etmoii56k
یه مرد انگلیسی به نام "دن هولمز" به قدری عاشق پلیاستیشن 2 بود که اسمشو به صورت قانونی به آقای "پلی استیشن2" تغییر داد https://ble.ir/bleirjoin9etmoii56k
۶:۵۳
#تئوری
این زمین در اصل برا اجنه هاست!آتش، سیل، سقوط، پیری و... به ما ضربه میزنن و باعث مرگ ما میشن، ولی هیچ تاثیری رو اجنه ندارن!!
https://ble.ir/bleirjoin9etmoii56k
این زمین در اصل برا اجنه هاست!آتش، سیل، سقوط، پیری و... به ما ضربه میزنن و باعث مرگ ما میشن، ولی هیچ تاثیری رو اجنه ندارن!!
https://ble.ir/bleirjoin9etmoii56k
۶:۵۴
🧩 #داستانکوتاه
از خواب پریدم و به خواهرم که توی تاریکی بهم زل زده بود نگاه کردم نفس راحتی کشیدم و نگاهمو ازش گرفتم و گفتم دیونه ترسیدم اما چند دقیقه گذشت و خواهرم همونجا ایستاده بود و نگام میکرد نگاهش کردم چشاش قرمز شده بود رفت سمت در و در رو قفل کرد و بهش گفتم چرا نمیخوابی یهو خواهرم از طبقه پایین گفت نیکی با کی داری حرف میزنی؟!
https://ble.ir/bleirjoin9etmoii56k
از خواب پریدم و به خواهرم که توی تاریکی بهم زل زده بود نگاه کردم نفس راحتی کشیدم و نگاهمو ازش گرفتم و گفتم دیونه ترسیدم اما چند دقیقه گذشت و خواهرم همونجا ایستاده بود و نگام میکرد نگاهش کردم چشاش قرمز شده بود رفت سمت در و در رو قفل کرد و بهش گفتم چرا نمیخوابی یهو خواهرم از طبقه پایین گفت نیکی با کی داری حرف میزنی؟!
https://ble.ir/bleirjoin9etmoii56k
۶:۵۴
🧩 #داستانکوتاه
بعد از اینکه چشم هامو توی اون آتش سوزی از دست دادم توی بیمارستان بستری شدم هم اتاقیم دختر جوانی بود و اینو از صداش وقتی با من حرف میزد فهمیدم صدای سرد و بی روحش بعضی وقتا منو میترسوند تخت اون کنار پنجره بود و ازش خواستم فضای بیرون رو واسم توصیف کنه + اونا پشت پنجره ایستادن و با چشم های تو خالی به تو خیره شدن تو تنها نمیمونی چون اونا به زودی وارد اتاق میشن وقتی پرستار وارد اتاق شد اون دختر حرفشو ادامه نداد و از پرستار پرسیدم که اون دختر بیمار بخش روانی بوده اما پرستار تعجب کرد و گفت از کی حرف میزنی جز تو کسی توی اتاق نیست!!
https://ble.ir/bleirjoin9etmoii56k
بعد از اینکه چشم هامو توی اون آتش سوزی از دست دادم توی بیمارستان بستری شدم هم اتاقیم دختر جوانی بود و اینو از صداش وقتی با من حرف میزد فهمیدم صدای سرد و بی روحش بعضی وقتا منو میترسوند تخت اون کنار پنجره بود و ازش خواستم فضای بیرون رو واسم توصیف کنه + اونا پشت پنجره ایستادن و با چشم های تو خالی به تو خیره شدن تو تنها نمیمونی چون اونا به زودی وارد اتاق میشن وقتی پرستار وارد اتاق شد اون دختر حرفشو ادامه نداد و از پرستار پرسیدم که اون دختر بیمار بخش روانی بوده اما پرستار تعجب کرد و گفت از کی حرف میزنی جز تو کسی توی اتاق نیست!!
https://ble.ir/bleirjoin9etmoii56k
۶:۵۵
🧩 #داستانکوتاه
با صدای بیسیمی که تو اتاق بچم هست بیدار شدم و شنیدم زنم داره براش لالایی می خونه، روی تخت جابجا شدم و دستم خورد به زنم که کنار من خوابیده بود!!https://ble.ir/bleirjoin9etmoii56k
با صدای بیسیمی که تو اتاق بچم هست بیدار شدم و شنیدم زنم داره براش لالایی می خونه، روی تخت جابجا شدم و دستم خورد به زنم که کنار من خوابیده بود!!https://ble.ir/bleirjoin9etmoii56k
۶:۵۵
• جعبه شیطان
در شهر لوئیزیانا در جنگلی کلبه ای وجود دارد که اسمش جعبه اسباب بازی شیطان است و تمام کلبه از آینه تشکیل شده است محققان ماور الطبیعه متوجه شدند که در 6 کنج کلبه آینه های وارونه قرار گرفته اند هیچ کس نمیتواند بیشتر از 5 دقیقه درون این کلبه دوام بیاوردیک مرد 4 دقیقه داخل کلبه میماند و هنگامی که برمیگرد تا 6 ,7 ماه اصلا حرفی نمیزند.خانومی هم در کلبه دچار ایست قلبی شد و یک پسر هم با جیغ از کلبه بیرون امد و یک هفته بعد خودکشی کرد!!
🩸 https://ble.ir/bleirjoin9etmoii56k🩸
در شهر لوئیزیانا در جنگلی کلبه ای وجود دارد که اسمش جعبه اسباب بازی شیطان است و تمام کلبه از آینه تشکیل شده است محققان ماور الطبیعه متوجه شدند که در 6 کنج کلبه آینه های وارونه قرار گرفته اند هیچ کس نمیتواند بیشتر از 5 دقیقه درون این کلبه دوام بیاوردیک مرد 4 دقیقه داخل کلبه میماند و هنگامی که برمیگرد تا 6 ,7 ماه اصلا حرفی نمیزند.خانومی هم در کلبه دچار ایست قلبی شد و یک پسر هم با جیغ از کلبه بیرون امد و یک هفته بعد خودکشی کرد!!
🩸 https://ble.ir/bleirjoin9etmoii56k🩸
۶:۵۶
#فکت
در واقع اگر روزی شهاب سنگی به زمین برخورد کند ماهی ها به اعماق اقیانوس ها میروند، پرندگان به جای امن میروند، موش ها به سوراخ ها میروند، اما انسان ها بعنوان باهوش ترین گونه، راه فراری ندارند!!
https://ble.ir/bleirjoin9etmoii56k
در واقع اگر روزی شهاب سنگی به زمین برخورد کند ماهی ها به اعماق اقیانوس ها میروند، پرندگان به جای امن میروند، موش ها به سوراخ ها میروند، اما انسان ها بعنوان باهوش ترین گونه، راه فراری ندارند!!
https://ble.ir/bleirjoin9etmoii56k
۶:۵۶
#فکت
بیدار شدن با آلارم گوشی مضره چون آلارم شما رو بیدار نمیکنه بلکه باعث وحشت میشه و خوابتون رو قطع میکنه و برای مغز خوب نیست!!
https://ble.ir/bleirjoin9etmoii56k
بیدار شدن با آلارم گوشی مضره چون آلارم شما رو بیدار نمیکنه بلکه باعث وحشت میشه و خوابتون رو قطع میکنه و برای مغز خوب نیست!!
https://ble.ir/bleirjoin9etmoii56k
۶:۵۷
۶:۵۷