۱۵:۵۴
۱۵:۵۴
۱۵:۵۴
۱۶:۵۳
بازارسال شده از پایگاه خبری تشکیلاتی بُعثنا
۱۸:۰۹
۱۹:۳۹
۷:۳۶
۹:۵۲
۱۱:۵۲
۱۵:۳۹
بازارسال شده از پایگاه خبری تشکیلاتی بُعثنا
۱۸:۵۲
۸:۲۴
۸:۲۴
۸:۲۴
۸:۲۴
۸:۲۴
۱۰:۳۲
۱۱:۵۹
۱۳:۱۷
من نه برای تاریخ، که برای قلبها مینگارم
دو برگسبز تحفهی درویش؛ برگ اول
یک زمستان از آن طوفان خیبرشکن گذشت. طوفانی که شعبهای بود از صور اسرافیل در پایان تاریخ، و نشانه رفت هستیِ صهیونیستیِ تجدد را؛ مقاومت، مقاومت کرد؛ هزینهاش را هم نقد پرداخت. نعرههای خیبرشکن حسننصرالله در اوج ناباوری آرام گرفت و پتکی با این سوال بر گیجگاهِ احرار مقاومت خورد، که مگر او فانی بود؟ ماهتابی از قاسم سلیمانی، این ابر مرد پارسی غروب کرد. چشمهایش؛ که تمثیلی بود از معنای «اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّارِ رُحَماءُ بَینَهُم»؛ یحیای جگر پرور در خون خود غلتید، پس از آنکه سلحشوری را معنا بخشید. ابراهیمِ اسماعیلْ هنیه، سقوط کرد و صعود، اسماعیلش هم در حال نماز ذبح، شد انا الیه راجعون؛ به هر تقدیر، نتانیاهو همچنان نفس میکشد و نفسکش میطلبد؛ آتشبسی هم پذیرفت، که نمیدانم گالانت ثانی پنبهی پهلوان را زد، یا پهلوانپنبه، رای او را، آنچه روشن است باید به چارهای اندیشید و چاره قطعاً ور رفتن با پنبهی نتانیاهو نیست.
سوریه اما حکایتی دارد، از جنس غربتِ صّفین، او هم از دیگر آلام این روزهاست. ۵سال پس از آنکه ایران چشمِشیر عراق را کور کرد، شیرِ شام مفتضحانه در معاملهای زیر و زبر مملکت را گذاشت و جانِشیرین را بغل کرد و مفلوکانه گریخت. سالها پیش حافظ، پدر بشارشیر توصیهای بدو کرد: «تا وقتی با ایران هستی در امانی» اگر نه از شیرِ گاو دوشیدنیتری؛ ببر روس، شیر را بر خوان گذاشت و به اعوان سلطاناردوغان گفت بفرمایید شام؛ حال پس از فتح شام، عدهای مارا از غروبِ پاییزِ مقاومت میترسانند و وحشت زمستان را یادآور شده و نظم جدید کریدوری را به رخمان میکشند، غافل از آنکه مقاومت ریشه در آسمان دارد. مقاومت ریشهای دارد از جنس پولاد؛ پولادی ریشهدار در تدبیر رنتیسی، خونِ سلیمانی و همت همدانی؛ اصلا مقاومت ریشه در جگر سنوار دارد. ریشه در بغض جمعهی بیست و نهِ خردادِ هشتاد و هشتِ سیدعلی خامنهای، که جانِ ناقابلی داشت و جسمی ناقص، آن را هم در طبق اخلاص نهاد. درختی که ریشه در حنجرهی حسن نصرالله و چرخ ویلچر احمدیاسین دارد و آب از سرچشمهی گوارای مرتضای مطهر مینوشد، از پاییز و غروبهای غمبارش نمیترسد. «پایان تاریخ» نگاران، غافلاند از برگ پس از غروب پاییز و سوزِ زمستان؛ که بهار است.
به قلم: ابوالفضل فکوری پودینه
@boesna_news
دو برگسبز تحفهی درویش؛ برگ اول
یک زمستان از آن طوفان خیبرشکن گذشت. طوفانی که شعبهای بود از صور اسرافیل در پایان تاریخ، و نشانه رفت هستیِ صهیونیستیِ تجدد را؛ مقاومت، مقاومت کرد؛ هزینهاش را هم نقد پرداخت. نعرههای خیبرشکن حسننصرالله در اوج ناباوری آرام گرفت و پتکی با این سوال بر گیجگاهِ احرار مقاومت خورد، که مگر او فانی بود؟ ماهتابی از قاسم سلیمانی، این ابر مرد پارسی غروب کرد. چشمهایش؛ که تمثیلی بود از معنای «اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّارِ رُحَماءُ بَینَهُم»؛ یحیای جگر پرور در خون خود غلتید، پس از آنکه سلحشوری را معنا بخشید. ابراهیمِ اسماعیلْ هنیه، سقوط کرد و صعود، اسماعیلش هم در حال نماز ذبح، شد انا الیه راجعون؛ به هر تقدیر، نتانیاهو همچنان نفس میکشد و نفسکش میطلبد؛ آتشبسی هم پذیرفت، که نمیدانم گالانت ثانی پنبهی پهلوان را زد، یا پهلوانپنبه، رای او را، آنچه روشن است باید به چارهای اندیشید و چاره قطعاً ور رفتن با پنبهی نتانیاهو نیست.
سوریه اما حکایتی دارد، از جنس غربتِ صّفین، او هم از دیگر آلام این روزهاست. ۵سال پس از آنکه ایران چشمِشیر عراق را کور کرد، شیرِ شام مفتضحانه در معاملهای زیر و زبر مملکت را گذاشت و جانِشیرین را بغل کرد و مفلوکانه گریخت. سالها پیش حافظ، پدر بشارشیر توصیهای بدو کرد: «تا وقتی با ایران هستی در امانی» اگر نه از شیرِ گاو دوشیدنیتری؛ ببر روس، شیر را بر خوان گذاشت و به اعوان سلطاناردوغان گفت بفرمایید شام؛ حال پس از فتح شام، عدهای مارا از غروبِ پاییزِ مقاومت میترسانند و وحشت زمستان را یادآور شده و نظم جدید کریدوری را به رخمان میکشند، غافل از آنکه مقاومت ریشه در آسمان دارد. مقاومت ریشهای دارد از جنس پولاد؛ پولادی ریشهدار در تدبیر رنتیسی، خونِ سلیمانی و همت همدانی؛ اصلا مقاومت ریشه در جگر سنوار دارد. ریشه در بغض جمعهی بیست و نهِ خردادِ هشتاد و هشتِ سیدعلی خامنهای، که جانِ ناقابلی داشت و جسمی ناقص، آن را هم در طبق اخلاص نهاد. درختی که ریشه در حنجرهی حسن نصرالله و چرخ ویلچر احمدیاسین دارد و آب از سرچشمهی گوارای مرتضای مطهر مینوشد، از پاییز و غروبهای غمبارش نمیترسد. «پایان تاریخ» نگاران، غافلاند از برگ پس از غروب پاییز و سوزِ زمستان؛ که بهار است.
به قلم: ابوالفضل فکوری پودینه
@boesna_news
۱۴:۳۳