روح راکب بدن است تا وارد شدیم کاروانسالار مثل همیشه مردم را رها کرد و اسبها و شترها را به اصطبل برد و علوفه تازه و آب مقابلشان گذاشت. مردم که هر بار از این کار او کلافه میشدند، این بار به سراغش رفتند و گفتند: «مرد حسابی اهل کاروان را گرسنه و تشنه رها کردی و آمدی به اسبها و شترها آب میدهی؟» همانطور که خم شده بود و سطل کاه را جلوی اسبها میگذاشت سرش را برگرداند و گفت: «اگر من به این زبانبستهها به خوبی نرسم و تیمارشان نکنم، رسیدن به عراق محال است. باید به حیوان برسی تا تو را به مقصد برساند. نتیجه این رسیدگیها را به زودی خواهید دید!» چشمانم برقی زد، گویا قوانین طریقت همه جا خود را به من نشان میداد. روح راکب بدن و سوار بر آن است. اگر در این دنیا میخواهی روح را به مقصد برسانی، باید بدن را تیمار کنی تا زمینگیر نشود و تو را از راه بازندارد. بخشهای دیگر کتاب نام کتاب: #کهکشان_نیستینویسنده: #محمد_هادی_اصفهانی کانال "با کتاب": @book_pages