هر کسی برای مسابقه قصد شرکت دارد لطفا در این تایم پاسخ رو ارسال کنید
۱۶:۳۷
رفقا اگر آماده اید لایک کنید
۱۶:۳۷
منتظر پاسخ های شما هستم
۱۶:۴۵
فقط ۴ نفر؟قبلا ها خیلی زیاد بودیم ها!
۱۶:۵۲
۵ دقیقه فرصت دارید تا پاسخ رو ارسال کنید
۱۷:۰۱
تعداد به ۱۰ نفر رسیده
۱۷:۰۱
وقت تمام شد دیگر پاسخ نفرستید.
۱۷:۰۵
برنده ی خوش شانس ما کسی نیست جز....
۱۷:۱۳
منیژه جان مبارکه 
۱۷:۱۴
۱۷:۱۴
۱۷:۱۵
در حال حاضر نمایش این پیام پشتیبانی نمیشود.
بازارسال شده از Roomisa
به کانال دانستنی های عجیب خوش امدید 
در این کانال سعی مان بر این ست که علم و دانش شما را بیش تر بکنیم و عجایب جهان را به شما نشان بدهیم
با ما همراه باشید و کانال ما را به دوستان خود را معرفی کنید
https://ble.ir/yiupo 
۱۷:۳۷
پایان تبادل امروز
۱۷:۳۷
در حال حاضر نمایش این پیام پشتیبانی نمیشود.
در حال حاضر نمایش این پیام پشتیبانی نمیشود.
سلام
خوب هستید؟ عصرتون بخیر
۱۵:۴۰
راجع به کتاب :بخش هایی از کتاب : گوشی ایمی از دستش افتاد و مولی خم شد تا آن را از میان پاهاش بردارد . او به صفحه ی گوشی خیره شد . خشکش زد ، دوباره نگاه کرد و به من خیره شد و بعد با کندی گوشی ایمی را به او پس داد . ایمی اول به مولی و بعد به من زل زد . دهانش باز ماند . مولی رویش را برگرداند و با زور راهش را از بین جمعیت باز کرد و به سمت در ها رفت و ناپدید شد . با دوچرخه به خانه ی مولی رفتم . من در خانه شان را زدن هیچ جوابی نیامد . در نرده ای را کوبیدم و گفتم :《خواهش می کنم مولی . بگذار توضیح بدم ، لطفا . مولی گفت :《از اینجا برو . نمی خوام تو رو بشناسم .. تو آدم بدی هستی . ای کاش هیچ وقت تو رو ندیده بودم . 》موضوع داستان : داستان درباره دختری به نام اِلا است که دچار احساساتی است که درباره پدر زندانی اش دارد و باید آن را پنهان کند و در مدرسه خجالت می کشد بگویید پدرش زندانی است که لیدیا پر طرفدار ترین دختر مدرسه ناگهانی با او دوست می شود و از او درخواست بدی می کنه که به راز مولی دختر ساکت و آرام مدرسه مرتبط است
این کتاب را می توانید از کتاب فروشی ها و نمايشگاه های سراسر کشور تهیه کنید
#کَث_هوو
" />
•┈┈••••✾•

•✾•••┈┈•https://ble.ir/bookslandلایک و پیشنهاد به مجله یادت نره 
️کلبه کتاب
️
•┈┈••••✾•
۱۵:۴۳
كمك مالى در مقابل دانستن مساله
روزى حضرت سيد الشهداء عليه السلام در گوشه اى از مسجد رسول الله صل الله عليه و آله نشسته بود و در گوشه ديگر عتبه بن ابى سفيان و در گوشه ديگر عبدالله بن زبير و جمعى ديگر،يك نفر اعرابى وارد مسجد شد اول آمد پهلوى عتبه و گفت اى بزرگ مرد من پسر عموى خود را بقتل رسانيده ام چهل دينار ديه او را از من مطالبه مى كنند،و كرم از قريش است دين مرا ادا كنيد ( معلوم مى شود قتل خطائى بوده است ) عتبه بغلام خود دستور داد كه صد درهم باو بدهند كه عبارت از ده دينار اشرفى است مرد عرب قبول نكرد نزد عبدالله زبير آمد و جريان را گفت اعرابى باز قبول نكرد آمد بحضور خانواده كرم يعنى حضرت سيد الشهداء عليه السلام ،عرض حال خود را كرد حضرت فرمود:
از تو سه سوال مى كنم اگر يكى را جواب گفتى يك ثلث از دين تو را مى دهم و اگر دو مسئله را جواب گفتى دو ثلث دين تو را ادا مى كنم و اگر جواب سه مسئله را گفتى تماتم دين ترا ادا مى كنم اعراب گفت :آيا مانند شما از مانند من ( كه اعرابى جاهل و بى سوادى هستم ) سوال مى كند ؟ فرمود جدم رسول خدا صل الله عليه و آله فرمود: به قدر معرفت سائل بايد باو احسان كرد.اعرابى عرض كرد سوال كنيد اى آقاى من اگر دانستم جواب مى دهم و اگر ندانستم از شما ياد مى گيرم حضرت فرمود:بهترين اعمال كدام است ؟
عرض كرد:ايمان به خدا افضل اعمال است حضرت فرمود:خوب جواب دادى آنگاه حضرت فرمود:نجات از مهالك به چه وسيله ممكن است؟ اعرابى گفت: با توكل به خدا مى توان از مهالك نجات يافت. فرمود: خوب گفتى اى اعرابىپس از آن فرمود: زينت مرد با چيست؟عرض كرد:علمى كه با آن حلم باشد. فرمود اگر چنين علمى نبود چه چيز است؟ عرض كرد: فقرى كه با آن صبر باشد. فرمود اگر اين هم نبود چه چيز است؟ عرض كرد: آتشى از آسمان نازل گردد و او را بسوزاند! حضرت فرمود:احسنت يا اعرابى آنگاه حضرت خنديد و كيسه اى كه در آن ده هزار دينار زر سرخ داشت به او داد و نيز انگشترى كه نگين آن دويست درهم قيمت داشت باوعطا كرد و فرمود باين زرها ذمه خود را برى كن و اين انگشترى را در مخارج خود صرف كن اعرابى آنها را برداشت و اين آيه مباركه را تلاوت كرد:(الله اعلم حيث يجعل رسالته)
•┈┈••••✾•
https://ble.ir/booksland
*لایک و پیشنهاد به مجله یادت نره
۱۵:۵۰
شبتون بخیر
خواب های قشنگی ببینید 
۱۹:۲۳