بازارسال شده از مکتوبات بسیج علامه "عصر"
ماجرای اخیر درباره مخالفت برخی اساتید و چهرههای به ظاهر «روشنفکر» با استقرار چایخانههای مذهبی، موکبهای مناسبتی یا هر نماد دینی در دانشگاهها، یک اتفاق تازه نیست؛ بلکه حلقهای از زنجیرهای طولانی است که سالهاست جریان روشنفکری سکولار در ایران برای حذف حضور اجتماعی دین در فضای دانشگاه دنبال میکند. داستانِ چایی نیست؛ داستان حذف یک فرهنگ، حذف یک هویت و حذف یک ریشه است.جریانی که در دانشگاهها به عنوان «روشنفکری» و «نخبگی» جا زده شده، در حقیقت دنبالهی همان پارادایم غربزدهای است که از دوره قاجار تا امروز، همواره در تقابل با هویت دینی و انقلابی جامعه ایرانی قرار داشته است. برای این جریان، دانشگاه نه محل تولید علم، که آزمایشگاه اجتماعی پروژه سکولاریزاسیون است. هر نماد دینی -حتی به سادگی یک چای نذری- برای آنها «مزاحم» تلقی میشود؛ نه چون چای مزاحم درسخواندن است، بلکه چون یادآور این حقیقت است که ایرانِ امروز هنوز در عمق فرهنگیاش مذهبی و انقلابی است.این طیف به خوبی میداند که نمادهای دینی همچون چایخانهها، مناسک جمعی، روضههای کوچک یا نمایشهای مذهبی، یک کارویژه مهم دارند: پیوند دادن زندگی دانشجو با مردم و ارزشهای اصیل جامعه. آنها میدانند این نمادها سطح «مردمی بودن» دانشگاه را بالا میبرند و فضای نخبهگرای بریده از جامعه را میشکنند. روشنفکری سکولار از همین پیوند میترسد، چون زیستش بر گسست است، بر فاصله گرفتن از مردم، بر تحقیر سبک زندگی توده مذهبی.این جریان همیشه با یک تکنیک ثابت عمل میکند: ابتدا مفاهیم را واژگون میسازد. موکب را «سطح پایین»، نذر را «شکمی»، عزاداری را «خرافی»، مناسک دینی را «بیربط به دانشگاه» تعریف میکند. بعد با همین واژگان ساختهشده به جنگ ریشههای مردم میرود. در واقع با حمله به نماد، به هویت حمله میکند. روشنفکر سکولار ابزارش «دانش» نیست؛ نسبتسازیهای ایدئولوژیک در لفافه ظاهری علم است. او در برابر نذری یا مراسم دانشجویی متوسل به استدلال علمی نمیشود، بلکه از همان کلیشههای نخنمای غربی استفاده میکند: «سطح فرهنگ»، «زیباشناسی شهری»، «مناسبات مدرن»، «حق شهروندی» و…این نزاع یک ریشه جامعهشناختی هم دارد: جریان روشنفکری از حضور اجتماعی دین، احساس تهدید میکند. چرا؟ چون دین در ایران برخلاف غرب یک نیروی زنده و مردمی است، نه یک عنصر موزهای. دین هنوز قدرت بسیج اجتماعی دارد، قدرت پیوند دادن، قدرت معناسازی. روشنفکریای که بر فردگرایی افراطی و قطع رابطه دانشگاه با متن جامعه بنا شده، حضور چنین نیرویی را مزاحم پروژه خود میبیند. برای همین هر نماد دینی را «فضاحتی» میخواند، اما در برابر نمادهای پرزرق و برق فرهنگ غربی نه تنها سکوت میکند، که آنها را نشانه «پیشرفت» معرفی میکند.اما نکته اساسی این است که این جریان در اقلیت است؛ هرچند صدایش به واسطه تریبونهای رسانهای و شبکههای خاص، بلندتر شنیده میشود. مردم، بدنه دانشجویی و حتی بسیاری از اساتید دانشگاه در عمق ذهنشان نسبت به ارزشهای دینی احساس بیگانگی ندارند. مخالفت با نمادهای دینی همیشه از سوی همان طیفی برمیخیزد که در بزنگاههای اجتماعی، کمترین پیوند را با مردم دارند.دانشگاه اگر قرار است زنده بماند، باید به روی مردم و فرهنگ آنها باز باشد. دانشگاهی که موکب را تحمل نکند، چگونه میخواهد «مدیر فرهنگی» تربیت کند؟ دانشگاهی که چایخانه نذری را مزاحم بداند، مگر میتواند ادعای شناخت جامعه ایرانی داشته باشد؟ حذف نمادهای دینی یعنی حذف حافظه تاریخی ایران؛ یعنی دانشگاهی بیریشه، بیپشتوانه و بیهویت.امروز، چالش اصلی ما این نیست که چند قوری چای نذری در ورودی دانشگاه تهران یا علامه گذاشته شده یا نه؛ چالش این است که جریانی کوچک اما پرهیاهو میکوشد دانشگاه را از هویت مردمی و فرهنگیاش تهی کند. اما این پروژه شکست خورده است؛ چون ریشههای یک فرهنگ غنی با بادهای روشنفکری غربزده تکان نمیخورد.
#یادداشت_دانشجویی #عصر_نوشت
۴:۱۳
بازارسال شده از معاونت بینالملل و جهان اسلام بسیج دانشجویی دانشگاه علامه طباطبایی (ره)
۸:۵۹
بازارسال شده از معاونت بینالملل و جهان اسلام بسیج دانشجویی دانشگاه علامه طباطبایی (ره)
به اطلاع میرساند با توجه به اعلام تعطیلی دانشگاه به دلیل آلودگی شدید هوا، برگزاری برنامهی سودان؛درکشاکش سلطهوآزادی لغو شده و زمان جایگزین پس از هماهنگی اعلام خواهد شد.
۲:۴۴
بازارسال شده از معاونت بینالملل و جهان اسلام بسیج دانشجویی دانشگاه علامه طباطبایی (ره)
۱۱:۳۶
بازارسال شده از معاونت بینالملل و جهان اسلام بسیج دانشجویی دانشگاه علامه طباطبایی (ره)
۱۱:۳۶
بازارسال شده از معاونت بینالملل و جهان اسلام بسیج دانشجویی دانشگاه علامه طباطبایی (ره)
۱۱:۳۶
بازارسال شده از معاونت بینالملل و جهان اسلام بسیج دانشجویی دانشگاه علامه طباطبایی (ره)
نامه ۴ بسیج دانشجویی دانشگاه های تهران در حمایت از جنبشهای حامی مقاومت
#محور_مقاومت#بسیج_دانشجویی
۱۱:۳۶
بازارسال شده از مکتوبات بسیج علامه "عصر"
کودتای تدریجی علیه مستضعفان؛پروژه نفوذ سرمایهسالاری در نظام حکمرانی کشور
در سالهای اخیر گفتمانی تدریجی و عمیقاً خطرناک در لایههایی از فضای سیاسی و رسانهای کشور ریشه دوانده؛ گفتمانی که نه اصلاح ساختار میخواهد و نه توسعه ملی، بلکه در پی مهندسی آرام قدرت و بیرون راندن طبقات پایین از حاکمیت است. این جریان با اعتمادبهنفس و جسارتی عجیب، تلاش میکند این ایده را «طبیعی» و «عقلانی» جلوه دهد که اداره کشور باید به دست طبقهای خاص، برخوردار، تربیتشده در حلقههای بسته و بیدرد سپرده شود؛ طبقهای که از ریشههای انقلاب، از طعم فقر، از تجربه محرومیت و از درک واقعی مردم فاصله دارد.این نه یک اشتباه تحلیلی است و نه نظریهای بیخطر؛ بلکه اعلام موجودیت یک پروژه تمامعیار برای جابهجایی طبقه حاکم در جمهوری اسلامی است. پروژهای که هدفش تمرکز قدرت در دست اقلیتی ممتاز، وابسته و غربشیفته است و در این مسیر، «مستضعف» را نه پایه جمهوریت، بلکه مانعی مزاحم میبیند.جریان سرمایهسالار وابسته، سالها پشت شعارهای جذاب و واژههای فریبنده پنهان شد: «توسعه»، «تعامل جهانی»، «تنشزدایی» و «اصلاحات اقتصادی». اما امروز نقاب کنار رفته و گزاره اصلی آنان بیپرده بیان میشود: محرومان نباید در حاکمیت باشند، چون درد عدالت دارند؛ چون ساختارهای نابرابر را به چالش میکشند؛ چون مانع حرکت چرخ رانت و قراردادهای پنهان میشوند.این منطق همان منطقی است که دهه نود را به دهه فرسایش تبدیل کرد؛ منطقی که مردم را نه صاحبان کشور، بلکه نیروی مصرفکننده میخواهند. همان نگاهی که در آبان ۹۸ با مردم حرف نزد، با مردم مذاکره نکرد، بلکه مردم را مسئلهای امنیتی دید. همان نگاهی که در مذاکرات خارجی، به جای عزت مردم، به امتیازگیری روی کاغذ دل بست. همان نگاهی که در اقتصاد، تولید را زمینگیر و واردات را سلطان کرد.این تفکر امروز صریحتر از همیشه اعلام میکند: تغییر باید از بحران بیاید نه از گفتوگو.یعنی دستورالعمل رسمی بیثباتسازی کشور بهنام اصلاح ساختار.یعنی توسعه از مسیر شوک اجتماعی؛ همان نسخهای که بارها در کشورهای جهان سوم اجرا شد و نتیجهاش چیزی جز فروپاشی نهادهای اجتماعی و افزایش وابستگی نبود.
پشت این گفتمان، یک خط مشخص پنهان است: ساختن «نسل جدید مدیران» با الگوی غربپسند؛ مدیرانی که از طبقات مرفه میآیند، در مکتب تکنوکراتهای لندنی و آمریکایی تربیت میشوند، و درکشان از مردم تنها از پشت شیشه خودروهای ضدگلوله و گزارشهای اتاق فکر است. طبیعی است که چنین نسلی، حضور حتی یک مدیر برخاسته از جامعه مستضعف را «اختلال» میبیند.
اما حقیقت روشن است:جمهوری اسلامی با همین مردم زنده است.با همین طبقهای که انقلاب کرده، جنگ را اداره کرده، کشور را ساخته، و هرجا مدیر باوجدان و بیادعا دیدهایم، از دل همین طبقه بوده نه از دل رانتسالاران.
ایده حذف مستضعف، یک خطای سیاسی نیست؛ مقدمه فروپاشی اجتماعی است.هر کشوری که فرودستانش حذف شدند، دیر یا زود به سمت بحران مشروعیت رفت؛ چه در آمریکای لاتین، چه در آسیا، چه در خاورمیانه. زیرا هنگامی که مردم واقعی حس کنند در قدرت نقشی ندارند، یا بیتفاوت میشوند یا خشمگین؛ و این دقیقاً همان سناریویی است که جریان سرمایهسالار میخواهد: جامعه بیتفاوت، قدرت متمرکز، سرمایه مسلط.
امروز باید صریح گفت:عدالتخواهی یک آرمان تزیینی نیست؛ ستون نگهدارنده جمهوری اسلامی است.اگر این ستون بشکند، هیچ برجام و هیچ صندوق رأی و هیچ شعار توسعهای نمیتواند کشور را نگه دارد.هشدار این یادداشت روشن است:حذف مستضعف، حذف جمهوریت است.حذف جمهوریت، حذف مشروعیت است.و حذف مشروعیت، آغاز فروپاشی است.جریان سرمایهسالار اگر امروز مهار نشود، فردا نه فقط عدالت، که کلیت ساخت ملی، هویت انقلابی و پیوند تاریخی مردم با نظام را هدف خواهد گرفت.
#یادداشت_دانشجویی #عصر_نوشت
@mag_asr
در سالهای اخیر گفتمانی تدریجی و عمیقاً خطرناک در لایههایی از فضای سیاسی و رسانهای کشور ریشه دوانده؛ گفتمانی که نه اصلاح ساختار میخواهد و نه توسعه ملی، بلکه در پی مهندسی آرام قدرت و بیرون راندن طبقات پایین از حاکمیت است. این جریان با اعتمادبهنفس و جسارتی عجیب، تلاش میکند این ایده را «طبیعی» و «عقلانی» جلوه دهد که اداره کشور باید به دست طبقهای خاص، برخوردار، تربیتشده در حلقههای بسته و بیدرد سپرده شود؛ طبقهای که از ریشههای انقلاب، از طعم فقر، از تجربه محرومیت و از درک واقعی مردم فاصله دارد.این نه یک اشتباه تحلیلی است و نه نظریهای بیخطر؛ بلکه اعلام موجودیت یک پروژه تمامعیار برای جابهجایی طبقه حاکم در جمهوری اسلامی است. پروژهای که هدفش تمرکز قدرت در دست اقلیتی ممتاز، وابسته و غربشیفته است و در این مسیر، «مستضعف» را نه پایه جمهوریت، بلکه مانعی مزاحم میبیند.جریان سرمایهسالار وابسته، سالها پشت شعارهای جذاب و واژههای فریبنده پنهان شد: «توسعه»، «تعامل جهانی»، «تنشزدایی» و «اصلاحات اقتصادی». اما امروز نقاب کنار رفته و گزاره اصلی آنان بیپرده بیان میشود: محرومان نباید در حاکمیت باشند، چون درد عدالت دارند؛ چون ساختارهای نابرابر را به چالش میکشند؛ چون مانع حرکت چرخ رانت و قراردادهای پنهان میشوند.این منطق همان منطقی است که دهه نود را به دهه فرسایش تبدیل کرد؛ منطقی که مردم را نه صاحبان کشور، بلکه نیروی مصرفکننده میخواهند. همان نگاهی که در آبان ۹۸ با مردم حرف نزد، با مردم مذاکره نکرد، بلکه مردم را مسئلهای امنیتی دید. همان نگاهی که در مذاکرات خارجی، به جای عزت مردم، به امتیازگیری روی کاغذ دل بست. همان نگاهی که در اقتصاد، تولید را زمینگیر و واردات را سلطان کرد.این تفکر امروز صریحتر از همیشه اعلام میکند: تغییر باید از بحران بیاید نه از گفتوگو.یعنی دستورالعمل رسمی بیثباتسازی کشور بهنام اصلاح ساختار.یعنی توسعه از مسیر شوک اجتماعی؛ همان نسخهای که بارها در کشورهای جهان سوم اجرا شد و نتیجهاش چیزی جز فروپاشی نهادهای اجتماعی و افزایش وابستگی نبود.
پشت این گفتمان، یک خط مشخص پنهان است: ساختن «نسل جدید مدیران» با الگوی غربپسند؛ مدیرانی که از طبقات مرفه میآیند، در مکتب تکنوکراتهای لندنی و آمریکایی تربیت میشوند، و درکشان از مردم تنها از پشت شیشه خودروهای ضدگلوله و گزارشهای اتاق فکر است. طبیعی است که چنین نسلی، حضور حتی یک مدیر برخاسته از جامعه مستضعف را «اختلال» میبیند.
اما حقیقت روشن است:جمهوری اسلامی با همین مردم زنده است.با همین طبقهای که انقلاب کرده، جنگ را اداره کرده، کشور را ساخته، و هرجا مدیر باوجدان و بیادعا دیدهایم، از دل همین طبقه بوده نه از دل رانتسالاران.
ایده حذف مستضعف، یک خطای سیاسی نیست؛ مقدمه فروپاشی اجتماعی است.هر کشوری که فرودستانش حذف شدند، دیر یا زود به سمت بحران مشروعیت رفت؛ چه در آمریکای لاتین، چه در آسیا، چه در خاورمیانه. زیرا هنگامی که مردم واقعی حس کنند در قدرت نقشی ندارند، یا بیتفاوت میشوند یا خشمگین؛ و این دقیقاً همان سناریویی است که جریان سرمایهسالار میخواهد: جامعه بیتفاوت، قدرت متمرکز، سرمایه مسلط.
امروز باید صریح گفت:عدالتخواهی یک آرمان تزیینی نیست؛ ستون نگهدارنده جمهوری اسلامی است.اگر این ستون بشکند، هیچ برجام و هیچ صندوق رأی و هیچ شعار توسعهای نمیتواند کشور را نگه دارد.هشدار این یادداشت روشن است:حذف مستضعف، حذف جمهوریت است.حذف جمهوریت، حذف مشروعیت است.و حذف مشروعیت، آغاز فروپاشی است.جریان سرمایهسالار اگر امروز مهار نشود، فردا نه فقط عدالت، که کلیت ساخت ملی، هویت انقلابی و پیوند تاریخی مردم با نظام را هدف خواهد گرفت.
#یادداشت_دانشجویی #عصر_نوشت
۷:۲۴
بازارسال شده از بسیج دانشکده حقوق و علومسیاسی دانشگاه علامهطباطبایی
#بسیج_دانشجویی_دانشکده_حقوق_و_علوم_سیاسی
۱۱:۲۴
بازارسال شده از بسیج دانشکده حقوق و علومسیاسی دانشگاه علامهطباطبایی
۱۱:۲۴
۱۹:۰۵
۱۹:۰۵
۱۹:۰۵
۱۹:۰۵
۱۹:۰۵
۱۹:۰۵
۱۹:۰۵
۱۹:۰۵
دکتر احمد میدری وزیر کار،تعاون و رفاه اجتماعی
۸:۵۴
۱۳:۳۶